گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

مسوولان کجایند؟

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله«چه کسی فریاد زد؟ !»،«رژیم اردن در نوبت فروپاشی»،«کردها پاشنه آشیل دولت اردوغان»،«چرا رابطه با عراق استراتژیک است؟»،«تهدیدهای نفتی و بازی در میدان غرب»،«کابوس 2012 غرب»،«مسوولان کجایند؟»،«ایران - غرب؛ تشدید منازعه»،«فشارهای سیاسی و ایران هراسی»،«حریم بانک مرکزی ایران؛تهدیدها و فرصت‌ها»و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۴۹۶۹۰

کیهان:چه کسی فریاد زد؟ !

«چه کسی فریاد زد؟ !» عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسین شریعتمداری است که در آن می‌خوانید؛«بازخورد سریع - FAST FEEDBACK» یکی از شگردهای عملیات روانی است که در جنگ نرم کاربرد فراوانی دارد. این ترفند اگرچه زود جواب می دهد ولی تاثیر آن کوتاه مدت است و از این روی در میان کارشناسان عملیات روانی به شگرد «حباب- BLOB» نیز شهرت دارد.

از این شگرد برای التهاب آفرینی موضعی در اردوگاه حریف استفاده می شود و کاربرد آن هنگامی است که نظام حکومتی «جامعه حریف» از پایگاه گسترده و پذیرفته شده مردمی برخوردار است و به همین علت توهم پراکنی در آن نمی تواند درازمدت باشد. حالا فرض کنید که جمعی در سینما نشسته و مشغول تماشای یک فیلم جذاب هستند و از سوی دیگر، کسانی به هر علت و یا هر انگیزه - که اینجا مورد نظر نیست- قصد تخلیه سینما از تماشاگران را داشته باشند. این عده برای رسیدن به مقصود خویش دو راه در پیش دارند. اول آن که از بلندگو اعلام کنند در شبکه برق رسانی سینما خلل و آسیبی پدید آمده و بعید نیست که این آسیب با آتش سوزی همراه باشد.

در این حالت اگرچه بعید نیست شماری از تماشاچیان با نگرانی سالن سینما را ترک کنند ولی بسیاری از آنان به اینگونه هشدارها که با احتمال و اما و اگر همراه است توجهی نمی کنند و به تماشای فیلم ادامه می دهند و کسانی که سالن را ترک کرده اند نیز بعد از مدت کوتاهی متوجه می شوند خطری در میان نبوده و به سالن بازمی گردند. در حالت دوم، شخصی روی سن ظاهر می شود و یا از طریق بلندگو با صدایی لرزان و آمیخته به وحشت فریاد می زند که سینما آتش گرفت.

در این حالت، همه تماشاگران با اضطراب و شتاب سالن سینما را ترک می کنند و بعید نیست کسانی هم به هنگام خروج که در اینگونه موارد توأم با ترس و اضطراب است، آسیب جدی ببینند. در این حالت نیز تماشاچیان در فاصله کوتاهی پس از ترک سالن متوجه می شوند «آتش گرفتن» سینما واقعیت نداشته است. کسانی که این ترفند را به کار گرفته اند نیز می دانند دروغ پردازی آنان دوام چندانی ندارد، پس چرا به ترفند مورد اشاره متوسل شده اند؟! پاسخ این سوال دشوار نیست. نیاز به التهاب آفرینی موضعی، نیاز به سالن خالی سینما برای مدتی هر چند کوتاه، مثلا، خرابکاری و یا...

به عنوان مثال، دو هفته قبل خبری با این مضمون از طریق برخی رسانه ها منتشر شد که نزدیک به 30 درصد از مرغ های عرضه شده به بازار، قبل از ذبح شرعی، مرده و تولیدکنندگان گوشت مرغ های مرده را به جای مرغ هایی که ذبح شرعی شده اند به مردم عرضه می کنند! این خبر دروغ اگرچه بلافاصله پس از انتشار با تکذیب مستند مقامات مسئول روبرو شد ولی خالی از التهاب نبود و یا؛ جریان مشکوکی از یکسو این توهم را پراکند که جبهه متحد اصولگرایان در پشت صحنه با یکی از سران فتنه مرتبط است! و از سوی دیگر جبهه پایداری را به ارتباط با حلقه انحرافی متهم کرد، ناروایی این دو اتهام، با مراجعه به شناسنامه و کارنامه سیاسی شخصیت های اصلی طرفین به آسانی قابل درک بود ولی می توانست و توانست برای مدتی التهاب آفرین باشد و نمونه های دیگری از این دست که کم نبوده و نخواهد بود.

و اما، اصلی ترین کاربرد ترفند یاد شده، همپوشانی تهدیدهای دشمن است. با این توضیح که وقتی دشمن در رویارویی مستقیم و در عرصه عمل با شکست روبرو می شود و توان ضربه های موثر و کارآمد را از دست می دهد به تهدید روی می آورد. بدیهی است اینگونه تهدیدها و رجزخوانی ها از سوی دشمنانی که ده ها نمونه از شکست و ناکامی را در پیشخوان خود دارند، جدی گرفته نمی شود و دقیقا در همین شرایط است که ستون پنجم برای جدی نشان دادن تهدید دشمن دست به کار می شود و از جمله، به شگرد «بازخورد سریع» یا «حباب» متوسل می شود.

افزایش بی رویه ارزش دلار و برخی دیگر از «ارز»های اروپایی که دیروز حباب آن با کاهش 210 تومانی ترکید و البته بعید نیست این حباب بار دیگر شکل بگیرد، در راستای بهره گیری ستون پنجم دشمن از شگرد مورد اشاره قابل ارزیابی است. افزایش ناگهانی ارزش دلار چند ساعت بعد از امضای مصوبه تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران از سوی باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکا بود. این افزایش ناگهانی در حالی پدید آمده و شکل گرفت که اوباما و بسیاری دیگر از سران اروپایی و اقتصاددانان غرب، تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را «ناکارآمد» و تنها در چارچوب یک تهدید ارزیابی می کردند.

پروژه تحریم بانک مرکزی ایران را نزدیک به یک ماه قبل مجلس «سنا» و سپس مجلس نمایندگان آمریکا تصویب کرده و در انتظار امضای اوباما بود تا رسمیت یافته و قابل اجرا باشد. اما رئیس جمهور آمریکا به اتفاق جمع قابل توجهی از اقتصاددانان آمریکایی و اروپایی از هنگام تصویب طرح در «سنا» با آن مخالفت کرده و معتقد بودند این طرح در صورت اجرا، قبل از آن که تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران باشد، تحریم شرکت های خارجی و مخصوصا آمریکایی و اروپایی خواهد بود و در حالی که دست ایران برای انجام معاملات مشابه با شرکت های دیگر باز است، شرکت های آمریکایی و اروپایی از بازار 100 میلیارد دلاری ایران، مخصوصا در بحران مالی کنونی که گریبانگیر آمریکا و اروپاست محروم خواهند شد.

اوباما دلایل دیگری نیز برای مخالفت خود با این طرح ارائه می کرد، از جمله آن که، تحریم بانک مرکزی ایران، قیمت نفت را به شدت افزایش می دهد و اروپا و آمریکای بحران زده را با تنگناهای جدی روبرو می کند، از سوی دیگر افزایش قیمت نفت، درآمدهای ارزی جمهوری اسلامی ایران را به صورت جهشی افزایش می دهد و به قول وزیر خزانه داری آمریکا، ثروت بادآورده(!) و کلانی را به کیسه ایران سرازیر می کند. ضمن آن که، احتمال بستن تنگه هرمز و قطع جریان نفت از این آبراهه به آمریکا و اروپا دور از انتظار نیست و از سوی دیگر، کشور پهناوری مانند ایران اسلامی را با برخورداری از چرخه مالی و تجارت خارجی گسترده و در حالی که 15 کشور را در همسایگی آبی و خاکی خود دارد به آسانی نمی توان تحریم کرد.

اوباما و تیم اقتصادی او که نظر تعداد قابل توجهی از اقتصاددانان اروپایی و آسیایی را نیز همراه خود داشتند با استناد به دلایل یاد شده حاضر به امضای مصوبه تحریم بانک مرکزی ایران نبودند و سرانجام، اوباما بعد از اصرار نئومحافظه کاران و تهدید آیپک- لابی صهیونیست ها- به امضای آن تن داد و در حالی که امضای آن را به پایان تعطیلات سال نو مسیحی موکول کرده بود، در اقدامی ناگهانی و در آخرین ساعات سال 2011، مصوبه یاد شده را امضاء کرد.

و اما، اکنون دو پرسش با اهمیت در پیش است که پاسخ به آن می تواند تابلوی روشنی از برخی تحرکات داخلی ارائه دهد.

اول: طرح تحریم بانک مرکزی ایران آنگونه که اشاره شد و روزنامه آمریکایی یو.اس.ای تودی نیز با ارائه مستندات قابل توجهی بر آن تاکید ورزیده است، قبل از آن که ظرفیت اجرایی داشته باشد، یک تهدید است، ضمن آن که زمان عملیاتی شدن آن را به 6 ماه بعد موکول کرده اند و این فاصله 6 ماهه به اعتراف برخی از اقتصاددانان آمریکایی و اروپایی - به تحلیل های نیویورکر، دی میل، واشنگتن پست و... مراجعه شود- از آن روی است که طرح یاد شده در عمل قابل اجرا نیست و فاصله 6 ماهه برای یافتن طرح جایگزین در نظر گرفته شده است.

بنابراین باید پرسید در حالی که آمریکایی ها با تلویحی نزدیک به تصریح از تهدیدی بودن این مصوبه و غیرعملیاتی بودن آن سخن می گویند، چه کسانی در داخل کشور به کمک آمریکا شتافته و با افزایش غیرمنتظره و بی دلیل قیمت دلار، تلاش کرده اند تهدید آمریکا را جدی و اثرگذار جلوه داده و به خیال خام خود، دل ملت را خالی کنند؟! وظیفه مبرم و ضروری مسئولان محترم اطلاعاتی و امنیتی کشور است که برای کشف سرنخ این ماجرا دست به کار شوند و ستون پنجم دشمن را ضمن برخورد شدید و پشیمان کننده با آنان، به ملت معرفی کنند. پی گیری این ماجرا دشوار نیست و سرنخ ها به آسانی قابل کشف است.

دوم: اما، سؤال دوم که در این نوشته فقط به طرح آن می پردازیم و پاسخ را به زمان دیگری موکول می کنیم، این که؛ اوباما و تیم اقتصادی او با استناد به دلایل یاد شده با امضای مصوبه مجلس نمایندگان برای تحریم بانک مرکزی ایران به شدت مخالف بودند و رئیس جمهور آمریکا بعد از فشارهای پی درپی لابی صهیونیست ها- آیپک- نهایتا قول داد که تصمیم نهایی را درباره امضای این مصوبه را بعد از پایان تعطیلات سال نو مسیحی اتخاذ خواهد کرد ولی ناگهان در آخرین ساعات سال 2011 و قبل از شروع تعطیلات و در حالی که مشغول گذران تعطیلات در جزایر هاوایی بود، طرح یاد شده را امضاء کرد.

پرسش این است که در این فاصله چه اتفاقی افتاده بود که اوباما را با عجله به امضای مصوبه تحریم بانک مرکزی ایران کشاند؟! نفرمائید که فشار نئومحافظه کاران، رقبای انتخاباتی و آیپک، علت عجله اوباما و امضای ناگهانی طرح مورد اشاره بوده است! چرا که این فشارها پیش از آن نیز وجود داشت. پس علت عجله اوباما را کجا می توان جستجو کرد؟! اگر کیهان را به بدبینی متهم نکنید به نظر می رسد که آمریکا به اقدامی از درون ایران چشم امید دوخته بود ولی در این فاصله، اتفاقی افتاده است که چشم طمع دشمن را کور کرده است. این اتفاق که از اقتدار و هوشیاری مثال زدنی ایران اسلامی حکایت می کند چه بوده است؟! و کدام آرزوی دشمن را دود کرده و به هوا فرستاده است؟!

خراسان:کردها پاشنه آشیل دولت اردوغان

«کردها پاشنه آشیل دولت اردوغان»یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم علیرضا رضاخواه است که در آن می‌خوانید؛با وجود گذشت چند روز از کشتار ۳۵غیرنظامی کرد در جنوب شرقی ترکیه به وسیله هواپیماهای ارتش این کشور، اعتراض های سیاسی و مردمی همچنان ادامه دارد. حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان که سومین دوره حضور خود را در قدرت تجربه می کند گرفتار همان مشکلاتی شده است که در سال های گذشته تمام تلاش خود را برای حل و یا اجتناب از آنها صرف کرده بود.

در عرصه خارجی یکی از اصول شش گانه دکترین معروف داوود اوغلو تنش زدایی از روابط آنکارا با همسایگانش بود و در عرصه داخلی رقابت با احزاب منطقه ای کرد از جمله پ ک ک و حزب صلح و دموکراسی، ربودن قلب و ذهن توده های کرد و تلاش برای جذب آراء ایشان در سبد حزب عدالت و توسعه از جمله اهداف استراتژیک این حزب بود. با این حال نگاهی به وضعیت کنونی سیاست خارجی ترکیه در سومین دوره حکومت حزب عدالت و توسعه نشان می دهد، آنکارا دوستی درمیان همسایگان خود ندارد.

روابطش با ایران تحت تاثیر استقرار سپر دفاع موشکی ناتو در این کشور تیره گشته است و حضور نیروهای ارتش این کشور در خاک عراق به تنش در روابط آنکارا- بغداد انجامیده است. مداخلات دولت اردوغان در ناآرامی های سوریه و حمایت از مخالفان مسلح بشار اسد این دو کشور را در آستانه جنگ قرار داده است. این درحالی است که رابطه تنش آلود این کشور با ارمنستان و قبرس نیز که به طور سنتی دچار بحران بوده است همچنان پرتنش است. از سوی دیگر تحولات اخیر در روابط دولت مرکزی با کردها که با بیماری اردوغان همزمان شده است حزب عدالت و توسعه را در شرایط بدی قرار داده است.

اعتراضات گسترده در مناطق کردنشین که دامنه آن به شهر استانبول نیز کشیده شد باعث گردید تا نخست وزیر ترکیه در پیام سال نو خود به مردم کشورش نسبت به شکل گیری یک فتنه بزرگ هشدار داده و از حضور معترضان در خیابان ها گله مند شود. اردوغان که در فرآیند کنترل کردهای این کشور همواره از سیاست چماق و هویج بهره می گرفته است ظاهرا این بار نتوانسته آتش زیر خاکستر را کنترل کند و مسئله کردها که تا دیروز برگ برنده این حزب در عرصه داخلی محسوب می شد تبدیل به یک تهدید جدی برای سیاستمداران عدالت و توسعه شده است. کمال کلیچدار اغلو رهبر حزب جمهوری خلق اصلی ترین حزب مخالف دولت روز یک شنبه در دیدار با خانواده قربانیان حمله هوایی ارتش ترکیه در منطقه «اولودره» در جنوب شرقی این کشور با غیرقابل قبول خواندن این اقدام دولت بر پی گیری این حادثه توسط نمایندگان حزب متبوعش در پارلمان تاکید کرد.

کاپلان نماینده مردم «شرناخ» از نمایندگان مخالف دولت در مجلس ملی ترکیه به بشیر آتالای معاون نخست وزیر ترکیه پیشنهاد داد که به اولودره، منطقه ای که حادثه اخیر در آن روی داده سفر نکند. کاپلان گفت: «همه مسلح هستند و ممکن است با اتفاق ناگواری روبه رو شویم.» احمد ترک نماینده مردم ماردین و رهبر کنگره جامعه دموکراتیک نیز در نشستی در دیار بکر و با حضور دیگر نمایندگان حزب صلح و دموکراسی با انتقاد از اردوغان گفت: «واقعیت این است که بمباران و کشتن ۳۵نوجوان بی گناه با برادری جور درنمی آید.» روزنامه گاردین نیز نوشت: از نخستین روزهای بهار عربی، ترکیه همواره الگویی برای دموکراسی های نوپای کشورهای خاورمیانه به حساب می آمده است.

اما خیلی از ناظران این سوال را مطرح می کنند که آیا رفتار این کشور در قبال اقلیت کرد، به این کشور صلاحیت بدل شدن به چنین الگویی را می دهد. پاشنه آشیل حزب عدالت و توسعه در عرصه داخلی آسیب جدی دیده است. رجب طیب اردوغان نخست وزیر بیمار این کشور در تلاش است تا شخصا وارد ماجرا شده و آسیب وارد شده به حزبش را جبران نماید. آسیبی که احزاب رقیب تاکنون به خوبی از آن بهره برده اند.
 
جمهوری اسلامی:رژیم اردن در نوبت فروپاشی

«رژیم اردن در نوبت فروپاشی»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛
در روزهای اخیر، شهرهای اردن نیز شاهد تظاهرات مردمی بودند. این تظاهرات، علاوه بر گستردگی، تفاوت دیگری هم با سایر اعتراضات چند ماه اخیر در این کشور داشت که سردادن شعارهای ضد صهیونیستی بود. این اقدام، در اردن در نوع خود تازگی داشت و نشان می‌دهد مردم اردن در عین حال که به نظام دیکتاتوری و فردی حاکم بر این کشور معترض هستند، برای قطع مناسبات کشورشان با رژیم صهیونیستی وارد میدان شده‌اند.

سابقه ضدیت مردم اردن با رژیم صهیونیستی، بسیار قدیمی است و اردنی‌ها علیرغم سیاست سرکوب رژیم حاکم، در دهه اخیر نیز به شکل‌های مختلف انزجار خود را علیه صهیونیست‌ها ابراز داشته‌اند که اوج آن، اعتراض احزاب و شهروندان اردنی به جنایات رژیم صهیونیستی در جنگ 22 روزه در غزه در سال 1387 بود. این اعتراض موجب شد سفیر صهیونیستها برای مدتی از اردن بگریزد. در آن روزها مردم خشمگین بی‌اعتنا به هشدارها و تهدیدهای حاکمیت، به خیابان‌ها ریخته و علیه همدستی سران حکومت با صهیونیست‌های جنایتکار، اعتراض و ابراز تنفر کردند.

با اینحال در شرایط کنونی و در روند قیام مردم اردن در چارچوب "بهار عربی" اعتراضات ضد صهیونیستی اخیر، رخداد جدیدی است که می‌تواند آثار و تبعات عظیمی را ایجاد نماید. این مسئله، قطعاً صهیونیست‌ها را که تاکنون نیز ضربات کمرشکنی را از قیام ملت‌های منطقه متحمل شده اند، نگران می‌سازد.

بنابه دلایل متعدد، رژیم اردن و حفظ مناسبات با این رژیم، برای صهیونیست‌ها اهمیت حیاتی دارد، به ویژه اینکه در نظر گرفته شود نزدیکترین متحد رژیم صهیونیستی در میان اعراب، یعنی مصر درحال بیرون رفتن از دایره اتحاد با تل‌آویو می‌باشد و ترکیه نیز به عنوان دیگر متحد مهم خاورمیانه‌ای رژیم صهیونیستی، مناسباتش را تا مرز قطع کامل با این رژیم به پیش برده است.

ایتان هابر، تحلیل گر با سابقه صهیونیست که سالیان متمادی در حوزه مسائل راهبردی و امنیتی رژیم صهیونیستی قلم زده است اخیراً در روزنامه "یدیعوت آحارونوت" در بیان اهمیت رژیم اردن برای موجودیت رژیم صهیونیستی، به سران رژیم تل آویو تذکر داده و نسبت به از دست رفتن و سقوط احتمالی رژیم امان هشدار می‌دهد. وی می‌نویسد: "سران تل‌آویو ارزش روابط با اردن و پیمان صلح موجود را به درستی درک نمی‌کنند." این تحلیل گر صهیونیست می‌افزاید: "اکنون که آمریکا عراق را واگذار کرده است، بدون شک جمهوری اسلامی ایران این خلاء را پر خواهد کرد و در نتیجه، تنها اردن است که حدفاصل این جریان قدرتمند تا اسرائیل را پر کرده است و اگر رژیم اردن نیز سقوط کند در آن حالت، شرایط بسیار برای ما خطرناک خواهد شد." این صهیونیست هشدار می‌دهد "پیروزی بهار عربی" در اردن، راه را برای تبدیل شدن اردن به فلسطینی دیگر هموار می‌کند و در واقع، رژیم اردن، حائلی است که اسرائیل را از ترکش‌های بهار عربی مصون نگاه می‌دارد"

این تحلیل گر صهیونیست در آخر به سردمداران تل آویو توصیه می‌کند از رژیم اردن بصورت کامل حمایت نمایند و پشت پادشاه این کشور را که در نتیجه قیام‌های اخیر، سست شده است، خالی نکنند.

لغو پیمان خفت بار سازش میان حکومت اردن و رژیم صهیونیستی از دیرباز خواسته مردم اردن بوده ولی حکومت اردن با توسل به حربه‌های گوناگون تلاش کرده است زیربار این خواسته نرود و مردم را سرکوب نماید. در شرایط جدید، وقوع خیزش‌های مردمی اخیر در جهان عرب، اکنون این فرصت را برای مردم اردن مهیا کرده است که ضمن درخواست اصلاح ساختار حکومت و برقراری دمکراسی و آزادی، خود را از قید این پیمان و تبعات ذلت بار و شوم آن رها سازند. در طول اعتراض‌های ماه‌های اخیر، حکومت اردن تلاش زیادی کرد تا خواست معترضان را به اصلاحات جزئی و تا سقف تعویض نخست‌وزیر و کابینه این کشور محدود کند ولی اکنون با تغییر لحن معترضان و مطالبه صریح اصلاحات اساسی و لغو پیمان سازش، این ترفند حکومت اردن کارایی خود را از دست داده است.

پیمان سازش اردن و رژیم صهیونیستی در سال 1373 در زمانی که انتفاضه فلسطینی‌ها عرصه را برای صهیونیستها کاملاً تنگ کرده بود توسط ملک حسین،‌ شاه وقت اردن امضا شد.

رژیم وابسته اردن با امضای این پیمان دیکته شده، به دومین کشور عربی پس از مصر تبدیل شد که با رژیم صهیونیستی رابطه عادی و مناسبات همه جانبه برقرار کرد و از این طریق خدمت بزرگی در جهت نجات این رژیم از فروپاشی و مشروعیت بخشیدن به آن انجام داد.

شهروندان اردنی که 70 درصد آنان را افراد فلسطینی‌الاصل تشکیل می‌دهند از همان ابتدا به این پیمان اعتراض داشتند ولی حکومت مجال بیان آنرا نداد. در راستای تلاش برای لغو این پیمان شماری از فعالان، اقدام به تأسیس تشکیلاتی موسوم به "کمیته مبارزه با عادی سازی روابط اردن و رژیم صیهونیستی" کردند و جناح اسلام‌گرا نیز به عنوان بزرگترین طیف مخالف دولت در مناسبت‌ها و فرصت‌های مختلف خواستار قطع رابطه با صهیونیستها شدند ولی حکومت پاسخی به این خواسته‌ها نداد.

اکنون مردم اردن لغو پیمان "وادی عرب" را یکی از اساسی‌ترین خواسته‌های خود قرار داده‌اند. پیروزی خیزش ملت اردن و سقوط رژیم وابسته حاکم بر این کشور، ضربه مهلکی را به صهیونیستها وارد خواهد ساخت و این رژیم را به مفهوم کامل در محاصره قرار خواهد داد و روند سقوط آنرا سرعت خواهد بخشید.

رسالت:چرا رابطه با عراق استراتژیک است؟

«چرا رابطه با عراق استراتژیک است؟»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر امیر محبیان است که در آن می‌خوانید؛آمریکا، عراق را به‌ظاهر پس از تجاوز و اشغالی که در سال 2003‏تحت عنوان «جنگ علیه ترور» انجام داد، تخلیه کرد ولی به‌واقع دستان‌آمریکا هنوز در عراق به فعالیت مشغول بوده و یکی از اهداف این حضور،جمهوری اسلامی ایران است، به‌نحوی همین رابطه در افغانستان هم وجود دارد‏‎.‎تنظیم رابطه رسمی و غیررسمی ایران با عراق از موضع استراتژیک اهمیت‌بسیاری دارد. دلایل این اهمیت عبارتند از‎:
1- ‎عراق و افغانستان هر دو خط تماس نزدیک ایران و آمریکا به‌شمارمی‌روند، خط تماسی که نیروهای نظامی دوطرف آن قرار دارند. لذا حساسیت این‌امر بر کسی پوشیده نیست. می‌توان این خطوط تماس را از حالت بحران خارج وبه عاملی برای مدیریت شرایط محیطی و منطقه‌ای تبدیل کرد‎.

2- ‎ترکیه برای احیای میراث حکومت عثمانی از مسیرهای متفاوتی در پی‌تأثیرگذاری و حضور فعال در منطقه است، عراق از نقاط مهم در این استراتژی‌است، در مواجهه پاره‌ای از کانون‌های منافع دو کشور در منطقه، عراق قادراست نقش «عنصر برتری بخش» را بازی کند، حضور و تأثیر سیاسی هر یک از دوکشور در عراق و ایجاد در رابطه مناسب با افکار عمومی و دولت عراق قادر است توازن را به‌ سود طرف‌مقابل برهم زند.در همین راستا؛همگونی ایدئولوژیک دولت و حاکمیت کنونی عراق با ایران موضع ایران را برتری بخشیده و ارتباط ایدئولوژیک ترکیه با اقشار کنار رفته ازقدرت در عراق،صرفاً کانال ارتباط با عناصر اپوزیسیون و آلترناتیو و نیز موضع بر هم‏ زننده تعادل را به ترکیه می‌بخشد. تلاش برای مدیریت برداشت عمومی در عراق باید در دستور کار ایران قرار گرفته و چون گذشته ایران در جهت صلح وآرامش در عراق فعالیت نموده و همین تصویر ذهنی را به توده‌های عراقی و دولتمردان آن کشور انتقال دهد‎.

3- ‎کردستان عراق برای هر سه کشور ایران، ترکیه و عراق اهمیت استراتژیک دارد، رابطه مثبت و قدرتمند ایران با کردستان عراق و مدیران منطقه‌ای (اجرایی و سیاسی)کردستان عراق به دلایل زیر مهم است‎:
‎الف- استقلال نسبتاً دو فاکتو کردستان بر اهمیت ارتباط موازی با مسئولان محلی در کنار ارتباط با دولت عراق تأکید می‌کند‎.

‎ب- رابطه مثبت و مؤثر با کردستان عراق، فضا را برای تحرک عناصر مخل در کردستان ایران ناامن کرده و مرزهای بیرونی ایران را آرامش می‌بخشد‎.

‎ج- رابطه اقتصادی با کردستان عراق، علاوه‌بر ارتقای سطح درآمد منطقه کردستان ایران، باعث افزوده شدن علایق اقتصادی بر پیوندهای سیاسی شده و در راستای امنیت ملی به‌شمار می رود‎.

‎د- رفتار کردستان عراق را در توازن میان سه کشور ایران، عراق و ترکیه از عنصر مخل یا نامطمئن به عنصر مفید تغییر می‌دهد‎.

‎هـ- از آنجایی‌که تعادل و توازن در دولت کنونی عراق برای ایران اهمیت‏ ویژه‌ای دارد، رابطه حسنه میان ایران و کردستان عراق ( که پیوندهای تاریخی و نژادی نیز آن را تقویت می‌کند) قادر است در زمان مناسب به موقعیت ایران به مثابه داورکمک کرده و به رفع اختلافات یاری رساند‎.

4- ‎رابطه ایران با عراق با نفوذ وهابی‌های خشونت‌طلب تروریست رابطه معکوس دارد. همان‌قدر که تقویت رابطه ایران و دولت عراق به تقویت صلح و آرامش در عراق کمک می‌کند، تضعیف این رابطه منجر به تقویت افراطی‌های تروریست وهابی می‌شود، تروریست‌هایی که برای مردم عراق جز خشونت و مرگ و نکبت به ارمغان نخواهند آورد‎.

5- ‎رابطه ایران با اهل سنت در عراق نباید رابطه‌ای از دست رفته تلقی شود، ضروری است کانال‌های مناسب برای رابطه با اهل تسنن در عراق طراحی شود‎.

6- ‎عراق در مقابل یک سه‌راهی قرار دارد، حرکت به‌سمت وهابی‌ها کشور را به آشوب و دریای خون می‌کشاند، تقویت بعثی‌های پیشین و بازگشت‏ آنها،میلیتاریسم را برای عراق زنده خواهد کرد که عراق را مجدداً به عنصر مخل منطقه تبدیل کرده ونهایتا حرکت در مسیر اصلاحات سیاسی که منجر به تقویت سیاست‌گرایی به‌جای خشونت و مردمسالاری به‌جای دیکتاتوری خواهد شد‎. ‎بی‌گمان ایران مسیر اخیر را پیشنهاد می‌کند‎.

‎منطقه خاورمیانه در شرایط حساسی‌ قرار دارد، عدم ثباتی که ایجاد شده است؛زمینه شکل‌گیری خاورمیانه‌ای نوین خواهد بود. این خاور میانه در جهت کلی با آنچه که آمریکا  می‌طلبد متفاوت است. ایران، مصر، ترکیه و عربستان بازیگران مهم خاور میانه آینده خواهند بود‎.

- ‎ترکیه دارای ظرفیت‌های بالایی است ولی شکاف میان نیروهای سیاسی حاکم ونظامیان پر مسئله و غیرهمسوی ترک، دولت ترکیه را وادار کرده است که از بلوف‌های سیاسی- نظامی بهره‌گیرد، بلوف‌هایی که همگان می‌دانند؛ امکان تحقق ندارد، نظامیان ترک اگر برای اهداف ولو سیاسی سیاسیون ترک از پادگان‌ها خارج شوند، به‌راحتی مجدداً به پادگان باز نخواهند گشت. هم دولت و هم نظامیان ترکیه به این امر واقفند‎.

- ‎مصر در مسیر تحول قرار دارد، نقش آن بیشتر جانبی است و جهت حرکت مصر در آینده از آن جهت مهم است که به‌نظر می‌رسد بازیگران اصلی خاورمیانه راتقویت کند و در این میان موقعیت ایران چشم‌انداز بهتری دارد‎.

- ‎عربستان در وضعیت بی‌ثباتی قرار دارد، علی‌رغم تلاش برای تثبیت از طریق همنوایی با قدرت‌های جهانی، عربستان سه مشکل اساسی دارد؛
 نخست، حامی رادیکالیسم وهابیت است و آمریکاییان علی‌رغم تسلیم ظاهری عربستان به‏ سیاست‌های آن کشور، به آینده و نیات رادیکال‌های درون حاکمیت مشکوکند،دوم آنکه جنگ قدرت میان فرزندان سعود علی‌رغم پنهان‌کاری کاملاً آشکاراست و سن بالای رهبران، نگاه آنها را از نگرش استراتژیک به تاکتیک‌های کوتاه محدود می‌سازد‎.‎

سوم آنکه حضور میلیتاریستی عربستان در منطقه و ایفای نقش پدرخوانده در یمن یا بحرین و... موجب افول نقش سنتی، ایدئولوژیک این کشور شده و اقتدار سنتی را به قدرت شکننده نظامی تغییر ماهیت می‌دهد.

عربستان خود را درگیر بحران‌هایی در منطقه می‌کند که خود مایه انتقال بحران به درون آن کشور‏ خواهد شد.

 چون رهبران عربستان کسانی هستند که در خانه شیشه‌ای نشسته و به خانه همسایگان سنگ پرتاب می‌کنند.ما شاهد ترک‌هایی بر روی این خانه شیشه‌ای هستیم، با اولین سنگ این خانه از هم خواهد پاشید هرچند اکنون مصلحت نیست، زیرانهایتا این سنگ از درون پرتاب خواهد شد‏‎.‎

حمایت:کابوس 2012 غرب

«کابوس 2012 غرب»عنوان یادداشت رز روزنامه حمایت است که در آن میخوانید؛سال 2012 میلادی در حالی آغاز گردیده که به اذعان ناظران سیاسی و اقتصادی این سال سالی سخت تر از سال 2011 برای کشورهای غربی خواهد بود. این امر چنان بوده که حتی آنجلا مرکل صدر اعظم آلمان در سخنرانی خود به مناسبت آغاز سال جدید میلادی اذعان کرد که اروپا در سال 2012دورانی سخت را سپری خواهد کرد.

هر چند که تاثیرات بحران اقتصادی بر اروپا و آمریکا امری انکار ناپذیر است اما بسیاری از ناظران سیاسی اصولی دیگر را دغدغه اصلی سران غرب دانسته‌اند که کابوس‌های سال 2012 آنها را تشکیل می‌دهد. اولا در عرصه داخلی اروپا و آمریکا مردم در ماه‌های اخیر با الگو گیری از بیداری اسلامی کشورهای اسلامی، اعتراض‌های گسترده‌ای را آغاز کرده‌اند.

هر چند که این اعتراض‌ها در ابتدا جنبه اقتصادی داشت اما به مرور تبدیل به حرکتی شد که محور آن را مقابله با نظام سرمایه‌داری تشکیل می‌داد. مردم با ایجاد جنبش تسخیر یا همان اعتراض 99 درصد به سلطه طلبی یک درصد خواستار پایان حاکمیت نظام سرمایه‌داری بر کشورهایشان شده‌اند. نتیجه این امر نیز سقوط دولت‌ها در ایرلند جنوبی، پرتغال، یونان، ایتالیا و پرتغال بود.

اکنون سران غرب با این کابوس مواجه هستند که این حرکت‌ها به سرنگونی آنها نیز منجر شود بویژه اینکه کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا امسال انتخابات ریاست جمهوری را در پیش دارند. ثانیا، محور دیگر چالش سران غرب در سال 2012 را چگونگی مقابله با بیداری اسلامی در کشورهای عربی تشکیل می ‌دهد. بیداری اسلامی که در سال 2011 به سرنگونی بن علی در تونس، مبارک در مصر و قذافی در لیبی منجر شد می‌رود تا منافع غرب در سایر کشورهای عربی نظیر اردن، یمن، بحرین و عربستان را نیز به آتش کشد.

نکته مهم آنکه این حرکت‌ها به سمت حمایت از مقاومت و مقابله با رژیم صهیونیستی و غرب پیش می‌رود که تهدیدی بزرگ برای منافع غرب است. ثالثا، قدرت یابی اقتصادهای نوظهور مانند چین، برزیل، هند و حتی روسیه در کنار اتحادیه‌های منطقه‌ای مانند آسه‌آن، شانگهای و آمریکای لاتین در حالی که اقتصاد اروپا و آمریکا در حال افول می باشد بر این چالشها افزوده است. غرب در حال از دست دادن جایگاه خود در اقتصاد بین الملل می‌باشد.

در نهایت می‌توان گفت که کشورهای غربی در سال 2012 در کنار بحران اقتصادی با طغیان داخلی و خارجی علیه سلطه طلبی‌های نظام سرمایه‌داری مواجه هستند که می‌تواند سقوط برخی سران غرب را به همراه داشته باشد که در این جمع می‌توان به شرایط متزلزل سارکوزی در فرانسه و اوباما در آمریکا اشاره کرد که از هم اکنون درکابوس شکست در انتخابات ریاست جمهوری سال 2012 به سر می برند هر چند که برای مقابله با این کابوس به هر ترفندی چنگ می‌زنند.

مردم سالاری:تهدیدهای نفتی و بازی در میدان غرب

«تهدیدهای نفتی و بازی در میدان غرب»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می‌خوانید؛در جهان امروز، اقتصاد از سیاست جداست چرا که هر یک از این دو مبحث از شاخص های خاص خود پیروی می کنند. این در عمل اصلی پذیرفته شده است و به همین دلیل در تئوری جهانی سازی، به یکپارچگی و همسویی اقتصادی بیش از هر موضوع دیگری تاکید شده است و این تاکید در میان کشورهای غربی محسوس تر و ملموس تر است. اما آنچه در عمل شاهد هستیم، مغایر با این امر پذیرفته شده است و در آمیختن اقتصاد با سیاست از سوی برخی کشورهای غربی به عنوان ابزاری برای تحمیل نظرات سیاسی خود با بهره گیری از ابزار اقتصاد، مورد استفاده قرار می گیرد.

این مساله در تهدیدات غرب برضد ایران طی ماه های اخیر شدت بیشتری گرفته است به طوری که علا وه بر تنگ تر شدن حلقه تحریم های اقتصادی بر ضد ایران که با توجیهات سیاسی اعمال می شود، شاهد ورود غرب به مرحله تازه ای از تهدیدها در قالب مسایلی همچون تحریم بی سابقه بانک مرکزی ایران هستیم.

در چنین شرایطی، بهترین راهکار مقابله با جنگ روانی غرب در این تحریم ها و تهدیدها این است که از بازی در زمین ترسیم شده توسط حریف خودداری کنیم چرا که این امر همان موضوعی است که آمریکا و همپیمانانش آن را طلب می کنند. وقتی غربیان از تمایل ایران برای بستن تنگه هرمز یا قطع صادرات نفت ایران - در قالب تحریم نفتی ادعایی غرب- سخن  به میان می آورند، در اصل درصدد نظاره  کردن واکنش ایران  به این مسایل طرح  شده هستند.

هر یک از مسوولا ن کشورمان  اگر بر آنچه غرب درصدد القای آن از طرف ایران  است پافشاری  کنند و فی المثل  تهدید مسدود کردن تنگه هرمز را تکرار  یا تهدید  قطع صادرات نفت توسط ایران را مطرح  کنند، صرفنظر  از بررسی  امکان یا عدم امکان وقوع چنین  رخدادهایی- که بررسی آن مجال  دیگری را می طلبد- در همان مسیری  قدم برداشته اند که اهداف  مورد نظر غرب را تامین می کند. این تهدیدات بیش از هر حوزه دیگری، صنعت نفت ایران را نشانه گرفته و چه در موضوع مسدود کردن تنگه  هرمز و چه در مورد قطع  صادرات نفت  ایران،  صنعت نفت  ایران و در مجموع وزارت  نفت نقش مهمی ایفا می کند و به همین دلیل مواضع  وزیر نفت  ایران بیش از سایر مقامات، زیر ذره بین  رسانه های جهان قرار می گیرد.

اما مواضع  وزیر نفت  ایران حکایت از تمایل او بر حرکت صنعت نفت ایران در مسیری بی حاشیه و خارج از میدان بازی ترسیم شده توسط غرب دارد. رستم قاسمی چندی پیش به صراحت اعلا م کرد ایران برنامه ای برای مسدود کردن تنگه هرمز ندارد و چندین بار هم بر تمایل ایران برای تداوم مبادلا ت نفتی با سایر کشورهای جهان همچون گذشته تاکید کرده است. روز گذشته، قاسمی باز هم مواضع پیشین خود راتکرار کرد و گفت که دنیا نفت ایران را تحریم نمی کند و سیاست ایران هم در بخش انرژی داشتن روابط خوب با سایر کشورهاست.

مهمترین پیام این سخنان و مواضع پیشین وزیر نفت درباره تهدیدهای غرب این است که صنعت نفت ایران به عنوان صنعتی که بیش از سایر بخشهای اقتصادی کشور با مساله تحریم ها دست به گریبان است، قصد ندارد وارد حاشیه های سیاسی ساخته غرب شود و این امر به ویژه در کشور ما که بسیاری از مسایل اقتصادی به نادرست با سیاست پیوند خورده، نکته ای نیست که بتوانیم با بی تفاوتی از کنار آن عبور کنیم. چرا که در کشور ما، معمولا  مرز باریک دو حوزه اقتصاد و سیاست در مسایل دیپلماتیک به خوبی به رسمیت شناخته نمی شود.

ضمن اینکه بازی در زمین ترسیم شده توسط غرب، همان چیزی است که غرب تمایل دارد مسوولا ن ایرانی به ویژه مسوولا ن اقتصادی کشور به دام آن بیفتند تا این دسته از اظهارات مقامات ایرانی به ویژه در عرصه اقتصاد، توسط رسانه های غرب بازتاب گسترده ای پیدا کند و رسانه ها به عنوان بازوی سیاسی و دیپلماتیک این کشورها، زمینه برای مانورهای بعدی روی این اظهارات را فراهم سازند.

صنعت نفت ایران تاکنون از بازی در زمین ترسیم شده توسط غرب خودداری کرده و این به معنای بی اثر کردن بخشی از برنامه های غرب برای به موضع انداختن مقامات ایرانی به منظور بهره برداری سیاسی از برخی مواضع غیر دور اندیشانه است که متاسفانه در کشور ما سابقه هم دارد. حرکت صنعت نفت ایران به عنوان مهمترین نهاد دولتی در معرض تهدید تحریم ها، تاکنون حرکتی در مسیر اعتدال و به دور از افراط بوده که تداوم آن، می تواند بخشی از بازی تحریم ها و تهدیدها برضد ایران را خنثی کند. 

شرق:مسوولان کجایند؟

«مسوولان کجایند؟»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم شاهین شایان‌آرانی است که در آن می‌خوانید؛     پس از اعلام قاطعانه بانک مرکزی نسبت به کنترل نرخ ارز، کاهش قیمت، تک‌نرخی کردن و رساندن قیمت دلار مسافرتی به نرخ دلار دولتی، نه تنها قیمت ارز کنترل نشد و کاهش پیدا نکرد بلکه روز به روز به نرخ ارز افزوده و در نهایت افسارگسیخته شد. مدیریت نرخ برابری ارز و مدیریت آن از تکالیف دولت و خصوصا بانک مرکزی است. در کشور ما بانک مرکزی هم اختیار، هم تکلیف و هم ابزار برای مدیریت کردن ارز دارد و این نکته مهمی است.

اما متاسفانه مشاهده می‌کنیم که در دو ماهه، نرخ برابری ارز 40 تا 50‌درصد افزایش داشته است که این امر شوک سنگینی را بر اقتصاد کشور وارد کرده و تبعات و اثرات منفی را به دنبال خواهد داشت. ملتهب نگه داشتن فضای تبادلات ارزی و نداشتن قاطعیت در اتخاذ یک تصمیم کارآمد خسارات فراوانی را به همراه خواهد داشت. از طرفی دیگر مهم نیست که قیمت دلار چه میزان باشد بلکه مهم این است که نرخ ارز مهار و کنترل شود. به عبارت دیگر باید دورنمای روشنی برای ذهن جامعه متبلور شود.

برنامه‌ریزی مشخصی برای آینده نرخ ارز انجام شود تا رقم آن قابل پیش‌بینی شود و مردم مطمئن باشند که بازار مورد نوسانات ارزی قرار نمی‌گیرد. مطمئنا تغییرات و فعل و انفعالات سریع و نجومی نرخ ارز بیشتر از همه فعالان اقتصادی، وارد‌کنندگان و صادر‌کنندگان و تولید‌کنندگان را تحت‌تاثیر قرار خواهد داد و از این رو نیز گفته می‌شود که برنامه‌ریزی و مدیریت در این زمینه از هر امر دیگری واجب‌تر است.

همان‌طور که تاکید شد بانک مرکزی هم مسوولیت و هم امکانات مدیریت این فضا را دارد و مطمئنا توان و امکان تنظیم این بازار نیز وجود دارد و می‌توان تصمیم‌گیری کرد اما به دلایلی مبهم قدرت هرگونه تصمیم‌گیری جدی از مسوولان سلب شده است و فضا به شدت ملتهب شده و ضرورت دارد که ابهام‌زدایی صورت گیرد.

در شرایطی که نهادهایی فعال هستند که می‌توانند تصمیماتی قانونی اتخاذ کنند، نکته نگران‌کننده آن است که چرا برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح تاثیرگذار و به‌هنگام صورت نمی‌گیرد و برای همین نیز فعالان بازار پولی و بانکی و سرمایه شدیدا سردرگم هستند و دلیل نظاره‌گر بودن و اکتفای مسوولان به برخی موضع‌گیری‌های تبلیغی و پرهیز از اتخاذ تصمیمات اجرایی برای افکار عمومی روشن نیست. مسوولان باید پاسخگوی وضعیت آشفته کنونی باشند زیرا اثرات منفی تعلل و برخی تصمیمات غیرکارشناسی در حوزه اقتصاد ایران، مسبوق به سابقه است.

در دهه 70 نیز نرخ دلار به یک‌باره بالا رفت و اکنون نیز مجددا این اتفاق افتاده است و به نگرانی ذهنی مردم دامن می‌زند. هرچند برخی معتقدند تحریم‌ها نیز در نابسامانی بازار ارز بی‌تاثیر نیست اما واقعیت آن است که این متغیر، آن‌چنان هم تاثیر‌گذار نیست که بتواند به یک‌باره چنین نوسانی را در بازار ارز به وجود آورد و در واقع، بیشتر وضعیت اقتصاد ما است که چنین التهاباتی را سبب می‌شود.

تهران امروز:ایران - غرب؛ تشدید منازعه

«ایران - غرب؛ تشدید منازعه»عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم دکتر محمدمهدی مظاهری است که در آن می‌خوانید؛برگزاری موفقیت‌آمیز مانور نظامی ایران در تنگه هرمز و نیز واکنش‌های منفعلانه آمریکا نسبت به پیشرفت‌های ایران در حوزه سخت افزاری و نرم‌افزاری به رغم گسترش چتر تحریمی غرب نشان می دهد که ایران با افزایش توانمندی‌های نظامی خود، قدرت آمریکا و اسرائیل را در منطقه با چالش‌های جدی مواجه ساخته است این در حالی است که رمزگشایی احتمالی از پهپاد آمریکایی و دستیابی به تکنولوژی پیشرفته در ساخت هواپیمای فوق پیشرفته بر نگرانی‌های امنیتی آمریکا افزوده است.

در چنین وضعیتی شاهد ارسال سیگنال‌های متفاوت از طرف اتحادیه اروپا و آمریکا هستیم در حالی‌که اوباما تحت تاثیر فشار جناح جنگ طلب محافظه کار کاخ سفید و برخی از سناتورهای طرفدار اسرائیل اقدام به امضای تحریم بانک مرکزی نموده از سوی دیگر اتحادیه اروپا آمادگی خویش را برای مذاکرات مستقیم با ایران بر سر موضوع هسته‌ای کشورمان اعلام کرده است.

تناقض در گفتار و کردار رهبران غرب آینده مذاکرات و نحوه تعامل طرفین منازعه را با ابهامات جدی مواجه ساخته است. با توجه به افزایش تهدیدات آمریکا و اسرائیل برای حمله به ایران، صرف‌نظر از اینکه امکان دارد این تهدیدات در قالب جنگ روانی برای بازداشتن کشورمان از اهداف راهبردی خویش در تداوم فعالیت‌های صلح آمیز هسته‌ای و تحمیل اراده حریف قلمداد گردد. پیش فرض این نوشته را اگر بر سخت‌تر شدن تحریم‌ها و عدم انعطاف پذیری طرفین قرار دهیم می‌توان سناریوهای ذیل را در این ارتباط مطرح نمود:

1 - توانمندی نظامی و تکنیکی حمله: با توجه به اینکه ایران در حوزه غنی‌سازی اورانیوم و حفظ چرخه سوخت هسته‌ای به پیشرفت‌های قابل اطمینانی رسیده است.آمریکا و اسرائیل پس از ناکامی‌ها در جنگ سایبری برای تخریب نیروگاه‌های هسته‌ای (استاکس نت و...) بوشهر، گزینه حمله هوایی را به عنوان مسیر مناسب برای واداشتن ایران از تداوم فعالیت‌های هسته‌ای انتخاب نمایند. در این مسیر اسرائیل با تجربه اندوزی که در حمله به نیروگاه اتمی تموز عراق (1981) به‌ دست آورده درصدد تکرار این آزمون است. چینش نیروهای آمریکایی پس از خروج از عراق در منطقه و تداوم شرایط ناامنی در افغانستان و نیز موج خیزش‌های مردمی در شمال آفریقا و خاورمیانه عربی، نشانی از آمادگی جنگ و رویارویی با ایران را نمی‌دهد. از دیگر سو، پراکندگی مراکز هسته‌ای ایران در گستره جغرافیایی وسیع ابتکار عمل را از اسرائیل و آمریکا سلب نموده است. همچنین نباید از توانمندی‌ها و پاسخ قاطع ایران در دفاع از منافع خویش و نیز وارد نمودن ضربه دوم غفلت ورزید.

2 - گسترش تحریم‌های بین‌المللی و تاکید همزمان بر مذاکره‌: اصرار بر سیاست هویج و چماق هنوز به شکل کامل از طرف آمریکا و اروپا برای تسلیم ایران در حوزه هسته‌ای کنار گذاشته نشده است. با توجه به هزینه‌های سنگین و غیرقابل پیش‌بینی به‌کارگیری گزینه نظامی برخی از معتقدین به سیاست قدرت در حوزه بین‌المللی بر این باورند که به رغم جنگ تبلیغاتی و عملیات روانی غرب علیه ایران، ‌رفتار آنها از عقلانیت خاصی پیروی می‌کند، دولت‌های غربی با محاسبه سود و زیان در راستای کاهش هزینه‌ها و به حداکثر رساندن منافع خود اقدام می‌نمایند. در چنین شرایطی از طریق تحریم‌های هوشمندانه و افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی و دور کردن روسیه و چین، ایران را می‌خواهند به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای تعامل با غرب قرار دهند و نیز هدف از بکارگیری و تلفیق قدرت نرم و سخت علیه ایران تحت عنوان قدرت هوشمند پای ایران را به میز مذاکرات بکشانند. پس هدف نهایی پذیرش پروتکل الحاقی است. لذا در شرایطی هستیم که آمریکا و اسرائیل با کوبیدن بر طبل جنگ و تشدید فشارهای سیاسی و اقتصادی نبرد تمام عیاری را علیه منافع ملت ایران در منطقه تدارک دیده‌اند. اما اتحادیه اروپا بار دیگر با بازگشت به سیاست هویج در مسیر مذاکره گام بر می دارد. بنابراین فشارهای سیاسی و تحریم‌های اقتصادی و تهدید حمله برای وادار نمودن ایران به آغاز مذاکره صورت می‌گیرد و غرب به توانمندی دفاعی ایران اذعان دارد چرا که ایران اسلامی، بر اساس تعاریف سنتی از قدرت منطقه‌ای که هنوز اعتبار خود را حفظ کرده و بزرگ‌ترین قدرت سیاسی – اقتصادی پهنه‌ای از جهان است که مرزهای آن از شرق مدیترانه، شمال آفریقا، غرب آسیا، آسیای مرکزی، جنوب خلیج‌فارس و شمالی‌ترین بخش‌های آسیای مرکزی و قفقاز می‌گذرد. از دیگر سو فرهنگ بیگانه‌ستیزی و تاکید گروه‌های سیاسی – قومی کشور بر حفظ هویت دینی – ملی خود به رغم اختلافات در برخی از مسائل سیاسی نیز اثبات شده است. این امر در جنگ تحمیلی هشت ساله نیز عیان گشت، لذا دستگاه دیپلماسی ایران و مسئولین می‌توانند با هنر دیپلماسی عمومی و با شناساندن حقوق حقه هسته‌ای بر اساس پادمانهای بین‌المللی به ویژه بند 4 و 6 پیمان NPT و تاکید اصولی بر مذاکرات بدون شرط در فضای عادلانه، هزینه‌های دشمنی با ایران را در سطح جهانی افزایش دهند. پس در قبال سناریو اخیر اروپا مبنی بر دعوت و آمادگی برای ورود به مذاکرات با ایران، از تمام تجربیات گذشته و توانمندی‌های فعلی باید بهره گرفت.

3 - با تحریم بانک مرکزی ایران از سوی آمریکا آخرین سناریو تحریم نفتی است. البته تداوم بحران اقتصادی فرسایشی در آمریکا و اروپا و ترس از افزایش غیرقابل کنترل قیمت از موانع اصلی اجرای این سنار یو در وضعیت فعلی است. با این وجود آمریکایی‌ها درتلاشند با همکاری عربستان و برخی از کشورهای حوزه خلیج‌فارس و نیز ورود مجدد نفت لیبی به بازارهای نفتی از تبعات نقصان نفت ایران بکاهند، با این وجود ریسک این گزینه کمتر از گزینه نظامی نیست، تملک و تسلط ایران بر بخش بزرگی از منابع جهان به ویژه انرژی از یک سو و تسلط کامل بر تنگه هرمز مسدود شدن آن در صورت اقدام آمریکا می‌تواند هزینه‌های غیرقابل محاسبه‌ای برای جهان غرب در پی داشته باشد. این در حالی است که ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه پس از قیام‌های اخیر تغییر کرده و حلقه ارتباطی ایران با جنبش‌های مردمی و انقلابی منطقه اهرم قدرت بازدارنده محسوب می‌گردد. اخیراً تحت تاثیر همین مولفه‌های قدرت ایران اعلام می‌کند، شعاع پاسخ گویی ایران به هر گونه تجاوز احتمالی وسیع‌تر از منطقه خواهد بود.
 
ابتکار: خاصت زهرآگن ان مارها را کم کنم!

«خاصت زهرآگن ان مارها را کم کنم!»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم غلامرضا کمالی پناه است که در ان می‌خوانید؛از نشانه‌ها مدرنته و مظاهر ملموس آن در صنعت امروز خل ساده و به زبان خودمان، م‌توان به خودرو، هواپما، تلفن همراه، راانه، انترنت، ماهواره و ... اشاره کرد؛ ب‌گمان هرک از ان‌ها مزاا و معاب را با خود به همراه دارند، همان‌گونه که گرچه اندشه امثال انشتن در شکافتن و شکوفا دانش و ذرات هسته‌ا و اتم، موجد گرمابخش و رونق به زندگ بشر بوده‌است؛ بداندشان و قدرت‌طلبان از آن بمب‌ها ورانگر هسته‌ا را برون‌آوردند و در هروشما و ناکازاک، آن فجاع فراموش‌ناشدن را رقم زدند و اسرال نز همواره به پشتوانه دوست کلاهک هسته‌ا خود، به هر جنات دست م‌زند، در استفاده از مظاهر مزبور نز کژرو‌ها و کاربردها نادرست صورت م‌گرد.

برا مثال، خودرو فواد ب‌شمار دارد. سفرها و رفت‌و‌آمدها کوتاه و بلند ما را آسان کرده‌است. برشمردن مزاا آن از حوصله ان گفتار برون است؛ اما همن وسله هرساله جان بسار از انسان‌ها را م‌گرد. آمار تلفات انسان و مال ناش از تصادفات در اران از هر کشور بشتر است. برا کاستن از خسارات جان و مال، مسئولان تدابر گوناگون اندشده‌اند که البته تااندازه‌ا مؤثر بوده‌است.

آزادسازی قیمت سوخت، جرمه‌ها بسارسنگن و ... سبب شده‌است که تااندازه‌ا رانندگان باتأمل بشتر از ان وسله استفاده کنند؛ اما ان راهکارها به ‌نظرم‌رسد که با توجه به درآمد ناچز مردم، رفته‌رفته به‌ جا بانجامد که درصد زاد از مردم، قد استفاده از ان وسله را بزنند و پاده، راه‌ها را گز کنند! گاه مزان جرمه‌ها چنان زاد است که صاحب خودرو ترجح م‌دهد، به‌جا پرداخت خلاف، اصل خودرو را در خابان رها کند و برود.

درخصوص هواپما هم مشکلات دارم: اگرچه هواپما وسله‌ا خوب است و ما را زودتر به مقصد م‌رساند، اما قمت بلط آن سرسام‌آور است و از همه بدتر در سال‌ها اخر مزان تلفات و سقوط هواپماها در کشورمان آن‌چنان بالارفته است که خل‌ها عطا آن را به لقاش بخشده و جان خود را برداشته و از دست هواپما پا به فرار نهاده‌اند.

راانه و انترنت را در نظر بگرم؛ چقدر کارها را آسان نموده‌است. جهان را به‌معن واقع کلمه به دهکده‌ا تبدل کرده‌است که بدون گام‌زدن و خستگ در کمترن زمان، م‌توانم همه کوچه و پس‌کوچه‌ها ان دهکده را از پشت مانتور خوش مشاهده نمام و هر نوع اطلاعات را که ناز داشته‌باشم، در هر جا دنا و اران که باشم، به آن دسترس پداکنم.

البته پذرفتن‌است که بسار از مردم و دولت‌ها از ان دانش مفد استفاده‌ا نادرست م‌کنند، مثلا کرم «استاکس‌نت» درست م‌کنند و به جان صنعت دگر کشورها م‌اندازد؛ ا در فس‌بوک، توتر و ... تندرو‌ها و داور‌ها نادرست صورت م‌گرد و حت اخلاقات را در پاره‌ا موارد سست م‌نماد؛ با همه ان‌ها، آا رواست خوش را از فواد ب‌شمار درا به خاطر لاشه سگ ا قطره خون محروم کنم؟

مسئله تاسف‌برانگز در ان‌باره در اران، کندشدن سرعت انترنت است؛ آن هم در روزگار شتاب و ب‌حوصلگ که اگر ساعت را از دست بده، کلاهت پس معرکه است؛ دگر چه کس آن وقت و شکبا را دارد که ساعت‌ها پشت کامپوتر بنشند و منتظر بماند تا هرچند دققه ‌بار نفس ب‌رمق از گلو فشرده انترنت برون باد؟

تلفن همراه را در نظر بگرم. فواد آن ب‌شمار است؛ اما برخ مردم از آن استفاده نادرست م‌کنند: اجاد مزاحمت‌ و تخرب روابط خانوادگ، گناه ب‌فرهنگ ماست؛ لکن «مشترک مورد نظر در دسترس نم‌باشد»، «مشترک گرام به علت بده از ان لحظه تلفن شما ‌طرفه و پس از هفته قطع م‌گردد» و خلاصه خدمات‌رسان نامطلوب و هزنه‌ها بالا مکالمه در اران، گناه است که به گردن دستگاه‌ها مسئول است.

ا اگر به ماهواره توجه کنم، ابزار مفد است؛ ان‌که برخ از آن استفاده نادرست م‌کنند و به‌جا کسب لذت معنو و افزاش دانش خود به جنبه مخرب آن رو‌م‌آورند، به گردن خود مردم است؛ با اجاد پارازت و جمع‌آور دش‌ها، سرماه‌ها و اعتماد مردم را کاهش م‌دهم.

بهتر است برا زهر هر از مظاهر صنعت و تمدن نون بشر، پادزهر قو‌تر بسازم. نابود کردن مارها سم که از صندوقچه مظاهر تمدن سربرآورده‌اند، مسر نست و کار هزنه‌بر و غر مفد نز هست؛ بهتر آنست که خاصت زهراگن آن‌ها را کم‌اثر کنم.

آفرینش:فشارهای سیاسی و ایران هراسی

«فشارهای سیاسی و ایران هراسی»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می‌خوانید؛شاید به جرات بتوان گفت که هیچ زمانی به این اندازه ایران تحت فشارهای سیاسی و اقتصادی نبوده است. افزایش فشارهایی که هزینه های فراوان جهانی برای ما به همراه داشته است. با نگاهی کلی به تنش هایی که در چند ماه گذشته برای کشوررخ داده است به نظرمی رسد که آمریکا و غرب یک سناریوی بلند و خطرناک برای ایران نوشته اند که مرحله به مرحله آن را اجرا و ایران را وارد چالش های جدید می کنند.

آمریکا و همراهانش باتوسل به ادعای مختلف کشورمان را به عنوان یک عنصر خطرناک برای سلامت و امنیت بین المللی جلوه می دهند و به قولی «ایران هراسی» را به صورت جدی پیگیری می کنند. اما گستره این ایران هراسی در منطقه و در بین همسایگان و دوستان ایران شدت بیشتری دارد. پروژه ایران هراسی غرب زهرخود را به افکارعمومی دنیا تزریق کرده و متاسفانه درحال حاضرذهنیت مسمومی از کشورمان در جهان رایج شده است.

اما آمریکا ایران هراسی را پلی برای دیگر اهداف خود قرار داد. «افزایش رقابت تسلیحاتی» در منطقه هدف دیگر آمریکا می باشد که می توانیم نمونه بارز آن را در فروش جنگنده، موشک و دیگر تسلیحات نظامی به کشورهای حاشیه خلیج فارس مشاهده کنیم. ایجاد فضای امنیتی در منطقه و بالفعل جلوه دادن خطر ایران سبب شده تا روابط ما با همسایگان رو به سردی رود و آنها به بهانه مقابله با خطر ایران به رقابت تسلیحاتی روی بیاورند.

اما موضوع اصلی وضعیت خود ایران است. درحال حاضر آمریکا با افزایش فشارها برغرب و تحریم بانک مرکزی عملا به دنبال قطع صادرات نفت کشور می باشد. تهدیدی که درصورت عملی شدن ما را با هزینه های بسیار سنگینی روبه رو می کند. منفی نگری نمی کنیم و فقط به بیان نکات منفی نمی پردازیم اما هدف ما باید یافتن راه پیشگیری از اعمال این فشارها باشد نه یافتن راه مواجهه با این تحریم ها!

شعار نمی دهیم اما هنوز راههای دیپلماسی برای برطرف سازی تنش ها موثر و مفید است. ما در مواجهه با این همه فشارسیاسی هنوز نتوانسته ایم از ابزار دیپلماسی عمومی و رسمی کشور استفاده کنیم. دراین مدت چگونه و با چه راهکاری درصدد مبارزه با ایران هراسی غرب برآمده ایم؟ دیپلماسی رسمی ما برای کاهش تنش ها و افزایش سطح مراودات با همسایگان و پیشبرد چالش های بین المللی، چه فعالیتی داشته است؟ مهمترین دغدغه ما باید رفع تنش های موجود برپایه و اساس دیپلماسی عمومی و دیپلماسی رسمی باشد تا سطح هزینه ها و فشارهای وارده بر کشور را کاهش دهیم.

قدرت و توانایی نظامی بلامنازع ما در خلیج فارس برهیچ یک از کشورهای منطقه پوشیده نیست، اما تاکید ما بر استفاده از ابزارهای سخت در مواجهه با افزایش فشارها و تحریم ها، همان چیزی است که آمریکا انتظار آن را می کشد. آمریکا قصد دارد تا با افزایش فشارها ایران را به سمت آخرین راه حل ها که خشن و سخت هستند هدایت کند، درصورتی که هنوز مولفه های نرم برای خروج از بحران وجود دارد. تاکید ما بر استفاده از ابزارهای خشن در مواجهه با تحریم نفت همان چیزی است که آمریکا می خواهد تا به همگان القا کند که ایران کشوری است مخل امنیت جهانی و خطر آفرین است. درکاخ سفید بازی نکنیم...!

اولا دنیا می داند که موقعیت استراتژیک ایران در خلیج فارس به گونه ای است که می تواند با کوچک ترین واکنش نظامی اختلالی عظیم در عرصه اقتصادی وسیاسی جهان ایجاد کند. اما این حالت پایدار نخواهد بود و آن وقت ما با اعتراض کل جهان روبه رو می شویم. در ثانی باید به این نکته هم توجه کرد که آیا این اقدام ما را از بحران خارج می کند و همه چیز به حالت طبیعی بر می گردد؟! ویا عمق مشکلات و درگیری ها را افزایش خواهد داد.

لذا تاکید و تهدید بر استفاده از گزینه نظامی و بستن تنگه هرمز بهترین و آخرین راه چاره ما نیست. باور داریم و مطمئنیم که کشور از پتانسیل های دیپلماسی بسیار قوی برخوردار است و توانایی خروج از بحران های شدید تر از این را هم داریم اما استفاده از ابزارسخت ومولفه تنگه هرمز فقط یکی از این پتانسیل هاست که باعث چشم پوشی بر دیگر نقاط قوت ما می گردد.

ملت ما:نگاه فرایندی، رمز حضور حداکثری در انتخابات

«نگاه فرایندی، رمز حضور حداکثری در انتخابات»عنوان سرمقاله روزنامه ملت ما به قلم عماد افروغ است که در آن می‌خوانید؛

رند عالم‌سوز را با مصلحت‌ بینی چه کار،کار ملک است آن که تدبیر و تامل بایدش.

برای حضور حداکثری مردم در انتخابات باید به صورت فرایندی عمل کرد. مقطعی از این نگرش به قبل از انتخابات و برخی به بعد از آن برمی‌گردد و مشترکاتی بین قبل و بعد از آن وجود خواهد داشت قبل از ثبت‌نام انتخاباتی مطالبی ذکر و هشدارهایی داده شد.

یکی از هشدارهای مربوط به شفاف‌سازی مطالب است که هم وجوه ذهنی و هم عینی را در بر می‌گیرد. وجوه ذهنی به آگاهی‌بخشی و تحلیل صورت می‌گیرد و علاوه بر آن باید کارهای قضایی نیز صورت می‌گرفت اگر فردی متهم به براندازی است دادگاه باید درباره آن حکم دهد و در غیر این صورت نباید دیگری را متهم به براندازی کرد اگر ما خواستار یک حضور حداکثری هستیم باید این نگاه فرایندی اعمال شود اگر معتقدیم که بداخلاقی‌ها بر روی حضور حداکثری تاثیر می‌گذارد باید به این مسائل توجه شود.

بنده مکرر بحث تشکیل دادگاه و ارایه مستندات را مطرح کردم که در واقع شفاف‌سازی به صورت تحقق به خود گیرد که از دسته‌بندی‌های هیجانی کاسته شود، اما اکنون ما شاهد هستیم برای افرادی که متهم به براندازی هستند یا متهم به براندازی می‌کنند دادگاهی تشکیل نمی‌شود و خیل تهمت‌ها همچنان به قوه خود باقیست.

این مسائل خواه‌ ناخواه برروی حضور حداکثری از لحاظ ثبت‌نام نکردن در انتخابات تاثیر می‌گذارد. یعنی بخشی از حضور حداکثری به عدم حضور برخی از کاندیداها برمی‌گردد. این موارد برای قبل از ثبت‌نام بود. بعد از ثبت‌نام اگر این روند همچنان ادامه یابد یعنی همچنان فرایند تهمت و افترا زدن را به انحای مختلف داشته باشیم

یعنی هم به شکل گذشته خودش ادامه داشته باشد یا مانند اکنون گروه‌هایی تشکیل شوند و هر یک به دیگری افترا ببندند و این‌گونه تهمت‌ها دارای تنوعی است برخی از جریانات به جای آن‌که به عرضه توانایی‌های خود بپردازند مرتبا دیگران را مورد افترا قرار می‌دهند و دایما آنها را تکذیب می‌نمایند.

و منافع آنها هم در دسته‌بندی‌های حیدری نعمتی است یعنی برخی این‌گونه وانمود می‌کنند که عین حق هستند و تجلی عدالتند و دیگران به دور از این مولفه‌های مثبت هستند. بسیاری از این اتهامات می‌تواند مصداق جرم و بداخلاقی‌های سیاسی واقع شود و توصیه بنده این است که قوه قضاییه وارد عمل شود.

این مباحث عمدتا به مقوله‌ای به نام فتنه بر می‌گردد، که البته هیچ فردی منکر فتنه به معنی قرار گرفتن حق علیه باطل نیست. باید به ریشه‌های فتنه توجه کرد و در روشن‌تر شدن هرچه بیش‌تر این ریشه کوشا باشیم و مولفه و ابعاد آن شناخته شود باید به عواملی که این مسائل را به وجود آورده توجه شود و ممکن است در لباس مبارزه و برخورد با فتنه ظاهر شود و آسیب دیگری را به مملکت برساند.

آنهایی که از فتنه کاسبی و تجارت می‌کنند و به جای آن‌که دغدغه رفع فتنه را داشته باشند، تنور آن را داغتر می‌نمایند و دلمشغول منافع خودشان هستند. اگر داستان قبل از انتخابات ادامه داشته باشد می‌تواند روی حضور حداکثری تاثیر داشته باشد اگر شورای نگهبان وثاقتی درباره منابع خودش به دست نیاورد

در این بین خدایی ناکرده رد صلاحیت ناموجهی انجام دهد یا دست‌اندرکاران انتخابات بخواهند طوری عمل نمایند که کاندیداهای مورد نظرشان رای آورند، توسط عزل‌ها و نصب‌ها یا استفاده از بیت‌المال نمایند یا دولت بخواهد برای خوش خدمتی کالایی را به مردم عرضه نماید که مصداق کامل اغوا‌کننده است .

بنابراین شورای نگهبان منابع مالی را باید قبل از انتخابات رصد نماید. اکنون وقت آن رسیده است که نگاه فرایندی داشته باشیم که این عوامل موجب کاهش حضور حداکثری مردم در انتخابات نگردد.

دنیای اقتصاد:حریم بانک مرکزی ایران؛تهدیدها و فرصت‌ها

«حریم بانک مرکزی ایران؛تهدیدها و فرصت‌ها»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم زهرا کاویانی است که در آن می‌خوانید؛قانون تحریم بانک مرکزی ایران یکشنبه 11 دی ماه 1390 به امضای رییس‌جمهور ایالات‌متحده آمریکا رسید، تا این کشور بعد از انگلستان، دومین تحریم‌کننده بانک مرکزی ایران باشد.

تلاش آمریکایی‌‌ها بر این اساس است که با تحریم بانک مرکزی، دریافت پول حاصل از فروش نفت برای ایران سخت‌تر شود و احتمالا هزینه دریافت این درآمدها نیز افزایش یابد. از طرف دیگر، اگر چه تحریم بانک مرکزی ایران، بر قیمت جهانی نفت تاثیر مستقیم داشته و احتمالا شاهد افزایش قیمت‌ها در بازار خواهیم بود، اما به طور همزمان احتمالا این هدف از سوی آمریکایی‌ها دنبال می‌شود که قیمت نفت ایران با کاهش همراه باشد، زیرا تعداد کشورهای طرف مبادله ایران محدودتر خواهد شد.

تصور این است که این کشورها باید هزینه‌هایی را بابت مبادله با ایران بپردازند و این موضوع قدرت چانه‌زنی ایران برای فروش نفت را کاهش خواهد داد. مجموع این موارد و سایر ملاحظات اقتصاد ایران، احتمالا تغییراتی را در بودجه دولت ایجاد خواهد کرد و کسری بودجه را به همراه خواهد داشت؛ بنابراین می‌توان متصور بود که مسائل اقتصادی کشور در آینده تفاوت‌های مهمی با وضعیت فعلی داشته باشد.

اما آنچه در این میان از اهمیت برخوردار است، چگونگی رویارویی با این مشکلات است. در این خصوص چند راه‌حل برای دولت و سیاست‌گذاران اقتصادی متصور است که در این یادداشت کوتاه سعی خواهیم کرد تا به بررسی این شرایط بپردازیم. آنچه دارای اهمیت است آن است که چگونه می‌توان از تهدید فعلی به نحوی استفاده کرد تا تبدیل به یک فرصت برای اقتصاد ایران شود.

بحران و کشورهای نفتی
در ادبیات اقتصادی کشورهای نفتی، درآمدهای نفت و تاثیر آن بر سیاست‌های دولت، یکی از عوامل اصلی عقب‌ماندگی کشورهای نفتی شناخته شده است. در این کشورها درآمدهای سرشار نفتی باعث می‌شود تا سیاست‌گذاران به پیامدهای سیاست‌های اقتصادی خود توجهی نداشته باشند. درآمدهای بادآورده نفتی می‌تواند هرگونه اشتباهی در سیاست‌گذاری را جبران کند و از این رو سیاست‌گذار در کشور نفتی کمتر به مدیریت هزینه‌ها و منابع خود می‌اندیشد. در چنین کشورهایی، سیاست‌گذار انگیزه‌ای برای اصلاح سیاست‌های اتخاذی ندارد و در هر دوره، دولت‌ها تلاش می‌کنند تا میزان بهره‌برداری از منابع نفتی را در دوره خود به حداکثر برسانند و بهره‌وری بلندمدت کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

مجموع این عوامل در کنار سایر عواملی که در ادبیات اقتصادی کشورهای نفتی به آن پرداخته شده است، باعث می‌شود تا اصطلاحا نفت برای چنین کشورهایی در حکم یک نفرین تلقی شود. بسیاری از اقتصاددانان راه برون‌رفت کشورهای نفتی از چرخه سیاست‌های غلط اقتصادی را وقوع یک بحران در این کشورها می‌دانند. به عقیده بسیاری از اقتصاددانان و همچنین به گواهی بسیاری از حقایق آشکار شده، تنها بحران است که می‌تواند سیاست‌های غلط در کشورهای نفتی را اصلاح کند.

این موضوع در کشور ما نیز صادق بوده و شواهدی برای آن می‌توان نام برد. به عنوان مثال بحران کاهش قیمت نفت در سال 1377 به بعد موجب اصلاح نرخ ارز در سال 1381 شد یا بحران کمبود انرژی، سیاست نهادینه شده یارانه انرژی را اصلاح کرد. در حال حاضر نیز کشورمان در شرایطی قرار گرفته که هرچند تهدیدی جدی برای اقتصاد ایران است و می‌تواند در صورت عدم‌مواجهه صحیح، آسیب‌های اساسی برای اقتصاد وابسته به نفت ایران به همراه داشته باشد، اما در مقابل می‌تواند مقدمه‌ای برای کاهش وابستگی‌ها به درآمدهای نفتی باشد.

چه باید کرد؟
در حال حاضر شاهد هستیم که در بسیاری از کشورهای دنیا و حتی برخی کشورهای بزرگ اتحادیه اروپا مانند ایتالیا، طرح ریاضت اقتصادی در حال اجرا است. در این کشورها دولت‌ها به علت عدم برخورداری از درآمدهای بادآورده‌ای مانند نفت، ناچار هستند تا در شرایط بحرانی از هزینه‌های خود کاسته و طرح‌هایی مانند ریاضت اقتصادی را به اجرا گذارند. هرچند که اجرای چنین طرح‌هایی تبعات اجتماعی زیادی مانند اعتصاب‌ها و غیره را به همراه داشته و حتی باعث برکناری نخست وزیر شود.

در این کشورها در شرایط بحران، راه حلی جز این وجود ندارد و از این رو سیاست‌مداران برای هرچه بیشتر همراه کردن مردم با چنین طرح‌هایی، کلیه تبعات طرح را شرح می‌دهند. اما چنین شرایطی در کشورهای نفتی یا رخ نمی‌دهد یا به ندرت و در مواقع بحران رخ می‌دهد؛ زیرا درآمدهای نفتی همیشه برای جبران هرگونه اشتباهی دردسترس هستند.

بنابراین امکان اصلاح اشتباهات را فراهم نمی‌سازند، اما آنچه در شرایط فعلی می‌تواند مورد توجه قرار گیرد، آن است که در شرایط فعلی، می‌توان از تهدید به وجود آمده برای اقتصاد ایران در جهت اصلاح ساختار وابسته به نفت اقتصاد کشورمان استفاده کرد. دولت در این شرایط می‌تواند بسیار صادقانه شرایط اقتصادی و تبعات ناشی از تحریم بانک مرکزی را برای مردم شرح دهد و حتی شرایطی مانند ریاضت اقتصادی را که در کشورهای دیگر در حال اجرا است، برای ایران نیز طرح‌ریزی کند.

در هر صورت به نظر می‌رسد که طرح تحریم بانک مرکزی ایران با توجه به مناسبات بین‌المللی ایران و نقش عمده آن در صادرات نفت نمی‌تواند از دوام بالایی برخوردار باشد و بالاخره روزی پایان می‌یابد، پس بهتر است با مدیریت صحیح در شرایط فعلی، از بحران به وجود آمده استفاده کرده و با درک روشن از شرایط اقتصادی و انتقال آن به مردم، در جهت اصلاح ساختارهای اقتصادی خود برآمده و سعی کنیم تا از وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی بکاهیم.

جهان صنعت:ارز گران و فاصله طبقاتی

«ارز گران و فاصله طبقاتی»عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم مریم باستانی است که در آن می‌خوانید؛ اقتصاددانان اصطلاحی دارند تحت عنوان «تئوری انتظارات گله‌ای». برمبنای این تئوری، هنگامی که بازار بی‌ثبات می‌شود و دولت در کنترل بازار توانایی لازم را ندارد، گروهی دلال از این فضا نهایت استفاده را می‌برند. آنها بر داغی بازار می‌افزایند به طوری که حتی مردم عادی کوچه و خیابان هم تحت تاثیر رفتارهای آنان قرار می‌گیرند. نمونه این اتفاق ابتدا در بازار سکه و سپس بازار ارز افتاد. دلالان در خلاء حضور بانک مرکزی و ناتوانی این بانک در کنترل بازار ارز بر داغی بازار افزودند و در نتیجه سرمایه‌ها از بانک‌ها خارج و به سمت بازار ارز و سکه سرازیر شد.

به گفته اقتصاددانان برای جلوگیری از این رفتارهای غیرعقلایی در اقتصاد، گریزی وجود ندارد مگر آنکه بانک مرکزی به عنوان سیاست‌گذار دخالت کند، چه آنکه اولین وظیفه بانک مرکزی در هر کشور ایجاد ثبات در اقتصاد است. در حالی که اگر همین عامل، یعنی حفظ ثبات در اقتصاد را به عنوان اولین رکن مدیریت خوب بانک مرکزی ملاک قرار دهیم، اینک با گذشت 9 ماه نوسان و آشفتگی در بازار ارز و سکه می‌توان امروز به راحتی این حکم را صادر کرد که بانک مرکزی از وظیف ثبات در اقتصاد عدول کرده است.

نکته دیگری که می‌توان در واکاوی سیاست‌های دولت در بازار ارز به آن اشاره کرد، دوگانگی در شعارهای عدالت‌جویانه دولت است. دولت محمود احمدی‌نژاد همواره بر شعار عدالت اجتماعی و کاهش فاصله طبقاتی تاکید می‌کند، حال آنکه عدم ثبات در بازار ارز و سکه سبب می‌شود نقدینگی سرگردان در بازار بی‌ثبات ارز و سکه به سوی افراد خاص برود و در نتیجه ضریب جینی در اقتصاد کلان بالا می‌رود. حتی به گفته برخی اقتصاددانان، هرچه آشفتگی بازار ارز و سکه ادامه یابد، اختلاف طبقاتی هم افزایش خواهد یافت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها