در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سالهای طولانی خبری از شما در فوتبال ایران نبود، آیا در انگلیس هم به فوتبال میپرداختید؟
بله، من نزدیک یک دهه در لندن زندگی کردم. آنجا به همت سعید نوروزی، تیمی محلی با نام F.C Persian تشکیل شده بود که از نظم و سازماندهی به مراتب بالاتری از تیمهای لیگ برتری خودمان سود میبرد. من آنجا مسوولیت فنی داشتم و تجربه سالهای دراز بازی در فوتبال را در اختیار بچههای ایرانی و غیرایرانی قرار میدادم، بچههایی از رده سنی گوناگون. البته خودم همیشه مایل بودهام با شاگردانی در رده سنی 18 تا 24 سال کار کنم، چون با آنها براحتی میتوان بازدهی کار را مشاهده کرد. نکته جالب توجهی که آنجا دیدم نظارت جدی بر عملکرد چنین باشگاههای محلی بود، طوری که شهرداریها و پلیس نظارت کاملی بر کار داشتند و ارائه استانداردها و مجوزهای مورد نیاز، کاملا الزامی بود. به تعبیر دیگر، بحث نظارت و حتی منشور اخلاقی که در فوتبال ما باب شده، پیش از ما و با قدرت بسیار بیشتری در دیگر کشورها بهاجرا درآمده است.
اصلا چه شد که به انگلیس رفتید؟
من 2 فرزند دارم که خوشبختانه استعداد بسیار خوبی در تحصیل دانش دارند. پسرم در المپیاد ریاضی و فیزیک از استعدادهای کشوری بود و برای حفظ و پرورش چنین استعدادی نیازمند صرف هزینههای آموزشی سنگین بودم؛ به طوری که چندین سال پیش و قبل از رفتن به انگلیس، باید ساعتی 8 هزار تومان به معلم اختصاصی او میپرداختم که متاسفانه امکان پرداخت چنین هزینههایی برایم ممکن نبود. بنابراین با دعوت و مساعدت خواهر همسرم ـ که از پیش در این کشور مستقر و مقیم بود ـ راهی آنجا شدم و خوشبختانه توانستم شرایط تحصیلی بسیار خوبی برای فرزندانم تامین کنم، طوری که الان پسرم دارای جوایز علمی متعددی است و با تحصیل در ردههای عالی رشته هوا و فضا خود را برای خدمت به کشور عزیزمان آماده میکند. من با آموزههایی که از مرحوم دهداری آموختهام و با آنچه از پدر و مادرم فرا گرفتهام او را پرورش میدهم و آنجا هم کاملا به فرهنگ اصیل خود پایبندیم. همین چهرهای که در ایران از من دیدهاید در انگلیس هم همان را میبینید. پسرم هم همینطور است، یعنی نه لباسش و نه چهرهاش شبیه مدلهای غربی نیست.
با این حرفها خاطرات مرحوم دهداری زنده شد...
معتقدم پایه معضلات اخلاقی موجود در فوتبال ما از لحظهای آغاز شد که در ورزشگاه به مرحوم دهداری برف پرتاب کردند. کسی که به اعتراف موافقان و مخالفان، الگوی اخلاقی بود و او را با تختی مقایسه میکنند. ما با رفتارهایمان مانع از تسری و همهگیر شدن فرهنگی شدیم که دهداری مروج آن بود و جا دارد دستکم در این روزها ـ که سالروز درگذشت اوست ـ یادی از او و تجدیدنظری در رفتارمان کنیم.
پس معضلات فرهنگی و اخلاقی فوتبال کنونی ما را از نزدیک لمس کردهاید؟ اصلا توضیح دهید که چطور شد به ایران برگشتید؟
دو، سه سال پیش، فوت پدرم مرا به ایران برگرداند. از آنجا که برای من پول اهمیت چندانی ندارد همیشه شوق فراوانی به خدمت داشتهام، به سرزمین استعدادخیز خوزستان و شهر ماهشهر رفتم تا ماحصل سالها بازی و تجربه خود را در اختیار جوانان آن خطه قرار دهم.
از لحاظ مالی چه؟
مبلغ مورد توافقمان 58 میلیون تومان بود، ولی موقع پرداخت آنها گفتند که اینجا نقطهای دورافتاده است و تامین چنین مبلغی برایمان مشکل است. گفتم هر چقدر راضی هستید و برایتان ممکن است بپردازید که آنها قرار گذاشتند مبلغ 15 میلیون بپردازند که آن هم هیچ وقت پرداخت نشد.
چرا در ماهشهر؟ یعنی کاپیتان سالهای طولانی تیم ملی هیچ خواهان دیگری ندارد؟!
ببینید در حالی که من حوالی سال 2000 موفق به اخذ مدرک مربیگری شده بودم در ابتدا این بهانه برایم مطرح شد که مدرک A مربیگری ندارم، اما پس از اخذ آن مدرک نیز حدود یک سال و نیم تا 2 سال بیکاری کشیدم تا این که مدتی پیش، به پیشنهاد و دعوت محمد پنجعلی عضو هیات مدیره پرسپولیس به این باشگاه رفتم تا هدایت تیم امید پرسپولیس را بهعهده بگیرم.
با چه مبلغی؟
50 میلیون تومان.
و قرارداد بستید و شروع به کار کردید؟
شروع به کار کردیم، ولی قرارداد نبستیم.
چرا؟
خب من تازه با این باشگاه آشنا نشده بودم. من از جوانان پرسپولیس به تیم ملی جوانان دعوت شده بودم و بعد از چند سال بازی در باشگاههای دیگر و تیم ملی به پرسپولیس برگشتم و با این باشگاه به افتخارات زیادی رسیدم. در تمام این سالها کافی بود دو مرد با یکدیگر حرفی بزنند و قول و قراری بگذارند تا بدون هیچ خدشهای به عهد خود وفا کنند. با این تجربه دیرین، نیازی به نوشتن قرارداد ندیدم و با شور و شوق زیادی کار را شروع کردم.
چگونه شروع کردید؟
ابتدا با توجه به شناختی که از وجود روابط ناسالم در فوتبالمان داشتم. همکاری با نفرات جذب شده گذشته را به حالت تعلیق درآوردم تا با قدرت به مقابله با فساد و دلالبازی اقدام کنم. من وظیفه داشتم از حق بچههایی که به راستی فوتبالیست هستند دفاع کنم و از تضییع حق آنها توسط دلالها یا افرادی که با پرداخت مبالغی به دلالها بازیکنان تیم میشوند جلوگیری کنم. البته مرتضی فنونیزاده را هم که با طی دورههای مختلف آموزشی مربیگری، دارای مدارج خوبی در این زمینه است و باتوجه به سابقه بازی خوبش، چهره شاخصی به نظر میرسد برای همکاری برگزیدم در حالی که، اغلب سرمربیان فعلی از کار کردن با دستیاران قوی و شاخص هراس دارند و مایلند با افرادی کار کنند که کاملا ضعیف، مطیع و بیآزار باشند تا به آنها امر و نهی کنند.
اما همکاری شما با امید پرسپولیس دوامی نیاورد؟!
امکانات و شرایط تیم امید پرسپولیس واقعا فاجعهآمیز است. این تیم حتی یکدست گرمکن و پیراهن بازی در فصل سرد دریافت نکرده بود. همه انرژی من به تلاش برای دریافت امکانات اولیه این تیم مصروف شد. من بارها فریاد زدم شما اندک بودجهای برای این تیم قرار دهید و دستکم حقوقی 200 هزار تومانی در اختیار بازیکنان قرار دهید من هم متقابلا قول میدهم 3 تا 4 بازیکن هر یک به ارزش 300 تا 400 میلیون تومان طی هر فصل به تیم اصلی پرسپولیس تحویل دهم.
به هر حال هیچ توجهی به تیم نشد و با پیشنهاد ما مبنی بر اعطای پاداشهایی ناچیز به بازیکنان موافقت به عمل نیامد تا این که به من گفتند به دفتر باشگاه بروم و قراردادم را با مبلغ 35میلیون تومان و نه 50 میلیون مورد توافق، امضا کنم. من هم به دلیل آن که برایم خدمت و تلاش برای تیم ارزش و اهمیت داشت پذیرفتم ولی در دفتر باشگاه به من گفته شد افرادی را میشناسیم که حاضرند با دریافت 10 میلیون برای تیم کار کنند. اینجا احساس کردم این جمله خیلی چیزها را با خود بیان میکند. پس تشخیص دادم دیگر جای من آنجا نیست و بدون امضا کردن قرارداد 10 میلیونی، با تیم امید پرسپولیس خداحافظی کردم. با این حال فکر میکنم امید پرسپولیس در طول آن دوره حدودا یکماهه، پیشرفت بیسر و صدای خوبی داشت.
هدف و مقصد بعدیتان چیست؟
تا یکی دو ماه دیگر در ایران میمانم، اگر در نیمفصل تیمی برایم پیدا شد که میایستم و با قدرت کار میکنم. در غیر این صورت به انگلیس برمیگردم. به هر حال در شرایط دشواری خانوادهام را رها کردهام که حضورم در آنجا کاملا الزامی است. همسری که سالها در سختترین شرایط و اردوها و مسافرتهای مختلف همراه و همیارم بوده است اکنون با بیماریهای متعددی مواجه شده و درست نیست در این شرایط از خانواده دور باشم.
ریشه مشکل را در کجا میبینید؟
چون جایگاهها غلط تعریف میشوند به اینجا میرسیم. فکر میکنم من هم میتوانستم در مربیگری فوتبال فرصت پیدا کنم و کاملا موفق شوم به شرطی که به جای شرکت در دوره مربیگری در دوره کلاهبرداری شرکت میکردم ولی چنین کاری از من ساخته نیست و نمیتوانم وارد زد و بندهای موجود شوم. جایی که دلالان با همکاری باشگاهها حرف اول و آخر را میزنند و با دریافت مبالغ کلانی از قراردادها بازیکنان و مربیان حتی منشوری را جابهجا میکنند! شاید در ظاهر، مبلغ قرارداد بسیاری از بازیکنان یا مربیان 300 تا 400 میلیون تومان باشد در حالی که بخش عمدهای از این ارقام در اختیار آنها قرار نمیگیرد و در جیب افراد دیگری میرود. من تعجب میکنم چطور نام اریکسون به عنوان نامزد سرمربیگری پرسپولیس مطرح میشود؛ در حالی که او به انواع فساد اخلاقی آلوده است و در کشور انگلیس شاهد بودم به همین دلیل، مطبوعات، رسانهها و مردم، چنان فشاری وارد کردند که اریکسون ناچار به فرار شد. حالا در کشور ما با این همه شهید و جانبازی که جان خود را برای حفظ میهن فدا کردهاند، چنین افرادی را مطرح میکنند! به هر حال آوردن چنین افرادی به مفهوم دنبال کردن پولهای کلانی است که توسط دلالان جابهجا میشود.
چنین استخدامهایی منحصر به یک باشگاه نیست و در جاهای مختلفی دیده میشود به عنوان نمونه، چه ضعفی در کار صمد مرفاوی دیده شد که به محض ایجاد کوچکترین نوسانهایی در نتایج تیمش، او را با آن سابقه خوب در مسکرمان از کار کنار زدند و یک مربی خارجی جایگزینش کردند؟ نمیدانم اگر تسامح زیاد استیلی با بازیکنان، نکوهش میشود چرا با صمد که آنقدر محکم در برابر بازیکنسالاری ایستاده بود چنان برخوردی شد!
به خود شما پیشنهادهایی از سوی دلالها نشده است؟
به دفعات. آنها از من خواستهاند همکاری با آنها را بپذیرم و در مقابل، پول دریافتی قرارداد را نصف ـ نصف بگیریم!
یک نمونه را مثال میزنید؟
آقای... سردبیر یکی از روزنامههای ورزشی است که چندی پیش، مرا به مکانی در شمال شهر دعوت کرد و پذیرایی خوبی انجام داد. او پس از دقایقی صحبت، به طرز غیرمنتظرهای قیمت یک دستگاه گوشی همراه پیشرفته و لوکس را پرسید. متاسفانه من در ابتدا منظورش را نفهمیدم ولی بعدا به طور شفاهی به من عنوان کرد در صورتی میتوانم با حمایت مستقیم او و برخی دستاندرکاران، مربی تیمی شوم که سهمش را پرداخت کنم.
من هم پس از شنیدن این صحبتها با او دعوا کردم چون شاگرد دهداری هستم و تمام افتخارم ورزشکار بودن و تعهد به روحیات و مرام ورزشکاری است و این حرکات زشت و سخیف را دون شأن یک ورزشکار میدانم. من نمیتوانم از این گونه نابهنجاریها بگذرم و به خاطر حفظ منافع خود سکوت کنم چون دلم برای این ورزش و مردم علاقهمند به آن میسوزد.
بازیکنان و مربیانی که مایلند به هر قیمتی شده در این فوتبال باشند، تقیدی به رعایت مرام ورزشکاری و تعهدات اخلاقی، قانونی و انسانی ندارند. حتی آنها مرتکب اعمال زشت و شنیعی هم میشوند!
اگر منظورتان اتفاقهای زشت چندی پیش آن دو بازیکن است باید مثالی بیاورم. مجتبی محرمی در زمان ما بازیکن کاملا قابلی در ابعاد فنی بود. وقتی صحبتی راجع به شرایط او میشد، مرحوم دهداری در دفاع از وی میگفت: «اگر هر کدام از شما در موقعیتی شبیه به او پرورش پیدا کرده بودید تا به حال مرده بودید! هنر بزرگ مجتبی این بوده که در آن شرایط بد اجتماعی محیط پیرامونش، توانسته به چنان سطحی از فوتبال برسد، این 50 درصد از کار است که سهم خود بازیکن بوده، ولی 50 درصد دیگر به فدراسیون، مسوولان، مردم، جامعه و رسانهها برمیگردد که او را در این مسیر صحیح حمایت و همراهی کنند که متاسفانه در این بخش، کوتاهی شده است.» الان هم وقتی اتفاقهایی زشت و غیراخلاقی به وجود میآید، نباید نگاهی کاملا یکسویه به ماجرا بیندازیم و بچههای فوتبال را از خانه بیرون بیندازیم. آیا برخوردی که با شیث و نصرتی انجام شد، با نماینده مجلسی که 6 شغل داشت هم انجام میشود؟ به هر حال خلاف، خلاف است. رفتار بازیکنان همواره تابع مدیریت مدیران است. دهداری با مدیریتی قوی توانست تیمی را که کل بازیکنانش به طور میانگین بیش از 3 بازی ملی در کارنامه نداشتند و حتی 20 هزار تومان هم دور و برش نبود، به مقام سومی جام ملتهای آسیا برساند. در حالی که الان مدیران ما نمیتوانند حتی حواشی درون زمین را جمع و جور کنند و به محض آن که اتفاقی پیش میآید تصمیم به حذف بازیکن میگیرند. 2 سال پیش علی کریمی حرفی زد که سر و صداهایی پیرامون آن به وجود آمد. آن زمان من گفتم اگر کریمی که کاپیتان تیم ملی است، حرفی نزند، پس چه کسی باید حرف بزند؟
متاسفانه آن زمان، جواب حرفهای کریمی بیرون کردن او از فوتبال ملی ما بود!
البته من یک نکته را اضافه کنم و آن این که به دلیل برنامهریزیهای غلط مدیران، الان فوتبالیستهای ما خیلی تندخوتر از گذشته شدهاند.
بیشتر توضیح دهید.
ما نه در نیمفصل به بازیکنان مطرح فوتبالمان استراحت میدهیم و نه در پایان فصل. مرتبا آنها را با بازیهای لیگ، حذفی، لیگ قهرمانان آسیا و... مشغول میکنیم و اگر هم در باشگاه فعالیت داشته یا نداشته باشند آنها را مشغول اردوها و مسابقههای ملی میکنیم. این کار، کاملا غیرمنطقی و مخرب است. البته تا صحبتی در این زمینه میشود، همه میگویند «مگر بازیکنان منچستریونایتد، رئالمادرید و بارسلونا چنین شرایطی ندارند؟» در حالی که نوع زندگی آنها با بازیکنان ما تفاوت زیادی دارد. آن باشگاه اروپایی را که میلیاردها دلار قیمت گذاشتهاند، میتواند در مدت کوتاهی با انعقاد قرارداد با یک شبکه تلویزیونی، درآمد کلانی به دست بیاورد ولی آیا چنین امکانی برای باشگاههای ما وجود دارد و مدیران ما چنین توانایی دارند؟
به عنوان یک پرسپولیسی کاملا شناخته شده، شرایط موجود این تیم را چگونه ارزیابی میکنید و آیا راه برونرفتی از این بحران متصورید؟
من هم به استیلی علاقهمندم ولی در هفتههای 4 و 5 لیگ به او گفتم تا دیر نشده به سرعت کنار برو و جای دیگر که امکان کار برایت وجود دارد ادامه بده. استیلی از حرفم ناراحت شد. ولی واقعیت این است که در آن زمان میشد کاری برای پرسپولیس کرد و این تیم را از بحران درآورد. ولی الان هر دو جام از دست رفته است و کاری از دست کسی برنمیآید. البته بزرگترین و شاید تنها دستاورد استخدام مربی خارجی در فوتبال ما درآمدهای کلان و نجومی برای افرادی است که پیرامون این استخدامها قرار میگیرند.
یعنی این امکان وجود ندارد که پرسپولیس را از این وضعیت در آورد؟
امکان دارد، ولی به دنبال مربی خارجی رفتن، اشتباهی محض بود. اگر استیلی در پرسپولیس موفق نبود اولا دلیل نمیشود که مربیگری او زیر سوال برود و ثانیا دلیل نمیشود که دیگر مربیان ایرانی هم در این کار ناتوان باشند. به هر حال او در این مقطع و با آن شرایط به بنبست خورد. اشکال کار استیلی این بود که زودتر کنار نرفت تا دیگران فرصتی برای جبران مافات داشته باشند.
استیلی از ابتدا وحید هاشمیان را نمیخواست و هنر استفاده از این بازیکن بزرگ را بلد نبود. بازیکنی که از بزرگان فوتبال ماست و خیلیها آرزوی داشتن او را دارند. بزرگتر از او علی کریمی است که باز هم توانی بالاتر از اینها دارد. استیلی به مهدویکیای کنونی هم علاقهای نداشت و براحتی شانس جذب او را از دست داد، همچنانکه بازیکنان امیدی را به تیم خود اضافه کرد که 3، 4 نفر بهتر از آنها در تیم امید پرسپولیس حضور دارند.
مربی و مدیر باید بدانند که وقتی روح یک بازیکن را بکشی دیگر نمیتوانی آن را زنده کنی. وقتی بازیکنی چک باشگاه را در دست دارد باشگاه باید از مدتی قبل به فکر نقد کردن آن باشد، چون اگر چک برگشت بخورد ذهن بازیکن خراب میشود و بعد از یک ماه تمرین سخت، به شرایط قبل از تمرین برمیگردد.
حضور پروین در پرسپولیس چه کمکی میتواند به همین تیم بکند؟
او هم از دستم ناراحت بود، چون مخالف حضورش در سکانداری فنی پرسپولیس بودم و از او پرسیدم پارسال در استیل آذین چه کردی که میخواهی امسال در پرسپولیس انجام دهی؟ با این حال، احترام زیادی برایش قائلم و همواره روز پدر را به او تبریک میگویم. آینده خودم را در نگاه به وی میبینم و میدانم اگر حرفش را رعایت کنم، در آینده حرمت من هم رعایت میشود.
بجز این انتقادها، چه پیشنهادهایی به باشگاه ارائه کردید؟
من حرف بدی نزدم، به کاشانی پیشنهاد کردم همانطور که برای دروازهبانی، مربی اختصاصی در اختیار دارند، به من به عنوان مربی خط دفاعی اجازه دهند تا اشکالهای مدافعان را رفع کنم، با این قرار که به ازای دریافت هر گل، من مبلغ یک میلیون تومان از جیبم بپردازم. شما در نظر بگیرید در طول هر فصل، پرسپولیس دهها گل میخورد با این وصف اگر من نمیتوانستم تحول بزرگی در کار ایجاد کنم، دهها میلیون به حسابشان واریز میشد در حالی که من به عینه میبینم اغلب مدافعان پرسپولیس، بازیکنان بدی نیستند، ولی کمی در جایگیریها و رفتار دفاعی خود دچار نقص و اشکال هستند که با مقداری تمرین جدی قابل رفع است و پرسپولیس میتواند گلهای به مراتب کمتری دریافت کند. متاسفانه این پیشنهاد و این کار لازم، مورد استقبال مدیران و اعضای کادر فنی باشگاه قرار نگرفت.
پیشنهاد دیگرم در زمان مربیگری تیم امید پرسپولیس ارائه شد به این ترتیب که من 4 بازیکن بسیار خوب برای بازی در تیم بزرگسال معرفی کردم که متاسفانه بنا به دلایل نامعلوم و بودار به جای این 4 یار آماده و آیندهدار، سه بازیکن دیگر امید به تیم بزرگسال راه پیدا کردند که بعضا حتی فیزیک یک بازیکن معمولی را هم نداشتند!
کدام بازیکنان؟
محمدخانی: پروین هم از دستم ناراحت بود، چون مخالف حضورش در سکانداری فنی پرسپولیس بودم و از او پرسیدم پارسال در استیل آذین چه کردی که میخواهی امسال در پرسپولیس انجام دهی؟ با این حال احترام زیادی برایش قائلم و همواره روز پدر را به او تبریک میگویم
اجازه میخواهم از آن 3 بازیکن امید که اکنون در تیم بزرگسال بازی میکنند و عملکرد قابل قبولی از خود ارائه ندادهاند نامی نبرم، ولی از آن 4 بازیکنی که مرا بسیار امیدوار کردهاند 2 نفر در دفاع وسط بازی میکنند که از دیدگاه تخصصی من، خیلی بهتر از «ممدوتال» هستند. یکی از این دو مدافع میلاد مهرشاد نام دارد. دیگر بازیکن مورد نظرم شایان است که میتواند بخوبی در هافبک میانی پرسپولیس فیکس باشد و داوود ربیعی که در خط حمله بسیار آماده و کارآمد نشان میدهد. اینها اکنون در حالی برای تیم امید باشگاه به میدان میروند که ریالی دریافت نکردهاند؛ با وجود آن که مبلغ قراردادهایشان هر یک 6 تا 7میلیون و حقوق آنها ماهیانه حدود 200 هزار تومان است و با کلی اصرار و فشار ما، تنها 6 عدد توپ برای تمرین در اختیار تیم امید قرار گرفته است و شاید باورتان نشود که در مسابقهها با جورابهایی غیرهمرنگ و غیرمتحدالشکل به میدان میآیند!
در زمان بازی شما در پرسپولیس غیرت و تعصب بسیار کارساز بود و موفقیتهای فراوانی برای باشگاه به ارمغان میآورد، یعنی پرسپولیس بزرگانی مثل پنجعلی، درخشان، ناصر و نادر محمدخانی را در اختیار داشت که همه از آنها الگو میگرفتند؛ در حالی که اکنون با نام حرفهایگری این فاکتورهای مثبت کنار گذاشته شدهاند! مطمئنا اگر در بازی با داماش، کریم باقری در زمین بود کسی به خود جرات و اجازه چنان رفتاری را نمیداد... .
دقیقا ماجرا به همین سادگی است، ولی متاسفانه وقتی آقایان غیرفوتبالی، مدیریتها را در اختیار میگیرند از درک چنین نکات ظریفی عاجز میمانند و هر چه جلوتر میرویم حرمتها بیشتر میشکنند و اثر کمتری از احترام پیدا میکنیم. آخر از بازیکنی که تنها به دلیل پول پدر متمولش وارد فوتبال شده است چه توقعی دارید؟ وقتی پدرش او را به دلال معرفی کرده است و در جواب شنیده: «برای فیکس بازی کردن پسرت اینقدر، برای ذخیره بودنش این مقدار و برای صدور کارت باید این اندازه پول بدهید» چه توقعی از چنین بازیکنی که اینگونه به فوتبال وارد شده است وجود دارد؟! در واقع اینگونه بازیکنان اگر 100 میلیون مبلغ قراردادشان باشد دستکم 50 میلیون آن را به دلال میدهند. با این شرایط است که واژههای ارزشمند پیشین، مفهومشان را از دست میدهند.
یعنی فوتبال آنقدر کثیف است که...
نه کثیف نیست. کثیفش کردهاند، ولی امیدوارم انشاءالله درست شود.
شاید ناکامی استیلی، مدیران را از میدان دادن به بازیکنان نامی سابق مثل شما ترسانده باشد!
ببینید من در فدراسیون به تاج و محصص گفتم فرصت کوتاهی در اختیار این افراد قرار دهید و مطمئن باشید آنها شما را سربلند میکنند، چون اعتبار خود را بسادگی صاحب نشدهاند. اگر موفق نشوند خود به سرعت کنار میکشند.
3 سال پیش گفتم ما قدر علی دایی را نمیدانیم چون در حالی که هیچ یک از ما را حتی در دبیرخانه اداری کنفدراسیون فوتبال آسیا هم راه نمیدهند فیفا خودش علی دایی را به کمیته فنی خود فرا خوانده است. اگر دایی را به هیات رئیسه فدراسیون فوتبال میآوردیم و کار مدیریتی به او میآموختیم ببینید چه شرایط فوقالعادهای به دلیل ارتباط و همکاری فیفا و فدراسیون از طریق وی به وجود میآمد و فوتبال ما صاحب چه پیشرفتی میشد! جایگاه علی دایی روی نیمکت مربیگری نیست و اگر قدرش را بدانیم میتواند روزی رئیس A.F.C شود.
شما صفر یا صد را در نظر گرفتهاید و میگویید یا سرمربی میشوم یا از ایران میروم درحالی که شاید حالت بینابینی هم وجود داشته باشد و بتوانید به عنوان دستیار شروع به کار کنید. فکر نمیکنید ریشه اختلافهایی که در گذشته نیز با مربیان مختلف داشتهاید به دلیل همین روحیه باشد؟
میپذیرم که همیشه در فوتبال خواستهام نفر اول باشم. همین روحیه را اکنون هم به شاگردانم تزریق میکنم و از آنها میخواهم یا فوتبال بازی نکنند یا بهترین باشند. به همین دلیل اکنون هم یا میخواهم به بهترین شکل مربیگری کنم یا قیدش را بزنم.
در مورد اشاره شما به اختلافهای گذشتهام با مربیان هم فرصت خوبی دست داد تا برای نخستین بار حقایقی را بازگو کنم. شاید کسی به خاطر نیاورد که تنها چند روز مانده به شروع رقابتهای جام ملتهای آسیا در سال 1996 به دلیل اصطکاک لفظی با مجید جهانپور (دستیار مایلی کهن) توسط مایلی کهن از تیم ملی خط خوردم و یک افتخار بزرگ یعنی حضور در آن تیم بسیار خوب را از دست دادم، تیمی که به مقام سومی جام ملتهای آسیا رسید. من در طول این همه سال، کوچکترین صحبتی راجع به این موضوع نکرده بودم. البته بعد از این موضوع طولی نکشید که به باشگاه ته جدولی پلیاکریل اصفهان رفتم همان باشگاهی که از دسته دوم به لیگ آمده بود و آنجا با اضافه شدن فیروز کریمی به عنوان سرمربی و من به عنوان کاپیتان، قهرمان نیم فصل لیگ شد و حتی اگر در بازی با استقلال، نفوذ فدراسیون برای قهرمان کردن استقلال وجود نداشت و بازی را 3 بر صفر به سود استقلال اعلام نمیکردند پلی اکریل قهرمان لیگ میشد. در پایان آن بازی، تومیسلاوایویچ فقید به رختکن آمد و اسم و مشخصات مرا پرسید. او از من پرسید: «آیا بازی ملی هم در کارنامه دارید؟» وقتی به او جواب دادم 10 سال پیراهن ملی را بر تن کردهام غرق تعجب شد که چطور با آن سابقه و آمادگی به تیم ملی دعوت نشدهام. با دعوت ایویچ، خیلی چیزها ثابت شد و من نیازی به بازگویی ماوقع تا به این لحظه پیدا نکردم. البته در دو مقطع دیگر هم از دست مربیانام دلخور شدهام و شرایط را تحمل نکردهام، ولی مرتکب بیاحترامی به کسی نشدهام. دفعه اول وقتی بود که پس از 6 ماه حضور در جبهه به عنوان راننده آمبولانس به فوتبال برگشتم تا در تیم نیروی زمینی بازی کنم که قدرتالله ترابی مربی بسیار خوب آن زمان آن تیم، به من گفت در صورت قبولی در تست، در تیم حضور پیدا خواهی کرد. خب آن زمان، برایم بعد از کلی بازی در تیمهای مختلف ملی ردههای پایه و آن همه بازی در پاس و پیام، خیلی سخت بود که تست بدهم. به هر حال خوشبختانه مشکل حل شد و آن سال، نیروی زمینی با هدایت عالی مغز متفکری مثل عباس رضوی بهترین خط دفاعی را به دست آورد و از این حیث، بالاتر از همه حریفان از جمله استقلال و پرسپولیس ایستاد. حیف که قدر چنین مربیای دانسته نشد و او فوتبالمان را ترک کرد.
واقعا هم مدافعان خوبی در آن تیم بودند؛ شما، فنونیزاده، مجتبی محرمی و...
بله. زرینچه و عابدزاده را هم اضافه کنید و ایرج سائلی را.
که البته این آخری، هافبک بود و بعد به شاهین پیوست.
یک مرتبه دیگر هم اواخر فوتبالم از حرفهای فرهاد کاظمی رنجیدم که به بازیکنان رو کرده و گفته بود اجازه عرض اندام به هیچ بازیکنی را نمیدهم از کوچکترینشان تا بزرگترین شما که نادر محمدخانی است. البته صحبت کاظمی غلط نبود، ولی بهتر بود بیشتر مراعات بازیکنی را کند که با پیراهن ملی برای کشورش به افتخارات زیادی رسیده و آخرین روزهای فوتبالش را طی میکند. به هر حال باید با رعایت ظرافتهایی، احترام به کسوت را برای جوانان نهادینه کنیم. اینها اتفاقهایی بود که حالا بعد از سالها لازم شد بازگویی شوند.
از ایویچ گفتید، واقعا توطئهای برای کنار گذاشتن او در میان بود و بازیکنانمان به عمد آن تعداد گل از تیم رم خوردند تا ایویچ کنار گذاشته شود؟
نه، هیچ توطئهای در کار نبود. ایویچ، مربی فوقالعادهای بود که قدرش را ندانستیم. نه این که حالا پس از مرگش این حرف را بزنیم، بلکه در تمام این سالها، همه شاگردان او همین را گفتهاند. او آنقدر معتبر، پرافتخار و شناخته شده بود که مثل مربیان سالهای قبل تیم ملی، نیازی به عوامفریبی و برگزاری بازیهای تدارکاتی با حریفانی از پیش بازنده نداشت.
ایویچ وجدانی کار میکرد و تیم ملی را در برابر حریفان قدرتمندی قرار میداد که عیار تیم را کاملا مشخص کنند. در بازی با رم هم حریف را ملزم کرده بود با تمام توان و ستارههای بزرگی چون توتی، دلوکیو، مونتلا و... به میدان بیاید. هدف او از برگزاری آن دیدار، پیدا کردن یکی دو مدافعی بود که بتوانند در فشار زیاد حریف، و در عین حال خستگی و ضعف فیزیکی خود، توپ را فقط بخوبی دفع کنند. ما تا روز پیش از بازی رم در اوج دوران آمادهسازی و فشار بدنی خیرهکننده و باور نکردنی قرار داشتیم و در چنین شرایطی هیچ تیمی نمیتواند درصد زیادی از آمادگی واقعی خود را رو کند.
ایویچ برخلاف مدیران فوتبال ما به کار خود آگاهی و اشراف کامل داشت. ولی متاسفانه رسانهها، مردم و به تبع آن مدیران، اجازه و فرصت نشان دادن نتیجه کارهایش را ندادند. او کاری کرده بود که به درصد بسیار بالایی از آمادگی جسمانی برسیم. او دوره بدنسازی خود را از شهر بروجرد آغاز کرد و تا اروپا ادامه داد. در آن روش، ما باید در 30 دور، 200متر را طی یک دقیقه میدویدیم. حالا اگر در هر دور 200متر را فرضا طی 40 ثانیه میدویدیم، 20 ثانیه فرصت تا دویدن 200 متر بعدی پیدا میکردیم. همه ما زیرنظر ایویچ براحتی قادر به تحمل این کار بسیار دشوار شده بودیم، در حالی که علی دایی ـ که ستاره بوندسلیگا بود ـ بعد از بازگشت به اردوی تیم ملی، بیش از 6 دور نتوانست از پس چنین کاری برآید. البته ایویچ آوانسی برای دایی و دیگر لژیونرها قائل نبود و آنها هم ملزم به طی همین دورههای سخت بدنسازی بودند.
او میتوانست مثل مربیان سالهای اخیر تیم ملی، چند بازی با تیمهای درجه 2 و 3 برگزار کند و برنده از زمین خارج شود و در جامجهانی روی نیمکت بنشیند ولی آن وقت، تیم ما نمیتوانست در جامجهانی چنان قدرتی آن هم در یکی از دو گروه موسوم به مرگ از خود نشان دهد و آمریکا را ببرد.
مربیانی در فوتبال ما موفقند که نه لزوما با اتکا به اصول و دانش، بلکه با هوش و تجربه بتوانند به هر شکلی شده تیمشان را ازآب و گل درآورند مثل قلعهنویی.
امیر هوش و ذکاوت خاصی دارد. ما در تیم ملی جوانان هم با هم بودیم. او خیلی زرنگ است و جایی نمیرود که برای خود دردسر به وجود آورد. نتیجه این کارها را هم میگیرد.
جز این، مربیان شومن هم اینجا موفقند.
من حرفهایی میزنم که بعدا دوستان اعتراض میکنند چرا این حرفها را زدهای. ولی نمیتوانم نگویم.
متاسفانه هر چه بیشتر بتوان دروغ گفت، وارد زد و بند و کلاهبرداری شد و دم این و آن را دید موفقتر خواهیم بود. من اگر چنین صفاتی داشتم چند دلال دور و بر خود نگه میداشتم. حاضرم سختی بکشم ولی تن به چنین کارهایی نمیدهم. اگر فردی چیزی نداشت و به دیگران کمک کرد شرط مردانگی است همانطور که اگر در سختیها کسی بتواند خود را کنترل کند و تن به چنین رفتاری غیراخلاقی ندهد، کار مهمی کرده است. شما از سردار زارع (قائممقام باشگاه پرسپولیس) بپرسید وقتی چنان رفتاری با من کردند آیا طلب پولی کردم. فقط گفتم
خداحافظ.
ایرادهای فوتبال ما در چیست؟
ایرادها خیلی زیاد است. نخستین ایراد، زیرساختهاست. باشگاههای ما زمین مسابقه و تمرین ندارند. در حالی که باشگاههای حرفهای بیش از یک نوع زمین در اختیار دارند که بتوانند هم در سطح دریا و هم درارتفاع، کارهای خود را مرور کنند و به بازی در شرایط گوناگون وفق پیدا کنند. دیگر مشکل ما این است که افراد در چارت سازمانی خود قرار ندارند و برخی افراد در 6 یا 7 جا کار میکنند. چرا نباید در جایی اینقدر کار کنیم که در آن خبره شویم. تنگنظری هم از آفات مهم دیگر ماست.
شما معتقد بودید به جای استفاده از کرش، باید به مربیان خبره خودی بها داد.
فکر میکنم عبور از مراحلی که تاکنون تیم ملی در مقدماتی جامجهانی طی کرده است توسط هر مربی طی میشد. البته پیروزی بر بحرین با 6 گل قابل اعتناست که آن هم بیشتر به دلیل 10 نفره شدن حریف در دقیقه دوم بازی اتفاق افتاد. به هر حال در همه چیز دنیا، سیاست دخیل است. در فوتبال هم همینطور. حتی به دفعات دیده میشود فیفا سیاسیکاریهایی میکند و این به نفع آن یا آن به نفع این کنار میروند. اگر سیاسیکاریها از فوتبال جدا شوند من قول و نوشته میدهم که هر دوره، فوتبال ما در جامجهانی حاضر باشد. چون اینجا مملو از استعداد و قابلیت است. به هر حال فوتبالی که روزی 17 گل به مالدیو زد، الان با اختلاف یک گل این تیم را شکست میدهد. با این حال باز هم از آنها تشکر میکنیم و امیدواریم موفق شوند، ولی مرتب میبینیم در راه این تیم بنبست و فشار به وجود میآید. در عین حال باید درسهایی از مربیان خوب خارجی آموخت و دانش و تجربه آنها را قدر دانست. همچنان که چیز خوبی از ولاسکو، سرمربی تیم والیبال یاد گرفتهام. او میگفت بازیکنان ایرانی نگاهت میکنند، ولی به حرفهایت گوش نمیدهند.
و در پایان این که بعد از اتفاقی که برای ناصر محمدخانی پیش آمد مطبوعات انگلیس به اشتباه نام و عکس شما را به جای ناصر چاپ کردند که این موضوع در ایران نیز بازتابی داشت. آیا مشکلاتی از این حیث برایتان به وجود نیامد؟
من با گرفتن وکیل، از نشریه انگلیسی شکایت کردم و دادگاه آنجا، آن نشریه را محکوم کرد، ولی دلخوری جدی من از رسانههای داخلی بود که با وجود آگاهی نسبت به ماجرا و این که بخوبی میدانستند نادر و ناصر محمدخانی دو فرد هستند، دست به شیطنت و بازتاب این خبر زدند.
از رانندگی آمبولانس در جبهههای نبرد تا جام جهانی فوتبال
نادر محمدخانی نامی کاملا آشنا در فوتبال ماست. مرد 48 سالهای که از اوایل دهه 60 در فوتبال ما شناخته شد. او فوتبالش را از جوانان پرسپولیس آغاز کرد و به دلیل استحکام و فیزیک مناسب، خیلی سریع به تیم ملی جوانان دعوت شد تا کنار بازیکنانی نظیر امیر قلعهنویی، صمد مرفاوی، محسن عاشوری، علیرضا حکیمزاده و... به میدان رود. محمدخانی سپس به پاس رفت تا کنار فیروز کریمی، زوج خط دفاعی تیم مهدی مناجاتی (سرمربی) و مجید حلوایی (مدیر) را به وجود آورد. مقصد بعدی این بازیکن جوان، باشگاه پیام بود، سپس مدتی را در جبهههای نبرد به عنوان راننده آمبولانس سپری کرد. بازگشت محمدخانی به فوتبال با تیم نظامی نیروی زمینی دنبال شد و عملکرد بسیار قرص و محکم او در این باشگاه و دفاع بسیار قوی این تیم (که قدرتمندترین خط دفاعی باشگاهی را حتی بالاتر از استقلال و پرسپولیس از خود نشان داد) مرحوم پرویز دهداری را بر آن داشت تا نادر محمدخانی جوان را در تیم ملی جایگزین محمدپنجعلی کند.
نادر در نخستین حضور ملیاش، خود را ستون و محور خط دفاعی نشان داد و نقش برجستهای در صعود ایران به جمع 8 تیم برتر جام ملتهای آسیا داشت. به هر حال در جمع برترینهای آسیا هم، تیم کاملا جوان و بدونامکانات ایران در جای سوم قرار گرفت.
2 سال بعد، محمدخانی کنار پنجعلی و دیگر ستارههای فوتبال ایران، قهرمانی بازیهای آسیایی پکن را به دست آورد. در این بین، او مدتها برای پرسپولیس و کشاورز نیز به میدان رفته بود. با خداحافظی محمد پنجعلی از تیم ملی 2 دیدار تاریخی سال 1370 ایران ـ الجزایر، نادر محمدخانی جایگزین این بازیکن پرتجربه شد و بازوبند کاپیتانی را هم تحویل گرفت. مدت کوتاهی پیش از شروع جام ملتهای سال 1996 مایلیکهن، محمدخانی را هم مثل رضا شاهرودی از تیم ملی خط زد ولی بار دیگر ایویچ، این بازیکن را به تیم ملی دعوت کرد تا نقش بسزایی در درخشش ایران در جامجهانی 1998 فرانسه ایفا کند.
دفاع جانانه محمدخانی در جام جهانی از نکات به یاد ماندنی این جام برای علاقهمندان فوتبال است. همان سال تیم ملی با کاپیتانی نادر محمدخانی یک بار دیگر قهرمان بازیهای آسیایی (تایلند) شد تا این پایانی بر حضور این بازیکن در تیم ملی باشد. به هر حال پس از سالها بازی این بازیکن در پرسپولیس و باشگاههای دیگری نظیر پلیاکریل اصفهان، نادر در 38 سالگی راهی کشور قطر شد تا پیراهن باشگاه نادی القطر را بر تن کند. محمدخانی در نادی القطر هم حضور مفید و موثری داشت، هر چند اواخر فصل به دلیل روبهرویی با مصدومیت، مدتها از میدان دور ماند. خود نادر معتقد است دستمزدی که در این مدت از باشگاه قطری دریافت کرده است معادل تمام دستمزدی بوده که طی سالیان طولانی بازی فوتبال به دست آورده است.
به هر حال نادر پس از بازگشت از قطر، مدت کوتاهی به فوتبال ادامه داد، سپس به کشور انگلیس و شهر لندن مهاجرت کرد، ولی فوت پدر در سال 1388 محمدخانی را به دیار خود برگرداند تا بار دیگر به فوتبال کشورمان خدمت کند غافل از آن که اکنون با گذشت نزدیک به 3 سال از این بازگشت، زمینهای برای فعالیت در فوتبال ایران جز انجام چند بازی خیرخواهانه در تیم ملی پیشکسوتان پیدا نمیکند!
حجتاله اکبرآبادی- مجید عباسقلی / گروه ورزش
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد