در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
جمهوری اسلامی ایران نیز در این عرصه گامهایی برداشته و با راهاندازی شبکههایی چون پرستیوی، العالم و الکوثر مخاطبان زیادی را در کشورهای منطقه و فرامنطقهای جذب کرده است.
در ماههای اخیر با توجه به قیامهای مردمی و بیداری اسلامی در کشورهای منطقه و شمال آفریقا، اهمیت دیپلماسی رسانهای دوچندان شده است و رسانههای مختلف متاثر از سیاستهای حکومت متبوع خود به انعکاس تحولات اخیر مشغولند.
محمد سرافراز، معاون برونمرزی سازمان صداوسیما در گفتوگو با جامجم به مقایسه فعالیت شبکههای برونمرزی جمهوری اسلامی ایران با سایر شبکههای مطرح درخصوص تحولات منطقه پرداخته است.
او با اشاره به مصاف رسانهای در دنیای امروز، برنامهها و اولویتهای شبکههای برونمرزی را برای حضور در این مصاف تشریح کرده است. مشروح این مصاحبه را میخوانید.
در تحولات ماههای اخیر در خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد نوعی غافلگیر شدن سیاستمداران بودیم. شاید هیچ کس فکر نمیکرد تحولاتی از تونس شروع شود و بعد بسرعت گسترش یابد و کشورهایی چون مصر، لیبی، بحرین و سایر کشورهای منطقه را در بر گیرد. عملکرد رسانهها را درخصوص این تحولات چگونه ارزیابی میکنید. آیا آنها هم به همان میزان سیاستمداران غافلگیر شدند؟
فکر میکنم برای پاسخ به این سوال اول باید مواضع دولتها را بررسی کنیم و بعد وضعیت رسانهها را نسبت به موضعگیریهای سران کشورها مقایسه کنیم.
تمام کشورهای دیکتاتوری و حکومتهای سلطنتی موروثی که در منطقه خاورمیانه و کشورهای اطراف ما وجود دارد همگی به طور کامل مورد حمایت آمریکا بودند. اگر کمی به عقب برگردیم پایهگذار بسیاری از این حکومتها یا آمریکا بوده است یا قبل از آن، کشور انگلیس با توجه به نفوذی که در منطقه داشته است. مخصوصا کشورهایی که حالت سلطنتی موروثی دارند توسط انگلیس ایجاد شدند و از همان روز اول انگلیسیها سیستمهای مطلوب خود را در این کشورها ایجاد کردند و هنوز هم این حکومتها براساس مدل حکومتی انگلیس ادامه دارند. حکومت پادشاهی عربستان و بحرین ازجمله این حکومتها هستند که در آنها یک خانواده حکومت میکند و تا ابد آن را متعلق به خودشان میدانند. نهتنها انگلیسیها پایهگذار حکومتهای آل سعود، آل خلیفه، حکومت اردن و همه حکومتهای پادشاهی در حوزه خلیج فارس و خاورمیانه بودند. بلکه مدل حکومتی آنها را نیز مطابق مدل حکومتی انگلیس تنظیم کرده بودند. حکومت انگلیس یک حکومت پادشاهی موروثی است که در آنجا ملکه دارای اختیارات بسیار زیادی است که حکومتهای سلطنتی منطقه خاورمیانه نیز دقیقا مطابق با همان مدل هستند. وقتی در مقطعی از تاریخ انگلیسیها در یک تفاهم، امپراتوری خودشان را به آمریکا واگذار کردند آنها نیز همان راه قبلی را ادامه دادند و البته سعی کردند کمی حالت غیردموکراتیک آن را عوض کنند و مثلا پادشاه را به رئیسجمهور تبدیل کردند، اما آن رئیسجمهور نماینده مردم نبود و در یک انتخابات فرمالیته روی کار میآمد و در واقع همان دیکتاتورهای سابق حکومت میکردند. این ماهیت اصلی کشورهای منطقه است و شاهد بودیم که در ماههای اخیر مردم این کشورها به نتیجه رسیدند که حکومتهای دیکتاتوری نمیتوانند در شرایط امروز جهانی ادامه یابند. در این شرایط آمریکاییها تصمیم داشتند به شکل کنترل شده در برخی از این کشورها تغییراتی ایجاد کنند، اما نسبت به نتیجه این تغییرات نگران بودند. در همین مصر قبل از این که مبارک سقوط کند آمریکا سعی داشت به شکلی کنترل شده فردی مورد اعتماد مانند فرزند مبارک یا عمر سلیمان را که جنایاتش کمتر از مبارک نیست جانشین او کند. آنها اصلا قصد نداشتند حاکمیت مردمی ایجاد کنند و میخواستند برای تامین منافعشان تغییرات کمی ایجاد کنند تا این که مردم آمدند و تکلیف را با این انقلابهایی که از تونس شروع شد و به سایر کشورها ادامه یافت روشن کردند.
حالا با این مقدمه اگر بخواهیم به بررسی فعالیت رسانههای عربی و غربی بپردازیم. تفاوتها و شباهتهایی را در فعالیت آنها مشاهده میکنیم. تفاوت آنها در این بود که غربیها اصلا در روزهای اول به حرکت عظیم مردم تونس توجه نمیکردند و به شکلی بسیار سطحی به آن میپرداختند. در میان رسانههای عربی هم یک شبکه بود که توجه میکرد و خیلی هم به آن میپرداخت که شبکه الجزیره بود، اما هیچ وقت این حرکتها را به عنوان یک انقلاب نمیدانست و تنها رسانههای جمهوری اسلامی بودند که این حرکت مردمی را از روز اول در تونس به نام انقلاب مردمی نامگذاری کردند. اگر کسی پیگیری کند میبیند که وقتی این حرکتها اوج گرفت و به مصر و دیگر کشورها رسید تازه رسانههای غربی و عربی، نام انقلاب بر آنها گذاشتند.
بنابراین رسانهها نیز به دنبال حکومتهایشان دچار نوعی بهتزدگی و نداشتن تحلیل درست بودند. آنها نیز متناسب با حرکت سیاستمداران غربی و آمریکایی میخواهند فرصتطلبی و موجسواری کنند و تا جایی که میشود حرکتهای مردمی این کشورها را به نفع خودشان مصادره کنند. این کشورها نشان دادند منافع خودشان را اصل میدانند و اگر قرار باشد جایی منافعشان با امثال مبارک و بنعلی حفظ شود تا روز آخر از آنها حمایت میکنند، اما اگر وضعیت طوری شد که چنین افرادی ضعیف شدند و دیگر نتوانستند منافع کشورهای غربی را حفظ کنند آنها نیز تغییر موضع میدهند و به دنبال فرد جدیدی میروند. این درس عبرتی است برای پادشاهان کشورهایی چون عربستان، بحرین و بقیه که بدانند هر وقت منافع کشورهای غربی اقتضا کند دیگر از اینها حمایت نخواهند کرد.
همزمان با تحولات اخیر و قیامهای مردمی در کشورهای مختلف، شبکههای متعدد منطقهای و غربی به پوشش این تحولات میپردازند که در این میان میتوان به بی.بی.سی، الجزیره، العربیه و شبکههای آمریکایی و سایر شبکهها اشاره کرد. اگر بخواهید نموداری از فعالیت شبکههای مختلف ترسیم کنید و در این نمودار جایگاه شبکههای برونمرزی کشورمان ازجمله العالم و پرستیوی را مشخص کنید، این جایگاه چگونه خواهد بود؟
شبکههای خبری ما در دوره پس از انقلابهای مردمی و حرکتهای بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان خاورمیانه، جایگاه بسیار رفیعی پیدا کردهاند که دلیل آن تفاوت نگاه و ادبیات و خبررسانی است که ما داریم. ما از روز اول کامل به شکل محکم و قاطعی از این حرکتها پشتیبانی میکردیم. چراکه این حکومتها را وابسته به آمریکا و غرب میدانستیم و با اعتقاد به این که مردم در این کشورها نقشی نداشتند از حکومت دیکتاتوری آنها انتقاد میکردیم. شبکهای مانند الجزیره و العربیه نمیتوانند به طور کامل این کار را بکنند و با وجود این که خیلی سعی میکنند خودشان را طرفدار مردم نشان دهند، اما بالاخره شبکه الجزیره متعلق به پادشاهی است که خودش به وسیله کودتا علیه پدرش در قطر به حکومت رسیده است. شبکه الجزیرهای که اینقدر از حرکتهای مردمی دم میزند توسط کشوری اداره میشود که در آنجا بویی از دموکراسی و رای مردم وجود ندارد، بنابراین نباید انتظار داشت که مخاطب خیلی حرف این شبکه را باور کند. شبکه العربیه هم متعلق به حکومت عربستان است که سیستم پادشاهی بستهای دارد و هیچ کشوری در دنیا نیست که از این نحوه حکومت دفاع کند. در این کشور حتی به زنها اجازه رانندگی نمیدهند و هیچ حق مشارکت سیاسی در آنجا وجود ندارد. البته غربیها به خاطر منافعشان از حکومت این کشورها حمایت میکنند و شبکههایشان هم فعالند. این شبکهها با توجه به سابقه و پشتوانهای که در منطقه داشتند، توانستند تا حدی، مخاطب جذب کنند که این موضوع به خاطر سوابق آنها و حضورشان در حوادث مختلف و هزینههای زیادی است که انجام دادند، اما بتدریج شاهدیم که این روند در حال معکوس شدن است و الان در حوزه کشورهای عربی، شبکه العالم جمهوری اسلامی ایران، طبق نظرسنجیهایی که انجام دادهایم از رده ششم و هفتم به ردههای دوم و سوم و حتی در برخی کشورها در ردیف اول قرار گرفته و مخاطب فراوانی را به خود اختصاص داده است. در حوزه کشورهای انگلیسی زبان هم همینطور است و آنچه که باعث جذب مخاطبان به این شبکه شده نگاه متفاوتی است که این شبکه نسبت به تحولات دارد. مخاطبان، شبکههایی چون بیبیسی، سیانان، فاکس نیوز و الجزیره انگلیسی را در یک کفه قرار میدهند چرا که آنها روی مسائل مشابهی تاکید میکنند، اما پرستیوی متفاوت از آنهاست و همین باعث شده که مخاطب زیادی پیدا کند و این مخاطبان روز به روز در حال افزایش هستند.
به نظر شما مزیت نسبی رسانههای برون مرزی کشورمان در پوشش و انعکاس تحولات منطقه چیست؟
یکی از مزیتهای ما همان چیزی است که قبلا اشاره کردم. ما از همان روز اول به صورت شفاف و خیلی روشن از منافع مردم حمایت کردیم و این حرکتها را که برخی رسانهها از آن به عنوان شورش و امثال آن یاد میکردند انقلاب دانستیم. آمریکا و غرب خیلی سعی کردند مردم این کشورها را به یک تغییرات مختصر قانع کنند تا بتوانند دوباره برنامههای خود را پیاده سازند و این موضوع همچنان هم ادامه دارد. مزیت ما در این بود که از اول این انقلاب را مردمی میدانستیم و معتقد بودیم باید به همه خواستههای مردم توجه کرد و چنان که دیدیم مردم به حرکت انقلابی خودشان ادامه دادند و در مصر دست به اقدام مهمی چون تسخیر سفارت رژیم اسرائیل زدند.
این حرکت از جهت اهمیت و تاثیری که در کل خاورمیانه داشت شبیه تسخیر سفارت آمریکا در تهران بود که در اوایل انقلاب انجام شد. مردم مصر سرزنده و هوشیار و بر خلاف خواست رسانههای غرب به حرکت خودشان ادامه میدهند. نگاه خبری و تحلیلی رسانههای غربی این بود که تغییرات کافی است و میخواستند این کشورها را به نام دموکراسی به همان وضعیت قبلی برگردانند و فرق و مزیت ما این بود که از مردم انقلاب این کشورها حمایت کردیم. ما به خاطر همین گفتمان، توانستیم تیمهای خبریمان را به شکل گسترده در همه کشورها مدیریت و این خواست مردمی را به درستی منعکس کنیم. این هم یکی از کارهایی بود که رسانههای خارجی بویژه در حوزه عربی نتوانستند به دلایل مختلف انجام دهند. یکی از این دلایل این بود که آنها در حوزه عربی دارای خبرنگاران و شبکههای متعددی نبودند و علاوه بر آن به خاطر خاستگاهی که داشتند نمیتوانستند این تحولات را به شکل عمیق و بلندمدت منعکس کنند،. بنابراین خود این مسائل باعث شد که ما بتوانیم جایگاه فعلی را به دست بیاوریم.
آیا قرار داشتن جمهوری اسلامی ایران در این موقعیت جغرافیایی خاص نیز برتریهایی را در عرصه رسانهای در اختیار شما قرار داده است؟
در واقع باید بگوییم که شناخت محیطی ما از منطقه خیلی به ما کمک کرد. ما در حوزه خاورمیانه فعالیت زیادی داریم و با توجه به پیگیری تحولات فلسطین در منطقه، به شناخت کاملی رسیدهایم و به دلیل این شناخت کامل، تیمهای خبری و امکانات خوبی داریم. این مسائل قطعا در فعالیتهای رسانهای ما خیلی موثر بوده است.
الان ما شاهد نوعی نزاع نیابتی میان رسانهها هستیم که هر کدام به نیابت از حکومت کشورشان علیه رسانههای دیگر که آنها نیز به نوعی از حکومتشان نیابت دارند، فعالیت میکنند. اما در این میان شبکههای جمهوری اسلامی ایران ارتباط سازمانی خیلی شفافی با حکومت دارند و این در حالی است که سایر رسانههای خارجی بهرغم حمایتی که از منافع کشورشان میکنند، سعی میدارند ارتباط سازمانی خود را کتمان کنند. آیا این ارتباط آشکار رسانههای جمهوری اسلامی ایران با حکومت، محدودیتی برایتان ایجاد نمیکند؟
ابتدا من مطلبی را در مورد شبکههای کشورهای غربی میگویم. شبکه بیبیسی جهانی، شبکهای وابسته به وزارت خارجه انگلیس است و خیلی جالب است که آنها در ابتدا سعی میکردند این موضوع را کتمان کنند، اما بعدها ما خودمان چندین بار این موضوع را در پرستیوی مطرح کردیم و الان دیگر خودشان هم به این موضوع اعتراف دارند.
زمانی وقتی ما از ارتباط حکومتی این شبکه صحبت میکردیم حتی برای برخی مسوولان کشور خودمان هم عجیب بود و آنها تعجب میکردند.
برخی مسوولان ما اعتقاد داشتند که اگر ما بعضی مسائل را مطرح کنیم به خاطر این که شبکههای ما، شبکههای حکومتی محسوب میشوند میتواند تبعاتی در پی داشته باشد، اما ما این مساله را قبول نداشتیم و میگفتیم شبکههایی نظیر بیبیسی، دولتیتر از ما هستند. شبکه بیبیسی وابسته به وزارت خارجه انگلیس است و سیاستهایش از آنجا ابلاغ میشود در حالی که شبکههای ما اصلا وابسته به دولت به معنای قوهمجریه نیستند. درست است که شبکههای ما وابسته به حاکمیت هستند، اما به دولت وابستگی ندارند، اما شبکههای بینالمللی برخی از کشورها این ویژگی را دارند.
در مورد آمریکا هم اگر ما میبینیم ساختار شبکههایی چون سیانان و فاکس نیوز متفاوت است به خاطر ساختار حکومتی این کشور است. ساختار حکومتی آمریکا براساس نظام سرمایهداری است و در چنین حکومتی، نظام سرمایهداری، حاکم بر دولت است. شبکههای رسانهای این کشور هم وابسته به نظام سرمایهداری هستند و مثلا سیانان بیشتر به دموکراتها وابسته است و فاکسنیوز به جمهوریخواهان. پول این شبکهها هم از طریق مالیات مردمی تامین میشود و طبق آمار سال 2010 سالانه بیش از 500 میلیون دلار به هریک از این دو شبکه داده میشود.
بنابراین اینطور نیست که بگوییم این شبکهها خصوصی هستند و از جیب خودشان خرج میکنند.
شبکهالجزیره هم که متعلق به امیر قطر است و از طریق پول نفت این کشور اداره میشود و هر کدام از شبکههای دیگر را هم بخواهیم بگوییم میبینیم که ارتباط روشنی با حکومت دارند.
اتفاقا فعالیت ما از این منظر خیلی راحتتر از شبکههای کشورهای خارجی است چراکه جمهوری اسلامی ایران حکومتی است که براساس رای مردم شکل گرفته است. ما تنها کشوری هستیم که تقریبا سالی یک انتخابات داریم و هیچ کشوری در دنیا به این شکل نیست. البته رسانههای خارجی این زرنگی را دارند که موجسواری کنند و در ظاهر از دموکراسی حرف میزنند، اما اگر آخر قضیه را نگاه کنید میبینید که همین دیکتاتوریها هستند که منافع آنها را حفظ میکنند و این شبکهها هم روز آخر و تا جایی که بشود سعی میکنند این نظامهای دیکتاتوری را حفظ کرده و از سقوط آنها جلوگیری کنند.
ما در مصاف رسانهای موجود شاهد بودیم که در ماههای قبل مشکلاتی برای پخش برنامههای شبکه العالم و پرستیوی ایجاد کردند. شما برای رفع این مشکلات چه اقدامی کردهاید و آیا هنوز این محدودیتهای مقطعی برای شبکههای ما وجود دارد؟
متاسفانه این وضعیت ادامه دارد و هر چند وقت یکبار روی شبکههای ما پارازیت میفرستند، منتها دورههای این پارازیتها کوتاه است، زیرا نحوه فرستادن پارازیت روی ماهوارهها طوری نیست که بتوان برای مدت طولانی به آن ادامه داد. دلیل این مساله هم این است کسانی که این کار را میکنند جایشان شناخته میشود و مشکلاتی از نظر حقوق بینالملل پیدا میکنند.
با این اوصاف این روندی است که قطع نشده است و به صورت متناوب شبکههای ما را پارازیته میکنند.
شرکتهایی که پهنای باند ماهواره، اجاره دادهاند موظفند که به این مسائل رسیدگی و اعلام کنند که اخلال ماهوارهای از کدام منطقه و کدام کشور صورت میگیرد و با آنها برخورد کنند. ما هم براساس قراردادهایی که داریم پیگیر این مسائل هستیم، اما باید از نظر حقوقی و حقوق بینالملل، ماجرا را دقیقتر پیگیری کنیم تا این مشکلات را کاهش دهیم.
با توجه به این که گفته میشود ایران هم در برخی مقاطع محدودیتهایی را برای شبکههای خارجی ایجاد میکند، آیا این مساله در پیگیریهای حقوقی ما درخصوص محدودیتهای سایر کشورها روی شبکههای ما مشکلی ایجاد نمیکند؟
سازمان صدا و سیما قبلا هم در این زمینه موضعگیری کرده و چنین اقدامی را رد کرده است و اصلا چنین کاری نمیکند. از سوی سایر مسوولان جمهوری اسلامی ایران هم هرگز چنین چیزی پذیرفته نشده است.
این بحثها در مجامع بینالمللی الان مطرح است و آن چیزی که با عنوان فرستادن پارازیت روی ماهواره مطرح است از طرف دستگاههای ذیربط در جمهوری اسلامی ایران کاملا رد شده است. آن چیزی که مطرح میکنند بحث سیگنالهای زمینی است که حتی اگر راجع به آن هم بخواهد بحث شود هیچ دستگاهی رسما آن را بر عهده نگرفته و نمیگیرد و اصلا این بخش هیچ ارتباطی به سایر کشورها ندارد و هیچ کشوری نمیتواند در این مورد شکایتی علیه ما مطرح کند. مباحثی که در حقوق بینالملل مطرح است مربوط به پارازیته کردن ماهواره است و این اقدامی است که در مورد شبکههای برونمرزی ما به طور متناوب انجام میشود. در این روش به فرکانس ماهواره که از طریق آن برنامههای یک شبکه پخش میشود حمله میکنند و با این کار اصلا آن شبکه قادر نیست برنامههایش را روی آن شبکه فرکانس کند. این فرق میکند با این که حالا کسی روی یک موج رادیو، یک موج مزاحم بفرستد و صدای آن را نویزدار کند. این دو مبحث تفاوت بسیار اساسی دارند.
همزمان با فعالیت دیپلماسی رسمی کشورها، در سطحی گستردهتر از آن شاهد فعال شدن دیپلماسی عمومی و در راس آن رسانهای هستیم. آیا استفاده جمهوری اسلامی ایران از این ظرفیت متناسب با نقش الهامبخش ایران در منطقه و جهان است؟
من ابتدا میخواهم یک مقدمهای عرض کنم و بعد به این موضوع بپردازم. الان شرایط خاورمیانه به جایی رسیده است که موج حرکتهای مردم منطقه به کشورهای اروپا و به نوعی آمریکا کشیده شده است.
این حرکتها یک خاستگاه اصلی دارند که عدالت اجتماعی است. الان هم شرایط اقتصادی در آمریکا و اروپا طوری است که به خاطر تشدید فشارهای اقتصادی موجود و مشکل بدهی کشورهای اروپایی و آمریکایی، مردم متوجه شدهاند که نظام سرمایهداری به نفع مردم عادی که درآمدشان پایین است، نیست. یعنی یک گروه سرمایهدار در این کشورها هستند که عمده منافع، اعتبارات بانکی و وضع قوانین به نفع آنهاست و اکثریت جامعه از این منافع، بیبهره یا کمبهره هستند.
به همین خاطر بتدریج در کشورهایی چون یونان، اسپانیا، انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی این موضوعات به صورت جدی مطرح شده است.
حتی در جایی چون سرزمینهای اشغالی، چند روز قبل شاهد برگزاری تجمع اعتراضآمیز در شهرهای مختلف بودیم که جمعیت یهودیان معترض به 500 هزار نفر میرسید و در خود تلآویو بیش از 300 هزار نفر تظاهرات کردند و مانند مصر در یک میدان تجمع کردند و برای این که نشان دهند اعتراضشان طولانیمدت است در آنجا خیمه زدند. این معترضان حتی در نوشتههایشان که به زبان عبری بود بحث مبارک و سرنگونی حکومت را مطرح کرده بودند. اینها نشان میداد که آنها هم از انقلابهای کشورهای اسلامی الهام گرفتهاند. بحث اینها هم این بود که در رژیم صهیونیستی، عدهای آن بالا نشستهاند و فقط به منافع خودشان توجه میکنند و اکثریت مردم دچار فقر، بیپولی و مشکلات اقتصادی هستند.
قطعا در آینده ما شاهد اوجگیری این حرکتها هستیم و احتمال سرایت این حرکتها به خود آمریکا هم هست.
آمریکا الان از نظر شرایط اقتصادی، بسیار بحرانزده است. منتها سعی میکند از مطرح کردن این بحث بپرهیزد. برای این که بفهمیم فاجعه در آمریکا چقدر عمیق است جالب است نگاهی به آمار کسر بودجه این کشور بیندازیم. هزینههای دولت آمریکا در سال 2011 حدود 3 هزار و هشتصد هزار میلیارد دلار است و درآمدهایش در حدود 2 هزار و دویست میلیارد دلار است که در همین بخش چیزی حدود 1600 میلیارد دلار کسر بودجه دارد.
آمریکا یک بدهی انباشته هم از قبل دارد که تا پایان 2011 به پانزده و نیم هزار میلیارد دلار میرسد. این عدد هر سال در حال افزایش است و هیچ دولت و کشوری قادر نیست چنین بدهی عظیمی را جبران کند.
البته متاسفانه شاهدیم که آمریکا بدون پشتوانه اقدام به چاپ دلار کرده و به بازار تزریق میکند منتها بدهی این کشور آنقدر زیاد است که نه با این کار و نه با هیچ کار دیگری نمیتواند آن را جبران کند. بنابراین با این مدل آمریکا عملا یک دولت ورشکسته است ولی نه خودش صدای آن را درمیآورد و نه حتی کشورهایی مثل چین که به دولت آمریکا وام میدهند، اما الان یک هوشیاری در ملتهای غربی در اروپا و آمریکا به وجود آمده است و متوجه شدهاند که نظام سرمایهداری به ضرر آنهاست و هر راهحلی هم که از سوی این نظام ارائه میشود به نفع منافع خودش است.
حالا با توجه به این شرایط لازم است که ما دیپلماسی فعالی داشته باشیم که عموما این دیپلماسی با حکومتها کاری ندارد، بلکه با افکار عمومی سروکار دارد. خوشبختانه اگرچه خیلی دیر ولی اخیرا وزارتخارجه، تشکیلاتی برای دیپلماسی عمومی و رسانهای درست کرده است. بسیاری از کشورها در گذشته چنین ساختاری را در دستگاه دیپلماسی خودشان ایجاد کردهاند که این موضوع کمک میکند وزارتخارجه خودش را به شرایط روز تطبیق دهد. ما امروز شاهدیم که اهمیت کار رسانهای بسیار بیشتر شده است و اگر ما بتوانیم هماهنگی میان دیپلماسی رسمی و رسانهای ایجاد کنیم، میتوانیم قدمهای خیلی بزرگتری را در راستای ارتباط با افکار عمومی در کشورهای مختلف برداریم و تاثیرگذاری و اطلاعرسانی موفقتری در جنبههای مختلف داشته باشیم.
یکی از کارشناسان رسانهای کشورمان در اظهارنظری، اهمیت شبکههایی مثل پرس تیوی و العالم را بمراتب بیشتر از اهمیت برخی از سفارتخانههای کشورمان دانسته بود،اما برخی نظر دیگری دارند و عملکرد شما را ضعیفتر از اینها میدانند. شما به عنوان مدیر ارشدی که این شبکهها در زیرمجموعه ساختار تحت نظارتتان فعالیت میکنند در این زمینه چه نظری دارید؟
به اعتقاد من خیلی قابل مقایسه نیست و آنقدر مدل کار و نوع کار و میزان تاثیرگذاری آن متفاوت است که باید هر کدام را در حوزه کاری خودشان بسنجیم. من به صورت مختصر عرض کردم که اهمیت کار رسانهای روز به روز در حال افزایش است. ما به دنبال این هستیم که مدلهای مختلف رسانهای را بیشتر استفاده کنیم. در دیپلماسی رسانهای، ما در کنار تولید پیام، مرحله توزیع پیام را داریم که اهمیت آن کمتر از تولید پیام نیست. الان روشهای بسیار مختلف و متنوعی برای توزیع پیام وجود دارد که از جمله آنها میتوان به شبکههای اجتماعی در محیط اینترنت یا IPTV ها یا شبکههای کابلی اشاره کرد. ما باید در تمامی این عرصهها وارد شویم و به عنوان مثال الان شبکههای برونمرزی ما را مخاطبان میتوانند در خیابانهای آمریکا براحتی روی موبایل دریافت کنند.
معاونت برونمرزی سازمان صداوسیما مخاطب خودش را طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی ایرانیان مقیم خارج از کشور میداند یا اینکه برای کل افکار عمومی کشورهای غرب و منطقه برنامه دارید؟
ما در حوزه فعالیت رسانههای برونمرزی، الان بیش از 30 رادیو داریم که هر کدام در حوزه مخاطبان خاص خود مشغول فعالیت هستند که بحث آنها مفصل است. ما کل کشورهای دنیا را از نظر حوزه جغرافیایی تقسیمبندی و متناسب با اهمیت و میزان جمعیتی که به هر زبان تکلم میکنند اولویتبندی کردهایم. تقریبا ما برای مهمترین زبانهایی که در سطح دنیا به آنها تکلم میشود شبکه رادیویی داریم. در کل میتوان گفت که اصلا ایرانیان خارج از کشور جزو اولویتهای کاری ما نیستند. در صداوسیما بخش دیگری مثل شبکههای جامجم و امثال آن این مسوولیت را به عهده دارند. در فعالیتهای تلویزیونی هم ما در چند زمینه کار کردهایم و شبکههایمان را به سمت تخصصی شدن میبریم. مثلا در حوزه خاورمیانه و کشورهای عربی، ما در حال حاضر 3 مدل شبکه تلویزیونی داریم، دستهای از این شبکهها، خبری هستند مانند شبکه العالم که مسوولیت آن اطلاعرسانی و کار خبری است. ما شبکه کوثر را داریم که خاستگاه آن از میان طرفداران اهلبیت(ع) است ک تعدادشان در منطقه خیلی زیاد است. برنامههای این شبکه بیشتر برای پاسخ دادن به نیازهای فکری مخاطبان است و در این حوزه کار میکند و تمام اقشار از کودک و نوجوان گرفته تا حوزههای دانشگاهی و نخبگان سیاسی را پوشش میدهد. شبکه دیگر ما آی فیلم است که در حوزه فیلم و سریال فعال است و به طور کلی تقسیمبندیهای خاصی داریم. الان اگر ما در حوزه اطلاعرسانی در کشورهای انگلیسیزبان، شبکه پرستیوی را راه انداختهایم در آینده قصد داریم یک شبکه اسپانیایی برای مخاطبان کشورهای آمریکای لاتین و اسپانیا راهاندازی کنیم.
آیا شما از نظر رویکرد برنامهها نیز تقسیمبندی خاصی دارید. به عنوان مثال رویکرد چه مقدار از برنامههای شما سیاسی و چه مقدار از آنها غیرسیاسی است؟
این موضوع تا حدودی به توان ما در پیدا کردن نیرو و امکان تولید برنامه در سطح قابل قبول از نظر بینالمللی بستگی دارد. براساس تقسیمبندیهایی که انجام دادهایم شبکه سحر، عمدتا کشورهای همسایه ما را پوشش میدهد. علاوه بر این ما سیمای کردی، اردو و آذری داریم که هر کدامشان این قابلیت را دارند تا تبدیل به یک شبکه مستقل تلویزیونی شوند و با توجه به اینکه این موضوع مربوط به کشورهای منطقه میشود برای ما اولویت دارد. از طرف دیگر ما در حوزه بینالملل شاهد خلأ بودیم و با مخاطبان فراوان انگلیسیزبان که اولین زبان پرتکلم جهان است نمیتوانستیم ارتباط برقرار کنیم و اولین نیاز ما ایجاد یک شبکه خبری انگلیسیزبان بود، اما این میتواند در مرحله بعد به حوزههای فرهنگی و فیلم و سریال توسعه یابد و ما این مساله را در دستور کار داریم. شبکه اسپانیایی ما هم یک شبکه عمومی است، ولی اگر کمی جلوتر برویم میتوانیم کاری را که در مورد شبکههای عربی انجام دادیم در مورد این شبکه و امثال آن هم انجام دهیم و آنها را به شکل تخصصی پیش ببریم.
البته درخواستهای دیگری برای راهاندازی شبکههای فرانسوی، روسی و ترکی استانبولی هم داشتهایم که متناسب با بودجه و امکاناتی که در سازمان وجود دارد برای راهاندازی آنها اقدام میکنیم.
الان بیشتر خبرنگاران شبکههای برونمرزی، خبرنگاران محلی هستند. آیا برنامهای برای استفاده از خبرنگاران داخلی در شبکههای برونمرزی ندارید؟
خیر، ما ترجیح میدهیم در شبکههای العالم و پرستیوی از خبرنگاران محلی استفاده کنیم. زیرا آنها شناخت بیشتری نسبت به منطقه دارند و به زبان محلی مسلط هستند و دسترسیشان به امکانات بیشتر است. روش ما این نیست که بخواهیم از تهران خبرنگار اعزام کنیم، چرا که هم هزینههای این کار خیلی زیاد است و هم دسترسی و امکانات آنها کمتر است.
در موارد زیادی شاهدیم که خبرنگاران شبکههای خارجی با ارشدترین مقامات ما مصاحبه میکنند، ولی شبکههای برونمرزی ما کمتر در این حوزهها فعالند. علت این مساله چیست؟ آیا درخواستهای مصاحبه ما پذیرفته نمیشود یا این که ما اصلا تمایل و برنامهای برای ورود به این مبحث نداریم؟
این موضوع ابعاد مختلفی دارد. بخشی از آن به این برمیگردد که مسوولان ما معمولا دوست دارند با شبکههای شناخته شده یا حتی غیرشناختهشده خارجی مصاحبه کنند و با توجه به وجود این علاقهمندی اگر درخواستی باشد مصاحبه براحتی انجام میشود.
اما برای ما در کشورهای مختلف، با توجه به موقعیت و ارتباطات رسانهای که با کشورهای مختلف داریم معمولا کمتر موقعیت مصاحبه پیش میآید.
یک فرقی که میان ما و بقیه کشورها وجود دارد این است که ایران در کانونی قرار گرفته که همه میخواهند از مواضع مسوولان آن مطلع شوند، اما به عنوان مثال مخاطبان هیچ علاقهای به دانستن مواضع یک کشور آفریقایی ندارند و ما هم به دنبال آن نیستیم. ما معمولا به دنبال مصاحبه با مسوولان کشورهایی مثل آمریکا هستیم که باید گفت آنها هم در این زمینه خیلی باتکبر برخورد میکنند، البته از طرف دیگر ما کشورهای مهمی در همسایگی خودمان هم داشتهایم که خود مسوولان آنها درخواست کردند با ما مصاحبه کنند و ما هم استقبال کردیم و در سفری که به ایران داشتند با آنها مصاحبه کردیم و این ارتباطات کماکان ادامه دارد.
حسن نیکپور / گروه سیاسی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد