گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

خطای تاریخی!

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله «الگوی کاهش جرایم»،«درسی برای دیکتاتورهای عرب»،«خطای تاریخی !»،«اتاق ایران باید بسیجی وار عمل نماید»،«مشروطه و درس هایی که از مشروطه خوانده نشد!»،«تراژدی انسانی در سومالی و وظیفه ما»،«باورهای نفوذی!»،«برنامه محوری، حلقه مفقوده وحدت اصولگرایان»،«وزیران جدید و اقتصاد ایران»و...که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۴۲۰۲۵۳

کیهان:الگوی کاهش جرایم

«الگوی کاهش جرایم»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می‌خوانید؛در این عبارات و گزاره ها که حاوی حقایق و دقایقی غیرقابل انکار است، دقت کنید؛

1- فارین پالیسی: «توازن قوا در خاورمیانه بیش از پیش به سود ایران رقم خواهد خورد.»
2- دان مریدور معاون نتانیاهو: «تحولات منطقه نشان می دهد گسترش نفوذ ایران در مقابل هژمونی آمریکا قرار گرفته است.»
3- موسسه بروکینگز: «براندازی در ایران غیرممکن است.»
4- شبکه خبری راشاتودی: «یک بعد قدرت ایرانی ها حتی بیشتر از قدرت هسته ای است، این معما بیگانگان را گیج کرده که همه منتظرند حمله علیه ایران آغاز شود اما مردم ایران خیلی آرام هستند.»
5- واشنگتن تایمز: «انقلاب [امام] خمینی همچنان در حال سرکوب قدرت آمریکاست.»
6- نوام چامسکی: «آمریکا دیگر نمی تواند خواسته های خود را به ایران تحمیل کند.»
7- هافینگتون پست: «قدرت نرم ایران، سدی در برابر آمریکاست.»
8- و... اینها تنها نمونه هایی از حجم انبوه و مطالب بسیار گسترده درباره اقتدار فزاینده جمهوری اسلامی ایران در معادلات منطقه ای و حتی فرامنطقه ای است که در چهار، پنج ماه گذشته بر روی خروجی رسانه های خارجی قرار گرفته است.

اما موضوع یادداشت پیش روی نه به «جنگ نرم» دشمنان اختصاص دارد و نه احتمال «جنگ سخت» را علیه کشورمان مورد واکاوی قرار داده است.

این نوشته تنها درصدد است تا با دریافتن علت العلل موفقیت جمهوری اسلامی چه در پهنه جنگ نرم یا سخت دشمنان، الگویی را استخراج کرده و استفاده از آن را در حوزه های اجتماعی و قضایی توجه داده تا در نهایت به نهادینه شدن یک مکانیسم بومی و موفق و کم هزینه منجر گردد.

حتی دشمنان بیرونی نیز تاکید می ورزند که علت اصلی موفقیت ایران اسلامی در برابر فشارهای همه جانبه در کارزار سخت یا نرم، اتکا به ماهیت ایدئولوژیک انقلاب اسلامی و توان مردمی ملتی مومن و مسلمان بوده است.

امروزه در پی تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا طی هفت ماه گذشته، موج بیداری اسلامی ملت های منطقه و شعار نه شرقی، نه غربی برگرفته از انقلاب اسلامی ایران است که در قامت یک الگوی کارا و نجات بخش در صحنه اجتماع و سیاست رخ نموده است.

بنابراین در تمامی مصادر حکومتی باید به الگوی بومی و اسلامی نزدیک و نزدیک تر شد و از ظرفیت های راهگشای دینی و اعتقادی بهره برد.

مقدمه بحث کمی طولانی شد؛ اجازه بدهید به مقوله و موضوع اصلی این نوشته بپردازیم. در چند هفته گذشته منتهی به ماه مبارک رمضان با حوادث و ناهنجاری های اجتماعی روبرو بودیم که بازتاب پررنگی در سطح جامعه و عموم مردم داشت.

رویدادهایی چون قتل یک ورزشکار با سلاح سرد، مجروح و مضروب شدن یک طلبه جوان ناهی از منکر، حادثه پل مدیریت و چند نمونه از این دست باعث شد تا بار دیگر مباحث پردامنه ای چون «امنیت اجتماعی» و «راه های کاهش جرایم» یا «شیوه های مبارزه با ناهنجاری های اجتماعی» در رسانه ها و حتی محافل عمومی به پیش کشیده شود اما واقعیت این است که این «چه باید کرد؟» در قالبی منسجم و کاربردی ساماندهی نشده است.

این نکته را نیز باید خاطرنشان کرد که بنابر گزارش های منتشر شده از سوی مقامات انتظامی و قضایی هر سال در کشور ما در ماه مبارک رمضان میزان جرایم و تخلفات بطور چشمگیری کاهش پیدا می کند.

این اتفاق مبارک و این عامل موثر که ناشی از فضای معنوی و ایمانی ماه رمضان است باید به عنوان یک الگوی بومی و دینی در سایر ماه ها نیز مورد بهره برداری و استفاده قرار بگیرد.

سال گذشته در ماه مبارک رمضان نگارنده در یادداشتی با عنوان «پدافند غیرعامل قضایی» نوشته بود: «آنچه ضرورت دارد تا تهدیدات قضایی که همانا جرم و جنایت است از جامعه رخت بربندد می توان تحت عنوان پدافند غیرعامل قضایی صورت بندی و شکل دهی کرد؛ با این توضیح که پدافند غیرعامل هر اقدام غیرمسلحانه ای است که موجب کاهش آسیب ها در هنگام جنگ و رویارویی با دشمن می شود و پدافند غیرعامل قضایی هر اقدام غیرقضایی است که موجب کاهش جرم و جنایت می شود.»

از همین روی مهم ترین عاملی که در قالب و شکل «پدافند غیرعامل قضایی» می توان از آن بهره برد تمسک به الگوی رمضان و تعمیق باورهای دینی است. در بسیاری از کشورهای دنیا در مقوله پدافند غیرعامل قضایی که منجر به پیشگیری از جرایم و کاهش جرم و جنایت می شود از سیستم نظارت بیرونی استفاده می شود. یعنی تقویت «نظارت» بر کردار و رفتار شهروندان از طریق قانون و نظارت همگانی که خود یک سیستم کنترلی اجتماعی را به بار می آورد. به عبارت دیگر؛ بیشتر تکیه بر آن است که در موضوعات اجتماعی مردم همدیگر را کنترل کنند و البته نهادها و ارگان های مربوطه نیز در زمینه نظارت بیرونی به وظایف خودشان می پردازند. اما در کشور ما علاوه بر استفاده از سیستم نظارت بیرونی و همگانی، از مکانیسم دیگری به عنوان «نظارت درونی» می توان استفاده کرد. وقتی آمارها و گزارش ها و اتفاق نظرهای مسئولان انتظامی و قضایی و کارشناسان همگی حاکی از آن است که در ماه مبارک رمضان منحنی جرایم و تخلفات رو به نزول میل می کند، این رویداد چیزی جز سیطره معنویت بر جامعه و تاثیر عنصر ایمان و تقوا بر افراد نیست. اینجاست که از ظرفیت شاخصی به نام «رمضان» به عنوان یک سیستم نظارت درونی باید کمال استفاده را برده و تحقق آن را در دیگر ایام و ماه ها مهیا کرد.

حقوقدانان و جرم شناسان در مباحث مربوطه به پیشگیری از وقوع جرم به مباحث مبسوط و دقیقی پرداخته اند؛ از جمله نکات قابل توجه این است که اگر در پیشگیری از جرم بیشتر به پیشگیری کیفری بسنده شود و اجرای مجازات ها را تنها راهکار بدانیم قطعا در مسیر پیشگیری از جرم به نقطه مطلوب نمی رسیم.

آنچه مورد تأکید حقوقدانان و جرم شناسان است، این که «پیشگیری کیفری» باید با «پیشگیری فرهنگی و اجتماعی» همراه باشد چرا که در این نوع از پیشگیری علل وقوع جرم از بین می رود.

از همین رهگذر؛ نکته ای که باید به مطالب فوق علاوه کرد این است که در پیشگیری فرهنگی، عناصری چون «ایمان»، «تقوا»، «مسئولیت پذیری اخلاقی» و در یک کلام «باورهای دینی» نقش ممتاز و برجسته و بسزایی دارد.

بنابراین ماه مبارک رمضان این قابلیت را داراست که در حوزه و حیطه جرایم و ناهنجاری های اجتماعی نه به مثابه یک عامل تسکینی موقتی و کم بازدارنده بلکه با بازدارندگی موثر و قطع ریشه های ناهنجاری ها نقشی بی بدیل را عملیاتی نماید.
اکنون باید مسئولان مرتبط و دست اندرکاران حوزه مسایل امنیت اجتماعی به جای صرف هزینه های کلان به اسم کار فرهنگی که بعضاً از مکانیسم های تقلیدی از پیشگیری از جرم نشأت گرفته بر الگوی رمضانی پیشگیری از جرم همت بگمارند.

بدون تردید بازدارندگی عقاید دینی در شکل نگرفتن ناهنجاری ها و جرایم که تجلی آن به شهادت آمار و گزارش های مسئولان و نهادهای ذی ربط در ماه مبارک رمضان به بار نشسته است یک فرصت و ظرفیت ویژه است تا با برنامه ریزی ها و تدوین یک مانیفست، این الگو در سطح جامعه و در پهنه تمامی ماه های سال اجرایی شود.

کم توجهی در زمینه استفاده از الگوهای دینی و تعمیق باورها و ارزش ها در حوزه های اجتماعی و قضایی، در حالی است که در نقطه مقابل دشمن مقوله تضعیف باورهای دینی را نشانه رفته است.

و بالاخره باید گفت؛ پیرامون پدافند غیرعامل قضایی و بخصوص استفاده و بهره گیری از الگوی ماه رمضان در کاهش جرایم و تخلفات و ناهنجاری ها، مجلس و رسانه ها وظیفه حساس و مهمی بر دوش دارند.

از آنجایی که تمامی اقدامات و فعالیت های جاری در کشور باید به موجب «قانون» باشد و به تعبیری «قانون» نرم افزار کشور برای حرکت رو به پیشرفت و تعالی مادی و معنوی است؛ قوه مقننه نقش بزرگ و تعیین کننده ای دارد تا به الگوهای دینی و از جمله الگوی مورد اشاره، جامه قانون بر تن کند و بستر عینی و اجرایی کار را فراهم نماید.

از سوی دیگر؛ رسانه ها و صاحبان قلم و اندیشه در استفاده بهینه و مؤثر از الگوها و ظرفیت های بومی و دینی در ذیل قالب پدافند غیرعامل قضایی که خروجی آن کاهش جرایم و تخلفات و ناهنجاری ها است می توانند همچون کاتالیزوری باشند که به کار سرعت ببخشند.

خراسان:بازگشت بحران مالی غرب؛ اقتصادهای نفتی نیز هوشیار باشند

:بازگشت بحران مالی غرب؛ اقتصادهای نفتی نیز هوشیار باشند»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی خراسان به قلم مهدی عرفانیان ست که در آن می‌خوانید؛افزایش نگرانی ها از حادشدن بحران بدهی های دولت آمریکا از یک سو و گسترش بحران اقتصادی در اتحادیه اروپا و کشورهایی نظیر اسپانیا و ایتالیا از طرف دیگر به کاهش بی سابقه شاخص های بازارهای مالی آمریکا و اروپا و آسیا انجامید.

تحلیل گران بازارهای سرمایه سقوط شاخص های بورس نیویورک در روز گذشته را پس از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ آمریکا بالاترین حد نزول در این بازار دانستند و گسترش سقوط شاخص ها به بازارهای اروپا و آسیا بار دیگر سایه ترس از بحران های اقتصادی را بر سر اروپا و آمریکا افکند.سقوط شاخص های بازارهای مالی آمریکا و اروپا و به دنبال آن آسیا بار دیگر نام جمعه سیاه را در تاریخ اقتصادی ایالات متحده تکرار کرد.

جو روانی حاکم بر سیستم سرمایه داری اقتصادهای بزرگ دنیا و نگرانی از مثمربه ثمر نبودن تمهیداتی نظیر افزایش سقف بدهی های دولت آمریکا پس از هفته ها مذاکرات فشرده در کنگره آمریکا اینک کشورهای مرتبط با ایالات متحده و شرکای تجاری را نیز با ترس و واهمه ای بی سابقه روبه رو کرده است.

به شکلی که «داکس» شاخص بازار مالی آلمان و «فوتسی» شاخص بازار مالی انگلستان نیز کاهش بیش از ۳درصدی را تجربه کردند. سقوط همزمان بازارهای مالی آمریکا، اروپا و آسیا بار دیگر نقاط ضعف نظریات پیوستگی بازارهای مالی را به رخ کارشناسان اقتصادی می کشد.جالب توجه این که وضعیت حاد بازارهای مالی در اروپا همزمان با تلاش سیاستگذاران اروپایی برای آرام کردن وضعیت اقتصادی در این کشورها اتفاق می افتد و بانک مرکزی اروپا برای کمک به کشورهایی که در منطقه یورو دچار مشکل هستند، در نظر دارد اوراق قرضه ای راکه این کشورها چاپ کرده اند، خریداری کند.

به دنبال بروز بحران اقتصادی در یونان، پرتغال و جمهوری ایرلند و وارد عمل شدن صندوق بین المللی پولی برای نجات این کشورها، این نگرانی ایجاد شده است که ممکن است اسپانیا و ایتالیا هم به سرنوشتی مشابه دچار شوند و برای نجات به کمک مالی صندوق بین المللی پول نیاز پیدا کنند.

همزمانی گسترش بحران اقتصادی در منطقه یوروی اروپا و تردید جدی در مورد توانایی دولت آمریکا در بیرون آمدن از مسیر «بن بست» بحران بدهی ها و رکود حاکم بر اقتصاد ژاپن به عنوان یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا، سرمایه گذاران خرد و کلان را بر آن داشته تا به دنبال تمهیدات احتیاطی برای کمتر آسیب دیدن از تکرار بحران مجدد اقتصادی در دنیا باشند. کما این که ارزش برابری دلار در برابر سایر ارزها طی چند روز گذشته کاهش چشمگیری داشته است و اقتصادهای بزرگی نظیر چین به سرعت در حال تبدیل ذخایر ارزی خود از دلار به سایر ارزها می باشند.قیمت جهانی هر اونس طلا نیز طی یک هفته گذشته ۳۰ تا ۳۵دلار افزایش یافته است که نشانه ای از جایگزینی طلا به جای سهام و دلار می باشد.

بازار نفت نیز به عنوان مهمترین بازار نقش آفرین در اقتصاد کشورمان و سایر کشورهای نفتی در شرایط جدید دستخوش تحولات مهمی شده است به طوری که در بازارهای جهانی افت بیش از ۲۰دلاری قیمت ها طی یک هفته گذشته برنامه های کشورهای تولیدکننده و مصرف کننده را تغییر داده است و تقاضا برای خریدهای «آتی» به شدت کاهش یافته است.

به نظر می رسد در این شرایط تصمیم سازان اقتصادی کشور باید با رصد دقیق تحولات و در نظرگرفتن تمهیدات در بخش های مرتبط بااقتصاد جهان نظیر نفت، گاز و صنایع مرتبط تهدیدات احتمالی را از اقتصاد ایران دفع کنند.وابستگی بودجه ۹۰به نفت 81.5دلار مهمترین خطر پیش روی اقتصاد ایران در مواجهه با تکرار بحران سال ۲۰۰۸ است که از هم اکنون باید مسئولان اقتصادی کشور به موازات جدی شدن بحران به فکر رفع مشکلات ناشی از آن در اقتصاد کشور باشند. 

جمهوری اسلامی:درسی برای دیکتاتورهای عرب

«درسی برای دیکتاتورهای عرب»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی جمهوری اسلامی است که در آن می‌خوانید؛خفت و حقارتی که حسنی مبارک و همدستانش در لحظه ورود به قفس آهنین در دادگاه مستقر در آکادمی امنیتی مصر از خود به نمایش گذاشتند، در تاریخ معاصر این کشور به عنوان مکمل پرونده جنایات و شیادی این دیکتاتور خونریز عرب و همدستانش به ثبت رسید.

مبارک، دو فرزندش، حبیب العادلی وزیر کشور و 6 تن از مقامات ارشد رژیم کمپ دیویدی مبارک حتی در جریان پیگیری پرونده اتهاماتشان هم در قامت "متهمین خاص" ظاهر شدند. برای انتقال آنها از هواپیما و هلی کوپتر استفاده شد و مبارک برروی یک تخت سیار بیمارستانی به همراه یک تیم کامل پزشکی وارد قفس محاکمات شد و تمامی متهمین درلباس عادی ظاهر شدند. همین امر نشان می‌دهد که متهمین این پرونده، هر یک به درجاتی،‌ مورد ملاحظه قرار گرفته‌اند. دو فرزند مبارک مرتباً تلاش می‌کردند مانع تهیه عکس و فیلم از چهره پدر شوند و درون قفس، کسی مانع آخرین نقش‌آفرینی آشکار آنها نشد.

به نطر می‌رسد مبارک و همدستانش هنوز هم در تصمیم سازی‌های پشت پرده بی‌تاثیر نیستند و نمایش اخیر، فرصتی برای "مظلوم نمائی" به امید فضاسازی در جهت فرار از مجازات است که البته در تاریخ بی‌سابقه نیست و آگوستینو پینوشه دیکتاتور شیلی هم با همین ترفندها و تمارض توانست پس از حضور در یک دوره از محاکمات نمایشی، به بهانه بیماری و کهولت سن از مجازات معاف شود.

با اینهمه، خفت و حقارت حسنی مبارک هرچند با هدف فرار از مجازات، برای رئیس‌جمهور مادام العمر مصر که شاید هنوز هم در فکر به قدرت رساندن فرزندش جمال مبارک باشد، بسیار شرم آور است.

این سرنوشتی است که هر لحظه ممکن است برای سایر دیکتاتورهای عرب هم تکرار شود. دقیقاً به همین دلیل است که روند تحولات مصر و بویژه محاکمات اخیر مصر، در بسیاری از کشورهای عربی، انعکاسی نداشته و دربارها نگرانند با انعکاس این اخبار ملت‌ها برای برخورد قاطع با رژیم‌های دیکتاتوری عرب، انگیزه‌های بیشتری پیدا کنند و از ملت مصر الگو بگیرند.

موضوع مهمتر به واکنش آمریکا، اتحادیه اروپا و رژیم صهیونیستی باز می‌گردد که این واکنشها برای ملت‌ها، دولتها و حتی دیکتاتورهای عرب هم هشدار دهنده است و نشان می‌دهد قدرتهای شیطانی، کارگزاران و مزدوران منطقه‌ای را تنها تا جائی می‌پسندند که بتوانند از وجود آنها سوءاستفاده کنند اما اگر کار به جائی برسد که وجود آنها برای منافعشان سودی ندارد، ضربه اصلی از جانب همان قدرتها وارد می‌شود. غافلگیری آمریکا و غرب در قبال حوادث مصر باعث شد که واشنگتن اصلی‌ترین مهره‌اش را علیرغم آنهمه خوش خدمتی به صهیونیستها و غرب، به حال خود رها کند تا برای نجات از مرگ، به این روشهای حقیرانه متوسل شود و در قفس آهنین، به تخت بیمارستانی پناه ببرد.

دنیا این روزها به چشم خود دید که سرسلسله دیکتاتورهای جهان عرب در چنین شرایطی در مقابل قاضی تفهیم اتهام شد و با گستاخی کم نظیری تمامی اتهاماتش را رد کرد، حال آنکه صدها ساعت فیلم‌های خبری از میدان التحریر قاهره روند قتل عام مردم مصر را به صورت زنده به دنیا مخابره کرده و همه در این زمینه به قطعیت رسیده‌اند.

در واقع برای مجازات مبارک و همدستانش به خاطر 32 سال خیانت و جنایت، احتیاج چندانی به محاکمه نیست بلکه با مروری بر روند حاکمیتش، محکومیت وی محرز است، با وجود این، فقط چند مورد از اتهامات مبارک در کیفرخواست مطرح است و موارد جدی‌تر از جمله همدستی آشکار و نهان با آمریکا و صهیونیستها در مرحله خیانت به آرمان فلسطین، تکمیل و تمدید محاصره غزه با بستن گذرگاه رفح، همدستی با اسرائیل در بمباران مناطق مرزی غزه با مصر به منظور انهدام کانالهای زیرزمینی انتقال مایحتاج مردم غزه، ایجاد دیوار فولادی در مرز مصر با غزه برای تکمیل محاصره ابدی آن، اعمال فشار بر کشورهای عرب و فلسطینی‌ها به منظور وادار کردن آنها به قبول طرح‌های رژیم صهیونیستی، پادوئی این رژیم و پیشبرد اهداف صهیونیستی در جریان پیمان مادرید، پیمان اسلو، اجلاس آناپولیس، جلوگیری از تفاهم گروههای فلسطینی و ممانعت از تحقق طرح آشتی ملی فلسطینی‌ها، همدستی با صهیونیستها در 2 جنگ علیه لبنان و غزه.

تصادفی نیست که مبارک در این فاصله علیرغم التماس به تمامی کشورهای دنیا برای پذیرش وی فقط یک پیشنهاد دریافت نمود و صهیونیستها به وی توصیه کردند به اسرائیل پناهنده شود. حتی اگر هیچ دلیلی برای اثبات نقش و جایگاه مبارک در خوش خدمتی به اشغالگران صهیونیست وجود نداشت، همین پیشنهاد نشان می‌دهد که مبارک تا چه اندازه برای صهیونیستها و در جهت تحقق اهداف آنها مؤثر بوده است.

این پیشنهاد صهیونیستها در حقیقت اوج مراتب وابستگی مبارک به اشغالگران را به نمایش گذاشت. با صرفنظر از این مسائل، وجود مبارک در قفس آهنین و تلاش وی برای همراه داشتن یک نسخه از قرآن، یادآور حادثه‌ای مهم است که 30 سال پیش رخ داد. آن روز، ستوان شهید خالد الاسلامبولی قهرمان نام آور مصر که انورسادات را با رگبار سلاحش به هلاکت رسانده بود، برای آنکه نشان دهد این اقدام را در حمایت از آرمان فلسطین و براساس تعالیم قرآن کریم بعمل آورده، در حالی که یک جلد قرآن کریم دردست داشت در دادگاه حضور یافت ولی حسنی مبارک و فرزندان وی، قرآن را وسیله‌ای برای فریب افکار عمومی قرار دادند تا از مجازات بگریزند.

البته ملت مصر، حکم خود را درباره مبارک صادر کرده و اگر قرار باشد عدالتی برقرار شود، دیکتاتور اعدام خواهد شد.
موضع قاضی و حکم دادگاه درباره مبارک و دستیارانش هرچه باشد، پرونده مبارک و همدستانش بهرحال مختومه خواهد شد ولی این برای دیکتاتورهای دیگری که هنوز در رأس قدرت هستند، باید درسهای فراوانی را بهمراه داشته باشد. مبارک در نطق‌های تلویزیونی خود به مردم مصر اطمینان می‌داد پیام آنها را شنیده است ولی به طور همزمان دستور کشتار صادر می‌کرد.

اما آیا دیکتاتورهای عرب پیام محاکمه مبارک در آکادمی امنیتی مصر را شنیده اند؟ این سرنوشتی است که دیر یا زود، در انتظار آنها نیز خواهد بود. البته آنها به انواع ترفندها متوسل شده و می‌شوند که با دفع‌الوقت، ملتها را خسته کنند و از پیگیری حقوقشان منصرف نمایند.

اما ایکاش دیکتاتورهای یمن، بحرین، عربستان، اردن و مراکش به این نکته توجه می‌کردند که هرچه باشند، قطعاً از مبارک نیرومندتر نخواهند بود. هر اقدامی، هر جنایتی و هر فاجعه‌ای رخ دهد، قطعاً پرونده آنها سنگین‌تر خواهد شد و اگر سالم به درون قفس آهنین برسند، برای مظلوم نمائی در اوج خفت و حقارت مجبورند به تخت بیمارستانی پناه ببرند، البته این ترفندها هم تأثیری در سرنوشت محتوم آنها ندارد و برای شام سیاه دیکتاتورهای عرب، سحری متصور نیست.

رسالت:خطای تاریخی !

«خطای تاریخی !»عنوان سرمقاله‌‌ی روزنامه‌ی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در ان می‌خوانید؛دیروز سالروز صدور فرمان مشروطیت بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی در پایگاه خبر رسانی خود یک یادداشت خوب به مناسبت سالگشت مشروطه نوشته است. وی در این یادداشت آورده است:" روحانیت نباید خطای تاریخی خود را تکرار کند و برنامه اختلاف افکنی دستهای پنهان ولی فعال استعمار را در داخل کشور همراهی نماید." خطای تاریخی روحانیت در دوران مشروطه چه بود؟ برنامه اختلاف افکنی دست‌های پنهان ولی فعال استعمار چه مشخصاتی داشت؟

آقای هاشمی رفسنجانی در مقاله خوب خود به این دو سئوال پاسخ نمی‌دهد اما هشدار می‌دهد؛ " طراحان نقشه‌های شوم عصر مشروطه امروز به میدان آمده‌اند تا با سوءاستفاده از اختلاف سلیقه‌های داخلی و ادبیات به ظاهر ارزشی، برنامه روحانیت ستیزی خود را کامل کنند. این گروه تلاش می‌کنند مردم را از روحانیت جدا کنند  و در میان روحانیون اختلاف بیندازند که متاسفانه این روزها شاهد آنیم"

طراحان نقشه‌های شوم عصر مشروطه چه کسانی بودند؟ کدام گروه  امروز تلاش می‌کند مردم را از روحانیت جدا کند؟

 آقای هاشمی رفسنجانی در نوشتار خود به این دو سئوال هم پاسخ نمی‌دهد. اما اندیشیدن به سئوالات مطرح در نوشتار ایشان خالی از لطف نیست. می‌شود با باز خوانی حوادث مشروطه به تک تک این سئوالات از این باب پاسخ گفت که عبرتی باشد برای آینده که به تعبیر ایشان خطای دوران مشروطیت تکرار نشود. تقریبا تا آنجا که حافظه تاریخ اجازه می‌دهد مشروطه از شکل گیری کمیته‌ای 9 نفره در باغ میکده در خیابان گمرک در سال 1284 شمسی با سوگندی که حضار یاد کردند شکل گرفت.

حضرات آیات شیخ فضل الله نوری، سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی از جمله شخصیت‌های برجسته و روحانی در راس این کمیته بودند و از کسانی چون سید جمال الدین واعظ اصفهانی ، ملک المتکلمین و دولت آبادی نیز دراین کمیته یاد می‌شود. آنها ظاهرا در آنچه نفی می‌کردند  همصدا بودند. اما پس از فرمان مشروطه در آنچه که به‌عنوان تصویر مطلوب در ذهنشان بود به راه‌های متفاوت رفتند.  جریان روشنفکری غربی ونیز مداخلات روس و انگلیس در امور انقلاب مشروطه آنها را به بیراهه کشاند.

اصلاح طلبان آن روز با گفتمان " عدالت" و " شورا " به میدان آمده بودند اما به تعبیر  شیخ فضل الله نوری آنها دستور عدل را از پاریس و نسخه شورا را از انگلیس آورده بودند طبیعی بود که علما و فقهایی چون آیت الله شیخ فضل الله نوری نمی‌توانستند آن دستور و نسخه را بپذیرند.

 اگر علمای آن روز دست روشنفکران غربی را می‌خواندند رضاخان از وسط آتش و خون وکشت وکشتار مشروطه همانند ناپلئون پس از انقلاب فرانسه بیرون نمی‌آمد. اگر مکتب " سامرا" و " مکتب نجف" در تئوری پردازی گفتمان مشروطه ونزدیک کردن فهم خود از فلسفه سیاسی اسلام به یک صراط می‌رسیدند، در روز روشن یک فقیه مجاهد همچون آیت الله شیخ فضل الله نوری  را در میدان توپخانه تهران به دار نمی‌آویختند.

 اگر علما سیاست‌های روس و انگلیس را سناریو خوانی می‌کردند و برای هر سناریو برخورد عالمانه ، شجاعانه و مجاهدانه داشتند رهبران روحانی مشروطه یکی به دار، دیگری با گلوله کشته نمی‌شد و سومی در انزوا سیاسی و گمنامی به ملاقات خدا نمی رفت. اگر رهبران مشروطه می‌دانستند قدرتهای جهانی در قراردادهای 1907 ، 1915 و 1919 چه خوابهایی برای نابودی ملت و دولت ایران دیده‌اند این قدر بی‌پروا بر روی هم چنگ نمی‌زدند. ماموریت جریان روشنفکری وابسته در آن دوره پدیده  دو قطبی پروتستان و کاتولیک در میان روحانیت بود تا در این شکاف بنشیند و به تعهدات خود دروابستگی به اجانب عمل کنند.

جریان روشنفکری می‌خواست استبداد بسیط قاجاری را به استبداد مرکب رضاخانی تبدیل کندواین را از روی ترجمه وتجربه انقلاب فرانسه به صورت آرمانی دنبال می‌کرد و این دگردیسی را ما در کارنامه سیاسی تقی‌زاده‌ها به خوبی می‌توانیم ببینیم. این یک سئوال کلیدی است که چرا با اینکه  در راس جنبش تنباکو و جنبش مشروطه و نهضت مشروطه  علما و مراجع عالی قدر بودند کار به جایی رسید که روشنفکران  ضد دین وارث آن ‌شدند، اما در انقلاب اسلامی این اتفاق نیفتاد. به نظر می‌رسد مردم عصر امام خمینی (ره) این تجربه را داشتند که هرگز به جریان روشنفکری اعتماد نکنند و لذا آنها را در غائله بنی صدر و غائله 18 تیر و غائله خرداد 88 تنها گذاشتند. اما برخی علما هنوز این تجربه تاریخی را به کار نمی‌برند گاهی به قدرتهای خارجی و نیز جریان روشنفکری اعتماد می‌کنند وخسارتهایی را به بار می‌آورند.

 فتنه سال 88 که می‌رفت اقتدار ملی را مخدوش کند از همین جنس بود. جنگ نرم آمریکا وانگلیس و رژیم صهیونیستی در فتنه 88 نظیر همان مداخلات روس و انگلیس در نهضت مشروطه و نهضت ملی در امور داخلی ایران بود. همراهی روشنفکران با افسران و ژنرالهای جنگ نرم در رادیوها و رسانه‌های غربی با جنگ نرم آمریکا نظیر همان همراهی روشنفکران وابسته با دولتهای غربی در به دار کشیدن آیت الله شیخ فضل الله نوری در جریان مشروطه بود. مردم خوب این را حس می‌کردند. نظام، رهبری  و ولایت فقیه هدف اصلی دشمن و روشنفکران و فریب خوردگان بود.

ملت ما سال 88 را در مقابله با فتنه گران سپری کردند و انتظار داشتند آیت الله هاشمی رفسنجانی که به حق از ارکان نظام هستند مردم را در این مقابله همراهی کنند. اما این رکن را در کنار رهبری ندیدند و گلایه‌هایی داشتند که در 9دی و 22 بهمن در تظاهرات سراسری بیان کردند . اگر خطای تاریخی روحانیت را در مشروطه بخواهیم رصد کنیم آن است که آنها در همراهی با آیت الله شیخ فضل الله نوری - که به تعبیر جلال آل احمد نعش او بردار  علامت استیلای غرب زدگی در  ایران است- کوتاهی کردند. اکنون هم اگر برخی علما درحمایت  از رهبری و ولایت فقیه ومراجع عظیم الشان کوتاهی کنند ممکن است ما به همان سرنوشت مشروطه دچار شویم.

البته یک تفاوت هم اینجا وجود دارد و آن اینکه مردم در نهضت امام خمینی (ره)
علی رغم بی‌مهری شمار اندکی از علما به نهضت و رهبری نهضت با هوشیاری تمام در حمایت از انقلاب ورهبری آن کوتاهی نکردند و همین سِّر پایداری واستمرار نهضت امام خمینی (ره) است .

سیاست روز:اتاق ایران باید بسیجی وار عمل نماید

«اتاق ایران باید بسیجی وار عمل نماید»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی سیاست روز به قلم علی یوسف پور است که در آن می‌خوانید؛اعلان سال ۹۰ به عنوان سال جهاد اقتصادی از سوی مقام معظم رهبری حکایت از این مساله دارد که...

۱- اعلان سال ۹۰ به عنوان سال جهاد اقتصادی از سوی مقام معظم رهبری حکایت از این مساله دارد که مشکلات و معضلات اقتصادی کشور ما از طریق معمول به سختی قابل حل می‌باشد و جهت غلبه بر مشکلات سد راه اقتصاد کشور نیازمند عزم جدی، بسیج همه نیروها و امکانات تلاشهای فوق‌العاده دارد.

تصویب قانون اصل ۴۴ در مجلس شورای اسلامی و تشکیل کمیسیونی به این نام در مجلس و اقدامات دولتهای نهم و دهم در جهت واگذاری شرکتهای دولتی، نشان دهنده عزم دولت و مجلس جهت کم کردن تصدی گری‌های دولت دارد که بخش خصوصی، تعاونی و عمومی بتوانند فعال‌تر در عرصه اقتصاد کشور ظاهر شوند، خوشبختانه مسئولیت قوه قضائیه نیز اقدامات لازم را در جهت همراهی و رفع موانع حقوق و قضائیه در جهت اجرای قانون اصل ۴۴ به عمل آورده‌اند.

با وجود اقدامات انجام شده توسط سه قوه کشور که در ۶ سال گذشته یک جهش به حساب می‌آید اما تا رسیدن به وضعیت مطلوب که همانا مشارکت مردم در ۸۰ درصد اقتصاد کشور می‌باشد راه درازی در پیش می‌باشد.

۲-موانع اصلی که بحث خصوصی سازی و اجرای قانون اصل ۴۴ را به کندی پیش می‌برد به قرار ذیل می‌باشد. الف: ساختار گسترده تصدی گری دولتی نه تنها در بخش اقتصادی بلکه در بخشهای دیگر مانند مسائل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و محیط زیست که بخش اقتصادی کشور نیز تحت تاثیر آن می‌باشد. ب: وجود فرهنگ نهادینه شده تمامیت خواهی و انحصار اختیارات در مدیران دولتی که سایه آن بر همه بخش‌های کشور مشاهده می شود.

به عنوان نمونه در بخش شرح وظایف شوراهای شهری و روستایی بعد از گذشت چندین دوره از انتخابات شوراها و شهرداران هنوز ارگانهای دولتی ذیربط همکاری کمی با این ارگان مردمی دارند و هر چند یکبار در صدد محدود کردن اختیارات آنان می‌باشد.

ج- در حوزه اقتصادی تمامیت خواهی مدیران دولتی دوچندان می‌شود چون در این حوزه منافع اقتصادی کلان و بادآورده وجود دارد.

وجود این منافع اقتصادی باعث گردیده است که مدیران دولتی شریکانی هم در این حوزه بخش خصوصی برای حفظ وضع موجود پیدا نمایند که این اشتراک منافع باعث گردیده که قدرت مقاومت در حوزه اقتصادی در مقابل واگذاریها چندین برابر گردد. بخش خصوصی ویژه خوار یازالو صفتی که در پی به دست آوردن ثروتهای بادآورده و یک شبه می‌باشد با همکاری و اشتراک مساعی گسترده که با مدیران و کارشناسان دولتی در بخش‌های مختلف قدرتهای پنهانی رابه وجود آورده‌اند که با نفوذ دربدنه دولت در کمیسیونهای اقتصادی مجلس و در محاکم قوه قضائیه درصدد تداوم بخشیدن به منافع نامشروع خویش می‌باشند.

این جریان که در زبان مردم به مافیای اقتصادی در حوزه‌های مختلف معروف گشته‌اند هرکجا که گردش اقتصادی وجود دارد و امضاهای طلایی مدیران دولتی وجود دارد تجمع کردند و هم مانند زالوهای سیری ناپذیر در عمده فعالیتهای اقتصادی کشور رخنه کرده‌اند و از طریق نامشروع و غیرقانونی به جمع آوری ثروتهای بادآورده مشغول هستند این جریان هوشمند و بسیار پیچیده عمل می‌نماید و در طول سی سال گذشته بسیاری از نیروهای انقلاب که در مناصب مختلف حکومتی بودند جذب این جریان شده‌اند و با ثروتهایی که از طریق سوء استفاده از جایگاه خویش به دست آورند به اشرافیگری روی آوردند وعملا به اردوگاه این جریان- ویژه خوار پیوستند.

همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند جهاد اقتصادی بسیار مشکل‌تر از جهاد نظامی می‌باشد و در عمل هم ثابت شده است بسیاری از سربازان و سرداران خودی که در جبهه‌های نظامی پیروز میدان بودند در جبهه مبارزه اقتصادی خود را به رقیب تسلیم کردند این جریان با ثروت کلانی که در اختیار دارد از راههای گوناگون به خصوص از طریق به ظاهر نیکوکاری روی افراد مذهبی و معتقد هم به طریق غیرمستقیم یا مستقیم نفوذ می‌نمایند و سعی در رسیدن به اهداف خویش دارند.

جریان فوق توسط استکبار جهانی مستقیم یا غیر مستقیم حمایت و هدایت می‌گردد تا کشورها نتوانند با یک جهش اقتصادی بتوانند ضمن حل مشکل مردم در منطقه به عنوان قدرت اول مطرح گردد.

۳-اگرچه چندین دهه از تشکیل اتاق‌های بازرگانی و صنایع می‌گذرد اما به علت تسلط دولت به عمده شئونات اقتصادی، عملکرد اتاق همیشه در حاشیه بوده است و اثرگذاری آن در تصمیمات ناچیز بوده و می‌باشد اتاق هم همانند بازرگانان و صاحبان بنگاههای اقتصادی برای حفظ موجودیت و منافع خود به حوزه اقتدار حداقلی اکتفا کرده بود. شاید بهترین اقدامات همین گونه بود که اعضای اتاق در ادوار مختلف عمل می‌کردند.

اما در شرایط فعلی که مقام معظم رهبری به طور مستمر پشتیبانی خویش از حضور مردم در اقتصاد را اعلام نموده‌اند سران قوای کشور نیز به میان آمده‌اند برای فعالیتهای اتاق شرایط جدیدی به وجود آمده است در سه دهه گذشته همیشه عمده مشکلات نظام با حضور مردم و نهادهای مردمی حل شده است برای حل مشکلات اقتصادی که در حال حاضر به مشکل اول نظام جمهوری اسلامی تبدیل شده است تنها با حضور مردم و آگاه شدن افکار عمومی از عملکرد دستگاهها، مدیران دولت و زالوصفتهای ویژه‌خوار مشکلات پیش روی اقتصاد حل خواهد شد و در این میان اتاق بازرگانی ایران و سایر اتاق‌های کشور می‌بایستی نقش فرماندهان بسیج را در کشاندن افکار عمومی درصحنه‌های اقتصادی ایفا نمایند چون حوزه اقتصاد یک حوزه تخصصی و پیچیده می‌باشد به طور منطقی حضور فعالانه و با برنامه و تهاجمی اتاق می‌تواند باعث آگاهی مردم و حضور آنان گردد.

مدیران دولتی و شبکه زالو صفتهای ویژه خوار تنها وحشتی که دارند این است که عملکرد جنایت بار آنان در معرض افکار عمومی قرار بگیرد. زوایای تاریک زندگی‌شان توسط ؟ مردم برملاء گردد. در این جهت می‌بایستی هیات رئیسه اتاق با تدوین یک برنامه جامع و مدون با کمک از رسانه‌ها افراد دلسوز و متعهد- نقش بسیج را در این جهاد اقتصادی به عهده بگیرد و اگر همانند گذشته عمل نمایند معلوم نیست که در دهه کار آینده مشکلات اقتصادی کشور حل گردد.

مردم سالاری:مشروطه و درس هایی که از مشروطه خوانده نشد!

«مشروطه و درس هایی که از مشروطه خوانده نشد!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی مردم سالاری به قلم میرزا بابامطهری نژاد است که در آن می‌خوانید؛دیروز 14 مرداد  سالروز  انقلا ب یا جنبش  مشروطه  بود. جنبشی که  در فاصله  بر تخت  نشستن  محمدشاه   جانشین  فتحعلی شاه قاجار  و پایان نیمه دوم  فرمانروایی  ناصر الدین  شاه به دست  بزرگانی چون میرزا  ابوالقاسم  خان و میرزاتقی خان امیر کبیر  از رجال دارالسلطنه  تبریز  از میان اندیشه های تجدد خواهی  مختلف،  در عمل با اهتمام  به اصلا ح طلبی  در نظام خودکامه و مستبد  شاه قاجار  نطفه های اولیه آن ایجاد شد،  و دو دهه پس از قتل  امیرکبیر، بیانیه مهم اجتماعی - سیاسی  میرزا محمدخان  مجدالملک در انتقاد از اوضاع ایران  و انحطاط  کشور با هدف پیشنهاد طرحی برای اصلا حات  نوشته شد  که در تاریخ  به رساله مجدیه   معروف است. مجدالملک  رساله خود را با یک بیت شعر  آغاز می کند که گویای وضع مبهم  زمانه خود است:

من گنگ  خواب دیده  و عالم تمام کر
من عاجزم زگفتن  و خلق از شنیدنش

 مجدالملک  در رساله خود، علمای اعلا م را نیز به انجام تکلیف دینی  والهی خود فرا می خواند و در عین حال اشاره می کند که اگر مصلحی  از میان  علما پیدا  شود «حکم تکفیر» او از دو محضر  صادر خواهد شد،  یکی از محضر  دولت و دیگری  با مبا شرت  برخی از جانب عوام علت!

 مجدالملک  مانند بسیاری  از رجال  اصلا ح طلب  زمان خود چون آیت الله نائینی، آیت الله  شیخ هادی  نجم آبادی و...  راه اصلا ح  و توسعه را نه در تقلید از  غرب  و جداسازی   دین از سیاست و نه در واکنش سلبی از دستآوردهای بشری می دانست، بلکه در واکنش مشروط و اسلا می جستجو می کرد و تنها راه برون رفت از بن بست نابسامانی های مزمن کشور را در دو چیز می دانست: 1- قانون و استقرار نظامی حقوقی مبتنی بر شرع مقدس اسلا م 2- اهتمام و جدیت دراجرای قانون و در بیانیه خود درصدد القای این معنا به ناصرالدین شاه بود. رئیس کشوری که از اجرای عدالت ناتوان باشد، حتی اگر به ظاهر عادل باشد، عادل نیست. یگانه راه دفاع از عدالت، مانند دفاع از قانون، اجرای آن است، زیرا عدالت و قانونی که قابل اجرا نباشد، دفاع از آن لقلقه لسانی بیش نخواهد بود.

مجدالملک در این رساله به خطر رجحان نهادن عوام برخواص توسط عاملا نی که او آنها را «متحدثان بازار» می نامد اشاره می کند و اجرای اصلا حات با تدابیر نیم بند را امکان ناپذیر می شمارد و برای اجرای اصلا حات راستین، کندن ریشه های گندیده تباهی و از میان بردن جرثومه های فساد را ضروری می داند.

مجدالملک هوشمندانه شالوده خودکامگی را تباهی و منافع اقتصادی می داند و فریاد برمیآورد که هیچ نظام خودکامه ای را نمی شناسیم که متولیان آن از حرامیان نبوده باشند! و گام نخست و بلند راه ناهموار اصلا حات را بریدن شریان منافع حرامیان می دانست و در عین حال هشدار می داد که اگر درنظام های خودکامه راه انقلا ب از راه اصلا ح هموارتر است وهدفش از این حرف ترغیب حکام مستبد به اصلا ح بود.

اوبه اعتبار جهانی کشور توجهی ویژه نشان می داد ونظام خودکامه را مایه برباد رفتن آبروی ایران می دانست. مجدالملک با تکیه بر دریافت هوشمندانه که از تامل در تاریخ خودکامگی پیدا کرده بود، می دانست که اصلا حات نمی تواند صرف اصلا ح سیاسی باشد و بر پیوستگی اقتصاد و سیاست تکیه می کرد و اعتدال اصلا ح طلبانه را مماشات نمی دانست. برای وجه ایجابی اصلا حات اهمیت بیشتری از وجه سلبی آن قائل بود و تقلیل علم سیاست واقتصاد جدید را به علوم قدیم غفلت می دانست. مجدالملک در رساله خود یک نگاه آسیب شناسانه هم به مطبوعات داشت و تولی گری حکومت در مطبوعات را مانعی برای انتشار مطالب روشنگرانه و عاملی برای تداوم خودکامگی می دانست.

مهمترین فراز این رساله این بود که قانون را برای اصلا حات کافی نمی دانست و برنهادهای اجرای قانون تاکید می کرد و اجرای قانون بدون این نهادها را ناممکن می دانست و استقرار نهادها را ضامن تداوم حکومت قانون بر می شمرد و فرق اساسی میان مردم سالا ری واستبداد را بودن یا نبودن نهادهایی که وظیفه اجرای قانون را دارند می دانست و در مورد مجلس عقل و غیرت را شرط تشکیل مجلس و نهاد نظارت بر اجرای قانون را مهمتر از تدوین آن برای مجلس بر می شمرد و...

منظورم  از این اشارات، اولا:  یادی از جنبش مشروطیت و تجلیل از آزاد مردانی که در ایجاد، تداوم و تغذیه فکری این جنبش نقش داشتند و جان باختند، ثانیا: توصیه بر این که نخبگان جامعه این تاریخ را به دقت بخوانند و رسانه ها بر بیان و تحلیل و تفسیر آن اهتمام ورزند، چون تمام پدیده های امروز جامعه ما در تاریخ مشروطیت وجود داشته و تجربه  شده است. مباد، عده ای بخواهند دوباره آنها راتجربه کنند که این یعنی تلف کردن وقت یک ملت و از بین بردن فرصت برای حرکت و مانعی در، برداشتن گامی به جلو.

در حقیقت با مطالعه دقیق می توان گفت تاریخ ایران از زمان مشروطیت تاکنون ورق نخورده است. برنخبگان، بر روشنفکران و مدیران سیاسی کشور است که تلا ش کنند این تاریخ را ورق بزنند و تکرار گذشته را اجازه ندهند، که اگر چنین شود فرصتی که امام راحل(ره) فراروی ماگشود از دست خواهد رفت و این شایسته نسل های فداکار این عصر نخواهد بود.

تهران امروز:تراژدی انسانی در سومالی و وظیفه ما

«تراژدی انسانی در سومالی و وظیفه ما»عنوان یادداشت روز روزنامه‌ی تهران امروز به قلم امیر دبیری‌مهر است که در ان می‌خوانید؛هیچ خبری نگران‌کننده‌تر و مهیب‌تر از این نیست که در گوشه‌ای از این جهان، جان صدها هزار نفر انسان مستضعف به‌ویژه کودکان و زنان در معرض خطر مرگ قرار گرفته است و وجه وحشتناک‌تر آن مرگ گسترده انسان‌ها ناشی از گرسنگی ، تشنگی و بیماری است.

متاسفانه این خبر در حال وقوع است و در سال 2011 که تصور می‌کنیم بشریت غرق در پیشرفت‌ها و موفقیت‌های گوناگون است و «ثروت ملل» رو به فزونی است، مردم کشور سومالی واقع در شرق و شاخ قاره آفریقا و همسایه اتیوپی، جیبوتی و کنیا در معرض یکی از فجیع‌ترین رویدادهای بشری هستند. اکثریت جمعیت 10میلیون نفری سومالی در قحطی، آوارگی و ناامنی به سر می‌برند و جان صدها هزار آواره سومالیایی در خطر است.

آنتونیو گوترا، رئیس کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل بعد از بازدید از بزرگ‌ترین اردوگاه پناهندگان جهان در داداب در کنیا (همسایه جنوبی سومالی) به صراحت اعلام کرده بدترین فاجعه انسانی جهان در سومالی روی داده است. هرچند سایه شوم قحطی و خشکسالی بی‌سابقه در 60 سال اخیر کشورهای اتیوپی و کنیا و بخش‌هایی از اوگاندا و جیبوتی را نیز فرا گرفته است اما وضعیت سومالی وخیم‌تر از آن است که تصور شود. سازمان‌های بین‌المللی برای تامین غذای ضروری 4 میلیون انسان در معرض خطر به حدود نیم میلیارد دلار کمک مالی نیاز دارند.

گزارش‌های یونیسف حکایت از این دارد که عمق فاجعه در سومالی به حدی است که پدران و مادران سومالیایی برای دستیابی به آب و غذا مجبور می‌شوند کودکان خود را کنار خیابان‌ها و جاده‌ها رها کرده و به امید به دست آوردن لقمه ای نان به اردوگاه‌های معدود توزیع غذا هجوم ببرند.


ادامه از صفحه اول: برای اطلاع کسانی که چنین وضعیتی در یک گوشه برایشان عجیب می‌نماید، باید گفت سومالی در حال حاضر تنها کشوری است که از سال 1991 دولت ندارد. در واقع بعد از سرنگونی «زیادباره» دیکتاتور 80 ساله سومالی در سال 1991، شورشیان به جان یکدیگر و مردم سومالی افتاده و سومالی را به سرزمین وحشت تبدیل کردند. سازمان‌های بین‌المللی که سومالی عضو آنهاست، یعنی سازمان ملل، سازمان وحدت آفریقا، اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی در این 20 سال به ویژه در 2 سال اخیر نتوانسته‌اند اقدام موثری برای نجات و کمک به مردم این کشور انجام دهند و صلح و امنیت و غذا همچنان رویای دست‌نیافتنی مردم مسلمان سومالی است و 38 هزار سرباز خارجی مستقر در سومالی که اکثرا آمریکایی هستند نیز نتوانسته جهنم سومالی را تحمل‌کردنی کنند.

هرچند متوسط طول عمر انسانها در سومالی حدود 45 سال است و 35 درصد کودکان در این کشور در بدو تولد یا قبل از 5 سالگی تلف می‌شوند اما با وقایع اخیر این احتمال وجود دارد متوسط عمر مردم سومالی باز هم کاهش یابد.

گذشته از سابقه و تاریخ سومالی و علل شکل‌گیری وضعیت رقت‌بار مذکور در این کشور مسلمان، توجه به 3 نکته و مسئله در اینجا ضروری است.

1 - ناکارآمدی و انفعال سازمان‌های بین‌المللی در رسیدگی به وضعیت سومالی در سال‌های اخیر نشان می‌دهد این سازمان‌ها به‌ویژه سازمان ملل متحد در تحقق اهداف اولیه‌ خود شکست خورده است.امروز در سومالی نه امنیت وجود دارد و نه امکانات اولیه زندگی برای زنده ماندن. سازمان ملل و دیگر سازمان‌های بین‌المللی اساسا برای پاسداری از صلح و امنیت و رسیدگی و تامین حقوق اولیه انسان‌ها مثل تامین آب و غذا تاسیس شدند ولی تجربه سوزناک سومالی نشان می‌دهد این سازمان‌ها کارآمدی لازم را ندارند. البته ذکر این نکته ضروری است که فرآیند تصمیم‌گیری و اولویت‌دهی به مسائل جهانی بیشتر از اصل وجود این سازمان‌ها مورد نقد است. مشکل بزرگ سازمان‌های بین‌المللی، فقدان درک صحیح از ضرورت‌ها و اولویت‌های بشری است. چنانچه رسانه‌ها نیز اغلب عامدانه یا سهوا دچار این آفت می‌شوند.امروز جهان با مسائل و مشکلات گوناگونی در پنج قاره مواجه است اما هیچ‌کدام به اهمیت و حساسیت مرگ روزافزون عده‌ای کودک بر اثر گرسنگی و بیماری نیست و من این سوال را مطرح می‌کنم آیا توجه رسانه‌ای و عزم بین‌المللی به تناسب اهمیت موضوع به مسئله توجه می‌کند؟ شرم‌آورانه باید گفت خیر.

2 - فاجعه سومالی از افول اخلاق و انسان‌دوستی نیز در سطح جهانی حکایت دارد. دچار بدبینی نشده‌ام و قضاوت را به شما می‌سپارم آیا جهان با سونامی ژاپن هم اینچنین بی‌تفاوت برخورد کرد؟ آیا حادثه تروریستی نروژ در رسانه‌ها برجسته‌تر از فاجعه سومالی نبود؟ آیا بحران اقتصادی یونان بیشتر از قحطی سومالی در سرخط خبرها نیست؟ گناه مردم سومالی این است که فقیرند و مستضعف و در عین حال مسلمان. این مردم با ملاک‌های نا عادلانه جهان مدرن هیچ ستاره‌ای ندارند جز پوستی سیاه و سوخته و چشمانی از حدقه درآمده به انتظار جرعه‌ای آب و لقمه‌ای نان.دیدن تصاویر ارسال شده از سومالی و مطالعه گزارش‌ها برای صاحب‌نظران این پیام را دارد که هنوز بشر در انحطاط و اضمحلال اخلاقی و انسانی است و در خصوص پیشرفت و تکامل انسان در حوزه اخلاق و انسان‌دوستی بزرگنمایی صورت می‌گیردو واقعیت تلخ تر از آن است که تصویر سازی می شودو این دست فجایع بهانه خوبی است برای تامل و توجه بیشتر به این دست مسائل، البته با نگاهی منتقدانه و چاره‌ساز.

3 - نکته آخر و مهم‌تر سخن با مردم عزیز کشورمان است که در ماه مبارک رمضان که یکی از شئون آن به یاد آوردن درد گرسنگی و تشنگی است، برای کمک به مردم سومالی بشتابند. قلب هر انسان دلسوزی از دیدن تصاویر قحطی سومالی به درد می‌آید و اشک‌های انسان ناخواسته جاری می‌شود- وقتی جان دادن کودکی را بر اثر گرسنگی در برابر چشمان مادرش می‌بینیم- چه برسد به اینکه بدانیم این مردم مسلمان هستند و سال‌هاست در آوارگی و ناامنی به سر می‌برند.

سال گذشته در چنین روزهایی سیل ویرانگر بسیاری از مردم پاکستان را بی‌خانمان کرد و مردم ما سخاوتمندانه دست یاری به همسایه شرقی بلند کردند و بحمدالله امسال مردم پاکستان رمضان آرام‌تری را سپری می‌کنند و ممنون و دعا گوی همه یاریگران به‌ویژه مردم ایران هستند اما مردم مظلوم و مستضعف سومالی وضعیتی بسیار وخیم‌تر از مردم پاکستان دارند و چشم به‌راه کمک‌های جهانی به‌ویژه مردم مسلمان هستند. عظمت روحی ملت‌ها در این عرصه‌ها و صحنه‌ها آشکار می‌شود.

لازم است با هماهنگی و همکاری دولت محترم به‌ویژه فعال شدن رسانه‌ها و سازمان‌هایی مانند جمعیت هلال احمر، کمیته امداد، بنیاد مستضعفان و بنیادهای خیریه غیر دولتی و وزارت امور خارجه تمام توان ملی ایران برای کمک‌رسانی به مردم سومالی به‌کار گرفته شود و با این اقدام هم بار دیگر در صحنه جهانی از نوع‌دوستی، صلح‌طلبی و باورمندی ایرانیان به آموزه‌های الهی تصویری درخشان و خیره‌کننده ترسیم شود و هم در این ماه مبارک قلب مبارک رسول خدا حضرت محمد مصطفی (ص) از توجه جامعه اسلامی به یکدیگر شاد گردد و در نهایت جلب رضایت الهی در ماه خدا ذخیره دنیا و آخرت همه ایرانیان گردد.

ابتکار:از بن‌بست گفتمانی اصولگرایان تا اغتشاش گفتمانی اصلاح‌طلبان!

«از بن‌بست گفتمانی اصولگرایان تا اغتشاش گفتمانی اصلاح‌طلبان!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ابتکار به قلم به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می‌خوانید؛کمتر از هشت ماه به انتخابات مهم مجلس دوره نهم باقی است. سخن‌های بسیاری در اهمیت این انتخابات نوشته و گفته شده است. انتخابات مجلس نهم نقطه عطف وزن‌کشی گروه‌های سیاسی است. کلید ریاست‌جمهوری یازدهم در دستان مجلس نهم است. اما با نگاهی به آنچه این روزها در سپهر سیاست ایران می‌گذارد، آشفتگی و به‌هم‌ریختگی سیاسی نمایان می‌شود.

تا مدت‌ها اصولگرایان تنها مدعیان بلامنازع و حاضر در صحنه انتخابات بودند که به توهم نبودِ رقیب قدرتمند گذشته، یعنی اصلاح‌طلبان، مسیر را هموار می‌دیدند و نگاهی از سر فراغت به انتخابات می‌انداختند؛ اما ناگهان متوجه شدند که در درون خود، رقیبی قدرتمند و البته خطرناک‌تر از اصلاح‌طلبان وجود دارد؛ پس هراسان و بیمناک شدند. اما عنوان جریان انحرافی برای این گروه شانس عرض‌اندام را از آنان گرفت. مُهر جریان انحرافی، انرژی این گروه را رو به تحلیل برد و کابوس آشفته اصولگرایان را به رؤیایی شیرین بدل ساخت. اما درحالی‌که بزرگان اصولگرا در حال مدل‌سازی با شیوه 8+7 بودند و تلاش می‌کردند با این مدل‌ها جامعیت خود را به رخ بکشند، ناگهان گروهی با خاستگاه اجتماعی دولت و البته متشکل از مطرودان و معزولان آن، با محوریت شخصیتی همچون آیت‌الله مصباح‌یزدی، با تابلوی جبهه پایداری قد علم کردند.

خبر تشکیل جبهه پایداری همچون گردبادی، توهمات دیگر گروه‌های اصولگرا را به باد داد. دکتر محسن رضایی هم که در مدل‌های ذکرشده اصولگرایان قرار نداشت، اقدام به تشکیل جبهه ایستادگی کرد. به فاصله چند روز هرکدام از این‌ها برای دیگری خط و نشان کشیدند و دیگری را به کج‌روی متهم کردند و خود را در صراط مستقیم معرفی نمودند. پادرمیانی آیت‌الله مهدوی‌کنی هم نتوانست دامنه چندگانگی‌ها را برچیند. تغییر تابلوها و تعارض آنان گویای آشفتگی در گفتمان است. در گذشته ساحت سیاست ایران تحت‌الشعاع دو گفتمان اصلی بود: گفتمان اصلاح‌طلبی و اصولگرایی. اما از زمانی‌که اصلاح‌طلبان دچار بحران در فعالیت شدند و عرصه سیاست تک‌ساحتی گشت، هر روز شاهد برافراشته‌شدن تابلوی جدیدی با اسامی متفاوت بوده‌ایم.

اکنون جبهه پایداری مدعی است که تابلوی اصولگرایان، بدون پشتوانه اجتماعی است و خود نیز ترجیح می‌دهند که بدون تابلوی اصولگرایی فعالیت کنند. اینان همان کسانی هستند که در سال 84 تحت عنوان «رایحه خوش خدمت» راه خود را از راست سنتی جدا ساختند که البته با استقبال مردم نیز روبه‌رو شدند و نامزد خود یعنی محمود احمدی‌نژاد را بر کرسی ریاست‌جمهوری نشاندند.

طیف اصولگرایان در طول شش سال گذشته تلاش کردند در بزنگاه‌های اختلاف، با بزرگ‌نمایی خطر حضور اصلاح‌طلبان، تفاوت‌ها ‌را تاکتیکی و سلیقه‌ای قلمداد کنند؛ اما این روزها تفاوت‌ها نه تاکتیکی، که واقعی و گاه تا مرز جان جدی شده است. گروهی می‌خواهند دایره خودی‌ها باز‌تر شود و عده‌ای دایره را از این هم که هست، تنگ‌تر می‌خواهند.

تضادها چنان سر برآورده که بسیاری چنین می‌اندیشند: همان‌طورکه اصلاح‌طلبان به پایان تاریخی‌شان رسیدند و بانیان آن می‌بایست خود را برای پس از آن آماده کنند، اصولگرایان هم به خط پایان رسیده‌اند. آنان اکنون با تغییر تابلوها درصدد آمادگی برای پس از اصولگرایی هستند؛ چراکه عملکردها با شعارها فاصله بسیار دارد.

ریشه بخش مهمی از بن‌بست‌های گفتمانی، در حق‌به‌جانبی کسانی است که گمان می‌کنند هرچه کرده‌اند و بکنند، خوب است. بنابراین حال که اصلاح‌طلبان با این وضع و حال دست‌به‌گریبان هستند و البته اغتشاش و ورشکستگی گفتمانی بر شکست سیاسی آن‌ها نیز افزوده است، نبایست به ورود بانشاط آن‌ها در انتخابات آینده خوش‌بین بود. گرچه بسیاری از آنان پا در گِل و خون، در دل به آینده امیدوار هستند؛ اما واقعیت آن است که اینان هیچ توهمی درباره موقعیت خود ندارند و شرط و شروطی که هر دو طرف طرح می‌کنند، درحقیقت محک موقعیت است و نباید جدی تلقی شود.

گفتمان اصولگرایی دور محور ولایتمداری و عدالت بود. این دو شعار در تابلوی عملکرد شش‌ساله اصولگرایان کم‌رنگ و در مواقعی هم مخدوش شده است. درنتیجه بسیاری از آنان حاضر نیستند در زیر این تابلو باقی بمانند. آنان برای برون‌رفت از این وضعیت سعی در تغییر تابلو دارند. هیچ‌کس هم در این بحران حاضر به پذیرش سهم نیست. هرکس تلاش می‌کند خود را مبرا و دیگری را مقصر صددرصد قلمداد نماید.

بدیهی است تغییر یک گفتمان و شکل‌گیری گفتمانی جدید، محصول یک پروسه با عوامل مختلف است. یک شخص به‌تنهایی قادر به گفتمان‌سازی و یا تغییر گفتمان نیست.

با این تفاسیر، چشم‌انداز آرایش سیاسی گروه‌ها معماوار و پیچیده خواهد بود. معمای اصلی این است که آیا جبهه اصولگرایان به وحدت کامل می‌رسند؟ اگر مثبت است، رقیب آنان کیست؟ تکلیف یاران رئیس‌جمهور چه خواهد شد؟ آیا آنان فرصت رخ‌نمایی خواهند یافت؟ آیا اصلاح‌طلبان اصلی قدرت هماوردی پیدا خواهند کرد؟ نسبت جبهه پایداری با یاران رئیس‌جمهور چگونه است و موضع محمود احمدی‌نژاد در برابر این‌گونه گروه‌ها چه خواهد بود؟

شاید جمله امام جمعه محترم مشهد درخصوص انتخابات مجلس آتی صحیح باشد که گفتند: انتخابات مجلس نهم مشکل‌ترین انتخابات در طول جمهوری اسلامی خواهد بود!

ایران:باورهای نفوذی!

«باورهای نفوذی!»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ایران به قلم علی‌اکبر جوانفکر است که در آن می‌خوانید؛«این مشکل من نیست، مشکل توست! به ما چه مربوطه! کلاه خودت را محکم بچسب! سرت به کار خودت باشه! مگر ما وکیل وصی دیگرانیم! گلیم خودت را از آب بیرون بکش!»
این جملات و مفاهیمی نظیر آن که به باورها و اعتقادات ملت ایران رسوخ و نفوذ کرده، به رفتار تبدیل شده

ـ و در تعاملات و ارتباطات روزانه مردم به کار برده می‌شود، هیچ سنخیتی با آموزه‌های دینی و فرهنگ و تاریخ ملت ایران ندارد.

با اندکی تأمل و جست وجو می‌توان دریافت که برخی از مفاهیم و جملات رایج در زبان مردم ایران، یک امر کاملاً وارداتی است. ارتباط میان انسان‌ها در فرهنگ ماشینی رایج در دنیای غرب مبتنی بر نوعی سودجویی است و احساسات مشترک انسانی مانند همبستگی، همدردی، غمخوار یکدیگر بودن و دست گیری از همنوعان در نازلترین سطح ممکن قرار دارد و آن نیز هنگامی بروز و ظهور پیدا می‌کند که پای منافع مشترک مادی در میان باشد. در دنیای ماشینی غرب که با نگاه ابزاری به انسان نگریسته می‌شود، احساس قرابت میان آحاد جامعه برپایه ارزش‌های انسانی رنگ می‌بازد و هر کس به دنبال آن است که گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. جمله «این مشکل توست» را در پایگاه‌های اینترنتی انگلیسی زبان جست وجو کردم که نزدیک به 80 میلیون صفحه را نشان داد و این امر روشن می‌سازد که غرب منشأ اصلی چنین مفاهیمی است.

در جوامع سکولار غربی است که انسان‌ها در غربت و تنهایی می‌میرند و جسد آنها وقتی کشف می‌شود که مدت زمانی طولانی از مرگشان سپری شده باشد. دست پروردگان همین جوامع از رهگذر ظلم و ستم به سایر ملت‌ها، فقر و تنگدستی را به آنها تحمیل کرده و سپس میلیون‌ها زن و کودک گریخته از فقر و تهیدستی را که به غرب پناه آورده‌اند، به بردگی، ذلت، فساد و تباهی می‌کشند.

عوامل ارتکاب جنایات ضد بشری در ابوغریب، گوانتانامو و زندان‌های مخفی غرب نیز نمونه‌های دیگری از آموزش دیدگان فرهنگ غربی محسوب می‌شوند. تنها کسانی قادر به شکنجه و قتل فجیع انسان‌های بیگناه و بمباران ده‌ها مراسم عروسی در افغانستان هستند که به جای حفظ و تقویت ارزش‌های انسانی، خوی حیوانی را در خود نهادینه کرده باشند و این نیز محصول فرهنگ سکولار در غرب است. تجربه نشان می‌دهد که آنها برای نجات خود حاضرند میلیون‌ها انسان بیگناه را به فجیع‌ترین شکل نابود کنند.

 سردمداران دولت امریکا، نمونه روشنی از انسان نماهایی هستند که جز منافع خود به هیچ چیز دیگری نمی‌اندیشند. انتشار هزاران میلیارد دلار اسکناس بدون پشتوانه و تزریق آن به اقتصاد جهانی، آیا جز نابود کردن اقتصاد سایر کشورها برای نجات اقتصاد امریکا مفهوم دیگری دارد؟ ریشه بسیاری از مشکلات غامضی که امروز دامنگیر جامعه بشری شده است، به رفتار ظالمانه غرب و در رأس آنها امریکا و انگلیس باز می‌گردد. آنها برای سایر ملت‌ها مشکل درست می‌کنند و سپس با وقاحت تمام می‌گویند «این مشکل توست و مشکل من نیست».

ملت ایران پیرو دین مبینی است که همواره بر مسئولیت‌های مؤمنین نسبت به خود، پدر و مادر، خانواده، همسایگان، اقوام و بستگان، دوستان، جامعه پیرامونی و حتی جامعه جهانی، تأکید می‌کند و بر اهتمام مسلمین به این امور اصرار می‌ورزد.

در حدیثی از پیامبر عزیز اسلام (ص) آمده است:کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته. مفهوم روشن حدیث آن است که مسلمانان نسبت به وضعیت جامعه اسلامی و انسانی مسئولیت دارند و باید پاسخگوی مسئولیت خود باشند.

در حدیث دیگری از رسول خدا آمده است: «من سمع منادیاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛ هرکس بانگ کسی را بشنود که از مسلمانان مددخواهی می‌کند و پاسخش را ندهد و به یاری اش نشتابد مسلمان نیست». این حدیث نبوی نیز به روشنی بر مسئولیت مسلمانان نسبت به دست‌گیری از دیگران و مدد رساندن به همنوعان تأکید می‌کند و حتی گفته شده است که اگر لیوان آب به دست دارید و فریاد یاللمسلمین به گوشتان رسید باید آن را بر زمین بگذارید و به کمک بشتابید.

در حدیثی از امام صادق (‏ع) نیز، ضرورت اهتمام مسلمانان به حل مشکلات و رفع نیازهای همسایگان و رعایت حقوق همسایگی تا چهل خانه از هر طرف، مورد تأکید قرار گرفته است که اگر چنین شود در واقع همه مسلمانان اهتمام خود را معطوف به حل مسائل و مشکلات یکدیگر کرده‌اند. به وضوح می‌توان دریافت که آموزه‌های دینی، تعامل، همفکری، همکاری و همدلی میان مسلمانان را یک امر ضروری می‌شمارد و بر این نکته تأکید دارد که مفهومی مانند «این مشکل من نیست و مشکل توست» در قاموس جامعه اسلامی معنا ندارد. از نظر دین مبین اسلام، مشکل تو عین مشکل من است و مشکل من عین مشکل توست و المؤمنون اخوه نیز برآمده از همین رویکرد دینی در تعامل مسلمانان با یکدیگر است. چگونه می‌توان فرض کرد که آحاد مردم مسلمان بوی‍ژه در کشوری مانند ایران، نسبت به یکدیگر احساس برادری داشته باشند اما از خود در برابر وضعیت و سرنوشت یکدیگر بی‌تفاوتی و بی مسئولیتی را بروز دهند!

کسانی که در دوران فتنه شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را سر دادند، نه فقط حاضر به فدای جان خود در راه ایران نیستند بلکه حتی خراش کوچکی بر بدن خویش را برنمی‌تابند. کسانی که با ارزش‌های انسانی مانند نوعدوستی و کمک به همنوعان گرفتار و ستم کشیده بیگانه شده‌اند و از آنها روگیری می‌کنند، هیچگاه حاضر به فداکاری در راه دفاع از وطن که خود یک ارزش والای انسانی است، نخواهند شد.

جهت گیری مردم مسلمان ایران در موضوعات مختلف، اثبات کننده این واقعیت است که روح و جان مردم ما با ارزش‌های اسلامی و انسانی، عمیقاً عجین شده است اما با این همه نمی‌توان تأثیرات سوء ناشی از نفوذ برخی مفاهیم غیرارزشی و ضد انسانی غرب به فرهنگ ملت ایران را نادیده گرفت و نگران آن نبود، بنابراین از صاحبنظران و دست اندرکاران فرهنگی کشور انتظار می‌رود که به جست و جو و کشف مفاهیم و جملات رسوخ کرده در فرهنگ اسلامی بپردازند و برای مقابله با آنها چاره‌اندیشی کنند.

و در تعاملات و ارتباطات روزانه مردم به کار برده می‌شود، هیچ سنخیتی با آموزه‌های دینی و فرهنگ و تاریخ ملت ایران ندارد.

با اندکی تأمل و جست وجو می‌توان دریافت که برخی از مفاهیم و جملات رایج در زبان مردم ایران، یک امر کاملاً وارداتی است. ارتباط میان انسان‌ها در فرهنگ ماشینی رایج در دنیای غرب مبتنی بر نوعی سودجویی است و احساسات مشترک انسانی مانند همبستگی، همدردی، غمخوار یکدیگر بودن و دست گیری از همنوعان در نازلترین سطح ممکن قرار دارد و آن نیز هنگامی بروز و ظهور پیدا می‌کند که پای منافع مشترک مادی در میان باشد. در دنیای ماشینی غرب که با نگاه ابزاری به انسان نگریسته می‌شود، احساس قرابت میان آحاد جامعه برپایه ارزش‌های انسانی رنگ می‌بازد و هر کس به دنبال آن است که گلیم خودش را از آب بیرون بکشد. جمله «این مشکل توست» را در پایگاه‌های اینترنتی انگلیسی زبان جست وجو کردم که نزدیک به 80 میلیون صفحه را نشان داد و این امر روشن می‌سازد که غرب منشأ اصلی چنین مفاهیمی است.

در جوامع سکولار غربی است که انسان‌ها در غربت و تنهایی می‌میرند و جسد آنها وقتی کشف می‌شود که مدت زمانی طولانی از مرگشان سپری شده باشد. دست پروردگان همین جوامع از رهگذر ظلم و ستم به سایر ملت‌ها، فقر و تنگدستی را به آنها تحمیل کرده و سپس میلیون‌ها زن و کودک گریخته از فقر و تهیدستی را که به غرب پناه آورده‌اند، به بردگی، ذلت، فساد و تباهی می‌کشند.

عوامل ارتکاب جنایات ضد بشری در ابوغریب، گوانتانامو و زندان‌های مخفی غرب نیز نمونه‌های دیگری از آموزش دیدگان فرهنگ غربی محسوب می‌شوند. تنها کسانی قادر به شکنجه و قتل فجیع انسان‌های بیگناه و بمباران ده‌ها مراسم عروسی در افغانستان هستند که به جای حفظ و تقویت ارزش‌های انسانی، خوی حیوانی را در خود نهادینه کرده باشند و این نیز محصول فرهنگ سکولار در غرب است. تجربه نشان می‌دهد که آنها برای نجات خود حاضرند میلیون‌ها انسان بیگناه را به فجیع‌ترین شکل نابود کنند.

سردمداران دولت امریکا، نمونه روشنی از انسان نماهایی هستند که جز منافع خود به هیچ چیز دیگری نمی‌اندیشند. انتشار هزاران میلیارد دلار اسکناس بدون پشتوانه و تزریق آن به اقتصاد جهانی، آیا جز نابود کردن اقتصاد سایر کشورها برای نجات اقتصاد امریکا مفهوم دیگری دارد؟ ریشه بسیاری از مشکلات غامضی که امروز دامنگیر جامعه بشری شده است، به رفتار ظالمانه غرب و در رأس آنها امریکا و انگلیس باز می‌گردد. آنها برای سایر ملت‌ها مشکل درست می‌کنند و سپس با وقاحت تمام می‌گویند «این مشکل توست و مشکل من نیست».

ملت ایران پیرو دین مبینی است که همواره بر مسئولیت‌های مؤمنین نسبت به خود، پدر و مادر، خانواده، همسایگان، اقوام و بستگان، دوستان، جامعه پیرامونی و حتی جامعه جهانی، تأکید می‌کند و بر اهتمام مسلمین به این امور اصرار می‌ورزد.

در حدیثی از پیامبر عزیز اسلام (ص) آمده است:کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته. مفهوم روشن حدیث آن است که مسلمانان نسبت به وضعیت جامعه اسلامی و انسانی مسئولیت دارند و باید پاسخگوی مسئولیت خود باشند.

در حدیث دیگری از رسول خدا آمده است: «من سمع منادیاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم»؛ هرکس بانگ کسی را بشنود که از مسلمانان مددخواهی می‌کند و پاسخش را ندهد و به یاری اش نشتابد مسلمان نیست». این حدیث نبوی نیز به روشنی بر مسئولیت مسلمانان نسبت به دست‌گیری از دیگران و مدد رساندن به همنوعان تأکید می‌کند و حتی گفته شده است که اگر لیوان آب به دست دارید و فریاد یاللمسلمین به گوشتان رسید باید آن را بر زمین بگذارید و به کمک بشتابید.

در حدیثی از امام صادق (‏ع) نیز، ضرورت اهتمام مسلمانان به حل مشکلات و رفع نیازهای همسایگان و رعایت حقوق همسایگی تا چهل خانه از هر طرف، مورد تأکید قرار گرفته است که اگر چنین شود در واقع همه مسلمانان اهتمام خود را معطوف به حل مسائل و مشکلات یکدیگر کرده‌اند. به وضوح می‌توان دریافت که آموزه‌های دینی، تعامل، همفکری، همکاری و همدلی میان مسلمانان را یک امر ضروری می‌شمارد و بر این نکته تأکید دارد که مفهومی مانند «این مشکل من نیست و مشکل توست» در قاموس جامعه اسلامی معنا ندارد. از نظر دین مبین اسلام، مشکل تو عین مشکل من است و مشکل من عین مشکل توست و المؤمنون اخوه نیز برآمده از همین رویکرد دینی در تعامل مسلمانان با یکدیگر است. چگونه می‌توان فرض کرد که آحاد مردم مسلمان بوی‍ژه در کشوری مانند ایران، نسبت به یکدیگر احساس برادری داشته باشند اما از خود در برابر وضعیت و سرنوشت یکدیگر بی‌تفاوتی و بی مسئولیتی را بروز دهند!

کسانی که در دوران فتنه شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران را سر دادند، نه فقط حاضر به فدای جان خود در راه ایران نیستند بلکه حتی خراش کوچکی بر بدن خویش را برنمی‌تابند. کسانی که با ارزش‌های انسانی مانند نوعدوستی و کمک به همنوعان گرفتار و ستم کشیده بیگانه شده‌اند و از آنها روگیری می‌کنند، هیچگاه حاضر به فداکاری در راه دفاع از وطن که خود یک ارزش والای انسانی است، نخواهند شد.

جهت گیری مردم مسلمان ایران در موضوعات مختلف، اثبات کننده این واقعیت است که روح و جان مردم ما با ارزش‌های اسلامی و انسانی، عمیقاً عجین شده است اما با این همه نمی‌توان تأثیرات سوء ناشی از نفوذ برخی مفاهیم غیرارزشی و ضد انسانی غرب به فرهنگ ملت ایران را نادیده گرفت و نگران آن نبود، بنابراین از صاحبنظران و دست اندرکاران فرهنگی کشور انتظار می‌رود که به جست و جو و کشف مفاهیم و جملات رسوخ کرده در فرهنگ اسلامی بپردازند و برای مقابله با آنها چاره‌اندیشی کنند.

ملت ما:برنامه محوری، حلقه مفقوده وحدت اصولگرایان

«برنامه محوری، حلقه مفقوده وحدت اصولگرایان»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی ملت ما به قلم فرزاد خلفی است که در ان می‌خوانید؛این روزها وحدت اصولگرایان برای انتخابات مجلس نهم یکی از دغدغه‌های مهم دلسوزان انقلاب اسلامی است. دغدغه‌یی به منظور دستیابی به تفاهم عملی برای حضور جریان‌ها و احزاب سیاسی اصولگرا در انتخاباتی با مشارکت حداکثری است.بی‌تردید شکل‌گیری مجلسی که به تعبیر امام راحل(ره) باید عصاره فضائل ملت، تبلور عینی واقعیت‌ها و نیازهای جامعه و تجلی اراده ملی باشد، بدون برنامه محوری، نمی‌تواند تحقق یابد و در این میان به نظر می‌رسد، وحدت اصولگرایان تحت‌الشعاع مسایل شخص محوری و شخصیت‌زدگی است تا برنامه محوری. رویکرد برنامه محور حلقه مفقوده‌یی است که می‌تواند وحدت را با چالش مواجه کند.

شایسته و بایسته است، مکانیزمی تعریف شود که وحدت حول برنامه‌ها شکل گیرد تا اشخاص و همچنین احزاب و جریان‌های سیاسی درون گفتمان انقلاب اسلامی با ارایه برنامه مبتنی بر آسیب‌شناسی وضع موجود و هدف‌گذاری وضع مطلوب و آینده‌ نگرانه رسالت مجلس را به‌عنوان نهاد قانونگذاری و نظارتی تبیین نمایند و از میان برنامه‌ها، شایسته‌ترین‌ها انتخاب شوند تا مسیر تحقق وحدت آسان‌تر، سریع‌تر و کم‌ هزینه‌تر شوند. با وجود چنین مکانیزمی برنامه‌ها به جای اشخاص می‌نشیند و اقبال عمومی جامعه برای مشارکت سیاسی حداکثر، براساس برنامه‌های اعلامی نیز افزایش خواهد یافت.

کشور ما در حوزه‌های مختلف دارای آسیب‌هایی است که با شناخت این آسیب‌ها مناسب است که برنامه‌ها تدوین شود و براساس آن راهکارهایی برای دست‌یابی به وضع مطلوب ارایه گردد. برای دست‌یابی به رویکردی برنامه‌مدار آسیب‌شناسی حوزه‌های زیر ضروری به نظر می‌رسد.

1- گفتمان انقلاب: گفتمان انقلاب نیازمند زدودن غبارهای انحصار و قرائت‌های تک ساحتی است و علی‌رغم تاکید مقام معظم رهبری مبنی بر حذب حداکثری و دفع حداقلی و توسیع دایره نیروهای انقلاب، با موانعی روبه‌رو است و خط‌کشی‌های سلیقه‌یی و مرزبندی‌های کاذب نه تنها وحدت بخش و روح افزا نیست، بلکه تهدید‌کننده امنیت ملی است. اجرای گفتمان انقلاب، تقویت روحیه ایثار، ساده‌زیستی، اخلاق‌مداری و تحکیم ارزش‌های اسلامی و انقلابی مورد توجه است.

2- مشارکت سیاسی: مشارکت حداکثری ضامن بقای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بوده است. به هر میزان دایره مشارکت سیاسی وسیع‌تر شود نومیدی و عقب‌نشینی دشمنان نظام نیز بیشتر می‌شود. مشارکت جریان‌های مختلف سیاسی که قانون‌اساسی و اصل ولایت فقیه را قبول داشته و بدان التزام عملی دارند و همچنین حضور اقوام، مذاهب و اقلیت‌ها در همه ابعاد مشارکت سیاسی را نیز باید مدنظر قرار داد.

3- توسعه اقتصادی: کشور ما همچنان دارای اقتصادی نفتی است و بودجه دولت متکی به نفت است و با رشد اقتصادی 8 درصدی متناسب با برنامه پنجم توسعه و چشم‌انداز بیست ساله فاصله زیادی دارد. همچنین ما از وجود تورم دو رقمی و بیکاری رنج می‌بریم و آهنگ اجرای سیاست‌های کلی اصل 44 که سرآغاز و نویدبخش انقلاب در حوزه اقتصادی بوده کند است.

4- فرهنگی – اجتماعی: ناهنجاری‌های اجتماعی و گسست بین نسلی از یک سو و چالش هویتی از سوی دیگر، تهدیدکننده جدی حوزه فرهنگی و اجتماعی است. بی‌تردید بیکاری یکی از متغیرهای اثرگذار در تشدید ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی است. معضل اعتیاد و بالا رفتن آمار طلاق و شیوع طلاق‌های عاطفی و تبعات آن در حوزه خانواده نیز نگران‌کننده است.

از سوی دیگر ایران کشور جوانی است با ظرفیت‌ها و پتانسیل‌هایی چون سابقه و دامنه قوی فرهنگی تاریخی، تمدنی اسلامی – ایرانی، موقعیت مهم ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک در نظام بین‌الملل، دانش بومی و ذخایر نفت و گاز و سرشار از تجربیاتی چون انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است که می‌تواند به‌منظور پیدا کردن مسیر میان‌بر برای دستیابی به اهداف عالیه خویش به‌کار گرفته شود.

براساس محورهای مورد اشاره در بالا، باید دید وحدتی که قرار است برای انتخابات شکل گیرد تا چه میزان به ارایه برنامه‌ها برای برون‌رفت از وضع موجود و حرکت در مسیر دستیابی به وضع مطلوب متکی است. وضع مطلوبی که چشم‌انداز بیست ساله، ایران توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری و با هویت اسلامی و انقلابی در منطقه را نوید می‌دهد.

آفرینش:اولین وزیر ورزش و انتظارات

«اولین وزیر ورزش و انتظارات»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی آفرینش به قلم مهدی شکری است که در ان می‌خوانید؛محمد عباسی دومین وزیر پیشنهادی رییس جمهوری برای تصدی وزارت ورزش و جوانان از نمایندگان مجلس شورای اسلامی رای اعتماد گرفت.

عباسی پس از جمع آوری آرا از 246 نماینده حاضر در صحن علنی مجلس شورای اسلامی، با کسب 165 رای موافق، 61 رای مخالف و 19 رای ممتنع نخستین وزیر ورزش نام گرفت و رسمآ امور اداره ورزش را تحویل گرفت و عهده دار مسولیت کلان ورزش کشور شد. به یقین انتظارات از اولین وزیر ورزش بسیار بالاست و وزیر ورزش مسولیتی بسیار خطیر و دشوار بر عهده دارد و در صورتی در عملکرد خود موفق خواهد بود که از کارشناسان نخبه در ورزش استفاده نموده و این افراد را در کنار خود جمع کند. ‌در این راستا می توان به این نکته مهم اشاره داشت که ، تشکیل تیم های مشورتی قوی، اتاق های فکر و جمع آوری نخبگان ورزش از جمله اقدامات موثری است که وزیر ورزش می تواند به آن جامعه عمل بپوشاند.

از طرف دیگر ادامه سیاست تامین زیرساخت ها، توجه به پیشکسوتان، اولویت بندی رشته ها برحسب مدال آوری،‌ بهره گیری از تمامی ظرفیت ها، ایجاد ذائقه های نو،‌ اجرای عملی خصوصی سازی و تقویت باشگاه ها از جمله انتظارات جامعه ورزش از وزیر ورزش است. آقای وزیر ، واقعیت این است که اقداماتی در زمینه زیر ساخت ها در کشور صورت گرفته است و طبیعی است جامعه ورزش علاقمند به استمرار این سیاست در دستگاه ورزش کشور است.

صد البته برنامه ریزی منسجم و مناسب برای حضور قدرتمند تیم های رشته های مختلف ایران در مسابقات فرامنطقه ای و جهانی همچون المپیک 2012 از دیگر خواسته های جامعه ورزش از اولین وزیر است که در این راستا،‌ باید یک اهتمام وی‍ژه ای بوجود آید تا در المپیک لندن، نتایج مطلوبی کسب کنیم چرا که یکی از شاخصه های عملکرد موفق و توسعه ورزش در هر کشوری، مدال آوری در سطح جهانی است. از سوی دیگر باید به ظرفیت های خود بیشتر توجه کنیم و برای رشته های مدال آور اهمیت بیشتری قائل شویم و آنها را در اولویت برنامه ها قرار دهیم تا در مسابقات جهانی بتوانیم سهم خود را بگیریم.

در مرحله بعدی باید به رشته های در حال پیشرفت به تناسب پیشرفتشان بهاء داده شود و به ورزش همگانی نیز باید توجه کرد ، در این راه می توان از پتانسیل های بالای دستگاه های مختلف همچون وزارت آموزش و پرورش و نیروهای مسلح بهره گرفت. آقای وزیر ، دستگاه ورزش کشور به عنوان موتور محرک به کارگیری توان سایر دستگاه ها می تواند معیار و ترازی در این خصوص تعریف کند تا از تمامی پتانسیل های موجود در کشور استفاده شود.

وزیر ورزش باید به گونه ای عمل کند تا زیر ساخت های فراهم شده در چند سال گذشته در اختیار جامعه ورزش قرار گیرد و پروژه های که تکمیل نشده است، به فوریت آماده بهره برداری شود. امروزه نقش مدیران حرفه ای که قادر باشند با برنامه ریزی اصولی و هدفمند و بر پایه نیازهای جامعه و تشکیلات با بهره گیری از تمامی امکانات بالقوه و بالفعل در راه توسعه گام بردارند، بیش از هر زمان دیگری مشهود است. از اینرو وزیر ورزش باید به استفاده از مشاوران، متخصصان و صاحبان اهل فن در رشته های مختلف ورزشی به عنوان یک اصل مهم و اساسی توجه کافی داشته باشد.

با توجه به اینکه ورزش و تربیت بدنی به عنوان یک پدیده مهم و اثر گذار در تمامی جهات اجتماعی همواره مطرح بوده، می طلبد که مدیر آن نیز فردی آگاه و متخصص در تمامی زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ورزشی و مدیریتی باشد. وزیر ورزش با بهره گیری از تمامی امکانات و ظرفیت ها و استفاده از افراد خوشنام، صاحب نظر و اهل فن، بی شک در مسیر توسعه و پیشرفت رشته های مختلف ورزشی موفق خواهد بود.

به عبارتی ساده تر باید گفت:ورزش ایران نیاز به یک انقلاب و تغییر دارد زیرا به نظر می رسد مهندسی ورزش کشور به روز نیست و ساختارهای ورزشی ما نیازمند تغییر است.

درحال حاضر در مقیاس بین المللی تاسیسات ورزشی کشور ما ضعیف است از اینرو وزیر ورزش باید پروژه های بزرگ ورزشی را در اولویت قرار دهد و بر این اساس برنامه ریزی کند. در سالهای اخیر کمیت پروژه های ورزشی در سطح کشور زیاد شد، اما تمرکز بر سرعت عملیات تکمیلی این پروژه ها تحت تاثیر قرار گرفت. وزیر ورزش باید طرح نظارت و ارتقای هیات های ورزشی کشور را در برنامه های این وزارتخانه قراردهد زیرا در سالهای اخیر نقش نظارت بر عملکرد فدراسیون ها و هیات های ورزشی کشور روز به روز رو به افول رفت. وزیر ورزش طرح جامع خصوصی سازی باشگاههای ورزشی کشور را در دستور کار این سازمان قرار دهد. در این راستا باید لوایح حمایتی و نظارتی طراحی و زمینه ای فراهم شود تا باشگاهها در یک برنامه زمانبندی ده ساله به خودکفایی برسند.

حمایت:از حرف تا عمل

«از حرف تا عمل»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی حمایت است که در آن می‌خوانید؛کشورهای غربی همواره خود را مدعی تدوین قوانین بشری معرفی کرده و حتی خواستار الگو برداری سایر کشورها از این الگوها شده‌اند. آنها حتی الگوهای حقوق بشری سایر ادیان نظیر حقوق بشر اسلامی را که اساس آن را عدالت و مساوات میان انسانها تشکیل می‌دهد، در حاشیه قرار داده و تلاش کرده‌اند تا مانع از رویکرد جهانی به این اصول شوند.

 غرب از ویژگی‌ها و جایگاه ارزنده حقوق بشر اسلامی در هراس است لذا تلاش می‌کند تا الگو خویش را جایگزین آن سازد الگویی که اکنون در عمل می‌توان نتایج آن را مشاهده کرد.هرچند که غربی‌ها ادعاهای بسیاری در زمینه حقوق بشر سر می‌دهند، اما بررسی کارنامه داخلی و جهانی آنها نشانگر حقایق دیگری می‌باشد. در الگوی غربی چند اصل قابل مشاهده است.

اولا در حوزه داخلی کشورهای غربی آزادی بیان و عقیده به دو بخش تقسیم شده است. هنگامی که افراد، محافل رسانه‌ای و سیاسی علیه اسلام اقدام می‌کنند از آزادی بیان یاد می‌کنند، چنانکه نمود آن را در انتشار کاریکاتورهای موهن از پیامبر اسلام(ص)، چاپ کتابها و گزارش‌های ضد اسلامی در نشریات غربی، ‌برگزاری نمایشگاهها و اجلاس‌های ضد اسلامی و... می‌توان مشاهده کرد.

جالب توجه آنکه در کشورهایی مانند انگلیس به اسلام ستیزان نشان شوالیه و شجاعت اعطا می‌شود.در همین کشورهای مدعی آزادی بیان، مسلمانان حق برگزاری مراسم‌های مذهبی و یا حتی داشتن مسجد و مراکز دینی را ندارند چنانکه نمود آن را در تخریب و اهانت به مساجد و مقدمات اسلامی در بسیاری از کشورهای غربی می‌توان مشاهده کرد.

براساس گزارش‌های منتشره مسلمانان در جوامع غربی از تبعیض‌های گسترده‌ای رنج می‌برند به ویژه اینکه محاکمه رسانه‌ای و سیاسی غربی همواره از اسلام و مسلمانان چهره‌ای منفی و ضد بشری را به نمایش گذاشته‌اند.ثانیا جنایات و نقض حقوق بشر اعمال شده در قبال مسلمانان، صرفا شامل درون جوامع غربی نمی‌شود، بلکه این کشورها در سراسر جهان این سیاست را در پیش گرفته‌اند.

جنگ افروزی‌های سالهای اخیر غربی‌ها نشانگر اراده آنها برای اسلام ستیزی می‌باشد که نمود آن اشغال عراق و افغانستان و کشتار هزاران مسلمان بی‌گناه در این کشورها است. البته باید سکوت غرب در برابر جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم مسلمان فلسطین و نیز جنایات پنهانی که غرب در سراسر جهان به بهانه مبارزه با تروریسم علیه مسلمانان صورت می‌دهد را بر ای مجموعه افزود.    

شرق:دشواری ماندن آمریکا در عراق

«دشواری ماندن آمریکا در عراق»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی شرق به قلم حسن کاظمی‌قمی است که در ان می‌خوانید؛در خبرها آمده است که عراق و آمریکا بر سر حضور بخشی از نظامیان آمریکایی پس از سال 2011 به توافقات اولیه رسیده‌اند. اما آن چه در حال حاضر در رفتار عراقی‌ها اعم از دولت، رهبران سیاسی، مراجع دینی و مردم در رابطه با حضور نظامیان آمریکایی دیده می‌شود، این است که اراده جدی آنها مبنی بر پایان دادن به این حضور نظامی است.

روند تحولات سیاسی و امنیتی در عراق نشان می‌دهد به میزان کاهش حضور نظامیان خارجی، فضای سیاسی و امنیتی این کشور و میزان تحکیم پایه‌های حاکمیت ملی بهبود یافته است. طبیعتا از این منظر عراقی‌ها ضرورتی برای ادامه حضور خارجی‌ها در کشور خود احساس نمی‌کنند. آن چه تاکنون در فضای سیاسی عراق مشاهده می‌شود واکنش فراکسیون‌های سیاسی پارلمان، دولت، مردم و مراجع در جهت حرکت به مسیری است که در نهایت به این منجر خواهد شد که در چارچوب توافق‌نامه امنیتی، نظامیان آمریکایی تا پایان سال 2011 میلادی این کشور را ترک کنند.

اگرچه آمریکایی‌ها بنا بر اهداف بلندمدت خود که در واقع در مقابل مردم عراق قرار دارد، تلاش می‌کنند تا به بهانه حفاظت از سفارت‌خانه، کنسولگری‌ها و مستشاران نظامی، بخشی از نیروهای خود را در این کشور نگه دارند، اما در این شرایط آمریکایی‌ها با مشکلات و مخالفت‌هایی برای این امر مواجهند.

در خبرها ذکر شده است که برخی از نیروهای سیاسی با حضور نظامیان آمریکایی موافقند. البته این امکان وجود دارد که برخی از چهره‌ها یا فراکسیون‌های سیاسی موضع ممتنع یا تمایل به ادامه حضور نظامی آمریکا را مطرح کنند. اما واقعیت این است که این موضع در مقابله با خواست مردم و نظر جمعی حاکمیت عراق است. باور افکار عمومی و سیاسیون عراق بر این است که مهم‌ترین عوامل ناامنی در عراق حضور نیروهای نظامی خارجی و تروریست‌هاست.

در نتیجه شرایط سیاسی این روز‌های عراق به گونه‌ای شکل گرفته است که نه مردم، نه دولت و پارلمان آماده پذیرش ادامه این حضور نیستند، بنابراین بعید است که توافقات پنهانی میان مقامات آمریکایی و دولت عراق صورت گرفته باشد؛ یا در صورت وجود این توافقات پایان امیدوارکننده‌ای برای آن وجود داشته باشد. به غیر از مخالفت افکار عمومی بحث دیگری که مطرح می‌شود، جو فراگیری در پارلمان مبنی بر مخالفت با حضور آمریکایی‌هاست.

طبیعی است که امضای توافق‌نامه و هر نوع توافقی منوط به تایید پارلمان است و با توجه به مجموعه شرایط ذکرشده تایید این توافق بسیار دور از ذهن به نظر می‌رسد.

دنیای اقتصاد:وزیران جدید و اقتصاد ایران

«وزیران جدید و اقتصاد ایران»عنوان سرمقاله‌ی روزنامه‌ی دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در ان می‌خوانید؛چهار وزیر که چهارشنبه گذشته رای اعتماد گرفتند از امروز رسما عهده‌دار وظایف وزارتی خود می‌شوند.

سه وزارت جدید یعنی «نفت»، «صنعت و معدن و تجارت»، «تعاون، کار و امور اجتماعی» اساسا ماهیت اقتصادی دارند و وزارت «ورزش و امور جوانان» به صورت غیرمستقیم با اقتصاد سروکار دارد. با توجه به اینکه این وزارت‌ها به همراه وزارت امور اقتصادی و دارایی، وزارت نیرو و جهاد کشاورزی استخوان‌بندی اقتصاد ایران را تشکیل می‌دهند، می‌توان گفت شیوه مدیریتی و اسلوب اقتصادی این شش وزارت بر شکل‌گیری جهت اقتصادی کشور تاثیر فراوان خواهد گذاشت. شرط نخست کامیابی، بازبینی روش‌های گذشته و رجحان بخشیدن به روش‌های مطلوب پیشینیان و کنار گذاشتن روش‌های نامطلوب است. کارهایی که در گذشته یا انجام نشده یا اجرا شده و نتایج مطلوب در پی نداشته است، اجمالا به شرح زیر است:

1- شفاف‌سازی: بنیان اقتصاد و مدیریت جامعه بر اطلاعات روشن، دقیق و بی‌شبهه است؛ زیرا این‌گونه اطلاعات است که به مسوولان فرصت می‌دهد کاستی‌های راه طی شده را دریابند و درصدد رفع آنها برآیند. برای نمونه وزارت صنعت، معدن و تجارت باید به درستی بداند و به دقت به جامعه اعلام کند که در سال‌های اخیر رشد صنعتی و میزان سرمایه‌گذاری در صنایع و معادن چقدر بوده و تراز بازرگانی ایران چه مسیری را طی کرده است.

داشتن تصویر روشن از تولید و تجارت، به دولت و کارشناسان فرصت می‌دهد که راه‌های افزایش تولید و صادرات و یافتن نقطه‌های بهینه واردات را شناسایی کنند.

افت‌وخیز رشد اقتصادی و سرمایه‌گذاری در همه کشورهای جهان وجود دارد و پنهان کردن واقعیت‌ها هیچ کمکی به بهبود اوضاع نخواهد کرد. برعکس، وقتی که مسوولان و کارشناسان به روشنی بدانند در چه مقاطعی و تحت چه شرایط و الزاماتی، منحنی‌های اقتصادی بالا و پایین می‌شوند، بهتر می‌توانند راه‌حل ارائه کنند تا اینکه بر واقعیت‌ها پرده انکار و کتمان کشیده شود. این شفاف‌سازی در دیگر حوزه‌ها مانند اعلام نرخ‌های واقعی بیکاری، تورم، نکول‌های بانکی، آسیب‌های اجتماعی، کامیابی‌ها و ناکامی‌های ورزشی، بهره‌وری و نظایر اینها هم لازم است.

2- سرمایه‌گذاری: امکانات و منابع اقتصادی دولت ایران هرقدر هم فراوان و متنوع باشد، موجب بی‌نیازی از سرمایه‌گذاری بخش خصوصی ایران و سرمایه‌گذاری خارجی نخواهد شد. این نیاز هم در حوزه‌های مرتبط با وزارت صنایع و معادن و تجارت احساس می‌شود و هم به درجات بیشتر در بخش‌های مرتبط به وزارت نفت. چند سالی است که مدام از کاهش تدریجی ظرفیت تولید نفت و لزوم بازسازی صنایع نفت و گاز سخن گفته می‌شود. بخشی از این نیازها به دست متخصصان شرکت نفت و با کمک سرمایه‌های داخلی برطرف می‌شود، اما بخش‌های دیگری نیز به جذب سرمایه‌ها و متخصصان خارجی نیاز دارد.

در دنیای تخصصی شده امروز، نیاز کشورها به یکدیگر به هیچ وجه نشانه ضعف آنها نیست، بلکه اقتضای تخصیص بهینه منابع و بهره‌گیری از مزیت‌های نسبی این است که هر کشوری، بخشی از نیازهایش را از طریق مراودات بین‌المللی برآورده کند. وزارت نفت ایران برای بهره‌گیری بیشتر از میدان‌های نفتی و گازی مشترک با همسایگان جنوبی، به ایجاد تحرک در صنایع نفتی به ویژه در عسلویه نیاز مبرم دارد. قبول این واقعیت که آهنگ رشد در اجرای طرح‌های در دست کار کندتر از گذشته شده است، موجب چاره‌جویی خواهد شد. با توجه به اینکه سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) انسجام دهه‌های پیشین را از دست داده و گرایش‌های تکروانه در آن بیشتر شده است، ایران ناگزیر است با افزایش ظرفیت تولید، خود را برای آینده نامطمئن پیش‌رو آماده کند.

تهدیدهای گاه‌گاهی برخی همسایگان ایران مبنی‌بر افزایش تولید، زنگ خطری است که عاقلانه‌ترین پاسخ به آن،‌ افزایش ظرفیت تولید است؛ زیرا عهد حقوقی میان اعضای اوپک نااستوارتر از اقتضائات مصالح ملی هر یک از کشورها است و در روز تنگ قدرت تولیدی بهتر از معاهدات و قول و قرارها به کار می‌آید.

3- تخاصم‌زدایی: رواج ادبیات اقتصادی چپ‌گرایانه در همه جای جهان از جمله ایران، به این گمان دامن زده است که میان کارگران و کارفرمایان تخاصمی همیشگی وجود دارد؛ حال آنکه این دو گروه کارورز، لازم و ملزوم یکدیگرند.

چند سالی است که این نگاه خوش‌بینانه به رابطه کارگر و کارفرما در ایران امکان بروز یافته و بسیاری از مشکلات در چارچوب همکاری سه‌جانبه کارگران، کارفرمایان و دولت حل و فصل شده است. تقویت این رابطه، کارگران را از اتحادیه‌های کارگری که نوعا رنگ سیاسی به خود می‌گیرند بی‌نیاز می‌کند، کارفرمایان را از صرف نیروهای فراوان برای جلوگیری از بی‌نظمی‌ها در محل‌های کار خلاص می‌کند و دولت امکان می‌یابد که در فضای مسالمت‌جویانه، برنامه‌های کلان خود را در زمینه اشتغال پیگیری کند. وزارت تعاون، کار و امور اجتماعی به جای برخی وظایف تصدی‌گرایانه می‌تواند نیروی اصلی خود را صرف ترمیم رابطه کارفرمایان و کارگران کند.

4- تصدی‌زدایی: تجارب جهانی و داخلی و الزام‌های قانونی برآمده از ابلاغیه اصل 44 قانون اساسی و امید و آرزوهای مندرج در سند چشم‌انداز، همگی دولت را به کنار کشیدن تدریجی خود از تصدی‌گری و تقویت بخش خصوصی فرا می‌خوانند. وزارت‌های جدید که شکل تجمیع شده وزارت‌های پرشمار گذشته‌‌اند، برای پیشبرد چنین برنامه‌ای مبسوط‌الید‌تر از گذشته‌اند و به همان نسبت ناگزیرتر؛ زیرا تحقق هدف‌هایی که در بندهای قبلی از نوشتار مطرح شد، همگی به اراده‌ای استوار برای تقویت بخش خصوصی نیاز دارند.

از وزیران جدید نمی‌توان انتظار داشت همه کاستی‌های اقتصادی کشور را که انباشته‌های سالیان و دهه‌ها هستند، حل‌و‌فصل کنند، اما می‌توان توقع داشت که خطاهای آزموده‌شده را تکرار نکنند. دولت بزرگ و دارای مسوولیت‌های اقتصادی پرشمار، هر قدر هم خیرخواه باشد و کارگزاران آن توانا و پاکدست باشند، راه به جایی نخواهد برد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها