در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
چه شد که یکباره از صحنه فوتبال ایران محو شدید؟
من مشمول محرومیت 2 ساله از حضور در لیگ برتر شدم و علتش هم به خاطر همان حرفهایی بود که در برنامه مثلث شیشهای زدم.
همانی که گفتید محمد علیآبادی مدیر خوبی است اما نه در ورزش؟!
البته فقط این حرف نبود. من در آن برنامه حرفهای دیگری هم زده بودم. مثلا از نور کم ورزشگاه ایراد گرفته بودم که ظاهرا درباره این موارد هم نباید حرف میزدم.
اما اینطور گفته شد که شخص محمد علیآبادی شما را محروم کرده است؟
نه! بنده خدا آقای علیآبادی دخالت مستقیمی در محرومیت من نداشت، اما فدراسیون فوتبال از باب اطاعت امر مرا محروم کرد.
فکر نمیکنید فدراسیون فوتبالی که علی کفاشیان رئیس آن است بیش از اندازه بله، قربان گو است؟
به هر حال من فکر میکنم آقای کفاشیان شبانی بود که سلطان شد، چون در مخیله هیچکس نمیگنجید که آدمی از دوومیدانی بیاید و رئیس فوتبال شود.
البته ورزشهای توپی یک ذره به هم نزدیک هستند. به عنوان نمونه علیرضا رحیمی که خودش فوتبالی بود رئیس فدراسیون هندبال شد یا مثلا خود من که یک مربی فوتبال هستم، این توانایی را دارم که مثلا یک تیم والیبال را هدایت کنم و تمرین دهم.
شاید فقط آن ریزهکاریهایی که یک مربی والیبال بداند را بلد نباشم. یا همین حاج مصطفی (اشارهاش به مصطفی کارخانه، سرمربی سرشناس والیبال کشورمان است که همراه با او به دفتر روزنامه جامجم آمده بود) شما فکر میکنید او نمیتواند یک تیم فوتبال را هدایت کند. قطعا او هم میتواند یک مربی و تمرین دهنده خوب باشد، اما شاید همان ریزهکاریهای یک مربی فوتبال را بلد نباشد. مطمئنا من و آقای کارخانه نمیتوانیم یک دونده خوب باشیم یا مثلا در شنا مربیگری کنیم. اینکه شخصی از یک رشته غیرتوپی مثل دوومیدانی بیاید و بدون هیچ پیشزمینه قبلی رئیس فدراسیون فوتبال شود، در نوع خودش واقعا جالب است. البته آقای کفاشیان یک چهره ملی است اما در دوومیدانی، نه در فوتبال یا سایر رشتههای توپی.
ارزیابی فیروز کریمی از عملکرد علی کفاشیان در فدراسیون فوتبال چگونه است؟
ما در نوجوانان و جوانان میبازیم، آقای کفاشیان میخندد، تیمهای بزرگسال و امیدمان میبازند باز هم میخندد و میگوید من همیشه خنده روی لبم است. آخر برای چه؟ من در آیندهای نزدیک یک مصاحبه مطبوعاتی بزرگ در مورد فوتبال خواهم داشت و در آن مصاحبه خواهم گفت چه بر سر فوتبال ما آمده است. معتقدم چنین روزهایی را هیچ وقت فوتبال ما در طول عمرش تجربه نکرده است و شاید در طول هر یک قرن در مقطعی شاهد چنین روزهایی باشیم. عنوان آن نشست مطبوعاتی هم حکایت سلطان و شبان در فوتبال ایران است. کفاشیان مصداق بارز تبدیل شدن قصه به حقیقت است. کفاشیان ناخواسته وارد بازی فوتبال ما شد و در نهایت کاری کرد که رئیس وقت سازمان تربیتبدنی که تحصیلات دکتری دارد در انتخابات کنفدراسیون فوتبال آسیا مغلوب نماینده میانمار شود و رای نیاورد.
واقعا در پشت پرده انتخابات کنفدراسیون فوتبال آسیا چه گذشت که علی سعیدلو رای نیاورد و نماینده میانمار پیروز شد؟
پشت پردهای در کار نبود. آنها گفته بودند وقتی در فوتبال شما زد و بند، مسائل پشت پرده و تخلف هست چطور میخواهید در AFC صاحب کرسی شوید. ادلهشان هم این بود که شما خودتان 6 مربی را از فعالیت در لیگ برتر محروم کردید. آنها من و چند مربی دیگر را گذاشتند در کنار آن رئیس فدراسیونهایی که به رشوه گرفتن متهم شدند! البته آنهایی که پول گرفتند و قطر را میزبان جام جهانی 2022 کردند 3 هزار فرانک سوئیس جریمه شدند و 6 ماه انتظار خدمت، اما ما 2 سال! پیش خودشان گفتند ببینید چه در فوتبال ایران میگذرد که باسابقهترین مربیانشان را 2 سال محروم میکنند! البته طبیعی هم است که در این شرایط آسیاییها فکر کنند که حتما ما در فوتبال ایران تمام داوران و تیمها را خریدهایم. آنها که خبر ندارند من چون در یک برنامه تلویزیونی گفتم نور ورزشگاه کم است، به این روز افتادم!
پس میتوان به این باور رسید که مدیریت در فوتبال، برخلاف ظاهر سادهاش ظرافتهای خاص خود را میطلبد.
اتفاقا من معتقدم فوتبال در ایران نه تنها ساده نیست که کاملا هم راه راه است. فوتبال در کشور ما برای یک عده معبر رسیدن به موفقیتهای زیادی است و این مساله قابل کتمان نیست. یکی از مربیان مطرح میگفت شاید ایران تنها جای دنیا باشد که فوتبال آن در اختیار سیاست نیست بلکه به نوعی سیاست را تحت اختیار خود گرفته است.
یکی دیگر از دلایلی که فیروز کریمی را برای 2 سال از صحنه فوتبال دور کرد صراحت لهجهاش بود و آن بار طنزآمیز صحبت هایش. فکر نمیکنید در فوتبالی که رئیس فدراسیونش فقط میخندد، طبیعی باشد که مربیاش هم مشکلات را به زبان شوخی و طنز بیان کند؟
شاید اینگونه باشد اما من هیچ چیز را برای شوخی و خنده مطرح نکردم. مثلا اگر گفتم زمین فوتبال باید کاملا صاف باشد، اما در فلان زمین پای بز هم پیچ میخورد این عین حقیقت بود. از ارکان اصلی مسابقات رسمی در سطح بالا هموار بودن زمین مسابقه و چمن خوب و با کیفیت است.
زمینی که براحتی بتوان توپ را روی آن به حرکت درآورد. شما فکر میکنید اگر بخواهید یک زمین چمن صاف و خوب را در ورزشگاه اصلی هر استان داشته باشید چقدر هزینه برمیدارد؟ شاید 100 میلیون تومان. یعنی فوتبال ما در لیگ برترش لنگ 10 تا 100 میلیون تومان است.
خب همین بیتوجهیهاست که به فوتبال ما صدمه میزند و باعث میشود در بازیهای مهم، هم نتیجه را واگذار کنیم و هم فوتبال را. شما از فوتبالی که تیم امیدش مقابل عراق بازی کرد چه چیزی فهمیدید؟ یا از بازی ایران و کره جنوبی در جام ملتهای آسیا چه چیزی عایدتان شد؟ طبیعی است که در فوتبال هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. شما اگر2 میلیون بار نتیجه بازی آلمان و آرژانتین را به کامپیوتر بدهید محال است 5 بار بگوید 4 بر صفر به نفع آلمان. فوتبال آرژانتین در شرایط عادی 5 سروگردن از فوتبال آلمان بالاتر است، اما از آنجا که فوتبال رو ندارد آلمان با 4 گل میبرد. با این حال در همان بازی دیدیم که آرژانتین باوجود قبول آن شکست چه فوتبال خوبی ارائه کرد. اما آیا تیم امید هم مقابل عراق فوتبال بازی کرد یا تیم ملی مقابل کره جنوبی.
فیروز کریمی مربی سازندهای است و بسیاری از چهرههای فوتبالی امروز ما از شاگردانش به شمار میروند. حالا که کفگیر سازندگی در فوتبال ما به ته دیگ خورده است، میخواهیم بپرسیم خود شما در این 2 سالی که از مربیگری در لیگ برتر محروم بودید در راستای سازندگی و پرورش استعدادهای جدید چه کارهایی انجام دادید؟
من در این 2 سال کنار فوتبال بودم ولی عملا امکان سازندگی از من گرفته شد، چراکه کمتر چهره مستعد فوتبالی علاقهمند هستند که در لیگهای دسته پایینتر بازی کنند. شما نگاه کنید در 10 سال اخیر چند بازیکن بودهاند که از تیمهایی غیر از تیمهای لیگ برتری به تیم ملی رسیدهاند. تعدادشان به اندازه انگشتان 2 دست هم نیست.
لذا بازیکنانی که استعداد دارند تمام ذهنشان معطوف به لیگ برتر یا نهایتا لیگ دسته اول است. به همین خاطر هم بخت سازندگی برای آنهایی که نمیتوانند در لیگ برتر مربیگری کنند کاهش مییابد، مگر اینکه فدراسیون بیاید و اسم دستههای اول و دوم را بگذارد لیگ برتر!
با این حال من سعی میکنم در هر رده سنی که فعالیت میکنم سازندگی داشته باشم. به عنوان مثال محسن فروزان، دروازهبانی که من او را به گسترش فولاد بردم یا محمد آبشک بازیکن داماش، از جمله کسانی هستند که شاید الان اسمی از آنها نباشد اما در آیندهای نزدیک ردههای ملی را یکی پس از دیگری طی میکنند و تبدیل به ستارههای این فوتبال میشوند.
با وجود این آیا شما هم قبول دارید که سرعت و میزان سازندگی در فوتبال ما به شکل چشمگیری کاهش یافته است؟
کریمی: فوتبال ما در گروی 2 تیم استقلال و پرسپولیس است و تا این 2 تیم رشد نکنند و روپا نباشند فوتبال ملی ما هم جان نخواهد گرفت
بله و اتفاقا در این مورد بحث مختصری دارم. من میتوانم از ابتدای دوران مربیگریام، یعنی از سال 1368 تا سال 1388 که در لیگ دسته اول یا همان لیگ برتر فوتبال کشور مربیگری کردم، به اسم و مدرک به شما ثابت کنم که بیش از 70 بازیکن را به تیم ملی معرفی کردهام. یعنی تقریبا 4بازیکن در هر سال. حالا میخواهم بدانم در این 2سالی که من نبودم چه اتفاقی افتاد. اگر همین 18 مربیای که در لیگبرتر هستند سالی 2 بازیکن جدید را به این فوتبال معرفی میکردند الان باید 70 یا 80 چهره جدید در این 2 سال به فوتبال ما اضافه میشد. آیا واقعا همین اتفاق افتاده است؟
تاسف ما وقتی بیشتر میشود که میبینیم تیم امید با چنین وضعیتی از گردونه رقابتهای مقدماتی المپیک حذف میشود.
من 3 ماه پیش در یک محفل ورزشی گفته بودم راه تیم امید با وضعیتی که دارد برای رسیدن به المپیک 2012 لندن بسیار ناهموار است. آن روز میدانستم تیم امید شانسی برای حضور در المپیک ندارد اما این موضوع را صراحتا عنوان نکردم تا نگویند فیروز کریمی علیه منافع ملی صحبت میکند، اما حالا همه دیدند که این تیم به چه سرنوشتی دچار شد.
برخیها نوشتند فدراسیون فوتبال برای سرمربیگری تیم امید به سراغ شما هم آمده بود.
من خودم در این مورد با آقای کفاشیان صحبت کردم. گفتم هرچند کار کردن در سطح ردههای ملی دیگر آن جاذبههای لازم را برای من ندارد، اما حاضرم به خاطر فوتبال مملکتم در تیم امید فعالیت کنم مشروط به اینکه این موضوع به من تکلیف شود.
همان روز این را هم به کفاشیان گفتم که برای من مثل روز روشن است که اگر تیم امید حذف شود شما میخواهید تقصیر این ناکامی را به گردن کمیته ملی المپیک بیندازید تا مدتی هم با دعوای زرگری فدراسیون و کمیته بگذرد. البته اینها را که میگویم معنایش این نیست که از حذف تیم امید ناراحت نشده باشم. اتفاقا خیلی هم ناراحت شدم، چون انصافا بهترین نفرات فوتبال را در تیم امید داشتیم. کریم انصاریفرد، احسان حاج صفی، حمید رضا علیعسگر، آرش افشین و... میتوانستند تیم قدرتمندی را تشکیل بدهند، اما این تیم هم مغلوب بی برنامگیهای فوتبال ما شد.
اشتباه بزرگی که منجر به استفاده از یک بازیکن دواخطاره در ترکیب تیم امید شد را چقدر در حذف این تیم موثر میدانید؟
من این حرفها را قبول ندارم. تیم امید همان روزی باخت که فدراسیون یک مربی کم تجربه را مسوول هدایت آن کرد. علی منصوریان در این مدت تمام توانش را برای آمادهسازی تیم امید به کار بست اما توان او در همین حد است. به همین خاطر من فکر میکنم در ناکامی تیم امید، منصوریان قصوری مرتکب نشد. منتها این حق را هم به منصوریان نمیدهم که از زیر بار شکست تیم امید شانه خالی کند.
او اگر بازی برگشت را میبرد یا حداقل با مساوی تمام میکرد میتوانست ادعا کند به عنوان یک مربی تیمش در درون زمین پیروز شده و در پشت پرده نتیجه را واگذار کرده است، نه اینکه تیم بیاید و در ورزشگاه آزادی به نتیجهای خفت بار به عراق ببازد و بگویند همه ما پس از دیدن نامه فیفا قبل از بازی گریه کردیم، غش کردیم و از این حرفها. این شکست واقعا جای تعمق دارد. چرا باید یک کشور بحران زده و بیثبات بیاید و در ورزشگاه آزادی تیم امید ما را شکست دهد.
با وجود اهمیت فوتبال چرا نگاه مسوولان ما به این رشته ورزشی کوچک است؟
فوتبال یکی از ارکان تاثیرگذار در جامعه است اما تا بهحال هیچ کار کارشناسی صورت نگرفته است تا جایگاه واقعی این رشته در کشور مشخص شود. از یک بچه 6 ساله تا یک خانم 60 ساله فوتبال را نگاه میکنند و از آن الگوبرداری میکنند، اما همان طور که شما اشاره کردید نگاه مسوولان ما به این رشته ورزشی در حد و اندازههای بزرگی، وسعت و اهمیت آن نیست.
آیا تا به حال پیشنهادی هم برای نشستن روی نیمکت تیم ملی ایران داشتهاید؟
نه یکی دو بار، بلکه به اندازه تعداد انگشتان 2 دست. آقای شفق به عنوان نماینده هیات رئیسه فدراسیون فوتبال قبل از آنکه برای مذاکره با خاویر کلمنته به اسپانیا برود به من پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی را داد. بعد از رفتن کلمنته از ایران هم دوباره به من پیشنهاد سرمربیگری تیم ملی شد. قبل از حضور قلعهنویی و بعد از رفتن قلعهنویی از تیم ملی هم 2 بار به من پیشنهاد شد که سرمربی تیم ملی شوم، همینطور قبل و بعد از حضور علی دایی در تیم ملی. شفق زنده است و میتوانید از او بپرسید. اما من در تمام این دفعات گفتم من دیگر آن کشش و شوق و طراوات را ندارم.
اما شاید همین شانه خالی کردنها بود که باعث شد فوتبال ملی ما مربیان کمتجربهای را روی نیمکت خود ببیند؟
به هر حال هر اتفاقی در شرایط خاص خودش رخ میدهد و من هم از اینکه این پیشنهادها را نپذیرفتم ناراحت نیستم. البته میتوانستم یک مشاور خوب برای تیم ملی باشم و اگر ناراحتی وجود دارد بیشتر به این خاطر است. همین چند ماه پیش به کفاشیان گفتم شما با چه استدلالی کریم باقری را به عنوان مشاور قطبی راهی قطر کردید؟ کسی که خودش تا چند هفته قبل از آن، بازی میکرده و فقط به دلیل یک اختلافنظر موقتا از فوتبال دور مانده چه مشاورهای میتواند به سرمربی تیم ملی بدهد.
همچنین به کفاشیان گفتم من که بیشتر از کریم باقری میتوانستم به قطبی و تیم ملی کمک کنم و او در جواب گفت شما که به آقای شفق گفته بودید با تیم ملی همکاری نمیکنید. من کی گفتم با تیم ملی همکاری نمیکنم؟!
از نگاه فیروز کریمی درد فوتبال ما چیست؟
درد زیاد است اما اجازه بدهید این درد را به موقع در همان کنفرانس خبری بگویم.
10 دوره از لیگ برتر فوتبال ایران میگذرد. آیا واقعا اسم این لیگ را میتوان لیگ حرفهای گذاشت؟
اتفاقا در مورد لیگ خیلی حرفها دارم، اما در این مورد هم بعدها صحبت خواهم کرد.
در مورد قیمت مربیان لیگ برتر چه نظری دارید؟ آیا قیمتهای یک میلیاردی و چند صد میلیونی برای قرارداد مربیان ما منطقی است؟
این هم یکی از همان معضلات فوتبال ماست، چون ما هیچ معیاری در ارزشگذاری مربیان نداریم. واقعا این معیار چیست؟ شخصیت مربی است؟ داشتههای فنی مربی است؟ ارتباط مربی با رسانهها و ارتباط مردمی اوست؟ یا صرفا قهرمانی است؟ من به شخصه این قیمتها را غیر واقعی میدانم.
آن سالی که من سرمربی صبای قم بودم آمار تماشاگران ما در هر بازی 6700 نفر بود، اما بعد از آن آماری که از میانگین تماشاگران صبا دادند 170 نفر بود!
زمانی که من در قم بودم از کوچک تا بزرگ گرفته، از دانش آموز گرفته تا دانشجو و کاسب همه روزه با ما درارتباط بودند و با علاقه در مورد فوتبال حرف میزدند. اینها ارتباطات حسنهای بود که ما در قم ایجاد کردیم و همه آنها در نتایجی که تیم میگرفت، تاثیرگذار بود.
فصل آینده کجا هستید؟
فعلا مشخص نیست. شاید در یک تیم لیگ برتری باشم، شاید هم در لیگ دسته اول فعالیت کنم. از چند تیم پیشنهاد دارم و باید ببینم چه اتفاقی در ادامه میافتد. 2 سال محرومیت من تمام شده و دیگر اگر نور استادیوم هم کم باشد میگویم چقدر خوب و پرنور است که مبادا محروم شوم.
سری به استقلال و پرسپولیس بزنیم. تیمهایی که درمورد آنها گفته میشود فقط مربیانی که زمانی سابقه حضور در آن تیمها را داشتهاند میتوانند روی نیمکت این 2 تیم موفق باشند. به نظر شما چرا اینگونه است؟
شاید شما بگویید این تجربه در مورد فیروز کریمی که یک پاسی بود و سرمربی استقلال شد هم صادق باشد اما من با این نظریه مخالفم. یکی از چیزهایی که مربیان 2تیم استقلال و پرسپولیس میدانند این است که نباید در نیم فصل به این 2 تیم رفت و این اشتباهی بود که من آن را مرتکب شدم. البته این موضوع که در نیم فصل نباید سرمربیگری تیم جدیدی شد فقط در مورد استقلال و پرسپولیس صدق میکند.
من سال 82 یک تجربه خوب از قبول مربیگری در نیمفصل داشتم. آن زمان سرمربی تیم شهاب زنجان بودم و تیمم هم شرایط خوبی در جدول لیگ دسته اول داشت، اما با اصرار تیمسار ملاحی، مدیرعامل وقت ابومسلم، در نیمفصل دوم لیگ برتر به ابومسلم رفتم تا این تیم را از سقوط به دسته پایینتر نجات دهم. آن زمان لیگ برتر 14 تیمی بود و ابومسلم از 13 بازی رفت خود فقط 9 امتیاز گرفته بود، اما ما موفق شدیم در نیم فصل دوم دو برابر این امتیاز را کسب کنیم و در نهایت هم ابومسلم با 27 امتیاز در لیگ برتر ماندنی شد.
اما این برای تیمهایی غیر از استقلال و پرسپولیس جواب میدهد. اگر کسی قرار است در این 2 تیم کار کند باید خودش تیم را ببندد نه کس دیگری. به همین خاطر مطمئن باشید اگر روزی از استقلال و پرسپولیس پیشنهاد داشته باشم میپذیرم و تیمی میبندم که 3 هفته مانده به پایان لیگ قهرمان شود.
استقلال و پرسپولیس جزو پرتماشاگرترین تیمهای آسیا هستند، بیشترین امکانات را دارند، بیشترین پول را دارند، در تمام شهرستانها میزبان هستند، راه تیم ملی از این 2 تیم میگذرد، مورد حمایت هستند و... دیگر چه چیزی لازم است تا یک تیم قهرمان شود؟!
کریمی: نمیدانم AFC برچه اساسی سقف این فوتبال را 350 میلیون تعیین کرده است چون من معتقدم سقف فوتبال ایران نباید بیشتر از 3 میلیون و 500هزار تومان باشد!
من معتقدم فوتبال ما در گروی 2 تیم استقلال و پرسپولیس است و تا این 2 تیم رشد نکنند و روپا نباشند فوتبال ملی ما هم جان نخواهد گرفت. این را کسی میگوید که در استقلال و پرسپولیس بازی نکرده و از مکتب پاس است.
آخرین قهرمانی فوتبال باشگاهی ما در آسیا به زمانی برمیگردد که شما سرمربی پاس بودید. واقعا چه اتفاقی افتاده که ما در این 19 ـ 18 سال دیگر رنگ قهرمانی را ندیدیم. آیا پیشرفتی نداشتیم یا اینکه حریفان از ما جلوتر هستند؟
واقعیت این است که ما هم مثل حریفان پیشرفت داشتهایم، اما با سرعت خیلی کم پیش رفتهایم و دوستانمان با سرعت خیلی زیاد.
پس این گفته علی پروین را قبول دارید که میگوید ما با موتورگازی در حال حرکت هستیم و آنها با موتور جت.
دقیقا همینطور است. حالا علی آقا با زبان خودش گفته و خیلی هم زیبا گفته. از نظر من، ما سوار خر مراد هستیم، آنها سوار اسب. خر مراد از این جهت که این وسط خیلی وقتها پیش آمده خوششانسی هم داشته باشیم، اما آنها با اسب سرکش خود حسابی از ما جلو افتادهاند.
همانطور که حتما شما هم متوجه شدهاید قانون سقف قراردادها طی چند هفته گذشته سروصدای زیادی در فوتبال ما ایجاد کرده و موافقان و مخالفان زیادی هم داشته است. شما چه نظری در این باره دارید؟ آیا موافق اجرای قانون سقف قرارداد در فوتبال هستید؟
من با سردار عزیز محمدی که در این مورد صحبت کردم میگفت سقف قرارداد یک ماده قانونی است و این چیزی است که AFC بر اساس امتیاز فوتبال ایران برای ما تعیین کرده است.
به همین خاطر خیلی نمیتوانم در مورد بحث سقف قرارداد صحبت کنم اما معتقدم اگر واقعا کارشناسان کنفدراسیون فوتبال آسیا آمدهاند و از امکانات فوتبال ما بازدید کردهاند و این زمینهای چمن و این ورزشگاههای غیراستاندارد و این نوع باشگاهداری و نحوه بلیت فروشی و وضعیت حق پخش تلویزیونی را دیدهاند واقعا خیلی کارنابلد بودند که برای فوتبال ما سقف 350 میلیون تومان را در نظر گرفتند، چون من فکر میکنم سقف قراردادها در فوتبال ما با این امکانات و شرایط نباید بیشتر از 3 میلیون و 500 هزار تومان باشد! من واقعا ماندهام که چطور نماینده AFC آمده و مثلا زمین چمن شموشک نوشهر را دیده و گفته بروید 350 میلیون بگیرید و در این زمین فوتبال بازی کنید یا زمین عرض 62 متر حافظیه شیراز با آن نور کم و البته سایر زمینها.
در مورد انتقال تیمها به شهرستانها چه نظری دارید؟ شما سالها در پاس بازی کردهاید و اتفاقا گفته میشود پاس هم با سقوط به لیگ دسته اول به نوعی قربانی این طرح شد.
اول از همه باید بگویم با این نظر که پاس قربانی این طرح شد کاملا مخالفم. من به موقع جواب فردوسیپور را خواهم داد، چون فکر میکنم نماینده مردم اراک در مجلس شورای اسلامی آنطور که باید نتوانست در مجادله با مجری 90 از حق دفاع کند.
فردوسیپورمی گوید چون پاس بعد از 4 سال سقوط کرده قربانی این طرح شده است، اما از استیلآذینی که با 12میلیارد سرمایه آمد و در تهران سقوط کرد حرفی نمیزند. حالا پاس که مشکل بودجه داشت.
در ضمن مگر بانک ملی به عنوان سازندهترین تیم در تهران نبود، مگر دارایی و تهرانجوان و اکباتان نبودند. سرانجامشان چه شد؟ اینها در تهران بودند و منحل شدند، اما پاس که منحل نشده است. نهتنها منحل نشده که صاحب تماشاگر هم شده. حالا اگر سقوط کرده دلایلش فوتبالی بوده، مثل استقلال و سایپا و تراکتورسازی و همه تیمهای مطرحی که تا به حال به دسته پایینتر سقوط کردهاند.
پس به نوعی فیروز کریمی را باید در زمره معدود موافقان این طرح دانست؟
من با شرایطی موافق طرح انتقال تیمها به شهرستان هستم. دلیلش هم این است که معتقدم فلسفه اصلی وجود فدراسیونهای ملی و برگزاری مسابقات متعدد باشگاهی در سطح لیگها، دستهجات و ردههای سنی مختلف، جذب تماشاگر است. آمدن مردم به ورزشگاهها در تمام دنیا نه تنها شور و نشاط عمومی در مردم ایجاد میکند که باعث کاهش فساد اجتماعی هم میشود.
بد نیست بدانید فرمانده نیروی زمینی استان قم در پایان سال اولی که صبا به قم منتقل شد به بنده گفت بهواسطه حضور این تیم در شهر ما و استقبال تماشاگران از آن، امسال بیشتر از 30 درصد از میزان جرایم اجتماعی استان قم کاهش یافته است. این یکی از دلایل مهمی است که من به خاطر اهمیتش میگویم با طرح فوق موافق هستم.
اما گفتید با شرایطی موافق طرح انتقال تیمها به شهرستان هستید.
بله! من معتقدم امکانات برای همه تیمهایی که به شهرستانها منتقل میشوند باید یکسان باشد. منظورم این است چرا میشود در همدان برای باشگاهداری هزینه کرد اما در قم بودجه لازم تزریق نمیشود. چرا شهرداری بندرعباس میتواند تیمداری کند، اما شهرداری اراک نمیتواند. این میشود یک بام و دوهوا.
فیروز کریمی را خیلیها مردی صاحب مکتب در فوتبال میشناسند. کسی که سالها در پاس حضور داشت و شاگردان زیادی را تحویل فوتبال ما داده است. آیا قبول دارید مسائل فرهنگی فوتبال ما آنقدر دچار تغییر و تحول شده که حتی در کیفیت آنها هم تاثیر منفی گذاشته است؟
من با این نظر شما کاملا موافقم و پیرو آن میگویم من در 22 سال حضورم در این فوتبال حتی یک بازیکن غیراخلاقی در تیمهایم نداشتم.
این گویای این است که بازیکنان در تمام این سالها تابع شرایط شما بودند، اما الان کمتر شاهد چنین مسالهای هستیم.
دقیقا همینطور است. در این زمینه جا دارد مثالی بزنم. بازیکنی به توانمندی شیث رضایی با ویژگیهای خوب اخلاقی در این فوتبال کم است. او یک سال برای ما بازی کرد و از 34 بازی 31 بار به میدان رفت. از تیم صبا به تیم ملی دعوت شد، به عنوان دفاع وسط 3 گل برای ما زد و جالب تر از همه اینها اینکه در تمام ماه مبارک رمضان با دهان روزه در جلسات تمرینی شرکت کرد.
اما همین بازیکن سال گذشته در پرسپولیس چندین مورد انضباطی داشت و به عنوان مثال با انداختن بازوبند کاپیتانی روی مچش به نوعی به پیراهن باشگاه و تماشاگران توهین کرد.
من به عملکرد او در تیمهای دیگر کاری ندارم. من در تیم خودم جز اخلاق، گذشت و جوانمردی چیز دیگری از او ندیدم. من که نمیتوانم بگویم این بازیکن بیاخلاق است. میخواهم بگویم بازیکن بد نداریم و اگر بازیکنی خراب میشود فقط به خاطر بیعرضگی مربی یا مدیریت ضعیف باشگاهش است که نتوانسته بازیکنانش را کنترل کند. مجموعه رفتارهای مدیر و مربی، شخصیت بازیکنان را در طول یک فصل میسازد.
به عنوان آخرین سوال، آیا روزی فرا خواهد رسید که تیمی با سرمربیگری فیروز کریمی قهرمان لیگ برتر ایران شود؟
صددرصد. امسال زمان ازدست رفت، اما برای سال آینده برنامههای زیادی دارم. شما شک نکنید که از این به بعد اگر هدایت تیم لیگ برتری را پذیرفتم فقط برای آن است که آن تیم را آسیایی کنم و اگر هم هدایت تیم دسته اولی را قبول کردم به این خاطر است که آن تیم را به لیگ برتر بیاورم. یعنی اگر دیدید فیروز کریمی بدون تیم ماند فکر نکنید که هیچ پیشنهادی برای مربیگری نداشته، بلکه بدانید تیمهایی که به او پیشنهاد مربیگری دادهاند پتانسیل آسیایی شدن یا صعود به لیگ برتر را نداشتهاند.
رضا پورعالی / گروه ورزش
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد