در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«من هم باید به شکلی زندگیام را پیش میبردم که برایم جذاب باشد و بتوانم سختیهای آن را تحمل کنم. همه چیز در تمام عمرم بر خلاف آن شکلی پیش رفته بود که انتظارش را داشتم و سالهای سال همواره افسوس میخوردم که چرا مثل دیگر خواهر و برادرهایم نتوانستم آن طور که دوست داشتم زندگی کنم و از حضور در این دنیا لذت ببرم. بعد از ازدواجم به جای آنکه شرایط بهتری پیدا کنم وضع بدتر شد. شوهرم گرچه مرد خوبی بود اما هرگز نتوانست آنچه که نامش را «بلندپروازیهای من» گذاشته بود، تامین کند و مرا به خواستههایم برساند. بعد از چندین سال زندگی و بچهدار شدن بود که متوجه شدم اگر قرار است کسی به من کمک کند و شرایط را برایم بهتر و دلخواه سازد، خودم هستم و باید آستینها را بالا بزنم. برای زندگی به شکلی که آرزویش را داشتم تنها یک شرط کم بود و آن هم پول بود. اگر به اندازه کافی پول داشتم میتوانستم آرزوهای بچگیام را که شرکت کردن در انواع و اقسام کنسرتهای موسیقی و مسابقات فوتبال بود برآورده کنم و برای یک بار هم که شده خوشحال شوم. تمام این افکار زمانی که برای اولین بار از دولت برای کمک هزینه فرزند بیمارم پول گرفتم به حقیقت پیوست. این پول هنگامی وارد خانوادهام شد که هیچ حسابی رویش باز نکرده بودیم و به همین خاطر من فورا با استفاده از آن به یک مسابقه بزرگ فوتبال رفتم و از نزدیک تمام آن ستارههایی را که آرزوی دیدنشان را داشتم، دیدم. این اتفاق آنقدر برایم هیجانانگیز بود که با خودم فکر کردم هرگز احساس شعفش را رها نخواهم کرد و به هر قیمتی هم که شده تکرارش میکنم. بقیه ماجرای دروغهایی که به دولت گفتم از همان زمان شروع شد و تا به اینجا رسید که باید در دادگاه به عنوان فردی کلاهبردار از خودم دفاع کنم.»
خانم «جین مک نایت» 45 ساله صاحب4فرزند 15 تا 20 ساله است. این زن که در تمام عمرش حتی یک روز هم کار نکرده متهم است با دروغ گفتن به دولت و ساخت پروندههای پزشکی برای فرزندان سالمش که هیچ احتیاجی به درمان نداشتهاند برای سالها توانسته پول زیادی به عنوان کمک مالی دریافت کند و با آن به تفریحاتی که مدتها در حسرت آنها بوده، بپردازد.
با روشن شدن تمامی نقاط ابهام در پرونده این زن که فردی ناشناس او را به پلیس لو داده و دادگاهیاش کرده، مک نایت در برابر اعضای هیات منصفه حضور یافته و باید پاسخگوی کلاهبرداری 120 هزار پوندیای باشد که در طول چندین سال توانسته از موسسات خیریه کمک به کودکان عقب مانده دریافت کند. مبلغی که او باید تمام آن را بدون کم و کسر به دولت بازگرداند و برای رفتارش نیز سالهای سال زندانی شود.
«وقتی برای اولین بار کمک هزینه درمان فرزند بزرگم را که به عقب ماندگی ذهنی دچار بود و قابلیت یادگیری نداشت، دریافت کردم خیلی خوشحال شدم. پولی که شوهرم برای گذران زندگی به من میداد آنقدر ناچیز بود که تنها میتوانستم مایحتاج اولیه را با آن تامین کنم و چیزی برای خودم یا تفریحاتی که علاقه داشتم باقی نمیماند. مبلغ 3900 پوند که در طول یک سال از دولت دریافت کردم گرچه بهتدریج به من رسید اما اطلاع نداشتن شوهرم از آن باعث میشد که همه این پول تنها در اختیار من قرار بگیرد و با آن به علائقم بپردازم. شرکت کردن در اولین مسابقه هیجانانگیز فوتبال که صدها هزار نفر در آن فریاد شادی میکشیدند آنقدر به من انرژی داد که تصمیم گرفتم هر طور شده این شادی را ادامه بدهم و دست از آن بر ندارم. این بود که سالهای بعد که فرزندان بعدی من به دنیا آمدند با تهیه انواع و اقسام نسخههای دروغین به مراکز خیریه دولتی مراجعه کردم و هزینه درمان بیماریای که نداشتند را گرفتم. آنقدر از این موضوع خوشحال بودم که احساس میکردم برای اولین بار در عمرم من هم زنی هستم که میتواند به جای کارهای روزمره و شنیدن انواع و اقسام بهانهگیریهای فرزندانش به علائقش بپردازد و لذت ببرد. از سال 2006 که برای دومین بار بیماری فرزند دومم را بهانه کرده و به پول رسیدم تاکنون لااقل خوشحالم که توانستم در همه کنسرتهای موسیقی که دوست داشتم شرکت کنم و تمام بازیهای حساس انگلیس را که تیمهای محبوب فوتبال من در آن قرار دارند از نزدیک ببینم. سفرهای داخلی من به سراسر انگلیس آنقدر برایم جالب و خاطرهانگیز بوده که حتی اگر به خاطر آنها هزار سال هم حبس شوم و بدترین توهینها را بشنوم باز هم ناراحت نمیشوم و از آن پشیمان نیستم. زندگی در سالهای اخیر به من نشان داد که روی خوش هم دارد و با پرداخت مبلغی پول میتواند هر کسی را به آنجایی که دوست دارد، برساند. سالی 15 هزار پوند پول نقد اضافهای که به من داده میشد تا خانوادهام را بچرخانم برای ما تلویزیون جدید، سیستمهای صوتی و حتی وسایل مجللی به خانه آورد که گذران زندگی را آسانتر میکرد. زندگیای که همواره سختی و دشواری است.» زمانی که ماموران دولتی متوجه پروندهای بسیار قطور از زنی 45 ساله شدند که با ادعای بیماری 4 فرزندش و بیکار بودن شوهرش طی سالهای 2003 تا 2010 دستکم 120 هزار پوند پول دریافت کرده و همه آنها را به مصارف شخصی رسانده است فورا تیمی متخصص را راهی تکمیل این پرونده کردند. بر اساس شواهد بدست آمده جای شکی وجود نداشت که تمامی ادعاهای مطرح شده از سوی این زن دروغ بوده و حتی شوهرش دیوید که خانم جین مک نایت او را ناتوان توصیف کرده و مدعی بود توانایی کار کردن و پول درآوردن ندارد، به عنوان یک راننده تمام وقت کامیون در شرکتی معتبر در حال کار بوده و کوچکترین مشکل جسمانی نداشت.
آنچه که واضح بود کلاهبرداری و تبهکاریهای این زن فرصتطلب برای رسیدن به خواستههای بیش از اندازهاش بود که به هر قیمتی در طول چندین سال به آنها رسیده و برای بدست آوردنشان از خانوادهاش هزینه کرده بود. این ماجرا آنقدر ابعاد گستردهای به خود گرفت که 3 فرزند سالم خانم مک نایت که از رفتار زشت مادرشان مطلع بودند برای همیشه خانه را ترک کرده و بعدها در دادگاه علیه او شهادت دادند. به گفته آنان؛ مادرشان از زمانی که به یاد داشتند همواره در سفر بوده و بدون کوچکترین احساس مسوولیتی تمام وقتش را به تعقیب کردن گروهای موسیقی و بازیکنان فوتبال مورد علاقهاش میگذرانده است. رفتارهایی که این زن اصلا از آنها پشیمان نیست و آنها را کاملا حق میداند.
«چرا من باید همه عمرم را مثل هزاران زن دیگری که همه رویاهایشان را با خود به پیری میبرند و آنها را آرزوهای دست نیافتنی میدانند، میگذراندم؟ من هم میخواستم مثل خواهرم که شوهری پولدار داشت زندگی کنم و آنچه میخواستم را بدست بیاورم. برای من؛ عکس گرفتن و درست کردن آلبومی از تمامی افرادی که در ذهنم قهرمان بودند از هر چیزی با ارزشتر بود و به همین خاطر هم برای رسیدن به آن از روش خودم استفاده کردم. دولت به جای آنکه مرا مقصر بداند و انواع و اقسام توهینها را به من بکند بهتر است که از سیستم بسیار ضعیفش انتقاد کند که سالهای سال بدون آنکه کوچکترین شکی به من و خانوادهام بکند هزاران پوند پول نقد را در اختیارم قرار داد تا از آنها استفاده کنم. فرزندان من گرچه از من و رفتارهایم شرمسارند و مدعی شدند تا پایان عمرشان حاضر به دیدار من نیستند ولی باید بدانند که اگر خودشان هم روزی به سن من برسند و ناگاه متوجه شوند هیچ لذتی از زندگی نبردهاند ممکن است دست به رفتاری بزنند که همه از آنها تعجب کرده و سرزنششان کنند.
برای من سالهای اخیر پر از شور و نشاط بود و بعد از مدتها سختی کشیدن در دوران کودکی و نوجوانی و حتی سالهای اول ازدواج، احساس کردم که میتوانم به معنای واقعی زنده باشم و با سفر کردن و شرکت در انواع و اقسام مراسمها از زندگی لذت ببرم. من پولی برای باز پس دادن 120 هزار پوندی که گرفتم ندارم و به گفته وکیلم به جای آن باید احتمالا تا پایان عمرم را در زندان بگذرانم، اما اهمیتی ندارد. من با خاطرات سالهای اخیرم در سلول خاکستری زندگی میکنم و با یادآوری آنچه گذشت روزها را به شب میرسانم و بالاخره هم میمیرم. گرچه یک واقعیت را از همین لحظه خیلی خوب میدانم و آن هم دلتنگ شدن برای خانوادهای است که ناخواسته قربانی شدند، اما مرا به آرزوهایم رساندند ولی امروز پشیمانم که خلاف انجام داده ام.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رییس مرکز جوانی جمعیت وزارت بهداشت در گفتگو با جام جم آنلاین:
گفتوگوی «جامجم» با سیده عذرا موسوی، نویسنده کتاب «فصل توتهای سفید»
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»: