![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
2 سابقه کیفری به اتهام حمل مواد مخدر و سومین دستگیری باز هم به جرمی مشابه. این خلاصه پرونده حمیده است. او 15 ساله بود که از خانه گریخت و از آن پس به ورطه نابودی سقوط کرد. حمیده چهرهای تکیده و مغموم دارد. آثار خودزنی روی دستش پیداست و خودش میگوید از این زندگی خسته شده است.
2 برادر دارم و 3 خواهر که البته یکیشان ناتنی است، از زن اول پدرم و ما بقیه از زن دوم او هستیم. پدرم کارگر ساختمان بود و از صبح تا شب برای یک لقمه نان کار میکرد تا این که معتاد شد. حمیده اینها را تعریف میکند و ادامه میدهد: ما فقیر بودیم، اما مشکل بزرگتر از وقتی شروع شد که پدرم به خاطر اعتیاد دیگر نتوانست کار کند. او اوایل برای این که زورش زیاد شود تریاک میکشید، اما کمکم عملش زیاد شد و دیگر سرکار نرفت و به جای او مادرم کار میکرد.
مادر حمیده تمام توانش را به کار گرفته بود تا هزینههای زندگی را تامین کند و بچههایش را به مدرسه بفرستد، اما هیچ کدام از خواهر و برادرها بیشتر از کلاس سوم راهنمایی درس نخواندند. حمیده میگوید: همه زود ازدواج کردند. پدرم میخواست مرا هم در 15 سالگی شوهر بدهد، اما من نمیخواستم.
مخالفت حمیده به این خاطر نبود که او برنامهای دیگر برای موفقیت در زندگیاش داشت. دختر نوجوان اسیر عشقی پوشالی شده بود و به دنبال همین سراب به بیابان زد. او میگوید: پسر همسایهمان یک سال از من بزرگتر بود. ما بعضی وقتها یواشکی با هم حرف میزدیم. امید را دوست داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم، اما پدرم میخواست من زن یک موادفروش بشوم. برای این که از این به بعد مفتی مواد بکشد. با امید مشورت کردم و قرار شد با هم فرار کنیم.
امید از حمیده خواست همراه او به تهران بگریزد تا آنجا با هم ازدواج کنند، اما همین وعده غیرمنطقی هم هرگز محقق نشد. زن جوان توضیح میدهد: بعد از چند روز امید به من گفت اگر با هم فرار کنیم همه متوجه ماجرا میشوند و هر کجا باشیم، پیدایمان میکنند. او گفت بهتر است اول من از خانه بیرون بزنم و چند روز بعد او میآید.
حمیده این شرط امید را هم قبول کرد البته با این تصور که پسر جوان از او حمایت خواهد کرد: امید به من گفت به خالهاش سپرده در ترمینال دنبالم بیاید و مرا به خانهاش ببرد. آن روز از خانهمان کمی پول برداشتم و با یک ساک لباس فرار کردم. آن موقع خیال میکردم راحت شدهام. دیگر پدرم نمیتوانست کتکم بزند و تنم را سیاه و کبود کند. وقتی به تهران رسیدم هر چه در ترمینال نشستم، خاله امید نیامد برای همین به خانهشان تلفن کردم و به من گفت برای خالهاش کاری پیش آمده و نمیتواند بیاید.
حمیده همان موقع فهمید آواره شده است. او جایی را برای ماندن نداشت و ناچار آواره خیابان و پارک شد و زنی که به مهربانی و نیکوکاری تظاهر میکرد او را همان شب اول به خانهاش برد و از آن به بعد بود که حمیده به کارهای خلاف وادار شد. او میگوید: به خانه خودمان که نمیتوانستم برگردم چون پدرم سرم را میبرید. برای همین مجبور بودم در خانه همان زن بمانم. او به من میگفت باید برایش مواد جابهجا کنم، من هم چارهای نداشتم.
این طور بود که حمیده برای اولین بار به زندان افتاد و پس از آزادی بار دیگر به همان جرایم سابقش روی آورد، البته این بار با افرادی دیگر. این روند باعث شد او دومین محکومیتش را هم تجربه کند. حمیده میگوید: خودم هم معتاد شده بودم و چارهای غیر از موادفروشی نداشتم. البته 2 بار به طور موقت ازدواج کردم. هر دو شوهرم هم مثل خودم اهل مواد بودند. از دومی بچهدار هم شدم، اما شوهرم بچه را سر راه گذاشت تا از شرش خلاص شود. زندگی من مثل آدم نبود، چند بار به سرم زد خودم را بکشم و خلاص شوم برای همین خودزنی کردم، اما نمردم.
حمیده حالا دوباره به خاطر مواد مخدر بازداشت شده است و میداند به این زودی از زندان آزاد نخواهد شد.
داوود ابوالحسنی
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: