بعد از سلام

با خودت بخند

شال و کلاه کن بزن بیرون. ‌سری به عمه‌ات بزن. بعد متوجه شو که تغییر کرده است. ازش سوال کن. بگذار بگوید دندان مصنوعی گذاشته. بعد بفهم که پیر شده و با خودت مرور کن که چند وقت پیش بود که آمدی خانه‌شان. فاصله دندان‌های طبیعی و مصنوعی فاصله کمی نیست.
کد خبر: ۳۸۶۱۹۲

فنجان چای را در دو دستت بگیر و از گرمایش لذت ببر. از عطر چای تعریف کن. دوباره کلاهت را بگذار و شالت را بپیچ و بخار دهانت را از کانال شال‌گردنت به گوش‌هایت برسان. قدم بزن. به آدم‌ها نگاه کن. نه آنقدر که آزاردهنده باشی. ببین می‌توانی از چشم‌هایشان چیزی بخوانی. ببین می‌توانی آنهایی را که زیر لب حرف می‌زنند و تعدادشان کم نیست را لب‌خوانی کنی. بعد یک سر بزن به عمویت. ازش بپرس بازنشستگی‌اش چطور است. بگذار بگوید بیکاری ترسناک است. بعد ازش سوال کن چرا نرفته پارک، تا او بگوید هوا آلوده است. بعد روزنامه‌اش را بردار و ورق بزن. یک چیزی پیدا کن و درباره‌اش حرف بزن. یک چیز خوشایند. حال زن عمویت را بپرس تا بگوید رفته به نوه‌اش سری بزند و تو یادت بیاید که یک پسرعمو داشته‌ای که همبازی بوده و با هم رفیق بوده‌اید. سراغش را بگیر. بگو که دلتنگ شده‌ای. بگذار عموجان درد دلش وا شود. بگذار از پدرت سوال کند. از عمویت سوال کن ببین می‌داند عمه دندان مصنوعی گذاشته است. ببین می‌داند پدرت انسولین می‌زند. ببین می‌داند خودت دایی شده‌ای. بعد یک لطیفه تعریف کن تا با هم بخندید. وقتی می‌خواهی خداحافظی کنی، عمویت را در آغوش بگیر. ببین که عموجان چقدر خوشحال‌تر است. بعد به ‌این شهر شک کن. به فاصله‌ها. شال و کلاه کن. بی‌خیال تاکسی شو. توی ایستگاه اتوبوس منتظر بمان. از میله‌های اتوبوس آویزان شو و با آدم کناریت طرح دوستی بریز. از هوا بگو، از ترافیک. بگو که عید نزدیک است. بگو که چقدر فاصله‌ها طولانی شده. از اتوبوس که پیاده شدی از پنجره برایش دست تکان بده انگار که سال‌هاست او را می‌شناسی. حالا گوش‌هایت را به یک آهنگ ملایم مهمان کن. توی پیاده‌رو که راه می‌روی تمام روزت را مثل یک فیلم دوباره بساز. زیر لب با خودت حرف بزن. با خودت بخند. به هرچه خواستی شک کن، اما به امروزت شک نکن.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها