با مجید جلالی مربی و مدرس کارکشته فوتبال

مشکل فوتبال ایران به مدیران پنهانش برمی‌گردد

مجید جلالی برای فوتبال‌دوستان ایران نام و چهره‌ای کاملا آشناست. سرمربی 54 ساله و کاشانی تبار تیم فولاد خوزستان از بهترین مهاجمان کناری فوتبال ایران در اواخر دهه 50 و اوایل دهه 60 محسوب می‌شد که شاید به دلیل حجب و حیای فوق‌العاده خود نتوانست در بین ملی‌پوشان‌نامورمان مطرح شود بویژه آن‌که او هیچ وقت در عمر بازیگری خود پیراهن قرمز یا آبی دو تیم پر طرفدار و پشتوانه پایتخت را بر تن نکرد.
کد خبر: ۳۸۶۰۲۷

جلالی که دبیر ورزش مدارس تهران بود خیلی سریع به جرگه مربیان مطرح تیم‌های باشگاهی تهران پیوست و در این نقش ، شگفتی‌های زیادی آفرید و به موفقیت‌های بالاتر از انتظاری رسید.

او حتی به عنوان سرمربی تیم نیروهای مسلح ایران این تیم را به نایب قهرمانی ارتش‌های جهان هم رساند؛ همان تیمی که حدود یک سال بعد با تغییراتی مختصر به تیم استثنایی مایلی‌کهن در جام ملت‌های آسیای 1996 تبدیل شد.

او که از مدرسین پایه فیفا نیز به شمار می‌رود با وجود برخورداری از نگاهی واقع‌بینانه و امیدوار به آینده، دل پرخونی از نگاه غیرحرفه‌ای و بهره‌بردارانه برخی غیر ورزشی‌ها به فوتبال و پیامد‌های تخریبی ناشی از آن دارد.

با این کارشناس تحصیلکرده فوتبال که از سال گذشته هدایت تیم یکدست فولاد خوزستان را برعهده گرفته است، گفت‌وگوی تقریبا مشروحی انجام دادیم تا توضیحات بعضا تلخ ولی منطقی و کمابیش امیدوارانه‌اش برای علاقه‌مندان و دست‌اندرکاران فوتبال بازگو شود.

همیشه از آلودگی‌های وسیع موجود در فوتبال ایران شکایت کرده‌اید، شیوع پدیده مخرب دلال‌بازی، معضلات فرهنگی ورزشگاه‌ها و هواداران، بازدهی نداشتن رقم‌های سنگین خرج شده در این رشته، نتیجه‌گرایی صرف و در نتیجه آن از دست رفتن همزمان قهرمانی‌ها و در عین حال تباه کردن آینده تیم‌ها، سرفصل‌هایی از معضلات بزرگ فوتبال ماست که همگی نیز کمابیش ریشه در ضعف مدیریت دارند. از دیدگاه شما آسیب شناسی فوتبال ایران چگونه تشریح می‌شود؟

برای آسیب‌شناسی فوتبال ایران ناگزیریم نظام مهندسی این رشته را در کشورمان بشکافیم. من برای این نظام، 3 لایه زیر را تعریف می‌کنم: بخش نخست را لایه اصلی یا مدیریت اصلی یا بیرونی می‌نامم، بخش دوم را مدیریت فرعی یا ارتباطی و سومی را که برخلاف دو لایه قبلی پنهان نیست و کاملا نمودی آشکار دارد مدیریت تبعی یا درونی نامگذاری می‌کنم. در تمام معادلات فوتبال از جمله برد و باخت‌ها ، ضریب تاثیر‌گذاری لایه اول را 3، لایه دوم را 2 و لایه سوم را ضریب یک می‌دهم در حالی که بعد از هر شکست، ما صاف می‌رویم سراغ لایه سوم که لایه‌ای تبعی یا درونی است.

پس شما هم مدیران را مقصران اصلی ناکامی‌های پیاپی فوتبال ما قلمداد می‌کنید و نقش چندان موثری برای مربیان و بازیکنان قائل نیستید؟ قطعا با تشریح بیشتر مدل آسیب‌شناسی ترسیمی خود، به بازتر شدن این بحث کمک می‌کنید.

منظورم از مدیرت بیرونی، سیاستگذاران اصلی مثل دولت، مجلس و سازمان تربیت بدنی است که خود 3 نوع مدیریت شامل مدیریت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی روی فوتبال ما اعمال می‌کنند.

متاسفانه در هر سه این زمینه‌ها دچار اشکالیم؛ مثلا در زمینه سیاسی و در طرح قوانین پیش برنده فوتبال دچار فقدان هستیم و حتی برخی قوانین ما جلوی فوتبال را گرفته و درخور اصلاحند. مثل قانون سربازی یا قوانینی که مانع بلیت فروشی مستقل و دریافت حق پخش تلویزیونی توسط باشگاه‌ها هستند و حتی برخورداری باشگاه‌ها از مدیریت دولتی.

در مدیریت فرهنگی هم فاقد نظامی ارزشی ، حقوقی یا دستوری هستیم آنچنان که من به عنوان یک مربی نمی‌دانم از دید سیاستگذاران فوتبال ما چه کسی مربی خوب تلقی می‌شود؟! در یکی از کلاس‌های مربیگری فردی از من پرسید یک مربی خوب کیست و چگونه می‌توانم در این حرفه پیشرفت کنم؟ من منظور او از طرح این پرسش را متوجه می‌شدم ولی نمی‌توانستم پاسخ صریحی به آن پرسش دهم. با این حال به او گفتم پیشرفت در این حرفه در کشور به دو گونه تعریف می‌شود یکی آنچه روح ورزش می‌گوید یعنی آن‌که کار خودت را بکن و در زمین شایستگی‌های خود را نشان بده و دوم این‌که در بیرون سرنوشتت رقم بخورد یعنی به سیاسی‌ها یا دلال‌ها وصل شوید و از طریق رابطه خوب آنها با اغلب رسانه‌ها به پیشرفت چشمگیری برسید. من به آن مربی گفتم منظورت را می‌فهمم. تو منتظر هستی تا من راه‌های صحیح و ضابطه‌مند پیشرفت را تعریف کنم و تو بگویی پس چطور سرمربی قبلی تیم ملی نوجوانان به آن پست رسید یا علی دایی، قلعه نویی و قطبی سرمربی تیم ملی شده‌اند؟ واقعا من هیچ جوابی به این پرسش‌ها ندارم چون هیچ نظامی در این موارد وجود ندارد و همه چیز از همین نقطه خراب می‌شود. طبیعی است هر مربی دوست دارد مربی تیم ملی شود ولی وقتی من نگاه می‌کنم می‌بینم برای این‌که مربی تیم ملی شوم چاره‌ای جز این ندارم که وصل به آدم‌های سیاسی یا آویزان دلال‌ها شوم. دلال‌ها هم که با بعضی رسانه‌ها هماهنگ هستند. اینجا کار خراب می‌شود یعنی این مربی راه را کج می‌رود و در پی آن، بازیکنان کج می‌روند و پیامد آن ورزشگاه‌ها تحت تاثیر قرار گرفته و هواداران دست به اعمالی می‌زنند که به هیچ وجه پسندیده و منطقی نیست. بنابر این همه چیز باید از همین نقطه اصلاح شود.

در مورد مدیریت اقتصادی لایه نخست هم که نیازی به توضیح نیست و کاملا مشخص است که تمام درهای درآمدزایی از جمله پخش تلویزیونی، تبلیغات، بلیت فروشی و تا حدودی فروش بازیکن را به روی باشگاه‌ها بسته‌اند و در عوض، خود بودجه فوتبال را تامین می‌کنند. وقتی بودجه فوتبال را می‌دهند، حق خود می‌دانند که مدیرش را هم خود تعیین کنند، یا سیاستگذاری‌اش را هم خود انجام دهند و همه چیزش را زیر نظر داشته باشند. در واقع ایراد اصلی فوتبال ما همین جا و به مدیران پنهان سیاستگذارش بر‌می‌گردد که بالاترین ضریب تاثیر را در آن دارند.

درباره لایه دوم هم توضیحاتی بدهید.

در لایه دوم که ارتباط‌دهنده و ابلاغ‌کننده سیاستگذاران با لایه سوم که مربیان و بازیکنان هستند نهاد‌هایی مثل کمیته ملی المپیک، فدراسیون فوتبال و مدیران باشگاه‌ها قرار دارند. اینها در حقیقت ناظر اجرای سیاست‌ها در فوتبال هستند. در حقیقت‌شناسایی خلا‌های فوتبال از وظایف این لایه است.

طی دهه‌های اخیر در تمامی موارد پرشمار شکست‌های فوتبال، همواره این سیاستگذاران لایه نخست بوده‌اند که به تشکیل ستاد علت‌یابی پرداخته‌اند، در حالی که این وظیفه کارشناسی نهادهایی مثل فدراسیون و کمیته ملی المپیک بوده است که خلأهای عامل شکست شامل قوانین، بودجه، نارسایی‌های فرهنگی و... را شناسایی، اولویت بندی و برای اتخاذ سیاست‌های بهتر به اطلاع مسوولان بالادستی برسانند. این نشان می‌دهد همه چیز در فوتبال ما وارونه و در حقیقت یک نوع بازی است. در لایه سوم نظام مهندسی فوتبال ما، مربیان و بازیکنان قرار دارند که تنها حضوری تبعی دارند. مثلا اگر من مربی تیم ملی باشم اعلام می‌کنم نیازمند بازی تدارکاتی با کشورهای Y،X و Z هستم. آیا مدیران بالادستی می‌توانند امکان برگزاری مسابقه با آنها را فراهم کنند ؟ مسلما نه. آنها می‌گویند می‌توانید با تیم‌های B،A و C بازی کنید یعنی حق انتخابی باقی نمی‌گذارند. بنابر این افراد حاضر در این لایه فقط تبعیت می‌کنند منتها به اینها فقط یک پرسش مطرح است و آن این‌که آیا از تمام ظرفیت‌های موجود خوب استفاده می‌کنند؟ آیا مربی، بازیکنانش را خوب می‌گیرد یا آنها را براساس منافع دلال‌ها جابه‌جا می‌کند؟!

به نظر من این کل آسیب‌شناسی فوتبال ماست و اصل ماجرا همان لایه نخست است که خیلی چیزها باید از همین جا درست شود.

مرتبا از مربی ایراد می‌گیرند چرا تعویضت را آن‌گونه انجام دادی؟ چرا پنالتی‌زن را آن‌گونه قرار دادی؟ چرا با 3 هافبک دفاعی بازی کردی؟ در حالی که موفقیت و شکست‌های ما به این موارد نیست. اگر به اینها بود چرا 4 سال پیش هم ناکام ماندیم، چرا 8 ، 12 و 16 سال پیش هم باختیم.

وقتی ما مرتبا می‌بازیم باید بدانیم دلیل باخت‌هایمان این نیست. بله یک موقع ژاپن بعد از مدت‌ها موفقیت در جایی ناکام می‌ماند. آنها در آن صورت حق دارند دلیل ناکامی خود را در مشکل مربی یا بازیکنان جستجو و اصلاح کنند و به فرض بگویند اینجا از این بازیکن درست استفاده نشد و این نقطه را باید اصلاح کرد ولی وقتی شما دهه‌هاست هر سال می‌بازید نمی‌توانید سالانه 4 تا مربی قربانی کنید. باید سراغ لایه‌هایی بروید که تاثیر‌گذاری بیشتری دارند و مشکلات را آنجا پیدا کنید.

در گفت‌وگوی قبلی خود با جام‌جم اطمینان داشتید روزی فوتبال از این بیراهه خارج خواهد شد. چون سیاستگذاران آن نتیجه تلخ نگرش غلط صرفا تبلیغاتی به این رشته را خواهند چشید و ناگزیر به تجدید نظر در رفتار و سیاست‌های خود خواهند شد. هنوز هم برهمین باور هستید؟

دیگر نه. به هر حال فوتبال ما تحت تاثیر دولت‌ها و سیاست‌هایشان است. به عنوان نمونه یک گروهی می‌آیند و برای شرکت در جام جهانی 1998 ، فردی را پس از 30 سال دوری از ایران به یکباره از آمریکا می‌آورند و روی نیمکت تیم ملی می‌نشانند در حالی که چنین حرکتی کاملا غلط و غیراصولی بود. دقیقا همین حرکت 12 سال بعد توسط جناح سیاسی کاملا متفاوتی تکرار شد با این تفاوت که فقط نام گزینه جدید فرق می‌کرد یعنی آن زمان جلال طالبی تنها به خاطر این امتیازش که 30 سال در آمریکا زندگی می‌کرد ، سکاندار هدایت تیم ملی شد و در سال‌های اخیر قطبی دقیقا به همان دلیل و بدون برخورداری از هرگونه پیشینه، موفقیت و آزمونی. هر دو جناح با وجود ایده‌های کاملا متفاوت، در عمل راجع به فوتبال دقیقا کار مشترکی انجام می‌دهند. آیا چنین حرکت مشترکی در جهت فوتبال است یا سیاست ؟ قطعا سیاست. مشکل اینجاست. در بین مردم یکی می‌گوید قطبی خوب است یکی دیگر می‌گوید بد است در حالی که همه سرکارند. جایی که می‌خواهد فوتبال کشور را سازماندهی کند به من القا می‌کند که عمر خود را در فوتبال کشور سوزانده‌ای وکاش تو هم 25 سال پیش به آمریکا رفته بودی، در عوض اکنون ارج و قربی داشتی و با اسکورت به دبی می‌آمدند و قوی‌ترین قرارداد را با تو می‌بستند و با سلام و صلوات به تهران می‌آوردند بدون این‌که زحمتی کشیده باشی، دوره‌ای گذرانده باشی، کاری کرده باشی، در این کشور مانده باشی و دلسوزانه زحمت کشیده باشی می‌آمدند و می‌گفتند بیا سرمربی تیم ملی باش. اگر من برمی‌خیزم و به خوزستان می‌روم به دلیل این است که این واقعیت‌ها آزارم می‌دهند. می‌روم به آن گوشه و می‌گویم درست است که دلم برای فوتبال کشورم می‌تپد ولی همان دل برای آن منطقه (خوزستان) هم می‌تپد پس همان جا زندگی می‌کنم چون نمی‌خواهم در تهران از نزدیک این حقایق تلخ را ببینم و آزرده شوم. حتی الان وقتی اینها را می‌گویم هم احساس آزردگی روحی می‌کنم. متاسفانه امثال من هم کم نیستند.مسلما این‌گونه سیاست‌کاری‌ها نه منافعی برای فوتبال دارد و نه برای فوتبالی‌های صاحب فکری که در ایران مانده‌اند.

باوجود این انتقاد، شما عملکرد قطبی در جام ملت‌های آسیا را تایید کردید. اساسا پیش از شروع این جام، می‌گفتید تنها راهبرد موفق تیم ملی، رو آوردن به استراتژی تخریبی است. تیم ما هم با همین راهبرد بویژه در بازی با کره به میدان آمد. دیدگاهتان را بیشتر توضیح دهید.

جلالی: طبیعی است هر مربی دوست دارد مربی تیم ملی شود ولی برای این‌کار چاره‌ای جز این ندارم که وصل به آدم‌های سیاسی یا آویزان دلال‌های هماهنگ با برخی رسانه‌ها شوم. همه چیز از همین نقطه خراب می‌شود

اگر تمام بازی‌های تدارکاتی‌مان را کنار هم بگذارید مشاهده می‌کنید تنها در بازی‌هایی موفق بودیم که به همین سبک به میدان آمده بودیم. اتفاقا در هر 4 بازی‌مان در جام ملت‌ها هم همین سبک را در دستور کار قرار دادیم. الان فوتبال ما در بخش مالکیت توپ با مشکل جدی روبه‌روست.

مالکیت توپ فرآیند ساده‌ای نیست. این کار کاملا پیچیده، زمان‌بر و نیازمند تمرین فراوان است. به این معنا که باید پروسه 10 ساله‌ای برای آن تعریف کنید. اسپانیایی‌ها در سمیناری که حدود 2 ماه پیش در مالزی برگزار شد می‌گفتند برای رسیدن به «تیکی تاکا»ی خود، مسیری 30 ساله را طی کرده‌اند. شما وقتی توپ را در اختیار نداشته باشید می‌توانید زود پیشرفت کنید، به همین دلیل تیم‌های متوسط همیشه به روش فوتبال تخریبی روی می‌آورند چون شاید با این روش بتوانند بعضا تیم‌های بزرگ را هم متوقف کنند ولی در بخش مالکیت توپ، پیشرفت پایدار است و اگر بخواهید بازیکنی بسازید که قیمتش افزایش یابد یا موفقیت‌های پایدار تیمی پیدا کنید ناگزیر به بالا بردن سطح مهارت مالکیت توپ هستید که البته کاملا زمان‌بر است.

بنابر این تنها راهی که می‌تواند ما را به موفقیت‌های زودگذر برساند همین بازی تخریبی است و اصلا راه دیگری وجود ندارد. همین الان هم تنها راه حل ما اتخاذ بازی تخریبی است. در حقیقت اگر قرار شود دوباره با کره بازی کنیم تنها راهمان تکرار همان‌گونه بازی است وگرنه گل‌های بیشتری از این تیم می‌خوریم. در چند سال اخیر هم هر وقت با این تیم بازی کردیم شیوه‌‌مان همان بوده است، چون ما نمی‌توانیم با آنها بازی پایاپایی داشته باشیم. شما وقتی نگاه می‌کنید تیم سال‌ 1990 ما هم که قهرمان بازی‌های آسیایی شد در برابر کره جنوبی همین نوع بازی را انجام داد البته در بین تیم‌های ما، تیم سال 1996 یک استثنا بود که نوع بازی متفاوتی در همه دیدارهای خود داشت.

دردوره اخیر جام ملت‌های آسیا سبک بازی تخریبی را حتی در بازی با کره شمالی هم دیدید یعنی کره شمالی بخش مالکیت توپ بیشتری نسبت به ما داشت و از این حیث یک کلاس بالاتر از ما بود. یعنی آنها علاوه بر آن که زمان مالکیت بالاتری داشتند در بخش گردش توپ هم خیلی بهتر از ما بودند.

مالکیت توپ 17، 18 پارامتر دارد که هر کدام برای خود فرآیند کاملا زمان‌بری است که باید در آنها پیشرفت کنیم.

این کره جنوبی در کنار ژاپن و استرالیا در دوره اخیر جام ملت‌های آسیا و جام جهانی آفریقای جنوبی نشان دادند تیم‌هایی با شخصیتی در کلاس جهانی هستند. فکر می‌کنید درحضور آنها، ایران چه جایگاهی می‌تواند داشته باشد؟

اینجا دو موضوع وجود دارد؛ اگر بخواهیم به همین جایگاهی که قرار داریم راضی باشیم و بسنده کنیم در آینده، رسیدن به مقام برایمان غیرممکن می‌شود. البته الان هنوز کمی به مقام‌آوری در آینده باور وجود دارد و کمی خود را محق می‌دانیم ولی بعدا همین امید اندک از بین خواهد رفت، مگر این‌که فوتبالمان را در مسیر پیشرفت قرار دهیم. در آن صورت، با سطح پتانسیلی که داریم می‌توانیم امیدوار باشیم در کمترین زمان، خود را به آنها برسانیم و ما شانس آوردن مقام را به طور واقعی و پایدار و نه اتفاقی و تصادفی داشته باشیم. در حقیقت می‌توانیم به موفقیت برسیم ولی اگر همین امروز شروع کنیم بعد از 2 سال وارد مرحله پیشرفت و موفقیت پایدار می‌شویم.

حضور کرش در فوتبال ایران را در همین راستا مثبت و مفید ارزیابی کرده‌اید. شما او را مربی خوبی خوانده‌اید که در سازندگی آتیه فوتبال ایران می‌توانست نقش مهمی ایفا کند....

ما برای آینده به 2 چیز نیاز داریم؛ یکی این که نوع بازی تیم ما در بخش مالکیت توپ و ساختار بازی باید تغییراتی بنیادی پیدا کند و کاملا ترمیم شود. نیاز دوم ما تغییر نسل بازیکنان است. ما باید روی بازیکنانی سرمایه‌گذاری کنیم که 2 یا 3 سال بعد به بازیکنانی بزرگ تبدیل شوند. در حالی که همیشه از بازیکنانی استفاده کرده‌ایم که نیاز آنی و کنونی‌مان را برطرف کنند. بنابر این همیشه با توان موجودمان به میدان رفته‌ایم و مثل تیم امیدمان در بازی‌های آسیایی گوانگجو، همواره با نگاه به نتیجه‌گیری، از آینده‌سازی باز مانده‌ایم و در نتیجه این اقدام خود هم مقام‌آوری آن تورنمنت را از دست داده‌ایم و هم تورنمنت‌های بعدی را. فکر می‌کنم در رفع هر دو این نیازها «کرش» تخصص دارد اما باید حتما پارامترهایی از لایه اصلی نظام‌ مهندسی فوتبال ما هم اصلاح شود. کرش می‌توانست تیم ملی را درست کند ولی اگر فکر کنیم و بگوییم او به تنهایی می‌توانست فوتبال ما را نجات دهد باز همه را گمراه کرده‌ایم.

در آستانه رقابت‌های راهیابی به المپیک لندن، چقدر به تیم امید امیدوارید؟ با توجه به این که آرش افشین از تیم باشگاهی شما (فولاد) درخشش خوبی در این تیم داشت و بختیار رحمانی دیگر هافبک کلیدی تیمتان به دلیل نامشخصی از این تیم خط خورد و در گوانگجو از غایبان مهم آن بود...

البته بختیار رحمانی یکی، دو اردو را به دلیل آسیب‌دیدگی از دست داد تا به اردوهای بعدی هم دعوت نشود. به نظر من تیم امید ما تیم بسیار خوبی است که در بخش دفاعی، نیازمند ترمیم است.

بازیکنانی وجود دارند که بتوانند خط دفاعی تیم امید را تقویت کنند؟

بله بازیکنانی را می‌شناسم که در لیگ بازی می‌کنند و هم از لحاظ سنی و هم کیفیت بازی، توان ارتقای توان دفاعی تیم امید را دارند. حتی در میان تیم‌های امید باشگاه‌ها هم چنین بازیکنانی وجود دارند و من آنها را می‌شناسم و تعدادی از آنها را معرفی کرده‌ام.

مثلا کدام بازیکن دیگری در اندازه‌های افشین و رحمانی سراغ دارید که در تیم امید کارساز باشند؟

مثلا من مهرداد جماعتی را از تیم فولاد به تیم امید معرفی کردم و او به این تیم ملحق شد. جماعتی از همه دفاع چپ‌هایی که در سال‌های اخیر دعوت شده‌اند، بهتر است.

او چند سال دارد؟

19 ساله است و می‌تواند برای فوتبال ما سال‌ها مفید واقع شود.

با وجود جوشش چنین پدیده‌هایی از دل لیگ، اما به نظر می‌رسد لیگ فوتبال ما سال به سال با افت کیفیت بیشتری روبه‌رو می‌شود. این قضاوت را تایید می‌کنید؟

چیزی که الان راجع به لیگ به آن توجه می‌شود فقط برگزاری این مسابقه‌هاست که سخت مورد توجه مسوولان است. انصافا در این زمینه یعنی شیوه برگزاری، نوع برنامه‌ریزی و تا حدی کیفیت زمین‌ها خیلی شرایطمان بهتر از قبل شده است. اما آنچه محور است لیگ ما از لحاظ کیفی واقعا ضعیف است و در این زمینه فدراسیون باید تمهیداتی به کار ببرد تا مربیان و باشگاه‌ها روی ارتقای کیفی کار خود متمرکز شوند. دلیل استقبال نکردن تماشاگران از بازی‌ها هم همین است. در اغلب بازی‌ها شیوه کار کاملا مشخص است و آن استفاده از شیوه‌های تخریبی، بازی‌های درگیرانه، استفاده از ضربات ایستگاهی و پرتاب‌های اوت دستی برای رسیدن به گل است. بعد از آن هم عقب‌نشینی جهت حفظ گل برتری.

در تایید حرف شما باید بگویم طبق اطلاعات و آمارهای رایانه‌ای موجود ما، لیگ سوم از لحاظ کیفی، بالاترین لیگ ما بوده است و تیم‌هایی نظیر پاس، صبا و بسیاری دیگر، خیلی ضعیف‌تر از چند سال پیش شده‌اند.

واقعا کیفیت لیگ ما پایین است و نیازمند اقدامات و تمهیداتی برای جبران است. البته رفع این مشکل، راه‌هایی دارد. لیگ اگر پیشرفت نکند به تمام ارکان فوتبال ملی ضربه می‌خورد. الان لیگ ما جوشش کافی برای بازتولید مهره‌های لازم در فوتبال ملی و معرفی پدیده‌ها را ندارد. به عنوان مثال سال‌هاست لیگ‌ ما نمی‌تواند جانشینان برجسته‌ای برای مهاجمان شاخص خود معرفی کند. همین مشکل در پست‌های دیگری مثل دفاع وسط، دفاع راست و دفاع چپ هم وجود دارد و لیگ ما از تغذیه بازیکنانی در این پست‌ها که کمبود آنها در تیم ملی احساس می‌شود عاجز مانده است. من اصلا نمی‌توانم بپذیرم در این لیگ، چیزی حدود یک میلیارد تومان به یک بازیکن عراقی پرداخت شود که نمی‌تواند سطح لیگ را بالا ببرد. بازیکنی که با سطح دوندگی خیلی پایین، فقط آن جلوی می‌ایستد و می‌تواند توپ‌ها را بخواباند و به درون دروازه بزند. اینها واقعا معایب آزاردهنده‌ای است.

مجید عباسقلی
‌ گروه ورزش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها