سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دولتیها اجازهنامه ساخت جاده را امضا میکنند، مردم درختان را میبرند و گیاهان را میچینند و حیوانات را شکار میکنند تا از سرما و گرسنگی نجات پیدا کنند و با پولی که از فروش چوب و ذغال به دست میآورند شکمشان را سیر کنند، اما دولتیها مجوز بهرهبرداری از معدن و ساخت سد و جاده میدهند تا توسعه را به دل زاگرس ببرند.
مردم با اینکه درخت را قطع میکنند و گیاه و حیوان را میفروشند باز هم فقیر میمانند اما پیمانکاران دولتی با ساخت جاده و سد ثروتمند میشوند. زاگرس اما در این بحبوحه بازنده میشود چون هر درختی که برای پخت و پز و تولید ذغال بریده میشود و هر متر زمینی که به بهانه عمران و توسعه شخم زده میشود، زاگرس و هر آنچه را در چنته دارد تهدید میکند.
یونسکو، زاگرس مرکزی را ذخیرهگاه زیست کره میداند یعنی لقبی بزرگ که زاگرس را منطقهای ثروتمند معرفی میکند. اما اوضاع زاگرس آنگونه نیست که باید باشد. این منطقه همیشه قربانی بهرهبرداریهای ناپایدار بوده و همچنان قربانی بهرهبرداریهاست. البته شیرین ابوالقاسمی و همکاران قبل از او در پروژه حفاظت از تنوع زیستی در زاگرس مرکزی میخواهند تا آنجا که امکان دارد بهرهبرداریها را مدیریت کنند و به مردم بومی یاد بدهند طبیعت اطراف برای آنهاست و آنهایند که باید از منافع مادی آن بهرهمند شوند. البته این کار چالشهای زیادی دارد. باید موانع زیادی از پیشرو برداشته شود و عوامل تهدیدکننده زیادی از بین برود تا زاگرس مرکزی با طبیعت منحصربهفرد و تنوع زیستی ممتازش برای نسلهای آینده نیز باقی بماند.
زاگرس مرکزی و منطقه حفاظت شده دنا یکی از ذخیرهگاههای بیوسفری ایران است که در یونسکو نیز ثبت شده، اما مدتهاست این منطقه با تهدیدات فراوانی روبهروست. بگویید پروژهای که تحت نظر شما اداره میشود تا به حال برای حفاظت از تنوع زیستی در زاگرس مرکزی چه اقداماتی انجام داده است؟
زاگرس مرکزی به بخشهایی از استان اصفهان، فارس، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد اطلاق میشود که از شمال غربی کشور تا جنوب شرقی کشیده شده است. منطقه زاگرس شرایط ویژهای دارد، یعنی مردم جزیی از محدوده به شمار میروند و نمیتوانند حذف شوند. شما حتما مردم را جزیی از تهدیدات در زاگرس میدانید، اما نمیتوانیم بگوییم مردم تهدید هستند چون آنها حق دارند از منابعی که در اختیارشان است بهرهبرداری کنند. در واقع آنها حق استفاده از طبیعت را دارند و وظیفه ماست که محدوده بهرهبرداری آنها را مشخص کنیم، اما متاسفانه تا به حال چنین کاری انجام نشده است.
امروز بعد از گذشت سالها محل رویش لالههای واژگون در زاگرس تابع سیاست مدیریتی خاصی نیست، در حالی که مردم منطقه ـ که باید در محل حاضر باشند و از منابع استفاده کنند ـ منتظر سیاست مدیریتی هستند. امروز دیگر زمان آن گذشته که بتوان به زور جلوی بهره برداری مردم از طبیعت را گرفت. وقتی لالههای واژگون منطقه حفاظت شده زاگرس در تهران و شهرهای دیگر خریدار دارد علتش نبود مدیریت برمناطق حفاظت شده است، در حالی که باید کاری کرد افراد بومی به جای فروش این لالهها به شهرنشینها از منافع حاصل از وجود این لالهها در زاگرس استفاده کنند و من تهرانی به جای یک فرد بومی تا این حد از منافع حاصل از فروش گلها دخیل نباشم.
در حال حاضر 2000 گونه گیاهی اعم از دارویی، صنعتی و تزیینی در منطقه دنا شناسایی شده که تمام آنها را میشود در تهران و شهرهای بزرگ دیگر به وفور پیدا کرد. برای همین به نظر ما هنر پروژه حفاظت از تنوع زیستی زاگرس این است که به بومیها بگوید منابع مال شماست. خودتان آن را مدیریت کنید و ضمن بهرهبرداری از آن، بخشهایی را نیز برای نسلهای آینده بگذارید. در واقع ما در پروژه حفاظتی زاگرس مرکزی به دنبال این هستیم تا الگویی مدیریتی ارائه دهیم تا ضمن بهرهبرداری از منابع، مناطقی که با عنوان زیست کره میشناسیم نیز حفظ شوند.
دیدگاه شما خیلی جالب است، یعنی برخلاف آنها که به حذف مردم اعتقاد دارند شما به آنها حق زندگی میدهید، ولی به هر حال مردم بومی ساکن در این مناطق که جزو فقیرترین مردمان ایران نیز هستند بناچار طبیعت را تهدید میکنند. حتی ما شنیدهایم بعد از حذف یارانهها مردم چهارمحال و بختیاری سوخت فسیلی را کنار گذاشتهاند و دوباره به سمت قطع درختان رفتهاند.
ما در یک ماه گذشته موضوع بهرهبرداریهای غیراصولی از جمله قطع درختان در منطقه را پیگیری کردهایم و معتقدیم بیشتر این بهرهبرداریها به خاطر شرایط سخت زندگی در این مناطق است، شرایطی که چارهای جز بهرهبرداری از طبیعت باقی نمیگذارد. البته بهرهبرداری بومیان از درختان برای تولید گرما زیاد قابل توجه نیست، بلکه عمده بهرهبرداریها به قطع درختان برای تولید ذغال مربوط میشود، همان ذغالی که من و شما در تهران استفاده میکنیم. ما باید این نوع بهرهبرداری را محدود کنیم نه اینکه اگر امروز به فرد بومی سوخت نرسید و مجبور شد چند درخت را قطع کند با او برخورد کنیم.
البته به خاطر فقر فراگیر و شیوع بیکاری در این مناطق،قطع درخت برای تولید ذغال کسب و کار مردم است و نمیشود به آنها خرده گرفت.
بله و این دقیقا چیزی است که باید درست شود. ما باید اوضاع را مدیریت کنیم تا چند سال دیگر مجبور نشویم بگوییم مثلا زاگرس مرکزی بیشترین میزان فرسایش در جهان را به علت بهرهبرداری ناپایدار از منابع دارد. این منطقه استعداد زیادی برای تولید علوفه دارد، اما بهخاطر وجود دام مازاد، بهرهبرداری ناپایدار از علوفه اتفاق میافتد. ما باید در زاگرس مرکزی زندگی مردم را بهگونهای مدیریت کنیم که به جای داشتن 100 راس دام مجبور به پرورش 500 راس نشوند و این میسر نیست مگر با راهاندازی معیشت جایگزین برای بومیها. الان ما برای عشایر در 8 روستای پایلوت، تولید علوفه برای دامهایشان را به عنوان معیشت جایگزین اجرا کردهایم. به این ترتیب آنها هم علوفه دارند و هم سایر محصولات دامی را.
این مساله در مورد حیات وحش منطقه هم صدق میکند. در حال حاضر متاسفانه روند کاهش حیات وحش در منطقه زاگرس کاملا محسوس است که علت آن شکار غیرمجاز بویژه از سوی عشایر است. البته ما به این افراد که تفنگ و شکار جزیی از زندگی و ناموسشان است نمیتوانیم بگوییم شکار نکنید. متاسفانه در دولت بیشتر به بحث اسکان عشایر بها داده میشود، در حالی که نه تنها در دنیا چنین چیزی توصیه نمیشود، بلکه اعتقاد بر این است که باید از عشایر و شیوه زندگی آنها برای رونق گردشگری استفاده کرد. متاسفانه چنین اتفاقی در ایران نمیافتد، در حالی که میشود از گردشگری به عنوان معیشت جایگزین برای عشایر استفاده کرد و از میزان اتکای آنها به طبیعت کاست.
پس حالا که اینگونه است باید بپرسیم سیاستها و برنامههای دولت تا چه حد با اهداف پروژه حفاظت از تنوع زیستی هم سوست؟
ما خودمان جزیی از بدنه دولت هستیم و نمیتوانیم بگوییم پروژه زاگرس چیزی جدا از دولت است.
منظور من این است که مثلا سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، وزارت نیرو یا نفت تا چه حد اهداف و پروژههایشان را در جهت حفاظت از تنوع زیستی زاگرس تنظیم میکنند؟
شرکت ملی گاز و وزارت نفت خوشبختانه رویکردشان این بوده که مردم جنگلنشین را در اولویت خدماتشان قرار دهند. این دو نهاد البته در جنگلهای خزری بسیار موفق بودند، اما در جنگلهای زاگرس به این خوبی عمل نکردند، در حالی که تنوع زیستی زاگرس بسیار متنوع تر از البرز است.
ولی متاسفانه به علت اینکه جنگلهای خزری بیشتر جنبه بهرهبرداری صنعتی چوب دارد رویکرد حفاظتی دولت بر همان اندک باقیمانده از جنگلهای خزری معطوف شده و حفاظت از زاگرس تقریبا رها شده، در حالی که بهرهبرداری از چوب در جنگلهای زاگرس که بیشتر برای تامین سوخت اتفاق میافتد فقط قطع یک درخت نیست، بلکه با بریده شدن هر درخت زندگی انبوهی از حیوانات ساکن در آن نیز تهدید میشود.
همیشه گفته میشود دستگاههای دولتی بیشترین تخریبها را در محیط دارند، یعنی چیزی که ثابت میکند برنامههای بخشهای مختلف دولت به هیچ وجه با حفظ محیط زیست هم سو نیست.
اجازه بدهید از نبود ارزشگذاری اقتصادی منابع در کشور شروع کنیم. ما در حال حاضر با دفتر پژوهشهای توسعه پایدار در سازمان حفاظت محیط زیست هماهنگ شدهایم و خوشبختانه زمینهای فراهم شده تا ارزشگذاری اقتصادی منابع را پیگیری کنیم تا حداقل وقتی بهرهبرداریهای موازی با حفاظت پیش میآید بدانیم باید چه تصمیمی بگیریم.
در حال حاضر بالاتر از 40 درصد از آب سالم کشور از زاگرس تامین میشود، اما تعرضات جدیای وجود دارد که این منابع را بشدت تهدید میکند، در حالی که اگر ارزش اقتصادی منابع آب مشخص شود آن وقت میتوانیم بررسی کنیم هر سدی که در کشور ساخته میشود چه میزان خسارت به محیط وارد میکند. در واقع اگر چنین اتفاقی بیفتد شاید بسیاری از پروژهها توجیه اقتصادیشان را از دست بدهند و مشخص شود پیامدهای تخریبی آنها بسیار بیشتر از منافع آنهاست.
بله. من برای همین از شما پرسیدم که دولت چقدر در جهت حفظ محیط زیست و تنوع زیستی حرکت میکند.
ما در پروژه زاگرس، سازمان جنگل ها، وزارت نیرو، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و امور عشایر را در کنارمان داریم. ما 8 روستای پایلوت را در محدوده زاگرس مشخص کردهایم تا نحوه زندگی بومیان، نحوه بهرهبرداری و چگونگی مشارکت دولت در مدیریت منابع را بررسی کنیم، اما حقیقت ماجرا این است که تاکنون در این کار موفق نبودهایم. این ضعف در هم سو سازی، هم به خود من، هم به وزارت نیرو و هم به همه نهادهایی که مسوولیت دارند برمیگردد، چون ما تا به حال نتوانستهایم در منطقه زاگرس مدیریت پایدار بهرهبرداری را پیاده کنیم.
بله، حتما ناموفق بودهاید چون مثلا وزارت نیرو که باید با شما هم سو باشد خودش مدافع سرسخت سدسازی است. من فکر میکنم شما بخشی از فرهنگسازیهایتان را باید به نهادهای دولتی معطوف کنید و آنها را نسبت به ارزش منابع طبیعی آگاه کنید.
ما زمانی میتوانیم این کار را انجام دهیم که ارزش اقتصادی منابع را مشخص کنیم، یعنی ارزش یک متر مربع یا یک هکتار زمین. این وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست است، اما متاسفانه تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است.
شما میگویید اگر ارزش ریالی منابع طبیعی تعیین شود جلوی بسیاری از تخریبها گرفته میشود، اما آیا مگر آنها که مثلا سد میسازند نمیدانند با اقداماتشان چه میزان خسارت به بار میآورند؟
نه واقعا نمیدانند.
یعنی به نظر شما وقتی پیمانکار شرکت ملی گاز درختان بلوط دنا را قطع میکرد نمیدانست چه تخریبی را به وجود میآورد؟
نمیتوانیم منکر شویم که توسعه باید در کشور اتفاق بیفتد، چون در تمام دنیا نیز چنین است، ولی سوال این است که توسعه باید با چه مکانیسمی رخ دهد. به نظر من وقتی شرکت ملی گاز در حال لولهگذاری در جنگلهای بلوط دنا بود میتوانست بهتر از این کار کند، حتی میتوانست مسیر 11 کیلومتری را به یک و نیم کیلومتر تقلیل دهد یا حتی پهنهای که تخریب در آن انجام شد، کمتر باشد.
من در بازدیدهایم از منطقه دیدم که در بعضی نقاط حتی تا پهنای 100 متر را تخریب کردهاند، در حالی که قطر لولههای گاز حداکثر 25 متر است. من در دنا هیچ توجیهی برای این اقدامات پیدا نکردم البته حتما ما هم در این رویداد مقصریم، چون در مدیریت پایش ضعیف عمل کردهایم. اما موضوع مهم این است که بحثهای احیا و بازسازی پس از انجام پروژههای عمرانی در کشور همیشه فراموش میشود، در حالی که باید پس از انجام هر طرح توسعهای محیط را به حالت اولش برگرداند. داد ما هم همیشه همین بوده است. در واقع وقتی مثلا وزارت صنایع مجوز بهرهبرداری از یک معدن را به معدن کاو میدهد، درصدی را به عنوان احیا و بازسازی محل از او میگیرد، اما ما در تمام کشور معادنی را داریم که لاشههای معدن کاوی آن برای همیشه در محل باقی میماند.
پس وقتی مسوولان ما میگویند تخریب، پیامد طبیعی توسعه است سفسطه میکنند تا از این طریق کاری کنند که موضوع احیا و بازسازی فراموش شود.
بله، چون اگرچه تخریب پیامد توسعه است، اما با احیا و بازسازی میشود خرابیها را درست کرد و اصولا در هیچ جای دنیا هم اینگونه نیست که تخریب در محل انجام شود و بعد از اتمام پروژه همه چیز به حال خودش رها شود.
مریم خباز / گروه جامعه
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی اصغر هادیزاده، رئیس انجمن دوومیدانی فدراسیون جانبازان و توانیابان در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد