در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
متهم بعد از گذراندن دوران محکومیت خود از ژاپن به ایران منتقل شده است و با توجه به شکایتی که اولیایدم کردهاند در فرودگاه بازداشت و به اداره آگاهی منتقل شده است. اولیایدم مطابق قوانین داخلی ما میتوانند حتی بعد از مجازات متهم در کشور دیگر از وی شکایت کنند و خواهان مجازات وی مطابق قوانین داخلی ایران باشند.
وی در مورد اینکه قتل چطور اتفاق افتاده است میگوید: آنطور که تحقیقات پلیس ژاپن نشان میدهد این مرد به خاطر طلبی که از یک ایرانی داشته است با او و خشایار درگیر شده است و درنهایت خشایار را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده و ایرانی دیگر را زخمی کرده است. سیاوش در دادگاه ژاپن محاکمه شده و آنجا به قتل خشایار اعتراف کرده و گفته دوست دیگرش را نیز زخمی کرده است. او قتل را انکار نکرده و هیچ شبههای در این زمینه وجود ندارد.
بنابراین با توجه به اینکه اولیایدم همان زمان تقاضای رسیدگی به پرونده متهم را در ایران کرده بودند و اینکه پلیس ژاپن متهم را تحویل ایران نداده بود و چند ماه قبل متهم وارد ایران و بازداشت شد، پس پرونده قابل رسیدگی است و باید متهم مورد محاکمه قرار گیرد.
خواسته مادرم قصاص بود
گفتههای نماینده دادستان تهران در حالی است که اولیایدم بر قصاص تاکید دارند و میگویند مطابق قانون حق دارند از قاتل برادرشان شکایت کنند و خواهان رسیدگی به آن هستند. یکی از برادران مقتول که به عنوان ولیدم در دادگاه حاضر شده بود میگوید:وقتی خبر قتل برادرم به ما رسید خانواده دچار بحران شدیدی شد. خشایار در خانواده ما خیلی عزیز بود و مرگش ضربه بزرگی برای همه ما بود. آن روز وقتی دوستان خشایار از ژاپن تماس گرفتند و گفتند او کشته شده است مادرم از حال رفت. دیگر شرایط در خانواده ما عادی نشد. چندین هفته طول کشید تا جسد خشایار به ایران آورده شود و در تمام این روزها مادر و خواهرانم گریه میکردند و این غم سنگین روح آنها را میخراشید.
وی ادامه میدهد: خشایار را دفن کردیم. پزشکی قانونی نظر داد که او به خاطرضربات چاقو که بر بدنش وارد شده و ضربهای که به سرش خورده، فوت کرده است. بعد از آن بود که به اتفاق مادرم به دادگاه رفتیم و شکایت کردیم. مادرم خواستار قصاص قاتل برادرم شد. او سالها منتظر ماند و در آخر هم به خاطر غم سنگین مرگ خشایار نتوانست دوام بیاورد و فوت کرد.
سیاوش با قتل برادرم فقط او را نکشت، بلکه اعضای یک خانواده را از بین برد. شرایط روحی مادرم از همه سختتر بود. او شب و روز به خشایار فکر میکرد و همیشه میگفت یکی از آرزوهایش این است که قاتل فرزندش را قصاص کند. عمرش به دنیا نبود و فوت کرد. ما هم او را کنار خشایار دفن کردیم. جایی که خودش وصیت کرده بود.
برادر مقتول میگوید: حالا که سیاوش، متهم به قتل برادرمان به ایران آمده است میخواهیم آنچه مادرم از ما خواسته بود را انجام دهیم. مادرم بدون اینکه قصاص قاتل فرزندش را ببیند چشم از این دنیا فروبست و حالا ما خواهان اجرای درخواست مادرم هستیم. خشایار به خارج از کشور رفته بود تا کار کند و پول در بیاورد و بتواند در ایران زندگی خوبی داشته باشد.
او برای مادرم پول میفرستاد و گاهی هم پولهایش را برای ما میفرستاد تا برایش چیزی بخریم و سرمایهای درست کنیم. اما در غربت جان داد. همیشه به این فکر میکنم که اگر خشایار تنها نبود و در دیار غربت زندگی نمیکرد شاید کسی جرات نداشت او را اینطور مورد هجوم قرار دهد و به قتل برساند. سیاوش باید سزای اعمال خود را ببیند.
من با خشایار مشکلی نداشتم
سیاوش، متهم پرونده که پیش از این یکبار در ژاپن محاکمه شده است میگوید قصدی در قتل خشایار نداشته و اصلا متوجه نشده، او را چطور کشته است.
چه مدتی بود که در ژاپن زندگی میکردی؟
مدت زمان بسیار کوتاهی بود تقریبا 2 یا 3 ماه. تازه کار پیدا کرده بودم و حقوقی که میگرفتم هرچند در ژاپن ناچیز بود اما در ایران پول خوبی بود و اگر یک سال اینطورکار میکردم میتوانستم سرمایه بسیار خوبی در ایران داشته باشم و برای خودم زندگیای که همیشه آرزویش را داشتم به دست آورم.
با مقتول چطور آشنا شدی؟
آشنایی من با مقتول از طریق یکی از ایرانیان بود. او مردی به نام قاسم بود که برایم کار پیدا کرد. خشایار و قاسم خیلی با هم صمیمی بودند و خب من هم که در کشور غریب بودم و زبان ژاپنی را بلد نبودم پیدا کردن چند هموطن برایم غنیمت بزرگی بود.
چه مدتی با آنها بودی؟
حدود 2 ماه. قاسم من را به صاحب یک کارگاه در یکی از شهرهای کوچک ژاپن معرفی کرد. کارم سخت بود اما چون دستمزد خوبی میگرفتم راضی بودم.
چرا با مقتول دعوا کردی؟
من با او درگیر نشدم. دعوای من با قاسم بود، چون پولم را نمیداد.
تو از قاسم طلب داشتی؟
بله. یکماه بود که در کارگاه کار میکردم. وقتی سراغ صاحبکارم رفتم و گفتم پولم را میخواهم به من گفت باید پول را از قاسم بگیرم و حقوقم را به او داده است. این گفته قاسم بوده که صاحبکارم پول را به او بدهد.
قاسم پول تو را داد؟
اصل درگیری ما به این خاطر بود. او میگفت نمیخواهد پول را بدهد و حقوق اول من سهم اوست، در حالی که ما چنین قراری نگذاشته بودیم و من باید هرطور شده بود هزار دلاری را که به عنوان حقوق گرفته بودم پس میگرفتم، چون زحمت زیادی برای آن کشیده بودم، اما قاسم میگفت پول را نمیدهد.
او با همه این رفتار را داشت؟
با هر ایرانی تازه واردی این کار را میکرد و اصلا زندگیاش از این طریق میگذشت. او برای خودش باند درست کرده بود. افرادی اطرافش را گرفته بودند تا اگر کسی بخواهد پولش را پس بگیرد نتواند این کار را بکند.
چرا به جای شکایت به پلیس با قاسم درگیرشدی؟
در ژاپن کسی به این مسائل اهمیت نمیداد. پلیس ژاپن به فکر مردم خودش بود و نه کمک به ما. اگر هم شکایت میکردم به جایی نمیرسید و من دیپورت میشدم و باید به ایران باز میگشتم.
از روز حادثه و درگیری بگو. چه کردید؟
آن روز من با قاسم تماس گرفتم و گفتم پولم را میخواهم و گفتم باید آن را بدهی. قاسم گفت اگر پولت را میخواهی باید با من بجنگی. او اطمینان داشت که من را شکست میدهد. من چاقویی که در جیبم داشتم را بیرون آوردم و گفتم میخواهم پولم را پس بگیرم. خشایار همراه قاسم بود و از او حمایت میکرد. با چوب به من حمله کردند چون تعدادشان بیشتر بود میتوانستند من را بزنند. من خشایار را به گوشهای پرت کردم. او روی تپه بود قل خورد به پایین تپه رفت. با چاقو چند ضربه به قاسم زدم. او کیفی همراه داشت. گفت پول را از داخل آن بردار. پول زیادی داخل کیف بود. من هزار دلاری که طلب داشتم را برداشتم و فرار کردم.
خشایار چطور کشته شد؟
اصلا نمیدانم چطور این اتفاق افتاد. من داشتم با قاسم دعوا میکردم و اصلا متوجه نشدم که به او هم ضربه زدهام اما دیدم روی زمین افتاد.
چطور بازداشت شدی؟
به خانهام رفتم. لباسهایم را عوض کردم و دوش گرفتم. بعد خوابیدم. صبح زود زنگ در خانه به صدا در آمد. پلیس و یک مترجم پشت در بودند. آنها من را بازداشت کردند و در اداره پلیس متوجه شدم خشایار مرده است.
فرجام این اتفاق برای شما جه بود.
بعد از تحقیقات و محاکمه به 15 سال حبس با اعمال شاقه محکوم شدم. 13 سال از عمرم را در زندان بودم و مجبور بودم هر روز صبح زود تا پایان شب کار کنم. وقتی زندانی شدم 34 ساله بودم و حالا 53 سال دارم. من روزهای مهمی از عمرم را در زندان گذراندم.
چطور شد به ایران برگشتی؟
مدتی در ژاپن ماندم و بعد تصمیم گرفتم به کشورم برگردم. در فرودگاه دستگیر شدم. نمیدانستم اولیایدم از من شکایت کردهاند.
از اولیایدم تقاضای بخشش کردهای؟
من مجازات سنگینی را تحمل کردم. این مجازات از اعدام سنگینتر است. من نمیدانستم که آنها از من شکایت کردهاند. من یک خانه پدری دارم و در این سالها هم کار نکردهام که پول داشته باشم. اگر بخواهند آن را میدهم. پول بیشتری ندارم که بدهم. از آنها میخواهم مرا ببخشند چرا که من به اندازه کافی مجازات شدهام.
داوود ابوالحسنی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد