حدود 2 دهه پیش، همان وقت که زاغکی آواز می‌خواند و قالب پنیر از دهانش می‌افتاد و کبری کتابش را زیر باران جا می‌گذاشت، توی یکی از صفحه‌های کتاب فارسی، یک لاک‌پشت سبز و کوچک بود که شاخه درختی را گاز زده بود و دو مرغابی رنگی، 2 سر آن را به منقار گرفته بودند و او را با خود به آسمان می‌بردند. همین نقاشی توی کتاب درسی‌مان، اولین تصویر ذهنی‌ام را از لاک‌پشت‌ها شکل داد و در عالم بچگی نتیجه گرفتم: لاک‌پشت موجودی کوچک با لاکی بزرگ و سنگین است که اگر با مرغابی‌ها دوست شود، هوس پرواز کردن به سرش می‌زند و اگر آن بالا بی‌موقع حرف بزند، سقوط می‌کند و لاکش می‌شکند.
کد خبر: ۳۷۷۹۷۴

سال‌ها بعد، یعنی وقتی قلم دست گرفتم و شدم روزنامه‌نگار تا بنویسم، همچنان با شنیدن نام لاک‌پشت، ناخودآگاه تصویر آن موجود کوچک سبز میان زمین و آسمان یادم می‌افتاد، حتی وقتی سال گذشته هزاران لاک پشت و پرنده مهاجر در دریاچه پریشان سوختند، حتی وقتی بوی گوشت سوخته‌شان را در دریاچه حس کردم و گریه خبرنگاران دوستدار محیط زیست را از زنده زنده سوختن لاک‌پشت‌ها دیدم، باز هم ناخواسته یاد همان عکس و آن دو تا چشم سپید نگران می‌افتادم.

دیروز هم وقتی ماجرای مرگ لاک‌پشت‌های بازمانده تالاب پریشان به دلیل سقوط در گنداب‌های بستر خشکیده دریاچه در خبرگزاری‌ها منتشر شد، باز همان تصویر از ذهنم گذشت و به خیالم رسید که اینها همان لاک‌پشت‌هایی هستند که هوس پرواز نکرده بودند تا دهانشان را باز کنند و از آسمان بیفتند، جرم آنها فقط این بود که سال‌ها پیش، سر از تخم بیرون آورده بودند و می‌خواستند جایی دور از دید آدم‌ها، میان نی‌های دریاچه زندگی کنند، بی آن که بدانند مرگشان برای آدم‌ها از زنده بودنشان بهتر است و همان آدم‌هایی که سال‌ها پیش عکسشان را در کتاب‌های درسی‌شان دیده بودند و بعد‌ها زیستگاه‌شان را به آتش کشیدند و همنوعانشان را سوزاندند، امروز از شنیدن خبر غرق شدنشان در لجن فقط لبخند می‌زنند و سر تکان می‌دهند. حالا فقط دلم می‌خواهد ماجرای کتاب فارسی آن سال‌ها تکرار شود و مرغابی‌هایی بیایند و لاک‌پشت‌ها را با خود به آسمان ببرند و در دریاچه‌ای دور و آبی فرود بیایند، لاک‌پشت‌ها هم، بعد از این دو دهه حتما یاد گرفته‌اند دهانشان را بی‌موقع باز نکنند و اگر هم نیاموخته باشند، سقوط از آسمان و شکستن لاکشان، لابد از خفه شدن در گل یا زنده زنده میان آتش کباب شدن برایشان بهتر است.

مریم یوشی‌زاده

گروه جامعه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها