در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:لبیک یا حسین(ع) یعنی...
«لبیک یا حسین(ع) یعنی...»عنوان یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن میخوانید؛
1- بعد از واقعه عاشورا هنگامی که حرامیان سر مبارک امام حسین(ع) را برای یزید- لعنت الله علیه- آوردند؛ این بیت را سر داد که:
لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء ولا وحی نزل: آن مرد هاشمی (پیامبر (ص)) با حکومت بازی کرد و الا نه وحیی در کار بود نه خبری!
بی شک از فرد لاابالی و مست لایعقلی که شهوت خلافت و قدرت در وجود پست او ریشه دوانده بود و به لطف لطایف الحیل پدرش مسند خلافت را غصب کرده بود انتظار نمی رفت که بتواند جرعه ای از زلال حقیقت و حقانیت را نوشیده باشد.
بالطبع آنچه که او با مشاهده سرمبارک امام(ره) دریافت بر مبنای همان مخیله تنگ و تاریکش بود که هیچ روزنه ای از نور بدانجا راه نیافته بود و چنین می پنداشت که در نبرد و کارزار با نوه پیغمبر(ص) و فرزند علی(ع) فاتح گشته و حسین(ع) را از سر راه برداشته است...
2-«ابراهیم بن طلحه بن عبیدالله» از بنی امیه و هواداران حزب اموی است؛ بعد از واقعه عاشورا در مدینه در برخوردی با امام زین العابدین(ع) از روی سرزنش پرسید: من الغالب؟ یعنی پدرت حسین(ع) به کربلا رفت، جنگ کرد و کشته شد، اکنون چه کسی غالب و فاتح و پیروز است؟
حضرت سجاد(ع) حکیمانه در جمله ای جاودانه فرمودند: هنگامی که وقت نماز فرا رسید اذان و اقامه بگو، خواهی فهمید چه کسی غالب و پیروز است.
این پاسخ امام علی بن الحسین(ع) اشاره ای است کوتاه اما پرمغز به ترفندها و دسیسه هایی که حرامیان ترور اسلام نبوی را نشانه رفته بودند اما در فرجام کار طعم ناکامی را چشیدند. چرا که نقل است از «ابن عباس» که روزی در محفلی حضور داشتیم، ابوسفیان (رئیس بنی امیه) از آنجا می گذشت، در حالی که نابینا شده بود؛ در آن هنگام صدای اذان بلند شد، زمانی که موذن به جمله « اشهد ان محمد رسول الله» رسید، ابوسفیان در شرایطی که فکر می کرد غیر از بنی امیه کس دیگری نیست گفت: «ببینید این هاشمی (پیامبر(ص)) اسم خود را در کجا قرار داد و چگونه بالا برد.!»
3- گویی این عارضه مسری است و زراندوزان و جاه طلبان و معاندان و دشمنان خاندان رسالت و امامت بر مشی ظلمانی و نفهمی و جهالت تاریخی خود اصرار دارند. چرخه روزگار به دوران متوکل عباسی رسیده است و هر چند از عاشورای 61 هجری 176 سال سپری شده است اما در برابر نام و خط حسین(ع) آنچنان عرصه را تنگ می بیند که در سال 237 هجری دستور می دهد قبه ضریح امام حسین(ع) را در کربلا و همچنین خانه های بسیاری که در اطراف ساخته بودند خراب و با زمین یکسان نمایند و سپس فرمان می راند که آب به حرم امام حسین(ع) ببندند... این گستاخی به طمع براندازی نام حسین(ع) تا جایی ادامه می یابد که طبق دستور متوکل بر زمین قبر مطهر امام(ع) شخم زده و زراعت می کنند تا به کلی اسم و رسم مزار فراموش شود...(مقاتل الطالبین صفحه 395 به نقل از کتاب شیعه در اسلام علامه محمدحسین طباطبایی ص 226 و 227)
4- تأملی بر تاریخ اسلام نشان می دهد که در طول هزار و چند صد سال پس از عاشورا هر روز این جمله که گفته اند- والحق حکیمانه گفته اند- اسلام «محمدی(ص) الحدوث و حسینی(ع) البقاء» است بهتر درک می شود. همچنانکه این کلام نبوی که: «حسین منی و انا من حسین».
به گفته اهل فن حامل پیامی مهم و نویدی ماندنی است که «انا من حسین(ع): من از حسین هستم» یعنی بقای اسلام ناب نبوی(ص) در گرو عاشورای حسینی(ع) است که خط بطلانی بر تمام فرهنگ ها و گفتمان های جعلی و تحریفی کشاند برای همیشه تاریخ تا خط حق و شاخص حقیقت تابناک بماند.
از همین روی، جریان و جماعتی که می پنداشتند می توانند چهره اصیل اسلام ناب را مات نمایند- اگر ممات ممکن نیست- نفهمیدند که حضرت زینب- سلام الله علیها- برای تاریخ و آیندگان در مجلس یزید ترسیم کرد که: «فو الله لا تمحو ذکرنا و لاتمیت وحینا: ای یزید به خدا سوگند نمی توانی یاد آل محمد(ص) را از میان ببری و قرآن و وحی را براندازی».
5- با طلیعه انقلاب اسلامی که پرتویی از عاشورای حسینی(ع) است بار دیگر حرامیان و زیاده خواهان و قدرت طلبان تمامی توانمندی و پتانسیل خودشان را به صحنه آوردند تا «گفتمان انقلاب اسلامی» که ترجمانی از اسلام ناب است را به حاشیه رانده و پروژه براندازی یا تضعیف نظام جمهوری اسلامی را عملیاتی نمایند.
چاره کار را در مسخ این گفتمان دیدند و جماعتی را که سینه چاک اسلام آمریکایی بودند به گماردگی گرفتند و اینچنین شد که تئوریسین این جریان انحرافی فرهنگ شهادت را خشونت آفرین دانست!!، دیگری بی پروا نوشت که «تراژدی حسین بن علی(ع) مشابه تراژدی های آنتیگونه، تامس مور و جان پروکتور است!! و همین مدعیان اصلاحات در نشریات زنجیره ای خود القاء کردند که: «اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر» مربوط به گذشته است.!!
اینها تنها نمونه هایی از انبوه نوشته ها و گفته هایی بود که آن جریان و جماعت که سالوسانه از خط امام(ره) و ارزش ها دم می زد در راستای به حاشیه راندن و مسخ گفتمان برگرفته از عاشورا پیگیری می کرد.
6- سال پیش نیز در ادامه فتنه پس از انتخابات، فتنه گرانی که این بار آنها این نقش را به خیال خام خود برعهده گرفته بودند تا خط عاشورا و گفتمان انقلاب اسلامی را کمرنگ نمایند به هتک حرمت عاشورا پرداختند؛ سوت و کف زدند، پرچم ها و بنرهای یا حسین(ع) را به آتش کشاندند، به سوی نمازگزاران ظهر عاشورا سنگ پرتاب کردند و... اما توده های میلیونی مردم عاشورایی و ولایی ایران اسلامی در 9 دی به «هل من ناصر ینصرنی» ولی زمان خود پاسخ دادند و لکه ننگ هتک حرمت به عاشورا را پاک کرده و جریان نیمه جان فتنه 88 را در تاریخ نظام آرشیو کردند.
7- و بالاخره باید گفت علی رغم تمامی تکاپوها و تحرکات و کارشکنی های سلطه گران خارجی و فتنه گران داخلی، امروز نظام جمهوری اسلامی با عقبه «گفتمان انقلاب اسلامی» که ترجمانی از قرائت اسلام اصیل و نبوی(ص) است توانسته الگویی برای همه نهضت ها و جنبش های اسلامی و آزادیخواه باشد که اراده کرده اند یزیدیان زمان را به زیر بکشند. این که استراتژیست ها و سیاستمداران زبده و برجسته خارجی از سویی و رسانه های غربی از سوی دیگر صریحا اعتراف می کنند که در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی سردرگم و مستأصل شده اند ناشی از آن است که آنها هرچند بر قدرت نرم ایران گواهی می دهند همچنان که به عنوان نمونه، هافینگتون پست چندی پیش در مقاله ای تاکید کرد که قدرت نرم ایران، سدی در برابر آمریکاست اما به عمق این قدرت نرم و همچنین توان استراتژیک ایران اسلامی پی نبرده اند و نمی فهمند که اقتدار جمهوری اسلامی برگرفته از عاشورا و در امتداد آن است. براستی آیا این جمله امام راحل که «محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است» را آمریکایی ها و گمارده هایی که قصد براندازی اسلامیت نظام را کرده بودند می فهمند؟ یا این که تنها می خواهند بر مبنای فرمول های کسب قدرت مادی و استفاده از اهرم های رسانه و حزب و... تمامی قضایا را تحلیل کنند! به قول سیدحسن نصرالله دبیرکل عاشورایی حزب الله لبنان: «آمریکایی ها نمی دانند لبیک یا حسین یعنی چه؟ لبیک یا حسین یعنی این که در معرکه جنگ حاضر باشی اگرچه تنها باشی و حتی اگر مردم تو را رها کرده باشند و تو را متهم کرده باشند و تو را تنها گذاشته باشند... لبیک یا حسین یعنی تو و مال و زن و فرزندانت در معرکه جنگ باشید... لبیک یا حسین یعنی مادر، فرزندش را به کارزار جنگ و نبرد بفرستد و هنگامی که فرزندش شهید شد و سرش بریده شد و به سوی مادرش انداخته شد؛ مادرش آن را به خانه برده، خاک و خون را از آن پاک کرده و به او بگوید: از تو راضی هستم، خداوند روسفیدت نماید همانطور که مرا در روز قیامت و نزد خانم فاطمه زهرا روسفید کردی؛ این است معنای لبیک یا حسین».
البته این فرمانده عاشورایی تاکید می کند که: «لن نکون حمله الاکفان فقط و انما سنکون حمله الاکفان و السلاح: و اینگونه نیست که فقط کفن پوش باشیم بلکه ما کفن پوش و سلاح به دست خواهیم بود.» امروز آحاد ملت همچنان که در مقاطع مختلف و در تمامی بزنگاه های حساس ثابت کرده اند با قوت و با قدرت «لبیک یا حسین» را با زبان جان سر می دهند و قدرت نرم عاشورا در جان آنها شعله کشیده است.
جمهوری اسلامی:انتفاضه در موضع قدرت
«انتفاضه در موضع قدرت»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛این روزها انتفاضه فلسطین وارد بیست و چهارمین سال عمر خود شده است. در آذر ماه سال 1366 مردم فلسطین در اعتراض به ورود نخستوزیر وقت رژیم اشغالگر صهیونیستی به مسجدالاقصی، قیام کردند و این قیام مردمی سرآغاز حرکت خودجوش ملت فلسطین برای مبارزه علیه صهیونیستهای اشغالگر بود که تا امروز با سیر تکاملی خود توانسته گامهای مهمی در جهت پیشبرد آرمان فلسطین و تضعیف رژیم صهیونیستی بردارد.
مبارزات ضد صهیونیستی در فلسطین اشغالی تاکنون سه مرحله متمایز را طی کرده است.
اولین مرحله، قیام شیخ عزالدین قسام و یاران و همراهان او علیه اشغالگران انگلیسی بود که بعد از فروپاشی دولت عثمانی قسمتهای وسیعی از سرزمینهای عربی از جمله فلسطین را تحت سلطه خود در آورده بودند. شیخ عزالدین قسام، که یک روحانی اهل سوریه و تحصیل کرده الازهر بود و از سوریه به دلیل مبارزه علیه فرانسویها که سوریه و لبنان را در اشغال خود داشتند و او را تحت تعقیب قرار داده بودند به فلسطین هجرت کرده بود، با تکیه بر تعالیم اسلام به مبارزه علیه انگلیس برخاست و عدهای از جوانان مسلمان و جمعی از اهالی فلسطین او را یاری کردند و بعد از مدتی مبارزه مسلحانه توسط انگلیسیها محاصره شد و به شهادت رسید. این، یک نهضت اسلامی بود که میتوان آنرا ریشه و اساس نهضت اسلامی فلسطین نامید، چرا که بعد از شهادت شیخ عزالدین قسام آتش این قیام خاموش نشد و چهار دهه بعد از زیر خاکستر سر بر آورد و در قالب انتفاضه در برابر اشغالگران صهیونیست ایستاد.
مرحله دوم، مبارزات ملی گراها بود که بعد از تشکیل رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی به رهبری چند جوان فلسطینی از جمله یاسر عرفات شکل گرفت و تا سالهای دهه پنجاه به مدت سه دهه ادامه یافت. این بخش از مبارزات ضد صهیونیستی که تحت عنوان "سازمان آزادی بخش فلسطین" شکل گرفت هر چند به مزاحمی جدی برای صهیونیستها تبدیل شد، لکن به دلیل بی بهره بودن از تفکر دینی و تکیه محض بر ملی گرائی، دچار انحراف شد و سران آن از جمله شخص یاسر عرفات با صهیونیستها سازش کردند و آرمان فلسطین را زیر پا گذاشتند.
در این مرحله، رژیم مصر به سرکردگی "محمد انورالسادات" که بعد از جمال عبدالناصر، رئیسجمهور مصر شده بود با امضاء قرارداد ننگین "کمپ دیوید" با رژیم اشغالگر قدس، ضربه محکمی به آرمان فلسطین وارد کرد و زمینه ساز خیانت یاسر عرفات شد. این سازش، موجب پیدایش تفرقه در جهان عرب در مورد مسأله فلسطین گردید و مردم فلسطین بشدت احساس تنهائی و خیانت کردند. در آن سالها رژیم پهلوی در ایران نیز با اشاره آمریکا روابط گرم و نزدیکی با صهیونیستها و انورالسادات داشت.
این وضعیت با قیام مردم ایران علیه رژیم شاهنشاهی و استعمارگران آمریکائی و انگلیسی همزمان شد و انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی به پیروزی رسید. مواضع روشن و قاطع امام خمینی در حمایت از آرمان فلسطین و مبارزه علیه رژیم اشغالگر صهیونیستی، توجه مردم فلسطین را جلب کرد و آنها از تجربه پیروزی یک انقلاب به نام اسلام و با شعار الله اکبر در ایران درس گرفتند و درصدد استفاده از این تجربه موفق بر آمدند.
مرحله سوم نهضت فلسطین اینگونه آغاز شد. مردم فلسطین با تمسک به اسلام و با استفاده از تجربه مردم ایران در انقلاب اسلامی، مبارزات خودجوش خود علیه صهیونیستهای اشغالگر را با تکیه بر اسلام آغاز کردند. این مرحله از نهضت فلسطین، که "انتفاضه" نقطه عطف آنست توانست تشکلهای قدرتمندی را با استفاده از نیروهای مردمی پدید آورد و مبارزات ضد صهیونیستی را از ابتدائیترین شکل آن به مراحل تکامل یافته و مؤثری ارتقاء دهد. سازمانهای مردمی و ذی نفوذی همچون "جهاد اسلامی فلسطین" به رهبری دکتر فتحی شقاقی و "حماس" به رهبری شیخ احمد یاسین از دل انتفاضه جوشیدند و توانستند نهاد ارزشمند "مقاومت" را شکل بدهند.
نقش مهم و تأثیرگذار انقلاب اسلامی ایران و حزب الله لبنان، که حمایت از آرمان فلسطین را در سرلوحه برنامههای مبارزات برون مرزی خود قرار دادند، در تقویت انتفاضه فلسطین و شکل گیری نهاد "مقاومت" یک واقعیت انکارناپذیر است.
آنچه توانسته مقاومت را با استواری و پیروزمندانه به پیش ببرد و به نماد پایداری ملت فلسطین تا زوال رژیم صهیونیستی تبدیل نماید، محتوای اسلامی آنست. در سالهای اخیر، این خاستگاه اسلامی مقاومت بود که توانست سرنوشت جنگ 33 روزه لبنان و جنگ 22 روزه غزه را به نفع حزب الله و مردم فلسطین رقم بزند و بر افسانه شکست ناپذیری ارتش رژیم صهیونیستی خط بطلان بکشد.
اکنون صهیونیستها در ضعیفترین وضعیت 60 سال عمر اشغالگری خود قرار دارند و مردم فلسطین از بیشترین امید به پیروزی نهائی و پایان دادن به عمر ننگین رژیم اشغالگر برخوردارند. انتفاضه مردم فلسطین در شرایطی وارد بیست و چهارمین سال عمر خود شده است که مسئولان جهاد فلسطین با قاطعیت تمام اعلام میکنند هیچ راهی غیر از انتفاضه را برای مقابله با اسرائیل غاصب نمیپذیرند. این، یعنی ملت فلسطین اکنون در جایگاهی از اعتماد به نفس و قدرت عمل قرار دارد که به پیشنهادهای سازش اعتنائی نمیکند و اطمینان دارد که با تکیه بر اسلام و اراده خود میتواند آرمان فلسطین، که آزادی قدس و کلیه سرزمینهای اشغالی و زوال رژیم اشغالگر صهیونیستی است، را تحقق بخشد.
رسالت:بازخوانی یک بیانیه
«بازخوانی یک بیانیه»عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد کاظم انبارلویی است که در آن میخوانید؛بیانیه مشترک جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت مبارز در 8 بند منتشر شد. این بیانیه در پی نشست روسای جامعتین با جمعی از فعالان و چهرههای برجسته اصولگرا انتشار یافت.
حضرات آیات مهدوی کنی و محمد یزدی، دبیر جامعه روحانیت مبارز تهران و رئیس شورای عالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم این بیانیه را امضاء کردهاند. تحلیل بیانیه و بازخوانی بندهای آن خالی از لطف نیست.
1- نفس نشست جامعتین با حضور فعالان سیاسی و چهرههای برجسته اصولگرایی حکایت از یک تحرک تازه سیاسی در کشور با محوریت روحانیت دارد. جامعتین در این ورود، وحدت و همگرایی اصولگرایان را به عنوان پایه و مایه اصلی وحدت ملی نمایندگی میکنند. تاکید بیانیه روی واژه «خواص بصیر» نشان دهنده آن است که این حرکت در اندازه ملی مرزبندی شفاف و مشخص با «خواص غافل» و نیز برخی «خواص فتنهگر» دارد.
2- حمایت قاطع جامعتین از همه اصولگرایان در بیانیه مشترک نشان دهنده آن است که ورود روحانیت به عرصه سیاسی برای صیانت از «اصول» است و از ورود به چالشها و رقابتهای درون گفتمانی اصولگرایان پرهیز دارد.
لذا روحانیت در نقش جدید خود در سپهر سیاست ایران، یک مفهوم دربرگیری و فراگیری را دارد و همه کسانی که دل در گرو اسلام و انقلاب، امام و رهبری دارند مشمول چتر حمایتی روحانیت میشوند.
3- بیانیه در آسیب شناسی «فتنه» روی «فتنهانگیزی بین قاطبه مردم، مردم و نخبگان، مردم و حاکمیت» از سوی دشمنان تاکید دارد و پرچم بیدارباش و هشدار را بلند کرده است.
بیانیه از همت ویژه جامعتین مبنی بر تشکیل کمیتهای برای مقابله با فتنه و نیز سرعت بخشیدن به روند وحدت و همگرایی «اصولگرایان» و «خواص بصیر» خبر میدهد.
4- بیانیه مشترک جامعتین در حقیقت یک فراخوان از فعالان عرصه سیاست بر محور اصولی است که رهبر معظم انقلاب در باب اصولگرایی ترسیم کردهاند. لذا اصولگرایان را هوشمندانه از محور بودن جامعتین پرهیز داده و همگان را برای وحدت وهمگرایی به «خیمه ولایت» ارجاع داده و التزام و اعتقاد عملی به آن را خواستار شده است. بیانیه مشروعیت حرکتهای سیاسی را در التزام به ممشای ولایت فقیه میداند.
5- بیانیه از تلاشهایی که تاکنون از سوی اضلاع اصولگرایی برای وحدت و همگرایی صورت گرفته تقدیر میکند و خواهان پیگیری و برداشتن گامهای نو و موثر در این قلمروست.
تحرک جدید سیاسی جامعتین با عنایت به بند دو همین مقاله به منظور ورود به چالشهای سیاسی به عنوان یک ضلع در کنار دیگر اضلاع اصولگرایان نیست بلکه ورود حمایت آمیز در تصمیمگیری و تصمیم سازیهایی است که مورد اجماع همه اضلاع اصولگرایی قرار میگیرد.
لذا در بند دو بیانیه مشترک تاکید شده است: «روحانیت نه به عنوان یک حزب یا یک گروه سیاسی، بلکه به عنوان یک جریان مستقل اسلامی و دینی متعلق به همه کسانی است که اسلام را با همه وجود پذیرفتهاند.»
روحانیت در شرایط کنونی یک نقش ناصحانه، مشفقانه و پدرانه برای خود تعریف کرده است. مواضع حمایت آمیز آن مشمول همه اضلاع اصولگرایی است که به آرمانهای امام و انقلاب پایبندند.
شایددلیل عمده این رویکرد آن باشد که انقلاب و روحانیت طی سه دهه گذشته موفق شده است رجال سیاسی، احزاب و گروههایی مومن به اسلام و مردمی بصیر را تربیت کند که نگرانی از نوع رقابت و نتایج رقابتها نداشته باشند.
انقلاب پس از پوست اندازی سال88 و افشای چهره نفاق جدید وارد دهه جدیدی از حیات خود شده، در این دهه تنها گفتمان پیشرفت، خدمت و عدالت بر رقابتها سایه دارد.
هر کس خارج از این گفتمان عمل کند به طور طبیعی از گردونه رقابتها حذف خواهد شد.
امروز به همت مقام معظم رهبری حرکت قطار انقلاب روی ریل «عقلانیت اسلامی» و «کارآمدی» به سرعت به سوی پیشرفت و عدالت در حرکت است. هر کس غفلت کند جا میماند و هزینه حذف خود را خود باید پرداخت کند.
6- بدون شک اصولگرایان در ماموریت تازه خود در دهه پیشرفت، خدمت و عدالت نیاز به بازخوانی و بازتولید مفهوم اصولگرایی دارند.
بیانیه مشترک از این مهم غفلت نکرده است لذا نوید آن را داده است که بزودی «باز تعریف جامع از اصولگرایی» را که محصول کار کمیته مشترک جامعتین میباشد، منتشر کند. انتشار دیدگاه جامعتین پیرامون باز تعریف اصولگرایی افقهای همگرایی و وحدت را شفافتر میکند. این خود گامی برای کارکرد جدید روحانیت و نسبت آن با اصولگرایان و ماموریتهای تعریف شده برای خدمت بیشتر به مردم است.
مردم سالاری:یک بام و دوهوای آلودگی هوا
«یک بام و دوهوای آلودگی هوا»عنوان سرمقالهی روزنامهی مردم سالاری به قلم حمیدرضا شکوهی است که در آن می خوانید؛در مورد آلودگی هوای تهران و شهرهای بزرگ به ویژه طی دو هفته اخیر مطالب متعددی نوشته شده و این طور که به نظر می رسد از فردا با وزش باد یا بارش باران، این مشکل رفع می شود. اما طی این مدت اتفاقاتی رخ داد که مرور آنها تعجب برانگیز است و البته می تواند مایه عبرت هم باشد;هرچند که تجربه نشان داده ما کمتر از این مسایل عبرت می گیریم.
1-تردد خودروها در کل تهران زوج و فرد شد و مسوولا ن با ذوق زدگی از کاهش ترافیک سخن گفتند و حتی برخی اعلا م کردند که می توان این طرح را به کل سال تسری داد. غافل از این که حتی می توان برای کاهش ترافیک و به تبع آن آلودگی هوا نه فقط زوج و فرد، بلکه طرح ترافیک را هم به کل شهر افزایش داد تا هم ترافیک کاهش یابد و هم شاید آلودگی هوا کم شود. گویا مدیریت یعنی این که به جای توسعه حمل ونقل عمومی در شهرها و تسهیل رفت وآمد مردم بدون خودروی شخصی، مدام محدودیت جدید ایجاد کنیم.
در چنین شرایطی، چه کسی می تواند پاسخگوی دارندگان خودروها باشد که عوارض خودرو را برای یکسال پرداخت می کنند و آنگاه مجبورند فقط در نیمی از سال به خیابان بیایند؟ آیا عوارض آنها هم نصف می شود؟ البته این نوع مدیریت ها در حوزه های دیگر هم دیده می شود. اگر زمستان سردی داشته باشیم، به دلیل افزایش مصرف، گاز قطع می شود و اگر زمستان معتدلی داشته باشیم، تابستان سال بعد، با کمبود آب و به تبع آن برق مواجه می شویم...
2-جالب است که تردد خودروها را زوج و فرد می کنیم اما بعدا اعلا م می کنیم که مشکل آلودگی هوا، بنزین خودروها نیست، بلکه بخاری های گازسوز است! آقای رویانیان برای این موضوع، چه پاسخی دارند؟ آیا با فرافکنی مشکلی حل می شود؟
3-معلوم نیست از کجا به فکر مسوولا ن افتاد که چند هواپیمای آب پاش به آسمان تهران بفرستند تا با آب پاشی، آلودگی هوا را کاهش دهند! هیچ کس هم پیدا نشد به انتقادها پاسخ دهد که این آب پاشی ها چه تاثیری در آلودگی هوا داشت و اصلا منشا» این فکر کجا بود؟
4- چند روز اول که هوا آلوده شد، دولت تصمیم گرفت روزهای آخر هفته را که خودش هم به تعطیلی متصل می شد تعطیل اعلام کند اما در روزهایی که بنابر آمار رسمی آلا ینده ها، میزان آلودگی هوا بیشتر بود، خبری از تعطیلی نشد. البته ما معتقدیم که با تعطیلی، مشکلی حل نمی شود اما چطور است که روزهای آخر هفته متصل به تعطیلی، به دلیل آلودگی هوا تعطیل اعلا م شد و در روزهای دیگر که هوا آلوده تر بود، تعطیل اعلا م نشد؟ از دو حال خارج نیست: یا تعطیلی ها بیهوده است، یا این که معیارهای ما برای سنجش آلودگی صحیح نیست. جالب اینجاست که پس از برگزاری چندین مسابقه فوتبال در لیگ برتر در تهران، ناگهان روز جمعه تصمیم می گیرند مسابقه تیم های فوتبال استقلا ل تهران و شهرداری تبریز برگزار نشود و بعد در روز شنبه که هوا آلوده تر از جمعه است، بازی را برگزار می کنند! این هم، پیامد همان اعلا م تعطیلی توسط دولت است.
5- در میان تمام راهکارهایی که برای حل مشکل آلودگی هوا وجود دارد، آن چیزی که به نظر می رسد از کمترین میزان اهمیت برخوردار بود، توسعه سامانه حمل ونقل عمومی است. گویا تعطیل کردن های یک روز در میان و آب پاشی آسمان و زوج و فرد کردن تردد خودروها مهمتر از تجهیز ناوگان حمل ونقل عمومی است. البته همانطور که در ابتدا ذکر کردم، از فردا که به مدد باد و باران، آلودگی هوا کمتر می شود، اطمینان داشته باشید باز هم همه چیز به دست فراموشی سپرده می شود تا باز هم مشکل آلودگی هوا، در مقطعی دیگر جلوه کند.
من نمی دانم مسوولا ن در مقابل کسانی که به دلیل آلودگی هوا دچار بیماری شده اند یا در آینده به هزار ویک مرض غیر قابل درمان مبتلا می شوند چه پاسخی دارند؟ و اگر این یک بام و دوهوا در مقابل آلودگی هوا، اهمال نیست پس چیست؟
تهران امروز:آلودگی امسال را باران میبرد سال دیگر چه؟
«لبیک یا حسین(ع) یعنی...»،«انتفاضه در موضع قدرت»،«بازخوانی یک بیانیه»،«یک بام و دوهوای آلودگی هوا»،«آلودگی امسال را باران میبرد سال دیگر چه؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی تهران امروز به قلم حسن احمدی است که در آن میخوانید؛بنابر پیشبینی و اعلام سازمان هواشناسی، امروز پس از قریب به 40 روز، آسمان تهران با باران و ریههای شهروندان با هوای نسبتا پاک، آشتی میکند. این البته به آن معنا نیست که قهری میان مردم و هوای پاک بوده باشد. بلکه امروز قطرههای بیشمار باران به وقت عصر تهران از دل ابرها میآیند تا واسطهای باشند میان انتظار 40 روزه مردم و تنفس هوای پاک و پایانی باشند بر سرفههای بزرگترین کلانشهر امالقرای اسلام.
در این روزها، آلودگی هوا و غبار متراکم غنی از انواع گازهای خطرناک، موضوع مورد توجه مجریان، مسئولان، رسانهها و مردم بودند. طرحهای تکراری مثل تعطیلی تهران و طرحهای خلق الساعهای مثل خیس کردن گوشهای از ابر عظیم آلودگی با هواپیماهای کوچک و ... به اجرا درآمدند اما نتیجه و حتی توصیه مسئولان، صرفا نشستن در انتظار باران بود.
این انتظار، امروز به سر میرسد اما آیا طرحها و تدبیرهایی برای اسفند 89، پاییز 90 و پاییز و زمستانهای دیگر به جریان خواهد افتاد؟ اگر روزگار به همین منوال بگذرد که امسال گذشت و اگر طرحهای مبارزه به همین سان باشد که امسال دیدیم باید از اکنون برای بارش پاییزی سال آینده دست به دعا شد.
آلودگی هوا برخلاف سایر بلایا که طبیعی و گاه غیرقابل پیشبینیند، هم طبیعی نیست و هم قابل پیشبینی است. کیست که نداند پاییز و آلودگی هوای تهران، سالهاست که همزاد هم شدهاند. کیست که نداند آلایندگی خودروها بیشترین نقش را در محروم ساختن شهروندان از هوای پاک در اختیار دارد. کیست که نداند هر اتوبوس برابر با دهها خودروی شخصی و هر واگن مترو برابر با صدها خودروی شخصی در حمل و نقل عمومی نقش دارد.
از این پرسشها و پاسخهای بدیهی، دهها نمونه دیگر را میتوان برشمرد. اما حاصل آن چه بوده است؟ 33 روز هوای هشدارآمیز برای تهرانیها میلیاردها ریال افزایش هزینه سلامت و برای کشور، میلیونها دلار تحمیل هزینههای ناشی از تعطیلی، مبارزه غیر کارشناسی با آلودگی هوا و ... بوده است.
امروز و فردا باران، همه ناکارآمدیها و ناکامیها را از چهره شهر میزداید، نفسها را تازه میکند و روزی تازه را آغاز میکند. امید است که دیگر کثیفترین جمعه تهران، کثیفترین شنبه تهران و ... تکرار نشود.
برای پایان دادن به این سامانه نامناسب، برنامههای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت لازم است. آنچه امسال اجرا شد در حد برنامههای اضطراری و کوتاهمدت بود و نبود برنامههای طولانیمدت و اولویت دادن به آنها بر این آلودگی افزود.
توسعه حمل و نقل عمومی و سیاستگذاری مناسب در این زمینه، بهترین و در عین حال کمهزینهترین برنامه میانمدت و بلندمدت است که اسیر تنشهای مدیریتی و اختلافات سیاسی شده است. فشار بر خودروسازان برای افزایش کیفیت محصولات و کاستن از میزان آلایندگی و مصرف سوخت و توسعه زیرساختی شبکه حمل و نقل عمومی و ... از دیگر راهکارهایی است که باید مورد توجه قرار گیرد تا در میان ابر و مه آلودگی به اجبار تن به طرحهای خامی چون آبپاشی مقطعی نداد.
سیاست روز:ریشههای مفاسد اقتصادی ایران در کجاست؟
«ریشههای مفاسد اقتصادی ایران در کجاست؟»عنوان سرمقالهی روزنامهی سیاست روز به قلم بیژن کیامنش است که در آن میخوانید؛موضوع فساد ومبارزه با مفاسد اقتصادی بحث کهنهای است که همه ساله از سوی برخی از مقامات کشور مطرح میشود. طرح این دست موضوعها که دربرخی مواقع با رنگی غیر حقوقی انجام میگیرد، معمولا چند روزی به تیترهای جنجالی رسانهها تبدیل میشوند اما پس از گذشت مدتی ، این موضوع با همان ناگهانی که در روزهای نخست مطرح شده بود، دوباره به فراموشی سپرده میشود. روال همیشگی این موضوع، به دلیل تکرار و کم اثر بودن بحثهایی که در این خصوص به میان میآید، معمولا کمترین طنین و بازتاب را در جامعه دارد.
درحالی که تا پیش از این مقوله مبارزه با مفاسد اقتصادی آن چنان در میان مردم کوچه و بازار با اهمیت تلقی میشد که برخی از مسئولان برای جذب حداکثری آرای مردم، این موضوع را به شعار تبلیغاتی خود تبدیل میکردند.
اما تجربه روزمره مردم پس از گذشت سالها حاکی از آن است که موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی پیش از آنکه به ارادهای عمومی تبدیل شده باشد، معمولا از رنگی سیاسی برخوردار است. به همین خاطر مبارزه با مفاسد اقتصادی و طرح آن از سوی مقامهای ذی نفوذ کشور، چندان هیجانی در سطح جامعه ایجاد نمیکند. اما نکته مهمتری که در این زمینه به واکنش تقریبا خنثای مردم میانجامد ، در دلایل و ریشههای بروز مفاسد اقتصادی نهفته است. زیرا به طور طبیعی مردم کوچه و بازار کشور دریافتهاند که ریشه وقوع مفاسد اقتصادی معمولا با طرح شعارهای ناگهانی و احساسی حل نمیشود. حتی طرح شعاری موضوعهای بسیار اساسی میتواند به پیچیدگی بیشتر موضوعات بینجامد. پیچیدگی که امکان و احتمال حل آنها را دشوارتر نیز خواهد کرد. زیرا ریشه مفاسد اقتصادی در ایران پیش از آنکه به سلامت و پاکدستی افراد ارتباط داشته باشد، به خاطر اقتصاد دولتی کشور است.
اقتصاد ایران در دو دهه اخیر رشد بالایی را در مسیر دولتی شدن طی کرده است. هرچند که در یک دهه اخیر حرکت آن سریعتر نیز شده است. به طوری که هم اکنون 83 درصدد اقتصاد کشور دولتی است. بنابراین در حالی که دولتی بودن اقتصاد یک کشور مهمترین و اصلیترین دلیل شکلگیری مفاسد اقتصادی است، معمولا بحثهایی که به صورت شعاری و احساسی در خصوص مفاسد اقتصادی انجام میگیرد از این یگانه عامل اصلی به شدت چشمپوشی میشود.
به هرحال با توجه به دلایل روشن و مشخص وقوع مفاسد اقتصادی، به نظر میرسد که بحث در زمینه مفاسد اقتصادی در روزهای اخیر ممکن است چندان منشا اثر واقع نشود و نتواند پرده از روی اصلیترین ریشههای یک معضل قدیمی را در کشور به یک سو بزند. در حالی که یکی از موانع اصلی پیشرفت کشور را می باید در مفاسد اقتصادی جست و جو کرد.
ابتکار:آیتالله وحیدهدف نیست، این سناریو برای مرجعیت است
«آیتالله وحیدهدف نیست، این سناریو برای مرجعیت است»عنوان سرمقالهی روزنامهی ابتکار است که درن میخوانید؛نوشتهای کوتاه و عجولانه در سایتی سیاسی درباره سخنان اخیر آیتالله وحید خراسانی، اگرچه فینفسه بیاهمیت و سطحی به نظر میآید، اما پیام آن بس بزرگ است و از شکلگیری گفتمانی حاشیهای خبر میدهد که سازمان تشیع را بر محور نهاد مرجعیت نمیپندارد و باورهای خود را عین دیانت میداند و به دنبال انقلابی در سازمان تشیع است.
اگرچه در تک تک کلمات نوشته مذکور توهین دیده نمیشود، اما از باوری جدید میان جریانی خبر میدهد. باوری که مرجعیت را آنچنان دوست میدارد که همچون اینان بیندیشد، سخن بگوید و برای این و آن هورا بکشد یا لعن و تکفیر بگوید. این جریان، مرجعیت را در قالب نهاد نمیبیند، مرجعیت را یک عالم دینی میبیند که اگر رهرو دغدغههای آنان باشد، قدمش بر روی چشم و اگر همچون آنان نباشد، باید نقد شود و در حصارهای کوچک گام بر دارد.
این تلقی در گفتمان کلاسیک تشیع جایگاهی ندارد، بلکه همواره در حاشیه، این گفتمان رخ نموده و البته پس از اندک زمانی مراسم ارتحالش برگزار شده است. در تاریخ تشیع، اینان به عنوان دایههای مهربانتر از مادر ظهور کردند که خود را مذهبیتر از بزرگان دین به تصویر کشیدهاند و برخی از عالمان را به اشتباه در درک مسائل دینی متهم کردهاند.
این گفتمان حاشیهای، برای نهاد مرجعیت وظیفه درنظر میگیرد و تکلیف را به او گوشزد میکند؛ همچنان که در این نوشته کوتاه و کوچک سایت مورد نظر، بارها از «انتظار میرود» استفاده شده است. وقتی تاریخ را ورق میزنیم، میبینیم که مثلا فلان طلبه یا شخص مدعی تدین، مرجعیت زمانه خود را با الفاظی درشت خطاب میکند و در مقابل برای عالمی دیگر زبان به مدح و ثنا میگشاید؛ این نمونه ای از رفتارهای هواداران گفتمان حاشیهای است. این گفتمان معتقد نیست که نهاد مرجعیت محور سازمان تشیع است. بلکه آنچه رهبران و بانیان آن، از قرآن و اسلام و کلام ائمه(ع) میفهمند، را شریعت و دیانت میپندارند و هر آن کس با فهم آنان فاصله داشته باشد، گویا از منش و روش ائمه هدی(ع) خارج شده است.
اما گفتمان کلاسیک تشیع محوریتاش بعد از غیبت امام عصر(عج)، بر اساس نهاد مرجعیت حفظ شده و قوام یافته است. در این گفتمان اگرچه هر فرد مرجعی واحد دارد و از نظر دیگر مراجع تبعیت نمیکند، اما به نهادی به نام «مرجعیت» وفادار هستند و آن را تکریم و تثبیت میکنند. در این گفتمان، سازمان تشیع را مرجعیت راهبری میکند؛ چه مرجعیت عامه و چه مراجع متعدد. در این گفتمان عمود خیمه تشیع را نهاد مرجعیت تشکیل میدهد و هواداران آن، خلل در این نهاد (به رغم امکان وجود اشکال در نظرات مراجع) را باعث سست و نحیف شدن سازمان تشیع قلمداد میکنند.
از این رو، پس از مقاله توهین آمیز روزنامه اطلاعات در 17 دی 56، با عالمان و مراجع تقلیدی روبرو میشویم که به رغم تفاوتنظر با آرای امام خمینی در جبهه واحدی کنار ایشان ایستادند و اعتراض کردند و با طلبههای انقلابی همراهی کردند. این رفتار نشان از آن داشت که اقدام رژیم پهلوی فقط به عنوان یک رفتار سیاسی قلمداد نشد، بلکه حمله به کیان نهاد مرجعیت برشمرده شد. این مسئله را میتوان در اطلاعیهها و سخنرانیهای مراجع و علمای وقت دید.
در گذشته گاهی چنین واکنشهایی درباره برخی مراجع بروز یافته و حتی به تندی هم کشیده شده است. اما این بار این نوشته از آن جهت حائز اهمیت و تاثیرگذاری است که مرجعی مورد خطاب قرار میگیرد که آنچنان سیاسی نیست تا منتقدان سخن از آن بگویند که انتقاداتشان یا خواسته هایشان به بخش سیاسی جایگاه آن مرجع مربوط است و در این عرصه او همچون دیگران است! بلکه این بار انتقاد از آن جهت است که مرجعی درباره بحثی کاملا مذهبی اظهارنظر کرده و از اشکال بر عملی سخن گفته است. یعنی یک مرجع تقلید درباره نشان دادن تصویر یکی از بزرگمردان تشیع –حضرت عباس(ع)- در فیلمی اعلام نظر کرده است.
انتقاد از این است که چرا ایشان در این باره سخن گفته و در مورد دیگری حرفی نزده است. پس این گزاره نشان از آن دارد که بر اساس باور مدافعان و ناشران این نظرات، میتوان به نهاد مرجعیت گفت فلان عمل را بکن یا نکن. این باور کاملا در مقابل نظریه مرجعیت در سازمان تشیع است. چراکه این سازمان از قدیم الایام توسط مرجعیت راهبری میشده و او بوده که به شیعیان میگفته است: کدام عمل حرام است و کدام حلال یا کدام مباح است و کدام کراهت دارد.
از این رو، گفتمان حاشیهای کاملا حسابشده به مهمترین اصل کانونی سازمان تشیع بر محوریت مرجعیت اشاره داشته و نظریه جایگزین خود که گروههای ذی نفوذ به عنوان محور سازمان تشیع شناخته شوند و مرجعیت بر فراز آنان رفتار نکند، را در قالب متنی کوتاه، معمولی و از منظر ظاهری، بیاهمیت ارائه کردهاند؛ یعنی به دنبال انقلابی ساختاری در سازمان تشیع هستند.
البته در گذشته همواره گفتمان حاشیهای که میرا بوده است، را افرادی راهبری میکردند یا بنیان میگذاشتند که طلبه یا روحانیون متوسط الحالی بودند اما در این روزگار بر جای این افراد بیشتر مکلاهای دانشگاهی که مطالعاتی در متون دینی داشتهاند و از فضای عمومی متدین و متشرع شناخته میشوند، شکل میدهند.
اینان در پروسه رشد شخصیت اجتماعیشان معمولا با کانونهای مذهبی مرتبط بودهاند و گوشههایی از احکام اسلامی را از زبان احکامگویان یا ریشسفیدان محله خود شنیدهاند و طی سالیان، خود نیز به مطالعات پراکنده در متون دینی پرداختهاند. بنابراین امروز احساس میکنند همچون عالمان دینی میتوانند مسائل دینی را بفهمند و اعلام نظر کنند.
از سوی دیگر، چونکه با محیطهای اجتماعی مرتبطند، میزان تاثیرگذاری خود را بیش از دیگران فرض میکنند. لذا اندک اندک در مسیری گام بر میدارند که خواسته یا ناخواسته مبدع خرده گفتمانی میشوند که نهاد مرجعیت را محور سازمان تشیع نمیداند و ایدئولوژی برگرفته از دانستههایشان نقش کانونی مییابد. از این رو، رقیب خود را مرجعیت شیعی قلمداد میکنند و گفتمان حاشیهای با گفتمان کلاسیک شیعی رقابت میکند.
آفرینش:مادی گرایی فزاینده
مادیگرایی فزاینده»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن میخوانید؛امروزه جهان با شتابی فزاینده به پیش میرود و کشور ها نیز در دور رقابتی قرار گرفته اند که هر یک میکوشند تا با توجه به پتانسیل های گوناگون خود راه رشد و ترقی را فراهم کنند در این حال کشور هایی موفق تر به رسیدن به مفهوم توسعه پایدار هستند که رشد انان بر اساس مفاهیمی بومی بنا شده باشد و صرف رفتاری تقلیدی از دیگر کشور ها به خود نگیرد در این بین تعریفی که بخشی از غرب از جامعه توسعه یافته به دست داده و دیگران را برای رسیدن به آن ترغیب می کند این است که جامعه توسعه یافته جامعه ای است که در آن همه چیز حول محور مادی و تمتع هر چه بیشتر از لذایذی که در کره زمین موجود است معنا شده در این رویکرد مادیات و توجه به اصالت انها مورد توجه بوده و نقش مسائل معنوی کم رنگ شده است به طوری که بر خی در غرب از آن به عنوان اصالت لذت یا ماده نام میبرند در این حال باید توجه داشت که کشور هایی نظیر ما که در فرایند توسعه قرار دارند همواره در معرض برداشت هایی یک جانبه از مفهوم رشد و ترقی هستند به این معنا که برخی تنها راه دستیابی به رشد را تقلید کورکورانه از روند رشد در غرب و حتی برداشته هایی ویژه خود از آن ارزیابی کرده و مفاهیمی مانند مادی گرایی فزاینده و مصرف گرایی بیشتر را مورد توجه قرارداده و اصولا جنبه های مثبت غرب را همانند تلاش بیشترو کار و ..را نادیده میانگارند .
در واقع در سالهای گذشته مادی گرایی همواره به عناوین جریانی خزنده در کشور ما رو به رشد بوده است به طوری که آمار ها ی مختلفی از پیامد های نگاه یک جانبه به غرب وروند توسعه و پیشرفت آن منتشر شده است به عنوان مثال کشورما اینک یکی از پر مصرف ترین کشور ها ست در حالی که مفهومی همچون کارو تلاش چندان جایگاه نهادینه شده ای در آن نیافته است در این بین غرق شدن اکثریت در بدست آوردن مادیات بیشتر وبیشترین هستند .
صرف در مادیات و لذت جویی ها و روی گردانی عملی از اخلاقیات و..از تهدیداتی است که آینده کشور را مورد هدف قرار داده است در این حال هر چند بخش اعظمی از مشکلات و ناهنجاری های اخلاقی و فرهنگی جامعه نتیجه عملکرد ضعیف و سوء و عدم تبیین صحیح جایگاه مفاهیمی همانند اخلاق و رفاه و توسعه مدیریت بخش های فرهنگی و تربیتی و اعتقادی و اقتصادی جامعه است که خود باعث برداشت های صرفا مادی گرایانه و تقلیدی از مفهوم توسعه و پیشرفت در بین بخشی از شهروندان ازمفهوم رشد و ترقی شده است که در واقع می تواند به این حد نسل جوان کشور آسیب برساند در این راستا باید گفت که هنوز این رویکرد در کشور ما و توجه به مادی گرایی فزاینده میتواند زنگ خطری باشد برای بخش های گوناگون جامعه چه اینکه مادی گرایی صرف همانند بسیاری از نمونه های خارجی تبعات بسیاری در پی خواهد داشت .
آرمان:انتشار اسناد ویکیلیکس و ضرورت هوشیاری
«انتشار اسناد ویکیلیکس و ضرورت هوشیاری»عنوان سرمقالهی روزنامهی آرمان به قلم سیدداود صالحی است که در آن میخوانید؛ انتشار صدها هزار سند درباره دستگاه دیپلماتیک ایالات متحده آمریکا توسط سایت ویکی لیکس بازتابهای مختلفی در سراسر جهان داشته است. این اسناد بسیاری از دولتهای کوچک و بزرگ جهان را نشانه رفته است و این امر موجب نگرانی صاحبنظران شده است.
وظیفه ما به عنوان دیپلمات این است که بر اساس تجربیات به دست آمده در حوزههای مختلف، همراه با صبر و به دور از هرگونه شتابزدگی به حل مسائل مبهم در رابطه با اسناد ویکی لیکس بپردازیم و تلاش کنیم از خطاهای احتمالی مصون بمانیم. ما باید با درایت و تفکر با مسائل برخورد کنیم .
اسپانیا و اسناد ویکی لیکس
روزنامه ال پائیس چاپ اسپانیا که در تمام کشورهای اسپانیایی زبان نفوذ دارد، در کنار نشریاتی چون گاردین انگلیس و اشپیگل آلمان از نشریات اروپایی هستند که نسخهای از اسناد ویکی لیکس دریافت کردهاند و به انتشار آنها اقدام کردهاند. بر اساس اسنادی که از سفارت آمریکا در مادرید از سال 2004 تاکنون در اسناد ویکیلیکس منتشر شده، دیپلماتهای آمریکا مطالب منفی و نادرستی در مورد رئیس دولت سوسیالیست این کشور گفتهاند.
بر اساس این اسناد دیپلماتهاى آمریکایی «خوسه لوئیس رودریگز زاپاتهرو» نخست وزیر سوسیالیست اسپانیا را، سیاستمدارى دانستهاند که منافع عمومى را فدای نتایج انتخاباتى میکند. بر اساس خلاصه سه هزار و 620 صفحه اسناد منتشره ازسوى ویکى لیکس، آمریکاییها از آغاز زمامدارى زاپاتهرو بر اسپانیا، او را یک مشکل اصلى براى سیاست خارجى خود دانستهاند. خروج نظامیان اسپانیایى ازعراق، بحران کوزوو، روابط اسپانیا با کوبا و ونزولا، روابط با کشورهاى مظنون به تروریست و برخى موارد تحت پیگرد قضایى ازجمله علل ایجاد فاصله میان دو کشور بوده است. ال پاییس به نقل از اسناد فاش شده در این باره همچنین اشاره میکند که پس از خروج نظامیان اسپانیایى از عراق روابط مادرید و واشنگتن آنچنان سرد شده بود که وقتى زاپاتهرو براى تبریک به بوش به مناسبت انتخاب مجددش، با وى تماس تلفنى گرفت، بوش حاضر به گفتوگو با وى نشد.
اسناد ویکی لیکس و روابط ایران و اعراب
در اسناد ویلکی لیکس همچنین از قول ملک عبدلله،پادشاه عربستان مطالبی علیه ایران آمده است.این موضوع قابل برداشت است که کشورهای عربی از اینکه مذاکرات ایران با 1+5 به سرپرستی آقای جلیلی به نتیجه برسد خشنود نیستند، این نگرانی خصوصا در کشورهای کوچک بیشتر است.
اسناد ویکی لیکس و ضرورت هوشیاری
آنچه مشخص است این است که چه اسناد منتشر شده توسط ویکی لیکس واقعی باشد و چه ساختگی، انتشار این اسناد میتواند جهتدار و هدفمند باشد. طراحان انتشار این اسناد به دنبال تاثیرگذاری در فضای موجود بین کشورهای منطقه و اجرای سیاستهای خودشان هستند. در حال حاضر آمریکا با مشکلات اقتصادی زیادی روبهرو است و به ویژه دموکراتها میخواهند به هر صورتی از شر مشکلات اقتصادی رهایی پیدا کنند. آنها به دنبال این هستند که با ایجاد موجهای اینچنینى، بحرانهای خود را مدیریت و کنترل کنند و نوعی جدید از یکجانبهگرایی در جهان را برقرار کنند.
از این رو آنها میخواهند دولتهایی که در مقابل این یکجانبهگرایی عمل میکنند را مهار کنند. یکی از این کشورها که اجازه نمیدهد آمریکا قدرت خود را به خصوص در منطقه حاکم کند ایران است. در رابطه با جمهوری اسلامی عموما القائات منفیای منتشر میشود. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت ایدئولوژیک در منطقه در مسیر توسعه اقتصادی با جدیت راه خود را پیش میبرد.
ایران دارای برنامهها، چشم انداز و رویکردهای 20 است و پس از پایان جنگ تحمیلی با موفقیت بازسازی کشور را دنبال کرده است و با تلاشهای متخصصان خود توانسته است به تکنولوژیهای پیشرفته دست یابد. از این رو تعدیل این نیرو در راس برنامههای آمریکا در منطقه قرار دارد و چالش هستهای ایران بهانهای برای مهار قدرت ایران محسوب میشود. در این ارتباط و با توجه به انتشار اسناد ویکی لیکس یکی از سناریوهای احتمالی در این مورد این است که مناسبات ایران را با دیگران به خصوص در منطقه به مخاطره بیندازند.
آنها به دنبال تخریب روابط ایران با کشورهای منطقه بهویژه همسایههای ایران هستند. از این رو رفع سوءتفاهمات موجود فیمابین از ضرورت بسیار بالایی برخوردار است. چرا که علیرغم اینکه جمهوری اسلامی ایران از قدرت ویژهای در منطقه برخوردار است در فضایی که سوءتفاهمها حاکم باشد، پتانسیلهای ایجاد مشکل بسیار زیاد خواهد بود.
به هرحال کارکرد دیپلماسی کاهش سوءتفاهمها و ازبین بردن فضای بیاعتمادی است. این موجب میشود که غرب از هدف خود که ایجاد اجماع علیه کشورمان است ناتوان باشد. از سوی دیگر مراکز پژوهشی و امنیتی باید کار کارشناسی کافی روی این اسناد و اهداف انتشار آن انجام دهند. در موضعگیریها نباید عجله کرد و باید پس از کار کارشناسی با هوشیاری با مسائل برخورد کرد، باید تمام تلاشمان را بکنیم و حواسمان جمع باشد تا راه و چاههای دنیای امروز را تشخیص دهیم.
دشمنان ما هر روز خدعه و نیرنگی جدید برای ما طراحی میکنند ولی نباید فراموش کرد که خداوند بر خدعه و نیرنگ و برنامههای دشمنان آگاه است. و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین.
دنیای اقتصاد:مسائل مدیریت بنگاههای اقتصادی پس از هدفمندسازی یارانهها
«مسائل مدیریت بنگاههای اقتصادی پس از هدفمندسازی یارانهها»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم یحیی آل اسحاق است که در آن میخوانید؛مقیاس و ظرفیت اقتصادی، بهکارگیری بهینه عوامل تولید و ترکیب صحیح آنها و ارزش اقتصادی عوامل در تحلیل هزینه – فایده و سودآوری بنگاهها نقش مهمیایفا مینماید.
ارزش عوامل تولید، شکلدهنده قیمت تمام شده محصول تولید و عرضه شده و تبیینکننده میزان بازدهی ناشی از سرمایهگذاری (بلند مدت و کوتاه مدت) در بنگاه اقتصادی است. با اجرای قانون هدفمندکردن یارانهها قیمت برخی از عوامل تولید بنگاههای اقتصادی بهطور مستقیم (مواد اولیه، سوخت، آب و برق و...) و غیر مستقیم (کالاها و دادههای واسطه) تغییر میکند، لذا از اثرات اجرای قانون تغییر الگوها و مدلهای اقتصادی تولید، تغییر سهم هزینه استفاده از عوامل مختلف تولید در قیمت تمام شده، جابهجایی منابع و به تبع آن تغییر ترکیب و سهم بازار کالاها و خدمات خواهد بود.
با توجه به تحولات ساختاری و اساسی در فرآیندهای تولید و الگوی اقتصادی حضور بنگاهها در بازارها لازم است با توجه به هدف نهایی قانون مذکور که اصلاح ساختارهای اقتصادی و تولیدی است، سازوکار مناسب برای پاسخگویی به شرایط جدید در فضای فعالیت برون، بین و درون بنگاهی اندیشیده شود. انرژی در تولید انواع خدمات و کالا به عنوان یک نهاده بسیار مهم مطرح است و لذا تغییر قیمت انرژی به سادگی هم موجب تغییر در محصول نهایی و هم تغییر در فرآیندهای تولید خواهد شد و این سبب خواهد شد تا مزیتها بین رشته فعالیتهای صنعتی، خدماتی و کشاورزی نیز تا حدودی جابهجا شود.
در بررسی برخی تجارب جهانی در اجرای روشهای اصلاح قیمتها مشاهده میشود که پیش از اقدام به رفع یارانهها در اکثر موارد، مقدمات و قوانین مربوط به الزام چنین اقدامات جبرانی پیشاپیش توسط نظام قانونگذاری تعیین شده است و به دقت مشخص شده که منابع جدید باید در کدام بخشها و به چه صورتی صرف شوند. نظر به عدم تجربه شرایط بعد از هدفمندشدن یارانهها توسط بنگاههای اقتصادی، بسیاری از آنها در پیشبینی وقایع آتی و یافتن روشهای بهینه رویارویی با فضای جدید، با ابهام و سر در گمی روبهرو هستند. چالش بنگاههای اقتصادی عمدتا بستگی به ترکیب قیمت حاملهای انرژی داشته و نیاز به دارا بودن تصویر شفاف و دقیقی از آن بیش از پیش ضروری بهنظر میرسد.
ابعاد مختلفی برای آثار تغییر قیمت انرژی در سطح بنگاهی متصور است:
- قیمت انرژی بهطور کاملا بدیهی فرآیندهای جاری تولید به ویژه منابع انرژی بر را دچار تغییر خواهد ساخت.
- قیمت تمام شده محصول تغییر و در بخش عرضه ترکیب محصول و در بخش تقاضا قیمت محصول تغییر خواهد کرد.
- تحولات در نظامات مدیریتی و حسابداری صنعتی بهوقوع خواهد پیوست.
- مزیت بین فرآیندهای کاربر، انرژیبر یا مبتنی بر فناوری جابهجا خواهد شد.
- تغییر قیمت انرژی میتواند مزیتهای نسبی در برخی از محصولات نهایی را تغییر دهد.
- جابهجایی ترکیب تولید در محصول بین انواع کالاهای سرمایهای، اولیه، واسطهای و نهایی صورت خواهد گرفت و به سمت کالاهای نهایی با ارزشافزوده بالاتر هدایت خواهد گردید.
- تقاضا برای نیروی کار دچار تغییر خواهد شد.
به طور کلی پنج عامل در میزان هزینههایی که یک بنگاه میتواند (از بخش ورودی خود به بخش خروجی خود منتقل کند)، قابل شناسایی است:
1-شوک هزینهها: اینکه یک نوع صنعتی به چه میزان از افزایش قیمت انرژی تاثیر میپذیرد.
2-نوع بازار: اینکه یک رشته فعالیت صنعتی در مقابل شوک هزینهها بنا به اینکه رقابتی یا انحصاری است چه حاشیهای از سود اقتصادی و چه قدرتی در قیمتگذاری خواهد داشت.
3-کشش تقاضا: اینکه با افزایش قیمت کالای تولیدشده در بازار یک صنعت، تقاضای آن چه واکنشی نشان میدهد.
4-نرخ ارز.
5-نرخ تعرفه: اینکه قیمت نسبی کالای خارجی در مقایسه با کالای مشابه داخلی در چه حدودی قرار میگیرد.
لذا:
(1) هرچه یک نوع فعالیت کمتر دچار شوک هزینهها شده باشد، انتقال هزینهها برای آن کمتر موضوعیت دارد.
(2) هرچه بیشتر انحصاری باشد، حاشیه سود بیشتری دارد و در مقابل شوک هزینهها ایمنتر است.
(3) هرچه کشش تقاضای آن کمتر باشد (کالای تولیدی آن ضروریتر باشد)، با افزایش قیمتها، تقاضای کمتری را از دست میدهد.
(4) هر چه نرخ ارز بیشتر و (5) نرخ تعرفه بیشتر باشد، رقابتپذیری بیشتری با کالاهای مشابه وارداتی (که خود تولید میکند) دارد.
سه بازه زمانی متفاوت برای مواجهه بنگاهها با تغییر قیمت انرژی را میتوان در نظر گرفت.
-کوتاهمدت، کارگاههای صنعتی فرصت جانشینکردن نهادههای تولید را ندارند، اما میتوانند بهعنوان یک استراتژی با تعطیلکردن برخی از ماشینهای فرسوده، مصرف انرژی خود را کاهش دهند. در کوتاهمدت، بنگاهها در واکنش به افزایش قیمت انرژی، بنا به مورد، کم یا بیش ماشینهای فرسوده خود را تعطیل میکنند، در نتیجه مصرف آنها از انرژی و تقاضای آنها برای نیروی کار کاهش مییابد.
هرچه یک نوع صنعتی بیشتر دچار شوک هزینهها شده باشد، انتقال هزینهها به لایه بعدی برای آن بیشتر موضوعیت دارد. این نوع صنعتی، هرچه رقابتیتر باشد، هرچه کشش تقاضای آن بیشتر باشد و هرچه نرخ ارز و تعرفهها کمتر باشد، قدرت کمتری در انتقال هزینههای خود از ورودی (هزینهها) به خروجی (قیمت تولیدات) دارد.
بنابراین، بنگاههایی که انرژیبری بالایی دارند در مقابل شوک قیمت حاملهای انرژی، در کوتاهمدت؛
(الف) کم یا بیش ماشینهای بیبازده و فرسوده خود را تعطیل میکنند؛ در نتیجه:
(ب) از سویی، تقاضای انرژی کاهش مییابد؛
(پ) و از سوی دیگر، تقاضای نیروی کار در بخشهایی از صنعت کاهش مییابد.
- میانمدت دورهای است که شوک در هزینهها مشاهده شده است و هر رشته فعالیتی بر اساس قیمتهای جدید، نهادههای تولید را با یکدیگر جانشین میکند و از این طریق جهتگیریهای جدیدی را برای کمینهکردن هزینهها اتخاذ میکند؛ اما هنوز فرصت پیدا نکرده است که خودش را به شکل کاملا بهینهای با شرایط جدید تطبیق دهد. در میانمدت، صنایع فرصت مییابند که نهادههای تولید را در واکنش به شرایط جدید، با یکدیگر جانشین کنند. با افزایش قیمت حاملهای انرژی تقاضای انرژی کاهش و تقاضای سرمایه افزایش مییابد. سرمایه تاحدودی جانشین انرژی و ماشینهای باصرفه جانشین ماشینهای فرسوده میشوند. تحقق جهتگیری صنایع در بهینهسازی ساختار هزینه، مشروط به سیاستهای جامع اصلاحی در مورد نرخ سود، نرخ ارز و شرایط مساعد در دسترسی به تکنولوژیهای جدید است. در میانمدت؛
(الف) تقاضای انرژی به میزان قابلتوجهی کاهش مییابد.
(ب) تقاضای سرمایه افزایش مییابد: صنایع انرژی را با سرمایه و ماشینهای فرسوده را با ماشینهای باصرفه جانشین میکنند.
(پ) مکمل بودن انرژی و نیروی کار، باعث کاهش تقاضای نیروی کار میشود؛ اما کانال دیگر تاثیرگذاری این است که با افزایش تقاضای سرمایه و افزایش قیمت سرمایه، تقاضا برای نیروی کار افزایش مییابد. در نهایت، مشکل بیکاری در قالب یک بسته جامع اصلاحات قابل بهبود است.
- بلندمدت جایی است که واکنش در مقابل شوک قیمت انرژی به تمامیصورت گرفته است و هر بنگاه از طریق «جانشین کردن کامل نهادهها» و «تغییر تکنولوژی»، خود را بهطور کاملا بهینهای با شرایط جدید وفق داده است. در بلندمدت، صنایع ساختار هزینه خود را بهطور کامل با قیمتهای جدید تطبیق دادهاند. همچنین تکنولوژی تولید خود را به سمت تکنولوژیهایی که در شرایط جدید صرفه بیشتر یا مزیت نسبی بالاتری دارند، تغییر دادهاند. ترکیب صنایع نیز دچار تغییراتی خواهد شد. در مجموع، با اصلاح قیمت حاملهای انرژی، بخشهایی از صنعت با حفظ نوع فعالیت، در ساختار هزینه و تکنولوژی تولید خود، تغییراتی ایجاد میکنند. این امکان نیز وجود دارد که بخشهایی از صنعت که شدت مصرف انرژی بالایی دارند، با اتخاذ استراتژیهای متفاوت نتوانند سودآوری خود را حفظ کنند و بهدلیل ناکارآمدی، مزیت رقابتی خود را از دست بدهند و با صنایع دیگری جایگزین شوند.
نقش دولت در این ارتباط تشویق، تحریک و افزایش بازدهی منابع از جمله سرمایه می باشد که از طریق هدایت و به خصوص تخصیص منابع در اختیار، به پربازدهترین فعالیتها و بنگاهها و تسهیل فرآیندهایی است که حرکت سرمایه را خصوصا از صنایع روبه تحلیل به نفع بازسازی صنعتی و صنایع برخوردار از مزیت رقابتی هدایت کند. از آنجا که سرمایه ثابت ماهیتا غیر متحرک است، تخصیص اثربخش منابع و تحرک دادن به سرمایه ثابت امری ضروری است، به ویژه به لحاظ اینکه سرمایه ثابت باعث شکلگیری فناوری است، فقدان تحرک آن موجب رکود و عقب افتادگی فناوری شده و در نتیجه به رقابتپذیری بنگاهها صدمه میزند. یکی از ابزارهای اقتصادی و قانونی در این زمینه، فعال سازی فرآیندی است که رویه ورشکستگی را هموارتر و شفافتر نموده، انتقال آرام منابع را میسر سازد تا در صنایع بیبازده راکد باقی نماند، زیرا ورشکستگی باعث از بین رفتن داراییهای فیزیکی نمیشود، بلکه صرفا باعث واقعیشدن ارزش آنها گردیده و به مالکان و مدیران جدید فرصت استفاده بهتر از داراییها را با قیمتهای واقعی میدهد. طبیعت رقابت نیز ایجاب می کند تا واحدهای مشکلداری که با اقدامات حمایتی موقت نتوانسته یا نتوانند راه برون رفت از مشکلات و بحران را یافته و در مدار فعالیت تولید اقتصادی قرار گیرند، واقعیت را پذیرفته و عرصه را در اختیار فعالان کارآمدتر قرار دهند. ارتقا و شدت رقابت دستاوردهای مفیدی در اقتصاد کشور دارد و پدیدار شدن بحران و ورشکستگی در بنگاههای غیرکارآمد و با ساختار مالی معیوب و بحران زده یک امر طبیعی و اجرای رویه ورشکستگی نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
همچنین بهبود وضعیت بنگاهها در گرو این است که شرایط برای سرمایهگذاری، ارتقای تکنولوژی و رقابت در بازارهای جهانی مهیا باشد. صنایع برای جانشین کردن انرژی با سرمایه و خرید ماشینهای باصرفهتر نیاز به سرمایهگذاری دارند و سرمایهگذاری تنها با وجود منابع مالی کافی قابل انجام است. ایجاد منابع مالی، خود تابعی است از نرخ سود و این بدان معنا است که انباشت موجودی سرمایه در صنعت، وابسته به سیاستهای دولت و بانک مرکزی در مورد نرخ سود است.
بهبود سرمایهگذاری نیاز به یک بازار مالی با منابع کافی دارد. تا زمانی که نرخ سود به صورت دستوری پایینتر از نرخ تعادلی آن نگه داشته شود، منابع مالی به اندازه کافی تامین نمیشود. در نتیجه، بهبود سرمایهگذاری در بلندمدت، وابسته به سیاستهای اصلاحی در مورد نرخ سود است. در غیر این صورت، گرچه کارگاههای صنعتی به سوی سرمایهگذاری بیشتر روی سرمایههای با انرژیبری پایین جهتگیری کردهاند، ولی در عمل بهعلت محدودیت بازار مالی، قادر به سرمایهگذاری بیشتر نخواهند بود. در نتیجه سیاستگذار با این مساله روبهرو است که چگونه نرخ سود تا نرخ تعادلی آن افزایش پیدا کند و در عین حال، هزینههای احتمالی این اصلاح کمینه شود. هزینه وام از دو جزء تشکیل شده است. جزء اول نرخ سود بانکی و جزء دوم هزینه دسترسی به وام است.
اگر نرخ سود به صورت دستوری پایینتر از نرخ سود تعادلی تعیین شود، گرچه جزء اول کاهش یافته ولی جزء دوم افزایش پیدا کرده است. در این صورت به علت ایجاد مازاد تقاضای وام (یا کسری عرضه وام) در عمل سهمیهبندی وام روی میدهد، نتیجه اینکه برای برخی بنگاههای اقتصادی، دسترسی به وام ممکن نیست. در این صورت برای این صنایع هزینه دسترسی به وام بینهایت است. در نتیجه اعمال نرخ سود دستوری نه تنها به سرمایهگذاری بیشتر در این صنایع کمک نمیکند، بلکه در عمل آنها را از دسترسی به وام محروم مینماید. رفع نرخ سود دستوری از طریق ایجاد تعادل در بازار مالی هزینه دسترسی به وام را در شبکه بانکی داخلی به حداقل میرساند و رفع موانع در جهت تعامل با شبکه بانکی خارج از کشور هزینه دسترسی به وامهای خارجی را کاهش میدهد.
موضوع دیگری که مشکل را پیچیدهتر میکند دخالت پنهان و آشکار دولت در تخصیص منابع است که محدودیت زیادی به ویژه برای بخش خصوصی ایجاد میکند.
اقتصاد مجموعه بههمپیوستهای از بازارها است و اصلاحات اقتصادی باید با توجه به تعادل توامان این بازارها صورت بگیرد. به همین منظور، در کنار اصلاح قیمت در بازار کالاها و خدمات (اصلاح قیمت حاملهای انرژی) اصلاحات در بازار سرمایه و بازار کار نیز ضروری است.
مسلم است کاهش تدریجی و حذف یارانههای انرژی در میان مدت و بلند مدت به نفع بالندگی اقتصاد خواهد بود ولی باید به خوبی توجه کرد که نگرشها و مداخلات اداری شکل یافته در مدیریت اقتصادی کشور که بخش عمدهای از آن خیلی آشکار نیست (برخلاف موارد مرتبط با نرخ کنترلی ارز و نظام سهمیهای و کنترل مقداری و قیمتی واردات که مداخلات مستقیم و مشهودی داشت) باید اصلاح و برطرف گردند تا هزینههای مبادله تولید و تجارت در کل حتی بیش از اثر افزایش هزینه ناشی از افزایش قیمت حاملهای انرژی کاهش یابد.
رقابت در بازار خارجی تابعی از سیاستهای دولت در مورد تعرفهها و سیاستهای مرتبط با نرخ ارز است.
وقتی تعرفه محصولات وارداتی که مشابه آن را لایه اول صنعت در بازار داخلی عرضه میکند، افزایش پیدا میکند، انحصار صنایع لایه اول افزایش مییابد؛ و از این طریق، هزینههای وارد بر صنایع لایه اول، کاهش و هزینههای وارد بر صنایع لایههای دیگر (که متقاضی کالاهای تولیدشده صنایع لایه اول هستند) افزایش مییابد. همچنین وقتی تعرفه کالاهای وارداتی که مشابه آن را لایه نهایی صنعت تولید میکند افزایش پیدا میکند، هزینههای وارد بر این صنایع کاهش مییابد در حالی که هزینههای بیشتری به خانوارها تحمیل میشود. در مجموع تعیین بهینه نرخهای تعرفه از مسائل مهم و قابل توجه در حفظ رقابت منطقی بنگاهها محسوب میگردد.
افزایش تجارت کالاهای واسطهای ساخته شده یکی از دلایل اصلی بیشی گرفتن نرخ رشد تغییرات تجارت جهانی (بالاخص صادرات) در مقایسه با تولید ناخالص جهانی است. بر اساس گزارش سازمان جهانی تجارت، سهم کالاهای واسطهای در تجارت کالایی بدون سوخت (بدون نفت و سایر سوختها) در سطح جهان در سال 2008حدود 40درصد و در اقتصادهایی چون چین، مالزی و تایوان بین 50 تا 70 درصد بوده است. یعنی بین نصف تا دو سوم تجارت خارجی این کشورها در سال مورد گزارش، کالاهای نیمه ساخته و واسطه ای بوده است.
یک عامل موثر در افزایش تقاضا برای خروجی صنعت، عرضه کالاهای داخلی در بازارهای خارجی است. تثبیت نرخ ارز، با افزایش واردات و کاهش صادرات، تقاضا برای کالاهای داخلی را کاهش میدهد و رکود صنعت را تشدید میکند. با کاهش تقاضای داخلی، درآمد بخش قابل توجهی از کارگاههای صنعتی کاهش مییابد؛ از سوی دیگر، با افزایش قیمت حاملهای انرژی، هزینه صنایع افزایش یافته است. در نتیجه، سود صنایع (درآمد منهای هزینه) کاهش مییابد. لذا افزایش قدرت رقابتپذیری صنایع در بازار جهانی ضرورت بیشتری پیدا میکند، اما در صورتی که نرخ ارز، متعادل نشود، رقابتپذیری صنایع داخلی با رقبای بینالمللی بهبود نمیباید. در نتیجه، اصلاح قیمت حاملهای انرژی، تنها در صورتی در بلندمدت به بهبود وضع صنایع منجر میشود که نرخ سود و نرخ ارز مناسبتر باشد و زمینه برای دسترسی به تکنولوژیهای جدید و جذب سرمایههای خارجی مهیا شود.
اگر قرار است قیمت انرژی در مقایسه با بازار منطقه رقابتی شود همزمان باید ابزارها و کانالهای دستیابی به منابع مالی جهانی و هزینههای آن نیز در همان مقیاس رقابتی شود تا تولید و صادرات تضعیف نشود و قدرت رقابتی خود را باز یابد: تسهیل تجارت (واردات و صادرات ) از طریق اعمال تعرفههای منطقی و متوازن (تسهیل واردات) و افزایش نرخ ارز (توسعه صادرات).
در کنار این جابهجایی قیمت، در صورت عدم دقت در تغییرات ستون مصارف و درآمد دولت، یک متغیر پیشبینی نشده دیگر نیز فرصت بروز مییابد و آن تورم ناشی از کسری بودجه جدید دولت است. بخشی از ستون هزینههای جاری دولت که در صورت عدم کنترل و مدیریت در دوران گذار میتواند درآمدهای ناشی از اصلاح یارانهها را خنثی نماید و درصورت اجرای بدون انضباط هدفمندکردن یارانهها میتوانند دستخوش تغییر شوند و هم به لحاظ سهم در بودجه و هم به لحاظ مقداری جابهجا شوند.
جهان صنعت:طلا و سقوط روزهای اخیر
«طلا و سقوط روزهای اخیر»عنوان سرمقالهی روزنامهی جهان صنعت به قلم رامین فروزنده است که در آن میخوانید؛ بازار طلا هفته گذشته شاهد اتفاقی نسبتا مهم بود. قیمت طلا در ابتدا به رکورد تاریخی بیش از 1432 دلار در هر اونس رسید و کمتر از یک روز بعد سقوط کمسابقه 50 دلاری را تجربه کرد. هرچند این کاهش قیمت در اثر گمانههایی مبنی بر بهبود وضع اقتصادی آمریکا و افزایش ارزش دلار به وجود آمد و تداومبخش به نظر نمیرسد، ما را با چند سوال تکراری مواجه میسازد.
اینکه آیا دوران طلا به عنوان یک دارایی ایمن به پایان رسیده است؟ آیا تاکنون شاهد حبابهای قیمتی بودهایم؟ و در ادامه با چه روندی مواجه خواهیم بود؟
طلای سرخ، طلای سیاه، طلای کثیف و دیگر اطلاقهای از این دست همگی به یک موضوع واحد اشاره دارند؛ اینکه هنوز در ادبیات عامه طلا اصلیترین مرجع نماینده ارزش است. با این تلقی چندان عجیب نیست اگر در دوران بحران مالی ایالات متحده یا بحران بدهی در اروپا سیل سرمایهگذاران برای حفاظت از داراییشان به سمت بازار طلا سرازیر شود و این مساله البته منحصربه سرمایهگذاران خرد نباشد که بانکهای مرکزی نیز در پی افزایش سهم طلا در سبد ذخیرهشان باشند.
از ابتدای سال 2010 تاکنون بیش از 341 تن (با احتساب خرید 180 تنی عربستان که در سالجاری اعلام شد) به ذخایر طلای بانکهای مرکزی جهان افزوده شده که در تداوم خالص افزایش 728 تنی سال قبل (با احتساب 454 تن خرید طلای چین در یک بازه شش ساله از سال 2003) بوده و نشان از رویکرد جدی بانکهای مرکزی به سمت خرید طلا دارد چراکه تا سالها پیش از آن خالص خرید بانکهای مرکزی منفی بود.
واقعیت آن است که هرچند اخبار پراکندهای از بهبود وضعیت اقتصادی آمریکا و نیز کمک به برخی کشورهای اروپایی به گوش می رسد، کماکان پیشبینی میشود افت قیمت طلا (که البته از آن تعبیر به سقوط نیز شده است) یک پدیده مقطعی باشد و در میانمدت رشد قیمت طلا تداوم یابد که البته ممکن است با افت مقطعی نیز مواجه باشیم. از سوی دیگر طی 40 سال اخیر قیمت طلا با رکود و کاهش حتی چندین ساله مواجه شده است و این یعنی نمیتوان به سودآوری و بازده آن دل بست. خاصه در شرایط فعلی که قیمت طلا در محدود 1400 دلار سیر میکند بعید به نظر میرسد رشد قیمت طلا با روند قبلی تداوم یابد. تحلیلهای خوشبینانه در ماههای گذشته بعضا احتمال افزایش قیمت طلا تا 3000 دلار در سالهای آتی را مطرح میساختند اما به تدریج با افزایش شواهد مبنی بر پایان بحران در اروپا و ایالات متحده به نظر میرسد پیشبینی محافظهکارانه افزایش قیمت به حدود 1500 تا 1600 دلار در بازه زمانی یک تا دوساله بهترین تخمین باشد و این یعنی طلا کماکان با روند صعودی (هرچند با شیبی کمتر از گذشته) به رشد ادامه خواهد داد.
مساله طلا جنبههای مغفول دیگری نیز دارد، نخست آنکه قیمت طلا تابع متغیرهایی است که بعضا به صورت کمی قابل اندازهگیری نیستند همچون سلیقه عموم و احساس نیاز به آن از سوی مردم به عنوان یک دارایی ایمن که در نتیجه نمیتوان به سادگی حد اشباع، خرید بیش از حد و تشکیل حباب در بازار طلا را دریافت. دوم آنکه با پیشی گرفتن تقاضای سرمایهگذاران برای خرید طلا از تقاضای جواهرسازان، برخی معتقدند امکان تشکیل حباب بیشتر شده و طلا نه به عنوان پوشش ریسک برای عموم مردم و خریداران خرد که به عنوان سرمایهای با هدف سودآوری مطرح و ریسک آن افزایش یافته است. با بازگشت بازارهای بورس جهانی به روزهای پیش از بحران و تثبیت رشد اقتصادی کشورهای توسعهیافته چنین تقاضایی احتمالا دوباره کاهش خواهد یافت و به نظر میرسد چنین روزهایی چندان دور نباشند.
در نهایت آنکه تغییر مشی بانکهای مرکزی برای خرید طلا اغلب تنها مربوط به دو سال اخیر بوده است و نمیتواند تکیهگاهی مطمئن برای تداوم تقاضای طلا باشد. با بهبود اوضاع بازارهای جهانی، سبد ذخایر بانکهای مرکزی ممکن است دوباره تغییر کند و این خبر خوبی برای خریداران طلا نخواهد بود.
طی بازه زمانی 1971 تاکنون، هرچند قیمت طلا از مرز حدود 37 دلار در هر اونس به بیش از 1430 دلار رسیده است اما سالهای بسیار پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. در ابتدای دهه 80 میلادی متوسط قیمت ماهانه طلا به 677 دلار رسید. اما پس از آن دوره دو دهه نزول آغاز شد و قیمت طلا در اوایل هزاره جاری به کمتر از 300 دلار در هر اونس رسید.
بنابراین اغلب رشدی که اکنون شاهد آن هستیم، مربوط به سال 2001 تاکنون است که طی آن با رشد پنج برابری قیمت طلا مواجه شدیم. کمتر از یک سال پیش در حالی که روند افزایش قیمت طلا شروع شده ولی هنوز با افزایش قیمتی به گستردگی امروز مواجه نبودیم، جورج سوروس، سرمایهگذار معروف آمریکایی در اجلاس داووس گفت: وقتی نرخهای بهره پایین هستند ما شرایطی برای گسترش حبابهای دارایی داریم و در حال حاضر این حبابها در حال گسترش هستند. آخرین حباب دارایی طلاست.
سقوط 50 دلاری چهارشنبه نشان از هیچ چیز ندارد جز آنکه احتمالا روزهایی که در آن طلا بیهیچ شکی پشتوانه داراییها بود به پایان رسیده است و باید کمی محافظهکارانهتر به افقهای دور نگریست.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد