در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مجالس نظام مشروطیت
بیکفایتی شاه، مظالم درباریان و به تاراج رفتن ثروتهای کشور، خصوصاً در زمان مظفر الدین شاه، باعث شد همگان اعم از علما، روشنفکران و مردم، خواستار حکومت مشروطه وتشکیل مجلس شوند. بعد از فراز و فرود بسیار، مظفرالدین شاه، تسلیم نظر انقلابیون شد و فرمان تشکیل مجلس شورای ملی را صادر کرد، البته ابتدا نام این مجلس، مجلس شورای اسلامی بود و با تحریک غرب گرایان، پسوند «اسلامی» به «ملی» بدل شد.
مجالس نظام مشروطیت اجمالا به چهار دوره تقسیم میشوند، دوران نخست مجالس که پنج دوره بود تا انقراض قاجاریه و برپایی رژیم پهلوی که در این مرحله مسایل بیشتر در مورد قانون اساسی و متمم آن و مبارزه با دخالتهای خارجی دور میزد.
مجلس شورای ملی که مربوط به زمان حکومت دیکتاتوری رضا شاه بود، دوره دوم و از سال 1320 شمسی تا سقوط دولت مصدق، دوره سوم و از سال 1332 (کودتای 28 مرداد) تا سقوط شاهنشاهی در ایران که پس از آن شاهد هشت دوره مجلس شورای اسلامی هستیم، دوره چهارم است.
در ادامه مقاطع بین انقلاب مشروطه تا مجلس پنجم دوره بسیار حساس و پرماجرایی را شاهدیم که شاید درطول تاریخ کشورمان بیسابقه باشد . در این مدت، جنگ جهانی اول، تجاوزات بیگانگان و قیامهای محلی، باعث تضعیف شدید دولت مرکزی شد.
یکی از بهترین مجالس قانونگذاری ایران
مجلس اول با این که یکی از بهترین مجالس قانونگذاری ایران و حضور روحانیت در آن چشمگیر بود، به خاطر مخالفتهای محمد علی شاه و ایجاد سستی در عناصر مشروطه و نیز افراطی گری برخی از نمایندگان که تمایل به غرب داشتند، گلوله باران و سرانجام تعطیل شد.
در مجلس اول پس از تدوین نظامنامه به تهیه قانون اساسی اهتمام ورزیدند، اختلاف مهم در این امر واقع شد که صرفاً از قوانین اساسی سایر دولتهای اروپایی اقتباس نمایند یا برپایه قرآن و سنت، قانون اساسی نوشته شود.
پس از تصویب قانون اساسی، برخی از احزاب و نمایندگان مجلس در فکر تدوین متمم قانون اساسی بر آمدند. مبنای فکری آنان، ظاهراً محدود کردن استبداد بود، اما در باطن در پی شکستن چارچوبهای اسلامی بر آمدند. شهید شیخ فضل الله نوری، معتقد بود که همه امور باید بر مبنای اسلام باشد نه در راستای فرهنگ غرب و به مخالفت با آن پرداخت.
در نهایت متمم قانون اساسی تصویب شد و اصل دوم آن بر حضور پنج مجتهد طراز اول دلالت داشت که مصوبات مجلس شورا را با قوانین اسلام بسنجند. این اصل با پیگیری شیخ فضل الله نوری به تصویب رسید، اما در عمل تا سال 1357 هرگز اجرا نشد. تنها در دوره دوم مجلس بود که مرحوم مدرس به عنوان یکی از مجتهدان طراز اول از سوی فقها و مراجع تقلید انتخاب و به مجلس دوم راه یافت.
مجلس دوم یکسال پس از بسته شدن مجلس اول با قیام مردم و علمای نجف که منجر به خلع محمد علی شاه شد، شروع به کار کرد، موقعیت حساس ایران، بیکفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل کرد که با استقامت و پایداری شهید مدرس و تعدادی از نمایندگان برخی از این امور تحمیلی خنثی شد. یکی از آنها اولتیماتوم ننگین دولت روس با همدستی انگلیس به دولت ایران بود که خواهان اخراج مستر شوستر شدند.
شهید محمد خیابانی و شهید مدرس
شهید محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند و با حمایت مردم، جلوی این امر گرفته شد. اما به دستور ناصر الملک مجلس تعطیل و در غیاب مجلس، تعدیات دولتهای بیگانه افزایش یافت.
روس و انگلیس در فقدان مجلس، طی توافقی محرمانه، ایران را به طور کامل بین خود تقسیم کردند. روسها در شمال ایران و انگلیسیها در جنوب، اجازه یافتند که قوای نظامی مخصوص خود رامستقر کنند.
نظریه شهید مدرس در مراودات بینالمللی بر موازنه منفی و حفظ منافع ملی کشور استوار بود و به درستی میدانست به خاطر موقعیت استراتژیک ایران، دولتهای بزرگ چه روس، چه انگلیس، چشم طمع به این سرزمین دارند، لذا معتقد بود مجلس باید مراقبت جدی در مقابل استعمارگران داشته باشد.
شعلههای جنگ جهانی اول
مجلس سوم در سال 1332 قمری، در شرایطی که شعلههای جنگ جهانی اول جهان را در بر گرفته بود، افتتاح شد. اما در اندک زمانی بعد، به دلیل اوضاع بحرانی و شرکت تعدادی از نمایندگان در جنگ و درگیری با قوای اشغالگر روس که به سمت تهران روانه شده بودند، پس از یک سال و هفت روز تعطیل شد. تا زمان شروع مجلس چهارم در تیرماه 1300 شمسی (یعنی 5 سال و هفت ماه و هشت روز) نوزده کابینه بر سر کار آمدند . در تعطیلی مجلس، انواع قراردادهای استعماری به ملت تحمیل شد، من جمله قرارداد وثوقالدوله موسوم به قرارداد 1919 که ایران را رسماً مستعمره انگلیس میساخت. انتخابات دوره چهارم مجلس، تحت نفوذ دولت وثوقالدوله به نحو ناصحیحی برگزار شد تا نمایندگان طرفدار قرارداد مذکور به مجلس رفته و سند مستعمره شدن ایران را تصویب کنند، اما حضور نمایندگان شجاعی نظیر مدرس، توطئه فروش استقلال ایران را ناکام گذاشت و مرحوم مدرس که نایب رئیس این دوره بود، پس از افتتاح مجلس، با تمام قوا، با تصویب اعتبارنامههای وکلایی که با دسیسه، صرفاً برای تصویب قرارداد 1919 وثوقالدوله وارد مجلس شده بودند، به مخالفت برخاست.
مدرس، رهبر اکثریت مجلس
در مجلس صفآرایی سیاسی جدی ایجاد شد و مدرس رهبری اکثریت مجلس را بر عهده داشت، سوسیالیستها به رهبری سلیمان میرزا (حزب اقلیت) اصلاحطلبان مرکب از دموکراتها و اعتدالیها و افراد بیطرف به رهبری مدرس و حزب دموکرات مستقل (حزب تجدد) طرفداران رضاشاه از جمله مهمترین جریانهای سیاسی مجلس چهارم بودند.
در این بیست سال مشروطیت، متأسفانه حزبی وجود پیدا نکرده، هرچه بوده است، اسم بلارسم بوده، لذا زود از بین رفته است. این یک بدبختی است که دامنگیر جامعه شده است. بر هر ذیشعوری لازم است که بذل جهد کرده و حزبی از روی عقیده و اساسی به نام حزب وطنی تشکیل و در تقویت مبانی آن کوشش نماید و من هم حاضرم رسماً عضویت چنین حزبی را قبول و به طور اجتماع و هماهنگی به وطن و مردم خدمت کنم.
عمر مجلس چهارم در سال 1302 به پایان رسیدو انتخابات سراسر نیرنگ مجلس پنجم با کارگردانی عوامل کودتای 1299 آغاز شد، رضاخان که در اسفند 1299 شمسی، در زمان غیبت مجلس، با کمک سیدضیاء حرکت خود را برای تصرف کامل حکومت آغاز کرد توانست با زور، مجلسی به وجود آورد که اکثر نمایندگان آن، هوادار رضاخان باشند در همین دوره بود که شهید مدرس رویاروی سرطان سلطه رضاخان قرار گرفت، رضاخان وزیر جنگ بود اما در تمام امور لشگری و کشوری و مالی، بیپروا دخالت میکرد و مانع لغو حکومت نظامی تهران بود.
مدرس شجاع
مدرس در نطق شجاعانه خود سردار سپه را به باد انتقاد گرفت: «اما امنیت، امنیت در مملکت هست، منتهی به دست کسی است که اغلب ماها از او خوشوقت نیستیم، چرا در پس پرده حرف میزنید؟ مگر میترسید؟ ما که از رضاخان ترسی نداریم. . . ما که قدرت داریم سلطنت را تغییر دهیم. قدرت داریم رئیس الوزرا را عزل کنیم رضاخان را هم تغییر میدهیم.»
این نطق رضاخان را به مجلس کشاند و خود را مطیع نشان داد و متعهد شد حکومت نظامی را لغو کند و در امور مالی دخالت نکند.
این سیمای مدرس است که امام (ره) درباره ایشان فرمود: شهید بزرگ ما، مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است و ستاره درخشانی بود بر تارک کشور که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک مینمود، تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد، ارزش این شخصیت عالیمقام را نمیتواند درک کند.
مجلس ششم نیز که در دوره سلطنت رضاخان شکل گرفت همین روند قلابی ادامه یافت و تشدید شد. در مجلس ششم کورسویی از آزادی، آن هم در اظهارات مدرس و چند نماینده دیگر علیه دیکتاتوری نمایان بود که آن هم در انتخابات دوره هفتم خاموش شد.
نکته مهم در مجلس پنجم، تلاش انگلستان و سردار سپه برای تغییر نظام سلطنتی به تشکیل نظام جمهوری بود و طرفداران روس هم بدانها پیوستند. مدرس که به درستی میدانست هدف انگلیس ایجاد دولت دست نشانده کامل است نه نظام جمهوری بلکه نوعی بلوای جمهوری است، میگوید: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم جمهوری بوده است، ولی این جمهوری که میخواهند به ما تحمیل کنند، بنا بر اراده ملت ایران نیست بلکه انگلیسی میخواهند به ملت تحمیل کنند تا حکومت، صد در صد دست نشانده و تحت اراده آنان باشد. اگر واقعاً نامزد جمهوری فرد آزادیخواه بود حتماً با او موافقت میکردم و از هیچ نوع کمک دریغ نمینمودم.»
کشمکش نفسگیری در مجلس پنجم بین مدرس و طرفداران رضاشاه بود که نهایتاً تغییر سلطنت با دسائس رضاخان رخ داد و از این تاریخ، باتلاق استبداد با نقشه استعمار انگلیس شکل جدید یافت.
انتخابات هفتمین دوره مجلس شورا به پایان رسیدو یک رأی هم از صندوق به نام مدرس بیرون نیامد و مدرس آن جمله معروف را بیان کرد که اگر هیچ کس از مردم تهران به من رأی نداده باشد، خودم که یک رأی به خودم دادم، این رأی چه شد و چرا خوانده نشد؟
دو روز پس از افتتاح مجلس هفتم، مامورین نظمیه وحشیانه به منزل مدرس هجوم بردند و او را شبانه به خواف منتقل نمودند.
9 سال مدرس، در مجلس
مدرس 9 سال در مجلس بود، اما ترس و اضطراب رضاشاه از مدرس دربند کاهش نمییافت، چرا که مدرس محبوب محبوس بود. در دوره سلطنت پهلویها، مجلس و سایر نهادها، به صورت ابزاری نمایشی از سیاست تجدد طلبی دولت خودکامه درآمدند و مجلس در این دوره طغیان تباهی، تبدیل به یک مجلس فرمایشی و مکانی برای نمایش خیمه شببازی دربار پهلوی شد، شرط پذیرفته شدن افراد به نمایندگی مجلس، جلب رضایت دربار با پرداخت رشوه به تیمور تاش وزیر دربار و رأی دادن بیچون و چرا به لوایح دولت بود.
عباسعلی گلشائیان از کارگزاران حکومت پهلوی مینویسد: «از دوره هفتم و هشتم به بعد تا دوره سیزدهم، طرز انتخابات به این صورت بود که از طرف وزارت کشور به استانداران و فرمانداران دستور محرمانه داده میشد تا کمیسیونی تشکیل شود و دو سه نفر ملاک یا تاجر را با توجه به سوابق آنها در نظر گیرند و اسامی آنها را به تهران بفرستند تا مطابق نظر مرکز، در دادن رأی به آنها اقدام شود.»
با سقوط دیکتاتوری رضاخانی، فضای کشور هم عوض شد و بعضی از نمایندگان توانستند لب به سخن بگشایند و در امورات کشور که در تسخیر قوای متفقین قرار داشت، اظهار نظر کنند.
انتخابات دوره شانزدهم مجلس و اولین دوره مجلس سنا در سال 1328 آغاز شد، مداخلات زیاد دولت و دربار به این جهت بود که افرادی به مجلس بروند و قرارداد الحاقی «گس – گلشائیان» تصویب شود.
عبدالحسین هژیر در رأس دربار با همراهی منوچهر اقبال، خسرو هدایت و ابوالحسن بهتاج که از حمایت اشرف برخوردار بودند، جریان انتخابات را اداره میکردند.
در تهران اعتراضات گسترده مردمی منجر به تجمع مردم در مقابل دربار شد. خواسته مردم عدم دخالت در انتخابات بود. در خلال انتخابات هژیر ترور شد. این اقدام اندکی از مداخلات ناروا کاست و باعث شد تعدادی از افراد مخالف دولت از سوی مردم به مجلس راه یابند. آیتالله کاشانی، مصدق، حسین مکی و چند نفر دیگر، در صدر لیست منتخبین تهران قرار گرفتند. دربار که خود را بازنده انتخابات تهران میدید، انتخابات تهران را باطل اعلام کرد. اما مردم در 19 بهمن همان سال با انتخاب مجدد این افراد، نقشه دربار و انگلستان را برای فتح کامل مجلس ناکام گذاشتند.
در مجلس شانزدهم که با فترت شش ماهه افتتاح شد، با فعالیت همان معدود نمایندگان و با حمایت آیتالله کاشانی، طرح ملی شدن نفت را به تصویب رساندند و ضربه سختی بر پیکر دولت انگلیس وارد شد.
مجلس هفدهم در دوران نخستوزیری مصدق برگزار شد. در این دوره اختلاف بین طرفداران و مخالفان دولت اوج گرفت و با توجه به دور شدن تدریجی مصدق از آیتالله کاشانی، عملاً نهضت ملی شدن نفت دچار روند فرسایشی شد.
تصمیم مصدق برای انحلال مجلس
در چنین شرایطی مصدق تصمیم به انحلال مجلس از طریق برگزاری رفراندوم گرفت. این در حالی بود که آیتالله کاشانی شدیدا با انحلال مجلس مخالف بود. این اشتباه استراتژیک مصدق راه را برای کودتا فراهم نمود و درست 21 روز بعد، کودتای 28 مرداد 1332 رخ داد. شاه در غیاب مجلس توانست مصدق را عزل و زاهدی را جانشین او کند. فقدان مجلس بهترین فرصت را در اختیار شاه گذاشت.
از این دوره به بعد تا وقوع انقلاب اسلامی، ایران مجلس مستقلی به خود ندید و بیشترین امتیازات به بیگانگان داده شد.
مجلس بیست و چهارم، آخرین مجلس دوران نظام مشروطه سلطنتی در ایران است که شاهد رفتن هویدا، آموزگار، شریف امامی، ازهاری و بهمنیار به عنوان نخستوزیر و در نهایت شاه و فروپاشی نظام مشروطه سلطنتی بود.
این تجربه گذشته مجالس کشور بود که خبرگان ملت را در ظهور آفتاب انقلاب اسلامی بر آن داشت که پایههای مجلس و انتخابات آنرا به نحوی قوی در قانون اساسی ترسیم نمایند که امکان خللی در اراده ملت ایجاد نشود و به تعبیر امام (ره) «مجلس در رأس امور قرار گیرد.»
اینک مائیم و این دستاورد ملی
اینک مائیم و این دستاورد ملی. از زمانی که شهید مدرس با تیزبینی تئوری«دیانت ما عین سیاست ماست» را بیان داشت، اما نتوانست در آن شرایط حساس، آنرا در کشور مستقر نماید تا عصر جمهوری اسلامی که امام (قدس سره)، پایههای جمهوریت نظام را از درون تفکر دینی اخذ نمود و در شکل مردم سالاری دینی با رهبری ولایت فقیه مستقر کرد، مسیری بس ارزشمند را در تاریخ ایران طی نمودهایم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد