با سید جلال ساداتیان استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی

روابط ایران و آمریکا ؛ موانع پیش‌رو

رابطه خصمانه میان ایران و آمریکا، موضوعی است که یافتن ریشه‌های آن نیاز زیادی به تلاش ندارد. از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون، روابط سرد تهران ـ واشنگتن، یکى از مناقشه‏انگیزترین مباحثى است که با گذشت بیش از 3 دهه همچنان ادامه دارد؛ اما چگونه می‌توان در شرایطی که آمریکا، ایران را جزیی از «محور شرارت» می‌داند و جمهوری اسلامی نیز آمریکا را «شیطان بزرگ» خطاب می‌کند، انتظار بازگشایی روابط سیاسی میان دو دولت را داشت؟
کد خبر: ۳۶۵۶۹۷

دکتر سیدجلال ساداتیان، استاد دانشگاه و کارشناس‌ مسائل سیاسی و بین‌الملل در گفت‌وگو با «جام‌جم» تاکید می‌کند که ایران، تنها یک کشور عادی و معمولی برای آمریکا نیست و آنچه که اختلافات میان ایران و آمریکا را دامن می‌زند، اختلاف در دیدگاه است.

اتفاقات یک سال اخیر در روابط ایران و آمریکا، نه‌تنها نشان می‌دهد که مسائل لاینحل ، آنقدر بین دو طرف زیاد است که پیش‌بینی رفع این مسائل بعید به نظر می‌رسد؛ بلکه اقدامات خصمانه آمریکا آنقدر شدت گرفته که برخی حتی از رویارویی دو کشور سخن می‌رانند، چرا این اتفاقات روی داده است؟

در بین کشورها، این اشتراکات است که آنها را به یکدیگر نزدیک می‌کند. نکته‌ای که اختلافات ایران و آمریکا را دامن می‌زند، در اختلاف دیدگاه‌هاست. دیدگاه آمریکا براساس منافع ملی این کشور شکل می‌گیرد. تعریفی که آمریکا از منافع ملی خود دارد، با تعریفی که ایران از منافع ملی خود دارد، یک مقداری متفاوت است. ایرانی‌ها بیشتر در تعریف از منافع ملی، مسائل عقیدتی و اعتقادی مطرح کرده و می‌کنند؛ در حالی که آمریکا منافع ملی خودش را براساس اقتصاد و آنچه که تامین‌کننده رفاه عمومی مردم این کشور است، می‌داند.طبیعتا این دو دیدگاه با یکدیگر تفاوت می‌کند. به عنوان مثال آمریکا بحث کنترل اقتصاد و نظم جهانی را مطرح می‌کند؛ در حالی که جمهوری اسلامی در دفاع از مردم لبنان یا فلسطین در منطقه و دفاع از مستضعفان، حرف‌های خود را دارد و دفاع خود را لازم می‌داند. آمریکایی‌ها مدافع اسرائیل هستند؛ در حالی که جمهوری اسلامی وجود این رژیم را مانعی در مسیر خود می‌داند.پس این مصادیق که به دنبال دیدگاه‌های یاد شده مطرح می‌شود، این دو کشور را از یکدیگر دور می‌کند. به عبارت دیگر ایالات متحده آمریکا، استراتژی کلان خود را به عنوان قدرت برتر جهانی با این ایده که منطقه خاورمیانه را تحت کنترل خود دربیاورد و خاورمیانه بزرگ را تعریف کند، مطرح می‌کند، در حالی که جمهوری اسلامی این احاطه و تسلط را مخل موازین و امنیت خود می‌داند و این موضوعات دو کشور را از یکدیگر دور می‌کند.

آیا هژمونی که آمریکا در سال‌های قبل از انقلاب در مقابل ایران داشت، همچنان ادامه دارد یا خیر؟

این هژمونی یک تاریخچه دارد و تاریخچه آن به زمانی برمی‌گردد که دولت آمریکا در آستانه جنگ جهانی اول تا حدودی و در خلال جنگ دوم جهانی و بعداز آن رسما، وارد صحنه بین‌الملل می‌شود. در این هنگام هم فرانسه و هم انگلیس به عنوان دو ابرقدرت سابق افول کردند و دو ابرقدرت جدید یعنی اتحاد جماهیر شوروی و آمریکا وارد صحنه شدند و یک دوره دوقطبی به وجود آمد.درگیری این دو قطب با یکدیگر در نهایت منجربه سقوط اتحاد جماهیر شوروی شد و با طرح تئوری‌های مختلف همانند پایان تاریخ فوکو یاما، ایالات متحده معتقد بود در این مقطع به پیروزی نهایی رسیده است و در این دوره بود که بوش پدر بعد از این ‌که جنگ علیه عراق را شروع کرد، در خاورمیانه مساله نظم نوین جهانی را مطرح کرد.

محصول این تئوری نظم نوین جهانی، تصور یک نظام تک‌قطبی بود که البته بعدها با چالش‌هایی که بر سر راه ایالات متحده به وجود آمد، این تصور نظام تک‌قطبی را به تعاریف دیگری مبدل کرد که برخی آن را نظام چندقطبی و بعضی آن را به عنوان نظام چندمدیریته جهانی می‌شناسند.

در چنین شرایطی، آمریکا، این حق را برای خود قائل شد که مسائل جهانی را دیکته و تصویر برتری خود را به دنیا القا کند. در این راستا، استراتژی جهانی نظام سرمایه‌داری و نظام لیبرال دموکراسی غربی حاکم شده، استراتژی کلانی را تعریف کردند که تمرکز آن در منطقه خاورمیانه قرار دارد. تعریف جدیدی برای خاورمیانه صورت گرفت و مساله خاورمیانه بزرگ مطرح شد. قاعدتا در این نظام که بعدها مشخص‌تر و شفاف‌تر شد، ایران در مرکزیت قرار گرفت و از این به بعد است که اهمیت جمهوری اسلامی برای غرب مشخص می‌شود و ژئوپلتیک جمهوری اسلامی نشان می‌دهد که ایران تنها یک کشور عادی و معمولی برای آمریکا نیست.ایالات متحده آمریکا منافع ملی و جهانی خودش را در راستای هم‌پیمانی و همگامی با جمهوری اسلامی می‌داند؛ در حالی که جمهوری اسلامی، تعاریف دیگری دارد و آنچه را که به عنوان منافع مطرح می‌کند، منجر به دوری ایران از ایالات متحده می‌شود؛ در حالی که اگر از زاویه دیگری به این امر نگاه شود، منافع این دو کشور می‌تواند در راستای همدیگر تعریف شود.

چرا اصولا برقراری رابطه بین ایران و آمریکا به بحث دوستی و رفاقت با این کشور گره زده می‌شود؟ آیا نمی‌شود مثل رابطه با انگلیس به آمریکا نیز انتقاد داشت؛ اما رابطه دیپلماتیک هم داشت؟

از این جهت یک تابو حاکم شده است. البته در مقاطع مختلف، طرفین تلاش‌هایی کردند. در زمان آقای هاشمی سر مساله مک فارلین، آمریکایی‌ها تلاش کردند رابطه را تعدیل کنند. با کتاب مقدس آمدند و ماجرا از طریق روزنامه الشراع لبنان لو رفت و برای مقطعی از زمان روابط دو کشور در حالت بحران قرار گرفت. در زمان آقای خاتمی، آقای کلینتون برای ملاقات با وی حاضر شد؛ ولی مانع از مواجه شدن ایشان با کلینتون شدند؛ به گونه‌ای که حتی نتوانستند با هم عکس بگیرند!!

در حال حاضر تابویی بر روابط دو کشور حاکم است. با انگلیس هم روابط دچار تلاطم بود و در برخی امور دچار چالش جدی شد، مثلا بر سر ماجرای سلمان رشدی یا مخالفت انگلیس‌ها بر سر مساله حجاب مهماندارانشان که حاضر نبودند پرسنلشان را به ایران بفرستند؛ اما دیدیم بتدریج قبول کردند، پادرمیانی کردند و روابط به شکلی ترمیم شد. دلیل این امر منافع آنها بود و به این خاطر کوتاه آمدند. آمریکایی‌ها هم در برخی مقاطع حاضر شدند که کوتاه بیایند مثلا خانم آلبرایت اقرار کرد که آمریکایی‌ها در کودتای 28 مرداد نقش داشتند و عذرخواهی کرد؛ ولی آنقدر جو بین دو کشور سنگین بود که ایران نتوانست به این عذرخواهی جواب دهد و از شرایط به وجود آمده، استفاده کند. امروز جو رابطه در دو کشور، جو بسیار سنگینی است. هرچند رئیس‌جمهور ایران، به اشکال مختلفی اعلام کرد که با آمریکا رابطه برقرار می‌کند؛ ولی جو حقوق بشری، امنیتی و برنامه‌های هسته‌ای ایران به نحوی است که در داخل کنگره آمریکا و لابی‌های صهیونیستی، اقدامات و تحریکات زیادی علیه ایران انجام می‌شود و از آن طرف هم مقامات آمریکایی خیلی دستشان باز نیست که بتوانند درست تصمیم بگیرند! شرایط به شکل یک تابو برای طرفین درآمده است، هم در داخل آمریکا رابطه با ایران مساله است و هم در ایران رابطه با آمریکا مساله است.

گفته می‌شود که موضوع اسرائیل، یکی از موانع اصلی برقراری رابطه میان ایران و آمریکاست و اسرائیلی‌ها اجازه نمی‌دهند که آمریکا بدون گرفتن امتیازی به نفع اسرائیل، این رابطه را برقرار کند. این موضوع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

حتما موضوع اسرائیل، یکی از مسائل رابطه بین ایران و آمریکاست؛ ولی توجه کنید که اسرائیل همه آن نیست. برخی می‌خواهند اسرائیل را آنقدر بزرگ و مهم کنند که بگویند همه ماجرای ما و آمریکا اسرائیل است، در حالی که اصلا این‌طور نیست. اسرائیل هم یک بخشی از روابط ما با آمریکا را تشکیل می‌دهد. یک زمانی در دیدگاه‌ها مطرح می‌شد که آمریکا تسلیم سیاست‌های اسرائیل است و اسرائیل کاملا حاکم بر سیاست‌های آمریکاست و بخشی از این کشور به شمار می‌رود؛ اما این غلط است. اسرائیل به لحاظ داشتن نفوذ در سیاست‌های آمریکا، رژیمی تاثیرگذار در سیاست‌های ایالات متحده آمریکاست، دارای نفوذ بالایی در اقتصاد، رسانه‌ها و سیاستمداران آمریکایی است و با این ابزارها به دولتمردان آمریکایی فشار می‌آورد؛ ولی در استراتژی آمریکا منطقه خاورمیانه بزرگ باید مدیریت شود و بخشی از این مدیریت اسرائیل است که نمی‌تواند نسبت به آن بی‌تفاوت باشد.

گفته می‌شود اروپایی‌ها، رابطه ایران با آمریکا را به صلاح خود نمی‌دانند و نمی‌خواهند مجبور باشند از کانال ورودی آمریکا وارد ایران شوند. این موضوع تا چه اندازه صحت دارد؟

عرب‌ها، اروپایی‌ها، بخصوص آنها که سابقه در منطقه داشتند و امروز هم درصدد احیای همان شرایط‌اند و نیز چینی‌ها و روس‌ها هیچ کدام راضی نیستند که منافع ایران از طریق آمریکا تامین شود و رابطه ایران با آمریکا را به ضرر خودشان تلقی می‌کنند و درصدد بهم زدن هرگونه شکل‌گیری رابطه هستند. اکثر کشورهایی که با تقابل ایران و آمریکا به منافعی دست می‌یابند، مایل نیستند که این روابط عادی شود و تلاش می‌کنند به هر شکل که شده این روابط را بهم بزنند و حتی در مواقعی، به گونه‌ای رفتار می‌کنند که شریک دزد و رفیق قافله می‌شوند.

انتخاب باراک اوباما به عنوان رئیس‌جمهور آمریکا و طرح شعار تغییر از سوی وی، امیدهایی را در رابطه با روابط ایران و آمریکا زنده کرد که پس از چندی این موضوع منتفی شد و اینک امید چندانی به تغییر ماهیت سیاست اوباما نمی‌رود. به نظر شما دلایل این رویکرد چیست؟

همان دلایلی که قبلا به آن اشاره کردم، تمامی حوادثی که میان دو کشور اتفاق افتاد، موجب ایجاد شرایط انتقادی بین دو کشور شد که عملا هیچ کدام نتوانستند آنچه را که به دنبال آن بودند، به دست بیاورند.اوباما شعار تغییر را مطرح کرد. در این راستا حرف‌هایی هم زد و چراغ سبزهایی نشان داد؛ ولی عملا دیدیم اتفاق خاصی روی نداد. اوباما تحت فشارهایی که در داخل آمریکا داشت و همچنین لابی‌های صهیونیستی و لابی اروپایی‌ها قرار گرفت و همه اینها برای این‌که او نتواند به این هدف دست یابد، تاثیرگذار بود. اوباما مجبور است تحت شرایطی که در کشورش حاکم است‌، تصمیم‌گیری کند. گزارشاتی که شورای امنیت ملی آمریکا علیه ایران منتشر کرد، تاثیر بسیاری بر عملکرد اوباما داشت؛ هرچند نتوانست رضایت مخالفان را به دست آورد.

آیا میانجیگری می‌تواند در رابطه ایران و آمریکا نقش داشته باشد؟

در یک مقطعی ترکیه و برزیل سعی کردند از شرایط موجود استفاده کنند تا بتوانند شرایط خودشان را در موقعیت بین‌المللی بهبود ببخشند؛ ولی عملا اقدامات آنها هم برای پادرمیانی میان دو کشور خیلی کارساز نبود.

آیا به نظر شما، تماس دیپلماتیک بین ایران و آمریکا بر سر یک موضوع یا کشور دیگر می‌تواند راهی برای آغاز رابطه میان ایران و آمریکا باشد؟

اگر چنین شرایطی فراهم شود حتما موثر است، در عین حال برخی از واسطه‌ها می‌توانند تاثیر منفی در روابط داشته باشند؛ در حالی که وقتی بین دو کشور اختلافاتی وجود دارد، وجود سفارتخانه‌ها و نهادهای سیاسی، راه‌حلی است که دو کشور بتوانند بی‌واسطه حرف‌های خود را به یکدیگر بزنند، تبادل نظر کرده و اختلافات خود را مطرح کنند.در حال حاضر بین دو کشوری که امروز همه نوع روابط صمیمانه با یکدیگر دارند، مانند ژاپن و آمریکا نیز اختلاف و تفاوت دیدگاه وجود دارد؛ اما انجام گفت‌وگوها و وجود سفارتخانه‌ها به طرفین کمک می‌کند که حرف‌هایشان را به یکدیگر بزنند، طبیعتا رابطه مستقیم ما با آمریکا می‌تواند بخشی از مسائل را مطرح کند؛ اما تا رسیدن به این نقطه، فاصله بسیاری است.

در بحث کمک به حل مشکل عراق و افغانستان آیا امکان گفت‌وگوی دو طرف وجود دارد؟

در افغانستان و عراق، ایران به شکل تدریجی به لحاظ همسایگی و وجود مشترکات مذهبی، فرهنگی و غیره نفوذ قابل توجهی را دارد. ایران سعی کرده است تا با گروه‌های مختلف ارتباطاتی را برقرار کند. این نفوذ بخشی از آن تعریف استراتژیک آمریکا از منافع خودش در خاورمیانه است. آمریکا نقش ایران را بخوبی می‌شناسد و بر میزان نفوذ و تاثیرگذاری ایران آگاه است و به همین دلیل مایل است با ایران راجع به همین منافع گفت‌وگو کند. با این حال تضاد منافعی وجود دارد که اجازه نمی‌دهد اشتراک منافع ظاهر شود. از دید آمریکا، ایران متهم است در روند امور آن کشور و غربی‌ها، کارشکنی می‌کند، که بیشتر تضاد‌ها و رقابت‌ها در این زمینه دیده می‌شود.

با توجه به همه این مشکلات، آیا امکان برقراری رابطه بین ایران و آمریکا وجود دارد؟

در عالم سیاست، چیز غیرممکنی وجود ندارد. همیشه راه‌حل‌هایی وجود دارد؛ اما این‌که در شرایط موجود چه کسی در این بازی قدم اول را به سمت طرف مقابل برمی‌دارد، این سوال اساسی است، وگرنه در عالم دیپلماسی همیشه سازش و کوتاه آمدن به نوعی وجود داشته و وجود خواهد داشت.

کتایون مافی 
گروه سیاسی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها