در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کاریکاتور هنری است که حد و مرز ندارد . دوست داریم تعریف کاریکاتور را از زبان هنرمندی که بیش از 50 سال در این زمینه قلم زده و طراحی کرده است، بشنویم؟
خب، تعریف کاریکاتور به این سادگیها نیست. به اعتقاد بنده کاریکاتور عبارت است از اندیشههای طنزآمیز یک نقاش برای شاد کردن مردم یا نشان دادن ضعفها و کمبودها برای برطرف شدن آنها، آن هم از طریق اغراق کردن و بزرگ نشان دادن یک مساله یا به نوعی یک کلاغ، چهل کلاغ کردن آن. کاریکاتور یک اعتراض است؛ اعتراض به معایب اجتماعی. کاریکاتوریست میتواند در کوتاهترین زمان یعنی چند ثانیه با مخاطبان خود ارتباط برقرار کند، چنانچه شما وقتی روزنامه یا مجلهای را ورق میزنید، اولین چیزی که توجهتان را جلب میکند کاریکاتورش است.
کاریکاتور از چه زمانی وارد ایران شد؟
کاریکاتور تقریبا از زمان مشروطیت و از طریق مجلات ترکیای مانند ملانصرالدین به ایران آمد که بیشتر اعتراض و انتقاد به حکومت فاسد درباری بود.
اما از سالهای 1330 به بعد با ورود مجلات غربی بویژه مجلات فرانسوی به ایران، روزنامهها و مجلات ایرانی به ترجمه و چاپ کاریکاتورهایی از آنها مبادرت کردند، برخی اوقات هم از نشریات ترکی نظیر مجله آقبابا چاپ استانبول کارهایی به چاپ میرسید که این کارها تاثیر زیادی بر کاریکاتور ایران و کاریکاتوریستهای ایرانی دهه 30 تا 40 گذاشت. در این سالها کاریکاتوریستهای صاحبنامی مانند محسن دوولو، حسن توفیق، جعفر تجارتچی، غلامعلی لطیفی و داوری در ایران ظهور کردند که بعدها جوانهایی به آنها اضافه شدند از جمله خود من، جواد علیزاده، بهمن رضایی، احمد عربانی و... بیشتر این کاریکاتوریستها کارشان را با مجله توفیق شروع کردند غیر از دوولو که خودش صاحب مجله بود.
در آن میان شما سبک و شیوه ویژه خود را داشتید؟
کاریکاتور برای سالها یک مشکل داشت که به عنوان هنر شناخته نمیشد، بلکه بیشتر به شکل یک کار ژورنالیستی مطرح بود. اما در 50 سال گذشته تنوع و ابعاد بیشتری پیدا کرد و با این که جایگاه اصلی آن همان مطبوعات بود، توانست به عنوان یک هنر از مطبوعات به گالریها و خانههای مردم هم راه پیدا کند. به این ترتیب که سال 1950 نوعی از کاریکاتور در غرب به وجود آمد که بسیار متفاوت از کارهای رایج زمانش بود. این سبک جدید شامل مجموعهای از طرحها و خطوط به همراه فکر و ایدههای جدید بود. این کاریکاتورها دیگر مسائل روزمره معمول را مطرح نمیساختند، بلکه آدمها را به فکر کردن و اندیشیدن وادار میکردند. کوتاه، مفید و مختصر بودن از ویژگیهای آنها بود. البته ورود این کاریکاتورها به معنی رد کاریکاتورهای پیش از خود یعنی ادیتوریال (کاریکاتورهایی که هر روز در روزنامهها و مجلات میبینیم و راجع به مسائل و مشکلات روز دنیا صحبت میکنند) نبود. ادیتوریال تاریخ مصرف دارد و شاید مدتی پس از وقوع آن حادثه جذابیتی نداشته باشد، اما کاریکاتورهای این دوره که عصر طلایی کاریکاتور نامیده شد، تاریخ مصرف ندارند و همیشه قابل استفادهاند. کاریکاتور بدون شرح به عنوان یک زبان تصویری از محصولات همین دوره بود.
این جریان نو به ایران هم راه پیدا کرد و کاریکاتوریستهایی به آن روی آوردند که مرحوم اردشیر محصص، خود من، پرویز شاپور، داوود شهیدی، جواد مجابی، داریوش دادپور و مصطفی رمضانی از آن جمله به شمار میآمدند.
مبدا این سبک فقط فرانسه بود؟
فرانسه و برخی کشورهای اروپای شرقی مانند چکسلواکی، لهستان، رومانی و یوگسلاوی زادگاه اولیه این سبک نو بودند.
چه شد که به کاریکاتور روی آوردید؟
من از کودکی به نقاشی علاقهمند بودم و زمانی که 14ساله بودم، نقاشیهایی میکشیدم و میبردم خیابان فردوسی، حوالی منوچهری و به مغازهدارها میفروختم. مغازهدارها بابت این نقاشیها 5 تومان به من میدادند و خودشان آنها را به خارجیها 50 تومان میفروختند. در آن زمان این کار باعث شد که احساس کنم میتوانم از راه نقاشی خرج خودم را در بیاورم و مستقل شوم. البته اوایل به خاطر پول کار میکردم، اما کمکم به این هنر علاقه پیدا کردم. همان موقع کاریکاتورهایی را هم در مجلات ایرانی و خارجی پیدا میکردم و آنها را میبریدم که باعث شد طنز را بهتر بشناسم. پدر من ارتشی بود و در نشریهای که متعلق به ارتش بود کار میکرد. او دوست و همکاری داشت که نامش آقای تجارتچی بود. پدرم از همکارش خواست مرا در این راه راهنمایی کند. او برای من چند تا کار کشید و من از روی آنها کپی کردم، اما به مرور زمان به این کارها قناعت نکردم و بدون کپیکردن کاریکاتور را ادامه دادم.
اولین کاریکاتورتان چه بود؟
در اولین کاریکاتورم، دو گروهبان ارتشی را کشیده بودم که یکی درجههایش 3 تا 7 بود و دیگری 3 تا 8 و داشتند با هم دعوا میکردند. آن کسی که 3 تا 8 داشت، میگفت من از تو بالاترم در حالی که هر دو گروهبان بودند.
آیا در این راه آموزش هم دیدید یا به صورت خودآموز و تجربی فرا گرفتید؟
نه. من کاملا خودساخته بودم و بهجز همان همکار پدرم که فقط چند طرح از کارهایش کپی کردم، در هیچ کلاس و کارگاهی شرکت نکردم. در واقع خودم خیلی کوشش و پژوهش میکردم و با الهام از کارهایی که میدیدم، آثار تازهای میکشیدم. اصلا در آن زمان امکانات مثل امروز نبود؛ نه نشریهای، نه کتابی و نه کلاسی. من از کهنهفروشها و این طرف و آن طرف کتاب یا مجله تهیه میکردم یا به دوستانی که به خارج از ایران رفت و آمد داشتند، سفارش میکردم. گاهی هم نشانی نشریههای خارجی را پیدا میکردم و برایشان کار میفرستادم، استقبال آنها از کارهایم و دستمزدهایی که برایم میفرستادند باعث میشد سر ذوق بیایم و بهتر و بیشتر کار کنم و در این راه جدیتر باشم. من همیشه در حال تلاش و آموختن بودم و هستم، حتی امروز که به نظر خیلیها کارم خوب است، به نظر خودم ناقص میآید. برای همین به دنبال پیدا کردن راههای تازه و یادگیری هستم .
مشوق هم داشتید؟
بله، مشوقم پدرم بود. او علاوه بر این که افسر ارتش بود به کارهای هنری علاقه زیادی داشت و خودش داستان، شعر، نمایشنامه و فیلمنامه مینوشت و سردبیر یک نشریه بود. هنرمندهای زیادی به خانه ما رفت و آمد داشتند و این برای من خوب بود. من از طریق همین دوستان با مجلهها و روزنامههای ایرانی آن زمان از جمله «اطلاعات هفتگی» همکاری داشتم و کارهایم در آنها چاپ میشد.
18 سالم بود که یک بلیت اتوبوس به قیمت 500 تومان به مقصد آلمان خریدم و یک هفته هم توی راه بودم. 300، 200 تا از کارهایم را با خودم برده بودم. استقبال از کارهایم خیلی خوب بود و مطبوعات آلمان کارهایم را چاپ کردند. در مدتی که آنجا بودم یک تعداد کار بدون شرح کشیدم؛ یعنی دیدم من که با زبان آنجا آشنا نیستم، بنابراین از کلام در کارم استفاده نکردم و چیزهایی کشیدم که برای همه قابل فهم باشد. این سفر نهتنها از نظر مادی بلکه از نظر شناخت کاریکاتور و سبکهای مختلف هنری به من کمک زیادی کرد.
از سبک یاد کردید. شما چه زمانی به شیوه شخصی کارتان رسیدید؟
سبک چیزی پیش ساخته نیست و در اثر مرور زمان و کار و تلاش فراوان به وجود میآید.
یکی از محاسن هنرمند این است که سبک و شیوه خودش را داشته باشد. کار هنرمند باید با امضا باشد که البته رسیدن به این مرحله بسیار دشوار است و سالها رنج و زحمت و مرارت میخواهد. به قول قدیمیها استخوان ترکاندن میخواهد. اگر هنرمندی صاحب سبک نباشد نمیتواند از دیگران متمایز باشد، به همین خاطر من هم همیشه دنبال یک سبک خاص برای خودم بودم و از 30 سال پیش به این طرف صاحب سبکی شدم که در دنیا مطرح و شناخته شده است.
مثلا همین آدمکهایی که میکشم سمبل انسانهایی هستند که میتوانند هر جای دنیا باشند و مسائل و مشکلاتشان را مطرح کنند. این آدمکها خیلی ساده هستند و خطوط صورتشان معلوم نیست و میمیک صورت ندارند. وقتی آنها را میبینیم از حالت چهرهشان چیزی نمیفهمیم، فقط از حالت بدنیشان میفهمیم که چه حسی دارند؛ میفهمیم که مثلا این آدم خوشحال است یا افسرده و غمگین. خب ببینید، این شیوه و سبک خیلی آسان و راحت به دست نیامده، بلکه در اثر استمرار و مرارت به وجود آمده است.
در طول زمان این سبک خیلی تغییر کرد تا به ثبات رسید.
درست است. اوایل کارم شلوغتر بود و حواشی زیادی داشت ولی بتدریج ساده و سادهتر شد تا به آنچه امروز میبینید، رسید. متاسفانه بعضی از جوانها این سادگی خطوط را که میبینند شروع میکنند به این سبک کار کردن، در حالی که این سبک به مرور زمان پدید آمده است.
بیشتر از چه چیزهایی ایده میگیرید؟
چون فعالیتم را از بستر مطبوعات شروع کردم، بنابراین ابتدا ایدههایم را از جهان مطبوعات میگرفتم. البته حالا ایدههایم را از زندگی عادی مردم کوچه و بازار و هر چیز جالبی که اطرافم مشاهده میکنم، میگیرم؛ موضوعاتی که در ذهن مردم عادی قابل رشد و پرورش نیست و نیاز به یک ذهن هنری دارد تا به موضوع جان دهد.
من در طول شبانهروز فکر میکنم و همه چیز را خاص میبینم، این فکر کردن و خوب دیدن منجر به خلق ایده میشود. بعضیاوقات هم با دیدن کارهای دیگران، سوژهای به ذهنم میرسد که البته به معنای کپیبرداری نیست. همانطور که دیگران با تماشای کارهای من به سوژههای جدید میرسند.
آیا سوژهای به ذهنتان رسیده که نتوانید آن را اجرا کنید؟
بله.
با این سوژهها چه میکنید؟
سوژهها آرشیو میشوند تا زمانی فرا برسد که توانایی اجرای آنها را داشته باشم، البته اگر برسم، چون آنقدر طرح و اتود دارم که تا 20 سال آینده بینیاز از سوژه هستم. مشکل اصلی من وقت برای اجرا کردن این ایدههاست و امیدوارم بتوانم همه آنها را اجرا کنم چون میدانم عمرم به وسعت سوژههایم کفاف نمیدهد.
آیا میان زندگیتان و کاریکاتورهایی که میکشید شباهتی وجود دارد؟
در سوژههای من شاعرانگی، مهربانی، دقت و نکتهسنجی به چشم میخورد که اینها در واقع ویژگیهای شخصیتی خود من است. از طرفی آدمکهایی که در طراحیهایم میبینید اگرچه به شخص خاصی اشاره ندارد، اما شاید به نوعی برداشتی از شخصیت خودم باشد که حالاتشان نشاندهنده موقعیتهای مختلف زندگیام است.
معمولا برای هر کار چقدر وقت میگذارید؟
متفاوت است؛ معمولا آمادهسازی برخی کارها بیش از چند دقیقه طول نمیکشد، ولی برخی دیگر به ساعتها و روزها میکشد. در هر صورت کاری که از آن راضی نباشم از زیر دستم خارج نمیشود، بنابراین سعی میکنم کاری که انجام میدهم ماندگار و کامل باشد.
آثار کدامیک از هنرمندان خارجی را دوست دارید؟
از کارهای بارتاک خیلی لذت میبرم، چون به نوعی به کارها و افکار من نزدیک است. علاوه بر او، کارهای بوسک، شاوال، سینه، سامپه، فولون، کاردون، رولان توپور و استاین برگ را هم بسیار دوست دارم.
آیا از آنها تاثیر هم گرفتهاید؟
بله، من بیشتر تحت تاثیر کاریکاتوریستهای فرانسوی بودم که به نظرم بهترین هنرمندان این عرصه هستند. بخش عمدهای از کاریکاتورهای امروز جهان از همین فرانسه شکل گرفته است. بوسک و شاوال تاثیر زیادی روی کار من گذاشتهاند و رد پای آنها چه از نظر سوژه و چه از نظر طرح در کارهای من دیده میشود، اما از آنان کپی نکردم.
بعد از 50 سال تجربه در زمینه هنر کاریکاتور، چه مقولهای ذهن و قلم شما را بیشتر به خود مشغول داشته است؟
آثار من بسیار متنوع و متفاوت هستند. تقریبا به تمام مقولات فکر کردهام؛ جنگ، صلح، محیطزیست، فشارهای طبقاتی، تجاوزات، ظلم و ستم و... اما مهمترین دغدغه ذهنی من برقراری تساوی و عدالت میان انسانها بوده است.
کاریکاتور ایران را در دنیا چطور ارزیابی میکنید؟
کاریکاتوریستهای ایرانی بعد از انقلاب رشد بسیاری داشتهاند. در حال حاضر جوانهای امروز ایران بسیار با استعداد هستند و من به آنها افتخار میکنم. نسلی پرکار، پرتلاش و با استعداد کاریکاتور امروز ایران را شکل داده و نصیحت من به این دوستان این است که همینطور سرسخت راه را ادامه دهند و در جا نزنند، مغرور هم نشوند و فکر نکنند همه چیز را یاد گرفتهاند چون یادگیری چیزی است که تمامی ندارد. من خودم بعد از 55 سال کار هنوز در پی یادگیری هستم.
توصیه دیگری به این کاریکاتوریستهای جوان ندارید؟
به صورت شبانهروزی طراحی کنند. کارهای دیگران را ببینند و با آثار کاریکاتوریستهای دنیا آشنا شوند. تمام روزنامهها و مجلات، سایتهای اینترنتی کاریکاتور، نمایشگاهها و فیلمهای کمدی و انیمیشن را ببینند چراکه یک کاریکاتوریست در وهله اول باید خوب ببیند. تمام کاریکاتورهای دنیا را خوب ببیند، با دیدن این کاریکاتورها ذهنشان بارور میشود. شناخت کاریکاتوریستهای بزرگ دنیا و آثار و سبکهای آنها را هم فراموش نکنند.
چه توصیهای برای نوجوانهایی که به کاریکاتور علاقه دارند و تازه میخواهند در این زمینه فعالیت کنند دارید؟
اول این که اگر استعداد دارند وارد کار شوند چون در این زمینه استعداد بیشتر تاثیر دارد تا آموزش. این کار مانند دیگر هنرها یاد گرفتنی نیست و آموزش فقط واگذاری تجربیات هنرمندان است؛ درست مثل آهنگسازی یا شعر گفتن که نمیشود آن را یاد گرفت و باید یک استعداد و علاقه ذاتی در انسان باشد تا بعد به پرورش آن بپردازد.
دیگر این که به این کار علاقه داشته باشند و این علاقه را دنبال کنند و در نهایت این که نقاشی و طراحی بلد باشند. بعد هم کارهای دیگران را ببینند چون دیدن آثار دیگران به آنها ایده میدهد و باعث میشود ذهنشان خلاق شود. کلاسهایی هم هست که این رشته را آموزش میدهد.
خلاقیت چقدر در این هنر نقش دارد و برای تقویت خلاقیت چه باید کرد؟
در طراحی طنزآمیز، تخیلات طنزآمیز یک طراح است که نقش بازی میکند. طراحی به تنهایی نمیتواند کاربرد داشته باشد. من درواقع در کارم رویاهایم را میفروشم. رویاهایی که دیگران نمیتوانند ببینند. شما شاید نتوانید خوابها و رویاهایتان را برای کسی تعریف کنید اما هنرمند کاریکاتوریست یکی از کارهایش این است که رویاهایش را به تصویر بکشد و نشان دیگران بدهد و آن را با دیگران تقسیم کند، بنابراین باید از قوه خلاقهای برخوردار باشد. برای تقویت این خلاقیت هم فقط باید کار کرد. خلاقیت خود به خود به وجود نمیآید؛ استمرار و تداوم کار باعث ایجاد خلاقیت میشود.
با این ویژگیها، یک کاریکاتوریست خوب به وجود میآید؟
یک کاریکاتوریست خوب علاوه بر این که کار بلد است، باید طناز، نکتهسنج و تیزبین هم باشد و همه چیز را با دقت تعقیب کند.
به طنز و طناز بودن اشاره کردید در حالیکه مشاهده میشود کاریکاتور امروز ایران بیشتر به تکنیک توجه دارد تا خود طنز؟
به نکته بسیار خوبی اشاره کردید، این یکی از بزرگترین معایب کاریکاتور ایران است.
به نظر میرسد بیشتر هنرمندان جوان ما درگیر ساختوساز و تکنیکاند و مساله اصلی که همان طنز باشد در کارهایشان تقریبا کممایه است. توصیه من به این جوانان این است که تنها روی تکنیک کار نکنند، بلکه به ایده و فکر و سوژه هم به همان نسبت تکنیک اهمیت بدهند چون اینها لازم و ملزوم یکدیگرند. متاسفانه این بچهها از نظر تکنیک خیلی قوی هستند، اما از نظر ایده و سوژه ضعیفند، یکی از دلایلش هم وجود کامپیوتر و کار با آن است که آنها را تنبل کرده است. تنها کامپیوتر کافی نیست باید با دست هم کار کنند، با رنگ تجربه کنند و همه چیز را از کامپیوتر نگیرند. رقابت شدید برای حضور در جشنوارهها و مسابقات هم به این امر دامن زده و باعث شده بچهها برای برنده شدن بیشتر به تکنیک توجه داشته باشند، تا محتوا اما باید توجه داشته باشند که کاریکاتور برای کاریکاتور است نه برای جشنواره؛ جشنواره تنها محل نمایش کاریکاتور است.
مهمترین مشکل طنز را در کشورمان چه میدانید؟
کاریکاتور کشیدن کار سختی است. نیاز به زمان، تلاش واقعی و توجه و همچنین نیاز به امکانات و تشویق دارد. متاسفانه فضای حاکم بر نشریات کشور به سمت کمتوجهی به موضوع طنز میرود. در کشور به نشریات طنز توجه خاصی نمیشود. روزانه روی کیوسک روزنامهفروشیها، دهها نوع مجله مختلف مشاهده میکنیم، اما دریغ از یک مجله که به صورت تخصصی به مقوله طنز بپردازد. این غفلت و کمتوجهی شاید از اصلیترین مشکلات طنز امروز کشورمان باشد.
کتاب اخیرتان «اگر داوینچی مرا میدید» که تلفیقی از کاریکاتور و متن است، در سومین جشنواره کتاب برتر کودک و نوجوان هم به عنوان کتاب برگزیده، انتخاب شد. کمی راجع به این کار توضیح دهید.
من مدام و در همه حال مثلا تلفن زدن طرحهایی را میکشم که بعد رویشان کار کنم. از سویی من مدتی در یک شرکت تبلیغاتی کار میکردم. یکی از کارهایی که آنجا انجام میدادم نگاه کردن به تصویر و نوشتن متن تبلیغاتی برای آن بود. من این کار را زیاد انجام میدادم و گاهی برای یک تصویر چندین متن مینوشتم. روزی تصمیم گرفتم برای طرحهای خودم هم از این متنها بنویسم، بنابراین طرحها را نگاه کردم و متنهایی برای آنها نوشتم که تا به حال 3 جلد آن نوشته شده است و اگر داوینچی مرا دیده بود یکی از آنهاست.
به هر حال این یک سبک کاری بود که ادامهاش خواهم داد. تعدادی از این تصویرها را هم تبدیل به داستان کوتاه کردهام.
در آثار خود زیاد از رنگ استفاده نمیکنید و در این زمینه محتاط هستید. علت خاصی دارد؟
آن سالها در ایران امکانات چاپ رنگی نبود و اکثر مطبوعات نیز به شکل تکرنگ منتشر میشد. در حال حاضر نیز کارهای رنگی بیشتر توسط کامپیوتر طراحی میشوند که البته بنده معتقدم کار دست بسیار باارزشتر است و کمتر به آن سویمیروم و طبیعی است با توجه به آنچه عرض کردم در استفاده از رنگ محتاطتر باشم.
برای رنگآمیزی هم تکنیک خاصی دارم که مخصوص خودم است، یعنی برای رنگ کردن هم مانند طراحیام صاحب سبک هستم. البته کارهایم همانطور که گفتید خیلی رنگ ندارد چون سعی میکنم مانند سادگی کارهایم این سادگی در رنگآمیزی هم رعایت شود.
اشاره کردید که فعالیتهایتان را از مطبوعات شروع کردید، اما چرا این روزها شما را در عرصه مطبوعات کمرنگ میبینیم؟
بله من قبلا با نشریات زیادی کار میکردم، ولی بتدریج از آنها فاصله گرفتم. کارهای مطبوعاتی به دلیل این که تاریخ مصرف دارند، خیلی ماندگاری ندارند.
الان دنبال کارهایی هستم که تاریخ مصرف نداشته باشند و فقط برای یک منطقه خاص کشیده نشوند. من به انسان و انسانیت فکر میکنم؛ به پیامهای انسانی. از طرفی الان در کشور ما از کاریکاتوریستها استقبال نمیکنند. علت دیگر ناچیز بودن حقالزحمه کاریکاتوریستهاست. این در حالی است که حدود 90 درصد کاریکاتوریستهای ما افراد بسیار بااستعدادی حتی در سطح جهان هستند، اما متاسفانه جایگاه خود را پیدا نمیکنند. در نتیجه مجبورند هر چند وقت یکبار در یک مسابقه بینالمللی شرکت کنند که آیا جایزهای ببرند یا خیر!
البته هرچه حضورتان در مطبوعات کمرنگ شده، به همان نسبت در حوزههای دیگری مانند چاپ و انتشار تقویمهای هنری فعال هستید به طوریکه در همین سال 89 حدود
6 ـ 5 نوع تقویم هنری به بازار انتشارات عرضه کردید؟ آیا برای این نوع فعالیت ضرورت و اهمیتی میبینید یا صرفا یک انگیزه و علاقه شخصی است؟
آثارمان اغلب در مجلات و کتابها به چاپ رسیده و عرضه میشوند که معمولا یا به دست طرفداران نمیرسد یا به علت بهای گران کتاب امکان خریداری و تهیهاش سخت است.
از طرفی نمایشگاههایمان نیز در گالریها برپا میشوند و امکان دارد خیلیها در آن زمان فرصت دیدن این کارها را پیدا نکنند در حالیکه با انتشار گزیده آن آثار در مجموعهای همچون تقویم این فرصت برای این دسته از دوستداران هنر فراهم میشود تا کارها را خریداری و از آنها دیدن کنند. در ثانی این کارها تنها یک تقویم نیست، بلکه کارنامهای از هنر ما برای دوستداران هنر محسوب میشود که امیدوارم بزودی این کار در ایران بیش از پیش رونق یابد . هرچند فروش تقویم به نسبت طرحهای هنرمندان خیلی کمتر است، اما حرکت جریانسازی به شمار میآید.
اگر کاریکاتوریست نمیشدید، سراغ چه حرفه و هنر دیگری میرفتید؟
کارهایی مثل طراحی داخلی ساختمان، فیلمسازی و آشپزی از کارهای مورد علاقه من است که اگر کاریکاتوریست نمیشدم احتمالا سراغ یکی از اینها میرفتم. خصوصا آشپزی را خیلی دوست دارم و یکی از سرگرمیهای امروز من هم آشپزی است. پختن تمام غذاهای خوب را بلدم و معتقدم غذا درست کردن هم خودش یک هنر است. مواد غذایی مانند نمک، فلفل، زردچوبه و .... مانند رنگها در دست نقاش هستند که وقتی با هم ترکیب میشوند یک اثر زیبا تولید میشود. حتی چیدمان غذا هم یک هنر است که در اروپا به آن خیلی اهمیت میدهند و من این هنر را آنجا یاد گرفتم؛ غذا علاوه بر طعم خوب باید ظاهر زیبایی هم داشته باشد، چراکه چشم هم غذا میخواهد و خوراک چشم ظاهر زیباست.
برگردیم به کاریکاتور. از آخرین فعالیتها و کارهایتان در سال 89 برایمان بگویید؟
غیر از 5 تقویم سال 89 و آخرین کتابم یعنی «اگر داوینچی مرا دیده بود» ، چند مجموعه دیگر هم دارم که بزودی آنها را برای چاپ به انتشارات میسپارم.
آیا آثار آخرین نمایشگاهتان جدید بودند؟
این نمایشگاه شامل 40 اثر در ابعاد 50 در 70 و 60 در 70 بود که در 3 ماه گذشته کشیده شدهاند. البته ایده تقریبا
10درصد از کارها مربوط به 40 سال پیش بود که برای اولینبار در نمایشگاه آفتاب به نمایش گذاشته شدند، اما چون از یکطرف نسبت به 40 سال پیش کارم بسیار بهتر شده و از طرف دیگر این کارها به مرور زمان از بین رفته یا دیده نشده بودند، تصمیم گرفتم دوباره آنها را بازسازی و کار کنم. اما همانطور که گفتم این کارها تنها 10 درصد از آثار نمایشگاه را تشکیل میدادند و 90 درصد سوژهها نو و بکر بودند.
سوژه و طرح اولیه این 90 درصد مربوط به چه زمانی است و آنها را کی اتود زدید؟
حدود 50 درصد از آنها چند ماه پیش، زمانی که در بیمارستان بستری بودم، به ذهنم رسید و پیشطرحهایشان را همانجا کشیدم و مابقی را هم در دوره نقاهت و در منزل اتود زدم. پس از بهبود نسبی هم شروع به کار و کشیدن طرحها کردم. البته بسیاری از این سوژهها هنوز اجرا نشدهاند، چراکه براساس گنجایش نمایشگاه کار کردم و ظرفیت نمایشگاه بیش از این نبود. انشاءالله در فرصتی مناسب آنها را کار میکنم.
دوست دارید آخرین کارتان با چه موضوعی باشد؟
کار من آخر ندارد و همیشه ادامه دارد. «آخر» یعنی مرگ و تمام، اما کارهای من تمامی ندارد.
زندگی مردم در قالب کاریکاتور
کامبیز درمبخش ،کاریکاتوریست مطرح و پیشکسوت کشورمان در سال 1321 شمسی در شیراز به دنیا آمد. او که فارغالتحصیل هنرستان هنرهای زیبای تهران است، از 15 سالگی همکاری خود را با نشریات ایرانی از جمله توفیق شروع کرد و با دیگر مطبوعات ایرانی و خارجی همچون نیویورک تایمز، اشپیگل، نبل اشپالتر و... کارش را ادامه داد.
این هنرمند تاکنون 32 نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج از کشور برگزار کرده و در 30 نمایشگاه جمعی داخلی و خارجی حضور داشته است.
او برنده جوایز اول بسیاری از معتبرترین مسابقات بینالمللی کاریکاتور از جمله ژاپن، آلمان، سوئیس، بلژیک، ترکیه، برزیل و یوگسلاوی شده است.
آثار او در گنجینه موزههای بزرگ و معتبر جهان از جمله موزه کاریکاتور بازل سوئیس، موزه کاریکاتور گابرووی بلغارستان، موزه هیروشیمای ژاپن، موزه ضدجنگ یوگسلاوی، موزه کاریکاتور استامبول ترکیه، موزه کاریکاتور ورشوی لهستان، مجموعه شهرداری شهر فرانکفورت آلمان، موزه هنرهای معاصر ایران و ... خودنمایی میکند.
کتابهای تصویرسازی و کاریکاتور با عنوانهای بدون شرح، دفتر خاطرات فرشتهها، کتاب کامبیز، کتابهای مشترک طنزاندیشان امروز ایران، طنزاندیشان امروز ایران در خارج از کشور، میازار موری که دانهکش است، المپیک خنده، سمفونی خطوط، اگر داوینچی مرا دیده بود و... نیز بخش دیگری از تلاشهای او در این 55 سال فعالیت هنری است که تاکنون چاپ و منتشر شده است.
درمبخش همراه با پسرش رامین در زمینه انیمیشن هم فعال است و نتیجه این همکاری، ساخت چندین فیلم انیمیشن کوتاه از جمله دلقکهاست.
او ایدههایش را از زندگی عادی مردم کوچه و بازار و هر چیز جالبی که در اطرافش مشاهده کند، میگیرد.
فاطمه مرادزاده / جامجم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد