در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
معروفترین فیلم او سهگانه «جانسخت» در دهه 80 میلادی است که در آن در نقش یک پلیس پوستکلفت نیویورکی به نام جان مکلین ظاهر شد. ویلیس در هیچ یک از فیلمهای بعدی خود نتوانست موفقیت بزرگ مجموعه فیلم «جانسخت» را تکرار کند. حتی چهارمین قسمت این فیلم در سال 2007 هم نتوانست موفقیتی شبیه قسمتهای قبلی آن به دست بیاورد.
ازجمله کارهای مطرح این بازیگر میتوان به «ببین کی داره حرف میزنه؟ 1 و 2»، «هادس هاوک»، «آخرین پیشاهنگ»، «پالپ فیکشن»، «دوازده میمون»، «حس ششم»، «عنصر پنجم» و «مرگ برازنده اوست» اشاره کرد.
تازهترین فیلم او با نام «سرخ» که پر فروش هم بوده ، درباره یک مامور زبده قدیمی اداره پلیس (با بازی ویلیس) است که به دنبال حضور و فعالیتهای یک تروریست، دوستان قدیمی پلیس خود را فرامیخواند تا در یک گروه ویژه و ضربتی، با اقدامات این تروریست خطرناک مبارزه و مقابله کنند.
برای بسیاری از تماشاگران سینما جالب است که میبینند بروس ویلیس به عنوان یک قهرمان اکشن دوباره به روی پرده سینما برگشته است. «سرخ» یک اکشن ماجراجویانه پس از قسمت چهارم و موفق «جانسخت» است. فکر میکنید چه عواملی باعث شد تا به این فکر بیفتید که اکنون زمان مناسبی است برای حضور در یک فیلم اکشن دیگر؟
پرسش خوبی است. خودم هم همیشه این پرسش را از خودم میکردم و میکنم که آیا وقت و زمان درست برای انجام این کار یا آن کار هست یا نیست. علتش هم این است که در اکثر مواقع به انتخابهای خودم تکیه و اطمینان میکنم. همیشه همین طور بوده است و هر وقت فیلمنامهای به دلم نشسته است، بازی در آن را قبول کردهام. «سرخ» فیلمی بود که همه چیز آن خوب و مناسب به نظر میرسید و از همان ابتدای کار مشخص بود که تبدیل به یک اثر تماشایی خواهد شد. هدف تمام عوامل تولید فیلم از همان لحظه اول این بود که یک فیلم اکشن خوب و قابل دفاع تولید کنند، اما عناصر مختلف زیادی در آن وجود دارد که «سرخ» را وارد ژانرهای دیگر سینمایی هم میکند و این احتمال وجود دارد که برخلاف دیدگاه کسانی که آن را یک فیلم اکشن میدانند، عدهای هم بگویند «سرخ» یک فیلم کمدی و حتی کمدی - رمانتیک است، اما تصور شخصی خودم این است که این فیلم ملغمهای از تمام آنهاست و همه این ژانرها را یک جوری در دل خودش دارد و ترکیب مناسبی از آنها ارائه میدهد. در یک نگاه کلی، همیشه از نوع انتخابهایی که میکنم راضی هستم.
درباره رابرت شوینکه به عنوان کارگردان فیلم و تلفیق اکشن قصه با تنش و شوخطبعی صحبت میکنید؟ کار کردن با او چگونه بود؟
فکر میکنم رابرت چیزهای خیلی زیادی داشت که حکایت از تردستی او میکرد و به همین دلیل این میتواند برای هر کسی که مجبور به کار کردن با او باشد، نوعی ترس و وحشت بیافریند. وی خیلی خوب ترتیب همه چیز را سر صحنه فیلمبرداری میداد و کسی هنگام کار با مشکلی روبهرو نمیشد. احتمالا برایتان جالب خواهد بود که بدانید خود رابرت هم آدمی شوخطبع است.
فرق «سرخ» با فیلمهای اکشن مشابه این است که قهرمانان آن بالای 50 سال سن دارند و جوان نیستند. این قهرمانان آدمهایی قابل دوام و ماندگار هستند و وقتی مجبور به انجام کارهایی سخت میشوند، خیلی خوب توانایی انجام آن را دارند. نظر شما در این باره چیست؟
کلمهای که در تمام مدت در فیلم تکرار و تکرار میشود، کلمه بازنشستگی و بازنشستههاست. در کنار آن کلمه بینهایت خطرناک هم خیلی زیاد شنیده میشود. این دو کلمه یک جورهایی به یکدیگر وابسته هستند و همدیگر را تکمیل میکنند. در یکی از سکانسهای فیلم من و کارل اوربان با هم یک صحنه نبرد و درگیری داریم. صادقانه بگویم، این صحنه یکی از سختترین صحنههای نبردی بود که من در تمام دوران حرفهای کاریام داشتهام. زمانی که قرار شد این سکانس را بازی کنم، اصلا نگفتم برای بازی در آن کمی پیر هستم یا این که این کار سخت است و نمیتوانم مبارزه کنم. بخش مهمی از این سکانس در ارتباط با هنرهای رزمی بود که این روزها خیلی مد شده است. زمان بازی در «سرخ» کاملا متوجه این نکته بودم که نقشم را خیلی خونسرد بازی کنم. در این حالت دیگر من و بقیه بازیگران به این نکته فکر نمیکردیم که آدمهایی بالای 50 سال هستیم و داریم در یک فیلم اکشن بازی میکنیم. حقیقتش را بخواهید، نمیتوان به هیچ یک از بازیگران سن و سالدار این فیلم لقب آدم پیر یا بازنشسته داد. همه آنها جوان، رمانتیک و بانمک هستند.
چه چیزی باعث جذب شما به این پروژه شد و به خودتان گفتید من باید در آن بازی کنم؟
حدود 2 سال قبل از شروع کار فیلمبرداری «سرخ» با لورنزو دی بوناونتورا درباره آن صحبت میکردیم. در آن زمان هیچ یک از ما نمیتوانستیم تصور آن را بکنیم که غنای درونی چنین فیلمی میتواند چه تاثیراتی بگذارد. محو کاراکترهای قدرتمند آن شده بودیم و به این نکته فکر میکردیم زمانی که تعدادی از بازیگران پر قدرت سینما نقش این کاراکترها را بازی کنند، چه اتفاقی خواهد افتاد. قبل از پیش تولید فیلم، به صورت یکی از طرفداران آن درآمده بودم و در تمام این مدت هیجانزده شده بودم. مدام سوال میکردم و درباره جوانب مختلف آن میپرسیدم. بهنوع تاثیری که روی تماشاچی میگذارد و نحوه واکنش او به آن فکر میکردم. اما چیزی که بیش از هر چیز دربارهاش حرف زده میشد، پدیده حضور تعدادی از بازیگران مطرح چند دهه اخیر در آن بود. چنین حضوری کمک میکرد تا قصه خوب فیلم به شکل بهتر و جذابتری تعریف شود. در یک کلام همه چیز فیلم خشنودکننده بود.
«سرخ» براساس قصه یک نوول گرافیکی نوشته شده و شما میگویید عاشق نوولهای گرافیکی هستید. آیا آنها را جمع میکنید؟
خب، من کتابخانه بزرگی ندارم و نوولهای گرافیکی را جمعآوری نمیکنم. ولی شاید جالب باشد بدانید که روی پرده سینما در تعدادی فیلم بازی کردهام که براساس این قصهها ساخته شدهاند. همه آنها هم جزو پروژههای کاری خیلی خوب من بودهاند و از بازی در آنها لذت بردهام. میدانید، در این جور قصهها تعداد بیشتری کاراکتر وجود دارد که همه آنها پرداخت خوبی دارند.
این نکته به شما امکان آن را میدهد که چند قدم به جلو بردارید و کارهایی را انجام دهید که شاید در فیلمهای دیگر امکان انجام آنها وجود نداشته باشد. در بهترین شکل قضیه، مردم از یک بازیگر انتظار دارند که تمام نقاط کور یک متن یا فیلمنامه را بازی خودش بپوشاند. اما زمانی که در یک فیلمنامه گره و نقطهکور وجود نداشته باشد و شما با قصهای کامل سر و کار داشته باشید که کاراکترپردازی درست و دقیقی دارد، آن وقت نگرانی و اضطراب شما هم کاهش مییابد و فرصت آن را پیدا میکنید که نقش خود را با فراغ بال بیشتری بازی کنید. در این حالت، کار شما خیلی راحتتر میشود و فرصت آن را به دست میآورید که تلاش خود را صرف بهترشدن چیزهای دیگری
بکنید.
در این مقطع از کارنامه کاری و زندگی شخصی، آیا هنوز هم چیزی وجود دارد که باعث ترستان بشود؟
من ترس را هر روز همراه خودم دارم. همیشه نگران آن هستم که کسی مرا وسط چیزی پرت کند که نمیداند چیست و نتوانم خودم را با آن تطبیق دهم. هیچ چیز ترسناکتر از این نیست (و همچنین هیجانانگیزتر) که مجبور باشی چیزی یا کسی را از دل یک نوشته 115 صفحهای خلق کنی و به او حال و هوایی انسانی بدهی. بازیگری وحشت اصلی زندگیام است، ولی چیزهای دیگری هم هستند که مرا میترسانند. اگر بخواهیم درباره چیزهایی غیر از دنیای فیلمسازی صحبت کنیم، چیزهای زیادی هستند که باعث ترس من میشوند.از خیلی از چیزهایی که در دنیا وجود دارند میترسم. یکی از بیشترین ترسها و نگرانیهایم این است که در امر بزرگکردن بچههایم، مرتکب اشتباه شوم. این مساله حتی مرا بیشتر از آن میترساند که به عنوان یک بازیگر بخواهم اشتباهی سر صحنه فیلمبرداری بکنم. بزرگکردن فرزندانم ترس اصلی و بزرگ زندگیام است.
با اشاره به آنچه گفتید، بازیگری برایتان اهمیت بیشتری دارد یا پدربودن؟
بیشتر از آن که بخواهم افتخار کنم یک بازیگرم، به این نکته مفتخرم که یک پدر هستم. پدر بودن باارزشترین چیز موجود در دنیاست.
رسانههای گروهی از شما به عنوان یکی از مولتیمیلیونرهای دنیای سینما اسم میبرند. این نکته شما را خوشحال میکند؟
همیشه با این پرسش تکراری روبهرو بودهام که مولتیمیلیونر بودن چه حال و هوایی دارد. حقیقت امر، علاقهای به صحبت کردن درباره آن ندارم. همیشه به خودم یادآوری میکنم که چه کسی بودم و بعد تبدیل به چه کسی شده ام. آدم گذشته خود و سختیهای دوران اولیه زندگیاش را نباید فراموش کند.
بازی در یک نقش اکشن تازه در یک فیلم اکشن، توانایی جسمی زیادی میطلبد. هنوز ورزش میکنید؟
خیلی سخت و حداقل 2 ساعت در روز. نمیتوانم در بیرون از خانه به باشگاه بروم، به همین دلیل در خانهام یک باشگاه کوچک درست کردهام. یک مربی ورزشی هم دارم که هفتهای 3 روز به منزلم میآید و با هم تمرین میکنیم. او حتی هنگام فیلمبرداری همراهم به سر صحنه میآید. ورزش بخش مهمی از زندگی روزانهام است.
خیلیها میخواهند بدانند مثل کاراکترهای فیلمهای اکشن خود، آدمی خشن هستید؟
درست برعکس. بسیار حساس هستم. کسانی که از نزدیک مرا میشناسند کاملا متوجه این نکته هستند. خیلیها هم مدعیاند که مرا میشناسند، ولی اینطور نیست. خیلی وقتها در نوشتههای دیگران چیزهایی را درباره خودم و روحیاتم میخوانم که عصبانیام میکند، زیرا به هیچ وجه واقعیت ندارند.
در تمام این سالها با وجود شهرت زیادی که داشتهاید، در تعداد زیادی فیلم سینمایی بازی نکردهاید و به قول معروف پرکار نبودهاید.
از پرکار بودن متنفرم و همیشه باورم این بوده که بیشتر از حد مجاز نباید کار کنم. در کنار بازیگری، من یک زندگی خانوادگی نیز دارم و همیشه احساسم اینطوری بوده که باید وقت کافی برای زندگی غیرکاریام هم بگذارم. برای همین در تعداد موجهی فیلم ظاهر شدهام و هیچ وقت بهصورت مداوم جلوی دوربین حضور نداشتهام. در عین حال، رابطهام هم با هر کاری پس از پایان فیلمبرداری آن فیلم تمام میشود و سعی میکنم دیگر به آن پروژه فکر نکنم.
قصد بازنشستگی ندارید؟
همیشه با خودم فکر کردهام که بهترین کارهای سینماییام را در فاصله 40 تا 60 سالگی ارائه خواهم کرد؛ البته اگر شانس هم با من یاری کند و بتوانم تا آن زمان همین دور و برها باشم و به بازی در فیلمهای سینمایی ادامه بدهم. ولی همه ما میدانیم که چنین کاری بسیار سخت است و من دارم تمام تلاش خودم را میکنم تا بتوانم حداقل 10 سال دیگر هم به عنوان بازیگر در رشته سینما کار کنم.
در دهه 80 در کنار آرنولد شوارتزنگر و سیلوستر استالونه لقب قهرمان اکشن را گرفتید. هنوز به چنین لقبی معتقدید؟
من دیگر یک قهرمان اکشن نیستم. مردم عادی باید بدانند که هیچ یک از ما بازیگران سینما هیچ وقت قهرمان اکشن نبودهایم. کارهایی که همه ما روی پرده انجام میدهیم یک سری کارهای خیالی هستند که هیچ وقت امکان وقوع و انجام آنها در زندگی واقعی وجود ندارد. واقعیتهای تلخ و سخت زندگی به آدمها یاد میدهد که فیلمهای اکشن سینمایی را خیلی جدی نگیرند و دل خودشان را به قهرمانان اکشن خیالی این فیلمها خوش نکنند.
کار جدید چه دارید؟
مشغول بازی در «نور سرد روز» هستم که مبارک المشری آن را کارگردانی میکند. قصه فیلم درباره جوانی است که به دنبال توطئهای که خانوادهاش ناخواسته درگیر آن میشوند، تلاش میکند خانوادهاش را از خطر و تهدیدات پیشرو نجات دهد. این خانواده در جریان سفری به اسپانیا ناپدید شدهاند و من نقش کاراکتری را دارم که آدمی مرموز است و به کمک به این جوان میآید.
رویترز
ترجمه: کیکاووس زیاری
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم