برای بازی در نقش قهرمان اکشن گرین لانترن، از قصههای کمیکاستریپی «گرین لانترن» الهام گرفتید؟
خیلی از آنها منبع الهام میشدند و برای ایفای بهتر نقش از آنها کمک گرفتم. برخلاف بسیاری از قصهها و کتابهای کمیکاستریپی دیگر، قصه کتابهای «گرین لانترن» یک حال و هوای عمومی گسترده دارند و کاراکتر اصلی خود را خیلی خوب و دقیق معرفی کرده و انگیزهها و دلایل او برای کارهایش را در شکل گستردهای مورد بحث و بررسی قرار دادهاند. قبل از بازی در فیلم، تعداد زیادی از قصههای گرین لانترن را خواندم. از خیلی جهات قصهها و کاراکترهای آن اصیل هستند. به همین دلیل من توانستم تا حد زیادی روی رازهای کاراکتر اصلی قصه تمرکز کنم. فیلمنامه فیلم هم نگاهی عمیق به این کاراکتر و قصههای آن دارد و یک توصیف خوب سینمایی از آن ارائه میکند. گروهی از منتقدان سینمایی از قصه گرین لانترن به عنوان نسخهای از «جنگهای ستارهای» یاد میکنند که وارد دنیای کمیکاستریپها شده است. به نظر من، این بهترین توصیفی است که میتوان از این قصه کرد.
چه چیز این کاراکتر بیشتر از هر چیز دیگر مورد توجه شماست؟
شخصیت گرین لانترن، آدمی استثنایی است که چیزهای باورنکردنی همراه خود دارد. او اصرار عجیبی روی این نکته دارد که بر تمام موانع پیشروی خود غلبه کند. همین مساله باعث میشود او قصهای سرگرمکننده و جذاب خلق کند. به عنوان یک بازیگر، به دستآوردن فرصت برای بازی در چنین نقش عالی و جالب توجهی، یکی از آن فرصتهای ناب بازیگری است. کاراکتر گرین لانترن یک غریزه ذاتی دارد که همه چیز را از ابتدا به ساکن آغاز کند. اما بزودی متوجه میشویم او انسانی است که با محدودیتهای زیادی روبهروست. او مرگ پدرش را به چشم دیده و تا مدتی بیهدف و سرگردان است و خودش هم نمیداند از زندگی چه میخواهد. اما قدرت خارقالعادهای کسب میکند و به یک ابر قهرمان تبدیل میشود، زندگی او را وارد مرحله تازهای میکند و معنای تازهای به هویت او میدهد.
کنار آمدن با لباس گرین لانترن که در بخش مهمی از فیلم به تن دارید، کار سختی بود؟
خب، خیلی هم راحت نبود. تمام ابر قهرمانان قصههای کمیک استریپی برای خودشان پوشش و لباس خاص دارند و فکر میکنم بقیه بازیگران فیلمهای کمیک استریپی هم برای کنارآمدن با لباسهای خود مشکلاتی داشتهاند. اولینبار که لباس ابر قهرمانانهام را پوشیدم، احساس کردم مرا به بند و زنجیر کشیدهاند و اصلا نمیتوانستم تکان بخورم. مثل نوزادی بودم که راه رفتن را بلد نیست. فکر میکردم دارم سختترین کار روی کره زمین را انجام میدهم. کارگردان فیلم گفت نگران نباشم و بزودی به آن عادت خواهم کرد. ولی قبل از آن که به آن عادت کنم، تغییراتی در این لباس داده شد تا بتوانم براحتی در آن قرار بگیرم و نقشم را بازی کنم. بر خلاف روزهای اول که همه حواسم به این لباس بود، بعد از مدتی با آن دوست شدم و دیگر اصلا متوجه این نکته نبودم که چه چیزی به تن کردهام. اما گرمای تابستان نئواورلئان در زمان فیلمبرداری، کار با این لباس را کمی مشکلتر میکرد. شاید جالب باشد بدانید پوشیدن این لباس به اندازه درک کاراکترم در فیلم سخت بود!
چگونه برای بازی در نقش آماده شدید؟
تعلیم دیدن برای بازی در این نقش کاملا متفاوت بود. در چنین فیلمی نوع تعلیم شما به کلی فرق میکند. این تمرین شامل یک سری کار عملی میشود که بر اساس آن شما باید توانایی و قابلیت فیزیکی و بدنیتان را افزایش دهید. در عین حال کاملا متوجه این نکته هستید که نمیخواهید کارهایی کنید که سر از بیمارستان درآورید. برای همین، صحنههای اکشن را (که تعدادشان خیلی زیاد است) طوری بازی میکنید که تا حد امکان از محوطه بیمارستان دور بمانید. اما در تمام مدت فیلمبرداری باید یادتان باشد دارید در فیلمی به کارگردانی مارتین کمپل بازی میکنید و این به معنی آن است که ناچار یکی دو بار ضربه خواهید خورد و راهی بیمارستان میشوید. او شما را مجبور میکند سخت کار کنید و برای بهتر شدن فیلم از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. مارتین کمپل در اولین روز فیلمبرداری، کار روی «گرین لانترن» را به یک دعوای چاقوکشی در داخل یک اتاقک کوچک تلفن تشبیه کرد. با این توصیف، حساب کار دستم آمد. این توصیف خیلی روشن و واضح به من یاد داد او چه درک و احساسی نسبت به یک کار اکشن دارد و چه میخواهد. اما کل کار خیلی بامزه جلو رفت و تعلیم من هم جزئی از این کار بانمک بود.
از آنجاکه در فیلم کمیک استریپی «ددپول» حضور داشتی که محصول شرکت انتشاراتی مارول بود، برای حضور در یک قصه کمیک استریپ از شرکتی رقیب یعنی گرین لانترن سخت نبود؟
فکر نمیکنم بین شرکت مارول و دیسی ـ که «گرین لانترن» را تهیه میکند ـ رقابتی خاص وجود داشته باشد، اگرچه هر دوی آنها ناشر کتابهای کمیک استریپی هستند. ما در دنیایی زندگی میکنیم که فناوری به ما امکان میدهد این قصهها را تبدیل به فیلمهای سینمایی کرده و به آنها حیات بدهیم. ظهور مجموعه فیلمهای سینمایی کمیک استریپی در حال حاضر به صورت یک موج روان درآمده است و نتیجه کار هم این شده که شما هر چند وقت یکبار خبر تازهای میشنوید که حکایت از تولید یک فیلم کمیک استریپی ابرقهرمانانه جدید دارد. خودم هیچ وقت به این موضوع فکر نکردم که حضورم در فیلم کمیکاستریپی شرکت مارول میتواند به عنوان یک مانع برای بازی در یک فیلم کمیک استریپی از شرکت دیسی عمل کند. نحوه انتخاب من برای بازی در فیلم شبیه نحوه انتخاب بقیه بازیگران آن بود. با مارتین کمپل چند دیدار و گفتوگو داشتم؛ علاقهمند و شیفته ایده و کاراکتر اصلی آن شدم و بازی در آن را پذیرفتم. با بازی در «گرین لانترن» یک تجربه تازه کسب کردم. دیدم که آنها چگونه در حال خلق یک دنیای ویژه برای این کاراکتر بودند و این هیچ شباهتی به تجربههای قبلی سینماییام نداشت. حتی تست گریم من هم چیز متفاوتی بود و تازگی خاص خودش را داشت. مارتین کمپل مرا به درون روحیات این کاراکتر کشاند. تجربه بازی در «گرین لانترن» کمک زیادی کرد تا بتوانم نقش خودم را در «ددپول» بهتر بازی کنم.
هنگام تمرینات فیلم هم لباس ابرقهرمانانه گرین لانترن را به تن داشتید؟
بله. باید به آن لباس عادت میکردم. هنوز زخمیشدنم را سر صحنه فیلمبرداری برایتان تعریف نکردهام! البته جراحت سختی نبود. باید با طناب یک مسافت را طی میکردم. اما طناب وسط کار پاره شد و زمین خوردم. وقتی به خودم آمدم که دیدم نقش زمین هستم و بدنم درد میکند. البته این حادثه باعث شد سطح ایمنی کار در روزهای بعد بالا برود.
کاراکتر گرین لانترن سر نترسی دارد. اما مثل این که خود شما سر صحنه با ترس بازی میکردید؟
بازی در چنین نقش اکشن و پرمخاطرهای کار و تجربه سادهای نیست. طبیعی است که شما بترسید. البته در زندگیام به یک اصل اعتقاد دارم و آن هم این است که هیچ وقت با ترس زندگی نکنم. اما پیشگیری و مراقبت به معنای ترس نیست. نگران و مضطرب بودن چیز زیادی است که باید در همه ما وجود داشته باشد.
برای طرفداران قصههای کمیک استریپی چه صحبتی دارید؟
امیدوارم از تماشای «گرین لانترن» لذت ببرند و خواهان تولید قسمتهای بعدی آن باشند. دلم میخواهد این فیلم هم مثل «بتمن»ها و «سوپرمن»ها به یک مجموعه فیلم دنبالهدار تبدیل شود.
مترجم : کیکاووس زیاری
منبع : رویترز
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در استودیوی «جامپلاس» میزبان دکتر اسفندیار معتمدی، استاد نامدار فیزیک و مولف کتب درسی بودیم
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد