گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

روز خبرنگار

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله: «روز خبرنگار» ، «تله‌ای که مقاومت به آن تن نداد» ، «آینه‌های حق‌نما» ، «روز وجدان بیدار جامعه» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۴۴۸۲۲

جام جم: «روز خبرنگار»

«روز خبرنگار» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم دکتر علی دارابی است که در آن می خوانید:

چند سالی است که به مناسبت شهادت مظلومانه محمود صارمی خبرنگار ایرنا در کشور افغانستان به دست گروهک طالبان، 17 مرداد روز خبرنگار نامیده شده است و در این روز مراسمی برگزار می‌شود.

از آنجا که خبرنگاران در زمره آزادترین انسان‌ها هستند و آزادی و خبرنگار چون آب برای ماهی به مثابه زیست و حیات آن است که باید از این موهبت الهی ـ آزادی ـ که ارمغان بس گران‌قیمت انقلاب اسلامی محسوب می‌شود، حفاظت و مراقبت کرد.

با تجلیل از خدمات و تلاش‌های ارزنده جامعه خبرنگاری، مطبوعاتی و رسانه‌ای کشور و نکوداشت یاد و خاطره شهیدان عرصه آزادی، اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی به این مناسبت شایسته است نکاتی را یادآور شویم:

اول ـ خبرنگاران و اصحاب رسانه: حفظ شأن و منزلت کار در رسانه بیش از هر کس متوجه اصحاب رسانه و خبرنگاران و گزارشگران ـ که در صف اول آگاهی‌بخشی قرار دارند ـ است. حفظ کرامت، آزادی، شأن و منزلت رسانه‌ای بودن و لوازم آن بس خطیر و حساس است.

حریت، استقلال، وامدار نبودن، پاسداشت دین، اخلاق، امیدآفرینی و آگاهی‌بخشی، اهتمام بایسته بر امر آموزش و یادگیری و ارتقای سطح دانش و بصیرت به طور مستمر، دوست و دشمن‌شناسی، تشخیص و تمییز سره از ناسره، قناعت، مناعت طبع، پاکدستی و نیالوده شدن به چرب و شیرین روزگار از مهم‌ترین لوازم بلافصل شأن و منزلت اصحاب رسانه و خبرنگاران است.

اگر بر جامعه رسانه‌ای ما فضای معنوی، سالم و پاک حاکم باشد، می‌توان امیدوار بود که اصحاب رسانه آنانی هستند که در خط مقدم از آرمان‌ها، ارزش‌ها، واقعیات و خوبی‌ها دفاع می‌کنند و اگر معدود افراد یا کسانی به نام اصحاب رسانه اقدامات و رفتارهای دون شأن انجام دادند براحتی از سوی خود خانواده بزرگ رسانه کنار گذاشته می‌شوند و این پالایش درونی می‌تواند در این زمینه بزرگ‌ترین دستاورد تلقی شود.

دوم ـ قانون جامع رسانه‌ها و مطبوعات: بی‌تردید هم‌اکنون زمان مناسبی برای اصلاح قانون مطبوعات و برطرف کردن عیوب و کاستی‌های آن است. این فرصت باید متضمن بازتعریف جایگاه و رسالت مطبوعات و رسانه‌ها و نیز آسیب‌شناسی صادقانه و واقع‌بینانه وضع موجود باشد.

باید آزادی‌های مشروع و قانونی حداکثری برای رسانه‌ها فراهم گردد، سازوکارهای حمایت و کارآمدی تعریف و نهادینه شود و قوانین حمایتی و پشتیبانی‌های قانونی در جهت حمایت از حقوق رسانه‌ها و خبرنگاران به طور جامع دیده شود.

محدودیت قلمرو خطوط قرمز و بازتعریف آنها، ارجاع داوری‌ها و رسیدگی به اختلافات و شکایات حوزه مطبوعات رسانه‌ها به هیأت‌های منصفه تخصصی و حرفه‌ای، خارج کردن مداخله نهادهای انتظامی و قضایی، اجتناب از برخی توقیف‌ها و لغو پروانه‌هایی که در افکار عمومی برای وجدان‌های بیدار و منصف هم گاهی پاسخی شایسته وجود ندارد الزام به پاسخگو کردن مقامات و مسوولان بویژه قوای سه‌گانه و بالاخره وداع با پدیده مطبوعات و رسانه‌های بهره‌مند از رانت در معنای عام و مصطلح آن رانت دولتی، جناحی، نفتی و... که به عملکرد رسانه‌های مستقل آسیب جدی وارد کرده و می‌کند باید از مهم‌ترین نکات در اصلاح قانون مطبوعات باشد.

بدیهی است نظام تشویق و تنبیه همچون دیگر حوزه‌ها باید در قانون جامع مطبوعات و رسانه‌ها لحاظ شود البته باید قانون به گونه‌ای جامع و همه سونگر باشد که مجدداً شاهد حضور روزنامه‌های زنجیره‌ای و برانداز نظام نباشیم؛ ضایعه‌ای که به نام توسعه سیاسی و آزادی مطبوعات در دوران حاکمیت دوم خرداد شاهد آن بودیم.

سوم ـ اهمیت و جایگاه رسانه‌ها و مطبوعات: در رسانه‌ای بودن عصر کنونی بحث و تردیدی وجود ندارد و بازیگران اصلی تحولات در این عصر همانا رسانه‌ها هستند. مطبوعات و رسانه‌ها در تحولات جامعه در برخی برهه‌ها کارآمدی و تأثیرگذاری بایسته‌ای داشته‌اند، اما این موضوع مستمر و دامنه‌دار نبوده است.

از سوی دیگر رویکرد و سوگیری برخی سایت‌ها، خبرگزاری‌ها، مطبوعات و رسانه‌های فراگیر هم توأم با حب و بغض‌هایی بوده است. افراط و تفریط در حمایت و انتقاد از یک دولت و جریان سیاسی آسیب بس جدی به عملکرد رسانه‌ها وارد کرده است.

در برخی مقاطع زمانی رسانه‌ها، مطبوعات و حتی رسانه‌های فراگیر همه در انتقاد و نقد یک جریان یا دولت حاکم بوده است و گویی دولتی که با رأی مردم بر سرکار آمده است حتی یک کار خوب در کارنامه خود ندارد که همه سیاه‌نمایی و تخریب است نه انتقاد به قصد اصلاح و بر عکس در برخی سال‌ها شاهد نقش‌آفرینی بعضی رسانه‌ها در حمایت از جریان یا دولت خاص بوده‌ایم که تماماً تعریف و تمجید است و گویی دولت حاکم هیچ ضعف و اشکالی ندارد و اتفاقاً بزرگ‌ترین آسیب‌ها به جامعه مطبوعات و رسانه‌ای کشور همواره به‌خاطر این افراط (مچگیری ، سیاه‌ نمایی ، تخریب دولت) و تفریط (امیدواری بیهوده، برجسته‌سازی نادرست، تعریف و تحسین واهی) بوده است.

گاهی که انسان منصفی به فضای اخبار و اطلاع‌رسانی جامعه بدقت می‌نگرد، احساس می‌کند گویی یک ناجی در کشور وجود دارد و آن هم یک قوه خاص است و دو قوه دیگر سهمی در اداره امور کشور ندارند. به گمانم بزرگ‌ترین رسالت برای مهندسی نوین رسانه‌ها و مطبوعات در ایران، تغییر این نگرش و رویکرد است.

وطن امروز: «تله‌ای که مقاومت به آن تن نداد»

«تله‌ای که مقاومت به آن تن نداد» عنوان یادداشت روز روزنامه وطن امروز است که در آن می خوانید:
اتفاقی که هفته گذشته رخ افتاد و موجب تبادل آتش بین یکی از تیپ‌های ارتش لبنان و یگان‌های ارتش صهیونیستی -که در منطقه عدیسه و مطله مستقر بودند- شد، دارای یکسری دلایل امنیتی و بازتاب‌هایی است که در این مطلب عنوان می‌شود.

منطقه درگیری به لحاظ سوق‌الجیشی دارای اهمیت فوق‌العاده‌ای است؛ از یک سو از جهت نوع پستی و بلندی‌هایی که به لحاظ جغرافیایی بر منطقه الجلیل علیا -که از مناطق سرسبز داخل فلسطین اشغالی است- اشراف دارد و از سوی دیگر در نقطه مقابل به دلیل وجود وادی‌سلوکی که در جنگ 33 روزه قبرستان تانک‌های مرکاوای اسرائیلی شد و به این جهت برای صهیونیست‌ها دارای اهمیتی ویژه است.

نکته دیگری که به جهت جغرافیایی اهمیت دارد اینکه ارتفاعات این منطقه از شمال به جنوب کاهش ارتفاع پیدا می‌کند، یعنی پستی و بلندی‌ها با یک شیب معین به سمت فلسطین کاهش پیدا می‌کند لذا نیروهایی که در داخل لبنان هستند به نحوی یک تسلط جغرافیایی بر مناطق پایین دستی خود در فلسطین اشغالی دارند، به همین جهت به دست آوردن این نقطه جدید یا طرح جابه‌جایی وضعیت مرزی در یک نقطه برای اسرائیلی‌ها بسیار مهم است.

گاهی تنها چند متر جابه‌جایی مرز می‌تواند وضعیت سوق‌الجیشی برتر را به طرف اسرائیلی یا لبنانی بدهد. مساله‌ای که در این میان اتفاق افتاد این بود که ارتش رژیم صهیونیستی می‌خواست با دستگاه‌های حسگر حساسی که در نوار مرزی مستقر می‌کند بتواند هم تحرک تصویری را در کنترل خود داشته باشد و هم تحرک و جابه‌جایی صوتی را بتواند رهگیری کند و در این نقطه تعدادی از درخت‌هایی که در خاک لبنان بودند، جلوی میدان دید و صوت این سیستم را می‌گرفتند که اسرائیلی‌ها در چند ماه از طریق یونیفل تلاش داشتند این درختان را ریشه‌کن کنند تا منطقه وسیعی را در دید سیستم تصویری مرزی اسرائیل قرار دهند.

در پشت این منطقه دشت سلوکی قرار دارد، دشت بزرگی که در پایین منطقه بنت جبیل در زمان جنگ 33 روزه قبرستان تانک‌های اسرائیلی شد لذا برای اسرائیلی‌ها این مساله حائز اهمیت بود که بتوانند این امتیاز را به دست آورده و با عمق بیشتری خاک لبنان و تحرکاتی که صورت می‌گیرد را تحت نظر داشته باشند.

نکته بعدی اینکه آیا اسرائیلی‌ها این کار را با یک برنامه‌ریزی مشخص انجام داده‌اند و در پیشبرد این برنامه‌ریزی آیا این مساله مطرح بود که این اقدام یکجانبه برای برداشتن این درخت‌ها به درگیری خواهد انجامید یا خیر؟ با توجه به نوع تجربه‌ای که از رفتار اسرائیلی‌ها وجود دارد باید گفت آنها قطعا پیش‌بینی واکنش طرف لبنانی را انجام داده بودند به همین جهت به نظر می‌رسد که سناریوی اسرائیلی‌ها برای گام اول باید با گام‌های بعدی نیز مرتبط باشد، گام‌هایی که می‌تواند یا می‌توانست در سناریوی امنیتی اسرائیلی‌ها لحاظ شده باشد.

گام دوم این بود که اگر لبنانی‌ها واکنشی به این اقدام اسرائیل نشان دادند، طرف اسرائیلی‌ باید چه عکس‌العملی از خود نشان دهد.

طبیعی است هنگامی که طرف لبنانی اقدام به واکنش کند، اسرائیلی‌ها نیز متقابلا این کار را انجام خواهند داد که معنای آن آغاز یک درگیری ولو محدود است.

چیزی که در سناریوی اسرائیلی‌ها وجود داشته این است که آنها تلاش داشتند از طریق ایجاد یک درگیری محدود در منطقه عدیسه به‌عنوان یک فریب عملیاتی نیروهای مقاومت را نیز به یک درگیری محدود بکشانند.

قطعا اسرائیلی‌ها آمادگی ورود به یک جنگ وسیع و دامنه‌دار با مقاومت اسلامی و حزب‌الله را نداشتند اما تست کردن و به دام کشاندن مقاومت در یک درگیری محدود می‌توانست برای اسرائیلی‌ها دستاورد خوبی را داشته باشد.

این دستاورد این بود که اگر مقاومت و نیروهای آن در روستاهای همجوار عدیسه، کفکلاو کفرشبا وارد این درگیری می‌شدند، اسرائیلی‌ها بلافاصله از طریق حامیان غربی که در شورای امنیت داشتند، این امر را به عنوان یک دلیل جدی مبنی بر اینکه طرف‌های مقاومت در مناطق ممنوعه قطعنامه 1701 مستقر شده‌اند و این خلاف قطعنامه است لذا تصمیمات جدیدی باید برای جنوب لبنان اتخاذ شود تا از این طریق بتوانند مقاومت را از مناطق زیر رودخانه لیتانی که مقاومت نباید در آنها مستقر شود، دور کنند.

نیروهای یونیفل بر اساس بهانه‌ای که به دست می‌آوردند، اختیارات بیشتری کسب می‌کردند و شاید هم تصمیمات جدی‌تر از افزایش اختیارات هم در اختیار نیروهای یونیفل قرار می‌گرفت و ممکن بود که این مساله به یک درگیری بسیار گسترده با حمایت وسیع‌تر نیروهای غربی مثل ناتو و... کشیده ‌شود.

منتها در سناریوی اسرائیلی صرفا کشاندن نیروهای مقاومت به درگیری محدود برای اثبات اینکه آنها در مناطق ممنوعه حضور دارند، یک دستاورد جدی می‌توانست تلقی شود لذا بخشی از بازتاب امنیتی این مساله آن بود که اسرائیلی‌ها با یک سناریوی از پیش تعیین شده هم به دنبال واکنش نیروهای لبنان بودند و هم می‌خواستند مقاومت را به این درگیری محدود بکشانند.

این اقدام سمبلیک را بهانه‌ای قرار دادند تا بلکه اتفاقات مورد نظر آنها رخ دهد اما در این میان اتفاقاتی که رخ داد دارای چه اهمیتی است؟ این رویداد موجب شد که ارتش لبنان بشدت و با قدرت به تعرض اسرائیلی‌ها به خاک لبنان واکنش نشان دهد و این مساله برخلاف انتظار هم آمریکایی‌ها و هم اسرائیلی‌ها بود که تلاش می‌کردند مقاومت را از بقیه اقشار و اصناف لبنانی جدا کنند.

در فضایی که تلاش شده بود تحریک شکاف سیاسی را دامن بزنند با تکیه بر گزارشی که قرار است از طرف دادگاه حریری به عنوان یک گزارش ساختگی منتشر شود و انتظار داشتند که این امر شکاف‌های سیاسی داخل لبنان را افزایش دهد، حادثه عدیسه موجب شد که پیوند همگرایی بین ارتش لبنان و مقاومت استحکام و همگرایی بیشتری را از خود نشان دهد.

نکته دیگر اینکه با واکنشی که ارتش نشان داد و با حمایت و التزام ملی که پشت سر ارتش وجود دارد نیاز به مقاومت تجلی بیشتری پیدا کرد و مردم یک بار دیگر بهانه‌جویی اسرائیل را برای تعرض به خاک لبنان به چشم دیدند و بر ضرورت وجود و اقتدار مقاومت هم به شکل محسوسی رسیدند.

ایران: «آینه‌های حق‌نما»

«آینه‌های حق‌نما» سرمقاله روزنامه ایران به قلم محمدرضا رحیمی معاون اول رئیس جمهور است که در آن می خوانید:

جمهوری اسلامی ایران، جمهوری فرهنگ، قلم و آگاهی است؛ زیرا اسلام،‌ دین دانایی و روشنگری است و قرآن که سوگندهایش متوجه پدیده‌های باعظمت هستی است، به قلم سوگند خورده است.

رسالت خبرنگار،‌ ابلاغ حقیقت و از این حیث، مأموریتی است پیامبرگونه،‌ بی‌بدیل و مستغنی از تأکید. خبرنگاران ایران اسلامی‌ در مقطعی از تاریخ که رسانه‌های وابسته به نظام سلطه جهانی‌ بقای خود را در تولید جهل و انتشار غفلت یافته‌اند، طلایه‌داران بیداری و آگاهی‌اند.

شأن خبرنگاران حق‌جو و حقگوی ایران اسلامی،‌ تأسی به اسوه روشنگری، پیامبر اکرم(ص) و مقابله با جاهلیت مدرن جهان امروز است ؛ جاهلیتی که با فرونشاندن غبار حق‌کشی‌ها بر چهره ملت‌های مظلوم،‌ آنان را در ورطه فقر و بی‌عدالتی کشانده یا به قربانگاه آتش و خون برده است.

به گفته پیشوایان دین، دینداری،‌ جهاد است. جهاد گاه با مال،‌ گاه با جان و گاه با انفاق علم و آگاهی صورت می‌گیرد. خبرنگاران ما با انفاق آگاهی جهاد می‌کنند و در پیشاپیش این سلسله،‌ مجاهدانی قرار دارند که در نگارش خبر از خون خویش مایه گذاشتند و در عرصه بلند شهادت، به عیش ابدی دست یافتند.

اگر امروز موج بیداری اسلامی از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب عالم را پیموده و از خاور دور تا امریکای لاتین را درنوردیده است، نمی‌توان تردید داشت که خبرنگاران آزاده جهان در این نوزایی ارزش‌های الهی و انسانی و احیای آرمان عدالت،‌ نقشی انکارنشدنی داشته‌اند.

اگر امروز نهضت خدمت‌رسانی و اعتماد میان مردم و مسئولان کشور فزونی یافته است؛ نمی‌توان نادیده انگاشت که مجاهدت‌های خبرنگارانمان در انعکاس آینه‌وار حقایق، از موجبات آن بوده است.

خبرنگار ایرانی با خبررسانی بهنگام و ابتکارآمیز خود،‌ پیشگام جریان عظیم ملت ایران در مسیر عدالت و پیشرفت است. قلم اوست که نه فقط امواج و تندبادهای خبر که نسیم فرهنگ می‌پراکند؛ فرهنگ ارادت و محبت به مردم و حل مشکلات آنها،‌ فرهنگ ساده‌زیستی مسئولان، فرهنگ مشورت و عقلانیت، فرهنگ خودباوری و استکبارستیزی.

تقویت حرفه خبرنگاری که رئیس ‌جمهور محترم در جایگاه رسانه‌ای‌ترین سیاستمداران جهان بارها بر آن تأکید کرده‌اند، به معنی گسترش فرهنگ نظارت و پاسخگویی است.

حضور خبرنگار در دستگاه‌های دولتی به خودی خود متضمن این معناست که دولت، خود را مکلف به ارائه اطلاعات و انعکاس عملکرد خود به مردم می‌داند.

در عین حال، اخلاق حرفه‌ای خبرنگاری اقتضا دارد که بنای تفاهم،‌ همگرایی و آشتی‌جویی را پی‌ ریزد. توسعه مبتنی بر عدالت نیازمند فضای نشاط و همدلی مردم و دولت است که به خبررسانی کار‌آمد و منصفانه بستگی دارد.

راقم این سطور هرچند به دلیل مشغله ناشی از خدمتگزاری ملت توفیق همسخنی با خبرنگاران عزیز را به قدر دلخواه نمی‌یابد، اما در سفر و حضر،‌ هر فرصتی که دست دهد،‌ برای گفت‌وگو با این عزیزان مغتنم می‌شمارد؛ زیرا خبرنگاران آگاه،‌ با ژرف‌نگری قادر به ارزیابی مسائل کشورند و از خلال پرسش‌های حرفه‌ای آنان، می‌توان به تحلیل‌ها و نظراتی که غالباً همسو با مطالبات اجتماعی‌است،‌ دست یافت.

در پایان با تکریم یاد جاودانه و نام بلند شهدای خانواده بزرگ اطلاع‌رسانی و تبریک 17 مرداد،‌ روز حق‌گویی و حق‌جویی،‌ امید دارم که قداست و حرمت قلم خبرنگاران در ایران اسلامی، ارج و حرمت روزافزون یابد.

کیهان: «تاملی در استراتژی مذاکره»

«تاملی در استراتژی مذاکره» یادداشت روز کیهان به قلم مهدی محمدی است که در آن می خوانید:
تلاش برای احیای مذاکرات اکنون مهم ترین راهبردی است که غرب در مقابل ایران در پیش گرفته است. از ابتدا هم غربی ها می خواستند همه چیز به مذاکره ختم شود منتها مذاکره با مشخصاتی که آمریکا می خواهد نه آنطور که تا حالا بوده و ایران بر آن اصرار دارد.

چند عامل هست که اکنون به هم پیوند خورده و آمریکا می خواهد از دل آنها مذاکرات مورد نظر خود را بیرون بیاورد. اول اینکه آمریکایی ها سعی کرده اند به افکار عمومی و سیاسی جهان اینطور القا کنند که ببینید ما همه تلاش مان را برای تعامل با ایران انجام داده ایم ولی این ایران است که انگیزه ای برای تعامل ندارد.

دوم، آمریکا تلاش کرده با پشتیبانی علنی و صریح از جریان فتنه در ایران آنها را به مثابه ذخیره ای برای آینده حفظ کند. در واقع نگاه آمریکا اکنون این است که اگرچه این جریان در کوتاه مدت احتمالا جز مصرف رسانه ای خاصیت دیگری نخواهد داشت ولی می تواند در میان مدت یا بلند مدت نقش کلیدی در تکمیل استراتژی های آمریکا علیه ایران ایفا کند؛ ضمن اینکه آمریکا تصور می کند این جریان اجماع داخلی برای مقابله با غرب را تضعیف خواهد کرد.

سوم، آمریکایی ها سعی کرده اند با تجمیع تمام توان خود پشت سر تحریم های قطعنامه 1929 و تحریم های یک جانبه ما بعد آن، احساس تحت فشار بودن را به طور کامل در ایران ایجاد کنند.

دقیق اگر باشیم هدف آمریکا این است که ایران این بار به این نتیجه نرسد که 1929 هم چیزی است شبیه آن 5 قطعنامه دیگری که از 1696 تا 1835 صادر شد.

در مرحله چهارم آمریکا ادبیات حمله به ایران را در فضای رسانه ای بسیار پر رنگ کرده است تا ایران به این نتیجه برسد که آن سوی موثر نبودن تحریم ها جنگ است، نه پذیرفتن ایران هسته ای. حلقه آخر که به عقیده نگارنده نتیجه ای است که آمریکایی ها می خواهند از کل این فضا بگیرند این است که ایران مطابق دستور کار و نقشه راهی که آمریکا ترسیم می کند وارد مذاکره شود.

اگر به سابقه اظهارات مقام های آمریکایی درباره سیاستی که در مقابل ایران در پیش گرفته اند توجه کنیم این موضوع روشن تر می شود.

زمانی بود که کلمه تعلیق از دهان آمریکایی ها نمی افتاد. هر بحثی درباره ایران از اینجا شروع می شد که ایران باید تعلیق کند و به آنجا ختم می شد که غرب هرگز درخواست های خود را تعدیل نخواهد کرد.

اکنون اما بیش از 2.5 سال است که آمریکایی ها هدف خود از فشار به ایران را نه پذیرش تعلیق یا دیگر درخواست های شورای امنیت بلکه «آغاز مذاکرات» اعلام می کنند.

این هدف گذاری جدید، مشخصا مربوط به بعد از زمانی است که ایران اعلام کرد دیگر درباره برنامه هسته ای خود مذاکره سیاسی نمی کند.

پس از پایان برنامه کاری توافق شده در اوت 2007 و حل و فصل مسائل باقی مانده با آژانس و همچنین توافق درباره ضمیمه مربوط به تاسیسات بین ایران و آژانس که ناظر به وضع فعلی برنامه هسته ای ایران است، عملا گذشته و حال پرونده ایران «سفید» شد و به دنبال آن این تحلیل در ذهن طرف ایرانی شکل گرفت که دیگر چیزی به نام پرونده هسته ای ایران وجود خارجی ندارد، هر چه هست بهانه جویی های آمریکایی هاست که تمامی نخواهد داشت و مذاکره هم آن را ختم نمی کند. بنابراین تصمیم گرفته شد که موضوع هسته ای از دستور کار مذاکره با گروه 6 حذف شود.

ایران حتی در بسته پیشنهادی خود هم جز به شکل همکاری صلح آمیز هسته ای و خلع سلاح به مسئله هسته ای اشاره نکرد و درون مذاکرات هم حاضر به گفت وگو در این باره نشد.

همه این رفتارها بر این مبنا صوت گرفت که اگر هم سوالی در مورد پرونده هسته ای وجود دارد، مرجع طرح و رسیدگی به آن آژانس است و ایران هم به طور روتین و فعالانه همکاری های خود با آژانس را ادامه می دهد و مذاکره سیاسی هم اگر در کار باشد حداکثر در چارچوب مشترکات دو بسته پیشنهادی خواهد بود که برنامه هسته ای ایران را در بر نمی گیرد.

از وقتی که ایران این استراتژی را در پیش گرفته غربی ها هدف های اعلامی خود را یک درجه تعدیل کرده اند و به جای اینکه از تعلیق یا هر چیز دیگری شبیه آن به عنوان هدف فشارها یاد کنند، دائما می گویند هدفشان فقط این است که ایران پای میز مذاکره بر گردد.

نفس در پیش گرفته شدن این رویه، برای ایران حاوی این پیام است که غرب دیگر تحقق درخواست های قطعنامه ها را هدف خود نمی داند چرا که دریافته است چنین هدف گذاری تا چه حد غیر واقع بینانه و دست نیافتنی است و به همین دلیل هدف خود را امری پیش پا افتاده و البته دست یافتنی به نام «آغاز مذاکرات» اعلام کرده است.

با این حال حتی درباره اصل حضور در اتاق مذاکره هم طرف غربی کارنامه ای سخت غیر قابل دفاع دارد و در دور جدید مذاکرات، لااقل در 4 مقطع بی هیچ دلیل موجهی از مذاکرات کنار کشیده است.

نخست، بعد از ارائه Non paper ژوئن 2008 و برگزاری مذاکرات ژنو 1 در اکتبر در همان سال، طرف های غربی فقط به این دلیل که طمع کرده بودند دوستانشان در انتخابات ریاست جمهوری دهم روی کار خواهند آمد به مدت بیش از یک سال از مذاکرات سر باز زدند.

دوم، پس از مذاکرات ژنو 2 در اکتبر 2009 سولانا به دلیل مشکلات داخلی گروه 6 و با وجود اینکه یک نشست در سطح معاونین برگزار شده بود، حضور در ادامه مذاکرات را نپذیرفت.

سوم پس از مذاکرات وین در همان ماه و با وجود اینکه ایران پیشنهاد وین را رد نکرد و تنها خواستار اصلاحاتی در آن شد، غربی ها اعلام کردند دیگر هیچ مذاکرات فنی با ایران برگزار نخواهند کرد و چهارم، در ماه اخیر و به دنبال اصرار برخی کشورهای خاص، ایران چند نوبت آمادگی خود برای برگزاری یک نشست را به اطلاع کاترین اشتون رساند ولی او، هم به این دلیل که حزب متبوعش قدرت را در انگلیس واگذار کرده بود و هم ازاین رو که گروه 6 تحت فشار آمریکا نمی خواست تا قبل از یک دور تحریم جدید وارد مذاکره شود، از جانب روسای خود اجازه ارائه هیچ نوع پاسخی به ایران را نیافت.

در نتیجه سوال این نیست که آیا ایران پای میز مذاکره باز خواهد گشت یا نه. ایران همین حالا پای میز نشسته است. سوالی که آمریکایی ها باید از خود بپرسند این است که آیا ایران آنطور که آنها می خواهند مذاکره خواهد کرد و آیا تحریم ها توانسته منطق و استراتژی مذاکراتی ایران را تغییر بدهد. اینجاست که بحث های ظریفی در میان می آید.

اول- ایران اکنون توانسته است دو مسیر در مذاکرات ایجاد کند. یکی مذاکرات فنی با گروه وین که از دید ایران آژانس عضو کلیدی آن است و دیگری مذاکرات سیاسی با گروه 6.

تا همین جا، ایران یک قدم به جلو برداشته و توانسته یک مسیر مذاکراتی ایجاد کند که به دیدگاهش در مورد ضرورت جایگزین شدن مذاکرات سیاسی با مذاکرات فنی و حقوقی نزدیک است.

اگرچه غربی ها می گویند که مذاکرات وین فقط روی یک موضوع مشخص یعنی مبادله مواد هسته ای متمرکز است ولی خود آنها هم خوب می دانند که این مذاکرات اکنون بسیار مهم تر از مذاکرات بی خاصیت با گروه 6 است.

دوم- یکی از دلایلی که غربی ها را وادار کرده این دو مسیر را به رسمیت بشناسند این است که آنها تصور کرده اند می توانند در مذاکرات وین -همانطور که در نامه های اخیرشان هم نوشته اند- ایران را وادار به توقف غنی سازی 20 درصد و تعیین تکلیف مواد 20 درصد غنا بکنند و بعد با خیالی آسوده تر و دستی پرتر وارد مذاکرات سیاسی در سپتامبر بشوند.

روی این افکار، جز خواب و خیال نامی نمی شود گذاشت. ایران هزینه های غنی سازی 20 درصد را تمام و کمال پرداخت کرده و حالا تازه وقت آن است که از آن استفاده ببرد.

سوم- آمریکایی ها مکررا گفته اند که هدف آنها تغییر محاسبات ایران است اما حاضر نیستند یک بار به این موضوع فکر کنند که آیا اساسا محاسبات ایران را درست درک کرده اند؟ این درست است که ایران هزینه فایده می کند و در تصمیم هایش به هزینه ها بی توجه نیست، اما آمریکایی ها اگر می خواهند یک استراتژی منطقی داشته باشند باید به این فکر کنند که ایران چه چیز را هزینه می داند و چه چیز را فایده.

فهم این موضوع البته دشوار هم نیست. اگرطرف غربی فقط یک بار به تاریخ 7 ساله مذاکرات هسته ای با ایران نگاه کند به سادگی درخواهد یافت که ایران هیچ هزینه ای را بالاتر از آبروریزی تسلیم در مقابل غرب و هیچ فایده ای را هم بالاتر از هسته ای شدن نمی داند.

با این دستگاه محاسباتی خنده دار است که غربی ها تصور کرده اند ایران برنامه خود را در مقابل هزینه های اقتصادی ناچیز ناشی از تحریم ها تعدیل خواهد کرد.

در واقع اگر دقیق باشیم موضوع از این قرار است که غرب در پی دستیابی به هدفی است که ابزار لازم برای آن را در اختیار ندارد. در این شرایط دو راه بیشتر پیش پای آن نیست. یا هدف خود را تعدیل و متناسب با ابزارهایش بکند یا اینکه با حفظ این عدم تناسب استراتژی خود را نابود کند.

چهارم- وقتی غربی ها درباره اثر کردن تحریم ها سخن می گویند یک نکته مهم را در نظر نمی گیرند. اثر کردن تحریم ها به این نیست که به ایران فشار وارد شود بلکه به این است که ایران دیدگاهش را عوض کند.

واضح است که در شرایط فعلی نه فقط دیدگاه ایران عوض نشده بلکه به زودی و در مذاکرات آینده غربی ها خواهند دید که آنچه تا امروز به عنوان سرسختی مذاکره کنندگان ایرانی می شناخته اند در واقع شوخی نبوده است.

در واقع غرب اکنون دچار یک پارادوکس است. تحریم های اخیر شاید فشارهایی ایجاد کرده باشد اما مسلما با سرسختانه تر کردن موضع ایران دستیابی به راه حل را به تعویق انداخته است. آمریکایی ها باید بالاخره به این سوال جواب بدهند که برای فشار اصالت قائلند یا راه حل، چرا که ثابت شده امکان جمع میان آنها وجود ندارد.

مردمسالاری:«دل نوشته ای به مناسبت روز خبرنگار»

«دل نوشته ای به مناسبت روز خبرنگار» عنوان یادداشت روز روزنامه مردمسالاری به قلم میرزا بابا مطهری نژاد است که در آن می خوانید:

امروز 17 مرداد سالروز شهادت خبرنگار شهید محمود صارمی به دست تحجر انسانی و انجماد فکری است. شهید، شهید است، شاهد است و اوج ایثار را به نام خود ثبت کرده است، اما شهید توپخانه تحجر و انجماد فکری شهید است و شاهد هم هست و اوج ایثار را هم  دارد و علاوه بر همه اینها مظلوم است، مظلوم تر است همه مظلوم ها، شهید صارمی چنین است. یاد و نامش گرامی و مقام اش عند الله رفیع باد.

به پاس مظلومیت عظیم شهید صارمی، سالگرد شهادت او که در مزار شریف افغانستان به سال 1387 به دست طالبان نماد  تحجر و عقب ماندگی آستانه قرن بیست و یکم، اتفاق افتاد را روز خبرنگار نام نهادند تا از خبرنگاران و اصحاب رسانه تجلیل و تقدیر کنند، اما چه تقدیری بهتر از این که آزادی دیدن رویدادها را به او بدهند و امکان گزارش رویداد را آنطور که دیده و شنیده و شاهد است را برایش فراهم سازند و او مجبور نباشد برخلاف باورهای خود، قلم بزند یا کتمان دیده ها و شنیده ها را بر او تحمیل کنند.

پارادایم ها، افکار، اندیشه و باورهای هر انسانند که مانند فیلتر ذهنی عمل می کنند و داده ها و اطلاعات ورودی را بررسی و فیلتر می کنندو اجازه ورود در چارچوب معیارهای خود را به مغز می دهند ودر واقع پارادایم ها بایدها و نبایدها و تصویرهای بینشی و تصمیم های رفتاری هر فرد را تشکیل می دهند، تفاوت خبرنگار با افراد عادی وحتی نخبگان این است که او با آموزش و پایبندی به اصول، عناصر و سبک های حرفه  ای این پارادایم ها دائم نوسازی و ترمیم می کند و اجازه نمی دهند در گذشته باقی بماند و دغدغه دارد که مبادا خلاقیت و پذیرش افکار و باورهای نو را از او بگیرند، چون می داند که اگر فیلترهای ذهنی او نرمش پذیر و بی تعصب باشند، بینش و نگرش و تصمیمات او را امروزی تر و باطراوت تر نگاه می دارد و قدرت پذیرش افکار نو را در او بالا می برد و به او اجازه نوباوری، نوآوری و نواندیشی می دهد و زندانی  اندیشه های کهنه خود نمی شود.

تقدیر از خبرنگار یعنی این که فشار قرار گرفتن در پارادایم های گروهی و حزبی و فرقه ای را از او برداریم و اجازه بدهیم در خدمت تعالی انسان ها قرار گیرد و از او نخواهیم که در گذشته بماند و جامعه را نیز در گذشته نگهدارد!

دیروز در مراسمی که به مناسبت روز خبرنگار ترتیب داده شده بودو مسوولین محلی و کشوری گردآمده بودند، اتفاق عجیبی افتاد که به نظر نگارنده هیچیک با فلسفه نام گذاری روز خبرنگار سنخیت نداشت، یا حداقل از ظرفیت آن نشست در راستای تعالی خبرنگار استفاده نشد.

برخی از مشکلا ت و مسایل زیستی و زیست پریشی خبرنگاران از دستمزد تا درمان سخن گفتند و برخی نیز به توانمند سازی او یعنی آموزش اشاراتی  به درستی داشتند، اما هیچ یک از محدویت هایی که خبرنگاران واقعی را از میدان به در می کند، سخن نگفتند.

کاش در روز خبرنگار خانه تکانی فرهنگی می کردیم که چه هستیم و چه باید بکنیم  و فکری برای تغییر مفاهیم و تعابیر می کردیم و برای خبر و خبرنگار فضای فعالیت  می ساختیم، که اگر چنین نکنیم سرمایه اجتماعی مردمی بودن و اعتماد مردمی را از دست خواهیم داد و هیچ هدیه و تعریفی جای آن را پر نخواهد کرد.

امروز هم قرار است خبرهای خوبی در این رابطه و به این مناسبت داده شود، خدا کند که از جنس خبرهایی که گفتم نباشد. 

ابتکار: «روز وجدان بیدار جامعه»

«روز وجدان بیدار جامعه» عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم محمدعلی وکیلی است که در آن می خوانید:
17 مرداد در تقویم ایران،به عنوان نمادی برای تجلیل از صاحب قلمان و خبرنگاران انتخاب شده است. نام گذاری این روز به نام خبرنگار بی ارتباط با تاریخ کهن متمدن و فرهنگساز این سرزمین نیست ؛ ارزش و کرامت اصحاب قلم،بسیار بالاتر از آن است که برای بزرگداشت آن به اختصاص دادن روزی در تقویم به آن بسنده کرد.

هر گونه پیشرفت و رشد، پیروزی و آرامش، معرفت و شناخت، ریشه در فعالیت قلمی اصحاب خبر دارد .تمدن‌ها، تجربه‌های تلخ و شیرین با کار خبرنگاری ماندگار می‌شوند و آیندگان مملو از تجربه و پر از راه حل هایند.

خبرنگار است که واقعیت‌ها را آشکار می‌کند و همچون قلم اش معجزه‌ای جاودان است.خبرنگار وسیله تجلی خدا در آفرینش است قلم و خبرنگار همزاد هستند .انسان از آن روز که توانست قلم بدست گیرد و ماجرای زندگی اش را بر صفحات نقش نماید به صفت خبرنگاری در آمد.

اگر چه در آغاز قرن بیستم،کسی تردید به خود راه نمی‌داد که قلم و کاغذ را مهمترین ابزار ذخیره سازی اطلاعات بداند،زیرا در آن زمان جوامع از نظر اقتصادی و فکری به جامعه‌های کاغذ مدار تبدیل شده بودند اما دیری نپائید که پایه‌های این باور به لرزه در آمد و با ظهور اینترنت، رایانه و رشد سریع فناوری اطلاعات، برتری بی رقیب کاغذ و قلم سنتی به طور جدی به مبارزه طلبیده شد.

اما این پایان کار خبرنگاری نبود که تولدی دیگر برای او بحساب می‌آمد بنابر این اگر چه ابزار نوشتن دچار تحول بنیادی شده است اما از ارزش کار خبرنگار کاسته که نشده هیچ، عرصه‌های جدید،میادین نو برای خبرنگاران است.

امروز دیگر نیاز خبرنگاری منحصر در یک رسانه با مشخصات خاص نسیت هر خبرنگار خود یک رسانه مستقل به نام وبلاگ شخصی دارد.

فضاهای مجازی، عرصه را بر خبرنگار تنگ نکرده است بلکه افق‌های جدید پیش روی او گشوده است و او را مدد رسانیده است تا بتواند در مقیاس جهانی نقش آفرین شود.

اما خبرنگاران را دشمن نیز هست دشمن خبرنگار کسی است که او را از کارکرد خود دور نگه دارد اگر کارکرد خبرنگار به آشکارسازی حقیقت است، پس دشمن او هر عاملی است که مانع حقیقت نشانی وی شود.

خبرنگار اگر توانست رسالت خویش را در قبال جامعه و مردمش ایفا نماید آنگاه احساس حیات دارد. خبرنگار پژواک جامعه پیرامون است هر اتفاقی که باعث شود این آئینه کدر شود و بازنمایی واقعیت‌های زمانه را تحت عنوان مصلحت به تیغ سانسور سپارد آن هنگام روز مرگ خبرنگار است اگر جامعه پیرامون خبرنگار ، زنده ، پویا و سراسر شادی و شعف باشد خبرنگار نیز این چنین است اگر جامعه گرفتار معضلات اجتماعی و مبتلا به درد بیکاری و فقر باشد ، جامعه خبرنگاری نیز به این درد‌ها گرفتار خواهد بود.

او در درد جامعه می‌سوزد و در وصف عیش جامعه خوش است آنان که در کار قلم اند و مدام در فکر نوشتن،خوب می‌دانند که دغدغه داشتن بزرگترین انگیزه برای خلق است و آنان که دغدغه‌ای ندارند خالقان خوبی هم نخواهند بود.

آرمان: «واکاوی مشکلات حساب فراموش شده ذخیره ارزی»

«واکاوی مشکلات حساب فراموش شده ذخیره ارزی» سرمقاله روزنامه آرمان به قلم بایزید مردوخی دبیر سابق هیات امنای حساب ذخیره ارزی است که در آن می خوانید:

اصولا حساب ذخیره برای ظرفیت‏سازی است. فلسفه اصلی هم همین بود؛ چرا که ایران نیاز به ظرفیت‏سازی در زمینه تولیدی دارد تا از طریق رشد تولید ، صادرات را افزایش دهیم. این اهداف از طریق تشکیل سرمایه صورت می‏گیرد. واحدی که امروز وجود دارد گرچه با گرفتن ارز به فعالیت و تولید می‏رسد، اما در افزایش اشتغال بی اثر است

و احتمالا جنبه صادراتی نخواهد داشت. با این منطق حساب ذخیره ارزی به تشکیل سرمایه یا دادن ارز برای سرمایه‏گذاری منحصر شده است. در حالی که نیاز اکثر صنایع، منابعی برای مصارف جاری است. با تغییر نرخ برابری ارز نسبت به ریال، نیاز سرمایه در گردش واحدهای صنعتی شدیدتر هم شده است.

زمانی که دلار 175 یا 300 تومان بود اگر ارز در اختیار صنعت قرار می‏گرفت مشکل صنایع حل می‏شد. اما وقتی قیمت دلار حدود 5 برابر شد، دیگر صنعت آنقدر نقدینگی ریالی نداشت که با آن ارز بخرد.

سیستم بانکی هم نتوانست به همان تناسب سقف اعتباری واحدها را بالا ببرد بنابراین حساب اصلا برای حل این مشکل طراحی نشده بود بلکه قرار بود حساب علاوه بر جلوگیری از نوسانات نرخ ارز، به افزایش تولید، اشتغال و صادرات هم کمک کند. 

در این میان تجربه نروژ در مدیریت ذخایر ارزی تجربه ارزشمندی است. نروژ تاکنون موفق‏ترین کشور نفتی دنیا درخصوص مدیریت درآمد ارزی نفت بوده است. نروژ کلا خط قرمزی بین نیاز داخلی و صندوق نفتی خود کشیده است. درآمد حاصل از فروش نفت نروژ، کاملا به صندوق نفتی آن کشور می‏رود. دولت نروژ اصلا اجازه برداشت ندارد، به بخش خصوصی هم چیزی داده نمی‏شود.

به همین جهت آفت اقتصادهای نفتی اعم از بیماری هلندی نیز که آثار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دارد، دامنگیر اقتصاد نروژ نشده است. درحالی که سایر کشورهای نفتی تماما دچار این مشکلات هستند.

در نروژ تنها درصد کوچکی از محل درآمد نفتی آن کشور به دولت پرداخت می‏شود. این میزان حدودا 4 درصد سود منابع صندوق نفتی است (نه اصل پول). تا چندی پیش ذخیره صندوق نفتی نروژ حدود 200 میلیارد دلار بود.

این ذخیره به صورت پول راکد نگهداری نمی‏شود. تمامی آن به صورت سهام و اوراق بهادار است. بخشی که حساب صندوق نفتی نروژ را مدیریت می‏کند، 120 نفر کارشناس دارد.

این بخش در بانک مرکزی نروژ مستقر است اما به صورت مستقل کار می‏کند. این 120 نفر به صورت شبانه‏روزی با بورس‏های مختلف دنیا ارتباط دارند و مبادله سهام می‏کنند.

گزارش‏ها هم نشان می‏دهد سود قابل توجهی - در سطح استاندارد کشورهای صنعتی - کسب می‏کنند. در کشورهای حوزه خلیج‏فارس بیشتر کویت در زمینه مازاد درآمد ارزی مطرح است. کویت مازاد درآمد نفت را بیشتر صرف سرمایه‏گذاری خارجی به صورت مالی و فیزیکی می‏کند.

منظور از سرمایه‏گذاری مالی خرید اوراق بهادار و منظور از سرمایه‏گذاری فیزیکی، ایجاد شبکه توزیع فرآورده‏های نفتی است البته سیستم اداری کویت به عنوان یک کشور امیرنشین با سایر کشورها متفاوت است. چرا که در امیرنشین‏ها، امیر با وجود پارلمان می‏تواند هر تصمیمی بگیرد.

امسال در زمان افزایش زیاد قیمت نفت به اتباع کشورهای نفتی خلیج‏فارس خبر دادند که بیایید مازاد درآمد نفتی خود را از سیستم بانکی بگیرید. این رفتاری است که در امیرنشین‏ها وجود دارد و در سایر نقاط دیده نمی‏شود.

برای حل مشکل تولیدکنندگان بهتر است دولت هر سال یک تخمین کارشناسانه از نیاز ارزی آن داشته باشد. این نیاز ارزی بر دو قسم است: نیاز سرمایه‏گذاری و امور جاری. امور جاری را سیستم اقتصادی کشور باید تامین کند.

بخشی از طریق صادرات غیرنفتی بخشی خصوصی تامین می‏شود ومابقی آن را هم دولت باید تامین کند. در بخش سرمایه‏گذاری هم می‏شود از حساب ذخیره ارزی کمک گرفت.

در سال‏های اخیر یکی از مشکلات سیستم بانکی آن بوده که ارز زیاد دارد و متقاضی ارز کم است. باید به صنعت کمک کنیم تا بتواند از این ارز استفاده کند. تولیدکنندگان برای جذب ارز نیازمند ریال هستند.

صنعت ادعا می‏کند ریال مورد نیاز را ندارد بنابراین همپای تامین ارز برای مصارف صنعتی، باید اعتبار ریالی این بخش هم تامین شود. اگر اعتبار ریالی فراهم نشود، عرضه ارز بدون مصرف می‏ماند.

خود صنعت هم باید در جهت ایجاد منابع درونی تلاش کند. وقتی تورگوت اوزال نخست وزیر ترکیه بود، صنعت به شدت تحت فشار قرار داشت.

نخست‏وزیر به صراحت به صنایع اعلام کرد اگر قصد صنعتی شدن دارید نیازی نیست در جنوب فرانسه و سواحل ترکیه هم چندین ویلا داشته باشید. این دارایی‏های اضافی را بفروشید و از محل درآمد آن صنعتگر بشوید.

منظور نگارنده این نیست که صنعتگران ایرانی هم چنین دارایی‏هایی دارند بلکه منظور آن است که صنعت باید بخشی از منابع را از درون خود تامین کند. در غیر اینصورت وابستگی به سیستم دولتی به آنها آسیب می‏رساند.

دولت همیشه سخاوتمند نیست. دولت یکدفعه به فکر می‏افتد که پول خود را پس بگیرد و نداشتن منابع برای بازپرداخت به صنعت لطمه می‏زند.

درست است که چرخ صنعت باید در تمام دنیا با وام بچرخد اما باید وابستگی به منابع بانکی حدی داشته باشد. ممکن است دولت یکباره وام‏ها را پس بگیرد. همانطور که اعلام شد وام‏های کلان ظرف 15 روز تسویه شود.

واحدهای صنعتی برای گرفتن ارز از اروپا هم مشکل دارند. گرچه زمانی ادعا می‏کردند که از اروپا آسان‏تر اعتبار می‏گیرند تا از داخل.

امروز شرایط سخت‏تر هم شده است. احتمالا وام‏هایی که به صنعت ایران می‏دهند گران است. به عقیده من اولویت صنایع دریافت وام ارزی نیست، بلکه دریافت وام‏های ریالی است.

هنوز تولید ایران صادرات‏محور نشده است. برای صادرات محوری، از زمان شروع طرح، باید هدفگیری صادراتی صورت گیرد. باید طرح‏ها با صادرات محصول توجیه شوند و این تنها مسیر صنعتی شدن کشور است.

دنیای اقتصاد: «ایران و فضای بین‌المللی»

«ایران و فضای بین‌المللی» عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمود صدری است که در آن می خوانید:

از چندی پیش که یک مقام نظامی آمریکا از احتمال حمله به ایران سخن گفت، این پرسش پیش آمده است که آیا آمریکا به ایران حمله خواهد کرد؟

گروهی با شبیه‌سازی وقایع عراق در سال‌های 1990 و 2003 با احتیاط به این پرسش پاسخ مثبت می‌دهند. این دسته از تحلیلگران یا افراد عادی به جز این شبیه‌سازی قرینه دیگری در دست ندارند.

فارغ از اینکه رهبران آمریکا این روزها در چه اندیشه‌ای به سر می‌برند، تمسک به تجارب تاریخی برای نشان دادن احتمال حمله به ایران، قانع‌کننده نیست.

رژیم بعثی عراق که برای چنین مقایسه نادرستی مورد استناد قرار گرفته، در سال 1990 به کویت حمله کرده بود و عمل آن از نظر برخی تفاسیر حقوق بین‌الملل از مصادیق تهدید امنیت و صلح جهانی به شمار می‌رفت و این تفسیر می‌توانست دستاویزی برای آمریکا باشد.

حمله سال 2003 آمریکا به عراق این دستاویز حقوقی را نداشت و به لحاظ قوانین و معاهدات بین‌المللی، عراق نقض‌کننده اصل 51 منشور سازمان ملل نبود، اما آمریکا با بهره‌گیری از فضای بین‌المللی پس از وقایع 11 سپتامبر کوشید مقدمات برنامه بزرگ‌تر خود، یعنی طرح خاورمیانه بزرگ با محوریت اسرائیل را محقق کند.

سرنگونی رژیم صدام حسین بر اثر این حمله، ارزش نظامی چندانی نداشت؛ زیرا شکست عراق از آمریکا، تنها نتیجه قابل تصور آن جنگ بود. بخش مهم‌تر این جنگ نتایج آن بود.

آمریکا امیدوار بود بتواند در عراق یک رژیم الگو، مشابه رژیم‌های آلمان و ژاپن پس از جنگ جهانی دوم، شکل دهد و با این کار غبطه مردمان دیگر کشورهای خاورمیانه از جمله ایرانیان را برانگیزد. این انتظار تاکنون برآورده نشده است.

دولت کنونی عراق دولتی معمولی مانند دیگر دولت‌های منطقه است و تنها تفاوت آن با دیگران این است که نظام سیاسی آن هنوز استقرار نیافته و توانایی اعمال اراده آمرانه را ندارد.

در واقع اگر شکلی از دموکراسی و فعالیت آزاد احزاب سیاسی در عراق مشاهده می‌شود، بیشتر محصول ناتوانی دولت و تشتت آرا در این کشور است، نه سامان یافتن نهادهای دموکراتیک و ریشه دوانیدن نهال آزادی.

در افغانستان نیز، وضع بهتر از عراق نیست و بلکه از جهاتی بدتر است. جنگ در این کشور از آنچه رهبران کنونی آن و مقام‌های آمریکایی‌ گمان می‌کردند، طولانی‌تر شده و به جاده فرسایش افتاده است.

افزون بر این مسائل، نظام‌های بسیار بسته عراق بعثی و افغانستان طالبانی، امید هرگونه اصلاحی را از بین برده بود و این ناامیدی ابزار نیرومندی بود که آمریکا و متحدان جهانی و منطقه‌ای‌اش با اتکا به آن به عراق و افغانستان تاختند.

حتی دولت ایران که تقریبا هیچ قرابت سیاسی و اعتقادی با دولت آمریکا نداشت و ندارد، در جریان سرنگونی رژیم‌های طالبان و صدام، گاه همراه این کشور بود و گاه دیگر خاموش راضی. تقدیر رژیم‌های طالبان و صدام، سرنگونی بود و کسی یارای تغییر این سرنوشت را نداشت.اما وضع ایران، در فضای بین‌المللی کنونی اینگونه نیست.

نظام سیاسی ایران، به‌رغم برخی دشواری‌ها و مصائب سیاسی و اقتصادی، قدرت شگرفی برای بازآفرینی و بازآرایی دارد. ایران، در عرصه بین‌المللی سال دشواری مانند 1375 را پشت سرگذاشته است. در آن سال ایران و برخی کشورهای اروپایی تا مرز قطع رابطه سیاسی هم پیش رفتند، اما این بحران پشت سر گذاشته شد.

در حوزه داخلی نیز، سطح قاعده نظام سیاسی ایران چنان گسترده و بازیگران فعال و غیرفعال آن چنان بسیارند که انتخاب‌هایی پرشمار پیش روی کشور است. اکنون مساله اصلی ایران براساس پیام‌هایی که از آن سوی مرزها می‌رسد تهدید نظامی نیست، بلکه دریافت نادرست از پیام‌های بین‌المللی است.

آمریکایی‌ها برای تشدید فشار بر ایران به تصویر تهاجمی و تحریک شده ایران و ارسال پیام‌هایی با همین مضمون از طرف ایران نیاز دارند.

پیام قطعنامه چهارم شورای امنیت این نبوده و نیست که جامعه جهانی خواستار برخورد نظامی با ایران است حتی تحریم‌های اضافی آمریکا و اروپا هم به خودی خود حامل چنین پیامی نیست، اما می‌توان گفت آمریکایی‌ها مایلند واکنش ایران به تحریم‌ها و دیگر رفتارهای بین‌المللی، لحن پرخاشگرانه و تهاجمی به خود بگیرد و آنان، رفتار ایران را دستاویز رجوع به اصل 51منشور ملل متحد کنند.

فعلا دست آمریکایی‌ها در این زمینه خالی است و چه خوب است که دیپلماسی ایران این دست را همچنان خالی نگه‌دارد.

رسالت: «دانستن حق مردم است»

«دانستن حق مردم است» سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می خوانید:

امروز 17 مرداد ماه به بهانه سالروز شهادت محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی به همراه هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان در سال1377  تحت عنوان روز خبرنگار نام گذاری شده است.

روزی که مسئولان کشور و  اقشار مختلف مردم  که عموما با رسانه ها سرو کار دارند یادی از قلب های  تپنده جریان آزاد اطلاعات در کشور می کنند و برخی در مجالس و سمینارها ضمن سخنرانی هایی در تکریم از خبرنگار و خبرنگاری وعده هایی در زمینه استقلال حرفه ای خبرنگاران، امنیت شغلی، حمایت صنفی، بیمه خبرنگاران و آینده شغلی این قشر زحمت کش جامعه می دهند اما همین که آفتاب امروز غروب کند عمر بعضی از این وعده و وعید ها تمام می شود.

البته ناسپاسی زیاد نیز بجا نیست چرا که در دولت نهم و دهم شخص رئیس جمهور تلاش کرده است در این روز به نحوی از انحاء از دل خبرنگاران در بیاورد و مراتب قدردانی مسئولان و دولت را ابراز دارد.

محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران دیروز در مراسم گرامیداشت مقام خبرنگار و شهدای عرصه خبر و اطلاع رسانی با بیان اینکه کار رسانه ای یک کار مقدس است گفت:«دولت و رسانه یک خانواده هستند که باید با هم تعامل بیشتری داشته باشند».

اما این همه تجلیل و تمجید کمتر مجالی برای صحبت های جدی تر درباره نقش خبر و خبرنگاران در جامعه ما که هنوز معلوم نیست رسانه ها رکن چندم مردمسالاری دینی هستند، می گذارد.

ترادف رسانه و قدرت در دنیای امروز برخی اوقات مسئولیت اجتماعی خبرنگاران را به فراموشی می سپرد. خبرنگاری یک مسئولیت اجتماعی است که از دل آن خبری از جنس واقعیت متولد می شود نه از کنج ذهنیت های وابسته.

بدیهی است ماهیت رسانه های جدید به نحو موثری بر عملکرد خبرنگاران تاثیر می گذارد اما این به معنای فراموش کردن رسالت خطیر خبرنگاری متعهد نیست.

خبرنگار علاوه بر رعایت اصل بی طرفی در روایت رویداد ها، ضرورت دقت و صحت خبر، پرهیز از اعمال نظرات شخصی و... شایسته است به ارزشها و ایستارهای پذیرفته شده در یک جامعه که مایه پیشرفت، آبادانی و عزت کشوراست پایبند باشد.

اتاق های شیشه ای جای مناسبی برای خبرنگاری نیست. خبرنگار باید در متن جامعه و همسو با اراده ملت برای سعادت و پیشرفت کشور تلاش کند.

کسی که به اسم خبرنگار تیشه به ریشه ارزشها و باورهای پذیرفته شده یک  ملت می زند و بر خلاف اراده مردم حرکت می کند نه تنها به اصول مسلم حرفه ای این شغل مقدس واقف نیست بلکه قدم در راهی نامقدس گذاشته است که جامعه را از آن هیچ انتفاعی نیست.

ماهیت رسانه و قدرت آنها در دنیای امروز این حق را برای خبرنگاران به وجود نمی آورد که اهداف پنهان جناحی و سیاسی خود را در قفای تیتر بزرگ اخبار یادداشت ها و مقاله ها پنهان کنند. باید با مردم صادق بود و باور داشت که دانستن حق مردم است.

متاسفانه در حوادث یک سال گذشته به خصوص در فتنه پس از انتخابات برخی از خبرنگاران نتوانستند از این آزمون بزرگ سربلند بیرون بیایند.

البته وقتی برخی از خواص با سوابق عظیم انقلابی در مقابل این امتحان دشوار قالب تهی کردند انتظار زیادی از عده معدودی از خبرنگاران نمی رفت و نمی رود اما این حوادث نشان داد که التزام به لوازم حرفه ای در خبر رسانی به مردم و رعایت اصل بی طرفی در روایت رویداد ها از چه اهمیت زیادی برخوردار است.

اما مهمتر این است که عده کثیری از خبرنگاران و روزنامه نگاران کشور در این آزمون دشوار توانستند همسو با اراده ملت حماسه ای خلق کنند که در نوع خود نمونه ای کم نظیر است.

خبرنگاران پر تلاش و متعهد این مرز و بوم با درایت و تیزهوشی خود توانستند همگام و هم صدا با مقام معظم رهبری و توده های عظیم مردم یکی از پیچیده ترین توطئه انقلاب های مخملی را در نطفه خفه کنند و اجازه تعدی و دست درازی به بیگانگان ندهند و به حق این روز میمون و مبارک را باید به تمام خبرنگاران با بصیرت کشور تبریک و تهنیت گفت و تلاش کرد تا بخشی از مشکلات و آلام این قشر زحمتکش کاسته شود.

تهران امروز: «گفت‌وشنودی که محرمانه نیست»

«گفت‌وشنودی که محرمانه نیست» عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حسن وزینی است که در آن می خوانید:
 
سالیانی است که به مناسبت روز خبرنگار، اصحاب سیاست به تجلیل از اهالی رسانه می‌پردازند ، گاه وعده پس گرفتن شکایات داده می‌شود، گاه یادی از روزگار سخت معیشتی آنها به میان می‌آید اما آنچه برای اهالی مطبوعات در این روز شیرین‌تر است نشست‌ها و گفت‌وگوهایی است که در آنها گاه سخنان بی‌پیرایه ، ‌گلایه‌های مستقیم و درددل‌های شنیدنی مطرح می‌شود. با این وصف این سوال پیش می‌آید که آن وعده و وعیدها چرا کلیشه و این گپ‌وگفت‌ها چرا شیرین است؟

واقعیت این است که هنوز برخی از مسئولان، سیاست‌ورزان و مجریان از هر تیپ، فکر و خط سیاسی، نگاه تزئینی و کاریکاتوری به ضرورت رسانه، نقش و اهمیت آن دارند.

در این نگاه رسانه‌ها در تداوم روابط‌عمومی‌ها قرار دارد. در نظر این دسته، رسانه‌ها آنگونه باید ایفای نقش کنند که آنها می‌خواهند.

در نتیجه اسلوب و چارچوب فعالیت رسانه‌ها باید معطوف به نتایج دلخواه و مطلوب آنها باشد چرا اینگونه است؟ در این باب می‌توان به چند مسئله اشاره کرد.

1 - حقیقت این است که رسانه‌ها خواهان نهادینه شدن نظام اطلاع‌رسانی هستند. رسانه‌ها به‌خصوص مطبوعات مستقل و کم‌بنیه در انقباض‌های سیاسی و اجتماعی و تحولات و تغییرات ساختار قدرت دچار آسیب‌ها و لطماتی می‌شوند اما چتر حمایتی برای آنها وجود ندارد.

از نظر کارشناسان، رسانه‌ها نباید نقش احزاب را بر عهده بگیرند که سخنی صحیح و ناظر به شکوفایی فعالیت‌های رسانه‌ای از رسانه‌های حزبی و سیاسی‌ است اما در نبود احزاب چه نهادی چتر حمایت خویش را بر فراز رسانه‌ها می‌گشاید؟

2 - ضرب‌المثل معروفی است که مطبوعات مرغ عزا و عروسی‌اند. بدیهی است که این ضرب‌المثل همه واقعیت‌های کشور را پوشش نمی‌دهد اما اگر بخشی از زیرساخت‌های نظام اطلاع‌رسانی کشور با این ضرب‌المثل تطبیق داشته باشد، علت چیست؟آیا در همین یکسال اخیر می‌توان نقش مطبوعات و رسانه‌ها را در استقرار آرامش و زبان گفت‌وگو بین‌ مخالفان و رقبای سیاسی نادیده گرفت؟

3 - نسبت رسانه‌ها با نهادهای قدرت و همین‌طور رابطه آنها با دستگاه‌های اجرایی، قضایی و ... چندان روشن نیست. در نظام‌نامه مربوط به فعالیت خبرنگاران، روندی حاکم است که اگر مطبوعه‌ای در راستای مصالح کلان کشور با تمام وجود تلاش کند، انجام وظیفه کرده است، اما اگر در مطبوعه‌ای خطایی از کسی سر بزند در بسیاری از مواقع همکاران و سایر دست‌اندرکاران آن نشریه نیز - هر چند ناخواسته - مجازات معیشتی می‌شوند. گویی منطق این است تشویق برای هیچ‌کس، تنبیه برای همه.

4 - برخی از مسئولان در لابه‌لای سخنان خود در چنین روزی معمولا از عیار حرفه‌ای‌گری سایر رسانه‌ها در منطقه و اروپا و.. مثال می‌زنند اما به وقت نیاز به حمایت از رسانه‌ها، جغرافیای دیگری را مثال می‌زنند.

5 - سال‌هاست که دامپینگ رسانه‌های قدرتمند دولتی گریبان رسانه‌های دیگر را گرفته است اما چه راهی برای آن اندیشیده شده است؟ اگر در تولید و توزیع، ارزان‌فروشی آن هم بدون بهره‌گیری از رانت دولتی، با هدف تسخیر بازار امری مذموم است و در نظام‌های حقوقی - تجاری قوانین ضددامپینگ نوشته شده است،‌چرا دامپینگ رسانه‌های دولتی با استفاده از رانت‌های ملی و نقش آنها در ریزش توانمندی رسانه‌های کوچک‌تر بررسی نمی‌شود.

6 - نبود یک نظام ارزیابی و سنجش صحیح رسانه‌ای نیز از مواردی است که در توزیع حمایت‌های معنوی و مادی دولت اثر نامطلوبی گذاشته است. هنوز معلوم نیست رسانه‌ای که کرور کرور از حمایت‌های بی‌دریغ برخوردار است، نسبت به سایر رسانه‌هایی که در چارچوب قانون و نظام فعالیت می‌کنند، به همان میزان اثرگذاری بهتری داشته یا مخاطبان بیشتری را پوشش می‌دهند.

در همین زمینه کافی است توجه کنیم که متروعیار مناسبی برای ارزیابی عملکردها وجود ندارد. به‌عنوان مثال سخن منطقی و صحیح جناب معاون محترم مطبوعاتی وزارت ارشاد مبنی بر گستره جهان اسلامی رسانه‌های کشور، باید چگونه و از سوی چه کسانی مورد توجه قرار گیرد. جز این است که گستره توانمندی رسانه‌ها به‌خصوص دولتی‌ها در سطح ملی نیز تنگ‌تر و محدوده‌تر شده است. اگر سطح تیراژ و کمیت نشانه ناتوانی در انجام ماموریت رسانه‌ای نیست لااقل بگویند که کیفیت را چگونه باید سنجید، آیا پاسخی برای این سوال وجود دارد؟

7 - امید است سیاست‌های فرهنگی دولت محترم که در محوریت دولت دهم قرار دارد، وضعیت رسانه‌ها را به سمت بهبودی و واقع‌بینی سوق دهد.

امروز این انتظار وجود دارد که تحرکی اساسی برای تقویت رسانه‌های کشور صورت گیرد تا هرازگاه مجبور نباشیم سیطره شبکه‌های خبری و اخیرا سرگرمی ماهواره‌ای را با صدای بلند فریاد بزنیم.

آفرینش: «سربازان قلم»

«سربازان قلم» عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن می خوانید:

خبرنگاران در عرصه اطلاع رسانی در مطبوعات و رسانه ها نقشی کلیدی و سازنده دارند. به گونه ای که سطح کیفیت هریک از مطبوعات و رسانه ها بستگی به نوع فعالیت و کیفیت خبرهایی دارد که خبرنگاران آن واحد تهیه و تنظیم می کنند.

امروزه حضور خبرنگاران فعال در عرصه های مختلف سیاسی ، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و پیگیری امور به طور مستمر و روزانه سبب شده تا مسئولین در عرصه های مختلف خدمت رسانی، خود را زیر ذره بین ببینند و احساس کنند که کارها و فعالیت آنها از سوی گروهی مورد مشاهده و برسی قرار می گیرد. وجود همین طراوت و شادابی در خبرنگاران است که سبب افزایش حجم اطلاع رسانی از سوی نهادها و سازمان ها می شود.

عرصه شریف و مقدس خبرنگاری امروزه در کشور ما بیش از گذشته مورد توجه و عنایت مردم قرار دارد. چون مردم برای  یافتن پاسخ سوالات خود از سوی مسئولین خبرنگاران را نماینده خود می دانند و از آنها توقع دارند تا در نهایت صداقت به بررسی و کنکاش رویدادهای کشور بپردازند و مردم را مطلع سازند.

این عرصه و شغل از آن جهت مقدس و شریف می باشد که از درون خود مردم برخاسته و زندگی، وقت، جوانی، جان ومال خود را بدون چشم داشت از شخص و گروهی در جهت آگاه سازی مردم صرف کرده است.

حضور در تمامی وقایع سیاسی و اجتماعی و حتی نظامی و نهایت تلاش برای دست یابی به حقیقت در جهت روشن سازی افکار عمومی از مبهمات و سوالات سبب شده تا این «سربازان قلم» از جان خود مایه بگذارند و تا سرحد شهادت خود را وقف مردم و کشور نمایند.

شاید یکی از مهمترین عواملی که در عرصه خبرنگاری باعث مخدوش شدن فعالیت های این گروه شده حضور برخی خبرنگاران و مطبوعاتی  باشد که در عرصه های سیاسی و اقتصادی به جهت حمایت از منافع گروه و حزبی خاص حاضر به انجام اقداماتی ضد اخلاقی و انسانی می شوند که قداست و ارزش نام آنها و فعالیتشان را از بین می برد اما حضور خبرنگاران واقعی و صادق در عرصه های مختلف جامعه سبب رشد و تعالی نوع نگاه مردم نسبت به حقوق اجتماعی و شهروندیشان می شود. از طرفی دیگر باعث ارتقای سطح کیفی نهادها و سازمانهای کشور در جهت رعایت قانون وعدم تخطی از موازین قانونی و اسلامی گردیده است.

در پایان با تبریک روز خبرنگار; طراوت و سلامتی را برای تمامی خبرنگاران ثابت قدم در عرصه های اطلاع رسانی را از خداوند دانا خواستاریم.

جمهوری اسلامی: «نگاه قانونی به مطبوعات»

«نگاه قانونی به مطبوعات» سرمقاله روزنامه جمهوری است که در آن می خوانید:

بسم الله الرحمن الرحیم

در آستانه روز خبرنگار، یکی از استانداران دستور داد اشتراک کلیه روزنامه‌های کثیرالانتشار کشوری قطع شود و هیچ روزنامه‌ای توسط استانداری تحت مدیریت وی خریداری نشود. دلیل این اقدام در دستورالعمل آقای استاندار صرفه‌‌جویی عنوان شده است.

بدون اینکه نیازی به توضیح و استدلال باشد، نفس این اقدام نشان می‌دهد نگاه بعضی از مسئولان به مطبوعات و طبعاً به مقوله فرهنگ چگونه است.

اعتقادی به تعمیم اقدام این آقای استاندار به سایر مسئولین نداریم ولی همین نمونه می‌تواند بخشی از مشکلات روزنامه نگاری در ایران را نشان دهد. روز خبرنگار، فرصت مناسبی برای اشاره‌ای اجمالی به این مشکلات است.

1 - از زمان شهادت محمود صارمی در سال 1377 به دست طالبان در مزار شریف افغانستان، روز 17 مرداد به عنوان روز خبرنگار شناخته شده و هر ساله در چنین روزی یادی هم از رسانه‌ها و اصحاب رسانه می‌شود.

اصل این اقدام را باید ستود اما این واقعیت را نیز نباید نادیده گرفت که این تجلیل‌ها اموری ظاهری هستند و تأثیری در حل مشکلات اصحاب رسانه ندارند. اگر حتی روزی به نام روز خبرنگار وجود نداشته باشد و این تعارفات هم صورت بگیرد ولی نگاه مسئولان به رسانه‌ها بگونه‌ای دیگر باشد مشکلی وجود نخواهد داشت، اما چه سود که تعارفات برقرار است و نگاه‌ها هم همچنان طلبکارانه، آمرانه و قیم مآبانه!

2 - از صدا و سیما و چند روزنامه و نشریه متصل به بودجه‌های دولتی که بگذریم، سایر رسانه‌ها در شرایط سخت رکود اقتصادی و تورم، با مشکلات مالی آزار دهنده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند. برخلاف دستگاه‌های دولتی که اول هر سال بودجه‌ای در اختیارشان قرار می‌گیرد و به اواخر سال که می‌رسند بعضی از آنها تلاش می‌کنند با خرج تراشی ‌هایی که می‌کنند چیزی از آن نماند تا بتوانند وانمود کنند که سال آینده باید بودجه بیشتری به آنها اختصاص یابد، روزنامه‌ها در طول سال باید خودشان درآمدزائی کنند تا بتوانند هزینه‌های سنگین این روزگار سخت را که هر روز قیمت‌ها افزایش می‌یابند تأمین نمایند.

در چنین وضعیتی، مشکلات سرسام آور تقسیم تبعیض آمیز آگهی‌های دولتی، گیر و گورهای تقسیم غیرمنصفانه یارانه ها، رشد بی حساب و کتاب هزینه‌ها و شرایط سخت زندگی نیز مزید بر علت می‌شوند و کار را بر اصحاب مطبوعات آنچنان دشوار می‌کنند که گاهی تا آستانه تعطیلی به پیش می‌روند و البته بسیاری از آنها نیز ناچار می‌شوند تن به تعطیلی بدهند.

3 - راهی هم البته برای انتشار بدون تحمل فشارهای مالی وجود دارد ولی پیمودن آن راه موجب می‌شود روزنامه دیگر روزنامه نباشد و به «روزی نامه» تبدیل شود ؛ کرنش در برابر صاحبان زر و زور، رشوه دادن به واسطه‌های آگهی ها، بند و بست با مراکز قدرت و ثناگوئی و مداحی آنها. این راه را آسان می‌توان پیمود و به راحتی می‌توان به نان و نوائی هم رسید ولی به قیمت از دست دادن استقلال و عزت نفس.

شرافت قلم، اجازه چنین کاری را به اصحاب مطبوعات نمی‌دهد. اهالی مطبوعات، صورت خود را با سیلی سرخ نگهداشتن را بر نان را به قیمت از دست دا دن استقلال و عزت نفس به روغن انداختن ترجیح می‌دهند.

4 - پاسخگو نبودن بسیاری از مسئولان، عدم تمکین به قانون، بی تفاوت بودن نسبت به مشکلات مردم و آشنا نبودن با اهمیت و جایگاه مطبوعات، مشکل دیگر اصحاب رسانه است. در مشروطیت، مطبوعات را رکن چهارم نظام حکومتی نامیدند هرچند به آن عمل نکردند.

این جایگاه به این جهت برای مطبوعات در نظر گرفته شده بود که واقعاً مطبوعات می‌توانند با نظارت بر عملکرد سه رکن دیگر حکومتی یعنی قوای مقننه و مجریه و قضائیه و نقد آنها راه را برای انحراف حاکمان از مسیر قانون و رفتن به سوی دیکتاتوری و استبداد ببندند و ابزاری را در اختیار مردم قرار دهند که با استفاده از آن، مطالبات قانونی خود را دنبال کنند و به حقوق واقعی خود برسند.

امروز کسی برای مطبوعات چنین جایگاهی قائل نیست و عده‌ای مطبوعات را نه ابزاری برای تأمین خواسته‌های مردم بلکه ابزاری برای تأمین خواسته‌های خود می‌دانند. شعارها شاید غیر از این باشد ولی رفتارها همین است.

5 - در قانون برای متولیان امور مطبوعاتی در بدنه حاکمیت، دو وظیفه تعریف شده است، یکی نظارت بر حسن اجرای قانون توسط مطبوعات و دیگری حمایت از مطبوعات. انجام صحیح این دو وظیفه فقط درصورتی میسر خواهد بود که متولیان امور مطبوعاتی، خودشان از جنس مطبوعات باشند و با این مقوله آشنائی داشته باشند.

متأسفانه در طول 31 سال گذشته اکثر قریب به اتفاق متولیان امور مطبوعاتی با مقوله مطبوعات بیگانه بودند و قبل از آنکه فرصتی برای آشنا شدن با ظرایف کار پیدا کنند جابجا شدند. بخش مهمی از مشکلات اصحاب مطبوعات به همین موضوع مربوط می شود.

از اخطارها، انذارها، تذکرها، توقیف ها، تقسیم ها، تبعیض‌ها، تحویل گرفتن ها،‌ اخم کردن ها، برخوردار نمودن‌ها و محروم کردن‌ها که در پرونده عملکرد متولیان امور مطبوعاتی در همه دولت‌های این 31 سال ثبت است می‌توان به این واقعیت تلخ پی برد و بر دشواری‌هایی که اصحاب مطبوعات با آن مواجه بودند و هستند و تا این روال وجود دارد مواجه خواهند بود آگاه شد.

بخشی از این عملکردها سلیقه ایست و بخشی نیز سیاسی و خدا به داد برسد هنگامی که این دو یکجا جمع شوند و دست به دست هم بدهند و به سراغ اصحاب مطبوعات بیایند.

6 - از ملاحظه این مجموعه می‌توان به پاسخ این سئوال رسید که چرا اصولاً روزنامه نگاری در ایران در حد نصاب قرار ندارد و از سطح جهانی عقب‌تر است؟

اینهمه تنگنا که برشمردیم، مجالی برای رشد روزنامه نگاری باقی نمی گذارد. مطبوعات، هنگامی بالنده خواهند بود که موانع بالندگی سد راه آنها نباشند و از پیش پای آنها برداشته شوند.

این یک تصور غلط است که گفته شود روزنامه نگاران ما قوی و کارآمد نیستند کما اینکه این تصور هم غلط است که گفته شود نظام جمهوری اسلامی به رسانه اجازه بالندگی نمی دهد. ما روزنامه نگاران کارآمد و صاحب اندیشه و شجاع، فراوان داریم.

نظام جمهوری اسلامی هم با توجه به آنچه قانون اساسی این نظام مقرر داشته راه را برای بالندگی رسانه‌ها کاملاً هموار ساخته و به جرأت می‌توان گفت مترقی‌ترین نگاه را به مقوله رسانه دارد. پس مشکل واقعی را باید در جای دیگر جستجو کرد؛ نگاه مسئولان به مقوله مطبوعات و رفتاری که محصول طبیعی همین نگاه است.

7 - نگاه صحیح به مطبوعات که نگاه «ن، و القلم و مایسطرون» (قرآن کریم سوره قلم آیه اول) و «شهدا را قلم‌ها میسازند و قلم‌ها هستند که شهیدپرورند» (امام خمینی - صحیفه امام جلد 16 صفحه 227) است، برای اصحاب مطبوعات این مجال را فراهم میسازد که مسئولان را نقد کنند تا مانع انحراف آنها شوند و آنها را وادار نمایند در برابر قانون و مصالح مردم خاضع باشند و به طرف استبداد میل نکنند.

همانطور که به فرموده پیامبر اکرم صلوات الله و سلامه علیه، حیات علم به نقد و رد است، حیات جامعه نیز به نقد است و مدیران جامعه اگر نقد نشوند جامعه به ماندابی تبدیل خواهد شد که جای مناسبی برای ادامه حیات نخواهد بود. به همین دلیل، قوای سه گانه از صدر تا ذیل باید از نقد شدن استقبال کنند و حتی رسانه‌ها را به خاطر نقدهایشان تشویق و از آنها تشکر و قدردانی نمایند.

8 - وقتی سخن از انتقاد به میان میآید، طبعاً منظور انتقاد منصفانه و در چارچوب قانون است. هم برای مطبوعات و هم برای مسئولان قوای سه گانه، چارچوب حرکت‌ها و موضعگیری‌ها و عملکردها باید قانون باشد.

تخطی از قانون برای هیچکس جایز نیست و اصولاً فقط در چارچوب قانون است که اداره کشور و کارکرد صحیح مطبوعات میسر خواهد بود.

فلسفه قیام مردم به رهبری امام خمینی و به ثمر رساندن انقلاب و تأسیس نظام جمهوری اسلامی با هدف براندازی سلطه خلاف قانون و خلاف شرع شاهنشاهی و ایجاد یک نظام مبتنی بر قانون و شرع بود.

پسوند «اسلامی» برای ا نقلاب و نظام حکومتی برآمده از این انقلاب نیز همین را می‌گوید، زیرا اسلام، دین قانون است.

9 - در نظام جمهوری اسلامی، در عرصه قلم و سخن و تعامل، حرف اول را اخلاق می‌زند. با تکیه بر اخلاق است که قانون نیز مجال بروز و ظهور پیدا می‌کند. اعتراف می‌کنیم که در رسانه‌ها التزام به اخلاق و مؤمنانه نوشتن تا حدودی کاهش یافته است. این، آفتی است که خود اصحاب مطبوعات را نیز رنج می‌دهد.

شناسایی علل این آفت کار مشکلی نیست و این اقدام قطعاً باید صورت بگیرد و عرصه مطبوعات از این بیماری مهلک نجات یابد.

راه درمان این بیماری و راه رهائی از آن مشکلات، فقط عمل به قانون است. هم مسئولان و هم مطبوعات اگر در چارچوب قانون حرکت کنند و همواره قانون در همه زمینه‌ها داوری نماید، همه به حقوق خود خواهند رسید و این واقعیت را نیز باید همه بدانند که در هیچ زمانی هیج مصلحتی بالاتر از عمل به قانون نیست.

10 - این نکته را نیز ناگفته نگذاریم که امروز نظام جمهوری اسلامی همانند 31 سال گذشته با جنگ رسانه‌ای استکبار جهانی مواجه است.

رسانه‌های ما همانگونه که در کوران حوادث سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و در جنگ تحمیلی و در دهه‌های دوم و سوم عمر نظام جمهوری اسلامی در برابر توطئه‌های رنگارنگ استکباری ایستادند و با تقدیم شهدا و جانبازانی که علاوه بر مرکب قلم با خون خود نیز در حمایت از این کشور و این ملت و این انقلاب و این نظام نوشتند و فداکاری کردند، با سختی‌ها نیز مبارزه و مقابله کردند، از این پس نیز چنین خواهند کرد.

اصحاب مطبوعات، شرافت قلم را در گرو استقلال و عزت ایران و حاکمیت اصول و ارزشهای دینی میدانند و این نعمت بزرگ را با هیچ چیز معاوضه نخواهند کرد حتی اگر کسانی که باید قدردان اینهمه خدمت و فداکاری باشند به وظیفه خود عمل نکنند.

به ارواح طیبه شهدای رسانه و همه شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و روح بلند امام شهدا درود می‌فرستیم و بار دیگر بر عهد خود با آنان پای می فشاریم و از خدای متعال میخواهیم ما را به انجام رسالت خطیری که برعهده داریم موفق فرماید.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها