در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
ایادی: خب، دوستان عزیز این هفته قرار است دست به نقد یکی از شاهکارهای ادبی بزنیم که همانا بینوایان است؛ این بینواهای بدبخت که در این کتاب ذکر خیرشان رفته...
ژان والژان: داداش درست صحبت کن!
ایادی: ساکت باش، داشتم میگفتم این بدبخت بیچارههایی که آقامون هوگو ویکتورشون رو میگم، راجع بهشون...
ژان والژان: گفتم درست صحبت کن راجع به ما!
ایادی: عزیزم ببر صدات رو، بله دوستان، این...
ژان والژان: پس تو مشکلت با گفتگو حل نمیشه نه؟ حتما باید وارد عمل بشم؟
ایادی: حالا شما وارد شو ببینیم چی میشه؟
ژان والژان: خودت خواستیها!
ایادی: اصلا تو کی هستی داداش؟
ژان والژان: سرورت دیگه!
ایادی: از چه لحاظ؟
ژان والژان: از هر لحاظی که تو فکرش رو بکنی داداش؟
کوزت: پدر، پدر...
ژان والژان: جون بابا!
کوزت: به این ژاور بیکلاس بگو دست از این کارهاش برداره. ببین رفته از چه مارکی واسه من خرید کرده؟
ژان والژان: دعواش میکنم باباجون، کوزت، غصه نخور.
ایادی: کوزت ؟ بابا؟ هاااااان داداش تازه فهمیدم شما از چه لحاظ سرور مایی.
ژان والژان: صبر کن وقتی مثل گاری بلندت کردم انداختمت از پنجره ساختمون بیرون بهتر میفهمی.
ایادی: ای بابا، نشناختم خوب!... بله دوستان عزیز این سرورانی که در کتاب بینوایان...
کوزت: بابا این یارو کیه داره درباره ما حرف میزنه؟ اصلا چرا این قدر چرت و پرت میگه؟
ژان والژان: ولش کن بابا! حالش خوب نیست. سال 89 هم رسید این یارو آدم حسابی نشد. همچنان مشت پشت مشت باید بخوره توی دهنش !
کوزت: بیچاره! دلم براش میسوزه.
ایادی: دلت واسه خودت بسوزه دختر.
ژان والژان: احیانا با کی بودی؟
ایادی: بله دوستان عزیز، این کتاب یکی از مهمترین آثار رمانتیک جهان به شمار میره که...
کوزت: بابا اینو که همه میدونن چرا بهش نمیگی ساکت بشه؟
ایادی: که در آن از فراز و فرود زندگی انسان سخن رفته. البته از خوششانسی بعضیها هم سخن رفته که ظاهرا اصلا لیاقتش رو ندارن. یارو اول کلفته، جون نداره یه سطل آب بلند بکنه بعد یهو میشه آدم حسابی. هیچ کس رو هم تحویل نمیگیره. انگار از دماغ فیل افتاده. ای... پیشونی کجا میشونی؟
کوزت: بابا ؟!...
ژان والژان: کوزت جان بابا این کت منو بگیر!
ایادی: چوبلباسی این طرفه. بدین من خودم میرم آویزونش میکنم.
ژان والژان: اونی که باید آویزون بشه شومایی نه کت!
ایادی: ای بابا! آقاجون شما مثلا یک شخصیت فرهنگی هستید نکنید این کارهارو دیگه.
کوزت: حالا همچین شخصیت فرهنگی بهت نشون بدیم. ژاور... ژاور... پس کدوم گوری هستی؟
ایادی: ژاور دیگه کیه؟
کوزت: اومد خودت میفهمی.
ژاور: شما دستگیرید آقا!
ایادی: بابا جمعش کنید این بساط رو. مثلا جلسه نقد و بررسی داستانه. این مسخرهبازیا چیه درمیارین؟ بذارین آدم حرفشو بزنه دیگه.
ژاور: هر حرفی بزنی ممکنه علیه خودت توی دادگاه استفاده بشه.
ایادی: شما هم خیلی حرف بزنی علیه خودت همچین کتک میخوری که دیگه از جات بلند نشی.
ژاور: ژان؟ این یارو چی میگه؟
ایادی: آقای ویکتور هوگو به بخش اعصاب... آقای ویکتور هوگو به بخش اعصاب...
ژان والژان: به اون پیرمرد چیکار داری؟ بخش اعصاب کجاست دیگه؟
ایادی: همین دیوونهخونهای که من برای خودم درست کردم. دارم صداش میزنم بیاد شمارو جمع کنه ببره راحت بشم.
ژان والژان: آره ؟ اینجوریه؟ بابا هوگو داری میای به اون گوژپشت نتردام هم بگو بیاد.
ایادی: نه... نه... اون واسه چی؟ من اصلا دلم نمیخواد با اون مصاحبه کنم. دوستش ندارم. ازش میترسم.
کوزت: الان میاد میخوردت.
ایادی: تو ساکت شو، دختره کلفت!
کوزت: به بابام میگم!
ایادی: بگو، منم فردا مامانم رو میارم، فکر کردی...
ژاور: آقا شما به همراه خانوادهتون دستگیرید.
ژان والژان: بابا هوگو اومدی؟
ایادی: آقاجان جمع کنید این بساط رو. نخواستیم اصلا، نخواستیم. نمیخوایم این هفته داستان نقد کنیم. دوستان عزیز، این بود نتیجهای که ما از این کتاب میگرفتیم. تا برنامه بعد ایام به کام، خدانگهدار.
کوزت: صبر کن ببینم چه نتیجهای گرفتی؟
ایادی: این که آدم نباید به کوزت جماعت خیلی رو بده!
کوزت: بازم حرف بد؟ بابا! این پسره به من میگه کلفت.
ژان والژان: دیگه طاقتم طاق شده... نفسکش...
ایادی: کات!
ژاور: شما دستگیری! این هم علامت بازرس بزرگ میتی کمون! احترام بگذارید.
ایادی: چی شود...
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: