گزیده سرمقاله‌ روزنامه‌های صبح امروز

سایه قدرت ایران و افول آمریکا

روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله:«هوشمندی در عرصه دیپلماسی» ، «سایه قدرت ایران و افول آمریکا» ،‌ «بسیج سرمایه های اجتماعی علیه جبهه استکبار» و... که برخی از آنها در زیر می‌آید.
کد خبر: ۳۱۳۴۲۳

مردمسالاری: هوشمندی در عرصه دیپلماسی

«هوشمندی در عرصه دیپلماسی» عنوان یادداشت روز امروز روزنامه مردمسالاری به قلم محسن دقت دوست است که در آن می خوانید:

در چند هفته اخیر دور تازه ای از طراحی دولت های غربی برای فشار بر برنامه هسته ای کشورمان شروع شده است. شکی نیست که آنها در نقشه
عملیاتی خود بر تجربه هفت ساله از این رویارویی مرور کرده اند و اینبار سعی در همراه کردن کشورهایی دارند که پیش از این نقاط اتکای مطمئنی برای کشورمان در راه خنثی کردن زیاده خواهی ها بودند. نگهی به عرصه روابط بین المللی خود گویای همه چیز است.

از چرخش آشکار مواضع روسیه تا سخنان بی سابقه امرای کشورهای حاشیه خلیج فارس و ادعاهایی که در گزارش جدید آژانس انرژی اتمی آمده، همگی نشانه هایی از این تغییر رویکرد غربی هاست که نتیجه محاسبات قبلی خود را به آرامی پیش می برند. به نظر می رسد مرحله بعد برای آنها تمرکز روی دو مساله باشد. یکی قانع کردن چین برای پیوستن به این زنجیره و چشم پوشی بر منافع اقتصادی خود و دیگری اجماع روی تحریم هایی کارآمدتر.

در مورد چین توجه به سابقه موضوع و نیز تجربه ای که از نوع بازیگری روسیه وجود دارد امیدواری زیادی برای غربی ها پدید می آورد. کما اینکه همراهی قدرت منطقه ای (روسیه) و کشورهای عربی منطقه که پیش از این نقشی پررنگ در راه بازدارندگی فشار آنها بر فعالیت های صلح آمیز اتمی کشورمان ایفا کردند نیز دستاورد خوبی برایشان محسوب می شود و شاید بدان کفایت کنند.

زمینه مورد هدف برای تشدید تحریم ها بزرگترین چالش پیش روی دولت های غربی است، زیرا آنها خود پی برده اند که تا اینجا بهره مورد نظرشان از این طریق حاصل نشده و موقعیت ممتاز ایران چنین راهکاری را در آینده نیز کم اثر خواهد ساخت. اما روی دیگر ماجرا کارکرد نامطلوب دستگاه دیپلماسی کنونی کشورمان است که البته امری نوظهور نیست.

اگر اندکی به عقب برگردیم روزهایی را به خاطر می آوریم که وزیر امور خارجه و سایر مسئولین سیاست خارجی کشورمان در یک روز صبحانه را در هواپیما، ناهار را در یک کشور خارجی و شام را در دفتر کارشان صرف می کردند و تقریبا این روال برنامه یومیه آنها بود. اولویتی که در مناسبات با کشورهای آسیای میانه وجود داشت به پیمان های مشترکی می انجامید که منافع اقتصادی و سیاسی سرشار و بلند مدتی را نوید می داد. کشورهای عضو سازمان عدم تعهد و کشورهای اسلامی به ویژه اعضای موثرتر آنها (مثل هند و مالزی) چه به صورت مجزا و چه در نشست های جمعی، همواره حمایت قاطع و علنی خود را از حق دستیابی کشورمان به تکنولوژی صلح آمیز هسته ای اعلام می داشتند و این پشتیبانی بارها برگ برنده ای کارساز برایمان فراهم آورد.

فرایند مراودات سیاسی ما با دولت های عرب حاشیه خلیج فارس به کیفیتی دست یافته بود که برنامه انعقاد قراردادهای نظامی و دفاعی دوجانبه به جد مطرح بود و این نزدیکی موجب شد تا دراواخر کار دولت هشتم،  رئیس جمهور کشورمان به نشست سالانه این کشورها دعوت شود که آقای احمدی نژاد در سال 1384 در کشور قطر در این اجلاس شرکت کردند.

این اقدامات مثمرثمر در حالی از سوی دولت نهم عقب نشینی و باج دادن تلقی و معرفی شد که اینک در دولت دهم حاصل عملکرد پنج سال گذشته لحظه به لحظه آشکارتر می شود. سوال این است که آیا گرمای روابط با برخی کشورهای واقع در منطقه آمریکای جنوبی از منظر منافع ملی توانسته جایگزین مناسبی برای همکاری و هماهنگی با کشورهای منطقه باشد؟ نادیده انگاشتن اندرزها و انتقادات و اعطای امتیاز به روسیه تا چه سطحی حامل سازندگی و رافع نگرانی متقابل بوده؟ از دیگر سو در استفاده از عامل «بازی کلامی» نیز به دقت عمل نمی شود.

در حالی که آیابهتر نیست در بیان گفته های مختلف، انسجام و هماهنگی بیشتری به عمل آید؟ امر تصمیم سازی در عالم سیاست خارجی به همان نسبت که مبتنی بر پیش بینی از تحولات آینده شکل می گیرد، به میزان تلاش برای اثرگذاری بر متغیرهای عمده معادلات قدرت نیز وابسته است. جا دارد پس از سمپاشی اخیری که در منطقه علیه کشورمان انجام شد، در سازوکار دیپلماتیک بسیار فعالتر از اینها عمل کرده و نمایندگانی را به کشورهای مختلف اعزام کنیم تا به فرونشستن غبارها تسریع بخشیم.

به هر حال اراده جمعی مسوولین و مردم، بر اساس ایستادگی و استقامت در مسیر دستیابی کامل به حقوق هسته ای کشورمان قرار دارد. لذا این مسیر باید با حفظ انسجام و اتحاد و بر محور خرد و هوشمندی و مطابق واقعیات طی شود. هرگونه تکروی و گریز از نظارت و حرکت نسنجیده ای که خروج از این جبهه یکپارچه را تداعی کند، چه بخواهیم و چه نخواهیم به این صف واحده آسیب می رساند و هزینه رسیدن به مقصد نهایی و مطالبات اصلی را افزایش خواهد داد.

کیهان: سایه قدرت ایران و افول آمریکا

«سایه قدرت ایران و افول آمریکا» عنوان یادداشت روز امروز به قلم حمید امیدی است که در آن می خوانید:
«ایران ابرقدرت منطقه ای است و نیازی به ساخت بمب اتمی ندارد» این تیتری بود که روز گذشته از یادداشت روزنامه صهیونیستی هاآرتص روی خروجی برخی از خبرگزاریها قرار گرفت. این روزنامه ضمن اشاره به فاکتورها و نشانه های قدرت ایران در خاورمیانه به سردرگمی غرب در مقابله با جمهوری اسلامی اعتراف کرده و می نویسد: «ایران بدون آنکه بمبی در اختیار داشته باشد، موجب اختلاف و شکاف عمیق بین کشورهای غربی و حتی روابط آنان با روسیه و چین شده است.»

هاآرتص در ادامه می افزاید: «اکنون رقابت برای تحریم ها علیه ایران به جدالی برای حیثیت ابرقدرتهای جهان تبدیل شده است. اگرچه ظاهرا گزینه ای جز این وجود ندارد ولی باید به یک راهبرد جدید دیگر اندیشید. هرچند تصور این موضوع سخت می باشد ولی لازم است ایران به عنوان یک ابرقدرت منطقه ای در حل چالش های جهانی حضور پیدا کند.»

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شاید بیشتر نظریه پردازان گمان می کردند دنیای تک قطبی به سرکردگی آمریکا، پی آمد گریزناپذیر فروپاشی ابرقدرت شرق است و مردم همه کشورهای جهان باید در دهکده ای که کدخدای آن آمریکاست، زندگی کنند. در این میان البته تعدادی از متفکران سیاسی با تکیه بر نظریاتی که به واقعیت نزدیکتر بود، فرضیه ظهور تمدن کنفوسیوس و بیداری اژدهای خفته شرق (چین) و برخی نیز با نگاه به پیدایش و شتاب انقلاب اسلامی نظریه احیای مجدد تمدن اسلامی با محوریت ایران را مطرح کردند.

چین توانست با تکیه بر سرمایه عظیم انسانی خود که بیش از یک پنجم جمعیت دنیا را دربر می گیرد و با اعمال سیاستهای کنترلی و تدریجی، با حرکتی آرام و مستمر، شاخ اقتصاد جهانی را شکسته و خود را به عنوان قدرت برتر اقتصادی دنیا معرفی کند.

این نظریه در باره ایران نیز تحقق پیدا کرد. بی گمان آمریکا تصور نمی کرد کشوری که روزی آن را جزیره ثبات خود در خاورمیانه می خواند، به مخالف سرسخت سیاست های سلطه جویانه آمریکا در منطقه و جهان تبدیل شود. رابرت بائر، مامور شناخته شده سازمان سیا در این باره به سران کاخ سفید هشدار می دهد و می گوید؛ «این تنها ایران است که قادر به پایان دادن برتری غربی ها در خاورمیانه می باشد.»

آمریکا با توجه به تعریف سلطه طلبانه ای که از امنیت ملی و منافعش دارد، سیاست خارجی خود در خاورمیانه را بر مدار تغییرات بنیادی در وضعیت ژئوپلتیک این منطقه و تغییر حاکمان کشورها در پوشش دروغین حقوق بشر، دموکراسی و مبارزه با تروریسم ، استوار کرده است. بخش عمده ای از این سیاست ها متاثر از فشار لابی صهیونیستی و تعهداتی است که آمریکا نسبت به تضمین امنیت اسرائیل در جهان- خصوصا منطقه- دارد.
سالهاست که کاخ سفید تلاش می کند با همراهی دولتهای وابسته و همسوی با خود، ایران را محور شرارت و به مثابه تهدیدی جدی در منطقه
معرفی نماید. از نظر آمریکا ایران کشوری است که می تواند ثبات خاورمیانه را به مخاطره اندازد. براساس همین پیش فرض واشنگتن طی سالهای متمادی سعی کرده ایران را به مخالفت با روند صلح خاورمیانه، عدم رعایت حقوق بشر، دموکراسی و... متهم کرده و آن را حامی تروریست بخواند.

در جریان پیشرفت های اتمی ایران و تلاش دانشمندان و جوانان غیورمان برای دستیابی به فناوری هسته ای ، باز هم آمریکا ساکت ننشسته و دائما بر طبل هراس از ایران اتمی می کوبد. واشنگتن با همراهی فرانسه، آلمان و انگلیس سعی کردند علیرغم همه مستنداتی که دال بر عدم انحراف

فعالیت های هسته ای ایران به سوی تولید سلاح اتمی است و بارها از سوی بازرسان رسمی آژانس گزارش شده، پرونده هسته ای کشورمان را با این تهمت مواجه کرده و با همین بهانه تحریم های چند باره ای علیه ایران را تصویب و به اجرا بگذارند.

واقعیت آن است که اگرچه آمریکا و غرب با ظاهر و ژست جلوگیری از گسترش تسلیحات اتمی جهان در مسیر پرونده هسته ای ایران سنگ اندازی می کنند، اما مسائل به وجود آمده پیرامون پرونده ایران نشان می دهد، موضوع بیش از آنکه به لحاظ فنی و حقوقی برای آنان ارزش داشته باشد، تبدیل به یک جریان و ائتلاف سیاسی علیه ایران به رهبری آمریکا شده است.

ترس آمریکا و غرب از ایران هسته ای، دسترسی ایران به سلاح اتمی نیست، بلکه فارغ از فرآیند تولید سلاح اتمی که بارها عدم علاقمندی جمهوری اسلامی به این بحث از سوی مسئولان نظام بیان شده و سیر فعالیت های هسته ای نیز نشان می دهد، برنامه های صلح آمیز، هدف ما به شمار می آید، فناوری هسته ای می تواند ایران را در مسیر قدرت اول منطقه شدن کمک مضاعف و شایان نماید. علت اصلی مخالفت دشمن با هسته ای شدن ایران، خواست و اراده مردم و مسئولان نظام برای نیل به این هدف مهم است.

هانتینگتون-نظریه پرداز مشهور آمریکایی- شاید اولین کسی است که بر ضرورت مقابله با ابرقدرتهای منطقه ای به مثابه نیروهای چالشگر در مقابل تمدن غرب، تاکید می کند. از نظر وی هر اندازه رفتار این قدرتها مستقل تر باشد به همان اندازه برای منافع آمریکا خطرناک ترند و باید تحت فشار بیشتری قرار بگیرند.

آمریکا از اینکه ایران تهدیدی برای موجودیت و منافع این کشور در خاورمیانه محسوب می شود، تلاش می کند تا کشورهای منطقه- خصوصا همسایه های حوزه خلیج فارس- را از ایران اتمی در هراس نگاه دارد. سفرهای پیاپی سران کاخ سفید به کشورهای منطقه و موضع گیریهایی که از سوی مقامات واشنگتن صورت می گیرد به وضوح این موضوع را نشان می دهد. هرچند سفر اخیر هیلاری کلینتون به کشورهای حاشیه خلیج فارس و مواضعی که برخی از سران این کشورها در قبال هشدار وی درباره ایران هسته ای گرفتند، نشان داد که پروژه «ایران هراسی» پروژه دستمالی شده و امتحان پس داده ای است که دیگر نمی تواند اسبی را برای مطامع آمریکایی ها در منطقه زین کند!

آمریکا امروز در افغانستان ناتوان و شکست خورده است. سلسله عملیاتهای اخیر در هلمند نشان داد که ادامه حضور نظامی آمریکا و متحدان کاخ سفید در افغانستان چیزی جز تحمیل خسارات فراوان مادی و سرخوردگی برای ملت هایشان به ارمغان نمی آورد. از سوی دیگر آمریکا در باتلاق سیاسی عراق نیز آخرین دست و پاها را می زند بنابراین بهتر است در منطقه به ماجراجویی های جدید روی نیاورد تا دچار تلفات و خسارات و سرشکستگی بیشتر برای خود نشود.

ایران تصمیم خود را برای آینده ای روشن گرفته است. مردم غیور ایران اسلامی مصمم به پیشرفت و توسعه اند. آنها می خواهند منادی صلح و امنیت و آرامش در خاورمیانه و جهان باشند. این راه روشن اگر از مسیر مبارزه با سلطه جویی آمریکا و غرب نیز بگذرد، ملت ایران نشان داده اند که تا آخر پای نظام اسلامی، اهداف و آرمانهای بزرگ انقلاب و در سنگر مبارزه با آمریکا و دشمنان ایستاده اند.

آمریکا موجودیت خود را در منطقه متزلزل می بیند. سایه قدرت و نفوذ ایران اسلامی در خاورمیانه و بین کشورهای منطقه، راه نفس آمریکا را گرفته است و این برای کاخ سفید یعنی پایان غم انگیز ابرقدرتی آمریکا.

رسالت: بسیج سرمایه های اجتماعی علیه جبهه استکبار

«بسیج سرمایه های اجتماعی علیه جبهه استکبار» عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن می خوانید:

یکی از موضوعات اساسی در عرصه سیاست خارجی که می تواند در تصویرسازی منسجم از رویکردهای بین المللی یک کشور ذی مدخل باشد
مسئله «اهداف ملی» است.

کشورهای مختلف در عرصه سیاست خارجی اهداف متفاوتی دارند که تحقق این اهداف نیازمند شیوه های مختلف سیاست خارجی و از همه مهمتر مسبوق به منابع مادی و معنوی می باشد.

یکی از مهمترین منابعی که در پیشبرد اهداف سیاست خارجی کشورها دخیل است سرمایه های اجتماعی و میزان منابع نرمی است که در حمایت از سیاست های کلان یک نظام در بین آحاد مردم شکل می گیرد.

جمهوری اسلامی ایران از آن دسته کشورهایی است که همسو با آرمانها و شعارهای انقلاب اسلامی، اهداف سیاست خارجی فعال خود را متناسب با منابع مادی و معنوی موجود صورت بندی کرده و با  به کار گیری شیوه های مقتضی در سیاست خارجی طی31  سال گذشته حرکت رو به جلویی داشته است.

مهمترین اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را مطابق با معیار چشم انداز بیست ساله اینگونه می توان بر شمرد.

جامعه  ایرانی در افق
چشم انداز سیاست خارجی خود چنین ویژگی هایی خواهد داشت:

1 - امن، مستقل و مقتدر با سامانه دفاعی مبتنی بر بازدارندگی همه جانبه و پیوستگی مردم و حکومت.
2 - الهام بخش، فعال و موثر در جهان اسلام با تحکیم الگوی مردم سالاری دینی، توسعه کارآمد، جامعه اخلاقی، نواندیشی و پویایی فکری و
اجتماعی، تاثیرگذار بر همگرایی اسلامی و منطقه ای بر اساس تعالیم اسلامی و اندیشه های امام خمینی (ره).

3 - دارای تعامل سازنده و موثر با جهان بر اساس اصول عزت، حکمت و مصلحت.
نوعا اعتقاد بر این است اهداف فوق الذکر در چنین دامنه و گستره ای باید متکی به منابع نرم قدرتمندی در داخل باشد که ضمن تسطیح پویش اهداف مطمح نظر سیاست خارجی، انرژی موانع و اصطکاکات را به حداقل برساند.

یکی از پارامترهای موثری که در الگو بندی سیاست خارجی جمهوری اسلامی در سه دهه گذشته نقش بازی کرده است حضور مردم در صحنه و حمایت های قاطعانه و مکرر آنها از رویکردهای جسورانه و داهیانه در پیگیری اهداف ملی است.

انقلاب اسلامی ایران از ابتدای پیروزی انقلاب با اتکال به ایمان و انگیزه های الهی مردم سرمایه اجتماعی منسجم و حتی بی نظیری را در مقایسه با سایر کشورها صورت بندی کرده که در مقاطع مختلف زمانی و مکانی طی 31 سال گذشته به پیشبرد اهداف جمهوری اسلامی کمک نموده است.

نظام سیاسی ایران امروز معتبرترین دموکراسی در سطح خاورمیانه است که در جلب مشارکت کیفی و کمی مردم از بسیاری از دموکراسی های با سابقه جلوتر است. قدرت مردمسالاری دینی پس از گذشت سه دهه به میزانی است که می تواند قریب به 40 میلیون رای دهنده (قریب به 85 درصد واجدین شرایط) را پای صندوق های رای بیاورد و وقتی جریان فریب خورده و غافلی ضمن همنوایی با دشمن در صدد است با برنتابیدن

رای ملت در جمهوریت و اسلامیت نظام خللی وارد کند به همین میزان مشارکت در انتخابات و با حضور دهها میلیونی در خیابان از اسلامیت، جمهوریت و رای مردم دفاع کند.

در اغلب دموکراسی های پیشرفته حتی الگوهای آرمانی که جوزف شومپیتر و جیوانی سارتوری و سایرین تحت عنوان پلی آرشی کثرت گرایانه مطرح می کنند مردم پس از ترک محل اخذ رای دیگر مشارکت جدی در معادلات سیاسی داخلی و خارجی ندارند و مشتی الیت سیاسی در قالب یک اولیگارشی متنفذ برای آنها تصمیم می گیرند. اما در ایران مردم رای می دهند و مهمتر اینکه پای رای خود می ایستند. حماسه میلیونی نهم دی و

راهپیمایی بیسابقه22  بهمن امسال نشان دهنده استقامت و ایستادگی ملت بر رای تاریخی خود در22  خرداد و مهمتر از آن دفاع از نظام مقدس جمهوری اسلامی و ولایت فقیه است.

همین پشتوانه مردمی و قاطعیت عمومی ملت در دفاع از اسلامیت و جمهوریت نظام است که موجب شکل گیری سیاست ها و مواضع جدی مسئولان در رده های مختلف نظام است.

حضرت آیت الله خامنه ای چندی پیش در دیدار مردم آذربایجان شرقی با تاکید بر اینکه جمهوری اسلامی ایران از موضع خود که سخن دل ملتها و بسیاری از دولتها است کوتاه نخواهد آمد و به هیچ وجه از این مخالفتها و تهدیدها نیز نمی هراسد افزودند: به صراحت اعلام می کنیم، ما با استکبار و نظام سلطه و تسلط چند کشور بر جهان مخالفیم و با آن مبارزه می کنیم و نخواهیم گذاشت این چند دولت با سرنوشت دنیا بازی کنند.

جمهوری اسلامی با تکیه بر همین پشتوانه مردمی در31  سال گذشته معادلات منطقه ای را به هم ریخته و ضمن اشاعه بیداری اسلامی تز نیل تا
فرات رژیم صهیونیستی را به یک رویای آشفته تبدیل ساخته است.

امروز بسیاری از تحلیلگران از جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک «ابرقدرت منطقه ای» یاد می کنند که توانسته بدون توسل به قوای سخت، دشمن اصلی خود یعنی آمریکا را در بین افکار عمومی مردم دنیا پای میز محاکمه بکشاند و حوزه نفوذ خود را از دروازه های چین تا سواحل مدیترانه بگستراند.

گسترش تفکر اسلامی در دنیا و غلبه تفکر مقاومت در مقابل نظام سلطه، در لبنان و فلسطین نمونه های بارزی از پیشرفت نظام اسلامی در افکار عمومی و افزایش عظمت و اقتدار ملت ایران است. دو جنگ سرنوشت ساز33  روزه لبنان و22  روزه فلسطین عمق استراتژیک و اقتدار ایران در منطقه را به نمایش گذاشت.نفوذ ایران در حیات خلوت آمریکا در بین بسیاری از کشور های آمریکای لاتین منافع مستقیم جبهه استکبار را تحت الشعاع قرار داده است.

جمهوری اسلامی به صراحت و بدون تعارف اعلام کرده در صورت کوچکترین تحرک نظامی در منطقه علیه منافع ایران، منافع آمریکا در فواصل مختلف مکانی مورد هدف موشک های میانبرد و دوربرد قرار خواهد گرفت. هزینه حمله به ایران برای دولتمردان آمریکایی غیر قابل تصور است.

در همین زمینه فرید ذکریا از تحلیلگران سیاست خارجی آمریکا اخیرا در گفتگو با شبکه تلویزیونی  سی ان ان  ضمن رد احتمال استفاده آمریکا از
گزینه نظامی علیه ایران گفت:خطر پذیری گزینه حمله نظامی به ایران بسیار زیاد است و نتایج غیرقابل پیش بینی را در بر خواهد داشت.

وی با اشاره به گفتگوهای خود پیرامون این موضوع با تعداد زیادی از تحلیلگران و متخصصان، افزود:همگی آنها اظهار داشتند آمریکا چنین قدرتی را ندارد که بتواند این حمله را به سرانجام برساند و بتواند از پس آن بربیاید.

همه چیز حکایت از افزایش اقتدار منطقه ای جمهوری اسلامی، بیداری و هوشیاری مردم و مسئولان در مقابل هر گونه تهدید و خطر احتمالی دارد.

تهدیدهای آمریکا در داخل جامعه ایران ذیل رویکرد داهیانه رهبر معظم انقلاب به مفهوم امنیت ملی موجب اتحادملی هرچه بیشتر می شود و مهم این است که جمهوری اسلامی با اتکا به پشتوانه مردمی و بسیج سرمایه اجتماعی خود حق هر گونه پیش دستی را برای تداوم انقلاب و دفاع از کیان میهن برای خود قائل است و اجازه نخواهد داد چند کشور استکباری برای سرنوشت مردم دنیا تصمیم بگیرند.

ایران: دیپلماسی هسته‌ای ایران و سیاست خردمندانه جمعی منطقه‌ای

«دیپلماسی هسته‌ای ایران و سیاست خردمندانه جمعی منطقه‌ای» یادداشت روز امروز روزنامه ایران به قلم حسین امیر عبداللهیان است که در آن می خوانید:

1- مقام معظم رهبری در مراسم الحاق ناوشکن جماران به ناوگان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، فرمودند: «ما بارها گفته‌ایم، مبانی و اعتقادات دینی ما سلاح‌های هسته‌ای را سمبل نابودی حرث و نسل، ممنوع و حرام می‌داند و به همین علت ما هیچ اعتقادی به سلاح و بمب اتم نداریم و دنبال آن نمی‌رویم... همسایگان ما نیز می‌دانند که این ادعاها دروغ است... کشورهای منطقه، برادران و همسایگان ما هستند و ما معتقدیم مجموعه خلیج‌فارس می‌تواند با سیاست خردمندانه جمعی، به سود همه ملت‌ها و کشورهای منطقه اداره شود.»

2- کنت والتز نظریه‌پرداز نو و واقع‌گرای روابط بین‌الملل به رئیس جمهور امریکا توصیه می‌کند: در مورد ایران رئیس جمهور باید بار تهدیدها و ارعاب را کم کند، ما در حال حاضر صرفاً ایران و خطر آن را در بوق و کرنا کرده‌ایم، اما لازم است که با خونسردی و تعقل بیشتری صحبت کنیم.

آنتونی کورسمن مدیر مؤسسه امریکایی CSIS در کنفرانس ژانویه 2010 تحت عنوان «خاورمیانه در عصر هسته‌ای» می‌گوید: به نظر من اهداف ایران در طرح‌ریزی استراتژیک خود چندان هم جاه‌طلبانه نیست، چرا که در دهه گذشته کشورهای عرب حوزه خلیج‌فارس 13 برابر ایران واردات نظامی داشته‌اند و بودجه نظامی آنها 8 برابر ایران بوده است.

3- با علم به اینکه جهان بین‌الملل معاصر در مرحله «گذار» و «انتقال» قرار دارد و مفاهیم متعدد سیاسی، امنیتی و بین‌الملل متحول شده‌اند، جمهوری اسلامی ایران در بسته جامع پیشنهادی خود به 1+5 به عوامل اصلی «تهدید امنیت بین‌الملل» که مورد تأیید «وجدان‌های آگاه» می‌باشد، پرداخته و فرصت جدیدی را فراروی امریکا و غرب قرار داده تا در فضای بحران‌های تهدیدزای جهانی، با بهره‌گیری از «منطق» و «خردورزی» ، تحولات و مفاهیم جدید را دریافته و به روند رشد، توسعه و امنیت واقعی جامعه جهانی معطوف گردند.

4- بهره‌برداری ایالات متحده و غرب از «موضوع صلح‌آمیز هسته‌ای ایران» با هدف بازتعریف سیاست ناکارآمد «ایران هراسی» در منطقه، نشانگر ابعاد اهمیت و جایگاه جمهوری اسلامی ایران در منطقه و تأثیرات مثبت سیاست خارجی ایران در چارچوب توسعه و تحکیم همکاری‌‌های منطقه‌ای است.

پرواضح است که مهمترین عامل همکاری منطقه‌ای «اعتمادسازی متقابل» و «درک اهداف قدرت‌های فرامنطقه‌ای» است. آگاهی از اینکه ایجاد «کنوانسیون‌های منطقه‌ای» و «اندیشیدن به آینده بدون نفت منطقه» و برنامه‌ریزی جهت دستیابی نسل آینده به انرژی پاک و صلح‌آمیز هسته‌ای، نیاز ضروری عصر کنونی می‌باشد.

جمع‌بندی:
شعار انتخاباتی «تغییر» آقای اوباما به سرعت در حال رسیدن به خط پایان تاریخ انقضای خود است. چنانچه در مدت کوتاه باقیمانده، صاحبان عقل
در کاخ سفید به کمک آقای اوباما بشتابند و تصمیم‌گیرندگان را از «سرگیجه سیاسی موجود» رها سازند، احتمال تحقق برخی از شعارهای رئیس جمهور جدید امریکا وجود خواهد داشت.

خطاهای استراتژیک امریکا در عراق و افغانستان اثبات می‌کند که دیپلماسی خاورمیانه‌ای ایالات متحده با «تناقض رفتاری جدی» و «ناکارآمدی فزاینده» مواجه است امروزه کشورهای منطقه و بویژه همسایه خلیج‌فارس با برخورداری از درکی هوشمندانه تأیید می‌نمایند که پیروی از سیاست‌های ناکارآمد امریکا «سرگیجه سیاسی» و «نا امنی فزاینده» را به این منطقه استراتژیک تسری خواهد داد.

تجربه تلخ منطقه از اشغال عراق و افغانستان، نشان داد که تداوم حضور نظامی نیروهای فرامنطقه‌ای، عامل اساسی ناامنی و بی‌ثباتی است؛ همانگونه که تداوم سیاست‌های جاه‌طلبانه رژیم صهیونیستی و تروریسم بین‌المللی مانع اصلی امنیت و ثبات منطقه می‌باشد.

امنیت منطقه‌ای از بطن همکاری‌های اقتصادی، فنی، تجاری و مراودات فرهنگی سر برمی‌آورد و این مشترکات مهم، پشتوانه ارزشمندی برای نیل به همکاری و امنیت دستجمعی در منطقه خلیج‌فارس به شمار می‌رود.همانگونه که در آخرین ملاقات سال جاری امیر قطر با مقام معظم رهبری، معظم له فرمودند: «منطقه خلیج‌فارس باید با همکاری کشورهای منطقه، به منطقه‌ای امن و آباد و محلی برای همکاری تبدیل شود.»

اعتماد: «دوم خرداد» ، حماسه یا انقلاب مخملی؟

«دوم خرداد» ، حماسه یا انقلاب مخملی؟ عنوان یادداشت امروز روزنامه اعتماد به قلم احمد پورنجاتی است که در آن می خوانید:
چرا وقتی با تحلیل هایی از این دست روبه رو می شویم که ادعا می کند «امریکایی ها در سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب اسلامی نقش موثری
داشتند و اگر آنها چراغ سبز نشان نمی دادند و پشت شاه را خالی نمی کردند و ارتش را به بی طرفی فرانمی خواندند، چه بسا اوضاع و احوال به این سادگی ها به سود انقلاب رقم نمی خورد»، رگ های گردن ما باید از خشم و غیرت بیرون بزند و اگر نزاکت و متانت جلوی سیل خروشان عواطف ما را نگیرد چه بسا با مدعی دست به یقه هم بشویم؟ چرا؟ وقتی به این سادگی و صراحت کسی در مقام مشاور رسانه یی رئیس جمهوری در گفت وگو با مهر می گوید «به عقیده من اولین انقلاب مخملی در خاورمیانه در سال 1376 صورت گرفت.

یعنی دوم خرداد اولین انقلاب مخملی است. این انقلاب کاملاً شکست نخورد و بر اساس پیروزی هایی که امریکایی ها در این انقلاب داشتند برای انقلاب های شمال مثل گرجستان و اوکراین و... برنامه ریزی کردند. من دوم خرداد را یک نوع تست نسبتاً موفقی از انقلاب مخملی در کشورهای منطقه می دانم»، یا در جایی که همین جناب کلهر چندی پیش گفته اند «جوانان رزمنده در جبهه های جنگ تحمیلی، نه محصول تربیت و فرهنگ انقلاب بلکه پرورنده فیلم های وسترن امریکایی پیش از انقلاب اند» (قریب به مضمون)، جای چه شگفتی و خشم و واکنشی است که بعضی ها پیروزی انقلاب اسلامی را نیز وامدار گوشه چشم دولتمردان امریکایی و سیاست های حقوق بشری رژیم کارتر بدانند؟

در حیرتم که چرا هیچ کس- از آنان که گاه برای پریدن سار از درخت، غوغای وامصیبتا و واانقلابا، سر می دهند- کمترین واکنشی شایسته به این کیمیاگری های «قلب واقعیت» نشان نمی دهد.البته غمگنانه باید اعتراف کنیم این «متد تحریف گونه» در برخورد با واقعیت های گذشته چندی است که به مثابه یک روش دفاعی برای شانه خالی کردن از پذیرش «حقیقت های کنونی» رایج و مد شده است.برخی چون در تحلیل واقعیت های امروز احساس ناتوانی می کنند یا از آن مهم تر، چون رغبتی به مشاهده و پذیرش حقیقت جاری ندارند، ترجیح می دهند با واژ گونه سازی واقعیت های گذشته، پنبه «حافظه تاریخی» مردم را بزنند تا بلکه اندکی به خود آرامش بدهند.

متاسفانه نمونه های بسیاری از این «متد واژگونه» در تفسیر واقعیت را به ویژه در ایام اخیر شاهد بوده ایم. آن کسانی که می گویند میرحسین موسوی از اول هم چندان اعتقادی به انقلاب و امام و ارزش های اسلامی نداشته یا نخست وزیر تحمیلی بود و هاشمی رفسنجانی به امام خط می داد و فلان شخصیت روحانی خط امامی دچار اعوجاج فکری بود و اصلاً ولایت فقیه را قبول نداشت، نقش خیالات خویش بر همین سیاق می زنند. سخن این قلم رک و پوست کنده این است که تکلیف مردم را مشخص کنید.

نمی شود روزی روزگاری به هر انگیزه یا اعتقاد یا مصلحت اندیشی «دوم خرداد» را «حماسه» بنامند و حتی در بالاترین رده های مدیریت نظام به خاطر آن در پیشگاه پروردگار سپاسگزار باشند و امروز کسی به عنوان مشاور رسانه یی رئیس جمهور بی تعارف و رودربایستی آن را نخستین انقلاب مخملی خاورمیانه بداند که امریکایی ها پس از پیروزی در آن برای کشورهای گرجستان و اوکراین و... برنامه ریزی کردند.

اگر تحلیل و نظر جناب مشاور رئیس جمهور را بپذیریم مفهوم واقعی اش این است که بیش از دوسوم رای دهندگان یعنی اکثریت قاطع مردم ایران در دوم خرداد 76 به انقلاب مخملی رای دادند و هشت سال تمام، کشور با انقلاب مخملی اداره شد.

پس زنده باد چنین انقلاب مخملی مشروع و موجه و با پشتوانه یی که نه تنها اکثریت مردم بلکه بالاترین نهادهای نظام نیز آن را تایید و تنفیذ و به آن افتخار کردند.نمی دانم آیا آقای مهدی کلهر به مهم ترین پیامد منطقی ادعای خویش توجه کرده است که اگر دوم خرداد 20 میلیونی مصداق انقلاب مخملی باشد مفهوم دیگری جز این ندارد که دست کم 20 میلیون نفر از رای دهندگان ایرانی خواستار تغییر ساختار سیاسی نظام بوده اند.

پس قضیه حماسه دوم خرداد چه می شود؟ آیا این نوعی بی حرمتی و جفای آشکار نسبت به مردم نیست؟ به باور این قلم متاسفانه به نظر می رسد وسوسه های قدرت و آسان طلبی برای دستیابی و نگهداری آن از یک سو و ناتوانی از پاسخگویی به پرسش های بی شمار افکار عمومی از سوی دیگر برخی را به بیراهه کشانده است.

مهم ترین حقیقتی که در این گونه تحلیل ها نادیده انگاشته می شود «واقعیت های درونی جامعه» و انتظارات انباشته شده اجتماعی است. احاله همه چیز به عوامل بیرونی و طرح و توطئه بیگانه بیش از آنکه به کار تحلیل واقعیت ها بیاید به درد قصه پردازی می خورد البته باید اعتراف کرد جناب مهدی کلهر همواره برای اصحاب رسانه پدیده یی «بامزه و جذاب و خبرساز» بوده اند. اما حتی در دوران «معجزه هزاره سوم» نیز نباید همه چیز را به شوخی برگزار کرد.

دنیای اقتصاد: نگاهی به مالیات در لایحه بودجه

«نگاهی به مالیات در لایحه بودجه» سرمقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد به قلم محمد‌صادق جنان‌صفت است که در آن می خوانید:
انبوهی از اعداد و ارقام انباشت شده در کتاب لایحه بودجه وجود دارند که هر کدام به یک محل درآمد یا یک خرج سنجاق شده و ما به ازای عینی پیدا
خواهد کرد.

هر کدام از این اعداد و ارقام علاوه بر اینکه کسب و کار و روزی مردم را شکل می‌دهد، یک نوع اراده و خواست سیاسی را نیز نشان می‌دهد که شاید چندان به چشم نمی‌آیند. هر عددی که در لایحه بودجه آمده و تبدیل به قانون شود،‌ پایه‌ای برای بودجه‌بندی سال‌های بعدی خواهد بود.

این نکاتی است که قانونگذاران مجلس باید در کانون توجه قرار داده و نسبت به هر عدد و رقم حساسیت نشان دهند تا ریالی بی‌جهت هزینه نشود و ریالی بدون کارشناسی از شهروندان گرفته نشود. دولت در لایحه بودجه سال 1389 از مجلس اجازه خواسته است 368 هزار میلیارد تومان از منابع گوناگون درآمد کسب کند و عین همین رقم را هزینه کند.

با توجه به جمعیت 73 میلیون نفری ایران، سهم هر کدام از افراد ایران 5 میلیون تومان و سهم یک خانواده 4 نفری 20 میلیون تومان خواهد شد که دولت درخواست کرده در آن دخل و تصرف کند. تحلیل همه اعداد و ارقام لایحه پیشنهادی دولت، نیازمند زمان طولانی‌تر است که جای آن در این نوشته نیست و تنها به بخش کوچکی از اعداد اشاره می‌کنم. دو عدد در لایحه وجود دارد که به طور مستقیم با شهروندان ایرانی برخورد می‌کند و به دولت اجازه می‌دهد بخشی از درآمد آنها را از طریق مالیات پرداخت کند.

عدد اول 7308 میلیارد تومان، مالیات بر شرکت‌های غیردولتی است که رشدی معادل 63 درصد نسبت به قانون مصوب 1388 را نشان می‌دهد و شرکت‌های ایرانی را که سالی کم رونق را پشت سر گذاشته‌اند، در شرایط دشواری قرار می‌دهد. دولت همچنین از مجلس اجازه می‌خواهد مالیات بر مشاغل در سال 1389 را نسبت به قانون بودجه 1388 معادل 32 درصد افزایش دهد و همین میزان افزایش نیز در مالیات بر ثروت دیده شده است.دولت پیش‌بینی کرده است که رشد مالیات بر درآمد کارکنان دولت و بخش خصوصی نیز 18 درصد نسبت به قانون بودجه امسال افزایش یابد.

بودجه‌ریزان همچنین از مجلس اجازه می‌خواهند 5542 میلیارد تومان «مالیات بر کالاها و خدمات» با رشدی معادل 40 درصد از شهروندان ایرانی بگیرند که رشد چشمگیری است. شاید برای شهروندان ایرانی دشوار نباشد که حتی در شرایط دشوار این میزان رشدهای مالیاتی را تحمل کنند، اما آنها باید بدانند این مالیات‌هایی که از آنها قرار است اخذ شود، در کدام محل‌ها هزینه‌ می‌شود و توجیه دولت برای هزینه کردن هر یک ریال از درآمد آنها چقدر مبنای کارشناسی و منصفانه دارد.

نمایندگان مجلس قانونگذاری کار سختی دارند و باید تا جایی که شرایط و زمان اجازه می‌دهد، دخل‌ و خرج پیشنهادی دولت را کالبدشکافی کنند تا ریالی از پول مردم به صورت ناکارآمد هزینه نشود.

ابتکار: از ایران انکار، از غرب اصرار

«از ایران انکار، از غرب اصرار» عنوان نگاه ویژه امروز روزنامه ابتکار است که در آن می خوانید:
گرچه با اوج گیری تنش میان ایران و غرب در بحث هسته ای همواره موضوعی با عنوان ورود کشورهای ثالث منطقه ای به عرصه جلب رضایت
ایران مطرح شده بود اما تهران از ابتدا هیچ نوع واسطه یا میانجی را میان خود و غرب به ویژه در مساله هسته ای نپذیرفت. در طول این مدت همواره دو کشور سوریه و ترکیه حداقل در سطح رسانه ای، بیش از سایر بازیگران منطقه به عنوان میانجی گر میان ایران و غرب مطرح بودند اما این ترکیه بود که گام های تند و سریعی در این مسیر بر می داشت و همچنان نیز بر می دارد.

با این حال تهران هرگز نپذیرفت که واسطه ای در بحث هسته ای با غرب دارد و این در حالی بود که کشورهای غربی نیز هیچ گاه صراحتا از یک کشور خاص به عنوان میانجی خود با ایران سخن نگفتند. رفت و آمدهای دیپلماتیک ترکیه میان ایران و غرب یا ارتباط تنگاتنگ ایران و سوریه کشورهای غربی را بر آن داشت تا از نفوذ و سطح ارتباط و تاثیرگذاری این کشورها و در مرحله بعد دیگر کشورهای همسایه و هم منطقه ایران بهره گرفته و پیام های خود را به تهران برسانند تا این فرایند ختم به تفاهم میان طرفین شود.

این مساله همچنان نیز مورد ارزیابی و استفاده است و همچنان فرصتی طلایی را در اختیار آنکار برای ایفای نقش منطقه ای خود گذاشته است.

گرچه ترک ها در این میان بهره برداری خود را می کنند اما تهران نیز با کانال آنها مواضع خود را برای غربی ها تبیین کرده و غرب هم از این کانال نگرانی های خود را به گوش ایران می رساند. اما طرف ایرانی این تبادل دیدگاه ها از مسیر ترکیه یا کشورهای ثالث دیگر مانند سوریه را به معنای میانجی گری این کشورها نمی داند.

با این وجود اوایل هفته جاری شاهد درخواست فرانسه از سوریه برای ورود بیشتر به همکاری های بین المللی به ویژه در مورد ایران و مساله هسته ای این کشور بودیم. فرانسوا فیون، نخست وزیر فرانسه، سوریه را به تلاش برای برقراری صلح در خاورمیانه و به ویژه در زمینه پرونده هسته ای ایران دعوت کرد و متذکر شد که این تلاش ها در توسعه روابط اقتصادی دو جانبه، میان دوکشور فرانسه و سوریه موثر خواهد بود. در همین حال بر اساس اخبار رسانه های داخلی کشور، محمود احمدی نژاد قرار است پایان هفته جاری برای دیدار با مقام های سوریه سفری به این کشور داشته باشد.

این سفر به همان اندازه که فرصت تبادل نظر دو طرف در موضوعاتی چون روابط دوجانبه، مسائل منطقه ای و تحولات بین المللی را فراهم می کند، بی تردید فرصتی برای طرح مساله ورود سوریه به تنش ایران و غرب بر سر پرونده هسته ای ایران نیز خواهد بود. به نظر می رسد که تهران در اعتقاد خود مبنی بر عدم نیاز به وجود میانجی گری منطقه ای در بحث هسته ای ایران و غرب استوار باشد اما نوع و اهمیت روابط تهران و دمشق این ویژگی را دارد که دو طرف با نگاهی فراتر از الزامات منطقه ای و بین المللی به موضوع نقش آفرینی سوریه در مساله هسته ای ایران بپردازند.

به همان اندازه که نمی توان انتظار داشت کلید قفل توافقات هسته ای ایران و غرب ورود سوریه به موضوع باشد، برای دمشق نیز پیشنهاد همکاری در مساله هسته ای ایران مزایای مختلفی دارد. بنابراین نمی توان طرح مجدد ورود سوریه به مساله هسته ای ایران و سفر احمدی نژاد به سوریه را چندان بی ارتباط با یکدیگر دید.

هر چند رفع تنش میان ایران و غرب در موضوع هسته ای اکنون بیش از بازیگری کشوری مانند سوریه، بستگی به درک متقابل دو طرف از شرایط یکدیگر و علاقمندی آنها به تعامل به جای تخاصم دارد اما می توان احتمال موافقت دمشق با درخواست غرب از یک سو و سفر احمدی نژاد به سوریه برای رایزنی با مقامات این کشور از سوی دیگر را زمینه های مناسبی برای درک بهتر ایران و غرب از نگرانی های یکدیگر توصیف کرد. شاید با این درک مسیر تحریم و تهدید و فشار به سوی بازگشت به مذاکره و دیپلماسی تغییر جهت دهد.

تهران امروز: تداوم یخ‌زدگی دستمزد

«تداوم یخ‌زدگی دستمزد» عنوان یادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم حمید سلیمانی است که در آن می خوانید:

تازه‌ترین اظهارات محمدرضا فرزین ، معاون وزیر اقتصاد نشان می‌دهد که دولت به فکر جلوگیری از افزایش دستمزد کارگران در سال آینده با ادعای جلوگیری از ورشکستگی و تعطیلی بنگاه‌های اقتصادی است البته نباید این موضوع را نکته جدیدی دانست.

در طرح اولیه‌ای که دولت برای هدفمندکردن یارانه‌ها تهیه کرده بود، موضوع انجماد دستمزدی کارگران طی سال‌های اجرای طرح تحول اقتصادی پیش‌بینی شده بود با این حال مقاومت گروه‌ها و تشکل‌های کارگری و نگرانی دولت از عواقب اجرای چنین موضوعی، باعث شد مجلس در یک گام به عقب، ماده 13 طرح تحول اقتصادی را حذف کند اما حال با بیان جدیدی قصد دارد دوباره چنین هدفی را تعقیب کند. شاید قبول این موضوع کمی سخت و عجیب باشد اما به‌نظر می‌رسد که حرف دولتمردان منطقی است.

دولت در حال حاضر بزرگ‌ترین کارفرمای اقتصاد کشور است و در سال‌های اخیر با زمین‌گیر شدن بخش خصوصی، بالاخص در حوزه تولید و صنعت، به تدریج به فعال مایشاء در عرصه اقتصادی بدل می‌شود. سهم بالای 85 درصدی دولت در تولید ناخالص داخلی سال جاری و افزایش این میزان به 90 درصد در سال آینده نشان می‌دهد که باید نگاه خود به دولت را تغییر داد. اگر در کشورهای توسعه یافته که الگوی تعیین دستمزد کارگران براساس گفت‌وگوهای سه جانبه، نوعی کپی‌برداری از آنها به حساب می‌آید، دولت در نقش یک وزنه تعادلی در گفت‌وگوهای میان کارگران و کارفرمایان مداخله می‌کند و نهایتا با نزدیک کردن دیدگاه‌های طرفین، سبب می‌شود که به اصطلاح در این میان، نه سیخ بسوزد و نه کباب، در ایران و به دلیل همین ماهیت کارفرمایی، توقع چنین رفتاری از دولت اشتباه است. حوادث سال گذشته در جریان تعیین دستمزد کارگران، گواهی بر این ادعاست.

با وجود تعیین افزایش حداقل دستمزد به اندازه نرخ تورم در سال گذشته و تعیین مزدی کمتر از نرخ تورم برای سایر سطوح مزدی که به نوعی کاهش قدرت خرید کارگران به‌جز حداقل بگیران محسوب می‌شد، این دولت بود که بازی را به هم زد. فراموش نشده است که توافق اولیه‌ای صورت گرفته بود و نمایندگان کارفرمایان و کارگران، هر دو زیر توافقات را امضا کرده بودند اما به یک باره بانک مرکزی وارد این قضیه شد و با اعلام نرخی جعلی به نام تورم نقطه به نقطه، تمامی توافقات را به‌هم زد تا نهایتا حداقل بگیران جامعه کارگری هم قادر به حفظ قدرت خرید خود در سال جاری نباشند.

امسال هم بازی دولتی‌ها بسیار زودتر از این آغاز شد. ابتدا ماده 13 در طرح تحول اقتصادی گنجانده شد که طبق آن دستمزد کارگران منجمد می‌شد.

با عدم توفیق در قانونی کردن این ماده، نرخ تورمی که تا پیش از این نقطه به نقطه اعلام می‌شد به دلیل افزایش نرخ تورم نقطه به نقطه، باز هم به رویه گذشته برگشت و میانگین شد و در نهایت سخنگوی کارگروه تحول اقتصادی به میان آمد و اعلام کرد که اساسا افزایش دستمزد کارگران تحت هر عنوان خطاست و به جای آنکه دلیل اصلی این امر؛ یعنی خواست دولت برای انجماد دستمزدها را مطرح کند، گناه را به گردن کارفرمایان بخش خصوصی انداخته است.

جالب اینجاست که در سخنان آقای فرزین، بسیاری از پیش‌فرض‌های سابق که توسط دولتمردان عنوان می‌شد، یکسره زیر سوال رفته است تا حقانیت سخن نهایی ایشان؛ یعنی لزوم عدم افزایش حقوق کارگران آشکار شود. برای مثال، اگر تا دیروز سخن کارشناسان مبنی بر تاثیرات مخرب رکود جهانی بر اقتصاد ایران، توسط دولتی‌ها انکار می‌شد، در برهه‌ای که رکود از اقتصاد جهانی رخت بربسته است، آقای فرزین از ادامه رکود جهانی و تاثیر آن بر اقتصاد ایران سخن می‌گوید.

البته چنین وضعی مختص جامعه کارگری نیست. لایحه بودجه سال آینده که این روزها مجلس در حال بررسی است نیز نشان می‌دهد که این یخ‌زدگی دستمزدی برای کارمندان دولت در سال آینده نیز اتفاق خواهد افتاد و به‌عبارتی، سال آینده و در نگاهی بسیار خوش‌بینانه و حداقلی، حقوق‌بگیران بخش دولتی و خصوصی، حدود 12.5 درصد (نرخ اعلامی بانک مرکزی برای تورم سال 1388) از قدرت خرید خود را از دست خواهند داد.ضمن اینکه از همین حال زمزمه‌هایی مبنی بر سونامی افزایش قیمت در سال آینده، به گوش می‌رسد که مراجع مستقل بسیاری صحت آن را تایید کرده‌اند.

برای مثال در گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی درباره تورم سال آینده نرخ 52.6 درصدی برآورد شده است. مجموع تمامی موارد اشاره شده فوق به همراه این واقعیت که دولت برای تامین نیازهای خود، بودجه سال آینده را حدود 33 درصد افزایش داده، نشان می‌دهد که ضعف عمیق دولت در برنامه‌ریزی‌های مناسب برای خارج کردن اقتصاد ایران از رکود تورمی، موجب شده سیاستگذاران دولت مثل همیشه اولین و راحت‌ترین راه را برای جبران کمبودها؛ یعنی هزینه‌کرد از جیب کارگران و حقوق‌بگیران، انتخاب کنند.

مفهوم انجماد دستمزدی در روزهایی که قرار است یارانه‌ها قطع شود و تورم گسترده‌ای در کشور شکل گیرد، جز این نیست که دولت که بزرگ‌ترین کارفرمایان است، قصد دارد برای جبران سیاست‌های نیندیشیده خود، از محروم‌ترین اقشار یارانه بگیرد.

آرمان: این پول‌ها کجا می‌رود؟

«این پول‌ها کجا می‌رود؟» یادداشت امروز روزنامه آرمان به قلم سیدجواد سیدپور است که در آن می خوانید:
آیا تا به حال فکر کرده‌ایم پنج درصدی که در سال‌جاری از حقوق کارگران کم شد کجا رفت و چی شد؟اسفند ماه سال پیش بود که بانک مرکزی در گرماگرم تعیین حداقل حقوق کارگران وقتی صحبت از ضریب تورم در معادله تعیین نرخ دستمزد شد آب سردی روی سر نمایندگان کارگری ریخت و با یک بدعت تئوریک به‌جای تورم 25 درصدی واقعی از تورم 20 درصدی نقطه به نقطه سخن راند که باید مبنای محاسبه تعیین می‌شد و چنین نیز شد. با این نظر بانک مرکزی، پنج درصد از میزان حقوق واقعی و قانونی کارگران کم شد تا کارفرمایان رضایت خاطرشان جلب شود، پنج درصدی که دیگر امروز کسی از آن سراغ نمی‌گیرد و علی‌القاعده باید در جایی توی اقتصاد ایران هزینه شده باشد.برای اینکه عددی به دست بیاورید تا ابعاد قضیه روشن‌تر شود باید از فرمول ساده‌ای استفاده کرد.

فرمول این است که حداقل حقوق کنونی را ضربدر پنج درصد کرده و رقم مابه‌التفاوت را ضربدر تعداد میلیونی کارگران و آن را ضربدر 12 کنیم تا یک رقم تقریبی برای کسری حقوق کارگران در سال جاری به دست آید، البته می‌توان از اضافه کار، پاداش، بیمه، بازنشستگی و موارد مرتبط با آن نیز فعلا صرف‌نظر کرد.

همین محاسبه سرانگشتی به ما می‌گوید که میلیاردها تومان پول می‌توانست در جیب کارگرانی که جزو محروم‌ترین اقشار جامعه هستند، باشد که متاسفانه الان نیست. این اتفاق نتیجه تصمیم نادرست برخی مدیران بانک مرکزی در اسفندسال گذشته بود که نتیجه‌اش را اکنون می‌بینیم، اما حالا قرار است برای سال آینده تصمیم گرفته شود و این بار رئیس‌کل بانک مرکزی گفته‌اند که دیگر از تورم نقطه به نقطه استفاده نخواهند کرد بلکه از همان تورم واقعی بهره خواهند جست با این تفاوت که برخلاف نظر عموم مردم که احساس می‌کنند تورم بالاست از نظر وی نه تنها اینگونه نیست که تورم در حال پایین آمدن نیز هست.

از نظر ایشان اکنون تورم به حدود 13 درصد رسیده، یعنی از تورم 20‌درصدی نقطه به نقطه سال پیش هم هفت درصد کمتر و از تورم واقعی سال قبل که محاسبه نکردند هم 12 درصد کمتر و احتمال دارد- احتمالی که در 40 سال گذشته در ایران بی‌سابقه بوده – در روزهای منتهی به پایان سال این تورم تک رقمی شود یعنی درصد افزایش حقوق کارگران به 9، 8 یا 7 درصد برسد.البته باید اذعان کرد که اگر تورم در ایران واقعا تک رقمی شود باید جشن ملی گرفت چرا که هیچ عامل پولی و مالی به اندازه تورم تا بدین اندازه به اقتصاد کشور و کاهش ارزش پول ملی آسیب نزده است.

لذا اگر بتوان واقعا این غول را مهار کرد بدون شک بزرگ‌ترین خدمت را به جامعه ایرانی و نسل‌های آینده کرده‌ایم و مدیران و مسئولان مربوطه شایسته بهترین تقدیرها و تحسین‌ها هستند. ولی اگر چنین نباشد و فقط عددی برای مبنای محاسبه قرار دادن دستمزد کارگران به دست دهیم، به اقشار محروم و شرافتمند کارگر بی توجهی کرده‌ایم. روا نیست که بار دوش محروم‌ترین افراد جامعه را با -خدای ناکرده- اعلام اعداد نادرست اضافه کنیم.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها