در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
به عبارتی، شاید بتوان شعر را به عنوان هنر نمایشیشفاهی هم در نظر گرفت که حتی به قول غربیها ( body languageحرکات دست و بدن هنگام شعرخوانی و صحبت کردن) هم در آن نقش ویژهای دارد.
سرانجام کلام آنکه درست بیان کردن سروده شاعر چه از نظر لحن، موسیقی و مکثها و پیوستگیها برای دریافت و رسیدن به مفهوم اصلی مورد نظر شاعر، نقشی انکارناپذیر و مهم دارد.
2 - از دیرباز درباره پیوند موسیقی و شعر فراوان سخن گفتهاند تا آنجا که در بسیاری از تعاریف شعر از شمس قیس تا ابونصر فارابی و سپس همین روزگار بر موزون بودن و مقفیبودن شعر تاکید ویژهای شده است و حتی در آوانگاردترین تعاریف از شعر منثور و بیوزن و قافیه هم نیمنگاهی به موسیقی کلام و نقش آن در تاثیرگذاری بر مخاطب دیده میشود.
البته درآمیختن کلام با موسیقی نیز یکی دیگر از نمودهای این پیوستگی در طول تاریخ هنر و ادبیات بوده اما زمانی که این دو (کلام و موسیقی) به دلیلی قرار است با یکدیگر ترکیب شوند، طبعا هدف، بیان کلام یا شعر به صورت آهنگین، زیبا، دلنشین با تاثیرگذاری بیشتر از پیش است.
3 - شعر امروز که وجه قالب آن را سرودههای سپید تشکیل میدهند، به نظر بیشتر کارشناسان و اهل فن بیشتر شعری دیداری است تا شنیداری و به عبارتی، برای رسیدن به درک واقعی و برقراری ارتباط با شعر حتما باید صورت مکتوب اثر مقابل دیدگان مخاطب قرار گیرد و در خلوتی آن را بخواند و شاید از همین روست که در بسیاری از جلسات شعرخوانی و کارگاهی، شعر سپید را شاعر بیش از یک بار قرائت میکند تا حاضران درباره آن اظهارنظر کنند.
4 - اگر قالب ترانه را کنار بگذاریم، همراه شدن شعر امروز با موسیقی و انتشارش به صورت کاست و لوح فشرده اتفاق به نسبت تازهای به شمار میآید که البته در سالهای اخیر، رشد چشمگیری داشته است و حتی آثار بسیاری از بزرگان ادبیات معاصر از سوی خود شاعر یا چهرههای شناخته شده دیگر هنرها (از دوبلاژ گرفته تا تئاتر و سینما) به صورت گفتار متن (نریشن) اجرا شده که برای نمونه میتوان به مجموعه آثار شاملو که خود شاعر خوانده است یا آثار و شعرهای سهراب سپهری و محمدعلی بهمنی که توسط روانشاد خسرو شکیبایی و همچنین پرویز پرستویی خوانده شد، اشاره کرد.
اما بهانه نگارش این مقدمه 4 قسمتی این بود که با توجه به افزایش انتشار کتاب شعر از سوی شاعران جوان و همچنین انتشار آن با صدای شاعر در قالب یک لوح فشرده بتوان به یک برآیند کلی از این موضوع دست یافت، به عبارتی کتاب، صدا و در آمیختن آن با موسیقی که هر یک نمود و پارامتری مشخص و شاید متفاوت از هنری مستقل هستند نهتنها نافی یکدیگر نیست که اگر درست پرداخته و تهیه شود، لازم و ملزوم یکدیگر هستند. به عنوان مثال اگر آثار سپهری یا بهمنی یا شاملو پیش از انتشار لوح فشردهاش به صورت مکتوب منتشر نشده بود و در دسترس نبود یا اگر موسیقی ساخته شده برای آن و صدا و توانایی شخصی که خواندن آنها را به عهده داشت مناسب نبود، هرگز توفیقی در ارتباط با مخاطب پیدا نمیکرد.
به بیان دیگر، در انتشار یک مجموعه شعر آن هم از نوع آوانگارد و مدرن و امروزیاش تمام 4 نکتهای که در بالا اشاره شد، باید مورد توجه پدیدآورنده قرار گیرد.
در همین خصوص مثال دیگر اینکه مجموعهای از شعرهای فرشاد نادرینیا بتازگی و تنها در قالب یک لوح فشرده با صدای خودش و آهنگسازی هژیر مهر افروز منتشر شده است.
شعرهایی که نادرینیا در مجموعه «گدازهها» منتشر کرده، آثاری بشدت مدرن و آوانگارد است؛ شعرهایی در اوج و از جنس کارهای دهه 70 که چند ویژگی مهم دارند.
نخست آنکه زبان بشدت هنجارگریز و نحوشکن است تا آنجا که کمتر فعلی را در پایان جمله یا گزاره میتوان یافت که منطبق با منطق و زبان معیار باشد:
غرورش را دستمال کرده بود
تا شرمابه شیرین ماشینهای شیکپوش را
پول کند
چهارراه
بیمحل عبور عابران پیاده
به صورتش سرخاب میمالید
و برای قدمهای لاستیکی
بوقهای باکلاس میزد
در این نمونه از سرودههای نادرینیا دست بردن در زبان معیار بخوبی قابل لمس و ردیابی است و این دست بردن یا به اصطلاح هنجارگریزی زبانی هنگامی که با روایتی مخیل و شاعرانه از نوعی هنجارگریزی و آسیب اجتماعی همراه میشود، خوانشی زیباتر از متن را ممکن میسازد.
نگاه نادرینیا در «گدازهها» اعتراضی، انسانی و انتقادی است و با ابزار شعر مدرن و آوانگارد به مقابله با مظاهر مدرنیته و شهرنشینی میرود
این نگاه آسیبشناسانه، ویژگی دوم شعرهای اوست و به نوعی میتوان گفت نگاه نادرینیا به پیرامونش نگاهی اعتراضی، انسانی و انتقادی است و حتی شاید بتوان آن را یک پارادوکس نامید، وقتی شاعر با ابزار شعر مدرن و آوانگارد به مقابله با مظاهر مدرنیته و شهرنشینی میرود:
قرمز
بوق
دود
چه چشمهای سبزی داری
اگر این پلکهای زرد
زیر آوار آهنپاره تکان میخورد
...
بوق ماشینهای شبرنگ
حوصلهام را زیر میگیرد
ویراژها واژههایم را زیر میگیرند...
در «گدازهها» ما با شاعری روبهرو هستیم که به جهان امروز بسیار شبیه است؛ جهانی که برای رسیدن به حقیقت، در آن از هوش و ذکاوت بالایی باید برخوردار بود و در میان بسیاری از کژیها به دنبال راستی بود، اتفاقا شعر نادرینیا هم دقیقا همینطور است و برای ارتباط با آن باید هم هوش بالایی داشت هم دریافت شاعرانه و هنری بالا و هم این که اصلا معناگریزی و به تاخیر انداختن معنا سومین مولفه درونی و ذاتی شعرهای اوست.
اما چهارمین ویژگی شعرهای فرشاد نادرینیا را باید در ایجاد موسیقی واژگانی دنبال کرد؛ چیزی که به واجآرایی یا همان آلیتریشن شهرت دارد و نمونههای موفقی در تاریخ ادبیات دارد از جمله وقتی حافظ میگوید: سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند...
در شعر نادرینیا این ویژگی اگرچه قدرتمندانه و هنرمندانه وجود دارد، اما باید این نکته را هم یادآور شد که تکرار آگاهانه و عامدانه و بیش از حد آن از سوی شاعر باعث شده تا آن لذت وحشی، رها و خلاقی که در مصراعی که از حافظ آوردم در شعرهای نادرینیا کمتر وجود داشته باشد.
چرت، چکاچک، چرت و پرت، چارچنگولی، چاه، میچسبم
واقعیت این است که همه این کلمات وقتی در یک سطر از شاعری قرار میگیرد، نمیتوان بر آن سطر نگاهی خلاقانه داشت و دستهای عامدانه شاعر کاملا حس رهای شعر را تحت تاثیر قرار میدهد.
با توجه به تمام این موارد و البته آن 4 نکته ابتدایی که اشاره شد، باید گفت جای خالی کتاب و به عبارتی بخش مکتوب شعرها در «گدازهها» دیده میشود و همچنین موسیقی در نظر گرفته شده نیز چندان تناسبی با شعرها ندارد، به عنوان مثال در جایی که شاعر از باران سخن میگوید صدای باران در موسیقی ضمیمه شنیده میشود و شاید در ابتدا بگوییم این صدا در انتقال حس به مخاطب کمک میکند اما به قول احمدرضا احمدی: نوشتم باران/باران گرفت. واقعیت هم همین است شاعر آنقدر کلامش و فضاسازیهایش باید قوی و قدرتمند باشد که نیازی به اجرای صدای باران در موسیقی نباشد و با نوشتن و گفتن باران توسط شاعر واقعا حس باران تمام سطرهای شعر را در بر بگیرد.
اما نکته پایانی، هنر خوب شعر خواندن است که در مجموعه گدازهها، فرشاد نادرینیا این هنر را بخوبی اجرا میکند و اگر از موارد اندکی که با لرزش البته آگاهانه صدا همراه است، میتوان گفت شاعر حداقل شعرهای خودش را خیلی خوب میخواند و به دریافت مفهوم و معنا و تاثیرگذاری بر مخاطب کمک فراوانی میکند.
سینا علیمحمدی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد