کارگاه نقد ساختارگریزانه ایادی در مورد شعر و شلغم

بدجوری مشکوک می‌زنی!

خب ما چه داریم که بگوییم. طبق معمول به افاضات ایادی مشت بر دهان خورده گوش فرادهید دیگر. خدا صبرتان بدهد:
کد خبر: ۳۱۲۷۱۵

ایادی: دوستان عزیز امروز می‌خواهم در مورد یک داستان مهم که نقشی کلیدی در خیلی از موارد دارد با شما صحبت کنم. شاعر در این باره می‌فرماید: «بیا بیا، بیرون بیا، از دل خاک بیرون بیا، با این تکون یا اون تکون بیرون بیا بیرون بیا...» و این شعر همانا خطاب به یک شلغم گنده است که بخش کثیری از شخصیت‌های داستان را سرکار گذاشته است.

پیرمرد کشاورز: ای آقا حالا چه گیری دادی؟ نمیاد که نیاد. حوصله داری؟

ایادی: خب مگه نمی‌خواین باهاش آش درست کنید؟

گربه: اه... من آش شلغم دوست ندارم.

پیرزن کشاورز: ننه توی این گرما کی آش می‌خوره؟ اونم آش شلغم؟

ایادی: ای بابا، شما چرا کل ساختار داستان رو به هم می‌ریزید. بابا مثلا قراره این شلغمه خیلی بزرگ باشه. تنهایی کسی زورش نرسه که بیرون بیاردش بعد همه بیان دست به دست هم بدن شلغمه رو دربیارن بعد شما ننه پیرزن باهاش یه آش شلغم درست کنی بدی بخوریم، کیف کنیم.

آقا خره: من که عمرا از سر جام تکون بخورم؟ بیام زور الکی بزنم که چی؟ غذا قحطیه؟ آخه آدم لازانیا رو ول می‌کنه آش شلغم می‌خوره؟

ایادی: آره؟ لازانیا دوست داری؟

آقا گاوه: حالا لازانیا نشد، بیف استروگانف که بد نیست هان؟ خیلی خوشمزه‌تر هم هست. مخصوصا اگر سس سفیدش رو هم با کره محلی درست کنی. آی جواب میده، آی جواب میده...

ننه پیرزن: آره ننه‌جان. ول کن این آش شلغم رو. اون شلغمه رو هم بذار اون قدر توی خاک بمونه که بپوسه.

ایادی: یعنی چی؟ شما چرا این جوری شدین؟ بابا در زمان شما که این جور چیزها نبوده. همه آش می‌خوردن دیگه. انواع و اقسام آش. خیلی هم خوشمزه بودن. من خودم اونقدر آش دوست دارم که.

گنجشکه: اه پس بگو خودم هوس آش کردم. الکی چرا می‌خوای بندازی گردن ما؟

ایادی: چه فرقی می‌کنه حالا؟ اول و آخرش باید آش بخورین دیگه.

آقا سگه: ای بابا دلت خوشه، آش کجا بود؟

آقا خره: این به خودش باشه الان ننه پیرزن رو مجبور می‌کنه براش کله‌جوش هم درست کنه ها! من گفته باشم.

پیرمرد کشاورز: نه خانم، نه جانم. کله‌جوش کی می‌خوره؟ حالا اگر این بابا خیلی هوس آش کرده برو یه سوپ قارچ و خامه‌ای، یا سوپ شیر براش درست کن بده بخورش صداش بند بیاد. کله‌جوش چیه؟

ایادی: هاااااا، ای که گفتی یعنی چه؟

آقا گاوه: داداش تو مطمئنی خودت قبل‌تر از ما زندگی نمی‌کردی؟ همچین مشکوک می‌زنی.

ایادی: ای آقا! بسه دیگه. خجالت بکشید. این چه وضعشه؟ این همه برنامه‌ریزی کردیم این همه با بز و صد جور جک و جانور دیگه سر و کله زدیم برسیم به این قصه بشینیم یه شکم سیری آش بخوریم. آخه این چه وضعشه؟ آدم دردش رو به کی بگه؟

ننه پیرزن: بهرحال ننه‌جون این جا خبری از آش نیست. بیخودی خودت رو خسته نکن. خیلی اگر بخوام برات یه کاری کنم می‌تونم برم زنگ بزنم برات همبرگری، هات‌داگی، پیتزایی چیزی بیارن. هان؟ می‌خوای؟ البته پولش پای خودته‌ها ننه، می‌دونی که ما کشاورزیم بودجه‌مون به این ولخرجی‌ها نمی‌رسه.

پیرمرد کشاورز: آره بابا جان! حالا اگر دلت خواست ما رو هم مهمون کنی دستت درد نکنه. جای دوری نمیره. راستش چند وقتی هست که یه لازانیایی، پاستایی چیزی نخوردیم. اگر بخوای می‌تونم شماره یه رستوران خوب رو هم بهت بدم. در ضمن من که راویولی می‌خورم.

آقا گاوه: منم پیتزا سبزیجات مخصوص.

آقا گربه: من راگوی گوشت.

آقا خره: منم که گفتم پاستا با سس سفید.

گنجشکه: منم که...

ایادی: دوستان عزیز، امیدوارم از این جلسه هم مثل جلسات گذشته استفاده برده باشید. آش نخواستیم، تا حقوق سه ماه مون رو پیاده نشدیم دمب‌مون رو بذاریم روی کول‌مون بریم. به ما نیومده یه بار یه جا یه آش مفتی بخوریم. ای بابا... حیف این شلغمه!

نکته ایادی:

کاش ذوق‌مرگ نشویم

بله... اینه عزیز من! بالاخره بعد از صد و بیست سال این داربی... آهان ببخشید این شهرآورد یه برنده داشت. آخیش. خیال‌مون راحت شد. دیوانه شدیم از بس نشستم پای داربی و هی مساوی شد، هی مساوی شد. البته ما که پرسپولیسی نیستیم اما راضی بودیم توی یکی از این داربی‌ها استقلال ببرد لااقل یه کم غصه بخوریم. اصلا این مساوی‌بازی چه بساطیه؟ اصلا به ما باشد باید برای این داربی پنالتی بگذارند آخر سر. تا حالا با یک پیروزی این جور ذوق مرگ نشویم. خب می‌بینم که بحث خوشه‌بندی و این جور چیزها هم خدا را شکر فعلا ملغی شده است. دوستان خوشه یکی بیخودی جشن نگیرید دوستان خوشه سه‌ای شما هم دپ نزنید. فعلا همین گوشت کیلویی 17 هزار تومان و مرغ کیلویی سه هزار تومان را نوش جان بفرمایید تا ببینیم بعد چه می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها