در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
مدیرعامل شرکت پتروایران مافیای نفت را زاییده دخالت پیچیده خارجیها و شکل گرفتن ساختارهای منتهی به فساد میداند. این نشان میدهد که تلقی این مدیر نفتی از مافیا با آنچه که در افواه عمومی مطرح است یکسان نیست.
به عقیده بهشتیان مافیا در نفت بسیار فراتر و پیچیده تر از تصوری است که برخی دولتمردان نسبت به آن دارند و کسی نمیتواند ادعا کند که مافیای نفت را از بین برده است.
مطمئنا خیلی ها تعبیر مدیرعامل پتروایران درباره «علت» تشکیل مافیا در نفت را به سختی باورپذیر میدانند اما او میگوید اگر شرایط مناسبی فراهم شود و دیگر صاحبنظران هم وارد عرصه شوند میتوان این مساله را برای مردم جا انداخت.
قرار بود مصاحبه با بهشتیان که حدود یک ماه پیش انجام شد درباره نقد عملکرد دولت نهم در حوزه نفت باشد ؛ دولتی که خود او یکی از مدیران آن بود اما بحث به جاهای دیگری کشیده شد.
به عنوان مدیری که سالهای زیادی در صنعت نفت ایران و سایر حوزههای مدیریتی فعالیت کردهاید، فکر میکنید بزرگترین معضلی که هم اکنون این بخش با آن دست و پنجه نرم میکند چیست؟
سال قبل یک صد سالگی نفت در ایران گرامی داشته شد البته نه در حد و اندازه نفت و نقشی که این صنعت در این صد سال بازی کرده یا میبایست بازی میکرده است و30 سال نیز از انقلاب شکوهمند اسلامی گذشته است که باز هم نفت نقش بسیار تعیینکنندهای در این مدت ایفا کرده است. محوریترین آن، درآمد ارزی برای کشور است که اگر نگوییم همه درآمد که باید گفت عمده درآمد ارزی ایران از نفت بدست آمده است و اگر سایر بخشها هم درآمدی ارزی داشتهاند عمدتا به یمن تغذیه از نفت ارزان بوده است.
مهمترین مساله ما این است که در نفت طی 30 سال گذشته، استراتژیها و برنامههای راهبردی محکمی نداشتهایم.
اگر این پیش فرض درست باشد که نفت جایگاه واقعی خود را در کشور نداشته و هماکنون نیز ندارد که من اینگونه میاندیشم - و شاید نظر خیلی از افراد و اقشار جامعه در سطوح مختلف و بویژه اندیشمندان و صاحبنظران نیز چنین باشد - آنگاه هر کسی برای این رویداد بسیار ناگوار و سرنوشت ناخوشایند نفت، به دنبال چراییهایی میگردد و دلیلی در ذهن خود جستجو میکند و سعی میکند برای حل آن راهکاری متناسب ارائه نماید. نحوه رفتار و تعامل ما در حال حاضر با نفت نیز نشاندهنده این واقعیت است که نفت آنگونه که باید باشد، نیست و بر این روال، قرار نیست اتفاق جدیدی در این بزرگترین پشتوانه اقتصادی نظام را شاهد بوده و نباید در آینده نزدیک، منتظر تحول بزرگی باشیم. لذا میبینیم حرفهایی که زده میشود از جنس همان حرفهای همیشگی است.
نباید واقعیتها را کتمان کرد. علی رغم ادعاهایی که در برهههایی از این مدت در مورد داشتن استراتژی و برنامه مدون در نفت داشتهایم، اما شواهد و نتایج ملموس، نشاندهنده واقعیت دیگری است.
در عین حال آیا بروز این مشکلات، ریشه در فقدان استراتژی مناسب در صنعت نفت دارد و اینکه راهبرد مناسبی تاکنون بر نفت حاکم نبوده است؟ یا باید عوامل تاثیر گذار و مهم دیگری را جستجو و ارائه کرد.
عدهای، عامل این ناکامیها و عدم موفقیتها را از جنس دیگری میپندارند و به آن نام مافیا و شبه مافیا میدهند و از آن سخن میگویند و براساس ذهنیات خود، مصداقهایی برای آن جستجو میکنند.
با این انتقاداتی که شما مطرح میکنید حتما باید یک چارچوب کلی از استراتژی مورد نظر خودتان را در ذهن داشته باشید.
اول باید مشخص شود و ببینیم جهت معینی در نفت داریم. یعنی آیا استراتژی ملی تعریف شدهای داریم که براساس آن بخواهیم استراتژی صنعت نفت را تعریف کنیم. میگویند اگر کشتی هدف مشخصی نداشته باشد، هر بادی برایش باد موافق است؛ زیرا هدفی ندارد که باد مخالف داشته باشد. به نظر میرسد نفت با چنین سرنوشتی مواجه است.
نفت از دیدگاه قریب به اتفاق تحلیلگران، سیاسیترین کالاست گرچه همواره در مورد همه مسائل اقتصادی فضای سیاسی تاثیر گذاربوده است. اما نفت در این مورد بسیار نقش ویژهای دارد.
از نگاه نظامی نیز جنگ نفت در جنگ اعراب و اسرائیل بسیار تنگاتنگ با جنگ نظامی خود را نشان داد. گرچه از مدتها قبل و از زمانیکه انگلیسیها و بخصوص چرچیل نقش نفت ایران را در جنگ جهانی دوم با همه وجودشان حس کرده بودند این موضوع به عنوان عامل اصلی و استراتژیک در ذهن دولتهای سلطهگر عینیت یافته بود. در این مختصر، جای وارد شدن عمیقتر به این بحث وجود ندارد، اما تحریم نظامی ایران توسط آمریکا همزاد تحریم نفتی، نشان از این واقعیت داشت که آمریکا از همان آغاز به نقش نفت در ایران بخوبی واقف بود و هنگامیکه در قبل و بعد از انقلاب اسلامی با توطئههای رنگارنگ و جنگ داخلی و با فاصله کمی، جنگ خارجی را به نظام نوپای اسلامی ایران تحمیل کردند و ایران اسلامی را در همان آغاز با جنگی همه جانبه و ناخواسته مواجه نمودند، تحریم نفتی ایران نیز همزاد تحریم نظامی درکنار دخالتهای آشکار و پنهان نظامی و غیرنظامی از طرف آمریکا، به عنوان اصلیترین راهبرد تضعیف نظام مطرح گردید.
ولی آقای مهندس، استراتژی خودتان را نگفتید.
گرچه در لابهلای صحبتها بعضی از نگاههای استراتژیک بیان شد، اما با تکمیل این مباحث امیدوارم بتوانیم جمعبندی خوبی داشته باشیم. کسانیکه نگاه کلانی به توسعه دارند تقریبا متفقالقولند که در دنیای کنونی همه صنایع برای تداوم حضور و پایداری باید بتوانند در مقیاس بینالمللی رقابت کنند. این بدان معنی است که ابعاد صنعت باید آنقدر بزرگ باشد که این امکان را فراهم کند. لذا میبینیم که شعارهای شبه استراتژیک دهههای 70 میلادی که کوچک زیباست و صنایع و بنگاههای اقتصادی کوچک را تشویق و تبلیغ میکرد در دهههای بعدی جای خودرا به ادغامهای متعدد در صنعتهای مختلف داد. این موضوع به هر اندازه که با رقابتهای پیچیده تر و در سطح فراملی مواجه میشد خود را بیشتر نشان میداد. از اوایل دهه 80 صنایع بزرگ از دل بازار با رقابت کامل شکل گرفت و شرکتهای حمل و نقل و خودروسازی و حتی صنایع نفت برای امکان ماندگاری خود به این استراتژی متوسل شدند. واقعیت این است که هزینههای تحقیقات، مهندسی و نیز بازار یابی و تبلیغات آنقدر قابل توجه بود که فقط صنایع بزرگ امکان ورود به چنین کارهایی را داشتند. لذا استراتژی شرکتهای بسیار بزرگ منتج از رقابت ولی به صورت انحصاری و برمبنای حضور در بازار بینالمللی شکل گرفت. تقریبا تمامی صنایع نفت دنیا اعم از شرکتهای ملی (دولتی) و نیز شرکتهای به ظاهر خصوصی نیز از این استراتژی تبعیت کردند.
اول - استراتژی رقابت در سطح بینالمللی
دوم - فعال، در زنجیره ارزش ساز صنعت
سوم - توسعه صنعت براساس بازار و نه تولید. به عبارت دیگر صنایع پیشرو با استراتژی بازار محور (market - oriented) برنامههای خود را تدوین میکنند تا تولید محور (production - market)
شاید فکر کنیم این موضوع در صنعت نفت چگونه قابل اجرا است ؟!
حدود 8 ماه پیش گزارشی از سوی یکی از مراکز معتبر بینالمللی تهیه شد که بر اساس آن، شرکتهای نفتی جهان را طبقهبندی کرده و از بین آنها 20 شرکت نفتی برتر جهان در سال 2007 را مورد بررسی قرار داده و رتبهبندی کرده است.
در این بررسی گفته شده که 20 شرکت بزرگ نفتی در جهان 38/79 درصد ذخایر نفت جهان، 37/76 درصد تولید نفت و 72/72 درصد ذخایر گاز و 26/74 درصد تولید گاز را در اختیار دارند. همچنین اعداد معنیدار دیگری در این گزارش تصریح شده که بیانگر اهداف راهبردی شرکتهای مذکور در تولید نفت و گاز است. طبق این گزارش 5 شرکت نخست این لیست از جمله شرکتهای نفت ایران و عربستان 2/53 درصد ذخایر نفت را در اختیار دارند، اما شرکتهایی مانند بی پی و شل 72/4 درصد ذخایر را در اختیار دارند و این رقم تنها به اندازه ذخایر ابوظبی است.
حالا ببینید 5 شرکتی که عرض کردم و شرکت نفت ایران هم یکی از آنهاست، با وجود در اختیار داشتن بیش از نیمی از ذخایر نفتی دنیا فقط 25 درصد بازار را به خود اختصاص دادهاند، اما 7 شرکت بینالمللی که فقط72/4 درصد ذخیره دارند، 7/15 درصد از بازار جهانی نفت را در اختیار خود گرفتهاند. این آمار واقعیتهای مهمی را نشان میدهد که نشانگر اهمیت داشتن استراتژی و حرکت شرکتهای بزرگ نفتی براساس استراتژی بازار است تا تولید صرف است و از همین جا ما نیز میتوانیم سوال کنیم آیا نفت استراتژی دارد؟
این گزارش واقعیتهای دیگری را هم بیان کرده است که همه آن از جنس استراتژی است گرچه مجال بحث بیشتر در اینجا وجود ندارد. اجازه بدهید به همین مختصر بسنده کنیم و مجددا سوال کنیم که:
آیا صنعت نفت در سطح بینالمللی فعالیت میکند؟!
آیا صنعت نفت بازار محور است یا تولید محور؟!
آیاصنعت نفت یک بنگاه اقتصادی است؟!
و آیاصنعت نفت در زنجیره ارزش ساز خود در سطح ملی و منطقهای و بینالمللی فعالیت و رقابت مینماید؟!
بالاخره آیا صنعت نفت یک اداره است یا یک بنگاه اقتصادی فعال و پویا ؟!
و چندین سوال محوری دیگر از همین جنس.
اصلیترین بحثی که در استراتژی مطرح میشود، بازار است. شما ببینید هیچ یک از شرکتهای نفتی، گاز و پتروشیمی به این استراتژی توجهی ندارند. ممکن است گفته شود نفت یا محصولات پتروشیمی فروخته میشود و اتفاقا مشتریان خارجی خوبی هم برای این محصولات داریم. اما این به معنای داشتن استراتژی نیست. شما چارهای جز اینکه محصولات مازاد خود را بفروشید ندارید.
انرژی، بزرگترین پشتوانه نظام جمهوری اسلامی است اما ما چه برنامه و راهبردی برای آن وقتی که قیمت بالا یا پایین میشود، تدوین کردهایم؟ زمانی که قیمت بالا میرود، در صورتی که میتواند بزرگترین فرصت برای ما باشد، به تهدید تبدیل میشود. این را نمیتوان استراتژی نامید.
همین کشور ونزوئلا که رابطه خوبی هم با ما دارد ببینید چقدر موفق عمل کرده است. این کشور در پالایش و پخش، 2 برابر نیاز داخلی خود فرآورده تولید میکند. در حالیکه ما نصف نیاز داخلی، تولید داریم. ونزوئلا در آمریکا و اروپا پالایشگاههای مختلفی با در صد سهام متنوع دارد، اما در ایران در بهترین دوران این کشور و در دولتهای قبل که میتوانستیم پالایشگاه بسازیم، گفته میشد که این کار، اقتصادی نیست. البته آن موقع هم میگفتند ما برنامه و استراتژی داریم اما در عمل چنین چیزی نبود. حال موضوع بنزین و پالایشگاهسازی را میبینید که در کشورمان، پاشنه آشیل شده است.
خیلی از کشورها از داراییهای طبیعیشان به بهترین وجه ممکن استفاده و با توجه به دارایی آن سرزمین برنامهریزی و سرمایهگذاری میکنند. در یک منطقه، وجود چشمههای آب گرم طبیعی، یا توریسم همه زندگی آنها را تشکیل میدهد. آیا در ایران، شما حس میکنید نفت چنین جایگاهی دارد؟ همواره گفته شده است نفت موتور محرک اقتصادی کشور است. آیا شما این را در کشور این احساس را دارید؟
یکی از صاحبنظران نفتی کشور، حدود 8 سال پیش گزارشی تهیه کرده بود بسیار مفصل که خلاصه آن در چند جمله این است که: در استراتژی کشورهای صنعتی، امنیت اقتصادی آنها در ناامنی ما تعریف شده است. این یک اصل جهت دار برای آنهاست. باید ما ناامن باشیم تا آنها امن باشند. اگر این تصور را داشته باشیم و رفتار استراتژیک با این صنعت نداشته باشیم به جای اینکه نفت عامل ثبات باشد به عامل بیثباتی تبدیل میشود. تبدیل فرصت به تهدید.
در بسیاری از دورهها به نفت به عنوان یک قلک برای تامین نیازهای جاری نگاه شده و گاهی اوقات با نفت بیشتر برخورد سیاسی شده است تا برخورد حرفه ای و استراتژیک.
در چنین شرایطی از کدام استراتژی میتوان صحبت کرد؟
در حال حاضر میدان جنگ ما البته متاسفانه جنگ آرام و بیسروصدا میدانهای مشترک نفت و گاز است که باید همه اولویتها را به آنها داد. اگر امروز در همه سطوح تصمیمگیری برای برون رفت از این شرایطی که خواسته یا ناخواسته برما تحمیل شده است فکری نکنیم صدای جنگ خاموش فردا درخواهد آمد که دیگر خیلی دیر شده است.
ما باید تمام توان خود را برای توسعه میدانهای مشترک بویژه طرحهای عسلویه بسیج کرده و اجازه ندهیم رقبای ما شرایطشان را بیش از این بر ما تحمیل کنند.
میدانهای مشترک نفت و گاز بزرگترین منطقه نبرد صنعتی، اجرایی و عملیاتی ماست، میدان جنگی نه با دشمن که با رقیب و نباید منابع ما اینگونه ازدستمان خارج شود. اگر رقبای مادر این میدانها بسیار فعال عمل کنند و ما از آنها عقب بیفتیم در حقیقت صحنه مبارزه را به آنها واگذار کردیم.
در صحبتهایتان به مساله مافیا در نفت اشاره کردید. آیا با وجود آنکه اکثر مدیران نفتی و غیرنفتی آن را انکار میکنند، شما به این موضوع اعتقاد دارید؟
بهتر است حال که این سوال مطرح شد کمی دقیق تر به آن بپردازیم. مافیا چیست و به چه چیزی مافیا میگوییم. مافیا در سالهای اخیر به کرات مطرح شده و برای هر نوع رانتجویی و ناسالمی اقتصادی و... که با ابهام و پنهان کاری مواجه است بخصوص اگر استنباط شود که سوءاستفاده کلانی هم شده است به آن نام مافیا و یا شبه مافیا دادهاند. مافیای آهن، سیمان، فولاد، مسکن، میوه... اما در نفت به دلیل اهمیت و نقش آن در اقتصاد همچنین حجم پول در گردش، این موضوع حساسیت برانگیزتر است. جالب است بدانید بعضی از آنها که این روزها وقتی صحبت از مافیا و شبه مافیا میشود و همه چیز را انکار میکنند، خود اولین بیانکننده آن در گذشته نهچندان دور بودهاند.
مافیا در معنای سیاسی آن، سیطره انحصاری لابیها و محافل قدرت بر یک حوزه معین است. بنابراین منظور از مافیای نفتی، سیطره و انحصار محافل قدرت بر نفت است.
در نفت رقمها میلیاردی است ضمن اینکه ساختارهای نفت از چند دوره قبل به گونهای تغییر کرده که خواسته یا ناخواسته میتواند منجر به فسادزایی در نفت شود.
به عنوان مثال تا پیش از این، در کنار هیاتمدیره شرکت ملی نفت کمیسیونی به اسم کمیسیون معاملات نفت وجود داشت که حل و فصل قراردادها را بهعهده داشت، اما یکی از وزرای اسبق نفت ساختار این کمیسیون را تغییر داد و مدیران اجرایی را به عضویت آنجا درآورد. در برخی موارد، بظاهر مناقصهای برگزار میشد اما به توصیه برخی مقامات نفت، پروژه به شرکتی واگذار میشد که مناقصه برنده نشده بود و به این ترتیب ساختار نفت از نظر قرارداد، پروژه و مناقصه، به مقدار زیاد تغییر کرد.
در نتیجه کار را به جایی رساندند که پیامدهای تصمیمات آن زمان هنوز هم گریبانگیر صنعت نفت است و حتی پای مسائلی مثل رشوه هم به آن کشیده شده است. ماجرای شرکت نفتی استات اویل را حتما به خاطر دارید. در حالیکه موارد دیگری وجود دارد که اصلا نامی از آنها برده نمیشود.
اما اینها که میگویید نمیتواند مصداق مافیا باشد به هر حال این تخلفات ممکن است در هر دستگاه دیگری هم رخ دهد. سازمانهای نظارتی که فعال هستند و کار خود را انجام میدهند.
بله در جاهای دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد، اما اینجا به دلیل حجم بالای پول، تخلفات قابل مقایسه نیست. ضمن اینکه، سوءاستفاده از اختیارات بخصوص اگر منجر به توسعه ناسالمی شود درحقیقت همان توسعه مافیا است. آیا غیر از این است؟!
تا اینجا توضیحاتی به تفصیل در این مورد دادهام اما اجازه بدهید از همین زاویه کمی بیشتر صحبت کنیم.
در تشخیص علتها و راهکارها برای حل هر مشکلی و از جمله نفت با همه پیچیدگیها و عظمت آن، الزاماتی متصور است. به نظر میرسد هر اندازه که موضوع مورد بررسی از شفافیت کافی برخوردار باشد و اطلاعات متناسب در اختیار تحلیلگران قرار بگیرد میتوان انتظار داشت که با تشخیص نسبتا درست و راهحلهای مناسب مواجه باشیم. مجددا این سوال اینگونه مطرح میشود.
آیا اطلاعات کافی و به روز، به سهولت و شفاف در مورد صنعت نفت در دسترس کسانیکه باید قرار گیرد، قرار گرفته و میگیرد؟ آیا اندیشمندان و ارباب جراید و دستگاههای نظارتی و... از اطلاعات جامع و مانع برخوردارند تا بتوانند براین صنعت حساس نظارت بایسته داشته باشند و اگر مشکلاتی از هر نوعی و در هر حد و اندازهای خودنمایی کرد با آن برخورد کنند؟ آیا برای توسعه هر کشور و برای اینکه از منابع استفاده مطلوب و بهینه بشود راهی جز تسهیل ابزارهای نظارتی، بخصوص توسط مردم که در حقیقت صاحبان این منابع و ولی نعمت ما هستند وجود دارد؟
به نظر میرسد به این سوالات براحتی جواب مناسب داده نمیشود. حداقل، قرائن و شواهد حاکی است که به لطایفالحیل، اطلاعات نفت در اختیار کسانی که به آن نیاز دارند قرار نمیگیرد و آن مقدار هم که اعلام میشود بعضا ناقص و ناکافی است که حتی ممکن است مفهوم عکس را به ذهن متبادر کند و در نتیجه بعضا تحلیلگران و حتی صاحبنظران، برداشتهای متفاوت و حتی متضادی از آن به عمل میآورند.
عظمت صنعت نفت از یکسو و ناکافی بودن یا عدم اطلاعات از سوی دیگر، کار را بازهم سختتر میکند و تحلیلها از چرایی مشکلات واقعی یا مطرح شده باز هم پیچیدهتر و بغرنجتر میشود. این مبحث را برای این در اینجا گفتم که اشاره کنم که یکی از زمینههای بروز و ظهور فعالیتهای مافیایی همین عدم شفافیت در بسیاری از اطلاعات است؛ گرچه باید بگوییم که تمام بحث همینجاست.
بحث مافیا در خیلی از حوزهها مطرح است و خیلیها نسبت به آن اظهارنظر کردهاند؛ از مقامات مسوول دولتی بگیرید تا تشکلهای صنفی و دانشجویی. اما واقعا نحوه ارائه این مساله به معماری جدید و تازه نیاز دارد چراکه جامعه حساسیتش را نسبت به اینگونه واژها نظیر فساد و مافیا دارد از دست میدهد و برای مردم تکراری شده است. اگر کشور، استراتژی ملی و صنایع از جمله در صنعت نفت، استراتژی مدون و البته الزام آوری داشتند بروز و ظهور ناسالمی به هر اسم و عنوانی که مطرح میشود اولا بسیار نادر و در صورت اتفاق به راحتی با آن برخورد میشد.
آیا این سازوکار و جود دارد؟ اینها مسائل داخلی و البته قابل برنامهریزی و حلوفصل است. مهم این است که مردم تصور نکنند ما با این مساله برخورد سیاسی میکنیم. اصلا بحث ما مساله افراد نیست. ما این معضل را تنها با یک عزم ملی میتوانیم از بین ببریم در غیر این صورت بهتر است طرف آن نرویم. این هم در یک گروه و جمع معدود و حتی در وزارت نفت خلاصه نمیشود.
باور من این است که جنگ در نفت، کمتر از جنگ نظامی نیست و باید آن را یک جنگ به تمام معنا دانست. یعنی اگر در جنگ تحمیلی، کشورهای مختلفی در کنار صدام علیه جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند، هم زمان با این جنگ نظامی و نیز بعد از آن و تاکنون، این جنگ خاموش ادامه داشته و خواهد داشت با این تفاوت که جنگ نظامی را تمام مردم با همه وجود لمس میکردند، اما در اینجا اصلا انگار نه انگار که خبری است. در دفاع مقدس، تمام امکانات نظام برای مقابله با دشمن بسیج شده بود که البته موفقیتهای آن هم کاملا ملموس بود و بهمین دلیل دشمن که با همه توان به میدان آمده بود همچون جنگ احزاب و به یمن عنایتهای بیچون و چرای الهی و ایثارگریهای فوق تصور همه ارکان نظام، کمترین توفیقی به دست نیاوردند، اما در این طرف ماجرا در مورد نفت، موضوع به گونه دیگری است؛ ظاهرا اصلا اعتقادی به این مساله نداریم.
مبارزه با مافیا به معنایی که عرض کردم نیاز به شناخت واقعی و نهایتا برخورد آگاهانه و نه شعاری و ظاهری دارد. البته اگر متولیان امر مساله را باور داشته باشند. شما میبینید هم حضرت امام(ره) و هم رهبر معظم انقلاب برای مبارزه با فساد پیام و فرمان دادهاند اما متاسفانه این دستورها آنگونه که باید، مورد توجه جدی قرار نگرفت.
امیدوارم توانسته باشم این موضوع را که عامل مشکلات زیادی است از ابعاد مختلف که اتفاقا خیلی هم به هم مربوط است در حد بضاعت اندک خودم باز کرده باشم و انشاءالله دیگر افراد صاحبنظر نیز، محبت کرده و تحلیلهای خود را ارائه فرمایند. من دوباره برمیگردم به مساله علت بودن یا معلول بودن مافیای نفت. اگر روابط ناسالمی وجود دارد که دارد و اگر کاستیهایی با شکلهای مختلف داریم، همه آنها با هر اسمی اعم از مافیا یا هر عنوان دیگری مثل رانت و... در اصل و ریشه، معلول نداشتن استراتژی و راهبردهای مدون و البته مطالعه شده، آگاهانه و الزامآور است.
با توجه به تغییر وزیر نفت، پیشبینی شما از وضعیت نفت در دولت دهم چگونه است؟
فکر میکنم خودتان میتوانید با توضیحات داده شده به این سوال بهتر پاسخ دهید و مخاطبین نیز.
اگر قبول داشته باشیم که اداره هر مجموعه از جمله صنعت عظیم و استراتژیک نفت قواعد خود را دارد و ایشان نیز با رعایت این قواعد به نفت آمده و آن را رعایت کنند امیدواریم در، برپاشنهای دیگر بچرخد. یقینا همه کسانی که به نظام و صنعت نفت علاقهمند هستند برای ایشان آرزوی توفیق میکنند و به عنوان یک وظیفه اعتقادی و ملی تمام توان خود را برای اعتلای هر چه بهتر صنعت نفت به کار خواهند گرفت، اما کسی که وارد نفت میشود باید تا انتهای آن را خوانده باشد و بداند وارد چه وادی شده و برای چه کار آمده است.
این را از آن جهت میگویم که اگر بخواهیم نفت را حتی نسبی بشناسیم، یکسال و 2 سال همزمان کمی است. اگر ایشان بخواهند با نفت حرفهای و تخصصی برخورد کنند و جو غالب را به جای رفتارهای غیراجرایی اما معمول، منطبق با قواعد کار کنند لازم است با پویا کردن سیستمها و اداره صنعت نفت به عنوان یک بنگاه اقتصادی فعال در سطح ملی و بینالمللی و با استفاده از توانمندیهای افراد واقعا سالم و متعهد و توانمند صنعت نفت و البته در صورت ضروت و نیاز از نیروهای خارج از صنعت، طرحی نو در این مجموعه گرانقدر ایران اسلامی دراندازند و باقیاتالصالحاتی برای خود و آیندگان به ارمغان بیاورند.
تمام حرف من این است که با یک مجموعه تخصصی، باید تخصصی و متناسب با قواعد خودش برخورد شود.
آیا پترو ایران که مدیریت آن را شما هماکنون به عهده دارید، میتواند به عنوان الگویی برای شیوهای که برای اداره امور پیشنهاد میکنید، باشد؟
من ادعا ندارم که هر جا رفتم و از جمله این شرکت اشتباه نکردم، اما به این شرکت با انتخاب خودم آمدم.
زیرا علاقهمند بودم در اجرای پروژهها و در نقش پیمانکار، حضوری موثر داشته باشم. خوشبختانه، با اقدامات مختلف و تلاش همکاران بسیار خوبم در این شرکت، کارهای ارزشمندی از ابعاد نرمافزاری و سختافزاری و استراتژیک و برنامهریزی شکل گرفته است که میتواند مورد توجه قرا گیرد. البته همه اینها اصول بدیهی اجرای درست یک پروژه و اداره شرکت است.
این بدیهیات در پترو ایران اجرا شده است؟
در حدی که توان داشتیم کارهای بسیار خوبی انجام شده است و در این زمینه هم مدعی هستم که خیلی کارها شدنی است. شرکتهای داخلی و ایرانی به یمن داشتن نیروهای توانمند، از ظرفیتهای بالایی برخوردارند. البته اگر مجال داده شود.
شما به عنوان مدیر پترو ایران در سازمان بازرسی یا دیوان محاسبات پرونده ندارید؟
تا زمانی که من بودم در این شرکت پروندهای ندارم، اما همچنان ما با همه دستگاههای نظارتی ارتباط داریم. میدانید در دستگاه نظارتی بعد از اینکه افراد از مسوولیت کنار میروند مسائل را عنوان میکنند، ما تا حالا پروندهای نداشتهایم شاید در آینده این اتفاق بیفتد؟! والله اعلم.
آیا میتوانید، پترو ایران را به عنوان الگو معرفی کنید؟
ما ادعا داریم در پروژهها میتوانیم الگو ارائه کنیم، زیرا یک شرکت پروژه محور هستیم، ولی به این معنا نیست که به تمام اهداف رسیدهایم. موانع زیادی سر راه ما قرار دارد که یکی از آنها مبحث خصوصیسازی است. هم از لحاظ نحوه خصوصی سازی و فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیری و هم طولانی شدن این فرآیند که امیدواریم مسوولان محترم اجازه ندهند شرکت بیش از این متضرر شود.
یعنی شما فکر میکنید که مساله واگذاریها و خصوصیسازی در نفت برای شما مشکلساز شده است؟
من قبل از هر چیز باید بگویم که طرفدار سرسخت خصوصی سازی و اجرای اصل 44 هستم اما به هر حال، هر کاری روشی دارد. شرکتهای مشابه ما در کشور، تعدادشان محدود است و میتوانند مثل سایر صنایع، فقط و فقط در زنجیره صنعت فعال باشند. همانطور که در مورد صنعت پتروشیمی و گاز اتفاق افتادکه به صورت هلدینگی و اگذار شد.
ضمن اینکه اصولا خصوصیسازی دارای اهدافی است که در قانون خصوصیسازی و فرمان رهبر معظم انقلاب نیز آمده است که باید خصوصی سازی منجر به توسعه صنعت و افزایش در آمد و اشتغال شود و الا اتفاق دیگری میافتد که ظاهرا در مورد این شرکت به آن کمتر توجه شده است.
خصوصیسازی، یک فرآیند است نه اتفاق که باز هم در این مورد به آن بیتوجهی شده است. در کنار موارد ریز و در شت دیگر که تاحد امکان اطلاعرسانی شده است و البته بعضا با رفتارهای متقابل غیرکارشناسی هم مواجه شدهایم که به نظر غیرطبیعی و دور از ذهن هم نبوده است.
فکر نمیکنید این مسائل در نبود استراتژی اتفاق میافتد؟
بله. همینطور است. با برخی تصمیمات بدون مطالعه، همین توان محدودمان را هم از دست میدهیم. ما بارها گفتهایم اقداماتی را که انجام میدهید، باید مدل مطالعه شده و قابل دفاعی داشته باشد.
در جلسهای که برای خصوصیسازی بود، گفتم با تمام وجود اعلام میکنم من به خصوصیسازی اعتقاد دارم و باورم این است و میگویم اگر اقتصاد کشور را بخش خصوصی نتواند جلو ببرد، امکان موفقیت ندارد. حالا بر این اساس اظهارنظر میکنم. درباره پترو ایران همین اتفاق افتاد زیرا به اعتقاد من، مدل خاص و قابل دفاعی برای خصوصیسازی این شرکت ارائه نشده است.
در نهایت، حرف من این است که واقعا باید ببینیم که اگر بخواهیم در نفت تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم، چه باید انجام دهیم و اگر برعکس فرصتها را تبدیل به تهدید کنیم، چه مشکلاتی گریبانمان را خواهد گرفت.
شما در دولت نهم جزو نامزدهای مطرح وزارت نفت بودید. مذاکراتی هم با رئیسجمهور داشتید. چه شد که در این زمینه به توافق نرسیدید؟
اوایل دولت نهم، با جناب آقای دکتر احمدینژاد جلسه داشتم و حرفهای مختلفی رد و بدل شد. یکی از مشاوران ایشان نیز حضور داشتند و در نهایت از من برنامه خواستند که برنامه هم ارائه شد. اما عواملی وجود داشتند که به هیچ قیمتی مایل نبودند این اتفاق بیفتد و یکبار ایشان بصورت تلفنی این موضوع را با من درمیان گذاشتند و حتی اسم هم آوردند که فلانی تلاش میکند و میگوید هرکس به نفت میآید بیاید ولی فلانی نیاید.
من جلسهای یک ساعت و نیمه با ریاست محترم جمهور داشتم. چون بحث مافیا در نفت مطرح شده بود در اولین سوالم از ایشان پرسیدم آیا مافیا علت است یا معلول. ایشان پاسخ دادند، معلول که بعد گفتم باید درباره علتها صحبت کنیم.
من معتقدم مساله نفت را به صورت کلان باید دید و با استفاده از نیروهای توانمند و متعهد داخل صنعت و در حد ضرورت، از خارج صنعت و با اجرای سیستمهای بسیار پویا و متناسب با این صنعت، تحولی اساسی ایجاد کرد.
البته بعدا آقای سعیدلو معرفی شدند که رای نیاوردند. بعد از آن در مکه در سفر عمره بودم که آقای رئیسجمهور شخصا به من زنگ زدند و بعد از 10 دقیقه مکالمه تلفنی، ایشان فرمودند فردا ساعت 8 صبح در تهران ملاقاتی داشته باشیم اما قسمت، چیز دیگری بود و توفیق حضور حاصل نشد.
حمید اسدی - زیبا اسماعیلی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد