نگاهی به دیدار تاریخی نمایندگان ایران و آمریکا در ژنو

از تعارف تا تحقق مذاکره

پنجشنبه، ساعت 30/12 روز اول اکتبر در ویلایی در حومه شهر ژنو سوئیس، گفتگوهای 3 ساعته نوبت صبح ایران و گروه 1+5 پایان یافته است. در این زمان مذاکره‌کنندگان پس از یک نشست نسبتا طولانی مشغول استراحت و صرف ناهار هستند، تا از ساعتی دیگر دور دوم مذاکرات خود را در نوبت عصر از سر گیرند. در حاشیه دیدارهای معمول دو و چندجانبه و در گوشه‌ای از این عمارت فرنگی، اما تحولی شگرف در شرف وقوع است؛ تحولی که رویدادی تاریخی را رقم می‌زند. سعید جلیلی و ویلیام برنز، مذاکره‌کنندگان ارشد ایران و آمریکا مشغول گپ و گفت هستند. گفتگویی که بیش از 45 دقیقه ادامه یافت و فهرستی گسترده از دغدغه‌ها و خواست‌های مشترک را در برگرفت. گفتگوهای 4 ساعته نوبت عصر هم برگزار شد. ایران و گروه 1+5 توافق کردند پایان اکتبر مذاکرات را دوباره از سر گیرند و این چنین مذاکرات جلیلی و برنز حاشیه‌ای مهم‌تر از متن مذاکرات ژنو شد. سعید جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت ملی و رئیس هیات ایرانی مذاکره‌کننده با گروه 1+5 در کنفرانس خبری پس از پایان مذاکرات یکروزه در ژنو با تاکید بر دستاوردهای نشست اکتبر گفت: این مذاکرات در راستای تعیین چارچوب ادامه مذاکرات بود و تصمیم بر این گرفته شد که گفتگوها ادامه یابد.
کد خبر: ۲۸۷۸۲۴

خاویر سولانا، مسوول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز با تکرار گفته‌های جلیلی از پیشرفت مذاکرات خبر داد و این پیشرفت‌ها را نیازمند گام‌های عملی، سریع و موثر دانست تا بتواند این فرآیند را به پیش ببرد.

برآیند دیگر اظهارنظرهای مدیران کل سیاسی وزارتخانه امور خارجه آمریکا، فرانسه، چین، روسیه و انگلیس به همراه آلمان نیز حکایت از آغازی مثبت برای شروع دور جدید گفتگوها با ایران پس از 15 ماه توقف بخصوص در زمینه مذاکره با طرف آمریکایی دارد؛ زمینه‌ای که سبب شد طی 3 دهه اخیر برای اولین بار مذاکرات عینی و عملی بین مسوولان ایرانی و آمریکایی بر سر مسائل دوجانبه برگزار شود.

تلاش و خواست به مذاکره فرآیندی است که پا در گرو رویکردهای عملی دارد. تهران همواره سعی داشته با ارسال سیگنال‌های روشن این پیام را به شکلی شفاف به واشنگتن مخابره کند و نشان دهد ایران با رعایت خواسته‌هایش حاضر است گام‌های مثبتی را در این مسیر بردارد. ارسال نامه تبریک محمود احمدی‌نژاد به باراک اوباما، همتای آمریکایی‌اش به مناسبت پیروزی او در انتخابات ریاست جمهوری که طی 3 دهه گذشته در مناسبات سیاسی ایران و آمریکا سابقه نداشته یا تماس‌های غیررسمی مقامات ایران و آمریکا در حاشیه اجلاس‌های منطقه‌ای و جهانی یا حتی سفر گروهی نمایندگان مجلس شورای اسلامی و دیدار از کنگره آمریکا به همراه دیدار غیررسمی و غیرعلنی اخیر متکی در واشنگتن با 2 تن از نمایندگان کنگره آمریکا همه و همه پالس‌هایی از این سیگنال است که از ایستگاه کاخ سعدآباد به کاخ سفید ارسال می‌شود؛ پالس‌هایی که اهتمام به مذاکره را در تلاش عملی و نه تعارف به مذاکره مخابره می‌کند.

تهران در طول این 9 ماه ریاست جمهوری اوباما سعی کرده با اندیشه و گفتمان عملگرایانه به ارائه راهبردی موثر در این راستا اقدام کند تا بتواند پیله‌های بسته شده را بر فراز روابط دوجانبه باز کند. پیله‌هایی که در طول 2 دهه اخیر و پس از تثبیت انقلاب اسلامی دوره‌ای پرتلاطم از تلاش برای شروع یا حتی پیشنهاد مذاکرات ایران و آمریکا در قالب دیپلماسی هویج و چماق از سوی واشنگتن مطرح بوده است. هویج‌هایی که نه پاسخی مقتضی به رفتارهای تهران بوده و نه به اقناع خواسته‌های کهکشانی واشنگتن منجر شده است، بلکه تنها راهبردی القایی تلقی می‌شده است.

اگرچه متقابلا چماق زدن‌های تکراری و نخ نما شده هم در بسیاری از برهه‌ها در ادامه فرارهای مداوم رو به جلو ارزیابی می‌شود، اما اوباما در 9 ماه از به قدرت رسیدن فعالانه کوشیده است ابتدا با عملی ساختن تغییرات کم هزینه و چشمگیری، به اقناع افکار عمومی پر انتظار آمریکایی پاسخ گوید و از آن پس به راهبرد تعمیر روی آورد. این تغییر جبهه از تغییر به تعمیر و نه تمدید، راهبردی است که در برهه فعلی در مواجهه با ایران اتخاذ شده است.

اوباما بر این امر واقف است که اعمال 6 سال دیپلماسی گاوچرانی و تهاجمی منفی در قبال پروسه دستیابی ایران به فناوری هسته‌ای نه‌تنها به پوشاندن جامه‌ای بر کالبد خواسته‌ای نابهنجار کاخ سفید نینجامیده است که به همان میزان و بیشتر، تهران را در ادامه این راه رفته راسخ‌تر کرده است. راهی که حتی به اذعان خود کاخ سفید هم مسیر بدون بازگشت تهران تعبیر می‌شود.

وی با این که از عزم راسخ و خلل ناپذیر ایران در بهره‌گیری از انرژی هسته‌ای آگاه است، اما گاه به گاه در پادگردهای دیپلماتیک سخن از ادبیات کهنه تعلیق به میان می‌آورد.

بر این مبنا باید پذیرفت که انعطاف‌های اخیر در گفتار و رفتار مقامات کاخ سفید هم در ادامه این راهبرد است، چراکه هدف غایی دیپلماسی تغییر گرایانه اوباما متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران پیش از دستیابی ایران به سطحی بدون بازگشت از داشته‌های هسته‌ای و بازگرداندن تهران از مسیر طی شده است. یافتن امکانی برای نگه داشتن رفتارهای هسته‌ای ایران در وضعیت فعلی و تلاش برای عدم پیشرفت‌های دیگر واقعیتی است که واشنگتن اکنون به درک آن نایل آمده است.

از این دیدگاه، گفته‌های اخیر کاخ سفید مبنی بر تعریف و تبیین نقطه تعامل با تهران قابل رمزگشایی است. اوباما می‌خواهد ابتدای امر خواسته‌های تلویحی تهران را در توسعه کمی و کیفی میز مذاکرات هسته‌ای بپذیرد. خواسته‌هایی که حتی اگر بر سر عدم به میان آوردن تعلیق غنی‌سازی باشد، هم قابل شنیدن است. از این رو واشنگتن امیدوار است در این کشاکش مذاکرات فرساینده ایران را در منگنه دیپلماتیک قرار دهد تا پس از آن با اجماع احیا شده، ایران را خلع سلاح دیپلماتیک کند. استقبال و انجام مذاکرات هسته‌ای و 7 گوش ساختن میز مذاکرات هسته‌ای با حضور گروه 1+1+5 راهبردی مقدماتی است که کاخ سفید می‌کوشد به باروری این پروسه همت گمارد، حتی اگر هیچ پیشرفتی قابل ملاحظه‌ای در روند مذاکرات روی ندهد.

پارادوکس‌های رفتاری و گفتاری آمریکا

اگرچه روسیه و چین اخیرا در مواضعی مبهم و چند پهلو از سویی از اعلام وجود تاسیسات فردو، دومین مرکز غنی‌سازی اورانیوم در جاده تهران قم ابراز تعجب کرده‌اند و از سوی دیگر، از بی‌نتیجه بودن تحریم علیه ایران سخن به میان آورده‌اند، اما بسیاری بر این باورند که گزینه افزایش تحریم‌ها علیه ایران تا زمانی که نتواند حمایت و همراهی روسیه و چین و دیگر کشورها بویژه کشورهای همسایه ایران را در منطقه را داشته باشد به مانند دیگر راهبری‌های پیشین، راه به جایی نخواهد برد.

با این همه، برای حرکت به سمت گزینه تحریم، خیزبلند غرب مدت‌هاست برداشته شده است. خیزی که با عقب‌نشینی غافلگیرکننده ایالات متحده از استقرار سامانه دفاع موشکی شرق اروپا در چک و لهستان و رفت و آمدهای پرتردد این روزهای مقامات دو سوی آتلانتیک به کشورهای منطقه نظیر امارات قرینه‌ای از رفتارهای دوگانه غرب است. رفتارهایی که با تشویق به اهرم مذاکره، ابزار تحریم را همزمان به کار می‌گیرد. همین مساله هم انعطاف ایجاد شده از مذاکرات اول اکتبر ایران و گروه 1+5 را زیاد امیدوار کننده نمی‌سازد، چرا که این انعطاف ایجاد شده اگرچه به تلطیف فضای سیاسی حاکم بر بستر مذاکرات انجامیده است، اما برآورد نهایی آن را نمی‌توان فضایی آرام و رو به پیشرفت محسوس تلقی کرد.

رابرت وود، معاون سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا با اشاره با توافق طرفین بر ادامه مذاکرات بر این باور است که ما تمایل داریم وارد این روند شویم، ولی این به آن معنی نیست که ما این رویکرد را تا ابد دنبال خواهیم کرد. نقطه‌ای که وجود دارد و وقتی ما به آن برسیم، دیگر در این روند تعامل نخواهیم کرد.

تهران در طول 9 ماه ریاست جمهوری اوباما سعی کرده با اندیشه و گفتمان عملگرایانه به‌ارائه راهبردی موثر اقدام کند تا بتواند پیله‌های بسته شده را بر فراز روابط دوجانبه باز کند

به نظر می‌رسد نقطه‌ای که وود به آن اشاره دارد، کنگره ایالات متحده کمی زودتر گرای آن را یافته است. در روزی که تب تند مذاکرات ایران و گروه 1+5 شدت گرفته بود. کنگره آمریکا قانونی را به تصویب رساند که به موجب آن، فروشندگان بنزین به ایران با تحریم ایالات متحده روبه‌رو خواهند شد. قانون جدید کنگره آمریکا که در بودجه سال 2010 هم لحاظ شده و تا 2 ماه دیگر به اجرا خواهد رسید شرکت‌هایی را که قراردادهایی به ارزش بیش از یک میلیون دلار برای صادرات بنزین با ایران امضاء کرده‌اند، شامل می‌شود. این اقدام پس از آن صورت گرفت که باراک اوباما، رئیس‌جمهور آمریکا شب مذاکرات ژنو این گفتگوها را آغازی سازنده خواند و خواستار گام‌های بیشتر از سوی تهران شد.

اوباما در این گفته‌های خود، بار دیگر حق ایران برای استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای را مورد حمایت قرار داد، اما ساعاتی بعد از این اظهارنظر، قانون مصوب کنگره را امضا کرد.

این اقدام اوباما، سناتورهای جمهوریخواه را تا حدی جسورتر کرده است. به شکلی که این روزها صدای حرکت گام‌هایی برای اعمال تحریم‌های بیشتر علیه ایران در راهروهای کنگره شنیده می‌شود. تحریم‌هایی که مجموعه احتمالی آن شامل فشار اقتصادی شدیدتر بر موسسات مالی و بانک‌ها و قطع جریان سرمایه‌گذاری در صنایع نفت و گاز ایران خواهد بود.

اختصاص بودجه 300 میلیون دلاری از سوی سنا به موسسات ظاهرا مستقل اما تحت حمایت سیا و پنتاگون نظیر بنیاد سوروس، موسسه دموکراسی، بنیاد خواهان آزادی و بسیاری دیگر از این موسسات بزرگ و کوچک، روی دیگر رفتارهای دوگانه اتازونی‌هاست. تمدید تحریم‌های سالانه علیه ایران و تصویب بودجه‌های میلیون دلاری برای کمک به طرح براندازی نرم در ایران ادامه‌ای از پروژه تدوین و طراحی شبکه‌هایی است که در جهت تحریک برخی اقلیت‌های قومی و دامن زدن به اختلافات قومی بویژه در مناطق حساس مرزی ایران فعالیت می‌کنند.

کاخ سفید اکنون بخوبی واقف است که با گذشت نزدیک به 3 دهه از کمای روابط دیپلماتیک بین تهران و واشنگتن، آزمودن و بهره‌گیری از قدرت سخت تاکنون نه‌تنها به نتیجه دلخواه نینجامیده که به تعبیر دن موریسن، کارشناس بنیاد کارنگی به مقاوم و مصونیت تهران نیز منجر شده است.

پاسخی به انسدادهای امنیتی منطقه

این که اصولا بحث علاقه‌مندی آمریکا به مذاکره با ایران در پاسخ به چه اقتضائاتی است را نمی‌توان در چارچوب خواست و تمایل صرف به گفتگو مورد بررسی قرار داد. حداقل پیشینه دموکرات‌ها چنین شائبه‌ای را نفی می‌کند. بواقع سخن از ضرورت گفتگو نمی‌تواند محملی برای برداشتن دیوار بلند بی‌اعتمادی بین 2 کشور تلقی شود. بی‌تابی اتازونی‌ها برای چینش مولفه‌های مذاکره در یک میز از سویی، متاثر از افزایش ضریب نفوذ قدرت ایران در 2 شاخصه نرم و سخت آن و از سوی دیگر، افول یا حداقل نزول این مولفه‌ها در آمریکاست.

آغاز آن هم مشخصا به متزلزل شدن پایه‌های ایده خاورمیانه بزرگ برمی‌گردد که بعدها با رفرمی به خاورمیانه جدید تغییر یافت.

خاستگاه ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیکی، از ایران کشوری ساخته که نقشی پویا را به‌عنوان حلقه ارتباطی آب‌های سرد و گرم، آسیای میانه و اقیانوس هند و آسیا و اروپا داشته باشد. همین محوریت ایران در ماتریس اتصالی جهان حتی به اذعان مراکز و محافل سیاسی و امنیتی غرب، قدرت مسلط را نصیب ایران ساخته است. قدرتی که با تسلط بر آبراهه خلیج‌فارس دریچه عبور شریان حیاتی دنیا بیش از 70 درصد نفت، ایران را به قول ساموئل هانتینگتون، مرکز دنیا کرده است. این عرصه بازیگری را وقتی به عرصه خزری ایران نیز پیوند بزنیم، آن گاه جایگاه نقش‌آفرینی تهران غیرقابل چشمپوشی است. امنیت پایدار مردمسالار و جاذبه‌های فرهنگی در کنار توانمندی‌های دفاعی و پیشرفت‌های خیره‌کننده نظامی و علمی، دیگر کاتالیزورهایی هستند که به درهم تنیدگی این شرایط کمک می‌کند.

با این همه، نکته مهم در میان این است که چرا واشنگتن با اذعان به این داشته‌های ایران، باز از ضرورت گفتگو با ایران سخن به میان می‌آورد؟ مگر نه این که نشستن بر سر میز مذاکره با ایران حتی به باور میانه‌روهای حاکم در کاخ سفید، پذیرش ضمنی جایگاه ایران در منطقه و به نوعی مشروعیت بخشیدن به ایران است؟ مشروعیتی که از سوی محورهای قدرت تاثیرگذار بر سیاست خارجی آمریکا نظیر اسرائیل و اتحادیه اروپا نفی می‌شود.

نگرانی عمده و محرکه اصلی برای لبریز شدن اشتیاق به مذاکره از سوی آمریکا بیشتر ناشی از گذار ایران به مرحله بدون بازگشت قدرت منطقه‌ای است. تجمیع مولفه‌های قدرت در معنای کلاسیک و مدرن آن در ایران کنونی، عمده هراس ایالات متحده را شکل بخشیده است. شرایط داخلی و خارجی ایران را در سکوی پرتاب به سوی تبدیل شدن به یک قدرت مسلط منطقه‌ای قرار داده است. اگرچه نمی‌توان از دست رفتن فرصت‌های تجاری و بازرگانی به همراه انرژی را از کارتل‌ها و تراست‌های آمریکایی نادیده گرفت. فرصت‌سوزهایی که در طول 3 دهه گذشته، هزینه‌های زیادی را بر اقتصاد آمریکا تحمیل کرده است.

در این که چه هنگام ایران و آمریکا در سطحی بالاتر بر سر میز مذاکره بنشینند، هیچ زمانی مشخص نیست. بعید هم به نظر می‌رسد بتوان تمایل عینی و عملی، نه صرف تعارف به مذاکره را در آینده نزدیک بین واشنگتن و تهران محقق دانست، اما باید دانست همین گام کوچک برای رسیدن به گفتگو و تحول شگرف در روابط 2 کشور به مفهوم فروریختن دیوار بلند بی‌اعتمادی نیست. سوءظن و عدم اعتماد ایران به آمریکا قدمتی به درازای 3 دهه دارد.

ارسلان مرشدی

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها