در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
از همین برنامه «معرفت» شروع کنیم. ایدهاش از کجا آمد؟
این برنامه نزدیک 3 سال است دارد تولید میشود. شروع اولیهاش برمیگردد به برنامهای که ویژه بزرگداشت علامه طباطبایی تهیه کردیم و دکتر منصوری لاریجانی برای اولین بار آن را اجرا کرد. یکی از مهمانهای 2 برنامهای که ساختیم، دکتر دینانی بود. بیشتر شبکهها به تعدد مهمان خیلی علاقه دارند. شبکه 4 هم همین طور؛ ولی من با این روش مخالفم، چون تعدد مهمانها باعث می شود بحث گسسته بماند و نشود جمعش کرد. ولی وقتی کارشناس یک نفر باشد، هر برنامه شروع و پایان مشخصی دارد و او میتواند مطلب را درست جمعبندی کند. در برنامههای معارفی قاعدتا بیشتر کارشناسها معمم هستند و تا بیایند بحث را باز کنند، وقت تمام شده. با این حال خیلی وقتها شبکه اصرار میکرد از 2 مهمان استفاده کنید. من خیلی مخالف بودم و با مدیر گروهها خیلی بحث میکردم.
معمولا همه شبکهها دنبال تنوعند و میخواهند برنامهشان رنگینتر باشد.
بله، برای همین میخواهند از کارشناسها و استادان بیشتری استفاده شود. در حالی که اگر برنامه یک کارشناس داشته باشد، او میرود و برایش تحقیق میکند و حرفهایش نو و تازه است. دیگر این که مهمانها و کارشناسانی که به تلویزیون میآیند، محدودند. زیاد دیدهام که مهمانی بعد از یک برنامه به یک برنامه دیگر میرود و بحثی که در یک شبکه مطرح شده، با همان شکل و با همان مهمان در شبکه دیگری هم مطرح می شود.
ضمن این که شبکه 4 از استادانی که بار علمی پایینی داشته باشند، استفاده نمیکند و این شاید از این منظر که به جوانها میدان نمیدهند اشتباه باشد. به هرحال بینندهشان خاص است و هرچه درجه کارشناسان بالاتر باشد، مخاطبشان بیشتر میپسندد. دیگر این که خیلی از کارشناسان ممکن است سر کلاس خوب حرف بزنند، ولی نمیتوانند همان بحث را در یک برنامه تلویزیونی طرح کنند و آن را خوب جمع کنند. من میگفتم بیایید روی یک نفر سرمایهگذاری کنیم، بهش موضوع بدهیم که برود رویش کار کند و برای ما پیاده کند. برنامه معرفت فعلی تک موضوع است و به حکمت الهی میپردازد.
این برنامهها را از قبل ضبط کردهاید؟
نه، هفتهای 2 تا ضبط میکنیم و بعد که تمام شد 2 قسمت بعدی را آماده میکنیم. تا الان هم حدود 30 قسمتش روی آنتن رفته.
کار با دکتر دینانی چطور است؟ ایشان از شاگردان علامه طباطبایی و از کسانی است که در جلسات علامه با هانریکربن هم حضور داشته.
بله، از کسانی است که علامه روی ایشان نظر داشته است. ایشان سنش بالاست و خیلی راحت نمیشود کار کرد. مثلا اصلا دوست نداشت کار تصویری بکند و در تلویزیون ظاهر بشود. اولش قبول نمیکرد که هفتگی بیاید. کلی صحبت کردیم و توجیهش کردیم که کل جامعه باید از شما بهره ببرد. وقتی کار گرفت و خودش هم بازتابها و فیدبکها را دید، باور کرد که دارد اتفاق جدیدی میافتد. دکتر پورحسین هم خیلی حمایت کرد. اتفاق جالبی که افتاد این بود که تا الان بعد عرفانی دکتر دینانی خیلی مشهود و معلوم نبود و کسی فکر نمیکرد ایشان عارف باشد؛ ولی توی این 8 برنامه اتفاق جدیدی افتاد که خود ما هم اصلا باورمان نمیشد.
اسم آن برنامه چه بود؟
اسم آن هم معرفت بود. اسم برنامه از همان اول تغییر نکرده. داشتم میگفتم که از آن مجموعه خیلی بیش از اندازه استقبال شد. کسی از برنامههای گفتگو محور خیلی انتظار استقبال ندارد و کلا این جور برنامهها بینندههای خاصی دارد، مگر این که محتوایش جذاب باشد و طرف را میخکوب کند. خود ما موقع ساخت آن برنامه عاشورایی جوری مجذوب شده بودیم که کارگردان گاهی یادش میرفت سوئیچ کند. میشود گفت دیگران هم حتما از کاری که خود برنامهساز را راضی کند، استقبال میکنند.
یکی از ویژگیهای معرفت، سادگی تصویری آن است. از دکورش بگیر تا نوع تصویربرداری. چقدر از این اتفاق آگاهانه است؟
مهمترین عامل موفقیت برنامه حضور دکتر دینانی به عنوان مهمان و دکتر لاریجانی به عنوان کارشناس است. غیر از اینها همهچیز باید دست به دست هم بدهد تا یک برنامه بیاید بالا. مثلا ممکن است کسی که دکتر دینانی و دکتر لاریجانی را نمیشناسد و از موضوع هم خبر ندارد، همینجور که مرتب کانالها را عوض میکند یک لحظه از دکور خوشش بیاید و مجبور بشود برای تماشای دکور چند ثانیه کانالش را عوض نکند و در همین فاصله به بحث علاقهمند بشود. خیلی از علاقهمندان برنامه در نامهها و میلهایشان میگویند که این جوری به آن علاقهمند شدهاند.
فکر میکنید غیر از سواد و موقعیت علمی و کلام دکتر دینانی دلیل این علاقهمندی و استقبال چیست؟
به نظرم 3 عامل در موفقیت برنامه معرفت دخیل است: اول دانش و احاطه مهمان و مجری برنامه، دوم تجربه کاری تهیهکننده و سوم پشتوانه مدیریتی شبکه از این برنامه.
اجازه میدهید من یک عامل دیگر هم اضافه کنم؟ فکر میکنم ویژگی برنامه معرفت این است همانجور که از اسمش برمیآید، به بعد معرفتی میپردازد و بر خلاف بیشتر برنامهها سراغ لایههای احساساتی دین نمیرود؛ چیزی که در برنامههای معارفی معمولی تلویزیون نمیشود خیلی از آن سراغ گرفت. همین چیزها باعث شده با شنیدن اسم برنامه معارفی یاد فاکتورهای خاصی مثل نوحه و روحانی و گریه و عزاداری بیفتیم؛ ولی برنامهای مثل معرفت از بعد دیگری به دین و مسائلش نگاه میکند. با این حرف چقدر موافقید؟
خیلی. سال 84 یا 85 برای محرم برنامهای ساختم که در دکورش هم سنتهای این جور برنامهها را شکستم. ما در محرم همه چیز را مشکی میبینیم و کتیبههای محتشم کاشانی هم همیشه هست. ولی من حتی در دهه محرم هیچوقت از نوحه استفاده نکردهام. با نوحه مخالف نیستم، ولی در شبکههای دیگر به اندازه کافی از آن استفاده میشود.
بحث مخالفت نیست. منظورم این است که همه دنبال لایههای ظاهری و احساساتی دین نیستند و عده زیادی هم هستند که میخواهند با استدلال و از بعد معرفتی با قضیه روبهرو شوند. فکر میکنم این چیزی است که در تلویزیون ما خلا‡ زیادی دربارهاش وجود دارد. جوری که فکر نمیکنم برنامه شما مشابهی در شبکههای دیگر داشته باشد. برای همین میشود به عنوان یک مصداق و نمونه به آن اشاره کرد.
نه، با این محتوا برنامهای در شبکههای دیگر نداریم. بههرحال خوشحالم که میشود به عنوان یک مصداق به آن اشاره کرد. امیدوارم این برنامه مقدمهای بشود که تلویزیون روی شخصیت آدمها سرمایهگذاری کند. یعنی برترینهای هر رشتهای را پیدا کند و روی آنها هزینه کند. من کسانی را در نظر دارم که برنامه شان خیلی از مردم را پای تلویزیون خواهد نشاند.
اتفاقا حرف من این است که لزومی ندارد این جور برنامهها خیلی عمومی و پرمخاطب باشد. میتوانیم بخشی از برنامههای معارفی را برای کسانی در نظر بگیریم که عمیقتر حرف میزنند و مخاطبان خاصتری دارند و بظاهر مشتری کمی دارند.
فکر میکنم برنامههای معارفی باید به طور جدی آسیبشناسی بشود. یکی از مهمترین آسیبها تولید بیش از اندازه این جور برنامههاست. بیشتر سریالهای ما هم به این موضوع میپردازد. این تولید بالا خودش نوعی آفت است.
چرا؟ از این نظر که بیننده خسته میشود و پس میزند؟ پس چرا در مورد برنامه شما این اتفاق نمیافتد؟
چون به روز حرف میزند و چیزهایی را مطرح میکند که تا به حال در تلویزیون گفته نشده است.
فکر میکنید چرا تلویزیون به طرح این مباحث احساس نیاز کرده؟
لابد براساس تحقیقات مرکز پژوهشها و بیمخاطبی برنامههای معارفی به این نتیجه رسیدهاند. اگر دقت کنید میببینید در ایام مناسبتی تلویزیون خود به خود در خانهها حذف میشود.
دوست دارم کمی کارشناسیتر و با دلیل بیشتر درباره این ماجرا حرف بزنیم. پس اجازه بدهید من این طور سوال کنم که پیرو صحبت شما در مناسبتها چون همه چیز برنامهها یکرنگ و یکشکل است و بیشتر جنبه ناصحانه دارد، چندان بیننده ندارند، البته من خیلی با حرف شما موافق نیستم. مثلا همین برنامههای سحر و اذان خیلی بیننده دارند. ولی میشود این قید را در کنارش گذاشت که بیننده موقع افطار یا سحر منتظر اذان است و مجبور است تلویزیون را تماشا کند و به هر حال یکی از برنامههایی که هست، انتخاب میکند. اتفاقا جمعه شب وقت خوبی برای پخش نیست. همزمان با شما کانالهای دیگر دارد «در چشم باد» یا «جومونگ» پخش میکند و بیننده باید بین سریال یا معرفت یکی را انتخاب کند.
بخشی از برنامههای مناسبتی ما همان جور که شما گفتید احساسی است. ما خیلی وقتها محتوایی کار نمیکنیم. در حالی که موضوع برنامه «معرفت» یعنی حکمت الهی، موضوعی است که هرکس به آن نیاز دارد. استقبال شدید به عرفانهای کاذب هم همین را نشان میدهد. الان اتفاق خیلی مهمی افتاده، این که همه آدمها دنبال خودسازیاند.
چطور به این نتیجه رسیدهاید که این جریان خودسازی میان مردم پررنگتر شده؟
خب ما بینندههایمان را میبینیم. یک بار محرم چند برنامه مناسبتی درباره آفتهای عزاداری پخش کردیم و خیلی جواب گرفتیم. هزینه کردن روی فرد با هزینه کردن روی جامعه خیلی فرق میکند. دکتر دینانی موضوعاتی را طرح میکند که هر کسی دنبال آن است. وقتی فرد ساخته بشود، جامعه هم ساخته میشود. شاید باورتان نشود، ولی یکی از سوالها و دغدغههای خیلی جدی مردم این است که میپرسند چهطور میتوانیم زودتر به کمال برسیم. دکتر دینانی میگوید کسانی که میخواهند زود به کمال برسند، خیلی تنبلاند. هر کسی باید از خودشناسی شروع کند. موضوعاتی که در برنامه مطرح میشود، شما را مجبور میکند با خودت کلنجار بروی. هرکس برای خودسازی باید فکر کند که چه باید بکند و چه نباید بکند.
یعنی میشود از حرف شما به این نتیجه رسید که جامعه عطش خیلی شدیدی برای شنیدن این مباحث دارد. ولی آیا تلویزیون تا به حال به این نیاز جواب داده و اگر جوابتان مثبت است، چطور جواب داده؟
شاید بشود گفت نتوانسته این کار را آنجوری که باید انجام بدهد. شاید آدم متخصص در این زمینه پیدا نشده. دکتر دینانی حرفی را که میخواهد میزند و این خیلی مهم است. نگران نیست کسی به حرفهایش خرده بگیرد و یکی از جذابیتهای برنامه همین است که دوپهلو صحبت نمیکند. معمولا در همه برنامهها مجری و مهمان قبل از ضبط پرسشها را چک میکنند.
خب این تقریبا یک قاعده است.
ولی این در برنامه ما اتفاق نمیافتد. فقط موضوع را میگوییم و دکتر دینانی شروع میکند به صحبت.
بین حرفتان به کمبود کارشناس اشاره کردید. یعنی ما واقعا کسانی مثل دکتر دینانی نداریم که بتواند به عطش جوانها جواب بدهد؟
کارشناسان ما خیلی علاقهای به تلویزیون ندارند. دکتر دینانی هم یکی از همانها بوده و حالا خودش میداند که اشتباه کرده. خودش میگوید تا پیش از این از تلویزیون فرار میکردم. خیلی از استادان ما فکر میکنند فقط باید حرفهایشان را در حوزه یا دانشگاه بزنند.
شاید برای این است که تلویزیون را رسانه دستپایینی میدانند.
نه. نگاهشان این است که هر کس میخواهد، بیاید پای منبر یا کلاس من بنشیند. دکتر دینانی هم همین نگاه را داشت و ما کلی با ایشان صحبت کردیم و گفتیم صبر کنید ببینید چه اتفاقی میافتد. الان خودشان احساس کردهاند وقتی میتواند اینقدر تاثیرگذار باشد، چرا برای 20 نفر حرف بزند؟ شاید باورتان نشود که دهپانزده ناشر با ما تماس گرفتهاند که حرفهای ایشان را در قالب کتاب چاپ کنند.
پس یک بحث این است که بخشی از کارشناسان اهل رسانه و تلویزیون نیستند. بقیه چه؟
یک عده دیگر به درد تلویزیون نمیخورند، چون گویششان خوب نیست و نمیتوانند حرفشان را جذاب ارائه کنند. با بعضی از آنها نمیشود ارتباط برقرار کرد و آنقدر دوپهلو صحبت میکنند که بیننده متوجه حرفشان نمیشود. خیلیها هم عامهپسندتر صحبت میکنند و برای شبکه 4 مناسب نیستند.
میشود گزینه دیگری هم در نظر گرفت؛ این که ما در این زمینه برنامهساز حرفهای که خودش هم دغدغه این جور مباحث را داشته باشد نداریم.
اولش هم گفتم که تولید برنامههای معارفی با وجود ظاهر سادهاش کار خیلی سختی است. از نظر مادی هم خیلی درآمدزا نیست و برآورد پایینی دارد. اگر تهیهکننده یک مسابقه یا برنامه نمایشی ساده بسازد، چند برابر گیرش میآید. چون تلویزیون خیلی هزینه نمیکند. حتی پیدا کردن مهمانش هم سخت است.
همه اینها این نکته را تایید میکند برنامهسازی که آنقدر دغدغهمند باشد که همه اینها را تحمل کند، کم پیدا میشود.
خب بله، کسانی که فقط کار معارفی انجام میدهند، خیلی کم هستند. ماندگار شدن در کار خیلی مهم است. برای همین اولش گفتم یکی از عوامل موفقیت، تجربه است. من دیگر میدانم که خواست بینندهام چیست.
این که با یک مهمان کار میکنید، از منظر کارشناسی و تخصصی بودن برنامه خیلی خوب است؛ ولی یکی از آسیبها و ویژگیهای منفیاش میتواند این باشد که اگر به هر دلیل کارشناس یا مهمان برنامه نباشند، کار تعطیل میشود.
بعضی وقتها باید یک چیز را فدای یک چیز دیگر کرد. پیداکردن گزینه جایگزین دکتر دینانی سالها طول میکشد، چون ایشان را به این سادگی پیدا نکردیم. البته در فکریم که در کنار این برنامه، برنامه دیگری با دیدگاه و موضوع دیگری داشته باشیم. از محاسن تک مهمان بودن کار این است که لااقل موضوعاتش تکراری نیست و میشود تخصصیتر بحث کرد.
چه باید کرد که برنامههای معارفی از بعد ظاهری و احساسی و عامهپسند خارج شوند و با ارتقای کیفی باعث گریز مخاطب نشود؟
باید اول نیاز بینندگان را شناسایی کنیم و با توجه به آن برنامه بسازیم. این کار سادهای نیست و باید هم سازمان و هم تهیهکنندهها برایش هزینه کنند. نکته دیگر این است که ما اصول دین را نادیده گرفتهایم و بیشتر روی فروع دین مانور میدهیم. برای همین برنامهها زودتر تکراری میشود.
چقدر از ضعف برنامههای معارفی به کمبود هزینه برمیگردد؟
من اصلا قبول ندارم. اتفاقا شاید بیش از اندازه هم هزینه میشود. به نظر من اگر کمتر هزینه شود بهتر است. با این روش تعداد برنامهها کم میشود. ولی تولیدات نهایی درستتر از آب در میآیند.
ملاک درست ساختن چیست؟
نیازسنجی از مخاطب و چیزی که او میخواهد. متاسفانه سازمان برای مناسبتها دیر سیاستگذاری میکند و این یکی از نقاط ضعف است.
جابر تواضعی
نگاهی به سریالهای مناسبتی ماه رمضان در چند سال اخیر
جذبمخاطببدونموجسواری
طاهره آشیانی
ماه رمضان امسال هم رو به پایان است و با به آخر رسیدن این ماه، پرونده سریالهای ماه رمضان هم بسته میشود؛ پروندهای که با اما و اگرهای بسیاری از طرف منتقدان، کارشناسان و مردم به عنوان مخاطبان اصلی این سریالها مطرح شد. گروهی سریالهای امسال را پذیرفتند و با آنها همراه شدند و گروهی هم آنها را ضعیف دانستند و گفتند که سریالهای امسال نتوانستند موفقیت سریالهای سالهای پیش را تکرار کنند. اصلا بحث سریالهای ماه رمضان بحث جالبی است، انگار آثاری که در این ماه از شبکههای مختلف تلویزیون پخش میشوند، با سریالهایی که در ماههای دیگر که به مناسبتهای مختلف به نمایش درمیآیند فرق دارند. این تفاوت شاید به این دلیل است که مخاطبان این سریالها با این ذهنیت به تماشای این آثار مینشینند تا از لحاظ معنوی به دیگاه جدیدی برسند یا بر درس عبرتهای آنها افزوده شود. البته در ایجاد چنین ذهنیتی، سریالهای سالهای قبل نقش مستقیم دارند. چون بیشتر این آثار با قرار گرفتن در زیر نام سریالهای ماورایی، این فکر را گسترش دادند که سریالهای ماه رمضان مناسبتی هستند و باید محتوای آنها چنان باشد که تفکر افراد را در جهت معنا ارتقا بخشد. درواقع در ابتدای تولید سریالهای مناسبتی در تلویزیون این آثار چنین رویکردی را هم در ساختار و هم در موضوع دنبال میکردند و سازندگان سریالها میکوشیدند در انتهای ماه رمضان پیام اثر خود را به شکل مستقیم به مخاطب القا کنند، حتی داستان این آثار در ماه رمضان اتفاق میافتاد، برای همین شخصیتهای قصه معمولا روزهدار بودند، اما به مرور زمان و کسب تجربه در مسیر تولید سریالهای ماه رمضان، داستانها شکل دیگری به خود گرفت و نویسندگان فیلمنامههای خود را ملزم نکردند که موضوع سریال حتما در ماه رمضان رخ دهد. آنها کمکم به این بینش رسیدند که پیام سریال مهم است و مناسبت حتما نباید مقید به یک ماه یا روز خاص باشد. آنها بتدریج به این نکته هم واقف شدند که نباید پیام اثر را مستقیم و قاعدتا در قسمتهای پایانی سریال به مخاطب ارائه کنند بلکه پیام باید غیرمستقیم و بتدریج به مخاطب رسانده شود تا او با دریافت تدریجی پیام آن را باور و بیشتر و بهتر بتواند با شخصیتهای سریال ارتباط برقرار کند. مخاطبان سریالهای ماه رمضان بعد از دیدن چند دوره از این سریالها به تجربیات خوبی دست یافته بودند و میدانستند که نباید به شخصیتی که مثلا یکشبه ره صد ساله را طی میکند و متحول میشود، اطمینان کرد. زمان گذشت و در این مسیر هم سازندگان سریالهای مناسبتی و هم مخاطبان به بینش جدیدی رسیدند. تا سال گذشته سریالهای ماورایی حرف جدیدی برای بینندگان داشتند، اما واقعیت این است که موضوعات ماورایی باید از درام محکمی برخوردار باشند، در این گونه درامها و قصهها معمولا نیروهای شر باید از نیروهای خیر قویتر باشند تا فراز و فرود فیلمنامه خوب از کار درآید و کشش لازم را داشته باشد؛ کششی که از رویارویی نیروی خیر و شر ایجاد میشود و نیروی شر با همه قدرتش در انتهای این آثار باید به زانو درآید و تسلیم نیروی خیر شود. در باور ما مسلمانان بزرگترین و مخربترین نیروی شر، شیطان است که میتواند با وسوسه آدمیان آنها را به نیروی شر تبدیل کند و شیطان تاکنون در لباسهای مختلف در سریالهای ماورایی دیده شده و دیگر نباید بیشتر از این به او بها داد. البته درباره معنا و موضوعات ماورایی میتوان سراغ سوژههای دیگر هم رفت، همان گونه که فیلمسازان ایرانی و خارجی با محور قرار دادن همین سوژهها فیلمهایی تحت عنوان معناگرا ساخته و اکران کردهاند، اما بیشتر این سوژهها یا ظرفیت تبدیل شدن به سریال را ندارند یا در رسانه فراگیری مانند تلویزیون که مخاطبان مختلف با سلایق مختلف را تحت پوشش خود دارد، قابل طرح نیستند.
چندین سال است که تلویزیون در شبکههای مختلف خود تولید سریالهای طنز روتین و شبانه را تجربه میکند و مسلما در این سالها بازتابهای گستردهای در این زمینه از جانب کارشناسان و مخاطبان گرفته است. تولید و پخش سریالهای کمدی در ماه رمضان بیشتر به این منظور بود تا شادی بر فضای این ماه مبارک غالب شود و ما ایرانیان باور کنیم که ماه رمضان ماه جشن و شادی است نه ماه ماتم و سکوت. سریالهای کمدی ماه رمضان در ابتدا خوب و جذاب بودند. این سریالها در کنار خنداندن مردم با نیشتر طنز، مسائل و معضلات جامعه را مطرح میکردند. این سریالها مخاطبان زیادی داشتند به همین دلیل بازتاب وسیعی پیدا میکردند. سریالهای کمدی بنا به ذات خود متکی به تحمل مخاطب نبودند. آنها در پوسته ظاهری خود مردم را میخنداندند و باعث میشدند عموم مخاطبان به صورت گسترده در هر کوچه و برزنی و در هر جمع خانوادگی یا دوستانهای درباره این سریالها که هر شب به روی آنتن میرفتند صحبت کنند. این گستردگی مخاطب باعث میشد تا در جامعه موجی ایجاد شود و نام یک یا چند سریال بر سر زبانها بیفتد. این شهرت همچنین باعث میشد که مطبوعات بیشتر به سراغ این سریالها بروند و موج سریالهای کمدی و بازتاب آنها را قویتر کنند، اما به مرور سوژهیابی برای سریالهای کمدی ماه رمضان هم با دشواری روبهرو شد و این سریالها دیگر نتوانستند حتی عموم مخاطبان را راضی کنند و از آنجا که حیات رسانهای مانند تلویزیون به نفس مخاطب وابسته است، مدیران تلویزیون تصمیم گرفتند تولید و پخش این گونه از سریالها را در ماه رمضان متوقف کنند، چون در این ماه بیشتر از ماههای دیگر سال انتقال پیام سریال مهم است و اگر سریالی پیام خاصی برای بینندگان خود ندارد و مثلا صرف سرگرم کردن او ساخته شده، نباید مروج لودگی و بیهودگی باشد.
بالا بردن تحمل مخاطب
همان گونه که در ابتدای این مطلب ذکر شد؛ برخی بر این باورند که سریالهای ماه رمضان امسال نتوانستهاند مخاطبان را راضی کنند، اما این قضاوت را میتوان قضاوتی شتابزده دانست چون سریالهایی مانند پنجمین خورشید و عبور از پاییز که مختص ماه رمضان امسال تولید شدهاند در درون خود پیامهایی دارند که چون به تدریج به مخاطب عرضه شده است تاثیر خود را هم به مرور بر مخاطب خواهد گذاشت. سریال پنجمین خورشید سوژهای بکر و تازه داشت. موضوع عبور از زمان و تغییر سرنوشت را شاید تاکنون در سریالها و فیلمهای خارجی زیاد دیده باشیم، اما طرح این موضوع در سریالی ایرانی کاملا نو و بدیع بود. پنجمین خورشید با داشتن این سوژه جدید، اما قصه خود را راحت بیان کرد چنان که اکثر مخاطبان با این سریال همراه شدند و بدون این که خواسته باشند پیامی خارقالعاده را از آن دریافت کنند به تماشای آن نشستند و فقط گاهی با خود زمزمه کردند که ای کاش هر آدمی یکی از این کتیبهها داشت تا با خورشیدهای آن میتوانست به آینده برود، از آن باخبر شود و بعد به زمان گذشته برگردد تا بتواند سرنوشت خود را چنان که دوست دارد و به صلاحش است طراحی کند. همه ما میدانیم این کتیبه وجود ندارد، اما بر لوح ضمیر همه آدمها خداوند کتیبهای قرار داده به نام عقل که با استفاده از آن میتوانند سرنوشت خود را به بهترین شکل طراحی کنند.
سریال عبور از پاییز از آن دست سریالهایی بود که مخاطب باید تحمل خود را بالا میبرد تا میتوانست با قصه و فضای آن ارتباط برقرارکند. عبور از پاییز موضوعی تازه داشت. این تازگی از این بابت بود که تاکنون مردم طماع، متکبر و زیادهخواه در تلویزیون به این شکل به نمایش گذاشته نشده بودند، اما ساختار عبور از پاییز، ساختاری ساده نبود که بیننده خیلی ساده با آن ارتباط برقرار کند و مثلا زن خانه هم آشپزی کند و هم داستان سریال را پیگیری کند. مخاطب سریال باید مینشست با فراغ بال به سایهروشنهایی که تصویربردار سریال برای هر نما طراحی کرده بود دقت میکرد، به بازیها و نوع بیان دقت میکرد تا میتوانست با داستان همراه شود و با شخصیتها همذاتپنداری کند. مسعود شامحمدی، کارگردان سریال آنقدر به مخاطب خود احترام میگذاشت که وقت او را در مسیر رفت و آمد شخصیتها از مکانی به مکان دیگر یا صبح و شب شدنها تلف نمیکرد و با تدوینی کاملا نو داستان خود را خیلی زود روی غلتک میانداخت. عبور از پاییز به هیچ وجه به مخاطب کمفروشی نکرد، چون برای پر کردن تایم قسمتها به اصطلاح به داستان خود آب نبست و بیهوده آن را کش نداد.
سریالهای ماه رمضان امسال شاید نتوانستند در جامعه موج ایجاد کنند و با استفاده از این موج به شهرت برسند، اما نشان دادند که تلویزیون راههای نو و ساختارهای تازهتری را در سریالسازی مناسبتی خود تجربه میکند.
سریال عبور از پاییز ازآندستسریالهایی بود که مخاطب باید تحمل خود را بالا میبرد تا میتوانست با قصه و فضای آن ارتباط برقرارکند
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم