جام جم آنلاین گزارش میدهد
چه مدتی است که در زندان هستی؟
ما یک سال بعد از قتل دستگیر شدیم و حدود یک سال هم هست که در زندان هستم. البته قرار بود من آزاد شوم، اما چون پول نداشتیم که وثیقه مورد درخواست را تهیه کنیم من را زندانی کردند.
تو متهم به معاونت در قتل زنی پرستار با همدستی شوهرت هستی ، دراینباره توضیح بده؟
من این کار را نکردم و اتهام را هم قبول نکردم. این مهران بود که اقدام به قتل کرد و در این باره به من هم چیزی نگفته بود. ما در آن زمان تازه 2 هفته بود که نامزد کرده بودیم و من زیاد نامزدم را نمیشناختم. خیلی ذوق داشتیم و دلمان میخواست با هم بیرون برویم. از آنجایی که خانوادههایمان هم زیاد با این نامزدی موافق نبودند، ما تلاش زیادی برای رسیدن به هم کرده بودیم و قدر همدیگر را میدانستیم تا اینکه آن اتفاق افتاد.
حادثه چطور اتفاق افتاد، تو مقتول را میشناختی؟
نه نمیشناختم. شوهر سابقم خیلی در مورد صاحبکارش صحبت میکرد، اما من فکر میکردم او یک مرد است و زمانی که او را دیدم متوجه شدم یک زن صاحبکار همسرم است.
چه شد که وارد خانه او شدی؟
قرار بود با مهران به جایی برویم. او به من گفت سر راه میخواهد کمی از صاحبکارش پول بگیرد و به همین خاطر هم باید به محل کارش برویم. وقتی به آنجا رسیدیم خانمی از پشت آیفون به من تعارف کرد که به خانه بروم. اول فکر کردم همسر صاحبکار شوهرم است، بعد که با اصرار مهران وارد خانه شدم فهمیدم زنی تنها در آن خانه زندگی میکند. او صاحبکار شوهرم بود . بعد با هم سلام و احوالپرسی کردیم و من نشستم. شوهرم کمی کار انجام داد و بعد هم من بلند شدم و به دستشویی رفتم. وقتی برگشتم دیدم شوهرم نیست. از زن صاحبخانه پرسیدم شوهرم کجاست؟ گفت که رفته، کاری دارد و برمیگردد.
در مدتی که با آن زن تنها بودی چه کردید؟
با هم به خرید رفتیم و بعد برگشتیم. من با شوهرم تماس گرفتم و از او خواستم که به خانه بیاید، او آمد و ما عصرانه خوردیم. بعد شوهرم با صاحبکارش در اتاق دعوا کرد . من نمیدانم درگیری بر سر چه مسالهای بود، فقط ترسیدم و از او خواستم که ساکت باشد.
تو چه نقشی در قتل داشتی؟
من هیچ نقشی نداشتم. فقط فریاد میزدم و میخواستم که سکوت کند و التماس میکردم که این قدر فریاد نزند.
شوهرت چطور او را به قتل رساند؟
دست و پایش را بست و بعد هم آنقدر با دستانش به گلوی زن بیچاره فشار آورد که خفه شد.
تو چه کردی؟
آنقدر فریاد زده بودم که دیگر نایی نداشتم. خیلی ترسیده بودم. به اتفاق شوهرم از آنجا فرار کردیم، البته شوهرم مقداری پول و طلا هم برداشت و بعد رفتیم.
در گفتههایت عنوان کردی که شوهر سابقم، مگر از همسرت جدا شدهای؟
ما قبل از دستگیری با هم ازدواج کردیم و مدتی بعد از هم جدا شدیم. ما نمیتوانستیم با هم زندگی کنیم و چارهای بجز جدایی نداشتیم.
ماجرای قتل نقشی در این جدایی داشت؟
من و شوهرم خیلی همدیگر را دوست داشتیم، اما دلایل متعددی وجود داشت که من نمیتوانستم به این زندگی ادامه دهم. مادرشوهرم خیلی مرا اذیت میکرد و از طرفی از اینکه میدانستم شوهرم چه کرده است و مجبور بودم سکوت کنم ناراحت بودم و سرانجام تصمیم به جدایی گرفتم.
شما نامزد بودید، اگر قتل باعث این جدایی بود چرا اصلا با هم ازدواج کردید؟
من مهران را دوست داشتم. بعد از قتل خیلی به او گفتم که کارمان اشتباه بوده است و از او خواستم که خودش را به پلیس معرفی کند، اما به حرف من گوش نکرد و با تهدید از من خواست که ساکت باشم. من هم که فکر میکردم بدون مهران نمیتوانم زندگی کنم تصمیم گرفتم ساکت باشم و موضوع را فراموش کنم.
با خانوادهات در این باره صحبت نکردی؟
نه من اصلا حرفی نزدم، چون از مهران میترسیدم. او به من گفته بود اگر در مورد این موضوع چیزی بگویم دیگر با من ازدواج نخواهد کرد و من هم برای اینکه بتوانم شوهرم را با خودم داشته باشم سکوت کردم. از طرفی میدانستم اگر خانوادهام از این ماجرا چیزی بدانند هرگز اجازه نمیدهند که ما با هم ازدواج کنیم و سکوت کردم.
در این مدت عذاب وجدان نداشتی؟
آنقدر در عذاب و ناراحتی بودم که یک روز خوش با شوهرم نداشتم. حتی زمانی که بله را سر عقد به او میگفتم گریه میکردم. با اینکه من نقشی در قتل نداشتم اما عذاب میکشیدم.
شوهرت چطور، او عذاب وجدان نداشت؟
او اصلا ناراحت نبود. من هرچه میگفتم به من میگفت هر اتفاقی افتاده تمام شده و تو نباید در مورد آن صحبت کنی.
چطور شد که دستگیر شدید؟
مهران گوشی موبایل مقتول را هم به سرقت برده بود. آن را به داییاش فروخت و بعد از یک سال که آن تلفن روشن شد ما شناسایی و دستگیر شدیم.
در این مدت چرا آن را روشن نکردید؟
مهران میگفت که پلیس او را شناسایی میکند و بعد از یک سال به تصور اینکه دیگر آبها از آسیاب افتاده است تصمیم گرفت تلفن را بفروشد. البته در آن زمان ما از هم جدا شده بودیم و بعدها من متوجه شدم که او این کار را کرده است.
از کاری که کردهای پشیمان نیستی؟
من در قتل هیچ نقشی نداشتم، اما از اینکه این اتفاق افتاده است و من سکوت کردهام خیلی ناراحتم و فکر میکنم که نباید سکوت میکردم و نباید به حرفهای مهران گوش میکردم. به خاطر این مساله از خانواده مقتول معذرت میخواهم و تقاضای بخشش دارم. ایکاش همان موقع کاری میکردم که آن زن کشته نشود، ایکاش بعد از آن خودم را به پلیس معرفی میکردم تا بار گناهانم سنگین نشود.
چه حرفی برای دختران جوان داری؟
حرفم این است که همیشه جانب حقیقت را بگیرند و اگر این کار را نکنند عقوبت کاری که کردهاند دامن آنها را خواهد گرفت و زندگی برایشان زهر خواهد شد. هیچ وقت به مردی که گناهی بزرگ مرتکب میشود و دچار عذاب وجدان هم نمیشود اطمینان نکنند. همیشه به والدینشان واقعیتها را بگویند و رابطه خود را با خدا حفظ کنند.
داوودابوالحسنی
جام جم آنلاین گزارش میدهد
جام جم آنلاین گزارش میدهد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد؛
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک فعال سیاسی:
یک نماینده مجلس:
در گفتوگوی «جامجم» با استاد حوزه و مبلغ بینالملل بررسی شد
گفتوگو با موسی اکبری،درخصوص تشکیل کمپین«سرزمین من»وساخت و مرمت۵۰خانه در منطقه زنده جان