در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
جام جم:آقای کروبی! فقط کمی بصیرت
«آقای کروبی! فقط کمی بصیرت»عنوان سرمقالهی روزنامهی جام جم به قلم عباس محمدنژاد است که در آن میخوانید؛رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیداری که پنجم همین ماه با اعضای دفتر خود و سپاهولی امر داشتند، نکات مهمی درباره شیوههای جنگ روانی دشمن و نقشی که نخبگان و خواص در این چارچوب به عهده دارند، بیان کردند که با توجه به مسائل این روزهای کشور، جای تامل بیشتری دارد.
رهبر انقلاب میفرمایند: «تخریب ذهن، آسانتر از تعمیر ذهن است. وقتی به شما چیزی بگویند، سوءظنی یکجا پیدا کنید، وارد شدن سوءظن به ذهن آسان است، پاک کردنش از ذهن سخت است.»
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان میگویند: «آدم گاهی میبیند که متاسفانه بعضی از نخبگان، خودشان همه دچار بیبصیرتیاند، نمیفهمند، اصلا ملتفت نیستند، یک حرفی یکهو به نفع دشمن میپرانند، به نفع جبههای که همتش نابودی بنای جمهوری اسلامی است. به نحوی نخبه هم هستند، خواص هم هستند، آدمهای بدی هم نیستند، نیت بدی هم ندارند؛ اما این است دیگر، بیبصیرتی است دیگر.»
این جملات رهبری خیلی زود ذهنها را به عملکرد و موضعگیریهای این روزهای مهدی کروبی جلب میکند؛ همان کسی که خود را یار و همراه امام و رهبری میداند، خود جزئی از نظام بوده، رئیس مجلس بوده، مشاور رهبری بوده، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده و البته رئیس بنیاد شهید بوده، کاری نداریم که عملکردش در این جایگاهها چگونه بوده و حواشی آن چه بوده؛ اما بوده و این غیرقابل انکار است. آنچه جای سوال است آن است که چه شد کروبی که پیش از این در مقابل افراطگریها و تندرویهای مجلس ششم میایستاد و نمیگذاشت اختلاف دیدگاهها و تضاد رویکردهای سیاسی به اصل نظام ضربه بزند، خود تیشه برداشته و ریشه نظام را هدف گرفته؛ ریشهای که خود لایهای از آن است، چه شد که افراطیون با وجود کروبی دیگر نیازی به عرض اندام نمیبینند، چه شد که خود دچار بیبصیرتی شده و چه شد که به تخریب اذهان روی آورده است؟
آقای کروبی چند روز پیش نامهای منتشر کرد که در آن با آب و تاب ادعا شده بود در بازداشتگاهها به زندانیان تعرض شده است. موضوع مهمی بود، آیا این ادعا واقعیت دارد، منابع و رسانههای خارجی بسرعت سوار بر موجی که کروبی آن را ایجاد کرد، شدند. با وجود این، مسوولان کشور از کنار موضوع عبور نکردند، مجلس از سوی هیات ویژه خود موضوع را بررسی و کذب بودن آن را ثابت کرد. آقای کروبی لااقل مجلس را که قبول دارد، همین مجلس بوده که بدرفتاری با بازداشتشدگان را در زندان کهریزک پیگیری کرد که به بسته شدن این زندان منجر شد. همین مجلس بود که وضعیت زندانیان را در زندانهای دیگر بررسی و اگر اهمال و کوتاهی بوده، منتشر و پیگیری کرد. حتی رئیس مجلس دیروز اعلام کرد که با وجود اثبات کذب بودن ادعای کروبی باز هم اگر کسی ادعایی دارد، حاضریم پیگیری کنیم.
این بدان معناست که نظام این گونه اعمال را برنمیتابد و با عاملان هر خطایی در هر جایگاهی و مقامی باشد بشدت برخورد خواهد کرد؛ اما آقای کروبی اذهانی که جنابعالی تخریب کردید چگونه باید ترمیم شود؟ سوءظنی که به آسانی و با یک نامه ایجاد کردید، چگونه باید پاک کرد؟ مگر نه این که ادعاپراکنی شما فقط به نفع جبههای است که همتش نابودی بنای جمهوری اسلامی است؟ همانهایی که نه شما را قبول دارند، نه آقای موسوی را و نه نظامی که افرادی چون شما را به جامعه معرفی کرده است.
بدون تردید اتفاقات پس از انتخابات ریاست جمهوری، آزمون بزرگی برای نخبگان و خواص جامعه است. هر چند نام آقایان در فهرست مردودین ثبت شده است.
آفتاب یزد:از نیمه شعبان تا نیمه آگوست!
«از نیمه شعبان تا نیمه آگوست!»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در آن میخوانید؛ ماجراهای پس از 22 خرداد 88 با هـمـه تلخیها و غصهسازیهای خود، دسـتـاوردهای بزرگی هم داشت. شاید روزی کـه مـیـرحسین اعلام کرد برخی اشکالات که در کشور وجود داشت جز در ایـن انـتـخـابـات آشـکـار نـمـیشد کمتر کسی به عمق این سخن پی برد. اما هر روز که میگذرد حکیمانه بودن این سخن، بیش از پیش آشکار میشود. در طول روزهای گذشته نکاتی از مکشوفات پس از انتخابات بیان شده که هر یک از آنها به نوبه خود حائز اهمیت است اما آنچه در این یادداشت به آن پرداخته می شود اهمیت ویژهای دارد زیرا هم مرتبط با جان، مال و آرامش تعداد قابل توجهی از ایرانیان است و هم دارای بار حیثیتی است و به غرور ملی ایرانیان ارتباط پیدا میکند.
از نخستین روزهای پس از انتخابات، موج دستگیری فـعـالان سـیـاسـی آغـاز شـد. در میان دستگیرشدگان، نام مبارزان دوران ستمشاهی، رزمندگان دوره دفاع مقدس، وزیران نظام جمهوری اسلامی، قانونگذاران مجلس شورای اسلامی و نویسندگانی که در روزنامههای مجاز کشور قلم میزدند به چشم میخورد. با گذشت نزدیک به 2 ماه از بازداشت این افراد، هنوز امکان دیدار وکلا با بسیاری از آنها فراهم نشده و دیدارهای خانوادگی نیز در محیطهای کاملاً کنترل شده و با محدودیتهای فراوان صورت گرفته و برخی از آنها نیز هنوز از چشم خانوادههای خود غایب هستند. همچنین اخبار دریافتی حاکی از تداوم بازداشت انفرادی بعضی از آنهاست. لابد توجیه مسئولان مربوطه که رفتار آنها نقض علنی اصل قانون اساسی برای تفهیم اتهام متهمان طی 24 سـاعـت مـی بـاشـد آن اسـت کـه حضور این افراد در بازداشتگاههای عمومی یا دیدار ایشان با وکلا و اعضای خانواده، میتواند موجب رد و بدل شدن برخی اطلاعات و خدشهبر روند رسیدگی به پروندهها شود. البته بر این اسـتـدلال، دو ایـراد عـمـده وارد اسـت. نـخست آنکه کیفرخواست صادره و »پیش کیفر خواست«های منتشره در برخی روزنامههای پرونده ساز، نشان میدهد که از مدتها قبل مدارک کافی برای اثبات اتهام - مطابق نظر پرونده سازان و رسیدگی کنندگان- در اختیار آنها بوده است. لذا ضرورتی به ایزوله کردن بازداشتی ها وجود ندارد. ایراد دوم آن است که موضوع تبانی یا اخفای مدارک جرم یا فرار سایر متهمان احتمالی نیز در این پرونده، مصداقی ندارد زیرا با گذشت دو ماه از زمان بازداشت و افشای نام همه بازداشتی ها، اگر کسی در خارج از زندان باشد که با پرونده های تـشکیل شده ارتباطی داشته باشد تاکنون فرصت فرار و از بین بردن مدارک را یافته است. همچنین ادعای تسلط دستاندرکاران پرونده بر رفتار گذشته بازداشتیها، هرگونه احتمال همدستی آنها با یکدیگر در زندان و یا با اعضای خانواده خود در خارج از زندان را منتفی می سازد . اما ظاهراً اصرار بر عدم ملاقات چند تن از متهمان با خانواده های خود یا جلوگیری از دیدار متهمان با وکلا، مبتنی بر نکاتی است که از دید حقوقدانان و قانون نویسان مخفی مانده اما آنقدر مهم است که نقض قانون در این مورد را اجتنابناپذیر کرده است. بسیار خوب! به فرض ما هم این اقدامات اجتناب ناپذیر - عدم تفهیم اتهام طی 24 ساعت، لزوم دسترسی وکلا به پرونده و ...- را پذیرفتیم اما چرا این وضعیت تنها شامل حال کسانی شده است که از سرشناس ترین عناصر نظام در سی سال گذشته بوده اند و علیرغم اختلاف دیدگاه ها، در یک نکته- مخالفت با روند انتخابات - همزبانی داشتهاند؟ مگر همزمان با این عناصر سرشناس، تعدادی خارجی یا مرتبط با خارجیها نیز دستگیر نشدهاند؟ چرا مسئولان قضایی، این سخت گیری ها را برای آنها لازم ندیدهاند؟ لابد کسی انکار نمیکند که از نخستین روزهای دستگیری خانم ریس، اعضای سفارت فرانسه چند بار با او دیـدار کـردنـد و حتی مقامات عالیرتبه فرانسوی موفق به گفتگوی تلفنی با او شدند! آیا وکلای ایرانی که وکالت پرونده بهزاد نبوی، مصطفی تاج زاده، شیرکوند، حجاریان، میردامادی، رمضان زاده، امین زاده و ... را به عهده دارند، به اندازه سفیر فرانسه قابل اعتماد نیستند تا آنها هم لحظاتی از نزدیک موکلان خود را ببینند و ضمن انجام وظایف قانونی، پیام ا~ور سلامتی بازداشتیها - به شرط سلامتی آنها - برای خانوادههایشان باشند؟ نکته جالبتر - و البته تحقیرآمیزتر - آن است که علیرغم استقلال قوه قضائیه، سفیر ایران در فرانسه به مقامات آن کشور پیشنهاد کرده است که خانم ریس در محل سفارت فرانسه نگهداری شود!
راستی اتهام ریس چیست؟ مگر نگفتهاند که او به صورت غیرقانونی از تجمعات پس از 22 خرداد فیلم، عکس و گزارش تهیه کرده و برای افرادی در کشورش فرستاده است؟ اگر قرار باشد از این گزارشها، استفاده ضد امنیتی علیه ایران صورت گیرد لابد این اقدامات توسط دولت فرانسه انجام خواهد شد. پس چگونه است که میخواهند متهم را تحویل سفارت فرانسه دهند؟ البته هنوز این سوال، بدون پاسخ مانده است که مگر همه روزه خبرنگاران ایرانی در سطح جهان، گزارشهایی از تظاهرات ضد دولتی در فرانسه، انگلیس، آلمان، آمریکا، ایتالیا و... تهیه نمیکنند و هر شب از سیمای جمهوری اسلامی پخش نمیشود؟ آیا کاری که ریس با موبایل خود انجام داده، موثرتر از گزارشهای پرحرارتی است که خبرنگاران وظیفه شناس صدا و سیمای جمهوری اسلامی از برابر کاخ اوباما، سارکوزی و براون تهیه میکنند؟
باز هم فرض میکنیم نکات ناگفته درپرونده این خانم جوان فرانسوی وجود دارد که هنوز کسی از آن اطلاع ندارد. پس چگونه است که می خواهند او را تحویل سفارت فرانسه در تهران دهند؟ کسانی که از بیم تبانی، برخی مقامات سابق جمهوری اسلامی را در بازداشتگاههای انفرادی نگه داشتهاند آیا احتمال تبانی میان این متهم به جاسوسی - ریس - با بالادستهای خود در حاکمیت فرانسه را منتفی میدانند؟ ممکن است گفته شود برای نشان دادن رافت اسلامی نسبت به زنان، این کار صورت گرفته است. آیا این رافـت نـبایستی پس از دو ماه شامل حال مهسا امرآبادی و هنگامه شهیدی و ... بشود؟
اما نکتهای که بیش از هر چیز غم انگیز و تحقیرکننده است مربوط به توصیهها برای آزادی بازداشت شدهها می باشد. از نخستین روزهای بازداشت گسترده فعالان سیاسی، بسیاری از دلسوزان بدون توجه به گرایشهای سیاسی خود، توصیه کردند که حتیالامکان از تداوم بازداشتها خودداری شود. این توصیهها، هم دلایل عاطفی داشت و هم با یک هدف سیاسی یعنی کاهش تنشها در جامعه بیان می شد. آخرین و جدیترین توصیهها مربوط به تعدادی از مراجع تقلید بود. از جمله آیت الله مکارم شیرازی خواستار آزادی بازداشتی ها تا قبل از نیمه شعبان شد. اما هیچ یک از این توصیه ها عملی نگردید. همزمان با این توصیههای درونی، شاهد پرگویی و خط و نشان کشیدن غربیها در مورد بازداشتیهای مرتبط با کشورهای آمریکا، فرانسه و انگلیس بودیم. البته به عنوان یـک انـسان، نباید از محدودیت انسان دیگر خوشحال بود و برعکس، آزادی هر انسانی موجب خوشحالی است. اما چگونه است که دقیقاً همزمان با درشت گویی وزیر خارجه سوئد و تهدیدهای علنی او، ناگاه خبر آزادی کارمند سفارت فرانسه منتشر می شود و پیشنهاد انتقال معلم فرانسوی - ریس- از اوین به مهمانخانه سفارت فرانسه توسط رسانهها افشا می گردد؟ آیا این مسئله نیز مشابه آزادی ملوانان انگلیسی است که دقیقاً همزمان با تهدیدات توخالی بلر انجام شد و پس از آن ادعا گردید کــه بلــر کـتـبــاً عــذرخــواهـی کـرده اسـت؟ اگـر کـسـانـی می خواهند این موضوع نیز به عنوان یک سوژه تحقیرکننده در ذهن ایرانیان باقی نماند اولاً همین امروز دستور دهند نامه عذرخواهی بلر منتشر شود . ثانیاً اگر در پشت پرده تهدیدهای وزیر خارجه سوئد، پیام شفاهی یا تلفنی دال بر عذرخواهی و تعهد بر عدم تکرار برخی مسائل است همین امروز آنها را هم افشا نمایند. در غیراین صورت این سوال در تاریخ باقی خواهد ماند که چرا بنا بر توصیه بزرگان دینی، تعدادی از هموطنان خوش سابقه تا نیمه شعبان آزاد نشدند اما در آستانه نیمه آگوست و متاسفانه همزمان با افزایش تهدیدها، تسهیلات فراوان برای بازداشتی های خارجی یا مرتبط با خارج فراهم گردید؟
البته نگارنده، با آزادی هیچیک از بازداشتی ها مخالفتی ندارد؛ فرقی هم نمی کند که روز آزادی، روز مقدس نیمه شعبان باشد یا یک روز عادی مانند نیمه آگوست! اما تصمیم سازان و تصمیم گیران فراموش نکنند که ادعای آنها افزایش اقتدار ملت ایران در سالهای اخیر بوده است . پس تلاش کنند این اقتدار را در عطوفت با خودی ها و عنداللزوم قاطعیت در برابر تهدیدکنندگان خارجی به نمایش بگذارند تا پیروی عملی آنها از دستورات قرآن، آشکار شود.
کیهان:پشت صحنه انفجارهای بغداد
«پشت صحنه انفجارهای بغداد»یادداشت روز روزنامهی کیهان به قلم سعدالله زارعی است که در آن میخوانید؛رخدادهای خونین هفته اخیر در عراق که منجر به 80 کشته و بیش از 500 زخمی گردید، موجی از سؤالات را پیرامون چرایی، چشم انداز و عاملان آن برانگیخته است ابتدا تازه ترین رخدادهای پیرامون آن را مرور می کنیم؛ روز دوشنبه در ساعت 5/4بامداد دو دستگاه کامیون در یک روستای شیعه نشین نینوا (خزنه) در کنار کاروان زائران کربلای معلی منفجر شدند و 25شهید و 80زخمی را بر جای گذاشتند، در همین روز در ساعت 6 و20دقیقه بامداد دو خودرو بمب گذاری شده در جنوب غربی بغداد منفجر شدند که دهها شهید و 80 مجروح برجای گذاشتند. سه انفجار در محله عمیل در غرب بغداد که دو مورد آن در محل تجمع کارگران روزمزد ساختمانی به وقوع پیوست، 7 کشته و 46 زخمی برجای گذاشت.
بمب گذاری در بازاری در «سیدیه»- محله سنی نشین جنوب شرقی بغداد- به شهادت 3 و زخمی شدن 14نفر انجامید. یک برآورد کلی- از وزارت دفاع عراق- بیانگر آن است که در ماه ژوئن- خرداد- 372 نفر، در ماه ژولای-تیر- 275 نفر کشته شده اند و در 10روز گذشته تلفات مردم عراق از مرز 150نفر گذشته است. این به آن معناست که درگیری ها طی سه ماه اخیر روند بی ثباتی را طی کرده و در عین حال در ماه جاری میلادی به شدت فزونی گرفته است.
در خصوص این موضوع نکاتی وجود دارد؛
1-بمب گذاری های مورد اشاره نوعا در ساعات اولیه صبح و حتی قبل از اذان صبح اتفاق افتاده است. این بمب گذاری ها از شکل عملیات انتحاری خارج شده و با حذف عامل انسانی به تعبیه بمب در خودروها- کامیون و...- محدود شده اند. بمب ها صرفا علیه مردم عادی بخصوص طبقه فقیرتر - کارگران و روستائیان- به کار گرفته شده اند. استان بغداد بیشترین حجم بمب گذاری ها را شاهد بوده است.
2-همزمان با این بمب گذاری ها، دو نکته مهم از سوی مقاومت و رسانه های غربی و بعضی از کشورهای عرب منطقه مطرح شده است؛ آغاز جنگ طایفه ای و مذهبی و بی کفایتی دولت و نیروهای امنیتی در تامین امنیت مردم. تلویزیون CNN از جمله رسانه هایی بود که در گزارشی- آروا ایمن- از بغداد گفت: «خشونت های فرقه ای در عراق شعله ور شده است.» این شبکه آمریکایی با ظرافت در کنار گزارش خود گفت: «حتی قدرتمندترین حزب و ائتلاف عراقی قادر به کنترل خشونت ها در عراق نیست.»!
3-درست همزمان با- دوشنبه- روز تشدید انفجارهای خونین، یک مقام بلندپایه آمریکایی در مصاحبه با روزنامه عراقی الصباح از برگزاری کنفرانسی در واشنگتن ذیل عنوان «واقعیت عراق جدید» به ریاست «مختار لمانی» مامور اتحادیه عرب در عراق خبر داد و گفت که قرار است در آذرماه آینده- دسامبر- در واشنگتن برگزار شود. وی افزود مسئولان آمریکایی با شخصیت های عراقی- منظور سران حزب و ارتش بعث و سران صهوه ها و چهره های ناراضی اهل سنت- در اردن و سوریه طی هفته های اخیر مذاکره کرده اند و قرار است این چهره ها حول محور « آشتی ملی» گرد هم آیند. گفتنی است دوماه پیش مشابه این کنفرانس در کانادا برگزار شد و پنج روز پیش نیز در همین رابطه کنفرانس کوچکی در واشنگتن برگزار شده و با اعتراض شدید مقامات مسئول عراقی توام گردیده است. اما بعد از ذکر این نکات و خبرهای حاشیه ای، باید گفت.
1-حمله به توده های محروم مردم- که بیش از سنی ها، شیعه ها مورد حمله قرار گرفته اند- و کاهش جدی حمله به چهره های سیاسی، پلیس و ارتش عراق و نیز عدم حمله به نیروهای نظامی غرب در عراق کاملا معنادار است در واقع می توان با قاطعیت گفت که ناامید کردن مردم از ساختارها و مسئولان جدید عراق و پراکندن آنان از اطراف صندوق های رای و در نتیجه خلاص شدن از رویه «هر عراقی یک رای» یکی از مهمترین دلایل حمله به توده های محروم- روستائیان و کارگران- و طایفه ای که اکثریت عددی را دارد می باشد.
2- حمله و انفجار در شبانگاه و صبح زود عمدتا به قصد ایجاد رعب شدید و دامن زدن به حس ناامنی صورت می گیرد، استفاده از کامیونها و خودروهای بمب گذاری شده می تواند استفاده از هر نوع وسیله نقلیه را خطرناک و مرگ آفرین معرفی کند. از این رو «مختل شدن زندگی توده ها» بخشی از طرح یاد شده است.
3- کنار گذاشته شدن عملیات انتحاری و روی آوردن به بمب گذاری در وسائط نقلیه به خوبی نشان می دهد این بعثی ها هستند که سلسله بمب گذاری های موصل و بغداد را به اجرا می گذارند.
4- اهانت به مساجد شیعه و انفجار آنان و حمله به کاروان زائران حسینی(ع)- که در عراق بی سابقه است- به دو منظور صورت می گیرد، راه انداختن جنگ طایفه ای و مذهبی و خطرناک جلوه دادن آینده شیعیان. در واقع در این پروسه، شیعیان باید فرمول هر نفر یک رأی که به شیعه که نزدیک به 70 درصد جمعیت عراق را تشکیل می دهند، امکان به دست گرفتن مناصب مهم را می دهد، رها کرده و به توافق با اقلیت بیندیشند. این نکته ای است که آمریکایی ها در مذاکرات دیپلماتیک مقامات عراقی نیز بر آن پای فشرده اند.
5- بی کفایت خواندن دولت و نیروهای امنیت عراق یکی از اهداف روشن پروسه یاد شده می باشد این در حالی است که دولت نوری مالکی دستاوردهای شگرفی داشته و مردم عراق با روی آوردن به لیست انتخاباتی او- دولت قانون- در جریان انتخابات شوراهای استانی نشان دادند که به کفایت و درستکاری مالکی اعتقاد دارند. مهمترین دستاورد 4 ساله مالکی وادار کردن نیروهای اشغالگر به خروج از شهرها و روستاها و حضور در پادگانهای خاص و تحویل زندان ها و زندانی ها به دولت می باشد. همین سه روز پیش «تیموتی ریس» مشاور ارشد نظامی آمریکا درعراق در یادداشتی در روزنامه «نیویورک تایمز» نوشت: «نشانه های هشدار دهنده بسیار زیادی وجود دارد که می گوید عراق دیگر تحت سلطه نیروهای آمریکایی قرار ندارد.» وی می افزاید: «با وجود آنکه آمریکا بیش از 130 هزار نیروی خود را در عراق مستقر کرده اما نفوذ استراتژیکی خود را در دولت نوری المالکی از دست داده است.» این روزنامه در خاتمه به نقل از تیموتی ریس نوشت: «نیروهای آمریکایی دیگر نفوذ خود را در عراق از دست داده اند و اگر آمریکا پس از این دیگر نتواند در عراق نفوذ داشته باشد ماندن او در عراق چه فایده ای دارد؟» اما البته گمان نکنید که او توصیه کرده است که آمریکا عراق را ترک کند او می گوید این وضع باید عوض شود و بار دیگر دست های آمریکا در عراق باز شود.
6- از همان آغاز تصویب قانون اساسی و روی کار آمدن دولت دائمی در عراق، آمریکایی ها فرمول «هر عراقی یک رأی» و تشکیل حکومت براساس آراء اکثریت را قبول نداشتند و بر توافق میان گروهها و طوایف تأکید نموده، و تلاش می کردند تا سهم سنی های عرب را از 20 و حتی 30 درصد به - حداقل- 50 درصد برسانند و مانع شکل گیری یک حکومت با اکثریت شیعی و با تصدی نیروهای انقلابی شوند. از سوی دیگر آمریکایی ها از این طریق می خواستند که اگر ناچار شوند روزی عراق را به عراقی ها بسپارند و این کشور را ترک گویند عراق در زمره یکی از کشورهای عضو اتحادیه عرب و هم پیمان با عربستان باشد نه در زمره یکی از کشورهای مقاومت و هم پیمان با ایران. اینک ما از یک سو شاهد تشدید وضع امنیتی عراق و از سوی دیگر شاهد برگزاری سه کنفرانس ذیل نام «عراق جدید» طی 6 ماه با محوریت آمریکا و نماینده اتحادیه عرب هستیم که در آن روی تفاهم ملی و نه آراء و یا حکومت ملی تأکید می شود. هر تحلیلگر سیاسی بخوبی پیوند این دو موضوع را درک می کند. در واقع آمریکایی ها در صدد القاء حاکمیت ملی عراق از طریق ترور و تفاهم برآمده اند و به دروغ روی درگیری های طایفه ای مانور می کنند و حال آنکه شیعیان و سنی ها با هم مشکل ندارند. ما حتی شاهد بودیم که در همین سیستم سیاسی، درصد مشارکت اهل سنت در انتخابات شوراهای اخیر از درصد مشارکت شیعیان بیشتر بود. کاملاً مشخص است که سنی های عرب عراق با دولت نوری مالکی و قانون اساسی عراق آشتی کرده اند اما این آشتی با منافع آمریکا و عربستان ناسازگار می باشد.
نوری مالکی که به خوبی می داند هدف نهایی از این ترورها و کنفرانس ها از بین بردن دستاوردهای عراق جدید و به هم زدن «نظم فعلی» است در مقابل این طرح ها ایستاده و کماکان دست رد به سینه آمریکایی ها می زند.
اعتماد ملی:نتیجه برد- برد است
«نتیجه برد- برد است»عنوان سرمقالهی روزنامهی اعتماد ملی به قلم محمدجواد حقشناس است که در آن میخوانید؛در نظامهای مردم سالار،افکار عمومی و آرای ملت از اهمیت ویژهای برخوردار است،در چنین نظامهایی انکار و عبور از سوالهایی که در ذهن مردم وجود دارد هرگز به عنوان راهکار به کار برده نمیشود.بلکه هر دولتمردی که در چنین نظامی روی کارآمده باشد،اصلیترین وظیفه خود را پاسخگویی و شفاف سازی میداند.در این نظام،گروههای مرجع جامعه با حساسیت، ابهامهایی را که در ذهن جامعه وجود دارد پیگیری میکنند و واکنشهای مردم را بیپاسخ نمیگذارند،زیرا میزان قدرت آنها رابطه مستقیم با میزان خاستگاه و اعتبار اجتماعی شان دارد. البته شاید از منظری و در واقع آسانترین راه، پاک کردن صورت مساله یک مشکل باشد اما مطمئنا دولتمرد عاقبت اندیش و نظامی که خواستار پایداری است هرگز متوسل به چنین روشی نمیشوند،زیرا که این شیوه صاحبان عقل و دولتمردان واقعی نیست. غرض از مطرح کردن این بحث نیز پرداختن به واکنشهای متفاوتی است که از دو منظر و خاستگاه متفاوت نسبت به نامهای که مهدی کروبی خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشته، اتخاذ شد.
نامهای که قریب به دو هفته پیش خطاب به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان نوشته شد و سه روز پیش نیز رسانهای شد.در این نامه بیش از هر چیز شاهد مطرح کردن دغدغهها و نگرانیهایی هستیم که حداقل در دو دهه گذشته در بیشتر مکاتبات مهدی کروبی با صاحب منصبان نظام وجود داشت. چنین نامههایی از سوی مهدی کروبی خطاب به شخصیتهای موثری همچون آیتالله مشکینی،روسای سه قوه،وزرا و شخصیتهای حوزوی و مراجع نوشته شده است.اگر مروری بر متن این نامهها داشته باشیم،می بینیم که توجه به حقوق اساسی مردم،حفظ آرمانهای انقلاب و تاکید بر وفاداری به خط امام و حفظ شأن نظام از محورهای مورد تاکید کروبی به شمار میروند.نامه اخیر مهدی کروبی به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام،حاوی برخی از شنیدههای ایشان از برخی افراد بازداشت شده، آسیب دیده و مطلع در جریانات اخیر است که هر یک بنا به دلایلی که در بالا ذکر شد به مهدی کروبی مراجعه کردهاند و عدهای از افراد دلسوز نظام نیز ناگواریها و بدرفتاریهایی از این دست را گزارش کردهاند.حوادث ناگواری که حتی شنیدن آن و شایعه وجودشان به قول مهدی کروبی خواب را از چشمان میرباید.سوال این است که اگر هر یک از سیاستمداران و عقلای نظام با چنین اخبار و شنیدههایی مواجه میشدند و میدیدند که در بطن جامعه نیز این شایعه هر روز بیش از روز قبل قوت گرفته است چه میکردند؟ آیا میتوان به راحتی از کنار این اخبار گذشت و با قطعیت گفت که محال است و کسی حق مطرح کردن سوالی در این زمینه را ندارد و پرونده مختومه است؟ سپس با جملاتی همچون «انشاءالله چنین نیست»،«بعید است» و...چشم روی همه چیز بست. این در حالی است که راههای پیش رو در یک جامعه مردمسالار آن هم با پسوند دینی برای برخورد با چنین اخباری چندان متنوع نیست.مهدی کروبی نیز متوسل به یکی از شایعترین روشها در چنین نظامهایی شده است،و از همه مهمتر سعی کرده است که با درخواست از یک چهره مطرح این ابهام را پیگیری کند،زیرا هاشمی شاهرودی رئیس قوه قضائیه آخرین روزهای کاری خود را سپری میکند و پیش از این هم نامهای از سوی مهدی کروبی در رابطه با حوادث اخیر خطاب به ایشان نوشته شده بود،همچنین در نامه پیشین هم وزیراطلاعات خطاب نامه بود که وی هم در آخرین روزهای صدارتش عزل شد، به این ترتیب مهدی کروبی با انتخابی هوشمندانه نامه را خطاب به یکی از قدیمیترین و اصلیترین پشتوانههای نظام جمهوری اسلامی نوشت،زیرا هاشمی بر صندلی مسندی تکیه زده است که سران سه قوه نیز در آن حضور دارند و در عین حال مصلحت نظام در این جایگاه بیشترین محل اعتنا را دارد.
هفتهها از دهان به دهان شدن این شایعهها میگذرد و این شایعه هر روز از سوی رسانههای خارجی بهویژه با گرایش مخالف نظام گسترش مییابد و ابعاد تازهای به آن اضافه میشود.در این شرایط ابراز نگرانی از سوی مهدی کروبی برای پایان دادن به این شایعهها و شفاف سازی آن هم با توجه به سابقهای که در کارنامه انقلابیاش وجود دارد،طبیعی است،مهدی کروبی این پرسش را مطرح میکند که «به کجا میرویم؟» پس از افشای ماجرای بازداشتگاه کهریزک،خوشبختانه با درایت و تدبیری که در این ماجرا صورت گرفت،این بازداشتگاه غیراستاندارد و غیرقانونی تعطیل شد.همچنین با اقدامات قابل تقدیری که از سوی نمایندگان مجلس و کمیته حقیقتیاب انجام شد و با عنایت ویژه رئیس مجلس در ماجراهای کوی دانشگاه و مجتمعهای مسکونی سبحان و سعادت آباد تلاشهایی برای روشن شدن ابهامات و احیای حقوق مردم صورت گرفته است.
علاوه بر این برخوردی که علی لاریجانی با این نامه داشت و اینکه بدون پیشداوری در مورد بررسی این شایعات صحبت کرد،دقیقا همان واکنشی است که از یک دولتمرد سیاستمدار و آشنا با شیوههای نظام مردمسالاری انتظار میرفت. روشی که در اظهارات و مقالات و سخنان افرادی چون احمد توکلی و علی مطهری در روزهای اخیر دیده میشود. در واقع مسوولان کشور و افرادی که برای افکار عمومی جامعه خود احترام قائل هستند و به سوگندی که هنگام مسوولیت پذیری خوردهاند همچنان وفادار،با پیگیری ابهامها و اخبار اینچنینی سعی در شفافسازی فضا میکنند. اما این روزها شاهد برخورد به روش دیگری هم هستیم،قضاوتهایی که پس از مطرح شدن یک سوال در ذهن جامعه،جلوی پاسخگویی و رفع ابهام را میگیرند و به جای شفافسازی و ارائه پاسخ روشنی به ملت خیلی زود صورت مساله را پاک میکنند.این در حالی است که تنها اندکی آشنایی با شیوه نظامهای مردمسالار روش اول را توصیه میکند،زیرا اگر این ابهام پاسخی در پی داشته باشد،در هر دو صورت برای نظام جمهوری اسلامی ایران بازی برد - برد است.
اگر این مساله پیگیری شود و نهایتا مشخص شود که این ابهامها و شنیدهها هیچ اساس و ریشهای ندارند که چه بهتر و نظام جمهوری اسلامی ایران یک بار دیگر سربلند از یک بحران بیرون آمده و پایداری به اصولش را ثابت میکند و طبیعتا اعتماد مردم دو چندان میشود اما اگر خدای ناکرده عدهای در این میان دست به عمل خطایی زده باشند،پیگیری مسوولان و مجازات این افراد خاطی نه تنها راه را برای تکرار این عمل خطا میبندد بلکه سبب میشود که اعتماد ملت دو چندان شده و به این ترتیب میبینیم که روش حاکم در نظامهای مردمسالار اگر در مورد این نامه نیز به کار برده شود،در هر دو شکل ماجرا چیزی جز سود و اعتماد دو چندان ملت به نظام که نتیجه دوسوی آن برد است را در پی نخواهد داشت.
رسالت:ادب گفتگو
«ادب گفتگو» عنوان سرمقالهی روزنامهی رسالت به قلم محمد کاظم انبالویی است که در آن میخوانید؛نتخابات در هر کشوری آوردگاه ادب و آداب گفتگوی احزاب و رجال سیاسی است . معمولا هیجانات چند ماه قبل از انتخابات شروع می شود، در روز انتخابات به اوج می رسد و پس از اعلام نتایج انتخابات به تدریج فروکش می کند، به طوری که در هفته های اول پس از اعلام نتایج، انتخابات دیگر اثری از آن هیجانات نیست . طرفین رقابت فصلی از رفاقت را تا انتخابات بعدی تدارک می بینند.
زلزله انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری پس لرزه هایی داشت که هنوز متوقف نشده است . طرفی که با عدم توفیق روبرو شد به دلیل اینکه در 6 انتخابات اخیر با عدم استقبال مردم خود را روبرو می دید رفتاری از خود بروز داد که گویا برای بقا می جنگد.
همه چیز تا شب انتخابات خوب ، معقول و دموکراتیک پیش می رفت اما از عصر روز انتخابات بویژه پس از اعلام اولین نتای? شمارش آراء رفتار رقیب به کلی دگرگون شد . ادب گفتگوی «مدنی» جای خود را به رفتار «بدوی» داد . احترام به قانون جای خود را به جنگ و گریز در خیابان داد، حریم و حرمت مستقل فکر کردن و رفتار کردن جای خود را به التماس از اجانب برای حمایت از یک ضلع رقابت داد.
اخلاق رقابت جای خود را به لات بازی سیاسی و عربده کشی داد.
احترام به رای اکثریت جای خود را به اصرار بر دیکتاتوری اقلیت داد. خلاصه ظرف مدت کوتاهی ریخت رقابت به هم خورد. دشمنان دیروز و امروز و فردا به طمع افتادند که انتقام 03 سال ناکامی و شکست از انقلاب اسلامی را بگیرند و عقده های فرو خورده خود را به یکباره بیرون ریزند .
هنر دشمنان نظام در این معرکه این بود که محافظه کارترین عناصر رقیب را رادیکال کنند.
آقای محمدرضا تاجیک رئیس مرکز استراتژیک دولت اصلاحات را همیشه فردی عاقل و معتدل می دانستم. او از اولین روزهای حضورش در ستاد موسوی در تبلیغ و ترویج «مهندس» راه غلو و اغراق را پیش گرفت. همان روزها با خود می گفتم او با این سرعت که می رود کنترل خود را از دست می دهد، بعید است بتواند در پیچ و خم های جاده رقابت انتخابات دهم با این سرعت تعادل خود را حفظ کند. متاسفانه پیش بینی بنده درست از آب درآمد.
اخیرا نوشته ای در روزنامه اعتماد از وی خواندم که بسیار متاسف شدم.(1) او به سه سوال در سه سطح در ضمیمه اعتماد پاسخ داده است که در آنجا ننوشته آن سه سوال چیست؟ پاسخ او مفصل است، بخش هایی از پاسخ را در زیر با هم می خوانیم، دقت کنید.
- شورش موقعیت یا قیام شرایط یعنی «حالا وقتشه»
- حالا وقت تبدیل خیابان به پارلمان مردم است
- حالا وقت فریاد صداهای خاموش است
- حالا وقت شورش وضع موجود علیه خودش است
- حالا وقت شورش خودیها علیه خودیهاست
- امروز تنها از رهگذر ارائه تصویری مشخص از مرحله عمل سیاسی است که می توانیم اراده کنیم که : به نقش آفرینی در قالب هویت مقاومت (اپوزیسیونیستی) بپردازیم با هویت قدرت (پوزیسیونیستی )
- بی تردید فردای پس از انتخابات فردایی بسیار متفاوت از فرداهای دیگر است فردایی که در آن باید شاهد تعمیق و گسترش شکاف بین حاکمیت و مردم ، روحانیت و حاکمیت ، روحانیت و مردم ، از یک سو و شکافهای درون حکومتی از سوی دیگر بود!
دقت در استخدام کلمات و نوع واژه هایی که در ذهن آقای تاجیک غلیان دارد واژه هایی چون «شورش» و نقش آفرینی در اندازه «اپوزیسیون» ، «مقاومت» و بویژه بحث «شکافها» نشان می دهد برخی از فعالان سیاسی گویی در اتاق جنگ چریک شهری نشسته اند و فرمان خشونت صادر می کنند.
نباید شکست در انتخابات این قدر دوستان ما را در جبهه رقیب به هم ریزد و شروع کنند به هذیان سیاسی گفتن! این هذیان سایه خود را برادب گفتگوی سیاسی در ایران انداخته است و پایه های جمهوریت در نظام ما را تهدید می کند. مردم وقتی با این واژه ها روبرو می شوند به خوبی صدای پای چکمه فاشیسم را می شنوند.
سوسیالیستها و لیبرالها در تاریخ یک صد سال اخیر ایران هر وقت لباس فاشیسم به تن می کنند بوی باروت فضای سیاسی کشور را پر می کند. کشور را برای بازگشت سلطه استعمار خارجی و برپایی استبداد داخلی آماده می کنند، باید هوشیار بود در تله فاشیستها نیفتیم . کار ما امروز سرعقل آوردن رقبا است که به این بازی خسارت بار پایان دهند.
پی نوشت:1- روزنامه اعتماد 5/5/88
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
تحلیل سیاسی هفته عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛هفته جاری و در اوج گرمای تابستان افکار عمومی در کش و قوس چند مساله تب دار سیاسی بود که آنان را به شدت به خود مشغول کرده بود. برگزاری دادگاه متهمین حوادث اخیر و بازداشت شدگان پس از انتخابات هر چند در سطح گسترده در رسانه ها بویژه رسانه ملی انعکاس یافت ولی سئوالات زیادی را در اذهان بر جای گذاشت که روز به روز نیز بر دامنه سئوالات افزوده می شود. اینکه چه اصراری برای ارتباط دادن به اعتراضات مسالمت آمیز حامیان کاندیداهای انتخابات با آشوبگریها و مداخلات سفارتخانه های خارجی وجود دارد و آیا این گونه جهت گیریهای تبلیغاتی جز ضعیف نشان دادن نظام در حل و فصل مسائل داخلی و قدرت و جسارت دادن به کشورهای بیگانه برای دخالت در امور داخلی ایران ثمری خواهد داشت ،آیا برچسب زدن های ناروا به منتقدین درون نظام و متهم نمودن آنها به انجام کودتای مخملی مشکلی از پیش راه آشفتگی های اجرایی بر می دارد و چیزی را تغییر می دهد یا اینکه سئوالاتی بر سئوالات بی شمار اذهان عمومی می افزاید و باعث فاصله گرفتن تخریب و حذف عناصر خودی نظام می گردد ،پاسخ قطعا منفی است و همانگونه که مراجع معظم علما و دلسوزان انقلاب نیز تاکید داشتند با برچسب زدن به معترضین و تنگ کردن دایره انقلاب و انقلابی جلوه دادن پیروان یک جریان خاص نمی تواند دردی را دوا کند و در درازمدت نیز باعث ایجاد صف بندهایی سیاسی در درون نظام خواهد شد.
آنچه در کنار این محاکمات مورد بی توجهی آشکار قرار گرفت سهم بازداشتگاهها بازجوئیها و فعل و انفعالات غیر قانونی در وضعیت نگهداری بازداشت شدگان و محرومیت آنها از حقوق قانونی بود که هیچ سخنی از این عوامل به میان نیامد. مردم همچنین می پرسند چگونه است که فقط اعلام می شود چند نفر از مسببین فجایع کهریزک آنهم بدون ذکر نام و پس از فشار شدید افکار عمومی از سمت خود برکنار شده اند و مسئولان نیروی انتظامی حاضر نمی شوند هویت آنها را اعلام کنند که این بدان معناست که اگر این خبر درست باشد حفظ آبروی آنان را بالاتر از آبروی نظام می دانند! چرا این عناصر ناصالح نباید به مردم معرفی شوند و جزئیات کیفرخواست آنها به اطلاع عموم برسد قطعا قاطعیت در برخورد با این افراد خاطی است که می تواند مردم را به اجرای عدالت خوشبین ساخته و حاشیه امن را از افراد خطاکار در تداوم این اقدامات غیر قانونی بگیرد.
از مسائل دیگری که در این هفته اذهان عمومی را به خود درگیر کرد بداخلاقی و حرمت شکنی برخی رسانه ها و سرخط های بی تعهد بعضی جریانات به اصطلاح پیروز انتخابات نسبت به شخصیتهای نظام و سرمایه های انقلاب بود. این خط سیاسی که گویی ماموریت دارد ارکان نظام را یکی پس از دیگری تخریب کرده و پشت سر بگذارد با توپخانه های تبلیغاتی خود به جای ایجاد فضای سازنده برای نقد و گفتگو و جذب مردم به حرمت شکنی ها و صف بندی ها ادامه داد و صحنه هایی را ایجاد کرد که افراد دلسوز و قدرشناس را مجبور نمود که به میدان آمده و در مقابل این بی نزاکتی ها و عربده کشی ها بایستند. واقعیت اینست که سرمایه هایی همچون آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به این سادگی به دست نیامده اند که تازه به دوران رسیده های سیاسی بخواهند امثال چنین شخصیتهایی را آماج هرزه گویی ها و سبکسری های خود کنند. براستی این افراد کجا بودند هنگامی که هاشمی ها در زیر شکنجه های ستم شاهی استخوان شان برای انقلاب خرد می شد و بار انقلاب را به دوش می کشیدند !
این جریان سیاسی برای حذف بنیان های نظام آنچنان بی محابا و لجام گسیخته عمل می کند که گویی ماموریتی برای حذف روحانیت اصیل و انقلابی در جریان است و بناست که تکیه گاه ها و نقطه های قابل اتکای نظام در حوادث خطرساز دستخوش تعرض و بی اعتنایی شوند ولی آنچه مسلم است اینست که مردمی که این انقلاب را متعلق به خود و حاصل جانفشانی های عمومی می دانند اجازه نخواهند داد پشتوانه های انقلاب هدف اغراض خاص یک جریان سیاسی قرار گیرد.
از رویدادهای نه چندان پشت پرده و پنهان هفته باید به روند انتخاب و بسته شدن فهرست اعضای دولت دهم اشاره کرد. این اقدام گرچه بی سر و صدا توسط یک جمع بسته چند نفره در حال انجام است ولی آنچنان خطی و بی مشورت انجام می شود که فریاد نمایندگان مجلس را هم در آورد و آنها در این هفته خواستار هماهنگی رئیس دولت دهم با مجلس در انتخاب وزرا شدند تا کار به موضعگیریهای صحن علنی مجلس کشیده نشود.
نمایندگان مجلس معتقدند بی تجربگی نگاه محدود و جریانی عدم پیشینه انقلابی و بی تخصصی در ترکیب انتخابی دولت آینده موج می زند به گونه ای که نصیحت ناصحان نیز تاکنون حاصلی نداشته و طبعا باید در انتظار بازتاب های احتمالی و واکنش عملی نمایندگان به این بی اعتنایی ها بود.
در مرور مسائل خارجی این هفته شاهد چند رخداد مهم بودیم . در عراق از سرگیری خشونتها و موج تازه انفجارها ابعاد بحران در این کشور را گسترده تر ساخت و چشم انداز بازگشت ثبات و آرامش را بار دیگر در هاله ابهام فرو برد. وجه شاخص دور تازه حملات تروریستی جهت گیری آنها به سمت شیعیان و اماکن مقدس شیعی است . پس از اینکه عوامل تروریست زائران عازم کربلا را به خاک و خون کشیدند چند مسجد و حسینیه متعلق به شیعیان در بغداد را نیز هدف حملات انفجاری قرار دادند که به کشته شدن شمار زیادی از افراد عادی منجر شد.
دولت بغداد حملات تروریستی اخیر را تلاش برای به راه انداختن جنگ قومی و طایفی عنوان کرد و هیاتی را مسئول بررسی این مسئله نمود. نکته حائز اهمیت این است که دور تازه عملیات تروریستی در آستانه انتخابات این کشور صورت می گیرد و آشکار است که عاملان این حملات درصدد تاثیرگذاری بر روند اوضاع و ساختار سیاسی عراق هستند.
آنچه که تاکنون مشخص شده است این است که عناصری از رژیم سابق عراق به همراه عواملی از افراطیون مذهبی وابسته به جریان ضد دولت شیعی عراق پشت سر خشونت ها و ناآرامی های عراق قرار دارند. این جریان چنانکه مقامات عراقی نیز به کرات اعلام کرده اند از سوی برخی کشورهای منطقه حمایت می شوند ولی نکته مهم این است که اشغالگران نیز هم اکنون به طور آشکار به عنوان ضلع سوم این جریان وارد صحنه شده اند. البته اتحاد و همدستی اشغالگران غربی به سرکردگی آمریکا با گروههای شورشی از همان بدو امر وجود داشته است ولی در مقطع فعلی بنا به مقتضیاتی این همدستی را علنی کرده اند که باعث اصلی آن نیز زمزمه های خروج اجباری اشغالگران از عراق است . مسئله به این صورت است که اشغالگران تلاش می کنند با فشار به دولت عراق که در اختیار ائتلاف شیعه است این ائتلاف را وادار به پذیرش شرایط اشغالگران از جمله مشارکت دادن عناصری از حزب بعث و همچنین شورشیان بکنند و به این شکل ابتکار عمل را از دست شیعیان خارج سازند. در این میان گزارش هایی مبنی بر تشکیل ائتلافی جدید از شیعیان عراق برای ایفای نقش در دولت آتی منتشر شده است که تغییراتی را در ترکیب فعلی این ائتلاف ایجاد خواهد کرد. گر چه هنوز ماهیت کامل این ائتلاف سیاسی مشخص نشده ولی آنچه که روشن گردیده این است که جناح های تازه ای از جمله جریان صدر به این ائتلاف می پیوندد و در مقابل احتمال خروج نوری مالکی از این تشکیلات وجود دارد.
هفته جاری در افغانستان نیز بحران اوج گرفت و ناآرامی های جدیدی رخ داد که به کشته شدن شماری از نیروهای خارجی و همچنین مردم غیر نظامی افغانستان منجر گردید. وخیم تر شدن اوضاع امنیتی و سیاسی افغانستان در حالی صورت می گیرد که دولت این کشور هفته آینده انتخابات ریاست جمهوری را برگزار می کند.
اواسط هفته کابل شاهد شلیک چند خمپاره توسط شورشیان بود که نشان می دهد تا چه حد شورشیان قدرت گرفته اند. طالبان افغانستان هفته گذشته با تحریم انتخابات موضع خود را در قبال آن مشخص ساخت . طالبان همچنین افغانی ها را تهدید کرد در پای صندوق های رای حاضر نشوند زیرا هدف حمله قرار خواهند گرفت . شرایط به حدی وخیم شده است که یک فرمانده ارشد نظامی ناتو هفته جاری اعتراف کرد طالبان ابتکار عمل را در دست گرفته است.
آمریکائیها که 8 سال قبل با وعده ها و شعارهای اغوا کننده به افغانستان حمله کردند اکنون خود را در مخمصه ای مرگبار می بینند نه تنها هیچیک از وعده های جرج بوش رئیس جمهور وقت آمریکا در حمله به افغانستان محقق نشد بلکه آمریکائیها در باتلاقی گرفتار شدند که مجال فرار را نیز به آنها نمی دهد. بوش در حمله به افغانستان با جاه طلبی مدعی شد که سریعا بن لادن و ملاعمر را دستگیر کرده و القاعده و طالبان را از بین خواهد برد و برای افغانیها سعادت و آرامش به ارمغان می آورد که هیچیک از این شعارها محقق نشد.
ادامه حضور اشغالگران در افغانستان نه تنها اهداف آنان را محقق نمی سازد بلکه هزینه اشغالگران را برای خروج سنگین تر خواهد ساخت . ضمن اینکه از هم اکنون مشخص است کار برای رئیس جمهور آینده افغانستان بسیار دشوار می باشد.
تحولات لبنان نیز طی هفته جاری از موضوعات مورد توجه محافل خبری بود. در حالی که تلاش های انجام شده در صحنه سیاسی برای تعیین کابینه توفیقی به همراه نداشت اظهارات ولید جنبلاط سیاستمدار جنجالی و کهنه کار لبنانی سوژه مورد بحث رسانه های این کشور شد . جنبلاط که به ضدیت با سوریه شهرت دارد و از عناصر مهم در ائتلاف 14 مارس است به ناگهان اعلام کرد که قصد خروج از این ائتلاف را دارد. این خبر آنچنان غیرمترقبه بود که برخی آنرا زلزله سیاسی خواندند ولی پس از دیدار جنبلاط با فرستاده عربستان و عقب نشینی جنبلاط از موضع اعلام شده اش سر و صداها خوابید. گفته می شود که فرستاده عربستان وعده مالی کلانی را به جنبلاط داده است تا وی را به صرفنظر از تصمیمش در خروج از ائتلاف غربگرای 14 مارس متقاعد سازد . بهر صورت جنبلاط آنچنانکه طی سالهای گذشته نشان داده است سیاستمدار کاسبکاری است و همین مسئله موجب شده است تا وی ثبات موضع نداشته باشد.
از سوی دیگر این مسائل یکبار دیگر نقش کشورهای خارجی در صحنه سیاسی لبنان را روشن تر می سازد و بر این واقعیت تاکید می گذارد که بخش عمده نابسامانی و اختلافات موجود در صحنه سیاسی لبنان ناشی از دخالت های خارجی است . وقیح تر از همه طرفهای مداخله گر خارجی رژیم صهیونیستی است که نسبت به حضور حزب الله در دولت لبنان هشدار داده است . رژیم صهیونیستی دولت لبنان تهدید گستاخانه خود قرار داده و آنرا مسئول حوادث آینده دانسته است . البته از رژیمی که موجودیتش بر مبنای تجاوز اشغال توسعه طلبی و جنایت استوار شده است چنین موضع گیری نباید غیر منتظره و عجیب تلقی شود ولی آنچه که در این میان قابل تامل است این است که حضور حزب الله در دولت لبنان موجب وحشت صهیونیستها شده و هشدار آنها به دولت لبنان ناشی از این وحشت و نگرانی است .
دنیای اقتصاد:مطالبات بانکها و تراژدی انسانی
«مطالبات بانکها و تراژدی انسانی»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمد صادق جنانصفت است که در آن میخوانید؛
روز 30تیر ماه 1386 بود که سایت الکترونیکی سازمان حسابرسی، خبر کوتاهی روی خروجی خود گذاشت که در آن آمده بود.
«دلایل معوقه شدن مطالبات بانکها توسط سازمان بازرسی کل کشور بررسی میشود ... بازرسان این سازمان به همین منظور در بانکمرکزی مستقر شدهاند.» روزنامه ایران نیز در 13 شهریور 1387 خبر داد: «با تصویب هیات دولت، وزارت اقتصاد مکلف به وصول مطالبات بانکها از شرکتهای دولتی شد... هیات دولت، این وزارتخانه را موظف کرد از طریق هیات عالی واگذاری نسبت به وصول مطالبات بانکها از شرکتهای دولتی به صورت انتقال سهام شرکتها اقدام کند.» روز 30 تیر ماه گذشته، شورای پول و اعتبار تصویب کرد که برای دریافت مطالبات بانکها بخشنامهای تهیه شود. سرانجام اینکه روز گذشته، بانکمرکزی بخشنامه تهیه شده توسط شورای پول و اعتبار را برای اجرا به بانکها ابلاغ کرد.
چهارخبر یاد شده از میان صدها خبر، گزارش و تحلیل ارائه شده از سوی نهادهای پولی و مالی، کارشناسان و فعالان اقتصادی درباره رشد فزاینده مطالبات بانکها از بدهکاران انتخاب شده است تا نشان دهیم که این موضوع بسیار مهم است.بلوکه شدن 38هزارمیلیارد تومان از منابع بانکی در دست بدهکاران، علاوه بر اینکه یک مساله اقتصادی با اهمیت است و موجب شده است که شبکه بانکی در شرایط دهشتناکی قرار گیرد، مسالهای بینشی و انسانی است و باید در کانون توجه قرار گیرد که متاسفانه فراموش شده است؛ به این معنی که هشدارهای کارشناسان و اقتصاددانان توسط مسوولان مرتبط با این مساله مثل آب خوردن کنار گذاشته شد و حتی اقتصاددانان استهزاء شدند که چرا بر اجتناب از پرداخت وامهای احساسی و هیجانی اصرار دارند.
این بینش که بانکها را موسسههای اقتصادی نمیداند و معتقد است که بانکها باید نقش قلک و صندوق خیریه را بازی کنند، با نادیده گرفتن تجربهها و دانش، شرایطی را فراهم کرده است که 38هزار میلیارد تومان از پولهای صدهاهزار شهروند ایرانی بلوکه شده و بدهکاران به دلایل گوناگون در پس دادن بدهی خویش شتابی ندارند.
ناتوانی و بیپناهی پساندازکنندگان ایرانی که دسترنج خود را در اختیار یک گروه از شرکتهای دولتی و غیردولتی قرار داده و فاقد توانایی برای پس گرفتن آن هستند، جنبه تراژیک این مساله است. ضعف و ناتوانی پساندازکنندگان در دریافت طلب خود از بدهکاران، یک مساله تاسفبار انسانی است که ابعاد آن حتی از مسائل اقتصادی نیز اهمیت بیشتری دارد. تعلل و تاخیر نهادها و سازمانهایی را که باید مدافع صدها هزار پساندازکنندهای باشند که به آنها اعتماد کرده و پولشان را به آنها دادهاند، با هیچ معیار و ملاک اقتصادی نمیتوان اندازه گرفت. هر انسان آزاده و دلسوزی که به این موضوع خوب نگاه میکند، حتما با اندوهی عمیق مواجه میشود که چرا حق و حقوق آنها در زمان معین دریافت نشده و این گروه پرشمار دستشان نیز به جایی نمیرسد و حتی از ماجرا اطلاع دقیق ندارند؟
سرمایه:عوامل بازدارنده رشد سرمایه گذاری و تولید
«عوامل بازدارنده رشد سرمایه گذاری و تولید»عنوان سرمقالهی روزنامهی سرمایه به قلم جمشید انصاری است که در آن میخوانید؛اقتصاد کلان، رشد تولید و رشد سرمایه گذاری رابطه ای معکوس دارند یعنی هرگاه منابع یک کشور به سمت تولید می رود رشد سرمایه گذاری کاهش می یابد و هرگاه منابع به سمت سرمایه گذاری پیش می رود رشد تولید با کاهش مواجه می شود. اینکه چرا طی چهار سال گذشته هم تولید، هم سرمایه گذاری و هم ارزش افزوده با کندی آهنگ رشد مواجه بودند، سوالی است که نیاز به مطالعه جدی در نحوه مدیریت و سیاستگذاری کلان اقتصادی در کشور دارد.
اما به طور کلی افزایش رشد تولید تابع سه عامل است.
1- ورود واحدهای جدید به چرخه تولید و به بهره برداری رسیدن سرمایه گذاری هایی که بعداً وارد چرخه تولید می شود و ظرفیت تولید کشور را افزایش می دهد.
2- تامین نقدینگی واحدهای تولیدی در راستای تامین سرمایه در گردش این واحدها و رسیدن به کامل ترین ظرفیت تولید.
3- رونق اقتصادی که در دوره رکود، حتی اگر منابع لازم در اختیار مراکز تولیدی باشد، باز هم به دلیل اینکه تقاضای بازار متناسب با عرضه نیست مراکز تولیدی اقدام به عرضه محصولات کرده و با سطح تقاضا تعادل را برقرار می کنند.
اکنون با توجه به کاهش آهنگ رشد ارزش تولید، سرمایه گذاری و ارزش افزوده در چهار ساله گذشته به نظر می رسد در سه بخش بالا با مشکل مواجه بوده ایم.
طی سال های اخیر سیستم بانکی بخش عمده منابع خود را صرف سرمایه گذاری های جدید در قالب بنگاه های کوچک و زودبازده همچنین بنگاه های بزرگ کرده اما این بنگاه ها هم هنوز به بهره برداری نرسیده اند.
آمار نشان می دهد حدود 27 هزار میلیارد تومان از منابع بانکی کشور طی سال های اخیر صرف سرمایه گذاری در ایجاد مراکز جدید تولیدی به ویژه بنگاه های کوچک و زودبازده شده که این مراکز در حالی که هنوز به بهره برداری نرسیده باز هم برای تکمیل نیاز به منابع بانکی دارند و پس از بهره برداری نیز نیازمند تامین منابع برای سرمایه در گردش هستند.
این شرایط در حالی است که نظام بانکی کشور نیز با مشکلاتی همراه است بنابراین دوره راه اندازی این بنگاه ها نیز طولانی تر خواهد شد.
از سوی دیگر هدایت منابع به سمت تاسیس بنگاه جدید، باعث شده بنگاه های موجود نیز برای رسیدن به کامل ترین سطح تولید، با مشکل روبه رو شوند.
از سوی دیگر افزایش سرمایه گذاری های جدید باعث شده سرمایه گذاری های موجود نیز با مشکل مواجه شوند و در زمان مقرر به بهره برداری نرسند.
در این میان، بحران اقتصادی دنیا در کنار بازار محدود داخلی سبب شده واحدهای تولیدی ما در بخش فروش با مشکل مواجه شوند به خصوص بنگاه هایی که با اقتصاد جهانی بیشتر در تماس بودند. در نتیجه ما در یک شرایط رکود تورمی، شاهد آهنگ رشد تولید در کشور هستیم.
مردم سالاری:فرهنگ اسلا م و رد بی تفاوتی
«فرهنگ اسلا م و رد بی تفاوتی»عنوان یادداشت روز روزنامهی مردم سالاری به قلم سید رضا اکرمی است که در آن میخوانید؛
1- نیمه شعبان 1430 قمری سپری شد، جشن و جلسه و سرور و شادمانی انجام گرفت ولی همه کار، درباره مولود موعود شعبان نبود. عقیده به امامت مصلح کل و منجی موعود و غیبت آن حضرت به دلیل کشتن و تقیه از جباران زمان و نبود آمادگی برای پذیرش حکومت و ولایت حضرت و ضرورت زمینه سازی در پذیرش حکومت و قانون واحد و حاکمیت واحد، امری ضروری و لازم است، باید اندیشوران و دانشمندان و پژوهشگران به موضوع توجه کنند و آن را برای معتقدان بازشناسی نمایند تا مساله اعتقاد به مهدویت در دلها رسوخ و حالت علم و ایمان و باور یابد.
2- رسالت هر شیعه دوازده امامی درباره حضرت این است که وی را به درستی بشناسد «الهم عرفنی حجتک، فانک ان لم تعرفنی حجتک ظللت عن دینی» که در غیر این صورت به بیراهه می رود، امام شناسی جنبه اعتقادی دارد که باید از راه برهان و دلیل به وجود آید و تقلیدی و موروثی نیست، بنابراین شناخت حضرت امری ضروری می باشد، دیگر اینکه باید حضرت را با حکمت وحجت به دیگران شناساند که دعوت حکیمانه و عالمانه، زکات علم و عقیده است، کار پیامبران و امامان و عالمان هدایت و راهنمایی «الذین یبلغون رسالات الله، وجعلناهم ائمه یهدون بامرنا، ادع الی سبیل ربک بالحکمه» است، در روایتی آمده، خداوند از عالمان تعهد گرفته که به دیگران بیاموزند، قبل از آنکه از ناآگاهان بخواهد که یاد بگیرند، پس وظیفه دوم آگاهی سازی و شناساندن امام زمان علیه السلام به دیگران است. وظیفه سوم ضرورت تماس و ارتباط منسجم روزانه و دائمی با حضرت است، وقت گذاشتن برای این موضوع، امری حتمی و ضروری می باشد. مرحوم آیت الله سیدهادی میلانی در تدریس فرموده بود، بر هر شیعه ای فرض است که در شبانه روز حداقل پنج دقیقه با امام زمان ارواحنا فداه سخن بگوید، آیت الله وحید خراسانی در تدریس فرموده بود با خواندن دعای عهد در هر روز با امام خود ارتباط برقرار نمائید. این حقیقت باید حالت ملکه و عادت شود. هم چنانکه امام صادق علیه السلام درباره امام حسین سلام الله علیه فرمود اگر دسترسی به زیارت امام درهر روز نداری، در هر نقطه ای، روی به قبله بایست و سه بار بگو «صلی الله علیک یا ابا عبد الله». باید امام حسین علیه السلام را در زندگی هر روزه داشته باشیم و نیز امام زمان ارواحنا فداه را. مسوولیت چهارم ما، برگزاری کلاس و جلسه تدریس، هیات و مسجد درباره آن حضرت می باشد که مجالس اینگونه، باغی از باغ های بهشت است، هر پرچم هیاتی که برای ائمه اطهار و اصحاب و یاران و شهیدان برافراشته می گردد و هر جلسه ای که بدین مناسبت تشکیل می گردد، نوعی انجام وظیفه و ایفای رسالت است. پیامبر اکرم برای دعوت به اسلام، جلسه برگزار نمود و آب گوشت هم داد و حرف خود را زد. مسوولیت پنجم، حضور با شکوه و پرشکوه در این جلسات است، تا مردم ببینند که محافل امام زمان علیه السلا م بارونق است، مشتری و خریدار دارد، عاشق و عارف دارد، شیفته و شیدا دارد. این حضور گرم مورد رضایت امام است و حجت بر دیگران که فرموده اند «المومن برکه علی المومن و حجه علی الکافر» به هر حال یا باید جلسه برگزار نمود و بانی و باعث شد، و یا این که در جلسه حضور داشت و شرکت نمود که بی تفاوتی و بی خیالی در فرهنگ اسلا م جایگاهی ندارد و فرموده اند «من لم یامر بالمعروف و لم ینه عن المنکر فهومیت بین الا حیا»» هر کس امر و نهی در زندگی نداشته باشد، به خوبی امر نکند واز زشتی نهی ننماید او در زمره مردگان است. وظیفه ششم ما، دعا و نیایش برای ظهور و حضور حضرت به پیشگاه خداوند است «اللهم عجل لولیک الفرج» باید از خداوند در هر مرحله خواست، موضوع غیبت را پایان بخشد و به ظهور تبدیل نماید تا این نابسامانیها خاتمه یابد و وعده وی «وعدالله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الا رض، نور 55» تحقق یابد و صالحان را وارث و حاکم و والی «و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکران الا رض یرثها عبادی الصالحون» قرار دهد. باید ملتمسانه و خاضعانه از خداوند خواست که خود فرموده «فاذا سئلک عبادی عنی، فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان» من پذیرای خواسته ها می باشم. وظیفه هفتم بهره گیری از همه ابزار ارتباطی و اطلا عاتی و تبلیغاتی برای موضوع مهدویت می باشد، در جهان امروز باید از همه رسانه ها بهره گرفت، آن گونه که پیروان باطل «زر و زور و تزویر، سکه و سکس، شیطان و شکم و شهوت و شراب» در جهان شب و روز برای باطل خود از همه ابزار برای اغوا و اغفال و امهال مردم سود می جویند و چشم و گوش آنها را پر می کنند.
تبلیغ و دعوت اثر خود را دارد و ابزار راه گشایند و دل گشا، در گزارشی می خواندم که در زمان ریگان، در آمریکا بر سیاست اقتصادی و نظامی و سیاسی «ارتباطات و پروپاگاند» را افزودند که این عنوان «انقلا ب مخملی، رنگی، براندازی،»نام یافت، استکبار جهانی برای استعمارگری و استثمار و استعباد، از ابزار بهره می گیرد، چرا پیروان امام عصر علیه السلا م برای آگاهی سازی و بستر سازی و عدالت خواهی مردم از آن سود نجویند.
3- در مفاتیح الجنان مرحوم محدث قمی آمده که در دهه آخر ماه شعبان این دعا را «الهی ان لم تکن غفرت لنا فیما مضی من شعبان فاغفرلنا فیما بقی منه» بخوانیم، تا از برکات ماه استفاده جدی نموده و خود را با پاکی برای روزه ماه مبارک رمضان و عبادات آن آماده سازیم.
4- مسائل شرعی قضای روزه سال گذشته در آخرین روزها را مورد توجه قرار دهیم و عمل سازیم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک نماینده مجلس:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین: