![خطر پرتوهای فرابنفش، آلاینده ازون و گرمای بیسابقه | چرا کمیته اضطرار تشکیل نمیشود؟](/files/fa/news/1403/5/5/1236632_213.jpg)
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
اولین رویارویی با هنر عکاسی؟
زمانی که انقلاب شد، معماری داخلی میخواندم. 20 سال بیشتر نداشتم. درس و تحصیل را رها کردم و رفتم تظاهرات بین انبوه جمعیت. اولین روزی که در تظاهرات شرکت کردم چند نفر عکاس توجهم را به خود جلب کردند. همان لحظه از ذهنم گذشت که خوب است من هم دوربینی تهیه کنم و از مردم، تظاهرات و انقلابشان عکس بگیرم. در واقع من هم با عکسهایم در تظاهرات شرکت کردم. انقلاب ایران نقطه شروع و عامل اصلی ورود من به دنیای عکاسی بود.
اولین مشوق؟
هیچ وقت مشوقی برای عکاسی نداشتم. در دوران انقلاب، حضور در بین مردم و اطلاعرسانی از طریق عکاسی برای کسانی که در تظاهرات خیابانی شرکت نمیکردند، مشوق عکاسی من بود. بعد از پیروزی انقلاب هم شروع جنگ و حضور در جبههها و کمکم هم چاپ عکسهایم، همه و همه انگیزه و مشوق من بودند.
البته تشویق و حمایت شهید دکتر چمران در جنگ از من و عکاسیام فراموشناشدنی است. در جبهه همراه دکتر چمران و گروهش بودم. دکتر چمران به عکاسی علاقه داشت و از من خیلی حمایت میکرد. حمایتهای زیاد ایشان و فراهم کردن شرایطی برای حضور من در جبهه باعث شد بتوانم آنجا بمانم و جنگ را ثبت کنم و البته عکاسی را هم ادامه دهم.
اولین استاد؟
همسایهای داشتیم به نام اصغر بیچاره. روزها میرفتم تظاهرات و عکاسی میکردم و شب فیلمهایم را میبردم خانه او. آنها را ظاهر و چاپ میکرد و همزمان ایرادهای کارم را میگرفت. در واقع اولین و تنها استاد من (البته آن هم فقط از نظر تکنیکی) اصغر بیچاره بود. انتخاب سوژه یا مکان عکاسی و... هم تماما به عهده خودم بود و تقریبا این راه را تنهایی طی کردم تا امروز که به اینجا رسیدم.
اولین عکسی که گرفتید؟
تظاهرات مردم روبهروی دانشگاه تهران.
اولین دوربینی که با آن عکاسی کردید؟
یک دوربین کوچک و معمولی و ساده «کانن» که پول خرید آن را از مادرم گرفتم.
اولین عکستان که در جایی چاپ شد؟
عکسی از تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان بود که در اطلاعات هفتگی و همزمان در آسوشیتدپرس چاپ شد.
اولین احساس بعد از چاپ اولین عکس؟
احساس خاصی نداشتم، بال هم درنیاوردم، ذوقزده هم نشدم. چاپ شده بود دیگر، برایم طبیعی بود. چرا؟ نمیدانم.
اولین عکسهای حرفهای؟
بعد از انقلاب (و همزمان با عکاسی از تسخیر سفارت آمریکا) شروع دوران حرفهای عکاسی من بود که از این دوران به بعد عکسهایم در برخی مجلات و روزنامههای داخلی و خارجی چاپ میشد. در واقع دوران قبل از پیروزی انقلاب برای من دوران تمرین و یادگیری عکاسی بود.
اولین عکسی که روحتان را خراشید؟
عکسی بود از خیابان ژاله و سربازهایی که در حال تیراندازی به مردم بودند. (البته عکاساش را نمیشناختم.)
اولین لحظه تکاندهنده؟
هنگامی که در درگیریهای انقلاب یک نفر کنار من تیر خورد. توی خیابان بهار مشغول عکاسی از مردم بودم که شعار میدادند. ناگهان گلولهای به شخصی که درست کنار من ایستاده بود اصابت کرد و مغزش روی دیوار پاشیده شد. اولین بار بود که جسد میدیدم آن هم به این شکل فجیع و درست بغل خودم.
اولین تصمیمگیری سرنوشتساز؟
همان لحظه تیر خوردن آن فرد برای من یک لحظه حساس و مهم در زندگی بود. خشکم زده بود و دهانم از ترس و حیرت باز مانده بود. باید تصمیم میگرفتم که بمانم یا بروم خانه؟ عکاسی کنم یا نه؟ بترسم یا نترسم؟ با خودم گفتم: «خب انقلاب همینه دیگه! برو خونه یا این که بمون عکاسی کن و نترس.» بعد از آن لحظه تکاندهنده، ترس من برای همیشه ریخت و تصمیم گرفتم بمانم و عکاسی کنم. ماندم و توانستم تا پیروزی انقلاب در کنار مردم باشم و عکاسی کنم و البته شاهد چیزهای زیادی باشم که هرگز ندیده بودم.
اولین دستمزد؟
اولین دستمزدم را بعد از انقلاب گرفتم وقتی برای اولین بار عکسهایم در روزنامهها چاپ شد. عکسهایی که در دوران پیش از انقلاب گرفتم آن زمان نه جایی چاپ شد و نه برای آنها پولی گرفتم، اما بعد از انقلاب و همزمان با شروع دوران حرفهای کارم برای روزنامههای مختلف گزارشهای تصویری تهیه میکردم، از مکانها یا مراسم مختلف، دستمزد هم میگرفتم. البته پول آن موقع اصلا برایم مهم نبود، فقط دوست داشتم کارت خبرنگاری داشته باشم تا بتوانم به همه جا سرک بکشم و عکاسی کنم، ولی پیشنهاد خود آنها بود که حالا که عکسهایت چاپ میشود، حقت را هم باید بگیری و من هم قبول کردم. وقتی به پول فکر نکنی، پول خودش میآید. اگر بخواهی از اول به پول فکر کنی هدف از دست میرود. بهتر آن است که اول به هدفت و راههای رسیدن به آن فکر کنی بعد به پولی که میتواند عایدت شود.
اولین حضور در جنگ؟
چند روز بعد از شروع جنگ و بمباران هوایی مهرآباد، خبر آمد که عراقیها وارد خرمشهر و آبادان شدند. تنها و بدون کارت خبرنگاری، دوربینم را برداشتم و خودم را با اتوبوس و کامیون به خرمشهر رساندم. قبل از هر کسی و هر گروهی (حتی نیروهای نظامی) به آنجا رسیدم. یک روز ماندم، چند تا عکس گرفتم و سریع برگشتم تهران، چون اجازه ماندن در آنجا را نداشتم. (به خاطر مسائل امنیتی کسی حق حضور بدون مجوز را نداشت. )
اولین روزنامهای که عکسهای جنگی شما را چاپ کرد؟
روزنامه میزان. چند تا از عکسهایم را به آنها نشان دادم و گفتم حاضرم به شما عکس بدهم و پولش هم اصلا مهم نیست. این روزنامه متعلق به آقای بازرگان (نخستوزیر وقت) بود و چون بازرگان با دکتر چمران دوست و صمیمی بود، مرا به همراه گروه دکتر چمران به جبهه فرستادند و من توانستم 3 سال در جبهه بمانم و عکاسی کنم.
اولین جایزه؟
اولین جایزه را یک سال بعد از شروع جنگ از «ورلدپرس» هلند گرفتم. یک جایزه افتخاری که به خاطر یک سری عکسهای گزارشی درباره جنگ، به من اهدا شد. (ورلدپرس جایزهای است در عکاسی در هلند و تقریبا مانند اسکار در فیلم.)
اولین نمایشگاه عکس؟
اولین نمایشگاه عکسم (که البته به صورت جمعی هم بود) دو سال بعد از انقلاب با موضوع جنگ و انقلاب و در موزه هنرهای معاصر برگزار شد.
اولین بار که در یک درگیری به جای عکاسی، دوربین را کنار گذاشتید و به کمک مردم رفتید؟
زمانی که در جبهه بودم. وقتی که بمباران و حمله عراقیها شدت میگرفت و مردم خانه به دوش در حال گریختن بودند، دوربین را کنار میگذاشتم و به آنها کمک میکردم.
اولین حضور پررنگ آثار شما در رسانههای خارجی؟
از اولین روزهای جنگ و شروع عکاسی در جبهه، کارهایم برای رسانههای خارجی ارسال میشد و تقریبا اکثر آنها هم چاپ میشد. آژانسهایی مثلAP ، گاما و... . (شاید یک علتش این بود که عکاسهای خارجی زیاد به ایران نمیآمدند.)
اولین اتفاقی که اصلا انتظارش را نداشتید؟
30 سال بعد از انقلاب یعنی امسال برای اولین بار عکسهایی که زمان انقلاب گرفته بودم چاپ شد آن هم در چند مجله معتبر خارجی مثل فیگارو، نشنال جئوگرافیک و... .
چطور این اتفاق افتاد؟
برگشتم ایران و از جاهایی که 30 سال قبل عکاسی کرده بودم، دوباره عکس گرفتم و عکسهای جدید را در کنار عکسهای قدیمی از همان مکانها گذاشتم، اسکن کرده و روی آنها کار کردم و به مجلههایی در پاریس نشان دادم. خیلی خوششان آمد و 18 صفحه برای چاپ عکسها در اختیارم گذاشتند. این عکسها از نظر هنری و حرفهای تقریبا ارزش نداشت، اولین کارهای من و سیاهمشقها و خطخطیهای من در عکاسی بود، اما مدیران مجلهها وقتی عکسها را دیدند، گفتند خیلی خوب است آنها را چاپ میکنیم.
اولین کارهایتان که بعد از 30 سال به چاپ میرسید، چه احساسی داشتید؟
این دفعه واقعا خوشحال شدم، وقتی دیدم بعد از 30 سال (برای سالگرد انقلاب) از بین انبوهی از عکسها و عکاسهای خوب و حرفهای عکسهای غیرحرفهای من به چاپ میرسد. واقعا برایم لذتبخش بود. لذتی که هیچگاه برای چاپ هیچ عکسم در طول این 30 سال نچشیده بودم. دریافت پاداش کاری که 30 سال قبل انجام دادهای، واقعا تجربه جالبی است.
اولین عکس از یک شخصیت مهم سیاسی یا فرهنگی؟
امام خمینی. اولین شخصیت مهم و بزرگی بودند که از ایشان عکس گرفتم.
کجا؟
مدرسه علوی. زمانی که امام از فرانسه به ایران آمدند، ابتدا در مدرسه علوی مستقر شدند. وقتی برای ملاقات با مردم به پشت پنجره میآمدند، موفق شدم چندین بار از میان جمعیت از ایشان عکس بگیرم. یک بار هم در بیمارستان قلب از ایشان عکس گرفتم و آخرین بار هنگام رفراندوم جمهوری اسلامی ایران برای انتخابات رفتم منزلشان و از ایشان عکس گرفتم.
اولین بار که احساس کردید هر آنچه باید، آموختهاید و به عنوان یک استاد خوب و حرفهای به پایان خط یادگیری رسیدهاید؟
من همیشه در حال یادگیریام و پایانی برای تجربهاندوزی و یادگیری نمیبینم. همین طور کار میکنم و یاد میگیرم و پیش میروم تا عمرم به پایان برسد و به چیزهایی از قبیل این که به کجا برسم، چه کسی بشوم و... فکر نمیکنم.
اولین عاملی که روی شما برای عکاسی تاثیر گذاشت؟
انقلاب اسلامی ایران که باعث شد عکاس شوم.
اولین پیام عکسهای شما؟
من پیام ثابتی در عکسهایم ندارم. عکسهای من دقیقا شبیه یک آیینه است. آنچه هست را نشان میدهد بدون هیچ غرضورزی یا سعی در رساندن و فهماندن چیزی. ایده ثابتی هم ندارم که مثلا برای دنیا جنگ بیاورم یا صلح یا... فقط دنیا را همانطور که هست نشان میدهم، قضاوت و تعبیر و تفسیر عکسها با خود بینندگان است.
اولین اصلی که هنگام عکاسی باید رعایت شود؟
وجود نور خوب و کادربندی خوب. بقیهاش خیلی مهم نیست. فرقی نمیکند که سوژه چه باشد، چون یک عکاس حرفهای باید از هیچ، همه چیز بسازد.
اولین احساس شما هنگام عکاسی؟
من از روز اول که دوربین دستم گرفتم تصمیم گرفتم احساساتی نشوم. به خودم گفتم بیطرف میمانم و احساسات را کنار میگذارم. گاهی وقتها گریزی از خنده یا گریه نیست اما در اکثر موارد سعیام بر بیطرف ماندن و احساساتی نشدن بوده و هست. اگر بیطرف باشی میتوانی بهتر مسائل را درک کنی و به تصویر بکشی. شاید در دلم جبههگیری بکنم، اما در کسوت یک خبرنگار کاملا بیطرف هستم. اعتماد کاری هم از بیطرفی به دست میآید.
اولین رویداد مهم تاریخی که در آن حضور داشتید و عکاسی کردید؟ (غیر از انقلاب ایران)
شکست کمونیسم و فروپاشی دیوار برلین. مردم بدون خونریزی انقلاب کردند و با دست خالی دیوار را پایین کشیدند.
در حالی که نیروهای نظامی آلمان شرقی آن سوی دیوار آماده تیراندازی بودند، اما هیچ تیری شلیک نشد و خونی ریخته نشد. دیوار فرو ریخت و اتحاد دو آلمان صورت گرفت.
اولین بار که هنگام عکاسی زخمی شدید؟
در لبنان سال 1985، 2 بار در لبنان زخمی شدم و یک بار هم در چچن.
اولین اسارت؟
این یکی کم نبوده. همه جا آدم را میگیرند و بعد آزاد میکنند. یکبار هم گرفتار گروگانگیری شدم.
اولین خاطره شیرین و لذتبخش؟
من سعی میکنم همیشه از کار و زندگیام لذت ببرم. البته چون تعطیلات ندارم و همیشه در حال کار و عکاسیام، سعی میکنم همه جای دنیا را مثل خانه خودم تصور کنم و از بودن در هر جا حتی افغانستان و فلسطین و... لذت ببرم. زندگی خیلی کوتاه است باید با آن کنار آمد و از آن لذت برد.
اولین تصور شما از جنگ و خونریزی به عنوان یک عکاس بینالمللی که تقریبا در تمام درگیریها و جنگهای دنیا حضور داشتهاید؟
تا انسان هست جنگ و بدبختی و ویرانی هم هست. حضور انسان در جایی یعنی خرابی در آنجا حتی حیوانات فقط برای بقا درگیر میشوند، اما انسانها برای هر چیز مهم و غیرمهمی به هم میپرند.
اولین نکته جالب در عکاسی از خانمها؟
خانمها بحث سوژه جالبی برای من بوده و هستند چون در این دنیا از همه ضعیفترند. البته یواش یواش دارند در کل دنیا مطرح میشوند و همین وجود و حضورشان در جامعه در هر کسوتی (ورزش، هنری، سیاسی و...) برای من جالب بوده و هست.
اولین چیزی که جامعه زنان ایرانی با آن توجه شما را به خود جلب کرده؟
آزادی و پیشرفت در فعالیتهای مختلف. زنان ایرانی نسبت به خیلی از کشورها و مخصوصا کشورهای همسایه و عربی خیلی آزادند و در فعالیتهای مختلف (سیاسی، علمی، هنری، ورزشی) با آزادی تمام حضور دارند.
اولین تصور خارجیها از ایران؟
تصور ایرانی با قدمت 2500 ساله و سرزمین زیبا با مردمی خوب (البته برداشت فرانسویها که من با آنها زندگی میکنم).
اولین چیزی که باعث آزار و رنجش شما میشود؟
وجود آدمهای فرصتطلب.
اولین حسرت؟
در دوران انقلاب، در حالی که تقریبا هر روز و هر جا تظاهرات و درگیری بود من حضور داشتم. متاسفانه زمانی که انقلاب پیروز شد یعنی روز 22 بهمن مادرم اجازه نداد بیرون بروم. با گریه و زاری مدام میگفت: قلبم گرفته سکته میکنم و... مانع من شد، در نتیجه آن روز مهم و تاریخی خانه ماندم و صبح روز 23 بهمن رفتم نیروی هوایی، جایی که مرکز درگیریها و پخش سلاح بین مردم بود و در کمال تاسف و حسرت فراوان دیدم همه چیز تمام شده و به اصطلاح آخرشه! این اولین و آخرین حسرت بزرگ در دلم بود و هست.
اولین احساس در مقابل تعریفهایی که از شما میشود؟
خجالت میکشم. (خندهای توام با خجالت)
اولین عکاس منتخب شما؟
یوژین اسمیت.
اولین شاعر مورد علاقه شما؟
سعدی.
اولین ویژگی عکسهای شما (نسبت به عکسهای دیگران)؟
نمیدانم، باید مردم بگویند.
اولین مسوولیت شما به عنوان یک عکاس؟
صادق باشم و حقیقت را بگویم بدون هیچ انحرافی.
اولین آدم وارستهای که با او روبهرو شدید؟
کاوه گلستان در عکاسی و آیتالله طالقانی در زندگی.
اولین تصور شما از زندگی؟
زندگی یک هدیه است؛ هدیهای گرانبها با همه خوبی، بدی، زشتی، زیبایی، زیادی و کاستیاش.
اولین موضوع مهم در زندگی؟
خود زندگی. زندگی کردن (کار و بودن در کنار خانواده).
اولین الگو و سرلوحه زندگی شما؟
گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک.
اولین موفقیت بزرگ در زندگی؟
داشتن خانواده خوب. همسر و فرزندان خوب و بامحبت و قانع که شکایتی از کم و کاستیها و بود و نبود من ندارند و با همه شرایط سخت من کنار آمدهاند.
اولین آرزو؟
هیچ وقت هیچ آرزویی نداشتم.
اولین شکست؟
چون آرزوی خاصی نداشتم، شکستی هم نداشتم. فقط سعیام این بود که هر کار میکنم موفقیتآمیز باشد که همینطور هم بود. آهستهآهسته قدم برداشتم و جلو رفتم.
اولین ویژگی اخلاقی شما؟
صداقت (با مردم صادق هستم).
اولین هنر مورد نظر شما غیر از عکاسی؟
نقاشی (قبلا نقاشی هم میکردم).
اولین نقاش مورد علاقه شما؟
ونگوگ.
از مهمترین علایق شما؟
هوای تمیز و آسمان آبی.
اولین تجربه خارجی؟
هندوستان (برای عکاسی رفتم).
اولین کشور زیبای دنیا؟
هندوستان (تنوع منظره، رنگ، فکر، اندیشه، مذهب، زندگی و... در کنار هم و بهطور مسالمتآمیز).
اولین کشوری که برای زندگی مناسب میدانید؟
اتیوپی. مناظر زیبا و مردمی مهربان که خشونت جنگ و گرسنگی روی اخلاق آنها تاثیری نگذاشته. دور از هر گونه تکنولوژی با آثار دستنخورده و به جامانده از 3 هزار سال پیش. خبری از ترافیک و ازدحام نیست و بین شهرهای بزرگ فاصلهای زیاد همراه با یک خلا بزرگ وجود دارد که بدون هیچ جاندار و هیچ دهکورهای) چشم را مینوازد.
اولین مناظر زیبای دنیا از منظر چشم دوربین شما؟
مناظر طبیعی خود ایران که همیشه 4 فصل را یکجا با هم دارد. (البته هر کشوری و هر جایی از این دنیا زیبایی خاص خودش را دارد.)
اولین بار که احساس غربت و تنهایی کردید؟
20 سال پیش در جنگ افغانستان. مبارزان افغانی از همه چیز دور بودند. اکثرا 2 یا 3 ماه با آنها توی کوه و کمر میماندم و هیچ چیز برای گفتن با آنها نداشتم. تنها مساله فقط جنگ بود و جنگ.
اولین کتاب (مجموع عکس) شما؟
چهرههای جنگ.
تفاوت اولینهای زمان شما با اولینهای جوانان امروز از نظر عکاسی؟
تفاوت عکاسی در شرایط و زمان ما با شرایط عکاسان جوان امروزی مثل تفاوت ماشین دودی است با یک جت. آن زمان دوربینها آنالوگ بود و تلویزیون هم سیاه و سفید که 2 کانال هم بیشتر نداشت. 2 یا 3 تا روزنامه بیشتر درنمیآمد و عکسها و تصاویر زیادی در دسترس ما نبود. عکاس کم بود و الگویی از این بابت نداشتیم. هیچ پیشینه و تجربهای نداشتیم که نقبی به آن بزنیم. اما امروز پیشرفتهترین و مجهزترین دوربینها در بازار و در اختیار جوانان است. کانالهای تلویزیونی و ماهوارهای و اینترنتی تعدادشان بیشمار بوده و عکسها و تصاویر زیادی در اختیار همگان است. عکاسان مطرح و توانمند و پیشکسوت هم زیاد هستند (در ایران و جهان) که سبک کاریشان الگوی جوانان جویای یادگیری است.
اولین توصیه مهمی که به جوانان عکاس میکنید؟
اول این که سریع تصمیمگیری کرده و یک راه و سبک مشخصی را برای عکاسی خود تعیین کنند. یعنی این که میخواهند چه نوع عکاسی باشند، عکاس خبری یا هنری یا تبلیغاتی یا ورزشی یا... باید تکلیفشان را با خودشان و با عکاسی روشن کنند و تا آخر همان راه را ادامه بدهند و از این شاخه به آن شاخه نپرند و نکته دوم یادگیری زبان انگلیسی است. اگر میخواهند فرامرزی و در حد وسیع و بینالمللی کار کنند، باید بتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند و خودشان راجع به کارهایشان صحبت کنند نه این که از ترجمه استفاده کنند.
فاطمه مرادزاده
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین:
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
جواد فروغی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس مرکز تحقیقات آلودگی هوای دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتوگو با جام جم آنلاین:
سخنگوی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در گفتوگو با جام جم آنلاین: