در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
کیهان:طرف دیگر مناظره؟!
«طرف دیگر مناظره؟!» یادداشت روز روزنامهی کیهان است که در آن میخوانید؛ مناظره تلویزیونی آقایان مهندس موسوی و دکتر احمدی نژاد همانگونه که از قبل قابل پیش بینی بود با استقبال گسترده ای در داخل و خارج کشور روبرو شد و بازتاب و آثاری بسیار فراتر از آنچه انتظار می رفت، داشت. برخی از مراکز رسمی تعداد کسانی که این مناظره را به دلیل اهمیت آن مستقیماً از شبکه های تلویزیونی داخلی و خارجی دنبال کرده اند بالغ بر 200 میلیون نفر تخمین زده اند و این، جدای از کسانی است که از طریق خبرگزاری ها و به صورت گزارش خبری در جریان مناظره یاد شده قرار گرفته اند. درباره این مناظره اشاره به چند نکته ضروری به نظر می رسد؛
1- در دو سوی این مناظره اگرچه دو نامزد ریاست جمهوری از دو جریان سیاسی درون نظام حضور داشتند ولی از آنجا که جبهه اصلاحات از آغاز تاکنون به طور جدی مورد حمایت تبلیغاتی، سیاسی و گاه عملیاتی قدرت های بیگانه بوده و هست، این مناظره به گونه ای بود که گویی مناظره ای میان گفتمان امام و انقلاب از یکسو و گفتمان دیگری که در برخی از موارد اساسی و بنیادین از خط امام(ره) و منافع ملی فاصله دارد صورت گرفته است. ممکن است جمعی از خواهران و برادران مومن و متعهدی که در جبهه اصلاحات حضور دارند با این برداشت موافق نباشند و آن را تفسیر و تحلیلی نادرست و یا مغرضانه بدانند ولی واقعیت آن است که تصویر مورد اشاره از مناظره مهندس موسوی و دکتر احمدی نژاد فقط یک «تحلیل» نیست که به گونه ای دیگر نیز قابل تفسیر باشد، بلکه یک «گزاره مستند خبری» است و اسناد و شواهد غیر قابل انکاری بر صحت آن دلالت دارد. بنابراین، آنچه تعجب آور- و صد البته تأسف آور نیز- هست این که افراد مؤمن و متعهد حاضر در جبهه اصلاحات، چگونه میان تعهد دینی و انقلابی خود و جریان یاد شده تلفیق کرده اند و نزد خدای خویش برای این تناقض چه توجیه و پاسخی دارند؟ بدیهی است از برخی سردمداران جبهه اصلاحات که آشکارا زلف خود را با محافل خارجی گره زده اند انتظاری نیست. آنها با صراحت اعلام کرده اند اصلی ترین مشکل دموکراسی در ایران، آن است که اینجا هنوز خدا نمرده است! و دهها نمونه دیگر از این دست که تکرار آن نیز ملال آور است.
2- توضیح این نکته نیز ضروری است که آقای مهندس موسوی را فرزند انقلاب می دانیم و حضور ایشان در جبهه اصلاحات را با توجه به هویت فاش شده این جبهه از یکسو و سوابق اسلامی و انقلابی ایشان از سوی دیگر تعجب آور تلقی می کنیم ولی متاسفانه و به هر علت که ساده اندیشی خوش بینانه ترین احتمال است- و انشاءالله که چنین است- امروز، ایشان از سوی جبهه ای به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی شده اند که اگر سوابق ایشان را - صرفنظر از برخی موارد- در نظر بگیریم، حضور وی در جبهه اصلاحات غیرقابل توجیه است و اگر به مواضع کنونی آقای موسوی نظر داشته باشیم، عبور ایشان از سوابق انقلابی پیشین تأسف آور است، هر چند که امید است، حال و هوای کنونی وی ناشی از ساده اندیشی باشد و نه - خدای نخواسته- استحاله فکری!
3- و اما، مروری گذرا به مواضع مهندس موسوی در مناظره با دکتر احمدی نژاد نشان می دهد که متأسفانه ایشان در بسیاری از موارد، به گونه ای ظاهر شدند که انگار به نمایندگی از دشمنان تابلودار نظام علیه دولت نهم و مبانی و اصول تعریف شده خط امام(ره) کیفر خواست صادر می کنند! و در مواردی نیز به اطلاعات غلط، دروغ پراکنی های ضد انقلاب، تفسیرهای دم دستی و- با عرض پوزش- عوامانه متوسل شدند، و در مقابل ایشان، استدلال محکم و مستند و اطلاعات آشکار و غیر قابل انکار احمدی نژاد، تردیدی باقی نمی گذاشت که جناب موسوی بسیار ضعیف تر از آن هستند که انتظار می رفت. شاید اگر آقای مهندس موسوی مجبور نبود در چارچوب از قبل تعیین شده مدعیان اصلاحات سخن بگوید، بسیاری از آنچه را که گفت، نمی گفت. به نمونه هایی از این موارد توجه کنید.
4- آقای مهندس موسوی اصرار داشت که سیاست خارجی دولت نهم را باعث خواری و سرافکندگی دولت و ملت ایران معرفی کند! این در حالی است که نه فقط دشمنان بیرونی با نگرانی و عصبانیت بلکه افکارعمومی جهانیان و مخصوصاً ملت های مسلمان با افتخار و مباهات بر عزت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران که حاصل شجاعت رئیس جمهور و ایستادگی او در مقابل باج خواهی قدرت های استکباری است تاکید می ورزند در این باره گفتنی است که؛
الف: مذاکره انتقادی- CRITICAL NEGOTIATION- یکی از انواع مذاکرات سیاسی است که تاکنون میان قدرت های بزرگ و کشورهای در حال توسعه رایج بوده است. در این نوع از مذاکرات همانگونه که از نامش پیداست، کشورهای قدرتمند، فهرستی از اتهامات- بخوانید باج های برزمین مانده خود از کشورهای جهان سومی - را روی میز مذاکره گذاشته و با تهدید و ارعاب خواستار رفع این به اصطلاح اتهامات می شوند! در دوران اصلاحات اکثر مذاکرات انجام گرفته با کشورهای غربی از این نوع بوده است، یعنی دولتمردان ما به عنوان متهم!! در مذاکرات حضور پیدا کرده و می کوشیدند به اتهامات واهی علیه ایران اسلامی پاسخ بدهند؛ «چرا با وجود برخورداری از منابع فسیلی، در پی انرژی اتمی هستید»؟!، « چرا فلان جاسوس را دستگیر کرده اید»؟!، «چرا از حزب الله لبنان و حماس در فلسطین حمایت می کنید»؟!، «چرا حقوق بشر- مورد نظر آنها- را نقض می کنید»؟! چرا، چرا و چرا... اما دولت نهم در تمامی این مذاکرات به عنوان طلبکار حاضر شده و قدرت های غربی را به محاکمه کشیده است؛ «چرا برخلاف NPT در فعالیت هسته ای ما اخلال می کنید»؟ «چرا با صدام در حمله به ایران شرکت کرده اید»؟ «چرا به بهانه هولوکاست فلسطین را اشغال کرده اید»؟ «چرا حقوق بشر را در گوانتانامو و ابوغریب نقض کرده اید»؟ «چرا تروریست ها را علیه مردم ما به کار گرفته اید»؟ «چرا دارایی های ایران را مسدود کرده اید»؟ «چرا در امور داخلی ما دخالت می کنید»؟ و دهها چرا، چرا و چرای دیگر. اکنون باید از آقای مهندس موسوی پرسید، کدام یک از دو حالت فوق عزت آفرین و کدام یک نادیده گرفتن عزت و اقتدار ملت ایران است؟! و آیا ادعانامه آقای موسوی علیه دولت نهم، دقیقاً و بی کم وکاست- و البته ناخواسته- همان ادعاهای بارها اعلام شده دشمن نیست؟!
ب: آقای مهندس موسوی با اشاره به پرتاب دماغ پلاستیکی دلقک ها به احمدی نژاد می فرمایند در اجلاس دوربان به ایران اهانت شده است! و قبل از ایشان نیز آقای خاتمی گفته بود در هیچ اجلاسی به بنده گوجه فرنگی پرتاب نکردند!! که در پاسخ باید گفت؛ وقتی عزت ایران اسلامی را زیر پا می گذارید نه فقط هیچکس به سوی شما آقایان گوجه فرنگی- همان دماغ پلاستیکی- پرتاب نمی کند، بلکه گل هم برایتان می فرستند.
و اما، بدون قصد مقایسه نظیر به نظیر و بلاتشبیه، یک مسئله دیگر نیز در میان است. مگر مشرکان در سفر پیامبر اکرم(ص) به طائف، با پرتاب سنگ دندان مبارک ایشان را نشکستند؟- نگویید احمدی نژاد را نستجیربالله با پیامبر(ص) مقایسه کرده اید که قیاسی مع الفارق است- آیا رسول خدا(ص) نیز از نظر جنابعالی و آقای خاتمی، عزت اسلام و مسلمین را نادیده گرفته و باعث خواری آن شده بود؟! به صحیفه حضرت امام(ره) مراجعه بفرمایید، ایشان در این موارد خطاب به انتقادکنندگان می فرمودند «ظاهرا شما به پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار هم اعتراض دارید»!!
سایر انتقادات آقای موسوی به سیاست خارجی دولت نهم نیز دقیقا از همین دست بود و باعث تاسف است که چرا شخصیتی مانند ایشان باید- البته ناخواسته- به نمایندگی از آمریکا و متحدانش در مقابل دولت احمدی نژاد ظاهر شود! کاش آقای موسوی می فرمودند که دولت نهم باید چه کسانی را راضی کند تا از نظر ایشان سیاست خارجی موفقی داشته باشد؟! آمریکا و اسرائیل را که دشمنان قسم خورده مردم ایران هستند؟ یا مردم ایران و ملت های مسلمان را؟
5- آقای موسوی درباره دولت نهم دست به یک سیاه نمایی مطلق زد. ایشان حتی یک جمله در حمایت از اقدامات مثبت و فراوان دولت نهم نگفت و از سوی دیگر حتی یک جمله علیه برخی از اقدامات غیرقابل دفاع و خسارت آفرین دولت های سازندگی و اصلاحات بر زبان نیاورد. و در همان حال اصرار داشت با نادیده گرفتن حامیان اصلی خود یعنی احزاب کارگزاران و مشارکت وابستگی خویش به آنها را نفی کند!
البته، ایشان بعد از مواجهه با استدلال ها و مستندات ارائه شده از سوی احمدی نژاد به طور محسوسی متوجه شد که اطلاعات و اخبار مورد استناد وی تا چه اندازه دروغ، مخدوش و دم دستی بوده است. از جمله ماجرای ملوانان انگلیسی که روز گذشته سند عذرخواهی رسمی دولت انگلیس در آن ماجرا منتشر شد و یا موضوع ستاره دار شدن دانشجویان که مربوط به دولت اصلاحات بود یا سفر رئیس جمهور به عربستان که بعد از دعوت چندباره پادشاه عربستان صورت گرفته بود و...
6-کاش آقای مهندس موسوی با توجه به سوابق انقلابی خویش به اصلی ترین حامیان و اطرافیان خود نیز نیم نگاهی می انداختند. کسانی که خط امام را در موزه تاریخ می پسندیدند، کسانی که برای مردم ایران نسخه ذلت می پیچیدند. آنها که مقاومت در برابر زورگویی و باج خواهی آمریکا و متحدانش را عقب افتادگی سیاسی معرفی می کردند.
راستی، آیا حمایت برخی از مفسدان نشان دار اقتصادی، دزدان بیت المال، جریاناتی که وابستگی آنها به سرویس های اطلاعاتی دشمن برملا شده است، دشمنان تابلودار امام(ره)، رانت خواران و...از نامزدی آقای موسوی برای ایشان سوال برانگیز نیست؟!
کسانی که صدها میلیارد تومان از اموال ملت مظلوم و محروم را به جیب زده و از بازپرداخت آن سر باز می زنند و اکنون در صف حامیان آقای موسوی ایستاده اند، قابل ملامت هستند یا دولت نهم که در پاکدستی آن کمترین تردیدی نیست و به خاطر مقابله با همین رانت خواران و دزدان بیت المال مورد اعتراض آنها قرار گرفته است؟ آیا فلان مفسد اقتصادی که 400 میلیارد تومان از فلان و فلان بانک وام گرفته و در دوبی سرمایه گذاری کرده و هم اکنون حامی جناب آقای موسوی است باید مورد اعتراض ایشان قرار گیرد و در همان حال پرداخت سهام عدالت به مردم محروم و مستضعف گداپروری تلقی شود؟!
7- و بالاخره، نزدیک به چهارسال است که از طریق روزنامه های در اختیار خود، رادیوهای بیگانه، تلویزیون های ماهواره ای، محافل سیاسی غرب، افراد و جریانات وابسته به سرویس های اطلاعاتی دشمن و... بدترین و زشت ترین اهانت ها، ناسزاها و دروغ پراکنی ها را علیه دولت نهم و شخص رئیس جمهور روا داشته اید- که فقط تیتر آنها بالغ بر 320هزار مورد است- بنابراین انتظار نداشته باشید که احمدی نژاد در دفاع از حق مسلم خود و مردم، مهر سکوت بر لب بزند و در میان آن همه استدلال های محکم و اسناد غیرقابل انکار، سخنی قابل تأمل نیز بر زبان نیاورد.
آفتاب یزد: پیامدهای یک مناظره
«پیامدهای یک مناظره؛ قومی که گشت فاقد اخلاق مُردنی است»عنوان سرمقالهی روزنامهی آفتاب یزد است که در آن میخوانید:
بدون تردید مناظره چهارشنبه شب مـیـرحـسـیـن مـوسـوی و مـحمود احـمـدینـژاد را مـیتـوان یکی از پربیننده ترین برنامههای تلویزیونی در سالهای اخیر دانست. نگاه صرفاً سیاسی به این برنامه تلویزیونی نشان میدهد که هر دو طرف مناظره، ضعیف ظاهر شدند. احمدی نژاد مـیتـوانست دستاوردهای ملموس و محسوس چهار سال فعالیت خود را عرضه کند و از طریق بـشـارت بـه تـداوم بـرنـامـههـای خود، مردم را به حضور گسترده در پای صندوقهای رای تشویق نماید. اما به جای این کار، او تلاش کرد همه کـاسـتیهای دوران سی ساله پس از انقلاب را به گردن مـوسـوی و حامیانش بیندازد. در حالی که اگـر احـمـدینـژاد نـسـبـت بـه ادعاهای خود و همکارانش ایمان داشت میتوانست گوشهای از مدیریت بی نظیر چهارساله خود را برای مردم تبیین کند و به ملت هشدار دهد که اغیار آمدهاند تا کشور را از ا ین مدیریت بی نظیر محروم کنند.
واکنش موسوی هم در برخی جوابگوییهای سـیـاسـی، ضعیف بود. مشاوران این کاندیدای ریاست جمهوری میبایست قبل از انجام مناظره، سناریوهای مختلف - که براساس روحیه احمدی نژاد، قابل پیش بینی بود - با میرحسین در میان میگذاشتند تا او با آمادگی بیشتر بـه برخی فرافکنیها یا ادعاها پاسخ دهد. البته پاسخگویی به بسیاری از ادعاهای احمدینژاد، وظیفه موسوی نبود. اما در میان سخنان او، نکاتی وجود داشت که پاسخگویی به آنها بسیار ساده بود. مثلاً موسوی که میخواست موضوع ملوانان متجاوز انگلیسی را مطرح کند بایستی پاسخگوییهای همیشگی سران دولت نهم را نیز پیش بینی میکرد و بر همین اساس خود را برای اثبات مدعای خویش آماده میساخت. در موضوع ملوانها، احمدی نژاد ادعـا کـرد: نخست وزیر انگلیس، کتباً از ایران عذرخواهی کرده است. موسوی اگر آمادگی کامل ذهنی داشت میتوانست بلافاصله این پاسخ را ارائه کند که حتی اگر واقعاً سند عذرخواهی نخست وزیر انگلیس موجود باشد، هیچکس در ایران آن را ندیده است تا به خود ببالد. اما بسیاری از مردم از تهدید بلر آگاه شده اند که کمتر از 24 ساعت قبل از آزادی ملـوانـان بـیـان شـد و همزمان با فرمان پر سر و صدای احمدی نژاد برای رها کردن متجاوزان، در روزنامه کیهان - اصلی ترین روزنامه حامی رئیس دولت نهم-به چاپ رسید.
در مورد روزنامهای که احمدی نژاد تلاش می کرد برخورد با آن را نشانه کم تحملی موسوی نشان دهد میرحسین می توانست واقعیت مکتوم مانده تاریخی را با مردم در میان بگذارد که امام دستور دادند آن روزنامه در مناطق جنگی توزیع نشود زیرا می تواند بر روحیه رزمندگان اثر منفی بگذارد و ... البته بعضی نزدیکان موسوی اعلام کردند میرحسین در پاسخ به انتقادات مشابه، با عصبانیت اعلام کرده است مگر قرار است من برای رئیس جمهور شدن، از امام هزینه کنم؟
اما این مناظره از چند منظر دیـگـر، بـرنـدهای داشـت کـه بـر خلاف تصور احمدی نژاد نبود.
در روزهای اخیر، کمتر کسی را دیده ام که از نظر اخلاقی، نمره مناسبی به فرد حمله کننده در مناظره بدهد و بسیاری از افراد، موسوی را برنده اخلاقی مناظره دانستند. همچنین منتقدان از ادبیات احمدی نژاد در این مناظره طیف گسترده ای را شامل میشود به طوری که می توان به خاطر تعداد رای منفی به رئیس دولت نهم، رقیب انتخاباتی او - میرحسین- را برنده مناظره دانست.
همچنین می توان بخشی از رفتار موسوی را نشانه اعتماد او به پایان دوره مسئولیت احمدی نژاد و آغاز دوره حاکمیت مجدد اصلاح طلبان تلقی کرد. اگر از این زاویه به مناظره چهارشنبه شب نگریسته شود، باید احمدی نژاد را بازنده دانست. زیرا سخنان او در قالب اظهار نظر کسی نبود که بخواهد چهارسال دیگر هم در چارچوب نظام فعلی به ادامه فعالیت بپردازد. بعضی سخنان احمدی نژاد به این معنا بود که عالی ترین مقامات نظام و وابستگان آنها، ارتباطات مشکوک خارجی و داخلی دارند و رئیس جمهور هم برای قطع این وابستگیها در چهار سال گذشته هیچ توفیقی نداشته است. نتیجه مستقیم این سخن آن است که تداوم ریاست جمهوری احمدی نژاد، محقق کننده ایدههای او نخواهـد بـود. امـا مـوسوی که ظاهرا ً بازگشت اصلاح طلبان را قطعی میداند ضمن اشاره به کاستیها و برخی کج رویها ،در عین حال به گونهای سخن نگفت که مردم، خود را در جهنمی از اقسام زشتیها، مفاسد و سوء استفادههای مقامات عالیرتبه ببینند. او تنها به خوبی این موضوع را ثابت کرد که خود و هستهاصلی همکارانش، نقطه ضعفی نداشتهاند که احمدی نژاد بتواند برآنها دست بگذارد ولذا اسامی افراد دیگری را به میان کشیده است.
از این منظر، اصلاح طلبان برنده برنامه چهارشنبه شب بودند و مناظره شنبه شب احمدی نژاد با کروبی، تکلیف بسیاری از اصلاح طلبان را مشخص خواهد کرد که از میان دوکاندیدای این جناح، کدام یک توان بیشتری برای مقابله با کارشکنیهای احتمالی جناح مقابل - پس از پیروزی اصلاح طلبان- خواهد داشت؟
مناظره چهارشنبه شب از جهت توسعه دموکراسی و شکست خطوط قرمز مصنوعی نیز دستاورد بزرگی برای کشور و مردم داشت. تا چند سال قبل، رسم کاریکاتوری غیر شفاف که عدهای آن را مرتبط با یکی از روحانیون - از حامیان فعلی احمدی نژاد - میدانستند ، چند روز کشور را در التهاب فرو میبرد. اما سخنان چهارشنبه شب احمدی نژاد، نشان داد کشور ایران مستحکم تر از آن است که حتی طرح ادعای اثبات نشده- و شاید دروغ- علیه عالیترین مقامهای کشوری نیز خدشهای بر آن وارد کند. اگر احمدی نژاد در دو ماه آینده از دوره مسئولیت خود، در کسوت ریاست جمهوری، از حاکمیت این فضا دفاع کند و پس از آن هم به عنوان یک مدرس دانشگاه و فعال سیاسی از تداوم آن حمایت نماید قطعا دستاورد همین آزادی، در خدمت سالم سازی فضای کشور خواهد بود. آنگاه احمدی نژاد می تواند به خاطر تحقق یکی از ادعاهای خویش- ناامن کردن فضا برای کسانی که از اموال عمومی سوء استفاده می نمایند- احساس رضایتمندی کند. البته احمدینژاد پس از فروکش کردن دلخوریهای انتخاباتی، بایستی به دنبال شناسایی راههای منطقی برای پیگیری این هدف - یا ادعای خود - باشد تا اتهام افکنی علیه رقبای بیگناه، زمینه را برای افزایش سوءاستفاده دوستان گناهکار آماده نسازد!
این سکه، روی دیگری هم دارد که مرتبط با حق دفاع غایبان جلسه در برابر اتهام افکنیهای احمدینژاد، میباشد. بدون تردید اگر فرصت پاسخگویی عادلانه برای رقبای انتخاباتی احمدینژاد فراهم نگردد مناظره چهارشنبه شب میتواند نگرانی را تا عمق خانههای ایرانیان ببرد. احمدی نژاد بدون ارائه مدرک، برخی مدیران رده چندم و تعدادی از عالیترین سطوح تصمیمگیری کشور را دارای انحرافات سیاسی و مالی معرفی کرد. این در حالی است که برای هیچ یک از این افراد، پروندهای درست نشده و مردم خبری از اثبات فساد آنها نشنیدهاند. در مقابل، خبرهایی از هزینههای فاقد سند در شهرداری یا برخی ابهامات نسبت به تعدادی از مدیران فعلی در محافل سیاسی و مردمی نقل می گردد که تریبون های عمومی، علاقهای به طرح آنها ندارند. در چنین شرایطی، قاعدتاً چشمها به طرف عالی ترین نهاد حکومتی می رود و سالم سازی فضا توسط آن نهاد را به انتظار مینشیند. این نهاد در کشور ما، نهاد رهبری است که ریاست بازرسی آن را علی اکبر ناطق نوری به عهده دارد. ناطق کسی است که حتی رقبای او، از فتوت و جوانمردیاش سخن میگویند و اعتماد رهبری نظام به او نیز در تمامی سالهای گذشته، آشکار بوده است.
تشکیک احمدی نژاد در نحوه تامین زندگی روزمره شخص ناطق نوری و طرح ادعاهایی در خصوص فرزندان او، برای سه گروه از مردم نگران کننده خواهد بود. کسانی که احمدینژاد را به خاطر خودش باور دارند- که تعداد آنها نسبت به مجموع حامیان او، قابل توجه نیست- از این جهت به شدت آشفته خواهند شد که عالیترین سطوح کشور نیز در برابر رئیس جمهوری که ادعای او فساد ستیزی است ایستادهاند. دسته دوم، احمدی نژاد را از آن جهت قبول دارند که در سال های اخیر توسط برخی شخصیتها شناخته شده و بانفوذ، مورد حمایت قرار گرفته است. رفتار و گفتار چهارشنبه شب احمدینژاد، این عده از حامیان او را با یک پارادوکس آزار دهنده مواجه خواهد کرد. دسته سوم، از نخستین سالهای ریاست جمهوری احمدی نژاد، دلایل مخالفت خود با روشهای او را بیان کردهاند اما تا امروز هیچ گاه نتوانستهاند با برخورداری از عدالت رسانهای، ادعاهای خود را در تریبونها و رسانههای عمومی که به صورت انحصاری در اختیار احمدینژاد است مطرح کنند. این گروه اکنون به شدت نگران هستند که احتمالاً هر که زورش بیش، صدایش بلندتر. نگرانی از نهادینه شدن سنت اتهام افکنی همراه با بهرهبرداری ناعادلانه از رسانهها، آنقدر بزرگ است که شاید بسیاری از فعالان سیاسی، اقتصادی و مدیریتی را از خیرادامه فعالیت منصرف کند مبادا شر تسویه حسابهای ناعادلانه سیاسی و شخصی دامان آنها را بگیرد.
بهتر است جمعبندی از دستاوردها و پیامدهای مناظره چهارشنبه شب، به عهده کسانی قرار گیرد که آن را دیدهاند و این تحلیل را نیز میخوانند. اما هر چه باشد با جست و جویی در کوچه و خیابان، میتوان به این نتیجه مشترک رسید که کمتر کسی از تاثیر اخلاقی مناظره، احساس رضایت دارد و این، در جامعهای که زنده بودن - نه نفس کشیدن و زبان چرخاندن - انسانها در آن، به رعایت اخلاق وابسته است« خوشحال کننده نیست زیرا قومی که گشت فاقد اخلاق، مُردنی است.
اعتماد ملی:رقابت درون جناحی را وانهیم
«رقابت درون جناحی را وانهیم»عنوان سرمقالهی روزنامهی اعتماد ملی به قلم فاطمه حقیقتجو است که در آن میخوانید؛انتخابات ریاست جمهوری ایران هفته دیگر برگزار میشود و مردم میروند تا رئیسجمهور چهار سال آینده کشور را انتخاب کنند. اولویتها چیست و رویکردمان چه میتواند باشد؟
1- سرمایههای انسانی موتور محرکه جنبشهای اجتماعیاند که با پاسداشت و با بهکارگیری به موقع ظرفیتهای آنان، میتوان اهداف جنبش را به پیش برد. جنبش اصلاحات نیز از این اصل مستثنی نیست. بهزعم نگارنده، آقایان موسوی و کروبی دو سرمایه ارزشمند با ظرفیتی قابل توجه برای پیشبرد اهداف و برنامههای جنبش اصلاحاتاند که باید مورد حمایت و پشتیبانی نیروهای اصلاحطلب و تحولخواه قرار بگیرند. آنها به دلیل احساس خطری که برای کشور میکنند خود را در معرض انتخاب و آزمون عمومی قرار دادهاند. بنابراین اولویت اول در شرایط موجود، پرهیز از فرصتسوزی برای برکناری احمدینژاد از مقام ریاست جمهوری با رای به یکی از دو سرمایه ارزشمند جنبش اصلاحات است.
گرچه این حق انتخابکنندگان است که با توجه به نیازها، علایق و شناخت خود آینده سیاسی کشور را رقم بزنند اما نباید از نظر دور داشت که نجات کشور از یک ویرانی عظیم، اولویتی مضاعف بر خواستها و مطالبات شخصی، گروهی، قومی و حزبی است. نگاهی به مختصات دولت احمدینژاد و درک پیامدهای ابقای وی در مقام ریاستجمهوری، میتواند به تردیدها برای شرکت در انتخابات پایان دهد.
اقتصاد ضعیف، بیمار و صدقهای؛ تورم توام با رکود اقتصادی، تشدید بیکاری و عدم توفیق در ایجاد فرصتهای شغلی بهویژه برای نسل جوان؛ سیاستهای فرهنگی غلط وتوام با ترویج خرافهگری؛ عدم آزادی فکر و اندیشه؛ توسعه نگاه امنیتی به تمامیسیطره فرهنگ و سیاست کشور؛ تحدید و تهدید فعالان جامعه مدنی؛ افزایش تعداد زندانیان سیاسی و نقض گسترده و سازمان یافته حقوق بشر؛ افزایش آسیبها و نابهنجاریهای اجتماعی از جمله بالا رفتن نرخ زندانیان؛ انحلال دستگاههای برنامهریز و سیاستگذار؛ سیاست خارجی پرخاشگر و تنشزا، تصویب 3 قطعنامه در تحریم اقتصادی ایران توسط شورای امنیت سازمان ملل، مهمترین مختصات و دستاوردهای دولت نظامیاحمدینژاد و حامیان اوست.
2- بر این باورم که تحریم انتخابات به سود احمدینژاد و حامیان اقتدارگرای اوست. در این برهه راهی پیش رو نداریم جز آنکه همه در حمایت از یکی از دو نامزد جبهه اصلاحات به پا خیزیم. دغدغه دخالت در نتایج آرا و شمارش آرا به نفع نامزد اقتدارگرایان، دغدغهای جدی و قابل اعتناست. مشارکت حداکثری تنها راهی است که میتواند مانع از دخالت مجریان و ناظران در انتخابات شود. بنابراین با شرکت در انتخابات و رای به یکی از کاندیداهای اصلاحطلب زمینه تغییر وضع موجود را فراهم خواهیم ساخت. امروز همه ما ایرانیان میتوانیم نقش موثری در اصلاح روند موجود ایفا نماییم و این وظیفهای است که بدوش ماست و در مقابل آیندگان باید پاسخگو باشیم.
انتخابات آزاد و سالم نیست، بنابراین نماینده تمام دیدگاههای فکری در این انتخابات حضور ندارند. اما برای مهیا کردن زمینه برگزاری انتخابات آزاد و سالم باید حضوری پررنگ تر و موثرتر در عرصه سیاسی داشته باشیم. اتخاذ سیاستهای انفعالی همچون تحریم انتخابات، واگذارکردن میدان رقابت به جریانی است که هیچ اعتقادی به رای و مشارکت سیاسی مردم ندارد و میکوشد با توسل به شیوههای آمرانه و سرکوبگرانه، سیاستهای خود را بر جامعه مسلط کند. مشارکت گسترده و به قدرت رساندن نامزدان جنبش اصلاحات و پرسشگری مداوم از آنها میتواند زمینه تغییر و تحول را فراهم کند.
3- اختیارات ریاستجمهوری در ساختار حقوقی موجود کشور بسیار محدود است اما رئیسجمهور میتواند با بنیان داناییمحور و کار جمعی از طریق احیای نهاد تصمیمگیری و سیاستگذاری، بسیاری از تهدیدهای موجود را تبدیل به فرصت برای رشد و سازندگی ایران عزیز نماید. کافی نبودن اختیارات ریاست جمهوری توجیه خوبی برای برخورد انفعالی با انتخابات نیست. مقایسه عملکرد دولت اصلاحات با دولت اقتدارگرایان نشان میدهد که خصوصیات اخلاقی و سیاسی رئیسجمهور و هیات دولت چقدر بر اداره کشور و زندگی شهروندان تاثیر میگذارد. بنابراین با شرکت در انتخابات باید سرنوشت سیاسی کشور را خودمان رقم بزنیم.
4- تغییر در راه است اگر انتخابکنندگان خواهان تغییر باشند. بسیاری با یک قماش خواندن تمام نامزدان میکوشند از زیر بار مسوولیتی که برعهده دارند شانه خالی کنند، حال آنکه واقعیت از تفاوتهای ماهوی میان نامزدان اصلاحطلب و اقتدارگرا حکایت دارد. برنامههایی که دو کاندیدای اصلاحطلب ریاست جمهوری اعلام نمودهاند، میتواند زمینه تغییرات قابل توجهی در سطوح داخلی و خارجی را فراهم نماید. سیاستهای تنش زدا، همکاریهای بینالمللی و حل معقول و منطقی بحران هستهای با حفظ منافع ملی میتواند زمینهساز توقف تحریمهای اقتصادی علیه کشور و بهویژه تحریمهای حوزه انرژی را فراهم سازد و با رفع تحریمهای حوزه انرژی، فرصتهای ایجاد اشتغال و توسعه صنعت نفت، گاز و پتروشیمی را فراهم نماید. بالا بردن نرخ اشتغالزایی نیازمند تغییرات بنیادی در سیاستهای داخلی و بینالمللی است و این مهم بهوضوح در برنامههای نامزدان اصلاحطلب دیده میشود.
به طور قطع در نتیجه اتخاذ سیاست تنشزدایی و جذب سرمایهگذاری خارجی، نرخ اشتغال زایی شتاب چشمگیری خواهد یافت. در حوزه داخلی، هر دو کاندیدا تاکیدی جدی بر دفاع از حقوق بشر و اجرای فصل سوم قانون اساسی کشور و حقوق شهروندی دارند که به این ترتیب امکان رونق فعالیتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی را فراهم خواهند کرد. یکی دیگر از نتایج مهم تغییر دولت، حذف نگاه امنیتی بر حوزه فرهنگ و سیاست کشور است. متاسفانه نگاه امنیتی دولت اقتدارگرای احمدینژاد، نه تنها موجب افزایش ضریب امنیت ملی نشده است بلکه کشور را با خطری جدی روبهرو کرده است. حذف این نگاه و انتخاب نیروهای شایسته، تحصیلکرده و آگاه به مسائل امنیتی، زمینه مشارکت سیاسی- اجتماعی مردم از هر نژاد، مذهب و قوم را افزایش و امنیت ملی را تامین خواهد کرد.
5- ضرورت حضور جدی در انتخابات برای برکنار کردن دولت فعلی، به هیچ عنوان نامزدان اصلاحطلب را از پاسخگویی معاف نخواهد کرد. آقایان موسوی و کروبی بهعلت سابقه حضور 30 ساله در طبقه تصمیمگیران جمهوری اسلامیباید پاسخگویی عملکرد خود، مدیریت خود، نیروهای خود و ارتباط خود با نهادهای دیگر حاکمیت باشند. امروز روز پاسخگویی آنان و روز پرسشگری ماست. به صرف اینکه قوای کشور مستقل از یکدیگر هستند و آنها رئیس یک قوه نظام یا مدیر عالی یک قوه نظام بودهاند نمیتوانند از پاسخگویی شانه خالی کنند. چرا که حداقل پاسخ این است که بگویند چگونه موافقت یا مخالفت خود را با یک مساله سیاسی یا بحران اجتماعی ابراز کردهاند. طبیعی است که رایدهندگان بر مبنای ارزیابیای که از گذشته یک کاندیدا و برنامه آینده او دارند، دست به یک انتخاب خواهند زد. بنابراین نهادهای مدنی و روزنامه نگاران و فعالان کنجکاو نسل جوان هر چه در گذشته، حال و آینده موشکافی کنند و سوالات مهمی را مطرح کنند امکان انتخاب مناسبتر را برای مردم فراهم خواهند کرد. اما نکته مهم این است که طرح این سوالات و رغبت به یکی از دو کاندیدا نسبت به کاندیدای دیگر نباید زمینه بیحرمتی به کاندیدای دیگر را فراهم سازد.
موسم انتخابات بهزودی بر سر خواهد آمد، یا در دور اول 22 خرداد، یا در دور دوم و نهایتا تا میانه تیرماه این داستان بسیار پرهیجان به پایان خواهد رسید. اما نکتهای که میماند این است که چگونه به حفظ سرمایه اجتماعی خود پرداختهایم. شرایط کشور آنقدر خطرناک است که ما به سرمایه همه نیروهای اجتماعی اعم از پیشرو و میانهرو نیاز داریم حال چگونه برای افزایش چند صدی رای یک کاندیدا به خود اجازه میدهیم که مرزهای این رقابت را آلوده به مسائل غیر اخلاقی کنیم. روزی در دانشگاه خواجه نصیر به دفاع از آقای مهدی کروبی و اهمیت نقش ایشان در مجلس در دفاع از حقوق بشر پرداختم و مورد لطف تعدادی از دانشجویان قرار گرفته و هو شدم. آن روز میدانستم که هو کردن دانشجویان نشانه فاصله عمیق میان مطالبات و انتظارات آنان با عملکرد مجلس و ظرفیت نظام است ولی نمیتوانستم برای آنها توضیح دهم که ما برای استقرار حقوق بشر و نهادینه کردن دموکراسی در اول راهیم و مشقتهای بسیاری باید تحمل کنیم و در این راه نیازمند پاسداری از سرمایههایمان هستیم. بدون شک برخی از دانشجویان دیروز که مرا به خاطر پاسداشت مهدی کروبی هو کردند امروز در ستاد او به فعالیت مشغولاند. این جبر زمانه است که ما را به تجربه اندوزی و بردباری وا میدارد.
امروز هر نقشی در انتخابات داشته باشیم نباید فراموش کنیم که آرمان مشترک ما دموکراسی و حقوق بشر است و برای تحقق این مهم نیازمند بهکارگیری تمام توان، ظرفیت و استعدادهایمان هستیم و این توان و ظرفیت، مازاد بر نیازمان نیست که بتوانیم هر از گاهی بخشی از آن را زایل کنیم. ما در تقابل با جریانی هستیم که قدرت را بیکموکاست از آن خود میداند و از بهکارگیری آن علیه نیروهای اجتماعی، فاشیسم وار ذرهای دریغ نمیورزد، بنابراین اتحاد تنها ابزار ما برای توانمندسازی نیروهایمان در این ستیز نابرابر است. اکنون وقت رقابت داخلی و درون جناحی نیست امروز باید بکوشیم دولت واپسگرا و مخالف آزادی را کنار بزنیم.
7- تا کنون ستادهای هر دو کاندیدای اصلاحطلب و بسیاری از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی مستقل، نسبت به امکان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری هشدارهای لازم را دادهاند و کمیتهای نیز برای صیانت از آرا راهاندازی نموده و آنها نیز به موقع نامهنگاریهایی با مجریان و ناظران انتخابات داشتهاند. حال باید از دو داوطلب ریاست جمهوری پرسید که اگر بهرغم این هشدارها و تمهیدات، آرای مردم نادیده گرفته شد و صندوقهای رای به نفع رئیسجمهور فعلی خوانده یا ابطال شد، چه تمهیداتی اندیشیدهاند. بیتردید آن روز، روز تصمیمگیری و مصلحتسنجی نیست. نامزدان اصلاحطلب امروز باید پیشبینی هر اتفاقی را بکنند و خود را برای چنین روزی آماده کنند. در آن روزکاندیداها امکان پاسداری از رای مردم را ندارند، بنابراین مردم خود باید از رایشان حفاظت کنند و البته کاندیداها باید مردم را به میدان فرا خوانند. امید آن است تا مردم با مشارکت حداکثری راه را بر هرگونه دست کاری در صندوقهای آرا ببندند اما کاندیداها نیز باید متوجه مسوولیت خود باشند تا در صورت لزوم با یاری مردم رئیسجمهور واقعی را روانه کاخ ریاست جمهوری کنند.
جمهوری اسلامی:نظام مظلوم
«نظام مظلوم»عنوان سرمقالهی روزنامهی جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛مناظره تلویزیونی آقایان میرحسین موسوی و محمود احمدی نژاد دو نامزد ریاست جمهوری که در شب رحلت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه انجام شد به جای آنکه مناظره باشد تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و ارکان آن بود. هرچند عده ای با برنامه از قبل تنظیم شده در تهران و بعضی شهرها تلاش کردند بلافاصله بعد از پایان مناظره با تجمعات و سردادن شعارهائی به نفع آقای احمدی نژاد وی را برنده این مناظره اعلام کنند ولی واقعیت اینست که این مناظره هیچ برنده ای نداشت و در عین حال آن شب وفاداران به نظام جمهوری اسلامی با قلب هائی مالامال از خون تا صبح به خاطر غربت این نظام مظلوم آرام و قرار نداشتند.
توجه به اجمالی از کالبد شکافی این مناظره می تواند دلایل مظلومیت نظام جمهوری اسلامی را بنمایاند.
1 ـ مناظره چارچوب هائی دارد که مهمترین آن ها بیان نقطه نظرات و برنامه های طرفین مناظره است . در این برنامه تلویزیونی هیچ خبری از برنامه ها و نقطه نظرها نبود و جای آن را بدگوئی گرفته بود.
2 ـ شروع مناظره با تهاجم و تهمت از طرف آقای احمدی نژاد بود و این روند تا پایان ادامه یافت درحالی که طبق مقررات اعلام شده توسط تلویزیون این اقدام خلاف اصول مورد نظر بود و متاسفانه مجری تلویزیون فقط تماشاچی بود و هیچ اقدامی برای متوقف ساختن این روند خلاف بعمل نیاورد. ملاحظه این وضعیت سئوال برانگیز می تواند افکار عمومی را در برابر این سئوال قرار دهد که آیا در این زمینه یک هماهنگی میان تلویزیون و آقای احمدی نژاد وجود نداشت.
3 ـ آقای احمدی نژاد به جای آنکه خود آقای موسوی را نقد کند به سراغ دو رئیس جمهور قبل از خود رفت و سه دولت گذشته (دولت های آقایان موسوی هاشمی رفسنجانی و خاتمی ) را متهم به فاصله گرفتن از اصول و آرمان های انقلاب کرد. وی آقای موسوی را بازخواست کرد که چرا به فکر رقابت با کسی افتاده است که دولت او تلاش می کند این فاصله را از بین ببرد و انقلاب و نظام را به مسیر اصلی برگرداند!
با قطع نظر از صحت و سقم این ادعا اصولا چنین اعتراضی فی نفسه به معنای اینست که هیچکس حق ندارد در برابر آقای احمدی نژاد به صحنه بیاید و همه باید تماشاچی باشند تا وی بار دیگر رئیس جمهور شود. این یعنی نفی انتخابات و نفی حضور مردم در صحنه هائی که طبق قانون اساسی حضور در آن صحنه ها حق آنهاست.
4 ـ همین اعتراض را آقای احمدی نژاد به دو نامزد دیگر ریاست جمهوری یعنی آقایان کروبی و رضائی نیز داشت و این دو را به اضافه آقای موسوی متهم کرد که شما سه نفر علیه من متحد شده اید. این نیز به معنای نفی فلسفه انتخابات است و این نکته را القا می کند که هیچکس حق ندارد وارد صحنه رقابت با آقای احمدی نژاد شود!
5 ـ آقای موسوی در برابر این تهاجمات و اتهامات متحد شده بود که به کدام یک از آنها پاسخ بدهد و چون انسان محجوب و محترمی است اصولا از مناظره چنین تصویری در ذهن نداشت . به همین دلیل او نه توانست برنامه های خود را تشریح کند و نه توانست به اتهامات پاسخ بدهد.
6 ـ از کسی که بر مسند ریاست جمهوری کشور تکیه زده انتظار این نیست که همه دستاوردهای دولت های گذشته که غیر از 4 سال دولت وی تقریبا شامل همه عمر نظام جمهوری اسلامی میشود را منفی جلوه دهد. این کاری است که رادیوهای خارجی و گروهک های ضد انقلاب و منافقین انجام می دهند کما اینکه بعد از این مناظره همین رادیوهاو گروهک ها به این اظهارات استشهاد نموده و از اینکه ادعاهای آنها توسط بالاترین مقام اجرائی کشور مورد تایید قرار گرفته ابراز خرسندی کرده اند.
7 ـ زشت تر اینکه نفی دستاوردهای جمهوری اسلامی در دو دهه و نیم قبل از این دولت به معنای نفی تلاش ها و زحمات همه مسئولان این نظام و دولت ها غیر از بنی صدر است . آنهمه زحمت و فداکاری مدیران در دوران دفاع مقدس آنهمه تلاش و خدمت برای تامین زیرساخت های کشور و آن همه مقاومت در برابر تحریم های سیاسی و اقتصادی را نادیده گرفتن و همه را به انحراف از اصول و آرمان ها متهم کردن علاوه بر اینکه خلاف واقع است تایید دشمنان قسم خورده این نظام و مایوس کردن ملت نیز هست.
8 ـ از این زشت تر سواستفاده از تلویزیون برای متهم ساختن افرادی که حضور ندارند به غارت بیت المال و سایر اموری است که واقعیت ندارد. این اتهامات درصورتی که در دادگاه صالحه اثبات شده باشند دستگاه قضائی صلاحیت اعلام آنها را دارد و اگر اثبات نشده باشند کسی که در منظر عام آنهم از طریق تلویزیون و در مناظره ای که ده ها میلیون بیننده دارد اقدام به اعلام آن می نماید باید تحت تعقیب قضائی قرار گیرد. کما اینکه مسئولان تلویزیون نیز در این زمینه مسئولیت دارند و حق ندارند اجازه بدهند کسی در هر مقام که باشد با سواستفاده از این امکان عمومی به افراد تهمت وارد کند.
9 ـ آنچه آقای احمدی نژاد در این به اصطلاح مناظره گفت عوارض خطرناک تری دارد که از اتهام وارد کردن به افراد فراتر می رود و دامن گیر بزرگان می شود. آقای هاشمی رفسنجانی علاوه بر اینکه از استوانه های نظام جمهوری اسلامی و رئیس مجلس خبرگان است با حکم رهبر معظم انقلاب ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را نیز برعهده دارد. مفهوم اتهامات آقای احمدی نژاد به آقای هاشمی رفسنجانی اینست که رهبری شخصی را با این ویژگی های منفی به ریاست مجمعی منصوب کرده اند که بالاترین نهاد در نظام قانون گذاری کشور و بازوی مشورتی رهبری است . اتهام به آقای ناطق نوری که رئیس بازرسی دفتر رهبری است نیز این سئوال را به اذهان می آورد که فردی با این ویژگی های منفی چگونه می تواند مورد اعتماد رهبری باشد اتهام به فرزندان این بزرگان نیز علاوه بر آنکه بدون سند و برخلاف قانون و اخلاق است خلاف واقع نیز هست و همین عوارض را نیز دارد. اینها همان مطالبی است که پالیزدار گفته و حالا منبع آن مشخص شده است .
10 ـ این اتهام که آقای هاشمی رفسنجانی به رئیس یکی از کشورهای خلیج فارس گفته است تا 6 ماه دیگر این دولت ساقط می شود یک دروغ است . دلسوزتر از آقای هاشمی رفسنجانی برای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی چه کسی است کسی که به امام پیشنهاد می کند مرا قربانی جنگ کنید تا خود شما به خاطر پذیرفتن قطعنامه مصون بمانید چگونه می تواند علیه کشور خود با بیگانگان اینگونه سخن بگوید محور بودن آقای هاشمی رفسنجانی در نامزدی آقای میرحسین موسوی نیز یک دروغ آشکار است . اینکه ایشان از یک نامزد حمایت کند طبق قانون مجاز است ولی اگر چنین حمایتی وجود داشته باشد به معنای محور بودن نیست . اینکه رئیس جمهور چنین نسبت های دروغی به انسان های بزرگ و خدمتگزاری می دهد برخلاف سوگندی است که برای حفظ حرمت مردم کشور در منصب ریاست جمهوری یاد کرده است . تکلیف مردم شورای نگهبان و دستگاه قضائی با چنین فردی چیست این نکته نیز کاملا روشن است که هیچکس نمی تواند با جسارت به بزرگان خود را بزرگ جلوه دهد. قضاوت مردم عکس این است .
11 ـ شرم آورترین بخش به اصطلاح مناظره نشان دادن برگه ای باعکس همسر آقای موسوی و توسل به فضاسازی های تبلیغاتی توسط آقای احمدی نژاد بود . این یک روش کاملا ضداخلاقی است که افرادی که قصد دارند بالاترین مسئولیت اجرائی یک کشور 70 میلیونی را به عهده بگیرند برای جلب آرا مردم به مسائل خانوادگی همدیگر متوسل شوند. جای تاسف شدید است که ما این همه دچار سقوط اخلاقی آن هم در بالاترین سطح مسئولیتی کشور شده ایم .
12 ـ سواستفاده تبلیغاتی حتی به مراسم سالگرد ارتحال امام هم کشیده شد و روز 14 خرداد صحنه حضور مردمی که برای ادای احترام به امام خمینی به حرم مطهر آمده بودند به ستاد تبلیغات آقای احمدی نژاد تبدیل شد! این نشانه ضعف مدیریت حرم است که نشان داد نمی تواند حتی یک مراسم را که فقط یک روز در سال برگزار می شود بگونه ای اداره کند که مورد سواستفاده این و آن قرار نگیرد.
13 ـ حضرات علما و مراجع باید به این سئوال پاسخ بدهند که حکم شرعی آنچه در باصطلاح مناظره شب 14 خرداد از تلویزیون پخش شد چیست آیا هر کس مجاز است در برابر ده ها میلیون مردم به دروغ و تهمت و افترا متوسل شود آیا سکوت در برابر این اظهارات جایز است آیا در آینده بزرگان دیگر از این قبیل تعرضات مصون خواهند بود !
14 ـ دستگاه قضائی در برابر این تخلفات آیا احساس وظیفه قانونی نمی کند آنچه در این باصطلاح مناظره گفته شد اگر درست باشد تحت عنوان اشاعه فحشا و اگر درست نباشد تحت عناوینی از قبیل دروغ و تهمت و افترا قابل تعقیب قانونی است . آیا مسئولان قضائی ما شجاعت انجام وظیفه را دارند.
15 ـ اگر برای به اصطلاح مناظره شب رحلت امام خمینی رضوان الله تعالی علیه 40 میلیون بیننده در نظر بگیریم با توجه به زمان یکساعت و نیمه این برنامه باید بپذیریم که متاسفانه 60 میلیون ساعت وقت مردم ایران با دیدن و شنیدن بداخلاقی و بدآموزی تلف شد. شب رحلت بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی آیا شب اتلاف وقت مردم با نفی دستاوردهای این نظام پرافتخار بود !
16 ـ این ادعای آقای احمدی نژاد که تخریب ها از استقرار این دولت شروع شده کاملا بی پایه است . آغازگر تخریب علیه دولت های گذشته خود آقای احمدی نژاد بود که در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 همه دستاوردهای 16 سال قبل از آن را نفی کرد و در طول 4 سال گذشته نیز با استفاده از همه امکانات دولتی هر کس را که کوچکترین انتقاد و ایرادی داشت تخریب کرد . اکنون نیز روشی در پیش گرفته است که هر کس حتی طبق قانون وارد صحنه انتخابات شود گرفتار انواع اتهامات می گردد. این وضعیت قابل استمرار نیست و کشور را در جهتی به پیش می برد که نتیجه آن نفی جمهوریت و اسلامیت نظام خواهد بود و از نظام جمهوری اسلامی چیزی غیر از پوسته و ظاهر باقی نخواهد ماند. در برابر این خطر همه مسئولیت دارند و برای رفع مظلومیت از نظام همه باید به مسئولیت خود عمل نمایند.
سرمایه:تنزل شأن مدیریت در دولت نهم
«تنزل شأن مدیریت در دولت نهم» عنوان سرمقالهی روزنامهی سرمایه به قلم کامل تقوی نژاد است که در آن میخوانید؛ مشکلات فعلی گریبانگیر جامعه به خصوص در بعد اقتصادی از دیدگاه مدیریتی دولت نهم نشات می گیرد. مطالعه رفتار دولت نهم در بعد مدیریت نشان می دهد تصمیم گیران در این دولت نخواستند مسائل اصلی جامعه را به درستی بشناسند و سپس آن را حل کنند.
این نظر به آن معنا نیست که ظرفیت ها و امکانات اجازه نداد بلکه به دلیل عدم استفاده از مدیران باتجربه مدیران تصمیم گیر با پرداختن به مسائل حاشیه ای، از مسائل و مشکلات واقعی که در جامعه بود، غافل ماندند.
فقدان استراتژی در اداره کشور با وجود شعارهای زیادی که از سوی دولت نهم ارائه شد عامل مهم دیگری بود که باعث شد جامعه به لحاظ مشکلات اقتصادی و اجتماعی در نقطه فعلی قرار گیرد، در حالی که نقشه راه این دولت اجرای برنامه چهارم توسعه بود اما این برنامه مورد اهتمام قرار نگرفت. نکته اساسی آن است که دولت استراتژی و الگوی جدید را برای اداره کشور پیشنهاد نکرد. اگرچه به کرات دم از استفاده از الگوهای اقتصادی، اسلامی زد اما مصداق عملی برای این ادعای خود ارائه نکرد.
عامل سوم در رسیدن جامعه به نقطه فعلی، غالب بودن تصمیم گیری های فردی به جای خرد و تصمیم گیری های جمعی بود. این مشی باعث شد تیم اجرایی دولت به مجریان بدون پشتوانه فکری تبدیل شوند که اراده تصمیم گیری در قالب وظایف خود نداشتند؛ تعبیری که از سوی یکی از نزدیکان دولت بدین شکل بازگو شد که در دولت نهم ژنرال ها تبدیل به سرباز شده اند. این نگاه باعث شد جابه جایی های زیادی در سطح دولت روی دهد به طوری که کابینه دولت نهم در آستانه انحلال قرار داشت چراکه اگر تعداد وزرایی که برکنار شدند، افزایش می یافت رئیس جمهور باید برای کابینه خود رای اعتماد پارلمان را مجدداً کسب می کرد.
جابه جایی مکرر مدیران زمینه ساز بی ثباتی مدیریتی در دولت نهم شد که این مساله یکی از مخرب ترین عوامل تشدید شرایط بحرانی جامعه بود. افزون بر این سلب اختیارات تصمیم گیری وزرا و مدیران ارشد به دلیل اتخاذ تصمیمات فردی، کیفیت کابینه دولت نهم را تقلیل داد.
پیامد اصلی بی ثباتی مدیریت در دولت نهم آن است که امکان برنامه ریزی بلند و میان مدت و امنیت اجرای برنامه ها و تصمیم ها به سطح نازلی نقصان پیدا کرده است. بدیهی است جامعه ای که بر محور برنامه ریزی های میان و بلندمدت حرکت نکند دچار مشکلات عدیده ای چون رشد شدید نقدینگی و تورم، همچنین رکود بخش تولید و سرمایه گذاری خواهد شد.
یکی دیگر از نقدهایی که بر دولت وارد است استفاده از مدیران کم تجربه در سطوح عالی مدیریت کشور بود. این مساله را وقتی در کنار حلقه تنگ مشاوران رئیس جمهور و عدم استفاده از نظرات کارشناسی جامعه دانشگاهی بررسی می کنیم، می بینیم ریشه اصلی انحلال نهادهای تصمیم گیری و تصمیم سازی کشور همچون شوراهای عالی مانند شورای اقتصاد، پول و اعتبار و... و سازمان مدیریت و برنامه ریزی در همین مساله نهفته است.
از سوی دیگر جایگزین این شوراها مثلاً کمیسیون اقتصادی دولت می شود که رئیس آن فردی است که از تجربه مدیریتی و اجرایی کافی برخوردار نیست. مشکلات مدیریت در دولت نهم به همین جا ختم نمی شود.
در دولت نهم دستگاه هایی که جنبه های نظارتی آنها قوی بود و اشکالات دولت را در درون خود دولت بررسی می کرد، ناکارا شدند. از جمله بخش مالی دستگاه ها به دلیل عدم اختیارات لازم زمینه ساز عدم شفافیت مالی در درون دستگاه ها شد.
مثال دیگر سازمان حسابرسی است که دولت با عزل رئیس باتجربه در امر حسابرسی، زمینه ساز تضعیف نظام حسابرسی شرکت های دولتی شد.
رفتارهای دولت نهم در بعد مدیریت همچنین باعث شد سطح اختیارات مدیران مناطق و وزرا با وجود شعارهای این دولت به شدت کاهش پیدا کند که از جمله اختیارات کمیته های برنامه ریزی استان و شهرستان که درخصوص توزیع منابع دارای اختیاراتی بودند با سفرهای استانی، نادیده گرفته شد و پروژه ها و طرح هایی به تصویب رسید که سطح تصمیم گیری این کمیته ها صفر بود در حالی که اصل طرح یا پروژه نیازی به طرح در سطوح عالی اجرایی کشور نداشت و به راحتی در سطح منطقه قابل بررسی، مطالعه و تصویب بود.
چنین فرآیندی باعث شد دولت به جای پرداختن به مسائل کلان کشور درگیر مسائل خرد و ریز شهرستانی و منطقه ای شود. از سوی دیگر عمده تصمیم گیری ها بدون مطالعه و بررسی های قبلی در جلسات محدود و شتابزده اتخاذ می شد. برای مثال تصویب بیش از 100 مصوبه در دو ساعت از نمونه های این کار است. مشکلات مدیریتی در دولت نهم باعث شد نظام تخصیص بودجه نادیده گرفته شود به طوری که مجری کار وظایف نهاد نظارت را برعهده گرفت.
وجود پیش از 200 تخلف بودجه ای در سال 85 و 54 درصد در سال 86، نشان دهند ضعف ساختار نظارت داخلی در دولت است. نکته اساسی آن است که این به هم ریختگی نظام بودجه ریزی خواسته دولت بود.
در سایه نادیده گرفتن نظام تخصیص بودجه اختیارات دستگاه ها از آنها سلب شد و جابه جایی ردیف های بودجه به خصوص از عمرانی به جاری با وجود شعارهای دولت به زیان بودجه های عمرانی تمام شد.
در کنار عوامل بالا، امنیت و ثبات شغلی مدیران در سطوح وزرا و مدیران ارشد واقعاً با مخاطره همراه بود. این تغییرات مکرر و ترس از برکناری قدرت برنامه ریزی را از مدیران سلب کرد. در مواردی شنیده شد برخی وزرا به خاطر موضع گیری مخالف آنچه در راس هرم دولت می خواست از کار برکنار شده اند. این جابه جایی های مکرر تنش های زیادی در نظام مدیریت ایجاد کرد و به تبع آن هزینه و انرژی زیادی را بر دولت و دستگاه ها تحمیل کرد. تضعیف شأن مدیریت کلان کشور نیز از دیگر انتقاداتی است که بر دولت نهم وارد است. استفاده از جملاتی چون «گذاشتن وزیر در لوله آب به جای آب» یا «پیچاندن گوش استاندار»، طی سفرهای استانی، شأن وزرا و مدیران سطوح عالی اجرایی کشور را زیر سوال برد.
دنیای اقتصاد:فضای کسب وکار و انتظار از رییسجمهور آینده
«فضای کسب وکار و انتظار از رییسجمهور آینده»عنوان سرمقالهی روزنامهی دنیای اقتصاد به قلم محمود اسلامیان است که در آن میخوانید؛و ضربالله مثلا قریه کانت آمنه مطمئنه یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون
سوره النحل آیه 112
«و خداوند متعال شهری را مثل زده است که امن و امان بود (و) روزیش از هر سو فراوان میرسید، اما (ساکنانش) نعمتهای خدا را ناسپاسی کردند و خدا هم به سزای آنچه انجام میدادند، طعم گرسنگی و هراس را به مردم چشانید».
خداوند رحیم در قرآن مجید تحققآبادی و امنیت را در قالب مثالی بیان میفرماید که رزق مردمان آن سرزمین، فراوان از همه بلاد به آنجا میرسید. پس آنگاه که به نعمت امنیت و آرامش کفران گردید، خداوند لباس گرسنگی و ترس که حاصل عمل آنان بود، بر آنها نازل کرد. تعبیر لباس در این باب حاکی از احاطه فقر و ترس بر جامعه است. رابطه ترس و فقر هم بسیار قابل توجه است. وقتی فقر جامعه را فرا میگیرد، ناهنجاریهای اجتماعی توسعه مییابد و شدت این ناملایمات باعث ترس مردم از بزهکاریها میشود. از این آیه برداشت میشود که لازمه رزق فراوان و آسایش، ایجاد امنیت، ثبات و آرامش در جامعه است. خداوند متعال، لازمه بهبود رفاه مردم را ایجاد فضای امن و اطمینان بخش در جامعه بیان فرمودهاند. چیزی که در فرهنگ توسعه از آن به عنوان فضای مناسب کسب و کار لحاظ میشود. تاکید زیبای آیه شریفه 112 سوره نحل دلالت بر مسیر سرمایهها به سوی آبادی امن دارد؛ یعنی آنجا که امنیت و اعتماد برقرار میشود، همچون آهنربایی سرمایههای بلاد را جمع و این باعث رونق و توسعه رزق مردمان آبادی میشود. امروزه در مباحث اقتصادی جنس سرمایه را از نوع ترس میدانند و استقرار آن را در جایی میدانند که حریم امنی برای آن فراهم شود. اکنون که در آستانه انتخابات سرنوشت ساز ریاستجمهوری هستیم، به نظر میرسد بایستی کاندیداهای محترم اصول خود را برای تحکیم این آیه شریفه در جهت رفاه مردم بیان نمایند.به نظر میرسد ایجاد این امنیت در حوزههای زیر قابل بحث است:
1 - ایجاد اطمینان و آرامش در حوزههای داخلی کشور.
مسوولیت ایجاد این فضا متوجه هر آن کسی است که میکروفون یا قلمی در دست دارد که باید بداند بیان مسائلی که باعث ترس سرمایه و ناامنی شود، حاصلی جز خروج سرمایه و توسعه بیکاری ندارد.مسوولین، نمایندگان محترم، ائمه محترم جمعه و حتی مدیران محترم دولتی و خصوصی باید در بیان مسائل جنبه مثبت و سازنده را مورد عنایت قرار دهند. گاهی، انتقادات نیز باعث ایجاد تصور یک فضای ناامن میشود؛ در حقیقت باید به جنبه شکلی موضوع نیز توجه خاصی شود.
2 - ثبات قوانین و مقررات
از نظر ساختاری، تهیه قوانین و مقررات به صورت جامع و کارشناسی و عدم دستکاریهای نوبهای، باعث ایجاد یک فضای مناسب کسب و کار میگردد. اتفاقاتی نظیر تعرفه موبایل و تغییرات سینوسی تعرفهها باعث ایجاد ترس و ناامنی در بازار کار میشود. البته انعطافپذیری به صورت معقول لازم است، لیکن تغییرات سریع و عمیق نشان دهنده کار ضعیف کارشناسی قبلی است. لازمه ثبات مقررات و قوانین به کارگیری حداکثر تدبیر و اندیشه و تجربیات قبل از نهایی نمودن مقررات و قوانین است.
3 - برای یکبار و برای همیشه ما باید تکلیف خودمان را با موضوعی به نام سرمایه و سرمایهگذار روشن کنیم.
اتفاقات اول انقلاب به دلیل وابستگی تعدادی از سرمایهداران به حکومت قبل طبیعی است، ولی پس از گذشته سهدهه از انقلاب به نظر میرسد نوسانات موجود و طرح مسائل شعاری باعث ایجاد فضای ناامن شود و حسب بیان آیه شریفه زمینهساز توسعه فقر و ترس میشود. فراموش نکنیم اقتصادهای 100درصد دولتی و سوسیالیستی به دلیل ناکارآمدی سالها است که به بوته فراموشی سپرده شدهاند.
نوسانات مسوولین بهرغم تاکیدات مقام معظم رهبری در باب تقدیس تولید مشروع ثروت باعث بلاتکلیفی سرمایهگذاری داخلی و خارجی میشود.
4 - اجرای درست اصل 44 میتوانست به توسعه و بهبود فضای کسب و کار در کشور کمک کند.
هر چند اقدامات خوبی از قبیل تصویب و تنفیذ قانون انجام شده است، ولی به علت حضور وسیع شرکتهای شبه دولتی، اجرای اصل 44 در عمل با مشکلات ماهیتی مواجه شده است. در کنار عدم دستیابی به بهرهوری بالا از سرمایههای ملی، نوعی بیاعتمادی به بازار سرمایه و بخشخصوصی توسعه یافته است.عدم اطمینان صرفا از طریق تغییرات قوانین و سخنرانیهای تند حاصل نمیشود، از رهگذر عدم اعتماد به کارآفرینان و مردم نیز میتواند به وجود آید. در چنین شرایطی که کارآفرین داخلی مورد وثوق قرار نمیگیرد، نمیشود به ورود سرمایههای خارجی امیدوار بود، زیرا آنان به ویترین داخلی در ابتدا توجه مینمایند.امید است هر کدام از برادران عزیزی که نیت خدمت به مردم شریف و بزرگوار ایران را دارند و برنده انتخابات خواهند شد، با عنایت به روح و محتوای آیه شریفه، شرایطی را در کشور به وجود آورند که در کنار استفاده بهینه از سرمایههای ملی و توسعه سرمایهگذاری خارجی در کشور شاهد رشد و توسعه ایران اسلامی باشیم، شرایطی به وجود آید که جوانان ایرانی با امید به آینده زندگی کنند، از منابع گسترده کشور در جهت آبادانی کشور استفاده شود و با ایجاد فضای امن و آرامش و اعتماد باعث جذب سرمایههای جهانی شویم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم