
در ابتدا میخواهم از جشنواره تجسمی فجر بگویید، رویدادی هنری که قرار بود بزرگترین رویداد هنری پس از گذشت 3 دهه از انقلاب نیز به شمار رود.به نظرتان واقعا این رویداد به اهدافی که از ابتدا مسوولان برگزاری این جشنواره و از جمله خود شما به آن پرداختید نزدیک شده یا خیر؟
کوتاه بگویم که نخستین جشنواره تجسمی فجر باید برگزار میشد، به هر نحو ممکن. زیرا خلاء وجودی آن به قدری احساس میشد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. در هر صورت کاستیهایی همیشه در برگزاری یک رویداد هنری وجود دارد، اما به نظر من نفس برگزاری و شروع این اتفاق از چگونگی انجامش در دوره اول آن مهم تر است. بله این جشنواره به بسیاری از اهدافش نزدیک شد.
یعنی باید این جشنواره به هر نحو ممکن برگزار میشد. حتی با کیفیتی غیر قابل انتظار در برخی از رشتهها یا حتی با محدود بودن تعداد رشتههای آن؟
ببینید جشنواره تجسمی فجر که چندی نیست ما از آن فارغ شدهایم، یک فصل جدید در هنرهای تجسمی امروز ایران است. این که میگویم فصل، به این موضوع توجه کنید روزی فرا میرسد که تمام دوسالانهها و جشنوارههای هنری در قالب این جشنواره حل میشوند و به عنوان یک جشنواره بینالمللی عرض اندام میکنند. توجه کنید این میتواند بزرگترین رویداد هنری غرب آسیا لقب بگیرد. به نظر من جشنواره تجسمی فجر سالها دیر برگزار شد و سالها پیشتر میتوانست در میان جشنوارههای فجر جایی برای خویش پیدا کند. این موضوع را بارها هم گفتهام که جشنواره فجر در حوزه هنرهای تجسمی باعث خواهد شد روزی مردم دوباره با این هنر آشتی کنند.
یعنی به نظر شما اکنون تنها مشکل هنرهای تجسمی در ایران این است که مردم با آن دوست نیستند؟
من میخواهم از تعبیر آشتی هنر با مردم برای آن استفاده کنم. بله، باید به مردم آموزش داد که چطور ببینند. به عنوان مثال برگزاری همین ورک شاپ موزه تا موزه (کارگاه بزرگ نقاشی خیابانی) که البته در نگاهی در تاریخ هنر ایران بی سابقه بود به چه میزان توانست تعامل مثبت با مردم کوچه و بازار ایجاد کند. ببینید که در همین یک روز برگزاری این کارگاه بزرگ عملی مردمی که شاید تا روز گذشته از کنار یک نگارخانه هنری بیتفاوت رد میشدند و حتی برگزاری یک نمایشگاه هنری در آن را به دید فانتزی نگاه میکردند، چطور در حاشیه خیابانهای گرداگرد موزه هنرهای معاصرتهران کنجکاوانه به آثاری که از سوی هنرمندان خلق میشدند دقت میکردند. به نظرم هنر دیگر باید به میان مردم برده شود و این یعنی تعبیر همین مساله که هنر برای مردم است.
خب این خیلی خوب است، اما آشتی هنر با مردم یا آشتی مردم با هنر، این دو مفهوم خیلی با هم تفاوت دارند.
به عقیده من آشتی هنر با مردم نه آشتی مردم با هنر. زیرا در این میان نقش هنرمندان بسیار حساستر و مهمتر است. من تصور میکنم سالهاست برخی از هنرمندان با بردن هنر نقاشی و به طور کل هنرهای تجسمی به سمت خصوصی شدن باعث شدهاند مانعی شوند در مقابل توسعه هنرهای تجسمی در ایران.
میتوانم بصراحت بپرسم منظور از خصوصی شدن هنر چیست؟
اینکه هنر فقط برای عدهای خاص باشد و مردم کوچه و بازار نمیتوانند مخاطب آثارشان باشند. این یعنی خصوصی شدن هنر. یعنی همین که بسیاری از هنرمندان تجسمی امروز ایران در ذهن و روح مردم شناخته شده نیستند و این با خیلی موارد منافات دارد.
برگردیم به جشنواره تجسمی فجر. واقعا این جشنواره قرار بود با همه سر و صدایی که ایجاد کرد به چه نتیجهای برسد. ما بعد از گذشت 3 دهه از پیروزی انقلاب و به یکباره، به فکر برپایی چنین رویداد عظیمی میافتیم. آیا زمینههای فکری یا ساختاری برای برگزاری آن در ایران فراهم شده بود؟
ببینید این یک واقعیت است که این روزها جشنوارهها و دوسالانههای زیادی در کشور برگزار میشود که البته این موضوع در سالهای اخیر به دلایل مختلف روندی رو به رشد داشته است. یک واقعیت دیگر این است که با آن که تنها یک یا دو نهاد متولی برگزاری جشنوارههای هنری در حوزه هنرهای تجسمی در ایران هستند، اما بازهم بسیاری از نهادهای مختلف خود را در این موضوع و برگزاری یک جشنواره در حوزه هنرهای تجسمی دخیل میدانند. که این مساله باز هم وجود یک جشنواره واحد مثل جشنواره تجسمی فجر را ضروریتر میکرد. از ابتدای پیروزی انقلاب هم بسیاری از متولیان فرهنگی به دنبال برگزاری چنین جشنواره واحدی با عنوان جشنواره تجسمی فجر بودند که البته این موضوع با تاخیری سه دههای در هر صورت برگزار شد. اما نکته دیگری که باید به آن توجه بیشتری شود و یکی از مهمترین اهداف برگزاری جشنواره فجر هم است، این که طبق قرار در پایان برگزاری آن هنرمندان برگزیده کشورمان که بر آیندی از هنر سال پیش از آن نیز هستند را برای حضور در نمایشگاههای معتبر جهانی مثل و نیز انتخاب کنیم. این موضوع مهمی است که باید به آن با دقت نگریست، زیرا این کار به بسیاری از هنرمندان جوان نیز انگیزه میدهد تا بهترین آثار خود را به این جشنواره ارسال کنند.
به نظر من اگر این جشنواره تنها به همین هدف هم برسد خیلی خوب است، زیرا به عقیده من سالها حضور هنرمندان کشورمان در مجامع بینالمللی با ضابطهای خاص صورت نمیگرفت، اما میتوانید مشکل هنرهای تجسمی امروز ایران را خلاصه در چند جمله بگویید.
ببینید مشکلات ما در این حوزه بسیار زیاد است. حوزه هنرهای تجسمی را شاید بتوان یکی از پردغدغهترین و در عین حال پرمشکلترین حوزهها در این زمینه دانست. شاید مهمترین مشکل امروز این حوزه را بتوان مشکل بودجه دانست.
تصور میکردم از بودجه سخن میگویید، بودجه برای چه؟ قبول کنید که همه چیز در پول خلاصه نمیشود. مثلا اگر هنرمندان نقاش جوان امروز ایران به پراکندگی در نگاه و سبک در خلق آثار خود روی آوردهاند باز هم مشکل پول است.
در مقابل این پرسش باز هم میگویم که باید بودجه هنرهای تجسمی ایران افزایش یابد. متاسفانه مسوولان هنری و فرهنگی ما کمتر به این مساله توجه میکنند که هنرهای تجسمی زیرساختهای تفکر و تمدن و ایدئولوژی یک کشور را شکل میدهد. این یک موضوع عمیق است که نباید بسادگی از کنار آن گذشت.
بحث هویتگرایی باید یکی از دغدغههای امروز ما شود. ما باید به دنبال این باشیم که هویت در بند بند تصاویر خلق شده توسط هنرمندان جوان ما وجود دارد. اگر دیدیم که جایی این موضوع کمرنگ شده، باید به دنبال معلول آن باشیم.
خودتان به عنوان دبیرکل نخستین جشنواره تجسمی فجر و کسی که طراح نشان عالی تجسمی فجر است به این موضوع در مورد آثار به نمایش درآمده توجه کردید؟
بله. حداقل ما سعی کردیم به این سمت برویم که یکی از نخستین اولویتها برای انتخاب یک اثر برای نمایش همین هویتگرایی باشد. زیرا به یقین باور دارم هنرهای تجسمی فرهنگساز است و اگر به طور اصولی به آن توجه شود، میتواند در عرصههای بینالمللی به طور مستقیم تاثیر بگذارد. تاثیری که هنر انقلابی ما با آن شکل گرفت.
از هنر پس از انقلاب ایران سخن گفتید. من تصور میکنم هنر ایران پس از انقلاب با همه المانهایش هنوز منتقد ندارد. میدانید منظورم نقد نظری رویدادی مثل هنر انقلابی ایران برای معرفی در سطح جهانی است.
نقد علمی و منصفانه برای بروز یک راهکار برای برون رفت از مشکلات یکی از شیوههایی است که مطمئنا در حوزه هنرهای تجسمی هم جواب میدهد.
بله، هنر انقلاب نیاز به بررسی دارد. نیاز دارد برای آن که بهتر به جهان معرفی شود و کسانی آن را تحلیل و بررسی کنند. همان طور که جشنواره تجسمی فجر که در ایام 30 سالگی انقلاب و با همین رویکرد نیز برگزار شد نیاز به نقد دارد. باید منتقدان وارد عرصه شوند تا هنرهای تجسمی شکوفا شود. شاید بسیاری از برگزارکنندگان یک رویداد هنری از نقد استقبال نکنند، اما به نظر من اگر قرار است دومین دوره این جشنواره برگزار شود، نیاز دارد که پیش از هر چیز نقد شود.
میخواهم نقدی درخصوص این جشنواره داشته باشم که شما در سرسطر آن قرار گرفته بودید، اجازه میدهید؟
بله... همین چند لحظه پیش گفتم که از نقد استقبال میکنم.
به نظرم بخش همایشهای این جشنواره اگر حذف میشد، باز هم اتفاقی نمیافتاد. یعنی این که انگار این بخش نیاز به بازنگری در مورد سخنرانیها و مباحث علمی داشت.
ببینید، به طور کلی ما در بخشهای نظری هنر در ایران، ضعفهای زیادی داریم. حتی قرار بود در حاشیه این جشنواره ما در کنار بخش همایش فرصت گپ و گفتمان بیواسطه و مستقیم هنرمندان و منتقدان را قرار بدهیم که متاسفانه فرصت فراهم نشد، اما این بخش هم یکی از بخشهای مفید این جشنواره بود که مورد توجه بسیاری از هنردوستان قرار گرفت.
در همین جشنواره برخی از هنرمندان با سفارش به خلق آثار خود پرداختند و برخی دیگر نه. این موضوع را میتوانید کمی تشریح کنید. به سمت هنر سفارشی که پیش نرفتیم؟
نه. هنر سفارشی تعبیر نادرستی در این زمینه است. حضور هنرمندان در این جشنواره به 3 شیوه صورت گرفت. اول عدهای که به صورت فراخوان آثار خود را به دبیرخانه این جشنواره آوردند و عدهای دیگر که توسط شورای دبیران آثارشان در جشنواره به نمایش درآمد، اما در عین حال این بخش که شما از آن به عنوان بخش سفارشی یاد میکنید، در واقع بخشی بود که به عدهای از هنرمندان انقلاب که چهرههای شناخته شدهای نیز در این حوزه بودند سفارشهایی داده شد تا با توجه به باورها و دیدگاههایی که نسبت به هنر انقلابی داشتند به خلق آثاری در این حوزه بپردازند. این را از یاد نبریم که مفهوم این جمله چنین نیست که مثلا به ایشان گفته شود فلان اثر را بکشند، بلکه خودشان با توجه به دیدگاهی که نسبت به هنر انقلابی داشتند به خلق آثاری در این حوزه بپردازند. به نظرم برای این که جشنواره هنرهای تجسمی فجر به زبانی راه خود را پیدا کند، باید بخشی ویژه برای هنر انقلابی برای آن تعریف شود تا در این حوزه نیز هنرمندان به خلق آثار خود بپردازند تا هنر انقلابی که ما از آن به عنوان هنری متعهد و پویا در هنر امروز جهان یاد میکنیم کماکان فعال باشد و البته به زایش بپردازد.
باید به این اعتقاد برسیم که هنر انقلابی برای پویایی نیاز به زایش دارد و این زایش میسر نمیشود مگر با ایجاد تفکر در میان نسل جوان جویای هنر پاک و خالص. هنر پاک و خالصی که ما به دنبال آن میگردیم 30 سال پیش در همین سرزمین جوانه زد و البته برای زایش باید ثمرات آن را این روزها از جشنوارهای مثل همین جشنواره فجر سراغ بگیریم.
میخواهم در پایان برگردم به هنر انقلاب ایران، تعریف شما به عنوان یکی از هنرمندان انقلاب در این خصوص چیست؟ بهتر بگویم اگر قرار است در دوره بعدی جشنواره تجسمی فجر باز هم هنر انقلابی ایران دغدغه برگزارکنندگان باشد، چه باید کرد؟
«نو» بودن پیامهای انقلاب اسلامی ایران در قرن بیستم میلادی باعث شد بسیاری خواسته و ناخواسته این هنر برایشان دغدغه ذهنی شود. این یک واقعیت است که هنر انقلابی ایران گرچه از لحاظ فرمی به سبک هنر مغرب زمین خلق میشود، ولی در باطن خویش بند بندش هنر عاشورایی و هنر اسلامی است که در قالب یک اثر هنری به مخاطب ارائه میشود.
اما باید به این نکته نیز توجه شود که ما گرچه بعد از انقلاب و شکلگیری هنری که آن را متمایز و مبرا از هر گونه نحلههای هنری در دنیا میدانیم و باعث شده است این هنر بسط و گسترش یابد، اما باید ریشههای هنر انقلابی ایران مورد بررسی قرار گیرد. زیرا باید مانند درختی که رشد میکند، میوه چیدن از این درخت را نیز با همین امر میسر کنیم.
ما نیاز داریم هنر انقلابی ایران در سطوح بینالمللی به جهانیان معرفی شود و این مساله میسر نمیشود مگر آن که هنر ایرانی آن طور که هست معرفی و به جهان شناسانده شود.
به عنوان مثال هنری امروزی و مدرن داشته باشیم که با تکیه بر هویت سنتی ایرانی اسلامی در جهان باز هم حرفی برای گفتن داشته باشد.
مهدی نورعلیشاهی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است