
این اتفاق میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. سادهترین و بیحاشیهترینش این است که جناب منتقد از شخصیتها و حال و هوا و فضای فیلمهای آن آقای فیلمساز آنقدر خوشش میآید که با همه آنها همذاتپنداری میکند، بنابراین درصدد برمیآید روح خاصی را که بر آن حاکم است و او درک کرده، برای دیگران توضیح بدهد و آنها را هم در لذت معنوی و بصری کار با خودش شریک کند. تا اینجای داستان هیچ مشکلی وجود ندارد. فیلمساز فیلمش را ساخته و رفته دنبال کارش و منتقد هم در عین پایبندی به اصول حرفهاش، به وظیفه خودش عمل کرده است.
اما درست از همین جا میتواند داستان تازهای شروع بشود، این که چنین حمایت، علاقه، شیفتگی یا هر چیز دیگری که اسمش را میگذاریم، از عالم هنر و با وساطت اثر هنری میان فیلمساز و منتقد، کمکم جای خودش را به ارتباط بیواسطه میان آنها بدهد، آنها به هم نزدیکتر بشوند و ماجرا به نزدیکی و دوستی و رفت و آمد خانوادگی بینجامد. کمکم زمزمه این علاقه و دوستی و رفاقت گرمابه و گلستانی در آفاق میپیچد و پس از این که مدتی اسم فیلمساز و منتقد مورد نظر کنار هم آمد و به مرور تکرار شد، دیگر جداییشان از هم از نظر روانی در ذهن مخاطبان امکانپذیر نیست و آسان نمیشود آنها را از هم تفکیک کرد. دوستی آنها پس از یک مدت برای دیگران جا میافتد و آن را به عنوان یک اصل لایتغیر میپذیرند. میبینیم و میشنویم و میخوانیم منتقد مورد نظر در برنامههای مختلف همراه فیلمساز یا در برنامههایی که برای بزرگداشت یا مرور کارهایش دعوت میشود، همراه اوست.
برای همه، این گونه جا میافتد که اگر بخواهند درباره آقای فیلمساز برنامه بگذارند و حرف بزنند، باید حتما و حتما از منتقد و نویسنده سینمایی داستان ما هم دعوت کنند و نه هیچ کس دیگر. انگار که آقای فیلمساز و سینمایش حوزه و ملک شخصی آن جناب است و اگر کس دیگری درباره او صحبت کند یا بنویسد، به حریمش دست درازی کرده است.
هر رابطه دوطرفهای اقتضائاتی دارد و خودتان بهتر میدانید که نان و نمک در فرهنگ ما چه حرمتی دارد. بنابراین میشود تصور کرد که یکی از شروط آقای فیلمساز برای حضورش در مراسمهایی که برای نمایش فیلم جدیدش یا مرور کارهای قبلیاش به آن دعوت میشود، حضور دوست منتقدش باشد یا چیزهای دیگری شبیه به این.
این قصه کمکم تا جایی پیش میرود که آن آقای منتقد، حکم بادیگارد و محافظ آن آقای فیلمساز را پیدا میکند؛ یعنی حضور دائم و پیوستهاش باعث میشود کم کم خواسته یا ناخواسته در مقامی قرار بگیرد که خودش را موظف بداند از دیالوگ به دیالوگ و فریم و فریم هر اثر دوست فیلمسازش دفاع کند؛ حتی اگر قابل دفاع نباشد و خود او هم دوستش نداشته باشد. نیازی به توضیح نیست که درست از همین جا حیثیت کار حرفهای منتقد مورد نظر ما که انتقاد به معنای نظارت و تشخیص سره از ناسره در سینما و برخورد بیواسطه و بدون پیشداوری با یک اثر هنری است، زیر سوال رفته و معنایش را از دست داده است.
این اتفاق تازگیها در عرصه سینمای ما بیشتر از قبل خودش را نشان میدهد و حتی کار به جایی رسیده که انگار هر کس منتقد خاص خودش را دارد. متاسفانه میشود خیلی راحت نمونه و شاهد مثال آورد. بین جوانترها که تا دلتان بخواهد و بین قدیمیها و پیشکسوتها هم تک و توک.
نمونه افراطی این داستان را در روزهای جشنواره فیلم فجر امسال دیدیم. روزهایی که درست یا غلط پررونق ترین اتفاق جشنواره ویژهنامههای متفاوتی بود که غیر از بولتن اصلی در میآمد. در خیلی از مطالب این ویژهنامهها بوضوح برای بعضی فیلمها که حتی هنوز اکران هم نشده بود، جوسازی شده و تلاش میشد تصویر خاصی در ذهن مخاطبان شکل بگیرد؛ مثلا منتقدی که فقط یک سکانس از یک فیلم را دیده بود، از چند روز قبل و حتی از حدود یک ماه قبل در ویژهنامه جشنواره فجر یک ماهنامه سینمایی فریاد سر داده بود که چه نشستهاید این فیلم فلان است و بهمان است و روی دست فیلم قبلی فیلمساز درآمده و خلاصه خیلی کارش درست است و...
جالب این که حتی پس از نمایش فیلم مورد علاقهاش و عدم استقبال نسبی بینندگان به نسبت به به و چهچهی که برایش راه افتاده بود، باز هم ماجرا در نظر او تمام شده نبود و باز به انحای مختلف میخواست داستان را کش بدهد. یا نمونه دیگرش جنجالی بود که سر فیلم یک فیلمساز قدیمی برپا شد و کار را به جایی رساند که سردبیر یک مجله معتبر سینمایی که افراد مورد نظر کارشان را با نوشتن برای آن شروع کردهاند و هنوز هم اعتبارشان را از همان جا میگیرند، در یادداشتی که در صفحههای اول شماره جدیدش نوشته، رسما بابت این ماجرا از آنها که دلگیر شدهاند، عذرخواهی کرد.
اگر منصف باشیم میپذیریم که داوری و قضاوت نهایی و اقبال یا عدم اقبال عمومی و حتی تخصصی از یک فیلم یا اثر هنری، با قضاوتهای شتاب زده و برنامهریزی شده تغییر نمیکند. چه در مورد آثار کلاسیک سینما و چه در سینمای وطنی نمونههای زیادی داریم که منتقدان پس از گذشت چندین ماه و حتی چندین سال قضاوت مثبت یا منفیشان را درباره یک فیلم پس گرفتهاند و از مخاطبانشان عذرخواهی کردهاند. به قول نیما، غربال به دستان از پشت سر میآیند و همین کار قضاوت در لحظه و آنی را مشکلتر میکند.
شان و جایگاه یک منتقد و مفسر هنری خوب که قدر و ارزش کارش را بداند و قضاوتش را درست و بدون دخالت حاشیهها انجام بدهد، کمتر از پدیدآورنده و خالق یک اثر هنری نیست. مگر میشود آثار یک هنرمند و فیلمساز را دربست و تمام و کمال قبول داشت و برایشان دلیل و توجیه تراشید؟ این رفتار ضمن این که شان حرفهای و اخلاقی منتقد مورد نظر را پایین میآورد، به همان اندازه هم این تصور را ایجاد میکند که تنها همین یک نفر، حامی و پشتیبان آقای فیلمساز است و این نتیجهای جز تنزل مقام او ندارد. این رفتار نه مناسب کسی است که خودش را منتقد و داور آثار هنری میداند و نه درخور کسی که قرار است با کار هنریش روی فرهنگ یک جامعه تاثیر بگذارد.
جابر تواضعی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
«جامجم» در گفتوگو با کارشناسان به بیماری گوارشی شایع شده در کشور پرداخته است
خانواده مهدیه اسفندیاری در گفتگو با جام جم از ۱۳۸ روز زندان انفرادی خواهرشان میگویند
درگفتوگو با دکتر محمدعلی بهمنی قاجار، واکنش ملت ایران به مداخلات خارجی و منفوربودن تجزیهطلبان را مورد بررسی قرار دادیم