
ایرج راد، رضا رویگری، فردوس کاویانی، سیاوش طهمورث و منوچهر حامدی خاطرهانگیز این فیلم، همه و همه و از اینها مهمتر تماشاگران که به شیوه فیلمهای پرفروش آن سالها دوباره و سهباره و پنجباره(!) به تماشای یک فیلم واحد میرفتند، این فیلم را به یکی از نمونهایترین فیلمهای بعد از انقلاب تبدیل کرد. «اجارهنشینها» هنوز هم بر پرده کوچک با طراوت و شاداب مانده است.
فیلمساز قدیمی دیگری که در کشاندن تماشاگران موفق نشان داد، شاپور قریب با «بگذار زندگی کنم» بود که برخلاف شهرستانها نتوانست در تهران برای درجه جیم فیلمش فکری کند وگرنه «بگذار زندگی کنم» در تهران نیز کولاک میکرد. (فیلمهای «جیم» در آن زمان دارای محدودیت 2 هفتهای در زمان اکرانشان بودند.) افسانه بایگان، در خلا‡ نبود بازیگران زن پولساز (شاید بجز پروانه معصومی که از او مسنتر بود) در این سال بجز فیلم قریب 3 فیلم دیگر هم بازی و روانه اکران کرد. حریم مهرورزی ساخته نخست ناصر غلامرضایی از «سوپر هشت»سازان سینمای آزاد قدیم، به همراه تشکیلات (منوچهر مصیری) که آن هم با وجود داشتن ویژگیهای تماشاگر جلب کن و نیز ساخت نسبتا خوبش در دام درجه جیم افتاد و تنها توانست دخل و خرج کند. دیگر فیلم بایگان «دبیرستان( »به همراه بیژن امکانیان، جوان اول آن سالهای سینمای ایران و به کارگردانی اکبر صادقی) بود که آن هم (باوجود داشتن درجه «ب»، بالاتر از «ج)» در شهرستانها بسیار بیشتر از تهران کارکرد داشت.
مسعود کیمیایی پس از خودرن به دیوار بنبست نمایش بر سر نخستین فیلمش «خط قرمز( »در سال 1361)، بهار در این سال «تیغ و ابریشم» را اکران کرد. فیلم، پس از نمایش جشنوارهای توفانیاش، انگار، هیچچیز دیگری نداشت تا رو کند.
«تیغ و ابریشم» یا خالی بود، یا خالی شده بود؛ از هرگونه جذابیت و خط و ربطی تنها میماند سیاهه بلند بازیگران مطرحش و فیلمسازی که در تمامی این 30 سال فقط نام و سایه خالق «قیصر» و «گوزنها» را یدک کشیده است.
کیمیایی تیزهوش و تیزچنگ که در یکی دو سال پایانی عمر رژیم گذشته، توانسته بود با «سفر سنگ» متوسطش، وقوع و پیروزی انقلاب و ویرانی کاخ جور را پیشبینی کند در تمامی این سالها حتی از رصد کردن شرایط روز نیز ناتوان نشان داده است. کیمیایی امروزی تنها در یک چیز موفق است: بستن لیست بازیگران و دادن نقشهای کوچک به آدمهای بزرگ و به راه انداختن هیاهوهای همیشگی و توخالی برای فیلمهایش و این نوید نومیدکننده تکراری که «به زودی، فیلم خودم را خواهم ساخت»، در حالی که او شاید در بیش از دو سوم از این 30 سال، فیلم خودش را ساخته است!
از میان فیلمهای این سال، «پرواز در شب»، «شبح کژ دم»، «گزارش یک قتل»، «طلسم»، «ناخدا خورشید»، «روزهای انتظار»، «دزد و نویسنده» جزو بهترین (و حتی شاید بهترین) اثر در میان تمامی ساختههای خالقانشان به شمار میروند.
«پرواز در شب» ساخته زندهیاد ملاقلیپور، سندی گرانبها از 8 سال جنگ است که 2 سال مانده به پایان این اتفاق عظیم تاریخی، ساخته و نمایش داده شد. «شبح کژ دم» کیانوش عیاری شاید بهترین فیلم ایرانیای است که به یک آدم «عشق سینما» و «عشق فیلم» میپردازد.
«گزارش یک قتل» را نجفی پس از سریال پر سر و صدا و پر بینندهاش «سربداران» درباره تودهایها ساخت و اکبر زنجانپور بهترین بازیاش را در همین فیلم ارائه کرده است.
«دزد و نویسنده» نخستین فیلم کاظم معصومی است که خسرو شکیبایی مستعد را البته با صدایی بهغیر از صدای خودش و در واقع دوبلوری که منوچهر اسماعیلی بود به تماشاگران منتظر و تشنه «هامون( »در سالهای بعد) معرفی کرد. روزهای انتظار (اصغر هاشمی) و بویژه طلسم (داریوش فرهنگ) نیز از فیلمهای خوب این سال هستند که دومی متاسفانه در سیاهه بهترین فیلم اولهای همه عمر و (بهترین فیلم) کارنامه برخی فیلمسازان ایرانی قرار گرفت.البته هاشمی در سالهای بعدی فیلمهای خوب دیگری هم ساخت و بویژه یک فیلم کمدی خوب به نام «زیر بامهای شهر» اما فرهنگ هنوز با قدرت ابتدایی، چیزی رو نکرده است.
ناخدا خورشید (ناصر تقوایی)، فیلم مطرح جشنواره لوکارنو براساس رمان «داشتن و نداشتن» ارنست همینگوی نیز محصول همین سال است (وه، که چه سالی را گذراند سینمای ایران در سال 1366). ناخدا خورشید از تمامی ویژگیهای یک فیلم کامل فقط فروش خوب را کم داشت. بسیاری این فیلم را بهترین اثر سازندهاش و یکی از ده فیلم برتر تاریخ سینمای ایران میدانند. ارجمند، نصیریان، پورصمیمی و از همه مهمتر فتحعلی اویسی بهترین نقشهای سینمایی خود را در این فیلم بازی کردند.
در این سال از علیرضا شجاع نوری (از مسوولان موثر سینمایی در آن سالها) دو فیلم به عنوان بازیگر اکران شد؛ آن سوی مه (به کارگردانی منوچهر عسگری نسب) و دستنوشتهها (تنها ساخته تدوینگر حرفهای، زندهیاد مهرزاد مینویی). حضور این مسوول بلندپایه نشانگر نمونهای بودن هر دو فیلم بود که میبایست فیلمسازان دیگر را به ساخت چنین فیلمهایی ترغیب میکرد؛ بویژه دومی که هنوز هم فیلمی استخواندار نشان میدهد، با حسرت نسبت به بازیگری چون جلیل فرجاد که قدر ندید (یا قدر خود را ندانست) و همچون جهانگیر الماسی در سالهای بعدی به بازیگری معمولی تبدیل شد.
از دیگر فیلمهای مهم این سال اثر 3 اپیزودی «دستفروش» ساخته محسن مخملباف بود که او را در آغاز راهی متفاوت نشان میداد.
علی شیرازی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
رئیس سازمان غذا و دارو در گفتوگو با «جامجم» مطرح کرد
رئیس مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی در گفتوگو با «جامجم» تاکید کرد