در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سفر 900 کیلومتری خود را به سمت شیراز از پایتخت و در جادهای اتوبانی و نسبتا خوب شروع میکنم. در مسیر خود از استانهای قم و اصفهان میگذرم و ترجیح میدهم برای رفع خستگی شبی را در اصفهان بیتوته کنم. فرصتی مغتنم برای دیداری مختصر از شهری که آن را نصف جهان میخوانند. معماری زیبای سیوسه پل و پل خواجو را با پلهای فلزی و بیقواره امروزی، که در خود اصفهان نیز نمونههای زیادی از آن ساخته شده یا در حال احداث است و در آنها تنها چیزی که مورد توجه قرار گرفته کارکرد است، و ویژگیهای فرهنگی، بومی و زیبایی شناختی در ساخت آنها به فراموشی سپرده شده است، مقایسه میکنم. گشت وگذاری در میدان نقش جهان میزنم، و خانوادهای را میبینم که چون برای بازدید از مسجد شیخ لطفالله ملزم به تهیه بلیت هستند، تعجب کردهاند و مشغول چانهزنی هستند. این برای من هم سوال است: آیا میتوان برای مسجدی که محل برگزاری نماز و موقوفه است، ورودیه تعیین کرد؟
ادامه مسیر
از اصفهان تا شیراز حدود 500 کیلومتر دیگر را نیز باید طی کرد. قسمتی از راه بیابانی و تقریبا کویری است، کمکم وارد مسیری میشوم که دو طرف جاده را کوههایی البته نه چندان سر به فلک کشیده ولی زیبا احاطه کردهاند. شکل و شمایل این کوهها شبیه به آن چیزی است که در فیلمهای سرخ پوستی و تگزاسی دیدهام.
از حدود دشت مرغاب بتدریج آثار سرسبزی مشاهده میشود. در دو سوی جاده مزارع ذرت و برنج و جالیزهای خیار و گوجهفرنگی و گاه خربزه حس خوبی ایجاد میکنند. کشاورزان زیرآفتاب تند و تیز تابستانی مشغول جمعآوری محصول هستند. در دل از تمام کشاورزان بیادعا و زحمتکش سپاسگزاری میکنم و در خیال خود بر دست آنان بوسه میزنم. از فاطمه، دختر کوچولویی که مشغول کمک به مادر خود در برداشت خیار است، عکسی به یادگار میگیرم.
این کیلومترهای آخر انگار پایانی ندارد، بخصوص اگر تمام راه را یک تنه رانندگی کرده باشی، لحظهشماری میکنی که زودتر به مقصد برسی. کمی انتظار کافی است تا کمکم دورنمای شهر را ببینی.
ورود در زیر سایه قرآن
معبر ورودی شهر در سالهای نه چندان دور دروازه قرآن بود، امروز جاده از کنار این دروازه میگذرد و اگر خسته از راه نباشید، میتوانید پیاده شوید و ساعتی را در کنار دروازه و تفرجگاه زیبای اطراف آن، که آرامگاه خواجوی کرمانی و چند اثر دیدنی دیگر را دربرگرفته است، بگذرانید. میگویند بنای اصلی دروازه مربوط به حدود قرن پنجم و ششم هجری است که به فرمان عضدالدوله دیلمی از سنگ و ساروج ساخته شده بود؛ اما در سال 1315 تخریب و در سال 1327 دروازه فعلی به کوشش اعتمادالتجار کمی پایینتر از دروازه قبلی ساخته شد. در پیشانی نمای دروازه قرآن که با کاشی 7 رنگ ساخته شده، آیاتی از قرآن نقش بسته است.
در اطراف دروازه قرآن و معبر ورودی شهر به دنبال باجه اطلاعرسانی چشم میگردانم، تا شاید بتوانم نقشهای از راههای شهر به دست آورم و مقصد خود را در آن بیابم؛ حداقل کاری که میتوان برای گردشگران بویژه در شهرهای قطب گردشگری انجام داد. اما ناچار میشوم نشانی را از رهگذران و پلیسهای مستقر در آن منطقه پرسوجو کنم. هریک از آنها نیز با مهربانی و با لهجه شیرین شیرازی سعی دارد به بهترین وجه و گاه با کشیدن کروکی مرا به کوتاهترین و بهترین مسیر راهنمایی کند.
شیراز را اگر بخواهید تمام و کمال بگردید، حداقل به یک هفته وقت نیاز دارید تا شاید بتوانید از آثار باستانی، زیارتگاهها، موزهها، مسجدها، باغها و بوستانهایی که اینجا و آنجا شهر را زینت دادهاند، دیدن کنید. بهتر است با تهیه فهرستی از مناطق گردشگری نقاط هم مسیر را در برنامه خود در یک زمان قرار دهید تا ناچار به پیمودن مسیرهای تکراری نباشید. برای سفر 3 روزه ما برنامه بسیار فشرده است و ناچار به گزینش خواهم بود، اما نمیتوانم از دیدن چند منطقه که معرف شیرازند چشمپوشی کنم. ارگ کریمخانی، بازار وکیل، مسجد و حمام وکیل که اکنون به موزه تبدیل شده است، موزه پارس و آرامگاه شاه چراغ تقریبا در یک قسمت از شهر قرار دارند و باید یک روز کامل را به آنها اختصاص دهم.
در اولین گشتوگذار از شهر متوجه میشوم که چندان نمیتوان به تابلوهای راهنما متکی بود، زیرا مسافر را در نیمههای راه سرگردان میکنند، و شما ناچارید برای ادامه مسیر دست به دامان شهروندان شوید. نکته قابل توجه دیگر، رانندگی آشفته و بینظمی است که حتی برای ما که ترافیک بیسروسامان پایتخت را تجربه کردهایم، شگفتآور است؛ ظاهرا از تابلوهای توقف ممنوع به عنوان تابلوی پارکینگ تعبیر میشود، زیرا در زیر اغلب آنها اتومبیلها با خیال راحت پارک شدهاند، و هیچ نشانی از قبضهای جریمه روی آنها دیده نمیشود. علاقه مفرط رانندگان شیرازی و بویژه مسافربرها به بوق نیز مثال زدنی است. توصیه میکنم تا حد امکان از بخشهای مرکزی شهر اجتناب کنید.
ارگ کریمخانی
در ناحیه شمال شرقی شهر دیوارهای بلند آجری 12 متری با 4 قلعه استوانهای شکل در 4 گوشه آن ارگ کریمخانی را، که 4000 مترمربع وسعت دارد، احاطه کردهاند. بر سر در ورودی، صحنه نبرد دیو سپید با رستم روی کاشیکاری به نمایش گذاشته شده است. یک هشتی ورودی ارگ را تشکیل میدهد که از یک طرف به حیاط خلوت و از طرف دیگر به محوطه داخلی راه پیدا میکند. وارد محوطه ارگ که میشوم پیش از هر چیز آبنماها و فضای سبز آن توجه مرا به خود جلب میکند.
ساختمانهای داخلی ارگ شامل شاهنشین شمالی (زمستاننشین)، شاهنشین جنوبی (تابستاننشین) و ساختمانهای شرقی و غربی مسکونی بوده است. داخل اتاقها با نقوش مختلف تزئین شدهاند. در یکی از اتاقها تندیس کریمخان و عدهای از امرای مملکتی در حالی که شاه یکی از تجار فرانسوی را به حضور پذیرفته، به نمایش گذاشته شده است. زمانی غربیان این گونه در برابر امرای این سرزمین سر تعظیم فرود میآوردند.
در بخش دیگری از اتاقها موزه عکسی برپاست و در آن عکسهای زیبایی از شیراز قدیم و با موضوعات مختلف، مربوط به پیشکسوتان عکاسی در شیراز، به نمایش گذاشته شده است.
در کنار ارگ کریمخانی سری هم به حمام وکیل میزنم. بیش از موزهای که از هنر گلیمبافی عشایر در محوطه حمام برپاست، معماری حمام و سیستم گرمکننده آب و فضای حمام که در زیرزمین به شکل راهروهایی تعبیه شده توجه را به خود جلب میکند. در گوشهای از حمام حوضهای خزینه را میبینم. مردم پس از شستشو خود را در خزینه آب میکشیدند. آیا سونا و جکوزیهایی که در استخرهای امروزی تعبیه شده و ما با آب و تاب از آنها نام میبریم، برداشتی از همین خزینهها نیست که غربیها با نامهای امروزی و به نام خودشان به خورد ما دادهاند؟
معماری مسجد و بازار وکیل و آیندهنگری سازندگان آنها نیز به نوبه خود دیدنی و قابل توجه است. پس از گشت و گذار و بازدید از این مکانها برای اقامه نماز مغرب و عشا راهی آرامگاه احمد بن موسی شاه چراغ، برادر امام رضا(ع) میشوم. آنچه قبل از هر چیز تاسف هر بینندهای را برمیانگیزد، کثیفی و بوی تعفنی است که در خیابانهای اطراف حرم مشاهده میشود. وارد حرم میشوم. امامزاده احمد بن موسی در زمان خلافت مامون عباسی همراه با جمعی از شیعیان برای دیدن برادر خود حضرت امام رضا(ع) عازم ایران میشوند تا از طریق شیراز به سمت توس حرکت کنند، سپس در جنگی توسط عمال مامون به شهادت رسیده و در همین جا مدفون میشوند.
زیارتگه رندان جهان
حافظ و سعدی نیازی به معرفی ندارند، اما دیدار آرامگاه آنان و قرائت فاتحهای برای هدیه به روحشان خالی از لطف نیست. بنای فعلی آرامگاه حافظ در سال 1351 به صورت سکویی با 8 ستون سنگی یکپارچه و سقف مزین به کاشیکاری و اشعار ساخته شده است. پس از زیارت آرامگاه حافظ سری هم به سعدیه میزنم. آرامگاه سعدی با گنبدی سبز رنگ در میان بوستانی زیبا قرار گرفته است. در داخل باغ و در محوطهای پایینتر از سطح زمین چشمه آب زلالی در جریان است. حوضچه زیبای ماهی در داخل باغ نیز دیدنی است. پس از دیدار از بوستان سعدیه فرصتی دست داد تا با مدیر این مجموعه گفتگویی داشته باشم.
بهمن محمودی قبل از هر چیز از کمکاری و کمبود اطلاعرسانی در زمینه اهمیت میراث فرهنگی شکایت دارد و میگوید: رسانههای گروهی آن طور که باید نمیکوشند مردم را با حفظ و احیای میراث فرهنگی به شکلی هنرمندانه و نه صرفا با ساخت برنامههای خشک و بیروح عجین کنند. او همچنین معتقد است در کنار نظارت بر کیفیت خدمات هتلها و تلاش برای استانداردسازی آنها، استانداردسازی مکانهای گردشگری نیز باید مورد توجه قرار گیرد. نیازهای بازدیدکننده از همان ابتدا که وارد محوطه میشود تا به انتها و از آبسردکن گرفته تا راهنمایان زبده و ماهر باید شناخته و کمبودها برطرف شوند. نقشهها و بروشورهای مختلف باید در هر یک از این مکانها و در تمام طول سال و نه فقط در ایام نوروز و تابستان در دسترس بازدید کنندگان قرار گیرد.
محمودی با تمام عشق و علاقهای که نسبت به کارش دارد و با جان و دل انجام وظیفه میکند، کمی هم از مشکلات کاریاش میگوید: درآمد من به عنوان کارمند رسمی بعد از 15 سال خدمت حدود 300 هزار تومان است. ما در تمام تعطیلات رسمی که مردم برای تفریح و بازدید راهی مکانهای گردشگری میشوند، مشغول کار هستیم و با جان و دل خدمت میکنیم؛ اما حدود 5 ماه است که اضافهکاری خود را دریافت نکردهایم و دائم میگویند بودجه از تهران نیامده است. موزهدار برتر کشور انتظار دارد افرادی که با شوق و علاقه بیش از حدود وظایف کاری و اداری خود فعالیت میکنند، مورد تشویق و قدردانی قرار گیرند و از مسوولان میخواهد در بازدیدهای خود صرفا به جلسات با روسای سازمانها و گرفتن آمارهای کلی اکتفا نکنند، بلکه با ردههای پایین تر نیز صحبت کنند و درد دل آنها را بشنوند.
شکوه تخت جمشید
در فاصله 55 کیلومتری شیراز به سمت تهران، مجموعه باستانی و باشکوه تخت جمشید قرار دارد. در کنار تمام نقاط دیدنی شیراز شاید به جرات بتوان گفت تاثیری که تخت جمشید بر بازدیدکننده آگاه و دقیق میگذارد از نوعی دیگر است؛ احساسی آمیخته از غرور و تاسف. غرور به خاطر سابقه تمدن و فرهنگ ایران زمین و تاسف به خاطر از دست دادن همه آن چیزی که روزگاری ایران را در راس قدرتهای جهان قرار میداد و امروز از دست رفته است؛ از علم و فناوری گرفته تا فرهنگ و هنر. پلکانهای ورودی، کاخهای صد ستون، آپادانا، تچر، هدیش، سهدروازه، کاخ دروازه ملتها، کاخ نیمهتمام اردشیر سوم، دروازههایی با ورودیهای بینظیر، خزانه تخت جمشید، سیستم آبرسانی شهری، چاه سنگی حفر شده در دل کوه، آرامگاه اردشیر دوم و بسیاری دیدنیهای دیگر هر کدام تاریخچه خاص خود را دارند و نیازمند یک راهنمای متخصص هستند که نقش و نگارهای بینظیر حکاکی شده و تاریخ پرابهت هخامنشیان را برای گردشگران توضیح بدهد. اگر بخواهید نگاهی گذرا داشته باشید و عکسی به یادگار بگیرید، شاید یکی دو ساعت برای دیدار از این مجموعه کافی باشد؛ اما اگر قصد داشته باشید با دیدی موشکافانه از بقایای کاخ بازدید کنید و درباره نقش و نگارهای حکاکی شده روی دیوارها کنجکاوی و مثلا پرسوجو کنید که چرا در ایران باستان نیلوفر آبی این همه اهمیت داشته است، داستان هدیهآورندگان نمایندگان کشورهای تحت فرمان را به حضور پادشاه و نوع هدایای آنها را بشنوید، کتیبههای مختلف کشف شده را بخوانید و پیگیر منشور حقوق بشر کورش که شاید بتوان آن را از منشور حقوق بشر سازمان ملل کاملتر دانست شوید و... قطعا باید یک روز تمام برای آن وقت بگذارید. برای من هم معرفی تمام این آثار در کنار نقش رستم، نقش رجب و پاسارگاد در این مقال نمیگنجد. شاید فرصتی دیگر.
سعیده کافی
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه