این مقدمه فلسفی، بهانهای است تا این قاعده را درباره پدیده قدرتمند عصر مدرن و مظهر نمادین جهان دیجیتال یعنی تلویزیون نیز به کار ببریم. نمیدانم برای شما اتفاق افتاده است که چند روز به دلیل گرفتاری و مشکلات حرفهای یا غیرحرفهای، تلویزیون منزلتان خاموش باشد یا وقت و حوصله روشن کردن آن را نداشته باشید؟ آن وقت تازه درمییابید که چقدر زندگی، ذهنیت، روحیه و افکارتان تحت تاثیر این جعبه جادو بوده است و خودتان از آن غافل بودید. به عبارت دیگر، گاهی انسان از فقدان یک چیز به قدرت و اثرگذاری آن بر خود و زندگیاش پی میبرد.
امروز در روستاهای دور افتاده نیز تلویزیون یا رادیو، تلفن همراه و انواع وسایل ارتباط جمعی از چنان گستردگی و نفوذی برخوردار شده که گویی بدون آن نمیتوان به زندگی ادامه داد و چرخه زیست جهان آدمی دچار مشکل میشود.
زمانی بود که خانوادههای ایرانی پس از ساعت ده یازده شب، دیگر امکان و فرصت تماشای برنامه خاصی را از تلویزیون نداشتند، اما امروز هر ساعت از شبانهروز که کلید تلویزیون را بزنند میتوانند شاهد تماشای برنامه خاصی باشند. به عبارت دیگر، خانواده ایرانی امروزه با روشن کردن تلویزیون صبح خود را آغاز میکند و همزمان با خوردن صبحانه به تماشای ویژهبرنامههای صبحگاهی میپردازد، تا زمانی که در انتهای شب، پای تلویزیون خوابش میگیرد.
جالبتر این که با توسعه امکانات دیجیتال تلویزیون، بسیاری از مخاطبان با تنظیم زمان روشن شدن خودکار این جعبه جادو از خواب بیدار میشوند. این مساله بویژه در شبهای ماه رمضان و موقع سحر بیشتر رواج پیدا کرده است. از قدیم نیز بسیاری از مردم ساعتهای خود را با ساعت اخبار تنظیم میکردند و بسیاری از شنیدهها را زمانی باور میکردند که از تلویزیون شنیده باشند.
گسترش وسایل ارتباط جمعی بویژه تلویزیون که به دلیل جاذبه و کارکردهای بصری از جایگاه ویژهای نزد مخاطبان برخوردار است، قطعا دارای کارکردها و امتیازات خوبی برای آنهاست و ضمن افزایش آگاهی و ارتقای سطح فرهنگی جامعه، فرصت مناسبی در اختیار دولتها قرار میدهد تا آنها بتوانند ضمن اطلاعرسانی و تنویر افکار عمومی، به اعتماد متقابلی که لازمه یک دولت ملت مقتدر است، دست یابند؛ اما برای این که به قدرت و نفوذ این جعبه جادو پی ببریم یکی از بهترین روشها این است که برای مدت کوتاهی هم که شده آن را خاموش کنیم تا از شدت و میزان وابستگی خود به آن آگاهی یابیم.
این قضیه دقیقا مثل این میماند که تا وقتی انسان، نعمتی و امتیاز فرصتی را در اختیار دارد چندان به تاثیر و نقش آن در زندگیاش آگاهی ندارد یا آنقدر به آن عادت کرده است که گویا بدون آن، هویت خویش را از دست میدهد و احساس میکند چیزی را گم کرده است.
در واقع، هویت فردی و اجتماعی انسان معاصر یک هویت رسانهای است و چهبسا میتوان به جرات گفت همه ما به نوعی رسانهزده شدهایم و تلویزیون در این الیناسیون، نقش محوری را ایفا میکند. البته این الیناسیونی که میگویم بیشتر نوعی مسخشدگی و انفعال در برابر تلویزیون است و به شکل مطلق، معنای منفی ندارد.
اساسا بحث ما در این مقال، ارزشیابی و تعیین خوب و بد تلویزیون نیست. نکته اصلی بر سر دامنه و عمق اثرگذاری است که همیشه با هستی و بودن آن چیز معلوم نمیشود. چهبسا نبودن آن، ما را به دامنه و عمق آن پدیده آگاهتر کند.
وقتی تلویزیون خاموش است تازه میفهمید چقدر کارهای نکرده و به تعویق افتاده دارید که باید انجام دهید یا به خیلی از تغییر و تحولاتی که در محیط اطرافتان افتاده پی میبرید. همچنین فرصت پیدا میکنید که با خانواده خود درباره مسائل گوناگون زندگی بیشتر حرف بزنید.
ارتباط انسانی و فناوری به تعامل و ارتباط دوسویه انسانی بدل میشود و مدلهای ارتباطی از شکل عمودی به حالت افقی درمیآید. کتابها و نشریات زیادی که تلنبار کردید تا سر فرصت بخوانید، در خاموشی تلویزیون آدمی را وسوسه میکند.
شاید به دلیل سلطه تلویزیون در منزل از رسیدگی به گل و گیاه و علاقههای شخصی پرهیز کردهاید. ممکن است خیلی از مهمانیها و مراسمرا به دلیل تماشای فوتبال یا سریال مورد علاقهتان از دست داده باشید. اگر اهل نوشتن باشید، شاید بار دیگر قلم به دست بگیرید و بنویسید.
جالب این که در خاموشی تلویزیون کمی به رقیب فراموششدهاش سینما شانس خودنمای بدهید و بار دیگر با آن آشتی کنید. گرچه در این خاموشی موقت ممکن است از خیلی مسائل اجتماعی و سیاسی فرهنگی بیخبر شوید، ولی دستکم موقتا از بمباران اطلاعاتیای که ذهن انسان را مورد حمله قرار میدهد در امان میمانید و فرصت بازسازی به آن میدهید.
شاید کمی خندهدار به نظر برسد، اما گاهی آنقدر غرق برنامههای تلویزیون میشوید که یادتان میرود مارک و جنس تلویزیونتان چیست! حالا که چند روز بدون این جعبه جادو سر کردید، شاید دریابید چقدر خودتان، زندگی و جهان اطرافتان را از دریچه تلویزیون دیدهاید و تا چه اندازه پیامهایی را که از آن دریافت کردهاید، بدون تامل پذیرفتهاید یا از فیلتر ذهن و فکر و اندیشهتان عبور دادهاید. چه بسا تصوراتی که از عالم و آدمهایش داریم، ساخته تصویرهایی است که از تلویزیون دیدهایم.
لطفا اشتباه نکنید! اینها به این معنا نیست که تلویزیون یک دروغ بزرگ است، بلکه تلویزیون یک واقعیت بزرگ و قدرتمند است. منتها آنقدر ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی ما تحت تاثیر آن است که نسبت به این واقعیت، خودآگاهی خود را از دست دادهایم.
خاموش کردن تلویزیون به این معناست که از آن به شکل آگاهانه فاصله بگیریم تا ببینیم چه امپراتور قدرتمندی در خانههای ما حکمفرماست و این جعبه جادو صرفا یک سرگرمی و برای غنیکردن اوقات فراغت نیست، بلکه با امکانات و قدرت پنهان و آشکاری که دارد زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی ما را هدایت میکند و تحتالشعاع خود قرار میدهد.
چه طرفدار آن گروهی از اندیشمندان باشیم که به تاثیر مخرب تلویزیون اعتماد دارند و چه جزو آن طیفی باشیم که بر سازندگی آن تاکید میکنند، گاهی با خاموشی و فقدان این جعبه جادو میتوانیم به جادویی بودنش پی ببریم.
سیدرضا صائمی