فرجام عشق کور

پسر جوانی که قصد داشت با دخترعمویش ازدواج کند، وقتی با مخالفت دو خانواده روبه‌رو شد دخترعمویش را کشت و خودکشی کرد. به گزارش خبرنگار ما، در آخرین روزهای مهر امسال، تماس تلفنی زنی مضطرب پلیس استان خوزستان را در جریان وقوع قتل دختری به نام رعنا قرار داد. بلافاصله پس از این تماس ماموران در محل حاضر شدند و جسد غرق در خون دختر جوان را پیدا کردند، کمی آن طرف‌تر جسم نیمه‌جان پسری به نام اشکان نیز روی زمین افتاده بود و با توجه به این که او هنوز نفس می‌کشید، پلیس اشکان را به بیمارستان منتقل کرد.
کد خبر: ۲۱۴۷۴۱

در ادامه به دستور بازپرس پرونده جسد رعنا به پزشکی قانونی منتقل شد و برای تحقیقات بیشتر پدر این دختر مورد بازجویی قرار گرفت، وی‌ گفت: اشکان برادرزاده من است، او عاشق دخترم رعنا بود و چندین بار هم رعنا را از من خواستگاری کرد، اما هم من مخالف این ازدواج بودم و هم برادرم، رعنا و اشکان هر دو سن کمی داشتند و ما می‌دانستیم که آنها خوشبخت نمی‌شوند، دخترم رعنا پذیرفته بود، او به من قول داد که دیگر اسمی از اشکان نیاورد و به قولش هم عمل کرد، اما اشکان همچنان به دیدار رعنا می‌آمد و دست‌بردار نبود.

وی گفت: چندین بار با اشکان درگیر شدم و او را که مخفیانه وارد خانه من شده بود بیرون انداختم، حتی این مساله بین من و برادرم اختلاف به وجود آورد و ما باهم قطع رابطه کردیم، اما اشکان همچنان بر خواسته‌اش پافشاری می‌کرد، تا این که روز حادثه وقتی به خانه آمدم دیدم دخترم غرق در خون روی زمین افتاده و مادرش هم بالای سرش گریه می‌کند، اشکان هم کمی آن‌ طرف‌تر روی زمین افتاده بود و یک سلاح شکاری نیز کنارش بود.

چند روز بعد از وقوع حادثه و زمانی که پزشکان اجازه بازجویی را صادر کردند، پلیس اشکان را مورد بازجویی قرار داد، پسر جوان گفت: ای کاش کسی به من کمک نمی‌کرد و من هم با رعنا می‌مردم. من عاشق رعنا بودم و متاسفانه هیچ‌کس حرف‌هایم را جدی نمی‌گرفت و گوش نمی‌کرد. عمویم و پدرم با ازدواج ما مخالف بودند، اما برای من اهمیتی نداشت، چراکه فقط به رعنا فکر می‌کردم. می‌دانستم که رعنا هم مرا دوست دارد و فقط به من فکر می‌کند.

وی ادامه داد: خیلی تلاش کردم که خانواده خودم و خانواده رعنا را راضی کنم، آنها بدون توجه به احساس ما حرف خودشان را تکرار می‌کردند، وقتی دیدم تحت هیچ شرایطی نمی‌توانم آنها را راضی کنم به رعنا پیشنهاد کردم که با من فرار کند، به او قول دادم اجازه ندهم تحت هیچ شرایطی آسیبی ببیند، اما رعنا قبول نکرد و گفت که پدرش او را خواهد کشت و زندگیمان سرانجامی نخواهد داشت.

از طرفی عمویم به من گفته بود که رعنا را به عقد جوان دیگری در خواهد آورد. من هم که دیدم رعنا را از دست می‌دهم و کاری هم نمی‌توانم بکنم تصمیم گرفتم هم خودم و هم رعنا را بکشم.

وی گفت: روز حادثه به خانه عمویم رفتم، یک سلاح شکاری هم با خودم برده بودم، وقتی رعنا به پشت درخت‌ها آمد، جایی که همیشه همدیگر را می‌دیدیم، من چشمانم را بستم و به طرفش شلیک کردم، بلافاصله سلاح را به طرف خودم گرفتم و گلوله‌ای هم به خودم شلیک کردم و دیگر متوجه چیزی نشدم، روی زمین افتادم. پس از پایان اعترافات متهم، وی با قرار بازداشت در اختیار ماموران قرار گرفت.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
کری‌خوانی صبح‌گاهی

گفت‌وگوی جام‌جم با هاشم بیگ‌زاده و مجید یحیایی، مجریان برنامه «صبحانه ایرانی »شبکه دو

کری‌خوانی صبح‌گاهی

نیازمندی ها