چه نمایشنامه‌هایی برای کودکان بنویسیم؟

نمایشنامه‌هایی سرشار از تحرک و پویایی‌

پس از سال‌ها کار درحوزه تئاتر کودک و نوجوان، هنوز این سوال برایم مطرح است که: «مطمئنی این موضوع برای کودکان مناسب است؟»، چه این که در بسیاری از سالن‌ها، اجرای نمایشنامه‌های کودک و نوجوانی را دیده‌ام که بسیار متضاد با آنچه من بر آن اعتقاد دارم بوده‌اند، اما در نوشتن نمایشنامه برای کودک نباید تنها به آنچه از دلت برمی‌آید توجه کنی، بلکه باید بیش از آن به مقتضیات سن مخاطبان دقت کرد. چه این که بارها و بارها دلم می‌خواسته چیزهایی را مطرح کنم که می‌دانستم هیچ کدام از آنها برای کودکان ضرری ندارند، اما وقتی فکر کردم، دیدم سودمند نخواهند بود، پس خطشان زده‌ام.
کد خبر: ۲۰۲۶۲۰

اما برای بچه‌ها باید چه نمایشنامه‌هایی نوشت؟ برای پیشبرد این بحث، فرض را بر این می‌گذاریم که والدین حق دارند درخصوص آنچه کودکانشان باید تماشا کنند، تصمیم بگیرند. این نکته را گفتم، چون متوجه شده‌ام که بسیاری از والدین، به طور دقیق نمی‌دانند دیدن چه تئاتری برای کودکشان مناسب است یا نیست و ذهنیت روشنی درباره این جریان ندارند. به هر حال، با وجود این فرض به عنوان یک علاقه‌‌مند حوزه کودک من مسوولیت خود می‌دانم سعی کنم به بزرگ‌ترها درخصوص چگونگی برخورد ذهن کودکانشان با تئاتر چیزهایی آموزش بدهم و مطالبی را در مورد هنرهای نمایشی و امکاناتی که برای رشد ذهنی، شادی و پویایی کودکان و نوجوانانشان مفید است بگویم. از نظر من، نمایشنامه خوب و مقتضی سن تماشاگر و مخاطب کودک و نوجوان چنین ویژگی‌هایی را دارد: درباره کودکان و کودکی یا راجع به موضوعاتی است که به شکلی منطقی به کودک و نوجوان می‌پردازد و با واژه‌هایی نظیر «صداقت» سر و کار دارد و در نهایت سعی می‌کند به مخاطب احترام بگذارد. همچنین باید با تماشاگر کودک تعامل داشته و برای او جذاب باشد تا این دسته از تماشاگران از نظر احساسی و عقلی با نمایش درگیر و برای دیدن ادامه آن تحریک شوند. نمایشنامه برای کودکان و نوجوانان باید سرشار از تحرک بصری باشد.

با ذکر این نکته مطلب را ادامه می‌دهیم که جز بخش ویژه تئاتر درباره کودک، همواره تئاتر کودک، برای کودک است. نمی‌خواهم بگویم که هر نمایشنامه کودکی باید یک قهرمان کودک داشته باشد  اگرچه بسیاری از بهترین نمایشنامه‌های تئاتر کودک و نوجوان این ویژگی را دارا بوده‌اند  اما یک تئاتر خوب کودک و نوجوان باید به مسائل و چیزهایی بپردازد که طرح آنها برای کودکان مهم است: رشد یعنی چه؟ چرا مردم با هم فرق می‌کنند و این موضوع چه معنایی برای من دارد؟ من چطور می‌توانم سرنوشتم را به دست بگیرم؟ چرا دستورات مادر و پدر و... مهم هستند؟ چرا جسم من تغییر می‌کند؟ عدالت چیست و چرا همه می‌گویند زندگی عادلانه پیش نمی‌رود؟ اینها از آن دسته پرسش‌هایی هستند که برای بچه‌ها مهم‌اند و نمایشنامه‌ای که به این پرسش‌ها پاسخ می‌دهد یا پرسش‌هایی نظیر این را مطرح می‌کند، برای کودکان مناسب است.

بسیاری از نمایشنامه‌نویس‌ها در دنیای کودک یا در فضای ذهن یک کودک می‌نویسند. این مساله بسیار اهمیت دارد. نمایشنامه‌نویسی که نتواند چیزهایی را از دوران کودکی‌اش به یاد بیاورد و این دنیا را خوب نفهمد، بی‌شک نمی‌تواند نویسنده خوبی برای کودکان باشد و به طور قطع راحت‌ترین کار برای خلق یک دنیای کودکانه، داشتن یک قهرمان کودک است.

نمایشنامه‌های سنتی بچه‌ها، نسخه‌های بازسازی شده داستان‌های پریان هستند و بسیاری از داستان‌های پریان یک قهرمان کودک داشته‌اند. به عنوان مثال نوجوانی که در راه پیمودن مسیری برای حل مشکلی رو به سمت بلوغ جسمی و فکری قرار دارد.

برخی نویسندگان موفق، کسانی هستند که درباره داستان زندگی یک کودک واقعی یا مسائل واقعی که در زندگی کودکان اتفاق می‌افتد، نوشته‌اند. در این صورت این امکان برای شما به وجود می‌آید که داستان یا نمایشنامه‌ای برای کودکان بنویسید در حالی که شخصیت اولتان کودک نیست. به عنوان مثال روایت داستان‌های تاریخی به این شکل نیست. اگرچه کمتر پیش آمده است که در ادبیات و تئاتر کودک و نوجوان، کسی خودخواسته به تاریخ بپردازد.

اما بیشتر کارگردانان و نویسندگانی که به این مقوله پرداخته‌اند، سعی در بازسازی و بازخوانی داستان یا واقعه تاریخی برای کودکان داشته‌اند؛ یعنی همان کاری که دیگر کارگردانان و نویسندگان برای بزرگسالان انجام می‌دهند.

علاوه بر این که موضوع نمایشنامه می‌تواند برای بچه‌ها جذاب باشد، باید به این نکته هم توجه کرد که موضوع نمایشنامه در مورد کودکی و رفتار صادقانه باشد. شاید تمام داستان‌های کودکان باید پایانی خوش داشته باشند، اما نباید حقیقت یک قصه را پنهان کرد و چه بهتر که این حقیقت در طول یک نمایشنامه کودکان، به زبان آنها و در دنیای آنها تصویر شود. به عنوان مثال در یک نمایشنامه والدین کودک قهرمان داستان با وجود تلاش‌های او برای ادامه زندگی مشترک، طلاق می‌گیرند.  آیا نمایشنامه‌نویسان ما جسارت پرداختن به چنین موضوعی را دارند؟!  باید توجه داشت که کودکان نادان نیستند. آیا نمی‌شد برای این داستان پایان دیگری در نظر گرفت و اگر می‌توان برای آن چنین پایانی را فرض کرد، نباید پرداخت خوبی داشته باشد؟ در زندگی واقعی بسیاری از کودکان هر روز با حقیقت مواجه می‌شوند. شخصیت‌ها و کاراکترها در تئاتری که صادقانه روی سن می‌رود، به صورت معجزه‌آسا و ناگهانی تغییر رفتار نمی‌دهند. بچه‌ها هم این تغییر ناگهانی را باور نمی‌کنند. همان طور که هنسل و گرتل مهربانی و رفتار خوب ناگهانی جادوگر قصه را باور نکردند. از سویی دیگر، تئاتر خوب کودکان، تئاتری است که در آن شخصیت‌ها پرورش پیدا کنند، اما این تغییر باید صادقانه صورت پذیرد.

نمایشنامه خوب برای کودکان و نوجوانان، نمایشنامه‌ای است همراه با احترام. تئاتر باید بچه‌ها را جدی بگیرد و به عنوان افرادی بسیار باهوش‌تر از آدم‌بزرگ‌های نادان با آنها برخورد کند. این نوع سرگرمی‌ها باعث می‌شوند تا بچه‌ها با شیوه لطیفه گفتن و شوخی‌های محترمانه آشنا شوند. اگر چه تاثیرات بد خاص خود را هم دارد. به طور مثال تلفظ‌هایی از کلمات که در نمایش گفته می‌شود و کودک همان تلفظ اشتباه و مسخره را که مقطعی و برای گرفتن خنده بوده است یاد می‌گیرد، اما ما به آن نوع شوخی و خنده‌ای اشاره داریم که علاوه بر خندیدن، کودکان را در نهایت به این فکر فرو می‌برد که آدم بزرگ‌ها هم می‌توانند رفتار احمقانه‌ای داشته باشند و مورد تمسخر کودکان قرار گیرند. برای من همیشه دیدن تئاترهایی که کودکان در بین اجرای آن مدام می‌خندند و در فکرشان می‌گویند: این آدم چقدر خنگ است؟ جالب بوده است. آن طور که من فهمیده‌ام، زمانی که چنین لطیفه‌ای روی سن اجرا می‌شود، تنها دو چیز می‌تواند برای بچه‌ها در مقام مخاطب اتفاق بیفتد. اگر منظور آن را متوجه شود، احساس می‌کند به طور حتم از کودکی که روی سن مشغول بازی کردن است، باهوش‌تر است یا این طور فکر می‌کند که نمایشنامه‌نویس، بچه‌ها را دست‌کم ‌فرض کرده و فکر می‌کرده آنها احمق هستند؛ حالا اگر لطیفه را متوجه نشود، چه می‌کند؟ نکته اینجاست که لطیفه باید طبق سن و سال بچه‌ها تعریف شود، یعنی چیزهای خنده‌داری که می‌توانند در دنیای کودکی اتفاق بیفتند.

از سوی دیگر، احترام به کودکان به این معنی است که در نمایشنامه‌هایی که برای آنها می‌نویسیم به مسائلی که دلیلی برای مطرح کردن آنها وجود ندارد، نپردازیم. همان طور که پیش از این گفتم، سرگرمی کودکان باید باعث شود آنها به فکر فرو بروند و با اثر تعامل داشته باشند تا آنجا که از آن چیزهایی را یاد بگیرند  تعامل هم هیچ ربطی به کف زدن بچه‌ها در زمان پخش آهنگ ندارد!  من درخصوص موقعیت حرف می‌زنم و البته به طور خاص در مورد مسائل خنده‌دار؛ یعنی مسائلی که کودکان ناخواسته دوست دارند آنها را داشته باشند.

منوچهر اکبرلو

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها