در واقع از آنجا که شدت هیجان ناشی از تهیه گزارشهای جنگ ویتنام در میان مردم غیر قابل باور بود و خشم و عصبانیت مردم از آنچه که در صحنههای جنگ روی میداد ، لحظه به لحظه به شرایط بحرانی نزدیک میشد ، دستاندرکاران حکومت سعی کردند پیوندی قوی بین رسانهها و نیروی نظامی ایجاد کنند تا این خشم را کنترل کنند.
دوران جنگ اول خلیج فارس که هدف از آن آزادسازی کویت بود اصحاب رسانهها از اینکه مجبور شده بودند تا تمامی گزارشهای خبری خود را با فرماندهی نظامی آمریکا در پشتیبانی از کویت هماهنگ کنند بسیار ناراحت بودند.
فرماندهان نظامی بصورت محدود به برخی از گزارشگران اجازه میدادند که همراه با نیروی نظامی در خط مقدم نبرد حضور یابند و نسبت به تهیه گزارش اقدام کنند اما آنها زمانی به گزارشگران اجازه حضور در خط مقدم را میدادند که نبرد پایان یافته و حتی تمام اجساد کشتهشدگان نیز از صحنه نبرد جمعآوری شده بود.
در اواسط دهه 1990 نیروی نظامی همین شرایط را برای خبرنگاران در سومالی ایجاد کردند. در حالیکه خبرنگاران حتی قبل از نیروهای نظامی در محل حاضر بودند و به آنها اجازه حضور در زمان حمله داده نشد.
رهبری پنتاگون به خوبی از این موضوع آگاه بود که درگیری و مقابله طولانی مدت با رسانهها به نفع آنها نیست لذا آنها سعی کردند با تشکیل دو کارگروه مطالعات جامعی را در مورد شیوههای مدیریت و سازماندهی رسانهها در دوران جنگ انجام دهند.
در سال 1984 ژنرال وینانت سایدل ماموریت یافت تا رهبری یک گروه را برای بررسی مدیریت عملیات نظامی برعهده گیرد، این در حالی بود که مردم آمریکا از طریق رسانهها در جریان وضعیت جنگ در عراق قرار میگرفتند.
از آنجا که نهادها و سازمانهای خبری از وضعیت خبری ناراضی بودند و در این مورد شکایتهایی مطرح میگردید که میتوانست مشکلاتی را به دنبال داشته باشد لذا فرماندهان نظامی با مسوولین رسانهها به توافق رسیدند تا در یک کنفرانس مشترک اصول خاصی را به عنوان چارچوبهای خبری رعایت نمایند.
در فواصل سالهایی که هنوز برنامه کنترل خبری بر رسانهها بصورت جامع اعمال نمیشد پیشرفتهای فنی در حوزه ارتباطات باعث تحولات عظیمی در اطلاعرسانی شده بود در این سالها پیدایش تلفنهای ماهوارهای قابل حمل گزارشگران را قدرتمند ساخته بود بهگونهای که آنها میتوانستند بهطور همزمان و زنده گزارشهای صوتی و تصویری از نقاط گوناگون ارسال نمایند.
نویسنده: اندرو.ام.لیندنر
مترجم: محمدمهدی لبیبی