
آنوقتها که شکار میرفتم
اسلحهام
کمی آب روی آهو میپاشید
حالا که من آهو شدهام
دنیا با موشکهای هستهایاش
پاره پارهام میکند و
مشکم بوی تعفن میدهد...
گذشته تقاص خوشایندی ست
هر چه مورچه شکار کردیم
با کودکی دستهایمان
حالا قسط و اجاره
دامی پهن کرده به وسعت دماوند
اصلا دنیا حق دارد
از خواب گازهای زیرزمینی بیدارم کند
پدرم که کمکم پیر شده
هنوز چند تا قسط به پدربزرگ دنیا بدهکار است
و مادرم چشمانش را از گرههای قالی
به دنیا داد / تا زمین بچرخد
و اقساط کوتاه و بلند مدتش را
از عرش و فرش جمع کند
و چقدر قلب مادرم درد میکند...
دنیا حق دارد سوالم را بگیرد
که پیراهن زردم / باد را میچرخد که چه؟
شاید دزد چشمانش برق نداشت!
آنوقتها هرچه نداشتم
دلم وسعت عاشقانه بود و شعر
حالا هرچه ندارم
دلم نیست / و/ هنوز
بدهکار زمینم که آب را تا عمق آخرش بلعیده است
بهرام کمالی
داغهای تازه
پاییزی و به سوگ بهارم نشستهای
هر چند که دوباره کنارم نشستهای
چون آهوی رمیده دلم شور میزند
احساس میکنم به شکارم نشستهای
جز داغهای تازه نصیبی نمیبری
وقتی به سفره دل زارم نشستهای
من بر سر انالحق خود ایستادهام
اما تو زیر سایه دارم نشستهای
یک روز میرسد که تو دلتنگ میشوی
روزی که در کنار مزارم نشستهای!
سعید توکلی
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰