
زمانهای که او در آن نشو و نما کرد، زمانهای پر آشوب بود، دوران دیکتاتوری رضاخانی و زیستن در خانوادهای مذهبی با پدری روحانی، زندگی چندان آرامی را برای جلال در بر نداشت، اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و سقوط دیکتاتور مقارن با ورود آلاحمد به دهه سوم زندگی پرفراز و فرودش بود: «جوانی با انگشتری عقیق به دست و سر تراشیده و نزدیک به یک متر و هشتاد» وارد جامعهای شد که بادهای مسموم غربگرایی رایج پس از مشروطه ودوره رضاخانی، تفکرات مارکسیستی و تفکرات ضددینی احمد کسروی، شریعت سنگلجی و ... لطافت و سلامت آن را به مخاطره افکنده بود. به این ترتیب جوان طالقانی الاصل تهرانی در 1326 به گفته خودش: «3 سالی بود که عضو حزب توده شده» بود.
تعلق خاطر آلاحمد به ایران و استقلال آن، خیلی زود به جدایی وی از حزب وابسته توده منجر شد، او متوجه شد از پشت دیوارهای حزب توده صدای نیروهای سرخ مسکو میآید. مدتی بعد، همزمان با اوج گرفتن مبارزات مردم ایران برای ملی کردن نفت، به جبهه ملی پیوست و تا 1332 در کوران مسائل سیاسی ایران قرار گرفت. جبهه ملی هم جایی نبود که آلاحمد در آن قراری پیدا کند، در 1332 از جبهه ملی خارج شد. سردرگمی و ناامیدی ناشی از شکست 28 مرداد 1332، آلاحمد را هم در بر گرفت، هر چند او دست از نوشتن بر نمیداشت اما شکوفایی خاصی هم در او بروز نکرد. آخرین اثر این دوران پر فرود، کتاب «سنگی بر گوری» بود که روح سرگشته و مایوس او را نشان میداد.
نهضت امام و واقعه 15 خرداد، تکان سختی در شخصیت جلال ایجاد کرد؛ دوره حضیض جلال خاتمه یافت. او راه را یافته بود و کتاب غربزدگی، سنگی شد بر گور کژاندیشی ای که دامن جوانان این مرز و بوم را گرفته بود. جلال با از سرگذراندن چنین امواجی به خود آمد و به ارزیابی عملکرد خویش و جامعه در حال تحول ایران نشست. وی مشکل اصلی ایرانیان را غربزدگی آنان و استعمار غربیان میدانست و چه زیبا و هوشمندانه آثار و علائم این وادادگی و تسلیم را در ماجرای به دار کشیده شدن شیخ فضلالله نوری در تهران و نیز ترویج آثار مستشرقین توسط روشنفکران جستجو و معرفی میکرد.
نظریه جلال، رویکرد دوباره به سنتهاو اصالتهای بومی بود و همین در زمانه تاخت و تاز به روشنفکران غرب و شرق زده (مارکسیست) بزرگترین گناهی بود که وی مرتکب شد، گناهی که پس از حدود 40 سال هنوز به جرم آن توسط غرب زدگان محاکمه و تخطئه میشود. آلاحمد تعریف مبتذل و رایج روشنفکری را که در مخالفت با مذهب، علاقه به غرب و تحصیلات دانشگاهی (به عنوان یک ژست و نه به معنای واقعی علمآموزی) را به سخره گرفت و در مقابل، دیدگاه بازگشت به اصالتها را مطرح ساخت و در همین بازگشت بود که تلاش داشت رابطهای متین با روحانیت برقرار نماید که نامه وی به امام که از مکه مکرمه و در سفر حج نگاشته شده، موید این امر است (متن این نامه در بخش نهانخانه درج شده است).
آلاحمد در مقدمه «در خدمت و خیانت روشنفکران» مینویسد: «طرح اول این دفتر در دی ماه 1342 ریخته شد، به انگیزه خونی که در 15 خرداد 1342 از مردم تهران ریخته شد و روشنفکران در مقابلش دستهای خود را به بیاعتنایی شستند».
دوران بازاندیشی جلال، 6 سال بیشتر نپایید و شعله فروزان جان او به نحو مرموزی در 18 شهریور 1348 خاموش شد و جسم رنجورش در مسجد فیروزآبادی شهرری آرام گرفت.
«ایام» این شماره خود را که با سالروز در گذشت این نویسنده متعهد مصادف است، به بررسی شخصیت و کارنامه فرهنگی او اختصاص داده است، امید که این حرکت در بازشناسی چهره فرهنگی و سیاسی جلال آل قلم موثر افتد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
دکتر حسن سبحانی، استاد دانشگاه تهران در گفتوگو با روزنامه«جامجم» مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد