در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
از خودتان بگویید و اینکه کار بازی را چگونه شروع کردید، از کجا و با چه کسانی؟
من رضا علیزاده هستم و سال 70 که فرهنگسرای بهمن افتتاح شد به فرهنگسرا رفتم و در کلاسهای سفالگری و نقاشی شرکت کردم. سال 72 به کلاس تئاتر رفتم و بعد با گروههای متفاوتی آشنا شدم، البته هم کار کودک انجام میدادم و هم تئاتر. کارم را خیلی دوست داشتم و با خودم گفتم که باید یه روزی آدم معروفی بشم. طی این سالها با افراد گوناگونی کار کردم و خیلی چیزها یاد گرفتم. عاشق خواندن بودم. هر موقع از کار خسته میشدم، سهراب سپهری میخواندم و انگاری یه جورایی تو دلم امید تازه میشد.
سال 79 وارد دانشگاه سینما تئاتر شدم. 4 سال عضو افتخاری دانشکده بودم و در سال 83 برنده بهترین متن طنز از جشنواره طنز تهران شدم.
در بهمن 83 که در کانون پرورش فکری کودکان مشغول اجرای نمایش بودم که با تهیهکننده شبکه 2 آشنا شدم. ایشان شماره از من گرفت و گفت چون پسر مستعدی هستی اگر به مجری احتیاج داشتیم با تو تماس میگیریم و من هم شماره ایشان را گرفتم. چند بار تلفن زدم و قرار ملاقات گذاشتم و تست دادم و قبول شدم. با چند کار گزارشی کارم را شروع کردم. سال 84 در یک فیلم سینمایی به نام شام عروسی به کارگردانی ابراهیم وحیدزاده بازی کردم. البته کوتاه بود، اما پر از تجربه... عاشق بازیگری هستم.
اولین برخورد شما با بازیگری چگونه بود و این برخورد چه تاثیری در شما داشت؟
من خیلی کوچک بودم. دقیقا نمیدانم چه سالی بود، ولی سالی بود که قلقلی تازهوارد تلویزیون شده بود وقتی این برنامه را میدیدم کلی ذوق میکردم و همیشه پیش خودم میگفتم که میشه یه روز من برم و قلقلی رو بغل کنم و بهش دست بزنم و این فکر همیشه تو ذهنم بود و وقتی وارد عرصه کار شدم گفتم که باید وارد تلویزیون بشم. کار بازیگری را دوست دارم مثل بچههایی که کوچک هستند و وقتی شیر میخورند ساکت میشوند منم اگه بازی نکم انگاری گشنهام و گریه میکنم. بازی خیلی شیرینه. من یاد گرفتم که چطور صبور باشم. یاد گرفتم که با دیگران چطور برخورد کنم. یاد گرفتم که هر کاری را هر جایی انجام ندهم.
دوران کودکی شما چگونه گذشت؟
کودکی که خیلی خوب بود، من یه جورایی دردانه خانواده بودم. پدر بزرگم مرا خیلی دوست داشت یادم هست همیشه روی پایش مینشستم و برایم قصه میگفت و همیشه یک قصه را میگفت و من هیچ وقت خسته نمیشدم.
در دوران کودکی فکر میکردید که یک روزی وارد حرفه بازیگری بشوید؟
آرزویش را داشتم، ولی خوابش رو هم نمیدیدیم. همیشه حامی و همراهم مادر و پدرم بودند. همیشه وقتی ناامید میشدم مادرم مرا به جلو هل میداد و همیشه امید را در دلم زنده میکرد.
برای این که اجرای خوبی داشته باشید و مخاطب بیشتری جذب کنید چه کارهایی باید انجام داد؟
من خودم را برای این که اجرایم بهتر شود از لحاظ بازی خیلی فیلم و کارتون نگاه میکنم و خیلی مطالعه میکنم خودم را محک میزنم.در یک کلام برای جذب مخاطب و اجرای خوب باید خلاقیت و نوآوری داشته باشیم.
جدا از بازیگری به کدام هنر علاقه دارید و چرا؟
من کارهای متفاوتی انجام میدم و علاقههای گوناگونی دارم ازجمله نقاشی گرافیک، سفالگری و هنر اصیلم معرق چوب است که نزدیک به 14 سال است که مشغول آن هستم.در سال 74 برگزیده کل کشور شدم در رشته معرق و الان هم دارم به صورت حرفهای ادامه میدم. چوب را خیلی دوست دارم یه دنیایی متفاوت و عجیبه.
من نزدیک به 10 دفتر شعر و ترانه دارم که مشغول ویرایش آنها هستم و یک دفتر شعر دارم به نام حضور در ظهور که در سال 86 مجوز گرفت و در وصف امام زمان است و ارادت خاصی به ایشان دارم اکثر شعرهایم در این زمینه است چون جمکران زیاد میرم.
یک خاطره شیرین در هنگام اجرای برنامه زنده بگویید؟
هر روز ما خاطره است اما تو اون روزهای اول که من هنوز شعر تیراژ برنامه را حفظ نکرده بودم و فکر میکنم دومین برنامه بود، که از روی یه کاغذ میخواندم که کف دستم بود که یکدفعه کاغذ افتاد و گم شد چون کوچک بود منم بقیه شعر را از خودم خواندم که همین باعث شد بعضی وقتها شعر تیتراژ عوض میشود و زینگول آن را قرو قاطی میخواند.
حرفی دارید که با بچهها بزنید؟
من همه بچههای دنیارو دوست دارم چون پاک و بیگناه هستند. بچهها اول خدا. همیشه خدا رو به یاد داشته باشید و به پدر و مادرتون احترام بگذارید.
معصومه پارسامهر
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد