بعضی‌ها داغشو دوست دارن‌

فیلم ساختن‌

برای فیلم ساختن در ایران باید هفت خوان رستم را طی کرد. طی کردن این هفت تا خوان البته کار سختی نیست، چون تو همین کشور عزیزمان سالانه حدود صد تا فیلم ساخته می‌شه. این که چه جوری این هفت خوان را می‌شه رد کرد، جزو اسرار است. ما می‌خواهیم این اسرار را لو بدهیم و افشاگری کنیم. سرگذشت یکی از این صد تا را بخوانید... .
کد خبر: ۱۹۱۳۲۳

الو سینما؟ سلام. ما می‌خوایم فیلم بسازیم. وام بده.

فیلمنامه تصویب شده دارین؟

بله که داریم. خوبشم داریم. چن تا می‌خوای؟

همون یه دونه کافیه.

حالا کی وامو می‌دین؟

برو بهار بیا.

آخه قصه ما تو زمستون می‌گذره. برف می‌خوایم.

از برف شادی استفاده کن. اگه نشد برو ریکا بخر و کف درست کن و بریز رو صحنه تا برف تداعی بشه.

بابا شما دیگه کی هستی؟ برف شادی چیه، ریکا کدومه؟ فضای فیلم زمستونیه.

زمستونیه؟ خب پالتو تن بازیگرات کن.

باشه بابا بی‌خیال. اگه یک طرح بهاره پیدا کنم وام می‌دین؟

باید فرم درخواست پر کنی.

از کجا این فرم رو بگیرم.

برو سال بعد بیا. فرم تموم شده.

خب چاپ کنین.

تو داری به من می‌گی که اهل چاپیدنم؟

غلط بکنم. کی گفتم؟

برو بیست سال دیگه بیا تا به درخواستت رسیدگی کنیم.

تورو خدا اذیت نکن. من استعداد این مملکتم. منتقدا گفتن که فیلم‌های کوتاهی که ساختم حرف ندارن و شاهکارن.

پس برو از همون منتقدا وام بگیر.

آخه چرا این قدر منو سر می‌دونین؟

به من توهین می‌کنی؟ برو چهل سال دیگه بیا.

چهل سال بعد

آقا سلام. وام می‌خوام.

برو تابستون بیا.

آخه قصه‌م زمستونیه. نمی‌خوام فصلو از دست بدم.

همون روزای اول زمستون که بیای حله...

(اول زمستون)

 آقا اومدم واسه وام.

چه قدر می‌خوای؟

این قدر.

بیا.

مرسی.

یک سال بعد

آقا ما فیلم‌مون آماده‌س. چرا اکرانش نمی‌کنین؟

برو با سینمادار حرف بزن و راضی‌اش کن.

(با سینمادار)

 آقای سینمادار فیلم منو اکران می‌کنی؟

کدوم فیلم؟ تو کی هستی؟

من فلانی‌ام.

تو فیلمت کی بازی کرده؟

یعنی چی کی بازی کرده؟

فلانی و فلانی داره؟

خب نه. نداره.

 پس برو بذار باد بیاد.

یعنی هر فیلمی که از این بازیگرا نداشته باشه اکران نمی‌شه؟

ببین حوصله ندارم باهات یکی به دو بکنم. فقط نصیحتت می‌کنم که فیلم بعدی رو با بازیگرای درست و حسابی بسازی.

چشم.

صد سال بعد

 آقای سینمادار سلام. من فیلمی ساختم با شرکت بازیگرای معروف.

قصه‌اش درباره چیه؟

درباره دو تا جوون که سر راه هم قرار می‌گیرن و عاشق هم می‌شن و پسره می‌زنه بابای دختره رو می‌کشه و دختره هم سر مادر شوهره را می‌خوره و خلاصه اینا به هم می‌رسن اما بعد از مراسم ازدواج توی جاده تصادف می‌کنن و هر دوشون میفتن تو دره. پسره می‌میره اما دختره زنده می‌مونه در حالی که هوش‌شو از دست داده. خلاصه راه می‌افته می‌آد توی شهر و اون جا با یک دکتر آشنا می‌شه...

باشه باشه. خیلی خوبه. فردا بیار اکرانش کنم.

یعنی من می‌تونم امیدوار باشم که پس از یک قرن و اندی فیلمساز شده‌ام؟

 آره. اگه نصیحت پدربزرگ سینمادار خدابیامرز منو فراموش نکرده باشی کماکان فیلمساز می‌مونی.

غضنفر هالیوودیان‌

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها