گزارشی از حضور هنرمندان سینما در مراسم بزرگداشت شهدای هواپیمای ایرباس‌

هیچ وقت به خانواده شهدا تسلیت نگویید

گروه رسانه - بندرعباس - خبرنگار اعزامی جام‌جم - رضا استادی: سوم جولای سال 1988 هواپیمای مسافربری ایرباس 300 متعلق به خطوط هوایی جمهوری اسلامی ایران هیچ گاه به دبی نرسید. هواپیما ساعت 30/10 در ارتفاع 14 هزارپایی هدف دو فروند موشک sm2mr قرار گرفت و حوالی جزیره هرمز سقوط کرد. 290 مسافر هواپیما کشته شدند و چند ساعتی طول کشید تا با ظاهر شدن جسدهای آنها بر روی آب، ماهیگیران مسافران دبی را به مبدا بندرعباس بازگرداندند. قهرمان این نمایش کسی نبود جز کاپیتان ناو فوق پیشرفته وینسنس، ویلیام راجرز که ظاهرا در آن روز، هواپیمای ایرباس در حال اوج گرفتن را با هواپیمای اف 14 در حال شیرجه رفتن اشتباه گرفته بود. حالا 20 سال بعد از این حادثه، جمع 40 نفری هنرمندان سینمای کشور با ابتکار حبیب احمدزاده، نویسنده ادبیات دفاع مقدس و پرویز پرستویی، بازیگر سینمای ایران به بندر عباس آمده اند تا در مراسم بزرگداشتی که برای قربانیان این حادثه برگزار می‌شود، شرکت کنند.
کد خبر: ۱۸۶۱۰۸

هنرمندان سه شنبه ظهر وارد بندرعباس می‌شوند. خوشامدگویی دانش آموزان بندرعباسی در  فرودگاه، شرجی آزار دهنده هوا را از یاد می‌برد. زمان به انداختن عکس‌های یادگاری و گرفتن امضا می‌گذرد.

بعد از ظهر هنرمندان دو گروه می‌شوند و هر گروه به دیدار یکی از خانواده‌های شهدا می‌رود. پرویز پرستویی، سعیدراد، مهتاب کرامتی و حسن پورشیرازی همراه مدیرعامل شرکت هما به دیدن خانواده شهید «اسحاق عامری» می‌روند. تسلیت گفتن به خانواده‌ای که 20 سال قبل سرپرست خود را از دست داده، حتی برای هنرمندانی که روز و شب در نقش‌های مختلف حضور می‌یابند، کار ساده‌ای نیست. پدری که با چمدانی خالی رفته و قرار بوده در پایان سفر با سوغاتی‌های رنگارنگ بازگردد، اما نامش در فهرست شهدای رادیو شنیده می‌شود... ماجرا به اندازه کافی تلخ است که نیازی به رقیق‌تر شدن نداشته باشد. مهمان‌ها یک به یک سخن می‌گویند و به همدردی می‌پردازند. ابتدا پرویز پرستویی شروع می‌کند. حس و حال مجلس برای او که سال‌ها قبل برادرش را در جنگ از دست داده کاملا آشناست. او درباره اهداف حضور هنرمندان در کنار خانواده قربانیان این حادثه سخن می‌گوید و به این نکته اشاره می‌کند که این حرکت کاملا خودجوش بوده و از هیچ نهادی توصیه‌ای برای انجام آن نشده است.

او به 66 کودک حاضر در هواپیما اشاره می‌کند و می‌گوید: شاید اگر این حادثه اتفاق نمی‌افتاد آنها امروز در المپیادهای کشور حضور داشتند. او اضافه می‌کند: شاید ما نتوانیم با این کار خودمان جایی از جهان را تغییر دهیم، اما دلمان خواسته و گفته این کار را بکنیم.

محمدرضا شرف الدین مدیر جلوه‌های ویژه سینمای ایران و مردی که در بخش عمده‌ای از زندگی خود با مواد منفجره سر وکار داشته، از این حادثه این گونه یاد می‌کند: « احساس بشریت از این واقعه جریحه‌دار شد».

سعید راد بازیگر پیشکسوت سینمای ایران در زمان وقوع این حادثه ساکن کشور کانادا بوده است. او می‌گوید هنگام انتشار این خبر مردم چنان بهت زده بودند که ناخودآگاه  یاد حمله اتمی آمریکا به شهر هیروشیما افتادند. چند دقیقه بعد در پایان این عرض تسلیت‌ها و ابراز همدردی ها، پسر شهید عامری که دانشجوی رشته مهندسی پزشکی است، بعد از خوشامدگویی به مهمان‌ها می‌گوید: هیچ وقت به خانواده شهدا تسلیت نگویید. ما انتقام می‌گیریم اما نه در عرصه جنگ، بلکه در عرصه علم و دانش انتقام می‌گیریم.

مراسم بزرگداشت

صبح روز چهارشنبه دوازدهم تیرماه ساعتی پیش از آن که آفتاب تند تیرماه در خلیج فارس طلوع کند، کشتی زمرد با مسافران خود به سمت محل سقوط هواپیمای ایرباس حرکت می‌کند. پرویز پرستویی داخل کشتی میکروفن به دست گرفته و با دعوت از اعضای خانواده قربانیان، هنرمندان، مسوولان استان و... برنامه‌ای گرم تدارک دیده است. بر عرشه کشتی زنی جوان نشسته. زن هدفون به گوش دارد و چشم به دریا دوخته تا شاید آرامش دریا و گوش دادن به یک موسیقی خاطره انگیز، یاد عزیز از دست داده‌اش را بیشتر برایش تداعی کند. 66 کبوتر سفید و قهوه‌ای رنگی که قرار است تا ساعتی بعد یاد قربانیان کودک این حادثه در آسمان رها شوند، گوشه‌ای کوچک از عرشه کشتی را اشغال کرده‌اند.  جایی کنار گل‌های گلایل سفیدی که قرار است به یاد 290 مسافر هواپیما به داخل آب انداخته شوند.

ساعتی بعد که کشتی مسافربری با همراهی سه قایق تندرو و یک بالگرد به محل سقوط هواپیما می‌رسد، همه مسافران به روی کشتی می‌آیند. برای چند دقیقه بازار گرفتن عکس‌های یادگاری با بازیگران از رونق می‌افتد و گل‌های سفید یک به یک به داخل آب می‌افتند. جایی که هنوز 100 مسافر هواپیما حضور دارند، مسافرانی که هیچ گاه جنازه آنها پیدا نشد و چیزی از باقیمانده اجساد آنها به خانواده‌هایشان نرسید.

هنگام بازگشت با خودم فکر می‌کنم ناخدای ناو وینسنس که این روزها به هفتاد سالگی رسیده تابه حال چند بار هنگام ماهیگیری به یاد کودکانی افتاده که اجساد آنها پیدا نشده است؟ چند بار با دیدن خواب آن کودکان، روز کاری اش ناخوشایند شده؟ آیا تحصیل در رشته روانشناسی در دوران جوانی توانسته به او برای کنار آمدن با این وضعیت کمک کند؟ آیا از فرزند 39 ساله‌اش صاحب نوه‌ای شده تا حس و حال بازماندگان هواپیمای ایرباس را درک کند؟ واقعیت بی‌رحمی که او 20 سال پیش خلق کرد، حتی از دایره تخیل فیلمنامه‌نویسان هالیوود هم فراتر است. خلاق ترین فیلمنامه‌نویسان هالیوودی هم وقتی می‌خواهند «آدم بدهای فیلم‌های خود را در قالب تروریست‌هایی از خاورمیانه به تصویر بکشند، به مراتب جنایت‌هایی کمتر از آنچه هموطن خودشان مرتکب شده را به شخصیت‌های خود نسبت می‌دهند.

آنها حتی برای بدترین آدم‌های قصه نیز آنقدر قساوت قائل نیستند که هدف قرار دادن یک هواپیمای مسافربری را به او نسبت دهند. به تخیلم کمی میدان می‌دهم. ناخدا راجرز اگر چند دهه قبل‌تر متولد می‌شد، می‌توانست یکی از سربازان عادی جنگ جهانی دوم باشد. سربازی مانند «سرجوخه رایان» که بعد از کشته شدن سه برادرش در جنگ، ارتش ایالات متحده آمریکا گروهی را به سرپرستی «کاپیتان جان اچ میلر» فرضی به جبهه می‌فرستاد تا هم او را به عنوان تنها بازمانده خانواده‌اش به پشت جبهه منتقل کنند و هم این‌که سوژه داستانی خوبی برای فیلمسازی مانند «استیون اسپیلبرگ» فراهم کنند اما او با چند سال تاخیر به دنیا آمد و بابت یک جنایت جنگی مسلم، مدال شجاعت گرفت.

چشم خیلی از مهمانان مراسمی که دیروز در خلیج فارس برگزار شد، از اشک خیس شد؛ اشک‌ها به خاطر مظلومیتی بود که بعد از سال‌ها همچنان این 290 مسافر را تحت الشعاع خود قرار داده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
سفر اربعین به سلامت

ضروری‌ترین نکات بهداشتی را که زائران اربعین باید رعایت کنند در گفت‌وگو با یک متخصص بیماری‌های عفونی بررسی کرده‌ایم

سفر اربعین به سلامت

وقتی دل جنگل سوخت

«جام‌جم» در گفت‌وگو با جانشین فرمانده یگان حفاظت سازمان منابع طبیعی کشور بررسی کرد

وقتی دل جنگل سوخت

نیازمندی ها