گفت و گو با برایان برتینو، کارگردان فیلم «غریبه‌ها»

روبه‌رو شدن ناگهانی با ترس

«غریبه‌ها» یک اثر دلهره‌آور تعلیقی ترسناک فوق‌العاده است که در کمال تعجب هم با استقبال خوب و گسترده تماشاگران روبه‌رو شد و هم نظر مثبت منتقدان سینمایی را جذب کرد. فیلم که با هزینه اندک 9 میلیون دلاری تهیه شده، در سطح بین‌المللی حدود 100 میلیون دلار فروش کرد که نیمی از آن به آمریکا اختصاص دارد.
کد خبر: ۱۸۴۷۸۶
قصه فیلم درباره زوج جوانی است (با بازی لیو تیلور و اسکات اسپیدمن)‌ که هنگام بازگشت از یک مهمانی مجبور می‌شوند شب را در یک خانه بزرگ متروکه و دور افتاده سر کنند. در این محل است که آنها با 3 غریبه نقاب به چهره‌خطرناک روبه‌رو می‌شوند که قصد کشتن آنها را دارند.

زوج جوان برای زنده ماندن مجبور به تلاش مرگبار و خطرناکی می‌شوند. این فیلم اولین کار سینمایی برایان برتینو در مقام کارگردان است.

خب، پیش از شروع مصاحبه به چه چیزی فکر می‌کردید؟

می‌دانید، دیشب خیلی قدم زدم. خیلی دوست ندارم به این نکته فکر کنم که هنگام گفتگو قرار است درباره چه چیزهایی صحبت کنم. در لس‌آنجلس فیلم‌های زیادی ساخته می‌شود و برایم جالب است که مردم درباره فیلم‌های ترسناک حرف می‌زنند و آنها را دوست دارند.

می‌شود خودتان کمی بیشتر درباره غریبه‌ها برایمان صحبت کنید؟

این فیلم قبل از هر چیز یک کار دلهره‌آور است و آ‌نچه برایم جذاب بود این است که زوج اصلی قصه فیلم، تازه ازدواج کرده‌اند و بخش اعظم قصه در یک محل اتفاق می‌افتد. ما آنها را دنبال می‌کنیم تا ببینیم چه بر سرشان می‌آید و مدام این پرسش مطرح می‌شود که اگر خود ما در موقعیت آنها قرار داشتیم چه اتفاقی می‌افتاد.

در دل همین دلهره است که ترس خلق می‌شود؟

ترس هم داریم، ولی دلهره، تنش و تعلیق حرف اصلی را می‌زند. علتش هم معلوم است. در طول قصه فیلم، تماشاچی بیشتر از‌ آن که بخواهد با ترس ناگهانی روبه‌رو شود، درباره جنبه‌های روان‌شناسانه قضیه (و این که این غریبه‌ها چه کسانی هستند و چه می‌خواهند)‌ فکر می‌کند و می‌خواهد پاسخ پرسش‌هایش را پیدا کند. این دقیقا همان حسی است که 2 کاراکتر اصلی فیلم دارند.

با وجود این، ما عنصر ترس را هم در فیلم داریم و تلاشم این بود که از این عنصر استفاده مفرط نکنم. حضور ترسی که اندازه و به‌موقع است کمک می‌کند قصه حال‌وهوایی روشنفکرانه پیدا نکند، زیرا نمی‌خواستم به این سمت بروم. نوع قصه به‌گونه‌ای است که کاراکترها در طول ماجرا کاملا معرفی شده و گسترش می‌یابند.

همین نکته باعث می‌شود تماشاچی راحت‌تر به تماشای فیلم بنشیند و آن‌را به عنوان یک کار دلهره‌آور کامل بپذیرد. خودم این‌گونه کار را بیشتر می‌پسندم. ولی شما می‌توانید غریبه‌ها را یک فیلم ترسناک ارزیابی و معرفی کنید.

مایه الهام شما نسخه اصلی بود یا دیگر فیلم‌های ترسناک؟

ضرورتی ندارد که بگویم از این یا آن فیلم خاص الهام گرفته‌ام. در کل تاثیر زیادی از ژانر فیلم‌های ترسناک دهه 70 میلادی گرفته‌ام. آن فیلم‌ها ساختار اندیشمندانه‌ای داشتند و مسائل مختلف فیلم را خیلی خوب در دل قصه می‌گنجاندند. این نکته را هم در «آرواره‌های کوسه» استیون اسپیلبرگ و هم در «بیگانه» ریدلی اسکات می‌بینید.

می‌توان فیلم‌های دیگری هم در این ارتباط اسم برد، در کل، این واقعیت فیلم‌های فوق را دوست داشتم که شما در مقام تماشاچی می‌توانستید زمان بیشتری را در کنار کاراکترهای آنها سرکنید و به این ترتیب خودتان را در موقعیت آنها قرار دهید؛ اما اگر بخواهم درباره قصه غریبه‌ها حرف بزنم، فکر نمی‌کنم بتوان آن را با کارهای ترسناک یکی‌دوسال اخیر مقایسه کرد. وقتی نوجوان بودم (فکر می‌کنم 11 سالم بود)‌‌ کتاب «هلتر اسکلتر»‌ را خواندم.

همان‌جا به این که آدم‌ها وارد خانه‌ای می‌شوند که نمی‌دانند آنجا ممکن است چه اتفاقاتی بیفتد، علاقه‌مند شدم، زمانی را برای مدتی کوتاه در خانه‌ای در تگزاس سر کردم. آن خانه متروکه و در دل یک جاده بی‌عابر بود. هیچ‌کسی آن حوالی نبود و اگر کمک می‌خواستم کسی صدایم را نمی‌شنید و به کمکم نمی‌آمد.

این مساله خیلی مرا ترساند.  در همین حال فکر کردم اگر سروکله کسی پیدا شود، قضیه باز هم ترسناک‌تر می‌شود. در آن شرایط هیچ جایی را نداشتم که فرار کرده یا پناه ببرم. ایده اصلی غریبه‌‌ها هم همین است.

در مدت زمان کوتاهی توانستید خودتان را به عنوان فیلمسازی توانا مطرح کنید. دراین‌باره بگویید.

بله. آدم‌ خوش‌شانسی بودم که توانستم به این موقعیت برسم. وقتی فیلمنامه‌هایم را می‌نوشتم و می‌فروختم، اولین چیزی که به آن فکر می‌کردم این بود که کارگردان شوم،  در کل زندگی‌ام فقط چهار فیلمنامه نوشتم. همان زمان روی یک فیلم کم خرج کار کردم که بابتش چیزی نگرفتم. کارگردان شدن من خیلی سریع اتفاق افتاد و خودم اصلا تصورش را نمی‌کردم،‌ همکاری با تهیه‌کننده خوش‌فکر و متعهدی مثل جری‌بروکهایم (خالق «کان‌ایر» و «صخره»)‌ این مزیت را دارد که آدم می‌تواند در کارش پیشرفت کند، من قصه‌گویی را بلد بودم.

یاد گرفته بودم چگونه ایده‌ها و طرح‌ها را کنار هم قرار دهم و می‌دانستم برای آنچه باورش دارم،  چگونه مبارزه کنم. وقتی فیلمنامه غریبه‌ها را به تهیه‌کننده دادم، اصلا فکرش را نمی‌کردم بزودی باید خودم آن را کارگردانی کنم. داشتم به خانه برمی‌گشتم که منشی‌اش زنگ زد و گفت او می‌خواهد فیلم را شما کارگردانی کنید.

کمی با کار فیلمسازی آشنا بودم، ولی گفتم نمی‌دانم این کار را باید چگونه انجام دهم. چون با قصه و کاراکترهایش آشنا بودم احساس کردم اگر دوروبرم شلوغ باشد می‌توانم آن را کارگردانی کنم.

تعجب کردید که کارگردانی فیلم به شما پیشنهاد شد؟

بله. انتظارش را نداشتم و خیلی جا خوردم. هنوز کاملا برای این‌کار آمادگی نداشتم. باید چند تا از این کتا‌ب‌های «چگونه فیلمی را کارگردانی کنیم؟» می‌‌خریدم و می‌خواندم،  به تمرین نیاز داشتم. این یک قرارداد بزرگ بود. می‌دانستم که خیلی‌ها مرا زیر نگاه دقیق و ریزبین خود قرار می‌دهند.

بزودی بر ترس و تردیدم غلبه کردم. می‌دانستم این یک روند شگفت‌انگیز است و وقتی همه سرصحنه فیلمبرداری جمع شده و با هم  کار کنیم، خیلی لذت خواهم برد. برایم جالب بود که ببینم آنچه روی کاغذ نوشته‌ام، چگونه جلوی چشمم رنگ واقعیت به خود می‌گیرد. این تجربه‌ای است که هر نویسنده‌ای نمی‌تواند از آن بهره‌مند شوند. پس تصمیم گرفتم از این فرصت نهایت استفاده را بکنم.

و پشت دوربین قرار گرفتید؟

بله. دیدن لیو تیلور که چگونه با موضوع کنار می‌آید و با اسکات صحنه‌ها را بازی می‌کند، هیجان‌انگیز بود. آنها همان کارهایی را می‌کردند که من می‌خواستم؛ ولی سرصحنه احساس کردم می‌توانم باز هم چیزهای بیشتری از آنها و عوامل همکار بخواهم، تلاشم این بود که همه‌چیز باز هم بهتر و بهتر شود. بسیاری از دیالوگ‌های لیو را تغییر دادم، زیرا او به این نقش چیزهای زیادی اضافه کرد. وی خیلی بیشتر از آنچه می‌خواستم، به کاراکترش چیزهای تازه‌‌ای اضافه کرد. همکاری با او، رویایی بود که برآورده شد.

غریبه‌ها اولین فیلم شما در مقام کارگردان است و می‌گویید هیچ وقت واقعا فکر نمی‌کردید چنین اتفاقی بیفتد. حالا می‌خواهید این حرفه را ادامه دهید یا دوباره به همان کار فیلمنامه‌نویسی برمی‌گردید و کار در آن حرفه را ادامه می‌دهید؟

کار نوشتن را همچنان ادامه خواهم داد. در حقیقت، یکی از جنبه‌های کار فیلمسازی (و کارگردانی فیلم)‌ که مرا به هیجان می‌آورد، همین نوشتن فیلمنامه است. من هر روز مشغول نوشتن هستم و هر بار کار نوشتنم حداقل 5 ساعت طول می‌کشد. حتی در روزهای تعطیلی کریسمس هم مشغول نوشتن هستم. هنگام کارگردانی غریبه‌ها کمی از این کار دور افتادم و دلم خیلی برایش تنگ شده است.

دلم برای مرکب سیاه قلم تنگ شده است. کار نوشتن تجربه‌ای بسیار متفاوت از کار کارگردانی است و چیزی نیست که بتوان درباره‌اش با هر کسی صحبت کرد. نوشتن حکم یک چالش با خود را دارد؛ اما کارگردانی هم تجربه لذت‌بخشی بود و اگر قصه خوب دیگری داشته باشم که احساس کنم خودم می‌خواهم آن را بسازم، دوباره پشت دوربین قرار خواهم گرفت.

روی انتخاب بازیگران کنترلی هم داشتید؟ توانستید همان کسانی را که می‌‌خواهید در اختیار بگیرید؟

همیشه می‌دانستم لیو بازیگری است که می‌‌خواهم در فیلمم بازی کند. اولین بار که او را دیدم متوجه شدم حرفم را خیلی خوب می‌فهمد و می‌داند چه می‌‌خواهم و قصد دارم چه کاری انجام دهم. برای نقش همسر او هم به اسکات فکر کرده بودم. نمی‌دانستم می‌توانم او را هم در کنار خودم داشته باشم یا خیر. وقتی فیلمنامه را روخوانی کرد مطمئن شدم او گزینه درستی برای این نقش است.

لیو تا پیش از این در یک فیلم ترسناک یا دلهره‌آور بازی نکرده بود و تهیه‌کنندگان فیلم در ارتباط با حضور او کمی هیجان‌زده بودند. خود او هم بازی در این نقش را نوعی چالش می‌دید و می‌گفت حضور در فیلم، او را در مقام یک بازیگر به چالش می‌طلبد. غریبه‌ها او را وارد دنیای تازه و غریب می‌کرد که برای خودش هم ناشناخته بود.

در فیلمنامه سکانس‌‌هایی بود که نتوانستید فیلمبرداری کنید و خیلی دلتان می‌‌خواست در فیلم باشد؟

خیر. فیلمنامه به همان صورتی که نوشته شده بود ساخته شد و من آدم خوش‌شانسی بودم که آن کاری را انجام دادم که می‌خواستم. در مرحله تدوین مقداری تغییرات درکار به وجود آمد تا فیلم و قصه‌اش دقیقا همان چیزی شود که می‌خواهم. ریتم کار برایم خیلی مهم بود و این چیزی بود که فقط هنگام تدوین می‌شد به شکل درست آن دست پیدا کرد. به این ترتیب، من هیچ چیزی را از دست ندادم.

باز هم فیلم کوتاه خواهید ساخت؟

وقتی در کالج بودم، درس سینما می‌خواندم. از همان زمان می‌‌دانستم می‌‌خواهم در رشته سینما فعالیت کنم. سخت کار کردم تا بتوانم خودم را ثابت کنم. مدتی در این فکر بودم که فیلمبردار شوم. این کار کمک می‌کند تا دید غنی‌تری در کار نوشتن پیدا کنیم و هنگام نوشتن، قصه‌پردازی‌مان بو و شکل تصویری بگیرد.

مترجم: کیکاووس زیاری‌
منبع: movie.online.com


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها