مردم هرچه امکان شادی‌شان بیشتر باشد، غمگین‌ترند. پائولو کوئیلو مدتی است این بحث مطرح شده که چرا در رادیو و تلویزیون ما شادی این قدر کمرنگ است، چرا به غم‌ها و عزاها بیش از شادی‌ها بها می‌دهیم و این که چرا اصولا مردم ما مردم ناشادی هستند و بسیاری اوقات خودشان بر این فضا دامن می‌زنند و صدا و سیما در واقع مطابق سلیقه عموم عمل می‌کند. ما ایرانی‌ها برای مراسم عزاداری از دست رفته‌هایمان مراسم باشکوهی برگزار می‌کنیم و به یک مجلس هم اکتفا نمی‌کنیم.
کد خبر: ۱۸۳۳۰۱

هفت و چهل و حتی سال می‌گیریم تا هر چقدر جا دارد خودمان را درگیر غم وارده کنیم و با این کار یا می‌خواهیم روح از دست رفته‌مان شاد شود یا انتظار اطرافیان برآورده شود. برای کدام نوزاد به دنیا آمده این همه مراسم پرتشریفات می‌گیریم؟

عروسی‌های آنچنانی و پررسم و رسوممان هم در یک مقطع زمانی خاص محدود هستند و هفتم و چهلم ندارند. برخی از تلقی‌ها که هر نوع شادی را مساوی با غفلت می‌داند به این باور دامن ‌زده و موجب شده مردم ما راه‌حل مشکلاتشان را در غم‌ها، اشک‌ها و سوگواری‌ها جستجو کنند. رسانه تلویزیون هم گاهی به همین تصور رایج دامن می‌زند چون می‌خواهد دیده شود و خواست مخاطب را برآورده سازد. مردم ما شادی را یا به شکل مبتذل پذیرفته‌اند یا به صورت طنز و خنده. از قضا بهترین برنامه‌های طنز ما هم آثاری انتقادی‌اند که در لفافه طنز پرده از مشکلات اجتماعی برمی‌دارند. پس باز به همان رنج‌ها و غم‌ها رجوع خواهند داشت. تلویزیون اگر بخواهد مبتذل نباشد نمی‌تواند بدون توسل به طنز و شوخی برای مخاطبینش شادی به ارمغان بیاورد چون متاسفانه نتوانسته آن طور که شایسته است فراتر از خواست فعلی مخاطبین هدف والاتری را جستجو کند. شادی واقعی، آن شادی فاخر که مبتذل نیست، به طنز و خنده هم محصور نمی‌شود و آنی و گذرا هم نیست، در بطن روحیه ایرانی و تعالیم اسلامی موجود است می‌توان پوسته‌ها را کنار زد و آن طور که باید بود. آن طور که مخاطب هم می‌پسندد گرچه به دلیل عادت‌های بسیار مسلط در وهله نخست به باطن ایرانی و اسلامی اصیل خود واقف نباشد. آن شادی واقعی امید نام دارد که حتی از دل غم‌ها هم می‌تواند به وجود بیاید و رخ بنماید. تصور کنید کسی که عزیزی را از دست داده. این شخص می‌تواند با یادآوری مرگ این عزیز و مرور خاطرات او در ذهن مدام افسوس بخورد و هرچه را گذشته با این مرگ پوچ بپندارد و تا چهل روز سیاه بپوشد یا این‌که با نزدیک دیدن مرگ، از داشتن آنها که هنوز هستند شکرگزار باشد و درصدد تلاش برای بهتر زیستن برآید و در دلش امید را جایگزین حسرت کند. شادی واقعی شناخت درست زندگی است و پذیرفتن آن، همانطور که هست، نه آن طور که می‌خواهیم باشد. تنها با این زاویه دید لحظه را می‌توان شاد زیست و امیدوارانه زندگی کرد.

یک روز همه شاد که داریم و که هست/ یک روز عزادار که دادیم از دست/ یک روز فراموشی این تجربه‌ها/ احسنت بر این زندگی هرزه و پست!

این زاویه دید را رسانه می‌بایست درست بشناسد و درست بشناساند. ما مناسبت‌های شادی کمتر از عزاداری‌ها نداریم اما برخلاف تصور رایج توجه به این مناسبت‌های شادی راه‌حل این مشکل فرهنگی ما نیست؛ بلکه نگاه درست به ماهیت شادی درست و سازنده است که راهگشاست. البته زدودن آن پوسته عادت ملزوماتی دارد که از جمله آنها همراهی ابتدایی با ذائقه کنونی مخاطب است. نباید سطحی‌نگر بود و به تاثیرات ناپایدار دل خوش داشت یا در نقطه مقابل از آنها نگران بود. این اهداف هستند که می‌توانند وسیله را توجیه کنند. منظورمان آن برداشت غلط این عبارت نیست که مستمسک نسبی‌گرایان شده است. منظور نگاه عمیق‌تر و هدفمندتر فارغ از حب و بغض‌های سلیقه‌ای است. باید جشن‌ها را بیشتر از این که هست بها داد، نگاه کنونی به عزاداری‌ها را عوض کرد و به جای سوز و ناله در پی شناخت راه، هدف و آرمان بزرگان از دست رفته بود و از دریای اشک‌های مهربانانه  و نه دلسوزانه ‌ <امید> صید کرد. ما به منجی معتقدیم و اعتقاد به منجی بدون امید معنا ندارد. شادی امیدگونه جدا از دلخوشی خوش‌خیالانه است. با غم‌پرستی بدبینانه هم ارتباطی ندارد؛ بلکه تنها با نگاه بی‌حجاب و نگرش مثبت قابل درک است. با ایمان و عشقی که آموختنی نیست حس‌کردنی است و اگر تاکید بر لزوم ارزشمندی هنری تولیدات صدا و سیما می‌شود از همین روست که این سرچشمه جوشان زندگی، امید را تنها با احساس می‌توان شناخت و زبان علمی مطلقا از بیان درست آن ناتوان است. ما به شادی نیاز داریم اما شادی برای عشق به زندگی و بهتر زیستن نه برای سرگرمی و خنده. نیاز به شادی برای سرگرمی و خنده نیست گرچه نیاز به این دو می‌توانند برای شادی باشند چنانچه غم هم بسته به زاویه نگاه این قابلیت را داراست. ابتذال یعنی همین فراموشی زندگی با غم یا شادی. اگر شادی به معنای مبتذلش مشکل‌گشا بود شبکه‌های رنگ‌ وارنگ ایرانی خارج از کشور در این فزونی ماهواره می‌توانستند دردی از دل این مردم دوا کنند. حلقه جادویی گمشده رسانه ما این شادی توام با عشق و ایمان است.

دست‌اندرکاران صدا و سیما اگر یاران وفادار این حلقه باشند و با جان و دل بکوشند تا به نمایندگی از مردمان خوب سرزمینمان حلقه‌ای را که برازنده صاحبان واقعی‌اش، اربابان اصلی‌اش است پیش از دیگرانی که سزاوارش نیستند به دست آورند، خواهند توانست منادی مقتدر شادی مملو از امید در صدای و سیمای کشور باشند. دل به این بازگشت جاودانه داریم و چشم به همت یاران رسانه، چون امیدواریم.

آزاد جعفری

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها