در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
شما یکی از اولین و پرکارترین کسانی هستید که در زمینه تالیف و تدوین کتابهای سینمایی کار کردهاید. بنابراین بد نیست گفتگویمان را با یک ارزیابی کلی از وضعیت کتابهای سینمایی شروع کنیم.
اگر خیلی خوشبینانه نگاه کنیم، فکر نمیکنم مجموعه کتابهای سینمایی قبل انقلاب بیش از 50 تا باشد. در حالی که سال گذشته که خانه سینما انتخاب کتابهای سینمایی برگزیده را برای اولین بار برگزار کرد، دیدیم که در طول 2 سال چیزی حدود 100عنوان کتاب منتشر شده بود. در این سالها به دلایل مختلفی مثل اینترنت، تهیهکنندههای سینما خیلی راغب نیستند فیلمنامههایشان چاپ شود. در صورتی که در اواخر دهه 70 فیلمنامه خیلی از فیلمهای سینمایی هم چاپ میشد. با این نگاه، الان شرایط خیلی خوبی نداریم. یکی از کتابهای من یک سال و یکی دیگرش 6 ماه است رفته برای مجوز؛ با این که یکیاش نقش آبی سیمین چاپ دوم است، اما با این محدودیتها باز هم وضع کتاب سینمایی نسبت به قبل از انقلاب خیلی بهتر است. کتابهای تخصصی سینما هم رشد خوبی داشتهاند. بنابراین با یک محاسبه سرانگشتی میشود گفت کتابهای سینمایی خیلی متنوعتر شده است. غیر از انتشار ترجمه فیلمنامههای مختلف، انتشار ترجمه تحلیلهایی از کارهای یک فیلمساز مثل برادران کوئن هم اتفاق خیلی خوبی است. گرچه بعضی وقتها دو ترجمه از یک کتاب درمیآید.
پارسال کتابی چاپ شد درباره ساتیا جیترای. در طول این 50 40 سال این دومین کتابی است که درباره ساتیا جیترای منتشر میشود و این خیلی بد است که ما فقط 2 کتاب از ساتیا جیترای داشته باشیم. چرا منی که میخواهم درباره سینمای هند تحقیق کنم، نباید از ساتیا جیترای چیزی داشته باشم؟
خب راهش چیست؟
انتشار کتابهای سینمایی مثل موج است. یکدفعه انتشار خاطرات اوج میگیرد و مثلا خاطرات آنتونی کوئین و همفری بوگارت و بقیه ترجمه میشود، بعد متوقف میشود و موج انتشار کتابهای تحلیلی شروع میشود. این نابسامانی هست و چارهای هم نیست جز این که ناشران سینمایی ما برنامه داشته باشند.
کاش یک بانک اطلاعاتی داشتیم که وقتی یک کتاب ترجمه میشود، کس دیگری آن را ترجمه نکند یا وقتی یک نفر میخواهد کار تحقیقی کند، دستش باز باشد. کاش ناشرانی که کار سینما میکنند، با هماهنگی هم حرکت کنند و فرهنگسازی هم بکنند. ناشران ما باید با تفکر فرهنگی کارشان را جلو ببرند. دانشکدههای سینمایی و مراکز نشری مثل سروش مدتی کتابهای کاملا تئوریک درآوردند که چند بار تجدید چاپ شد و به صورت کتاب دانشگاهی درآمد. این خیلی خوب بود، ولی متوقف شد. بنیاد فارابی هم کارهای بسیار خوبی کرد که مداوم نبود و متوقف شد. به نظرم اینها باید بسترسازی شود و با برنامهریزی جلو برویم. مطبوعات هم باید از این قضیه حمایت کنند. مثلا همین انتخاب کتاب سال سینمایی که برای اولین بار برگزار شد، اتفاق خیلی خوبی بود که در این زمینه افتاد. ولی یکی از نکاتش این بود که همه ما داوران برای داوری به مشکل برخوردیم.
چرا، از چه نظر؟
نمیدانستیم چطور باید کتابهای مرجع را با کتابی که ترجمه فیلمنامه است، با هم داوری کنیم. جایزههایمان هم زیاد نبود که در هر بخش منتخب جداگانه داشته باشیم. برای همین مثلا باید «فردین و ناصر» کیانیان را در کنار کتاب «تنگنا» گلمگانی و «سینمای کودک در آمریکا» یا تکنگاری اسکورسیزی داوری میکردیم. خودمان هم قاطی کرده بودیم و واقعا نمیدانستیم چه باید بکنیم. این است که فکر میکنم یک راهش این است که همه ناشرانی که در زمینه کتاب سینمایی هم فعالیت میکنند، برنامهریزی داشته باشند تا کارهایشان همپوشانی نداشته باشد. چرا باید 2 ترجمه از کتاب هیچکاک به بازار بیاید؟
این مشکل در کتابهایی که در زمینههای دیگر هم منتشر میشوند، هست. مثالش میتواند هریپاتر باشد که همزمان با چند ترجمه منتشر شد. این کار البته غیر از این که کلی وقت و انرژی میبرد، این حسن را هم دارد که برای مخاطب جدی امکان مقایسه به وجود میآورد. ولی به نسبت وقت و انرژی و هزینهای که میبرد، خیلی کار جالبی نیست. چون قبل از هر چیز از عدم هماهنگی بین ناشران و مترجمان حکایت میکند تا مثلا از چندصدایی بودن کار.
اگر ما بخواهیم تماشاگر خوب هم داشته باشیم، باید برای هر مقطع سینمایی کتاب سینمایی خوب داشته باشیم. نشر چشمه یک کتاب تاریخ سینما برای نوجوانان درآورده که در نوع خودش کتاب خیلی خوبی است. به طور کلی میشود کتابها را به دو دسته تقسیم کرد. یک قسمت برای آغازگران و یک قسمت برای آنهایی که سینما را بیشتر دوست دارند و میخواهند تخصصیتر با آن روبهرو شوند. اینجوری بر فرض کسی که میخواهد درباره بیضایی تحقیق کند یا کسی که میخواهد درباره سینمای کودک تحقیق کند، راحتتر به نتیجه میرسد. این پژوهشها برای سطوح مختلف باید کاملا متفاوت باشد. این نکتهای است که ما در کارهایمان آن را در نظر نمیگیریم.
در داوری کتابهای پارسال به چه نکاتی برخوردید؟
سطح بعضی کتابهای سال گذشته خیلی پایین بود. مثلا فرهنگی درباره زنان فیلمساز چاپ شده بود که طراحی خیلی بدی داشت و پر از اشتباهات چاپی بود، در حالی که کتابها و تحقیقهای خیلی خوبی هست که امکان چاپ ندارد. برای همین فکر میکنم در ممیزی کتاب باید این چیزها هم درنظر گرفته شود.
این برنامهریزی را چه کسی باید انجام دهد و متولی اصلی باید چه کسی باشد؟
چرا این اتفاق توسط مطبوعات نیفتد یا خود ناشرانی که این کار را انجام میدهند؟
این خیلی ایدهآلیستی است. نمونه مشابهش را در هیچ زمینه دیگری حتی ادبیات هم نداریم. مشکل دیگر این است که رونق مطبوعات سینمایی بیشتر به خاطر ویژگیهای سینما یعنی جذابیت ظاهری و ارتباط راحت با مخاطب است. این به نحوی از همان دستهبندی درست شما درباره مخاطبان جدی و غیرجدی سینما ناشی میشود. نوشتن درباره یک فیلم مخصوصا فیلمهای روز بیشتر یک کار ژورنالیستی بهحساب میآید تا یک کار ماندگار. مگر این که فیلمی از صافی زمان رد و به یک اثر ماندگار تبدیل شود تا کار تحقیقی رویش انجام شود. شاید یکی از دلایلی که باعث میشود کتابهای سینمایی خیلی جدی گرفته نشوند و یک جورهایی تفننی با قضیه برخورد شود، همین باشد.
موافقم. برگزاری انتخاب کتابهای برگزیده مثل همین جایزه تازهتاسیس کتاب سینمایی، کمی به این ماجرا سامان میدهد و میتواند یک روش خیلی خوب باشد. مدیریت خانه سینما عقیده داشت باید ببینیم چه کتابی به درد کارگردانها میخورد، چه کتابی به درد بازیگران یا بقیه. بعد تعدادی از هر کتابی را که منتشر میشود بخریم و در اختیار آنها بگذاریم. اگر در همه رشتهها کتاب چاپ کنیم و مثلا بازیگر ما آخرین کتابهایی را که در زمینه متدهای بازیگری منتشر شده بخواند، به سطح دانش بازیگری خودش خیلی کمک میکند. کسانی که در آموزشگاههای سینمایی و حتی در دانشکدههای سینمایی تدریس میکنند، بیشتر اوقات تجربیات شخصیشان را بازگو میکنند یا اینکه با سلیقه خودشان روی یک نوع بازیگری یا کارگردانی تاکید میکنند. در زمینه ترجمه تاریخ سینما اتفاق خیلی خوبی افتاد و دوسه مترجم خوب، دو سه کتاب خوب ترجمه کردند. حالا من اگر بخواهم درباره تاریخ سینما صحبت کنم 3 ماخذ خیلی خوب دارم.
اگر در این زمینه کمی اساسیتر کار کنیم، خیلی خوب هم استقبال میشود. کارهای رضا کیانیان را ببینید؛ نمیگویم عالی است. یک کتابش مصاحبههایش به عنوان بازیگر با تدوینگران است. در یکی از کتابهایش هم با فردین و ملکمطیعی با هم مصاحبه کرده که به نظرم کتاب بسیار ضعیفی است. چون با دانش یک بازیگر امروزی به بازیگران دیروزی نگاه کرده و این کار اشتباهی است. با این حال کتابهایش میفروشد و نمیشود گفت مخاطب ندارد. پس اگر کتاب مورد نیاز بازار منتشر شود، خیلی هم خوب از آن استقبال میشود. ضمن این که تاکید میکنم مطبوعات با این که تیراژشان کم است، در حمایت از این ماجرا نقش خیلی اساسی و موثری دارند. میتوانند راه را به مخاطبان نشان بدهند، درباره کتابها نقد بنویسند و کار ما را به عنوان پژوهشگر و محقق تصحیح کنند. اگر تعیین موضوع نمیکنند، از منظر دیگری به ماجرا نگاه کنند و ما را هدایت کنند.
الان یک سری جشنواره سینمایی داریم که برایش تولید نداریم و خیلی وقتها معلوم نیست چه چیزی باید در آنها به نمایش دربیاید. حالا چون تولید مداوم و پیوستهای نداریم، فکر نمیکنید که بعد از مدتی جشنواره کتابهای سینمایی هم این حالت را پیدا کند؟ با این وصف برگزاری سالانهاش کار درستی است؟
اگر خانه سینما بتواند همانطور که قرار شد تعداد زیادی از کتابهای مطرح را بخرد، سفارشدهنده هم باشد و با یاری تلویزیون و مطبوعات از این اتفاق پشتیبانی کند، برگزاری این جشن، هر 2 سال یک بار که تعداد کتابها به بالای 150 تا 200 برسد، کار خیلی خوب و مفیدی است.
پژوهشگری که میخواهد درباره یک فیلم یا فیلمساز کار کند، قبل از هر چیز در انتخاب مطلب باید این را در نظر بگیرد که آیا این نقد یا مطلب به درک بهتر فیلم کمک میکند یا نه، درست است؟
بله. علاوه بر این اول باید به این سوال جواب بدهد که آیا این فیلم واقعا ارزش این کار را دارد؟ یادم میآید سر «غزل» کیمیایی نتوانستم در نقدها به نتیجه برسم. برای همین رفتم سراغ احمد میرعلایی مترجم بورخس و سعی کردم با کمک او به جهان بورخس و جهان فیلم نزدیک شوم. سعی میکردم به مرور که خودم با قضیه ارتباط برقرار و چیزهایی را کشف میکنم، آنها را در اختیار خواننده هم بگذارم. مثلا شنیده بودم که غزاله علیزاده چیزی درباره یکی از نمایشنامههای بیضایی نوشته. من با مشکلات زیاد، فیلمهای بیضایی را که آن موقع نسخه ویدئوییشان هم نبود، در یک استودیو نمایش دادم که او آنها را ببیند و دربارهشان بنویسد.
پس لزوما همیشه از متنی که تولید شده استفاده نکردهاید و خودتان را برای این که آدمی با نگاه خاص مطلب داشته باشد، به زحمت انداختهاید.
نمیتوانستم به صرف این که چیزی که میخواهم وجود ندارد، از خیرش بگذرم. بدپیله بودم. خیلی جاها هم اذیت شدم. مثلا درباره فیلمهایی از بیضایی که به نمایش عمومی درنیامده و کسی آن را ندیده بود و اصلا مطلبی دربارهشان وجود نداشت. برای این کار نمونه هم نداشتم. این سبک را خودم ابداع کرده بودم که نقدها را پشت سرهم چاپ کنم و بعد پرونده کامل و عکس و... را. اما الان اگر قرار باشد کاری در این زمینه انجام دهم، سعی میکنم فیلم را در گفتگو با کارگردان باز و تحلیل کنم.
به نظرتان از بین کتابهای مختلف این حوزه مثل فیلمنامه، کتابهای تئوریک و تکنگاریها، الان کدام ضروریتر است؟
کتابهای تئوریک با این که مخاطب کمتری دارند، اما اهمیتشان بالاست. به هرحال در سال حدود 500 تا دانشجوی سینما داریم و مسائل دانشگاهها را باید در نظر گرفت. همعرضش باید کتابهایی مثل فرهنگی که بهزاد رحیمیان کار کرد، منتشر شود. چون خیلی کارکرد دارد. تکنگاریها هم باید حسابشده دربیایند. بخش معینی هم باید به سینمای ایران بپردازد. هر سال یکی دو تا مورد اینجوری بیشتر نداریم که غالبا آنها هم نگاه بازاری دارند. با این که به کتابی مثل «ناصر و فردین» کیانیان خیلی انتقاد دارم، ولی در همان هم بالاخره یک چیزی هست و وجودش خیلی لازم است.
چرا بیشتر روی سینمای ایران تاکید میکنید و خودتان هم در این زمینه کار میکنید؟
سینمای ایران را دوست دارم؛ کلا تاریخ سینمای ایران تفاوت زیادی با تاریخ سینمای جهان نداشته است، منتها ما به دلیل مشکلات اقتصادی و فرهنگی عقب افتادهایم. گرچه کلی کار انجام شده، ولی به علت نداشتن پسزمینههای فرهنگی نتیجهاش خیلی مقبول نیست.
اشاره کردید که اگر بخواهید دوباره این جور کتابها را کار کنید، به گفتگو بیشتر اهمیت میدهید، چرا؟
چون اگر این تحلیلها با نقد و گفتگو انجام شود، سبک خاص آن کارگردان شناخت بهتری به ما میدهد.
چه کسانی را صاحب صلاحیت میدانید برای ورود به این حوزه و انجام کار تحقیقی؟
شرط اولش این است که واقعا علاقهمند باشد. وگرنه بالاخره یک جاهایی متوقف میشود. خیلی دلم میخواهد به کسانی که با عشق کار تحقیقی را در زمینههایی که من میشناسم و به آنها علاقه دارم شروع میکنند کمک کنم، چون میدانم آینده مال نسل جوان است.
مرز کتابسازی با یک کار پژوهشی
تجربه من از سال 50 با کتاب «چشمه» آغاز شد. بعد در کتابهای بعدیام برای بیضایی یا کمیایی، نقدهایی را انتخاب کردم که نویسندهها در آنها با فیلم ارتباط برقرار کرده بودند. سر «مرگ یزدگرد» نشستم و با کسی که دکتری اسطورهشناسی و به مسائل تاریخی دوره یزدگرد احاطه داشت، ساعتها صحبت کردم. ولی دیدم نتیجه اصلا برای خواننده جالب نیست. میخواستم نقدهایی را انتخاب کنم که به بهتر دیدن و ارتباط بهتر با فیلم کمک کند و به مخاطب کمک کند تا اولین قدمها را برای ورود راحتتر به جهان فیلم بردارد. مخصوصا که نقدهای آن موقع بیشتر فحاشی بود و کمتر کسی بود که بتواند با فیلم ارتباط درستی برقرار کند. بنابراین اگر بدون فکر این نقدها را کنار هم بگذارم، میشود کتابسازی.
جابر تواضعی
در واکنش به حمله رژیم صهیونیستی به ایران مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد