دچار یعنی عاشق‌

آخی، مردیم از بس جدی حرف زدیم. آقا به این ایمیل جدیدمون کلی میل زدن و ما هم کلی کیف فرمودیم. البته چشمتان روز بد نبیند، پسوردش یک جورهایی یادمان رفته بود داشتیم سکته می‌کردیم که وروجک یکی از عروسک‌هایش را پرت کرد طرف مان و وسط خانه تکانی ناگهان فریاد یافتم یافتم مان بلند شد. جالب این جاست که اولین ایمیل را هم سرکار خانم پولادزره منیرخاتون فرستاده بودند و بعد در یک ایمیل دیگر مقادیر معتنابهی عذرخواهی کرده بودند که ما هم خب، می‌بخشیم. بالاخره بخشش از بزرگانه! و تازه کلی هم زده به منت کشی که با کمال میل می‌پذیریم.
کد خبر: ۱۶۵۴۶۶

 خلاصه که به قول خودش انگار ما خیلی، خیلی چیزها را جدی می‌گرفتیم که دیگر نمی‌گیریم. در ضمن بدجور مشکوک شدی، نکنه کار و بارت افتاده به صفحه دختران و پسران خودت خبر نداری؟ حال عمه‌ات چطوره؟ خدا وکیلی این دفعه لنگه کفش هات رو جمع کن واسه همون رئیس جنتلمن تون که با سرایدارها اشتباهش می‌گیرن، دستت درد نکنه.

یک جانوری هم به اسم جوجو برامون ایمیل زده از همدان که خب دستش درد نکند. منتظر بعدی‌ها هم هستیم.
اکبر گلی‌زاده کدوم عکست توی نسل سوم چاپ شده؟ اگه شده لابد منبعی که ما ازش برداشتیم اسم عکاس نزده بوده ولی به هر حال ما رو ببخش. دیگه تکرار نمیشه‌.

دختر ایرونی هم برداشته هر چی دلش خواسته به ما گفته که چرا به شتر حرف می‌زنیم. اولا که خوش به حال شترخان، توی خوابم نمی‌دید که همچین طرفدارایی داشته باشه، ایمیلت رو نشونش دادیم، الان غش کرده افتاده گوشه اتاق به زور آب قند داریم سرحالش میاریم! (شوخی فرمودیم) دوما در مورد رابطه ما و این شتر شما بهتر است زیادی حرص و جوش نخوری و کاسه داغ تر از آش نشوی چون ما دو تا هزار ساله که با هم رفیقیم. هم شتر به این اخلاق سگی ما عادت کرده و هم ما به اخلاق گل و پروانه‌ای او. خودش هم می‌داند ما هر چقدر بیشتر به او متلک بپرانیم یعنی بیشتر تحویلش گرفته‌ایم و قربان صدقه‌اش رفته‌ایم. (این را هم به عنوان اعتراف آخر سال تقدیم می‌کنیم به مشتری‌های کافه) دیگه؟

«ما در شگفتیم چرا این اهالی نسل سوم اینقدر زود ناراحت می‌شوند و شمشیر تهدیدشان را بیرحمانه از غلاف بیرون می‌کشند و در مقابل شما گارد می‌گیرند. می‌ترسم یک روز کاسه صبرت لبریز شود و بزنی به سیم آخر و کافه‌ات را تعطیل کنی. یه وقت این کارو نکنی‌ها.

اگر شما در نسل سوم نباشی من یکی شخصا افسردگی شدید می‌گیرم اصلا همه مشتری‌های کافه اعم از تهدیدکنندگان و تهدیدنکنندگان، ناراحت می‌شوند چون همان مشتری‌هایی هم که گاهی شما را تهدید می‌کنند، از شدت علاقه‌ای است که به صفحه شما دارند. باور کن علتش این است که شما برایشان خیلی مهم هستی و دوست دارند جواب نامه‌هایشان را بدهی. البته قبول دارم گاهی کمی بی انصافی می‌کنند مثلا ممکن است نامه‌شان اصلا به دست شما نرسد که جوابی در کار باشد یا ممکن است جا کم باشد، ولی آنها دوست دارند از کافه کاغذی محبوبشان به طور مفصل جواب بگیرند. پس بدان برایشان مهم هستی وگرنه بی‌خیالی طی می‌کردند. بنابراین ناراحت نباش و بدان همه ما دوستت داریم.» اینها را هم شاعر بزرگ زینب محمدزاده نوشته که فکر کنم از تصدق سر نسل سه سال دیگه دیوانش منتشر بشه.

آناهیتا پاک فر ایمیل تو هم رسید، بررسی پیشنهادات و البته عمل نکردن به اون (یاه یاه یاه یاه) باشه واسه سال بعد.

«وقتی ویژه نامه 7 اسفندرو خوندم و دیدم که چقدر ناراحتید نمی‌دونستم باید حق رو به شما بدم یا منیر خاتون؟ آخه می‌دونید فکر می‌کنم تمام مشتری‌های کافه بدجوری به این صفحه و حضور شخص شخیص شما عادت کردند و این رابطه دو طرفه است چون مطمئناً شما هم به نامه‌ها و ایمیل‌هایی که بچه‌ها براتون می‌فرستند عادت کردید. همون طور که شما نامه‌های بچه‌ها رو جمع می‌کنین ما هم ویژه‌نامه‌های نسل سوم رو نگه می‌داریم. البته این قضیه هر سال سر خونه تکونی بدجوری نمود پیدا می‌کنه، چون یه کوه نسل سوم تو خونه ماست، تقریباً همه ضمیمه‌هاش رو به غیر از چند تا که از زیردستم در رفت جمع کردم. داشتم در مورد ارتباط کافه با مشتری‌هاش می‌گفتم، فکر کنم این قضیه بی‌حوصلگی تون یه بار دیگه سر نامه‌های آناهید غریب هم تکرار شده بود. نمی‌دونم شاید چون دلخوشی بچه‌های این صفحه و جواب‌هایی که هر هفته منتظر خوندنشون هستند ولی به شما هم حق میدم، چون ساختن با همه جور سلیقه و جواب دادن به این همه نامه و ایمیل با سلیقه‌ها و عقاید مختلف سخته، باید یه جوری بنویسین که هیچکس از دستتون ناراحت نشه. ولی خب مطمئنم که بچه‌ها هم اگر حرفی میزنن منظوری ندارن و مطمئنن دوباره نامه نوشتن رو از سر می‌گیرن، چون بالاخره یه کافه کاغذی که بیشتر نداریم. داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چون خودم وقتی جواب نامه‌هام رو ندادید خیلی غرغر کردم.» اینها را هم ریحانه قاسمی نوشته.

معین هم از اصفهان مقداری نصیحت و پیغام برای وروجک داشتند که به سمع مبارکشان رسید. البته جناب معین خان شما خودت رو خسته نکن ایشان به طور کلی کار خودشان را خوب بلدند، خوب، احتیاج چندانی به راهنمایی نیست. باز هم برایمان بنویس.

موج رادیویی اف‌ام، (انصافا توی این سال جدید بگردید یه سری اسم درست و حسابی برای خودتون پیدا کنید) از خواندن ایمیلت کلی خندیدیم. باز هم از این کارها بکن.

شازده کوچولو ایمیل تو را هم خوندیم. لطف داریم فقط سر جدت دیگه فارسی برامون میل بزن. دست شما مرسی!

شراره احمدی، تو هم به همچنین، که صفحه ما ای بدک نیست هان؟ ایمیل تو هم پر بدک نبود، هیچ هم شوخی نکردیم. همون دور و برها باش!

خب، تعطیلات عید خوش بگذره. هر جا که رفتید هر شهری که مسافر شدید از پیاده روهاش غافل نشوید. خوش باشید و تا می‌توانید خوش بگذرانید که هنر اصلی همینه!

خلاصه می‌خوام بگم همون قدر که شما به کافه کاغذی وابسته شدید ما هم «دچار» نامه‌های شما شدیم.
«دچار؟ /  یعنی عاشق/ و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک/ دچار آبی دریای بیکران باشد ...»

 تا دو هفته بعد، عزت همگی زیاد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها