مرد نابینا طلافروش را نقره‌داغ کرد

گروه حوادث: مرد نابینا که برای تامین هزینه درمانش، با 2‌فروشنده قلابی سکه‌های قدیمی همکاری کرده بود تا آنها 20‌میلیون تومان از یک مرد طلافروش کلاهبرداری کنند، دستگیر شد. به گزارش خبرنگار جام‌جم، چندی پیش مردی به شعبه 21 بازپرسی دادسرای امور جنایی کرج مراجعه و از سرقت مسلحانه 3 مامور قلابی شکایت کرد.
کد خبر: ۱۶۵۰۸۲

شاکی در تشریح ماجرا به بازپرس رضایی گفت: من طلافروش هستم، 2 ماه پیش وقتی با خودرویم به محل کارم می‌رفتم، مرد نابینایی را سوار خودرو کردم و او را تا حوالی یکی از پایانه‌ها رساندم تا به محل زندگی‌اش در شمال کشور برود. در طول مسیر او شروع به صحبت با من کرد و گفت: برادرش در کار فروش طلا تبحر دارد و در صورت تمایل به همکاری با وی، شماره تلفنی در اختیارم قرار داد و من هم شماره تلفنم را به وی دادم و از او خداحافظی کردم.

معامله دروغین 20 میلیون تومان آب خورد


چند هفته بعد، او با من تماس گرفت و گفت: یکی از دوستانش 5 کیلو و نیم طلا برای فروش دارد و من می‌توانم او را در 45 متری گلشهر کرج ملاقات کنم که قبول کردم و با برداشتن 5 میلیون تومان پول نقد و 15 میلیون تومان چک پول به همراه دختر خردسال و 2 نفر از دوستانم به محل ملاقات رفتیم و با مرد نابینا و 2 مرد همراهش که لباس پلیس پوشیده بودند، روبه‌رو شدیم. او گفت که همراهانش محافظان طلافروشان هنگام جابه‌جایی طلا از شهری به شهر دیگر هستند.

در حال گفتگو با آنها بودم که آن دو مامور با اسلحه من و همراهانم را تهدید و پول‌هایم را سرقت کردند.

به دنبال این شکایت، پرونده ای تشکیل و ماموران اداره آگاهی استان تهران با اطلاعاتی که از شاکی به دست آوردند، به چهره‌نگاری رایانه‌ای از سارقان مسلح پرداختند و جستجو برای یافتن آنها آغاز شد تا این که چند هفته پیش مخفیگاه مرد نابینا در شمال کشور شناسایی شد و ماموران موفق به دستگیری وی شدند.

با انتقال متهم به مرکز پلیس، وی در بازجویی دچار تناقض‌گویی‌های متعددی شد تا این که روز گذشته با انتقال به شعبه 21 بازپرسی دادسرای امور جنایی کرج، در تحقیقات قضایی به جرم خود اعتراف کرد.

همکاری با سارقان به خاطر تامین هزینه درمان‌


بشیر  متهم  در اظهاراتش به بازپرس رضایی گفت: من بر اثر حادثه‌ای، بینایی‌ام را از دست دادم. هر چند ماه یک بار برای بررسی وضعیت بینایی‌ام، از شمال کشور به یکی از بیمارستان‌های تهران می‌آمدم.

آخرین بار هنگام رفتن به بیمارستان، یکی از دوستانم را دیدم که او از من خواست برای سکه‌های عتیقه‌ای که پیدا کرده است، از تهران مشتری پیدا کنم و در قبال آن هزینه درمان چشم‌هایم را بپردازد. ابتدا نمی‌خواستم با او همکاری کنم، اما به خاطر وضعیت زندگی‌ام، مجبور به این کار شدم.

متهم ادامه داد: در تهران که سوار خودروی شاکی شدم، هنگام صحبت با وی متوجه شدم او یک طلافروش است و گفتم که برادرم هنگام ساخت و ساز منزلش در شمال کشور سکه‌های قدیمی پیدا کرده است و اگر بخواهد، می‌توانم با قیمت مناسب، سکه‌ها را به او بفروشم که آن مرد قبول کرد و شماره‌ام را گرفت و پس از چند هفته با من تماس گرفت و قرار ملاقات را در 45 متری گلشهر کرج گذاشتیم. تا روز حادثه گمان نمی‌بردم دوستانم فرهاد و مصطفی دروغ می‌‌گویند و فقط قصد کلاهبرداری دارند.

روز حادثه وقتی شاکی و دوستانش به محل قرار آمدند، دوستانم خود را مامور معرفی کردند و من ادعا کردم که برای برادرم مشکلی پیش آمده و من با این دو مرد که محافظان من هستند، برای معامله آمده‌‌‌ام.

در همین موقع، همراهانم بی‌آن که با شاکی معامله کنند، او را تهدید کردند و با سرقت پول‌های وی، سوار خودرویی شدند و مرا هم با خود بردند و پس از رها کردن من در حوالی منزلم در شمال، متواری شدند و دیگر از آنها خبری ندارم و فقط به خاطر هزینه درمان چشم‌هایم با سارقان همکاری کردم.

بنا بر این گزارش، متهم با قرار قانونی بازداشت شد تا تحقیقات تکمیلی از وی صورت گیرد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها