درک این موضوع به تازگی توانسته پیچیدگیهای بسیار نظام مغزی انسانها را به نوعی اثبات کند. نظامهای استدلالی پیش از این سعی داشتند دریافتهای ما از جهان پیرامونمان را محدود به همان حواس پنجگانه بدانند و همین شاید باعث برخی کجفهمیها در شناخت بیماریها ایجاد کرده باشد.
فراتر از ۵ حس کلاسیک
ریشه این باور به ارسطو بازمیگردد که میگفت ما پنج حس داریم. اما همانطور که نظریه پنج عنصر طبیعت او امروز منسوخ شده، دیدگاه ساده پنج حس کلاسیک نیز دیگر جوابگو نیست. پژوهشگران از جمله پروفسور چارلز اسپنس از آزمایشگاه «کراس مدل» در آکسفورد معتقدند انسان مجموعهای از حسها دارد که همزمان کار میکنند و تجربه ما را شکل میدهند.این حسها نه تنها به ما کمک میکنند محیط را درک کنیم، بلکه بر ادراک همدیگر نیز اثر میگذارند. برای مثال، بوهای مختلف میتوانند بر احساس بافت مو یا طعم غذا تأثیر بگذارند. رایحه گل رز، بهعنوان نمونه، باعث میشود مو نرمتر به نظر برسد، یا طعم ماست کمچرب در حضور عطرهای خاص غنیتر حس شود.
حسهای کمتر شناختهشده
پروپریوسپشن یکی از این حسهاست که به ما کمک میکند بدون نگاه کردن بدانیم اعضای بدنمان کجا هستند. این حس با سیستم دهلیزی گوش که تعادل را کنترل میکند، تجربه فضایی ما را کامل میکند.«درونسپریسازی» نیز به ما امکان میدهد تغییرات داخلی بدن، مانند افزایش ضربان قلب یا احساس گرسنگی را درک کنیم. حس دیگری به نام حس مالکیت بدن وجود دارد؛ حتی برخی بیماران سکتهای ممکن است احساس کنند بخشی از بدنشان متعلق به خودشان نیست، با اینکه هنوز حسهای لمسی در آن عضو فعال هستند. اگرچه این حسها به اندازه حسهای پنجگانه معروف پرکاربرد نیستند اما میتوانند به چگونگی دریافتهای ما کمک کنند.
بازتعریف حواس کلاسیک
حواس سنتی مانند لامسه و چشایی در واقع ترکیبی از چند حس است. حس لامسه شامل دما، درد، خارش و فشار و حس چشایی شامل تعامل بین چشایی، بویایی و لمس دهانی است. این ترکیب باعث میشود ما طعمها و بافتهای غذا را درک کنیم، حتی وقتی طعم تمشک یا انبه مستقیما روی زبان گیرنده ندارد؛ این طعمها نتیجه ترکیب حسهای مختلف هستند.
همچنین حس بینایی تحت تأثیر سیستم دهلیزی و حس پروپریوسپشن قرار میگیرد. برای مثال، زمانی که در هواپیما هستید و کابین درحال صعود است،ممکن است جلوی کابین بهنظر بالاتر برسد، در حالی که موقعیت واقعی ثابت است؛ این ادراک نتیجه ترکیب بینایی و حس تعادل است. شاید پیش از این گمان میرفت این موارد را باید در زمره خطای دید قرار دهیم.
تجربه چندحسی در زندگی روزمره
اغلب تجربههای ما چندحسی هستند. بوی شامپو یا قهوه، حس لمس مواد غذایی، صداهای محیط و حتی حرکات بدن با هم در تعاملاند تا تجربهای یکپارچه ایجاد کنند. در آزمایشگاه و نمایشگاههای تعاملی مانند Senses Unwrapped در لندن، بازدیدکنندگان میتوانند اثرات متقابل حسها را تجربه کنند؛ مثلا چگونه تغییر صدای قدمها باعث تغییر احساس وزن بدن میشود یا چرا نوشیدن آب گوجهفرنگی در هواپیما طعم متفاوتی دارد.
نقش علم و فناوری در درک حواس
مرکز مطالعات حواس در دانشگاه لندن با همکاری روانشناسان و عصبشناسان نشان داده که تجربه حسی ما پیچیدهتر از ادراک ساده پنج حس است. تغییر صدا، بو وحتی نور میتواند برادراک ما ازطعم، وزن و حرکت تأثیر بگذارد. این یافتهها راه را برای کاربردهای عملی در طراحی محصولات، روانشناسی و حتی هنرهای نمایشی باز کرده است.
اهمیت شناخت حسهای انسانی
شناخت بیشتر حسهای ما میتواند توضیح دهد چرا برخی تجربیات روزمره متفاوت احساس میشوند. تجربه غذا، حرکت در فضا یا لمس اجسام تنها نتیجه یک حس منفرد نیست، بلکه محصول تعامل پیچیده چندین حس با هم است. این دیدگاه نوین نشان میدهد درک ما از جهان نتیجه شبکهای از حسهای متنوع و در تعامل با هم است. همچنین، آگاهی از این حسها میتواند در حوزه پزشکی و روانشناسی کاربرد داشته باشد، بهویژه در بازتوانی بیماران سکتهای، بهبود طراحی محیطها و ارتقای تجربه انسان از محیطهای روزمره.
آدمهای احساسی!
اول اینکه، انسانها ممکن است بیش از ۳۰ حس داشته باشند، نهفقط پنج حس کلاسیک. بسیاری از این احساسات شامل آگاهی از بدن، تعادل، وضعیت داخلی و تعامل چندحسی هستند. دوم اینکه حتی مجراهای ادراکی روزمره مانند چشایی یا لامسه، حاصل ترکیب چندین حس هستند و شناخت دقیقشان میتواند درک ما از تجربه انسانی و ارتباط با محیط را بهشدت عمیقتر کند. بنابراین، دفعه بعد که غذا میخورید، قدم میزنید یا به اطراف خود نگاه میکنید، به یاد داشته باشید که تجربهتان حاصل شبکهای پیچیده از مجراهای حسی در تعامل با یکدیگر است، که جهان را برای شما میسازند.