این روند، بهویژه پس از اعتراضات ۱۴۰۱شدت یافت؛ بهنظرم شعار«زن، زندگی، آزادی»دراین تغییرفضابسیار تأثیرگذار بود و آن رویداد، یک عملیات چندلایه شامل جنبههای روانی، میدانی و فرهنگی بود. هدف این بود که سبک زندگی و الگوهای فرهنگی بیگانه بهسرعت جایگزین فرهنگ ریشهدار ایرانی ــ اسلامی شود؛ موضوعی که حتی برخی عوامل خارجی نیزبعدها به آن اذعان کردند.بنابراین مسأله فقط حجاب نبود بلکه هدف قراردادن هویت فرهنگی جامعه ایرانی بود.
از این منظر، حفظ فرهنگ عفاف و پوشش اسلامی تنها یک موضوع فردی نیست؛ بلکه در حفظ هویت ایرانی، انسجام ملی و استقلال فرهنگی نقش تعیینکننده دارد. زنان نیمی از پیکره جامعه هستند و نوع کنشهای اجتماعی آنان (از سبک پوشش گرفته تا اشتغال) مسیر حرکت کلی جامعه را شکل میدهد؛ اینکه جامعه بهسمت استقلال فکری، پیشرفت و خودباوری حرکت کند یا برعکس.
به همین دلیل است که در جریانهای اخیر تلاش شد سبک زندگی و کنشهای زنان از چارچوب فرهنگ ملی ــ اسلامی جدا شود. در حالیکه زنان و مادران ستون خانواده هستند و نقش اصلی در تربیت نسل آینده برعهده آنان است. اگر مادر تحتتأثیر فرهنگ بیگانه قرار گیرد، این تأثیر خواسته یا ناخواسته به نسل بعد منتقل میشود و جامعه را به سمت وابستگی فرهنگی میبرد.
حجاب تنها یک مسأله شرعی نیست؛ بلکه نماد هویت فرهنگی و سبک پوشش اصیل ایرانی ــ اسلامی است؛ سبکی که باید آن را شناخت، حفظ کرد و به آن افتخار ورزید. زنان ایرانی سزاوارند سبک زندگی خانوادگی و اجتماعی خود را بر پایه فرهنگ خودشان انتخاب کنند، نه اینکه مقلد فرهنگهایی شوند که با ریشههای تاریخی و اجتماعی ما بیگانه هستند.
گسترش ناهنجاریهای رفتاری و پوششی بر بنیان خانواده نیز تأثیر منفی میگذارد. زنانی که با پوشش مناسب و رفتار مبتنی بر عفاف در جامعه حضور مییابند، عملا منزلت و جایگاه خود را حفظ میکنند و روابط اجتماعی و عاطفی نیز سالمتر شکل میگیرد. بخشی از آسیبهای نوظهور در روابط جوانان، مانند رواج «ازدواج بدون تعهد» و کنار گذاشتن چارچوبهای رسمی، در این فضا رشد میکند و این مسأله نگرانکننده است.
البته باید توجه داشت که ریشه این وضعیت تنها در سالهای اخیر نیست. بخشی از آن به سالهای ابتدایی انقلاب و برخوردهای تند و سلیقهای برخی گروهها بازمیگردد. در دوران دفاع مقدس، فضای معنویت حاکم بود و بسیاری از ناهنجاریها دیده نمیشد اما پس از جنگ و در جریان توسعه شتابزده، عدالت و معنویت در برخی سیاستها کمرنگ شد. گسترش بیضابطه دانشگاهها نیز باعث شد سن و اولویتهای ازدواج تغییر کند و بسیاری از جوانان، ازدواج را به مرحله دوم زندگیشان منتقل کنند. همزمان مشکلات اقتصادی نیز فشار مضاعفی بر جوانان وارد کرد و زمینه بروز برخی ناهنجاریها را فراهم ساخت. برای حل این وضعیت، پیش از هر چیز نیاز به گفتمانی جدی، صمیمانه و فراگیر میان مسئولان، متخصصان و بدنه جامعه است. باید وفاق جمعی شکل بگیرد تا رویکردی متعادل و منصفانه در حوزه عفاف و حجاب طراحی شود. سپس با کار فرهنگی عمیق، مداوم و کارشناسیشده، راهکارهای مؤثر استخراج و اجرا شود تا اصلاحات پایدار و پذیرفتنی شکل بگیرد.